حسن البنّا: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹٬۶۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۴ ژوئن ۲۰۲۱
تغییرمسیر به حسن البنا
جز (جایگزینی متن - 'حسن البنّا' به 'حسن البنا')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
(تغییرمسیر به حسن البنا)
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
خط ۱: خط ۱:
 
#تغییر_مسیر [[حسن البنا]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:Hasan al bana.jpg|جایگزین=|بندانگشتی|البنّا،  حسن]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام
!حسن البنا
|-
|نام‎های دیگر
|الإمام البنّا، الإمام الشهيد
|-
|نام پدر
|احمد بن عبد الرحمن
|-
|متولد
|۱۹۰۶ میلادی
|-
|محل تولد
|مصر
|-
|اساتید
|
|-
|برخی آثار
|‏احادیث الجمعه
 
اخوان المسلمون تحت رایة القرآن
 
الی ای شی ء ندعو الناس
 
بین الامس والیوم
 
دعوتنا
 
رسالة الجهاد.
|}
</div>
'''حَسَن البَنّا''' (زادهٔ ۱۴ اکتبر ۱۹۰۶ (میلادی) – درگذشتهٔ ۱۲ فوریه ۱۹۴۹ (میلادی)از پیشگامان مسئله وحدت امت اسلامی و از مصلحان اجتماعی روزگار خود است. او بنیان‌گذار جماعت [[اخوان المسلمین|اِخوان‌المسلمین]] و نخستین [[مُرشد عام]] آن در سال ۱۹۲۸ در [[مصر]] بود. او در سال ۱۹۴۹ میلادی توسط عوامل دولت مصر ترور شد.<ref name="encyclopaediaislamica.com">[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=1796 ''دانشنامهٔ جهان اسلام''، مدخل «البنا»]</ref>  حسن البنا اولین رهبر عربی است که به صورت رسمی به مساله ایجاد [[حکومت اسلامی]] پرداخته است و تلاش هایش را در این زمینه به کار گرفته است. <ref> آقائی، بهمن، صفوی ، خسرو، اخوان المسلمین:  تاریخ پیدایش، تحولات و فعالیت های جنبش اخوان المسلمین در یک قرن اخیر، تهران، شرکت انتشاراتی رسام، 1365.</ref> وی به خاطر تأثیر عمیقی که بر اندیشه‌های اسلامی در قرن بیستم گذاشته است با عنوان '''امام شهید''' یاد می‌شود.
 
----
 
----
 
=زندگی‌نامه=
حسن البنا به سال ۱۹۰۶ در دهکدهٔ محمودیه در دلتای [[رود نیل]] از نواحی بحیره مصر چشم به جهان گشود. او در خانواده‌ای مذهبی پرورش یافت<ref>عسگر قهرمان‌پور، ماهنامهٔ مهرنامه، سال دوم، شمارهٔ دهم، فروردین ۱۳۹۰، ص ۸۳</ref>،  پدرش شیخ احمد بن عبد الرحمن عالمی پرهیزگار و از شاگردان شیخ محمد عبده که امام جماعت مسجد دهکده محمودیه را بر عهده داشت و با توجه به تسلط ایشان به علوم دینی تاثیر شایان توجهی بر شخصیت البنا برجای گذاشت. او مقدمات علوم قرآنی را از پدرش فرا گرفت و در طول عمر خود بهره های فراوان علمی ای از کتابخانه غنی او برد. پس از اتمام دورهٔ تحصیلات در دانشسرای مقدماتی معلمان، در شانزده‌سالگی به قاهره رفت تا در دارالعلوم که مؤسس آن [[محمد عبده]] بود تحصیل کند. در آنجا وی به عضویت انجمن مکارم اخلاق الاسلامی و همچنین انجمن جوانان مسلمان درآمد.<ref name="encyclopaediaislamica.com" />. حسن بنا در ۱۹۲۷، معلم دولتی [[شهر اسماعیلیه]] شد و در مارس ۱۹۲۸، جمعیت [[اخوان‌المسلمین]] را با شش عضو طرفدار و شاگردان محلی تشکیل داد.<ref name="encyclopaediaislamica.com" />
=مهم ترین آراء و نظریات=
به نظر البنا، کمال مطلوب اسلامی در اولین نسل مسلمانان نهفته بود؛ دوره ای که اصول قرآن مراعات می گردید و فارغ از تشخص ملیتها، اسلام تنها «ملیت » محسوب می شد. به نظر او، بین جوامع موجود اسلامی و اسلام واقعی فاصله ای افتاده بود که عقب ماندگی مسلمانان را موجب شده بود. به همین دلیل ، او در صدد احیای اسلام بود تا نه تنها مسلمانان را از چنگ جهانخواران رهایی بخشد بلکه انسانیت را نیز زنده کند. او معتقد بود که به جای فلسفه و مادیگری اروپا، این فرهنگ و تمدن اسلام است که باید پذیرفته شود
 
این اعتقاد به این معنا نبود که بنا در بازسازی جامعه ی اسلامی، با همه شیوه های غربی مخالف است، بلکه تفکر بنا ریشه در سنت گرایی و اصلاح جامعه بر اساس موازین دینی داشت.
 
البنا با «جدایی دین از سیاست» (سکولاریسم ) و نیز ملی گرایی غیردینی که نقشة آن را در 1920 ساطع الحُصْری ریخت و میشل عفلق 1940 آن را در سوریه اعمال کرد، (وبعد مرگ البنا در زمان ناصر به اوج خود رسید) بشدت مخالف بود. همچنین دربارة عرب گرایی بر این عقیده بود که اسلام هیچگونه مرز جغرافیایی ، یا اختلافات نژادی یا شهروندی را به رسمیت نمی شناسد. البنا تمام مسلمانان را یک «امت » و کشورهای مسلمان را تنها یک کشور می دانست ، به همین دلیل ، گرایشهای ناسیونالیستی جدید، بویژه فاشیسم و نازیسم را محکوم کرد.
==آراء خاص حسن البنا درباره وحدت اسلامی==
شيخ عمرالتلمساني سومين مرشد اخوان، ديدگاه حسن البنا مؤسس و نخستين مرشد اخوان‌المسلمين را درباره شيعه و سني چنين بيان مي‌كند: «امام البنا ـ رضوان‌الله عليه ـ توجه خاصي براي ايجاد وحدت اسلامي داشت و اخوان‌المسلمين در گذشته و امروز، و در آينده نيز در راه اين وحدت خواهند كوشيد، ولو اينكه در اين هدف بزرگ، دچار مشكلاتي بشوند. مسلمانان طبق نص صريح قرآن امت واحدي هستند: «وإنّ هذه امتكم، امة واحدة». من به خاطر دارم كه در سالهاي 1940میلادی آقاي قمي ـ كه يك عالم شيعي بود ـ در ساختمان مركزي اخوان، به عنوان ميهمان اقامت داشت و در آن هنگام امام شهيد، به‌طور جدي در راه تقريب بين مذاهب اسلامي مي‌كوشيد تا دشمنان نتوانند از دوري و جدايي مسلمانان سوءاستفاده كرده و وحدت امت اسلامي را از بين ببرند.»
==شیعه از نگاه حسن البنا==
شيخ عمرالتلمساني سومين مرشد اخوان، ديدگاه حسن البنا مؤسس و نخستين مرشد اخوان‌المسلمين را درباره شيعه و سني چنين بيان مي‌كند: «امام البنا ـ رضوان‌الله عليه ـ روزي از امام درباره مسئله اختلاف بين شيعه و سني سؤال كرديم. ايشان ما را از ورود در اين قبيل مسائل منع كرد و گفت كه مسلمانان نبايد خود را با اين قبيل مسائل مشغول كنند و بايد متوجه باشند كه دشمنان اسلام، از اين قبيل مسائل براي آتش‌افروزي و ايجاد فتنه بهره مي‌گيرند... ایشان ادامه داد: بدانيد كه اهل سنت و شيعه همگي مسلمان‌اند و كلمه توحيد: لااله‌الا‌الله، و اشهد أن محمداً رسول‌الله، همه آنان را گرد هم مي‌آورد و در اين اصل اساسي عقيدتي، شيعه و سني يكسان اند و به هم مي‌رسند؛ اما اختلاف در ميان اين دو جناح، در فروع و در مسائلي است كه مي‌توانيم آنها را به هم نزديك كنيم. پرسيديم: مي‌توانيد نمونه‌اي ذكر كنيد؟ امام گفت: شيعه نيز مانند مذاهب چهارگانه اهل سنت، داراي فرقه‌هاي گوناگوني است؛ مثلاً شيعه اماميه، مسئله امامت را يك امر ضروري در اسلام مي‌دانند كه حتماً بايد تحقق يابد، براي اينكه امام حافظ شريعت است و سخن او درباره احكام شرعي، كلمه فصل و حكم نهايي است و اطاعت وي به‌طور مطلق، واجب است.»
 
در بعضي مسائل فقهي هم اختلاف هست كه مي‌توان آنها را برطرف كرد؛ مانند مسأله ازدواج موقت و يا تعداد همسران در نزد بعضي از فرق شيعه و امثال اينها، كه ما نبايد اينها را وسيله‌اي براي جدايي بين اهل سنت و شيعه قرار دهيم، بلكه بايد توجه داشته باشيم كه هر دو مذهب، صدها سال دركنار همديگر و بدون هيچ‌گونه برخوردي ـ مگر در كتابها و نوشته‌جات ـ با يكديگر مشكلي نداشته‌اند و باز مي‌دانيم كه امامان و پيشوايان شيعه آثار بسياري از خود به يادگار گذاشته‌اند كه در واقع ثروت گرانبهايي در كتابخانه‌هاي مسلمانان است.
* برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به مدخل: [[شیعه از نگاه حسن البنا]]
==تحصیلات==
حسن بنا از سن هشت سالگی تا دوازده سالگی در مدرسه ی رشاد درس خواند وی در سال 1920م به دارالمعلمین دمنهور منتقل شد و درآنجا قبل ازسن چهارده سالگی، بخش عمده ای از قرآن کریم را حفظ کرد و سپس وارد پیش دانشگاهی محمودیه شد.  پس از اتمام دورهٔ تحصیلات در دانشسرای مقدماتی معلمان، در شانزده‌سالگی به قاهره رفت تا در دارالعلوم که مؤسس آن محمد عبده بود تحصیل کند.
==اساتید==
یکی از مرشدان طریقت او «شیخ زهران» که بنا در سال هایی که در دانشسرای مقدماتی در «دمنهور» درس می خواند، با وی آشنا شد. او از پیروان «شیخ عبد الوهاب حصافی» بود. بنا با استاد «احمد سکری» (که بعد ها از مسولین ایالتی اخوان المسلمین گشت و مقام ریاست انجمن خیریه حصافیه را نیز داشت) آشنا شد. این آشنایی در زندگی هر دو اثری پایدار گذاشت. همچنین شخصی به نام «شیخ محمد ابو شوشه» از دیگر استادان او به شمار می آید که به گفته ی بنا، حق تربیت معنوی برگردن وی دارد. حسن بنا هنگامی که به قاهره رفت، مهمترین شخصی که مبانی اعتقادی بنا را پس از مراجعت به مصر شکل داد «محمد رشید رضا» بود که یک سلفی خالص و سنت گرای محض بود. به همین دلیل، بخش مهمی از سخنرانی ها و نوشته های بنا، مربوط به تربیت اسلامی و سنت رسول خدا (صلی الله علیه واله) می باشد.
=آثار و تالیفات=
احادیث الجمعه؛ اخوان المسلمون تحت رایة القرآن؛  الی ای شی ء ندعو الناس؛  بین الامس والیوم؛  دعوتنا؛  رسالة الجهاد.
 
=شهر اسماعیلیه و سنگ بنای جمعیت اخوان المسلمین=
تقریباً یک سال بعد، نخستین هسته تشکیلات اخوان المسلمین و شاخه های آن در شهر اسماعیلیه تکوین پذیرفت. در اسفند 1306/ 1347ق/مارس1928م شش تن از دوستان حسن بنا که سخت تحت تاثیر درس ها و کنفرانس های او قرار داشتند به دیدار وی آمدند و مبدا شکل گیری اخوان شدند. آن ها «حافظ عبد الحمید»، «احمد حصری»، «فواد ابراهیم»؛ «عبد الرحمن حسب الله»، «اسماعیل عز» و «ذکی مغربی» از پایه گذاران اولیه نهضت اخوان المسلمین بودند. در سال 1932 م تشکیلات و رهبری اخوان به قاهره منتقل گردید و پس از آن کنگره های مختلفی توسط اخوان المسلمین برگزارشد.
 
عوامل موفقیت تشکیلات اخوان المسلمین و نقش حسن البنا
 
 
1)    تشکیلات نیرومند و منسجم اخوان المسلمین.
 
2)    تبلیغات گسترده و جهانی.
 
3)    هماهنگی شعارها و آرمان های اخوان که از سر خلوص و اسلام خواهی بود با رفتار و سیره ی آنان.
 
 
البنا با «جدایی دین از سیاست» (سکولاریسم ) و نیز ملی گرایی غیردینی که نقشة آن را در 1920 ساطع الحُصْری ریخت و میشل عفلق 1940 آن را در سوریه اعمال کرد، (وبعد مرگ البنا در زمان ناصر به اوج خود رسید) بشدت مخالف بود. همچنین دربارة عرب گرایی بر این عقیده بود که اسلام هیچگونه مرز جغرافیایی ، یا اختلافات نژادی یا شهروندی را به رسمیت نمی شناسد. البنا تمام مسلمانان را یک «امت » و کشورهای مسلمان را تنها یک کشور می دانست ، به همین دلیل ، گرایشهای ناسیونالیستی جدید، بویژه فاشیسم و نازیسم را محکوم کرد.
حسن البنا در رساله (اخوان المسلمین زیر پرچم قرآن) می‌گوید:
«ای اخوان المسلمین: و بلکه‌ ای همه‌ی مردم، ما یک حزب سیاسی نیستیم اگر چه سیاست بر پایه‌های اسلامی در ریشه‌ی اندیشه‌مان باشد، و یک انجمن خیریه هم نیستیم هرچند که کار نیک و اصلاح از بزرگ‌ترین اهداف ما باشد، و یک تیم ورزشی هم نیستیم اگر چه نرمش بدنی و روحی از مهم‌ترین ابزار ما باشد.
 
ما هیچ کدام از این‌ها نیستیم؛ همه این‌ها را هدفی موقت، محدود و کوتاه مدتی می‌طلبد که فقط به خاطر میل به تشکیل یک گروه و به هدف برچسب القاب اداری خوردن، بوجود آمده است. ولی ما‌ ای مردم: اندیشه و باور، اساس و برنامه‌ای داریم که مکان و زمان و جنس نمی‌شناسد و مرزهای جغرافیایی را در می‌نوردد و تا زمین را از خداوند به ارث نبرد پایان نخواهد یافت؛ چراکه این برنامه‌ی پروردگار جهانیان و روش حضرت رسول الله است».
 
=ترور=
مدتی پس از [[جنگ عرب‌ها و اسرائیل (۱۹۴۸)]]، اختلافات بین حکومت پادشاهی و جامعه مصر که نیروهای داوطلبی به این جنگ اعزام نموده بود، بالا گرفت. با افزایش شمار هواداران اخوان، شایعاتی نیز مبنی بر قصد جماعت اخوان در مورد کودتا پخش شد که نهایتاً باعث شد که در دسامبر سال ۱۹۴۸ میلادی نخست وزیر [[محمود فهمی نقراشی|محمود فهمی نقراشی پاشا]] جماعت اِخوان‌المسلمین را غیرقانونی اعلام کرده و اعضایش را دستگیر و زندانی کند. متعاقب آن یکی از دانشجویان عضو اخوان‌المسلمین اقدام به ترور نخست‌وزیر می‌کند. او در جریان این ترور کشته می‌شود. حسن البنا بیانیه‌ای می‌دهد و در آن این اقدام را محکوم و اعلام می‌کند که ترور شیوه اسلام نیست.
 
در ۱۲ فوریهٔ ۱۹۴۹ حسن البنا در دفتر جماعت جوانان مسلمان در قاهره منتظر رسیدن زکی علی پاشا به نمایندگی از دولت جهت مذاکره بود، ولی او نیامد. هنگامی که حسن البنا به‌همراه عبدالکریم منصور، شوهرخواهرش، از دفتر بیرون آمده و منتظر تاکسی بودند، توسط دو مرد و با شلیک گلوله کشته شدند.
 
پدر شیخ حسن البنا یکی از علمای [[الازهر]] و معروف به شیخ احمد السّاعاتی بود. این شیخ، فقیه و حدیث‌شناس معروفی بود، ولی برای امرار معاش خود، در اوقات فراغت به تعمیر ساعت می‌پرداخت و به همین دلیل به "ساعاتی" معروف شده بود. در کنار او شخصی به نام حاج محمد سلطان هم مغازه آموزش تعمیر ساعت داشت که شاگردان بسیاری را تعلیم داد. یکی از این شاگردان وی "حسن‌البنا" بود. مغازه او و شیخ احمد، مرکز تجمع و رفت‌وآمد "سلفی‌ها" - به‌شمار می‌رفت و می‌گویند که سید جمال‌الدین اسدآبادی در مدت اقامت خود در قاهره، از جمله افرادی بود که اغلب در این محل حضور می‌یافت و به سخن گفتن می‌پرداخت و به همین دلیل، علی‌رغم فاصله زمانی، بعضی‌ها مدعی هستند که حسن‌البنا از طریق حاج سلطان و پدر خود با افکار سید آشنا شده و راه جدیدی را در پیش گرفته‌است. خود شیخ حسن‌البنا در کتاب خاطراتش به نام "مذکره الدعوه و الداعیه" تصریح می‌کند که راه او "استمرار راه جمال‌الدین و محمد عبدُه" است.<ref>[http://www.rajanews.com/detail.asp?id=79036 رجا نیوز]</ref>
 
سر انجام حسن البنا یکی از انسانهای بزرگ در تاریخ اسلام گرایی معاصر بوده است.
 
<br />
 
==منابع==
{{پانویس}}
 
==جستارهای وابسته==
 
*[[محمد عبده]]
*[[علی عبدالرازق]]
*[[محمد الغزالی]]
*[[احمد صبحی منصور]]
 
 
[[رده:عالمان وحدت گرا]]
[[رده:اخوان المسلمین]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۴۶

ویرایش