حق: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
حق، وصف و مصدری پر بسامد در قرآن و حدیث و متون فقهی، دالّ بر راستی و واقعیت می‌باشد. این واژه در فلسفه و عرفان نیز کاربرد فراوان دارد.
‘’’حق’’’، وصف و مصدری پر بسامد در قرآن و حدیث و متون فقهی، دالّ بر راستی و واقعیت می‌باشد. این واژه در فلسفه و عرفان نیز کاربرد فراوان دارد.




واژه «حق» در لغت و قرآن و حدیث
واژه «حق» در لغت و قرآن و حدیث
[ویرایش]




← بررسی لغوی واژه«حق»


== بررسی لغوی واژه«حق»==
برای ریشه حق، دو معنای اصلی ذکر شده است:
برای ریشه حق، دو معنای اصلی ذکر شده است:
یکی استحکام و استواری، چنان که «ثوب محقَّق» به معنای لباس یا پارچه ای با بافت محکم است؛
یکی استحکام و استواری، چنان که «ثوب محقَّق» به معنای لباس یا پارچه ای با بافت محکم است؛
و دیگری موافقت و مطابقت، چنان که به حفره ای که پاشنه در، در آن قرار می‌گیرد و می‌چرخد «حِقِّ الباب» و به محل اتصال دو استخوان «حُق» می گویند. [۱][۲][۳]
و دیگری موافقت و مطابقت، چنان که به حفره ای که پاشنه در، در آن قرار می‌گیرد و می‌چرخد «حِقِّ الباب» و به محل اتصال دو استخوان «حُق» می گویند. [۱][۲][۳]


←← مهمترین کاربردهای ریشه«ح‌ق‌ق»
=== مهمترین کاربردهای ریشه«ح‌ق‌ق»===
 
مهم ‌ترین کاربرد های ریشه «ح ق ق»، نخست مصدر های «حق» و «حقیقت» به معنای واقعیت است
مهم ‌ترین کاربرد های ریشه «ح ق ق»، نخست مصدر های «حق» و «حقیقت» به معنای واقعیت است
و دوم، صفت حق است در وصف اعتقاد یا حکمی که با واقعیت مطابقت دارد. [۴]
و دوم، صفت حق است در وصف اعتقاد یا حکمی که با واقعیت مطابقت دارد. [۴]
برای یافتن تفاوت های معنایی و کاربردی حق و صدق می‌توانیم از کتب لغت بهره جوییم. [۵][۶][۷][۸]
برای یافتن تفاوت های معنایی و کاربردی حق و صدق می‌توانیم از کتب لغت بهره جوییم. [۵][۶][۷][۸]


←← مشتقات اسمی وفعلی ریشه«ح‌ق‌ق»
=== مشتقات اسمی وفعلی ریشه«ح‌ق‌ق»===
 
مشتقات اسمی و فعلی ریشه «ح ق ق» بر مفاهیم مختلف مادّی و انتزاعی دلالت دارد که مشهور ترین این معانی عبارت‌اند از: نقیض باطل، موجود ثابت و انکار ناپذیر، نامی برای خدا (الحق)، وجوب، شایستگی، یقین، نصیب و بهره، خالص و محض هر شیء، وسط شیء، استوار و ظاهر ساختن، هر نوع بلوغ و رسیدن مانند رسیدن شتر بچه به وضعی که بتوان بر او بار برد، فربه شدن شتر، طلوع خورشید، کامل شدن بهار و معانی ای با شهرت کمتر چون پرچم، سفر شبانه، خانه عنکبوت و ظرفی که بتوان بر روی آن حکاکی نمود. [۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]
مشتقات اسمی و فعلی ریشه «ح ق ق» بر مفاهیم مختلف مادّی و انتزاعی دلالت دارد که مشهور ترین این معانی عبارت‌اند از: نقیض باطل، موجود ثابت و انکار ناپذیر، نامی برای خدا (الحق)، وجوب، شایستگی، یقین، نصیب و بهره، خالص و محض هر شیء، وسط شیء، استوار و ظاهر ساختن، هر نوع بلوغ و رسیدن مانند رسیدن شتر بچه به وضعی که بتوان بر او بار برد، فربه شدن شتر، طلوع خورشید، کامل شدن بهار و معانی ای با شهرت کمتر چون پرچم، سفر شبانه، خانه عنکبوت و ظرفی که بتوان بر روی آن حکاکی نمود. [۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵]


←← سابقه استعمال ریشه«حق» ومشتقاتش
=== سابقه استعمال ریشه«حق» ومشتقاتش===
 
ریشه «حق» و برخی مشتقات آن، در زبان عرب پیش از اسلام متداول بوده [۱۶][۱۷] و دست کم در معانی اصلیِ واقعیت و راستی [۱۸] و بهره یا نصیب [۱۹] در اشعار و مَثَل‌ها به کار رفته است.
ریشه «حق» و برخی مشتقات آن، در زبان عرب پیش از اسلام متداول بوده [۱۶][۱۷] و دست کم در معانی اصلیِ واقعیت و راستی [۱۸] و بهره یا نصیب [۱۹] در اشعار و مَثَل‌ها به کار رفته است.
همچنین، دو واژه حاکی از نام خدا، به صورت حق و حقت، در کتیبه های جنوب عربستان یافته شده است. [۲۰][۲۱]
همچنین، دو واژه حاکی از نام خدا، به صورت حق و حقت، در کتیبه های جنوب عربستان یافته شده است. [۲۰][۲۱]
خط ۲۹: خط ۲۵:
در «عهد قدیم»، اشتقاق های حق ("PPπ") به معنای حک کردن بر چوب، سنگ یا فلز [۲۴][۲۵] اشتقاق های حُق و حَقه به معنای ظرفی که بتوان بر آن حکاکی کرد، ثبت کردن، ترسیم کردن، مقرر کردن، فرمان، قانون، سنّت متداول یا رسم مربوط به خدا یا انسان ها، طبیعتِ اشیا، حقوق و امتیاز به کار رفته است، [۲۶][۲۷][۲۸] اما در میان همه زبان های سامی، گسترده ‌ترین حوزه معنایی و کامل ‌ترین و عالی ‌ترین معانی حق و مشتقات آن را در زبان عربی می‌توان یافت که نه فقط بر افعال و اشیای مادّی، بلکه بر کیفیات، صفات و واقعیات غیر مادّی نیز دلالت دارد. [۲۹][۳۰]
در «عهد قدیم»، اشتقاق های حق ("PPπ") به معنای حک کردن بر چوب، سنگ یا فلز [۲۴][۲۵] اشتقاق های حُق و حَقه به معنای ظرفی که بتوان بر آن حکاکی کرد، ثبت کردن، ترسیم کردن، مقرر کردن، فرمان، قانون، سنّت متداول یا رسم مربوط به خدا یا انسان ها، طبیعتِ اشیا، حقوق و امتیاز به کار رفته است، [۲۶][۲۷][۲۸] اما در میان همه زبان های سامی، گسترده ‌ترین حوزه معنایی و کامل ‌ترین و عالی ‌ترین معانی حق و مشتقات آن را در زبان عربی می‌توان یافت که نه فقط بر افعال و اشیای مادّی، بلکه بر کیفیات، صفات و واقعیات غیر مادّی نیز دلالت دارد. [۲۹][۳۰]


وجوه استعمال واژه«حق» درقرآن
== وجوه استعمال واژه«حق» درقرآن==
 
واژه «حَق» و مشتقات آن در قرآن ۲۸۷ بار، در حوزه های معنایی گوناگون، به کار رفته است. [۳۱]
واژه «حَق» و مشتقات آن در قرآن ۲۸۷ بار، در حوزه های معنایی گوناگون، به کار رفته است. [۳۱]
مهم ‌ترین زمینه معنایی واژه «حَق» در قرآن، مربوط به مفاهیم وجود و هستی است. مطابق آیات قرآن، مصداق کامل و منشأ اصلی حق، خداوند است.[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵] علاوه بر این، «الحق» یکی از «اسماء الحسنی» است. [۳۶][۳۷]
مهم ‌ترین زمینه معنایی واژه «حَق» در قرآن، مربوط به مفاهیم وجود و هستی است. مطابق آیات قرآن، مصداق کامل و منشأ اصلی حق، خداوند است.[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵] علاوه بر این، «الحق» یکی از «اسماء الحسنی» است. [۳۶][۳۷]


←← آیات دال برعینیت خدا و«حق»
=== آیات دال برعینیت خدا و«حق»===
 
آیاتی که خدا را عین حق دانسته یا با وصف حق توصیف کرده در دو زمینه اصلی بیان شده است:
آیاتی که خدا را عین حق دانسته یا با وصف حق توصیف کرده در دو زمینه اصلی بیان شده است:
دسته نخست آیاتی که بر قدرت عظیم خدا به عنوان منشأ هر ایجاد و تغییر و تحول در عالم هستی تأکید می‌کند، مانند آیات مربوط به «مراحل خلقت» انسان و تدبیر امور او، تدبیر روز و شب و تسخیر موجودات. [۳۸][۳۹][۴۰][۴۱]
دسته نخست آیاتی که بر قدرت عظیم خدا به عنوان منشأ هر ایجاد و تغییر و تحول در عالم هستی تأکید می‌کند، مانند آیات مربوط به «مراحل خلقت» انسان و تدبیر امور او، تدبیر روز و شب و تسخیر موجودات. [۳۸][۳۹][۴۰][۴۱]
خط ۴۵: خط ۳۹:
هم نشینی وصف حق با صفات ولایت، [۵۵][۵۶] علوّ، سلطنت و مالکیت خدا [۵۷][۵۸] در آیات متعدد، مؤید این معناست.
هم نشینی وصف حق با صفات ولایت، [۵۵][۵۶] علوّ، سلطنت و مالکیت خدا [۵۷][۵۸] در آیات متعدد، مؤید این معناست.


←← استلزام دریافت مفهوم حق،به اثبات توحیدحق
=== استلزام دریافت مفهوم حق،به اثبات توحیدحق===
 
مفسران با این استدلال که هستی همه موجودات، جز خدا، به باطل، یعنی نقص و تغییر فنا، آمیخته است، [۵۹][۶۰] نشان می‌دهند که دریافت حقیقت ِ مفهوم حق، مستلزم اثبات توحید حق است.
مفسران با این استدلال که هستی همه موجودات، جز خدا، به باطل، یعنی نقص و تغییر فنا، آمیخته است، [۵۹][۶۰] نشان می‌دهند که دریافت حقیقت ِ مفهوم حق، مستلزم اثبات توحید حق است.
به این بیان که حقِ حقیقی و محض، که به هیچ باطلی مشوب نیست، یگانه و همان ذات احدیت است؛ از همین رو، در تعابیر قرآنی «لاتَقُولوا علی اللّهِ اِلّا الحقَّ» [۶۱] و «لَه دَعَوةُ الحَقِّ»، [۶۲] قول حق و دعوت حق را همان اعتقاد به توحید، تنزیه خدا از شریک یا ادای عبارت تهلیل دانسته اند. [۶۳][۶۴][۶۵][۶۶]
به این بیان که حقِ حقیقی و محض، که به هیچ باطلی مشوب نیست، یگانه و همان ذات احدیت است؛ از همین رو، در تعابیر قرآنی «لاتَقُولوا علی اللّهِ اِلّا الحقَّ» [۶۱] و «لَه دَعَوةُ الحَقِّ»، [۶۲] قول حق و دعوت حق را همان اعتقاد به توحید، تنزیه خدا از شریک یا ادای عبارت تهلیل دانسته اند. [۶۳][۶۴][۶۵][۶۶]
خط ۵۲: خط ۴۵:
به رغم یکسانی تعبیر به کار رفته در این آیات، مفسران معانی مختلفی برای آن ذکر کرده‌اند که وجه اشتراک بیش‌تر آنها، توصیف این افعال به حکمت، به معنای فعل دارای هدف و غایت صحیح، یا وقوع حتمی است. [۸۱][۸۲][۸۳][۸۴][۸۵][۸۶][۸۷][۸۸][۸۹][۹۰][۹۱][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶]
به رغم یکسانی تعبیر به کار رفته در این آیات، مفسران معانی مختلفی برای آن ذکر کرده‌اند که وجه اشتراک بیش‌تر آنها، توصیف این افعال به حکمت، به معنای فعل دارای هدف و غایت صحیح، یا وقوع حتمی است. [۸۱][۸۲][۸۳][۸۴][۸۵][۸۶][۸۷][۸۸][۸۹][۹۰][۹۱][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶]


←← عینیت قول خدا با فعل او
=== عینیت قول خدا با فعل او===
 
براساس آیات قرآن، «قول خدا» نیز، که عین فعل اوست، حق است. [۹۷][۹۸][۹۹][۱۰۰]
براساس آیات قرآن، «قول خدا» نیز، که عین فعل اوست، حق است. [۹۷][۹۸][۹۹][۱۰۰]
علامه طباطبائی [۱۰۱] حق بودن قول خدا را به این معنا دانسته است که اگر از چیزی خبر دهد، مطابق با خبر الهی واقع می‌شود و اگر حُکمی را انشا کند، آثاری که با مصلحت واقعی مطابقت دارد، بر آن مترتب می‌شود.
علامه طباطبائی [۱۰۱] حق بودن قول خدا را به این معنا دانسته است که اگر از چیزی خبر دهد، مطابق با خبر الهی واقع می‌شود و اگر حُکمی را انشا کند، آثاری که با مصلحت واقعی مطابقت دارد، بر آن مترتب می‌شود.
خط ۶۲: خط ۵۴:
همچنین تعابیری مانند «حَقَّ عَلَیهِمُ القَولُ»، [۱۵۱] «حَقَّ عَلیهِ کلمةُ العَذابِ» [۱۵۲] و مشابه این ها، [۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶] حاکی از محقق شدن قولِ وعیدی خداوند درباره گمراهی و عذاب کافران در دنیا و آخرت است.
همچنین تعابیری مانند «حَقَّ عَلَیهِمُ القَولُ»، [۱۵۱] «حَقَّ عَلیهِ کلمةُ العَذابِ» [۱۵۲] و مشابه این ها، [۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶] حاکی از محقق شدن قولِ وعیدی خداوند درباره گمراهی و عذاب کافران در دنیا و آخرت است.


←← دلالت واژه«حق» برعقیده
=== دلالت واژه«حق» برعقیده===
 
واژه «حَق»، در دلالتی معرفتی، وصفی است برای عقیده، [۱۵۷] از این وجه، حوزه معنایی دیگر حق در قرآن، در زمینه عقیده و فعل انسان است.
واژه «حَق»، در دلالتی معرفتی، وصفی است برای عقیده، [۱۵۷] از این وجه، حوزه معنایی دیگر حق در قرآن، در زمینه عقیده و فعل انسان است.
در آیات متعدد، عقیده مطابق با واقع، حق نامیده شده است. [۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴]
در آیات متعدد، عقیده مطابق با واقع، حق نامیده شده است. [۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴]
خط ۷۴: خط ۶۵:
براین اساس، اگر انسان معتقد به چیزی باشد که وجود خارجی ندارد، یا برای موجودات، خواص وجودی ای فرض کند که فاقد آن باشند، مانند استقلال یا بقا برای موجودات ممکن الموجود، یا اعتقاد به تجسد یافتن خدا در شخص انسانی، این عقاید باطل است. [۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶]
براین اساس، اگر انسان معتقد به چیزی باشد که وجود خارجی ندارد، یا برای موجودات، خواص وجودی ای فرض کند که فاقد آن باشند، مانند استقلال یا بقا برای موجودات ممکن الموجود، یا اعتقاد به تجسد یافتن خدا در شخص انسانی، این عقاید باطل است. [۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶]


←← عارفان به«حق» درقرآن
=== عارفان به«حق» درقرآن===
 
قرآن افراد خاصی را به عنوان کسانی که حق (به طور خاص، حق بودنِ قرآن) را در می‌یابند، معرفی کرده است: کسانی که از جانب خدا به ایشان علم داده شده، صاحبان خردهای ناب، برخی از اهل کتاب، و مؤمنان. [۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳]
قرآن افراد خاصی را به عنوان کسانی که حق (به طور خاص، حق بودنِ قرآن) را در می‌یابند، معرفی کرده است: کسانی که از جانب خدا به ایشان علم داده شده، صاحبان خردهای ناب، برخی از اهل کتاب، و مؤمنان. [۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳]
این افراد به احوال اشک ریختن از سر معرفت حق، ایمان آوردن، نرم دلی و دارا بودن بصیرت، وصف شده اند. [۱۸۴][۱۸۵][۱۸۶][۱۸۷]
این افراد به احوال اشک ریختن از سر معرفت حق، ایمان آوردن، نرم دلی و دارا بودن بصیرت، وصف شده اند. [۱۸۴][۱۸۵][۱۸۶][۱۸۷]


←← اتصاف افعال انسان به صفت حق
=== اتصاف افعال انسان به صفت حق===
 
علاوه بر حوزه معرفت، به بیان علامه طباطبائی [۱۸۸] در حوزه افعال انسان‌ها نیز هر فعل هنگامی حق است که با غایت و نتیجه ای که برایش مقرر شده است (مانند سیری برای خوردن)، هماهنگ باشد، در غیر این صورت، فعل باطل است.
علاوه بر حوزه معرفت، به بیان علامه طباطبائی [۱۸۸] در حوزه افعال انسان‌ها نیز هر فعل هنگامی حق است که با غایت و نتیجه ای که برایش مقرر شده است (مانند سیری برای خوردن)، هماهنگ باشد، در غیر این صورت، فعل باطل است.
ظاهرآ تعبیر «بِغَیرِالحقّ» در توصیف برخی افعال انسان‌ها از همین باب است؛ افعالی چون غلوّ در دین، بَغیْ (ظلم)، بیرون راندن مؤمنان از سرزمینشان و فَرَح. [۱۸۹][۱۹۰][۱۹۱][۱۹۲]
ظاهرآ تعبیر «بِغَیرِالحقّ» در توصیف برخی افعال انسان‌ها از همین باب است؛ افعالی چون غلوّ در دین، بَغیْ (ظلم)، بیرون راندن مؤمنان از سرزمینشان و فَرَح. [۱۸۹][۱۹۰][۱۹۱][۱۹۲]
تعبیر «یا اَیها النّاسُ اِنَّما بَغیکُم عَلی اَنفُسِکُم» در آیه ۲۳ [[سوره یونس]]، [۱۹۳] و تأکید بر این‌که عذاب قوم مستکبر عاد در آخرت خوار کننده تر از عذاب دنیوی آنهاست، [۱۹۴] دلالتی ضمنی است بر این‌که این گونه اعمال، انسان‌ها را به هدف و غایتی که در پی آن‌اند نمی‌رساند. چون در عالم وجود، حقِ مطلق فقط خداوند است و تنها اوست که به سوی حق هدایت می‌کند[۱۹۵][۱۹۶] و دستیابی انسان به حقیقت در اندیشه و کردار، جز با پیروی از دین حق میسر نیست. [۱۹۷]
تعبیر «یا اَیها النّاسُ اِنَّما بَغیکُم عَلی اَنفُسِکُم» در آیه ۲۳ [[سوره یونس]]، [۱۹۳] و تأکید بر این‌که عذاب قوم مستکبر عاد در آخرت خوار کننده تر از عذاب دنیوی آنهاست، [۱۹۴] دلالتی ضمنی است بر این‌که این گونه اعمال، انسان‌ها را به هدف و غایتی که در پی آن‌اند نمی‌رساند. چون در عالم وجود، حقِ مطلق فقط خداوند است و تنها اوست که به سوی حق هدایت می‌کند[۱۹۵][۱۹۶] و دستیابی انسان به حقیقت در اندیشه و کردار، جز با پیروی از دین حق میسر نیست. [۱۹۷]


←← چیرگی دین حق برسایر ادیان
=== چیرگی دین حق برسایر ادیان===
 
دین حق، که همان اسلام است، [۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰][۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶][۲۰۷][۲۰۸][۲۰۹][۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲] به دلیل موافقت با فطرت و سنّت تکوین، انسان‌ها را در دنیا و آخرت به سعادت می‌رساند [۲۱۳][۲۱۴] و به اراده الهی سرانجام بر همه ادیان چیره می‌گردد. [۲۱۵][۲۱۶]
دین حق، که همان اسلام است، [۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰][۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶][۲۰۷][۲۰۸][۲۰۹][۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲] به دلیل موافقت با فطرت و سنّت تکوین، انسان‌ها را در دنیا و آخرت به سعادت می‌رساند [۲۱۳][۲۱۴] و به اراده الهی سرانجام بر همه ادیان چیره می‌گردد. [۲۱۵][۲۱۶]
قرآن در آیات متعدد، به تمثیل یا به تصریح، از پیروزی نهایی حق بر باطل خبر می‌دهد [۲۱۷][۲۱۸][۲۱۹] و انسان‌ها را از معارضه با حق، کتمان حق، در هم آمیختن حق و باطل و تکذیب حق بازمی دارد. [۲۲۰][۲۲۱][۲۲۲]
قرآن در آیات متعدد، به تمثیل یا به تصریح، از پیروزی نهایی حق بر باطل خبر می‌دهد [۲۱۷][۲۱۸][۲۱۹] و انسان‌ها را از معارضه با حق، کتمان حق، در هم آمیختن حق و باطل و تکذیب حق بازمی دارد. [۲۲۰][۲۲۱][۲۲۲]
خط ۹۲: خط ۸۰:
در آیات متعدد، فرمان صبر به پیامبر، با تأکید بر حق بودن وعده های الهی قرین گشته [۲۳۲][۲۳۳][۲۳۴] و تواصی به حق، در کنار تواصی به صبر، از صفات مؤمنان شمرده شده است. [۲۳۵]
در آیات متعدد، فرمان صبر به پیامبر، با تأکید بر حق بودن وعده های الهی قرین گشته [۲۳۲][۲۳۳][۲۳۴] و تواصی به حق، در کنار تواصی به صبر، از صفات مؤمنان شمرده شده است. [۲۳۵]


←← دلالت حقوقی واژه«حق» درقرآن
=== دلالت حقوقی واژه«حق» درقرآن===
 
گذشته از دو حوزه معنایی وجود شناسانه و معرفت شناسانه، واژه «حَق» در قرآن با دو دلالت حقوقی نیز به کار رفته است: یکی به معنای عمل یا تکلیفی که برعهده فرد است و بر انجام دادن آن تأکید شده است، مانند وصیت کردن [۲۳۶] یا رعایت بهره زوجه از سوی زوج در احکام طلاق، [۲۳۷][۲۳۸] و دیگری به معنای نصیب یا بهره ای که متعلق به فرد خاصی است، مانند آیاتی که به دادن حق خویشاوندان، مسکینان و در راه ماندگان امر می‌کند، [۲۳۹][۲۴۰] یا نگاه داشتن بهره ای معین از اموال را برای سائل و محروم، از ویژگی های نمازگزاران و متقین برمی شمارد. [۲۴۱][۲۴۲]
گذشته از دو حوزه معنایی وجود شناسانه و معرفت شناسانه، واژه «حَق» در قرآن با دو دلالت حقوقی نیز به کار رفته است: یکی به معنای عمل یا تکلیفی که برعهده فرد است و بر انجام دادن آن تأکید شده است، مانند وصیت کردن [۲۳۶] یا رعایت بهره زوجه از سوی زوج در احکام طلاق، [۲۳۷][۲۳۸] و دیگری به معنای نصیب یا بهره ای که متعلق به فرد خاصی است، مانند آیاتی که به دادن حق خویشاوندان، مسکینان و در راه ماندگان امر می‌کند، [۲۳۹][۲۴۰] یا نگاه داشتن بهره ای معین از اموال را برای سائل و محروم، از ویژگی های نمازگزاران و متقین برمی شمارد. [۲۴۱][۲۴۲]


←← دلالت واژه«حق» برتأکید درقرآن
=== دلالت واژه«حق» برتأکید درقرآن===
 
واژه «حَق» در قرآن در یک ساختار نحوی ویژه ــ مثل: «یتلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»، [۲۴۳] «اِتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» [۲۴۴] ــ، برای تأکید بر انجام دادن کاری به نحو کامل و شایسته به کار رفته است؛ مانند تلاوت کتاب خدا، رعایت تقوای الهی، شناختن قدر خدا و جهاد. [۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷][۲۴۸][۲۴۹][۲۵۰]
واژه «حَق» در قرآن در یک ساختار نحوی ویژه ــ مثل: «یتلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»، [۲۴۳] «اِتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» [۲۴۴] ــ، برای تأکید بر انجام دادن کاری به نحو کامل و شایسته به کار رفته است؛ مانند تلاوت کتاب خدا، رعایت تقوای الهی، شناختن قدر خدا و جهاد. [۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷][۲۴۸][۲۴۹][۲۵۰]
تعبیر حَقُّ الیقین نیز، که بعدها از مهم ‌ترین اصطلاحات عرفانی شد، دوبار در قرآن به کار رفته است. [۲۵۱][۲۵۲]
تعبیر حَقُّ الیقین نیز، که بعدها از مهم ‌ترین اصطلاحات عرفانی شد، دوبار در قرآن به کار رفته است. [۲۵۱][۲۵۲]
اضافه حق به یقین در این ترکیب، اضافه بیانیه و برای تأکید بر حقانیت قرآن [۲۵۳] و راستی اخبار قیامت و وقوع حتمی آن [۲۵۴] است. [۲۵۵][۲۵۶][۲۵۷][۲۵۸][۲۵۹][۲۶۰][۲۶۱][۲۶۲]
اضافه حق به یقین در این ترکیب، اضافه بیانیه و برای تأکید بر حقانیت قرآن [۲۵۳] و راستی اخبار قیامت و وقوع حتمی آن [۲۵۴] است. [۲۵۵][۲۵۶][۲۵۷][۲۵۸][۲۵۹][۲۶۰][۲۶۱][۲۶۲]


وجوه استعمال واژه«حق» درحدیث
== وجوه استعمال واژه«حق» درحدیث==
 
در جوامع حدیثی، درباره شناخت حق، استواری در راه حق و تقابل آن با باطل، مطالب بسیاری آمده است.
در جوامع حدیثی، درباره شناخت حق، استواری در راه حق و تقابل آن با باطل، مطالب بسیاری آمده است.


←← آثار و برکات شناخت حق
=== آثار و برکات شناخت حق===
 
بنابر روایات، شناخت حق از نشانه های بصیرت و دانایی است. [۲۶۳]
بنابر روایات، شناخت حق از نشانه های بصیرت و دانایی است. [۲۶۳]
همچنین کمال عقل در پیروی از حق و تواضع در برابر آن نهفته است. [۲۶۴][۲۶۵][۲۶۶]
همچنین کمال عقل در پیروی از حق و تواضع در برابر آن نهفته است. [۲۶۴][۲۶۵][۲۶۶]
خط ۱۱۴: خط ۹۸:
همچنین در حدیثی منسوب به علی علیه‌السلام، معروف به «حدیث حقیقت»، امام در پی پرسش مُصرّانه کمیل بن زیاد از چیستی حقیقت، در چند عبارت عرفانی آن را وصف می‌کند.
همچنین در حدیثی منسوب به علی علیه‌السلام، معروف به «حدیث حقیقت»، امام در پی پرسش مُصرّانه کمیل بن زیاد از چیستی حقیقت، در چند عبارت عرفانی آن را وصف می‌کند.


←← لزوم عمل به حق وپایداری برآن
=== لزوم عمل به حق وپایداری برآن===
 
در احادیث بر لزوم عمل به حق و پایداری بر آن بسیار تأکید شده است، حتی اگر پیامدهایی سخت، مانند قطعه قطعه شدن یا سوزانده شدن، داشته باشد. [۲۷۳][۲۷۴]
در احادیث بر لزوم عمل به حق و پایداری بر آن بسیار تأکید شده است، حتی اگر پیامدهایی سخت، مانند قطعه قطعه شدن یا سوزانده شدن، داشته باشد. [۲۷۳][۲۷۴]
علی علیه‌السلام به فرزند خود سفارش می‌کند برای حق به هر دشواری ای وارد شود و شکیبایی ورزیدن در راه حق را نیکوترین خصلت برمی شمارد. [۲۷۵]
علی علیه‌السلام به فرزند خود سفارش می‌کند برای حق به هر دشواری ای وارد شود و شکیبایی ورزیدن در راه حق را نیکوترین خصلت برمی شمارد. [۲۷۵]
خط ۱۲۶: خط ۱۰۹:
در کلام علی علیه‌السلام این وضعیت شبهه ناک، جولانگاه شیطان برای استیلا یافتن بر اهل باطل خوانده شده، اما در عین حال بر این نکته تأکید شده است که دوستان خدا به لطف حق و با هدایت نور یقین، نجات می‌یابند. [۲۸۷][۲۸۸][۲۸۹]
در کلام علی علیه‌السلام این وضعیت شبهه ناک، جولانگاه شیطان برای استیلا یافتن بر اهل باطل خوانده شده، اما در عین حال بر این نکته تأکید شده است که دوستان خدا به لطف حق و با هدایت نور یقین، نجات می‌یابند. [۲۸۷][۲۸۸][۲۸۹]


←← صفات اهل حق در روایات شیعی
=== صفات اهل حق در روایات شیعی===
 
از جمله مسائلی که در احادیث شیعی بسیار مورد توجه قرار گرفته، توصیف اهل حق است.
از جمله مسائلی که در احادیث شیعی بسیار مورد توجه قرار گرفته، توصیف اهل حق است.
براساس این روایات، امامان علیهم‌السلام با حق‌اند و حق با آنهاست، امر ایشان حق است و هر قضاوت حقی نزد آنهاست. [۲۹۰][۲۹۱][۲۹۲][۲۹۳]
براساس این روایات، امامان علیهم‌السلام با حق‌اند و حق با آنهاست، امر ایشان حق است و هر قضاوت حقی نزد آنهاست. [۲۹۰][۲۹۱][۲۹۲][۲۹۳]
خط ۱۳۵: خط ۱۱۷:
مضمون این روایات، که به وقوع اختلاف و نبرد میان مسلمانان پس از رحلت پیامبر اشاره دارد، در واقع به مسلمانان کمک می‌کرد که در فضایی که حق و باطل به هم آمیخته بود، حق را از باطل تمییز دهند.
مضمون این روایات، که به وقوع اختلاف و نبرد میان مسلمانان پس از رحلت پیامبر اشاره دارد، در واقع به مسلمانان کمک می‌کرد که در فضایی که حق و باطل به هم آمیخته بود، حق را از باطل تمییز دهند.


←← تقابل دولت حق بادولت باطل در روایات
=== تقابل دولت حق بادولت باطل در روایات===
 
در احادیث شیعی به تقابل دولت حق با دولت باطل نیز اشاره شده و مصداق اَتمِّ دولت حق، دولت قائم آل محمد علیه‌السلام دانسته شده است که در آن حق و عدلْ ظاهر، دل ها به هم نزدیک، و حدود الهی اجرا می‌شود و حق به اهلش بازمی گردد. [۳۰۷][۳۰۸][۳۰۹][۳۱۰]
در احادیث شیعی به تقابل دولت حق با دولت باطل نیز اشاره شده و مصداق اَتمِّ دولت حق، دولت قائم آل محمد علیه‌السلام دانسته شده است که در آن حق و عدلْ ظاهر، دل ها به هم نزدیک، و حدود الهی اجرا می‌شود و حق به اهلش بازمی گردد. [۳۰۷][۳۰۸][۳۰۹][۳۱۰]


←← معانی حقوقی واژه«حق» در روایات
=== معانی حقوقی واژه«حق» در روایات===
 
واژه «حَق» در بسیاری از احادیث بر معنای حقوقی دلالت دارد. این معنا در ابعاد گوناگون (مانند حق خدا بر انسان، حق اعضا و جوارح و حقوق متقابل انسان‌ها در مناسبات اجتماعی) مطرح می‌شود.
واژه «حَق» در بسیاری از احادیث بر معنای حقوقی دلالت دارد. این معنا در ابعاد گوناگون (مانند حق خدا بر انسان، حق اعضا و جوارح و حقوق متقابل انسان‌ها در مناسبات اجتماعی) مطرح می‌شود.
براساس روایات، منشأ تمامی حقوق، حق خدا بر بندگان است، [۳۱۱][۳۱۲] که از جمله آن‌ها عبادت خالصانه و اطاعت خدا، شریک نگرفتن برای او و تقوای الهی است. [۳۱۳][۳۱۴][۳۱۵][۳۱۶][۳۱۷]
براساس روایات، منشأ تمامی حقوق، حق خدا بر بندگان است، [۳۱۱][۳۱۲] که از جمله آن‌ها عبادت خالصانه و اطاعت خدا، شریک نگرفتن برای او و تقوای الهی است. [۳۱۳][۳۱۴][۳۱۵][۳۱۶][۳۱۷]
خط ۱۴۹: خط ۱۲۹:
مجموعه مفصّل و جامعی از این حقوق در رساله ای کوتاه از امام سجاد علیه‌السلام، به نام «رسالة الحقوق»، آمده است (رسالة الحقوق). مطابق این رساله، منشأ تمامی حقوق، حقی است که خدا بر بندگان دارد.
مجموعه مفصّل و جامعی از این حقوق در رساله ای کوتاه از امام سجاد علیه‌السلام، به نام «رسالة الحقوق»، آمده است (رسالة الحقوق). مطابق این رساله، منشأ تمامی حقوق، حقی است که خدا بر بندگان دارد.


←← بزرگترین حق خدا بربنده
=== بزرگترین حق خدا بربنده===
 
بزرگ ‌ترین حق خدا بر بنده، عبادت خالصانه و شرک نورزیدن به اوست. براساس این حق اصلی، در هر نعمتی، حقی بر بندگان واجب شده است، که همه این حقوق اهمیت یکسانی ندارند.
بزرگ ‌ترین حق خدا بر بنده، عبادت خالصانه و شرک نورزیدن به اوست. براساس این حق اصلی، در هر نعمتی، حقی بر بندگان واجب شده است، که همه این حقوق اهمیت یکسانی ندارند.
به تصریح [[امام علی]] علیه‌السلام، [۳۳۰] عظیم ‌ترین حقی که خدا بر انسان‌ها واجب ساخته، حقوق متقابل حاکم و مردم است.
به تصریح [[امام علی]] علیه‌السلام، [۳۳۰] عظیم ‌ترین حقی که خدا بر انسان‌ها واجب ساخته، حقوق متقابل حاکم و مردم است.
خط ۱۵۶: خط ۱۳۵:


فهرست منابع
فهرست منابع
[ویرایش]
 


(۱) علاوه بر قرآن.
(۱) علاوه بر قرآن.
confirmed
۸٬۱۴۶

ویرایش