بودیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۱۶۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۶: خط ۷۶:


با توجه به مطالب فوق بايد گفت: درست است كه بر اساس تعريفى كه مى گويد: «دين الهى مجموعه ى عقايد و اخلاق و قوانين و مقرراتى اجرايى است كه خداوند آن را براى هدايت بشر فرستاده است...»، <ref>عبدالله جوادى آملى، انتظار بشر از دين، (قم: انتشارات اسراء، چ اول، 1380)، ص 26</ref> آيين بوديسم يك دين به معناى واقعى نيست، ولى چون طرف داران آن تلقى دين از آن را دارند و مى خواهند با [[ايمان]] به آن به رستگارى برسند
با توجه به مطالب فوق بايد گفت: درست است كه بر اساس تعريفى كه مى گويد: «دين الهى مجموعه ى عقايد و اخلاق و قوانين و مقرراتى اجرايى است كه خداوند آن را براى هدايت بشر فرستاده است...»، <ref>عبدالله جوادى آملى، انتظار بشر از دين، (قم: انتشارات اسراء، چ اول، 1380)، ص 26</ref> آيين بوديسم يك دين به معناى واقعى نيست، ولى چون طرف داران آن تلقى دين از آن را دارند و مى خواهند با [[ايمان]] به آن به رستگارى برسند
=انتقاد بر آيين بودا=
==انكار مباحث نظرى و اعتقادى==
در آيين بوديسم بر خلاف اديان ابراهيمى كه از دو بخش عمده ى نظرى ـ اعتقادى، و عملى ـ تكليفى تشكيل شده اند، خبرى از مباحث نظرى و [[اعتقادى]] نيست و هر كس كه مى خواهد پيرو اين آيين شود، بايد بدون هر گونه استدلالى، حقيقت رنج، يعنى شر بودن زندگى را بپذيرد و هم چنين به اصل «سامسارا» ([[تناسخ]])، يعنى تكرار ازلى تولد و مرگ و جابه جا شدن يك روح از جسمى به جسم ديگر، [[ايمان]] داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخه ى «سامسارا» رهايى بخشد. <ref>ويل دورانت، همان، ج 1، ص 495</ref>
بوديسم در مباحث اعتقادى و نظرى كم همت و بى رونق است و مبادى [[لاهوت]] و فلسفه ى فوق الطبيعه و امثال آن و مباحث عقلانى نزد بودا وزنى ندارد. وى گفته است:
من در باب قدمت عالم و ازليت جهان توضيحى ندادم و هم چنين در باب محدوديت و تناهى وجود تفسيرى نكردم و... . <ref>جان، بى ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188</ref>
با اين همه، اين ادعا كه نمى خواهد در امور نظرى و اعتقادى سخنى بگويد، در عمل به فراموشى سپرده شده و در دام نوعى [[ماترياليسم]] گرفتار مى آيد و با [[ابدى]] و [[ازلى]] دانستن ماده و عالم به انكار [[صانع]] مى پردازد; گويا آن گاه كه لازم است به سؤال مهم از كجا آمده ايم و به كجا خواهيم رفت پاسخ دهد، مى گويد: من در مباحث نظرى كارى ندارم، <ref>ويل دورانت، همان، ج 1، ص 497</ref> ولى آن گاه كه نوبت به انكار صانع عالم و [[معاد]] مى رسد، وعده ى خود را از ياد مى برد و به انكار مبدأ و معاد مى پردازد.
به همين دليل مى توان گفت: بوديسم تبيين روشنى براى مباحث عقيدتى ندارد و گرفتار تناقض است و چون مبادى نظرى گويا و روشنى ندارد، در مرحله ى عمل هم چندان موفق نيست و برنامه هاى عملى اش نيز بيشتر به توصيه هاى اخلاقى مبهم و نارسا مى ماند كه هر كس برداشت متناسب با ميل خود را مى تواند از آن داشته باشد; به همين دليل، در طول تاريخ كه دين بودا در نواحى خارج از هند گسترش مى يافت، در برخورد با اساطير و معتقدات محلى با آنها تطبيق مى يافت و تغيير مى كرد. <ref>غلامعلى آريا، همان، ص 73</ref>
==انكار خداوند==
بوديسم برخلاف مكاتب فلسفى و [[اديان]] ديگر كه هر كدام به نوعى قايل به وجود خالق و صانعى براى هستى هستند، عالم را قديم و ازلى و بى نياز از خالق مى داند و وجود [[خداوند]] را انكار مى كند. <ref>همان، ص 47</ref> بودا «از وجود مافوق طبيعت كه ازلى و بالذات و خالق عالم و صانع آسمان ها و زمين است و سرنوشت افراد انسانى را در قبضه داشته و قاضى حاجات و مجيب دعوات و [[قبله]] ى [[نماز]] و [[صلات]] باشد بحثى به ميان نياورده است» <ref>جان بى. ناس، همان، ص 189</ref> و از پاسخ گويى به اين سؤال كه ماده محدود است و بايد علتى داشته باشد، طفره مى رود.
برخى معتقدند كه بودا منكر خدا و ماوراء الطبيعه نيست، بلكه در اين مورد ساكت است و اعتقاد دارد كه ما از درك آنها عاجزيم و نبايد خود را درگير مباحث نظرى و ماوراءالطبيعى كنيم[18] و به همين دليل، در تعاليم خود از مفاهيم خدا، [[بهشت]]<ref>ر.ک:مقاله بهشت</ref>، [[جهنم]]، [[وحى]]، [[معجزه]] و... استفاده نمى كند.
اما سؤال اين است كه:
'''اولاً'''
آيا بدون داشتن اعتقاد مى توان به مرحله ى عمل رسيد و آيا بدون تبيين جهان هستى مى توان راه سعادت را هموار كرد؟
'''ثانياً'''
در آيين بوديسم دو پيش فرض اعتقادى، يعنى حقيقت تألّم و تناسخ، وجود دارد كه بدون پذيرفتن آنها نمى توان از روش هاى بودا براى سعادتمند شدن پيروى كرد و با قبول آنها، برخلاف خواسته ى وى، وارد مباحث اعتقادى مى شويم كه بوديسم آن را خط قرمز و خارج از توان انسان دانسته است; بنابراين آيين بوديسم يا بايد جواب گوى مباحث اعتقادى باشد و به تبيين مبدأ و معاد عالم بپردازد و يا از دادن برنامه ى عملى بپرهيزد، والّا دچار [[سفسطه]] و [[مغالطه]] خواهد شد. هم چنان كه در طول تاريخ دچار آن شده و با آن كه ادعاى مبارزه با تعدد الهه در آيين هندو را داشت، در طول زمان گرفتار بت پرستى شد و به جاى خدايان متعدد هندوان، تماثيل و مجسمه هاى بودا را بت قرار داد و بت پرستى شرك آلود هندوها را به [[بت پرستى]] كفرآميز بودايى تبديل كرد.
==انكار معاد و اعتقاد به تناسخ==
بودا كه در پى اصلاح آيين هندوييسم بود، روح را انكار مى كرد، ولى در پاسخ به اين سؤال كه سرانجام انسان چه خواهد شد، به ناچار مانند هندوها تناسخ را به عنوان اصل مسلم دينى پذيرفت. به عقيده ى وى، روح انسان در هنگام مرگ به كالبد و يا جسم ديگرى انتقال مى يابد و يك سلسله تولد و تجديد حيات را طى مى كند و پس از هر تولد و زندگى دوباره به بدنى ديگر حلول مى كند و اين تولدها ممكن است بى انتها و تا ابد ادامه داشته باشد; ولى به تناقض گرفتار مى آيد، زيرا بدون حلول روح از جسمى به جسم ديگر تناسخ امكان ندارد; <ref>بودا و انديشه هاى او، همان، ص 140 و 141</ref> و بر فرض كه تناسخ را قبول كرديم كدام دليل عقلى و منطقى صحيحى بر حقانيت تناسخ دلالت مى كند؟!
حدود صد سال پيش مردم هند دويست يا سيصد ميليون نفر بودند كه بعد از مرگ، روحشان در كالبد دويست يا سيصد ميليون نفر تازه متولد شده نسخ پيدا كرده است. حال اگر اين تعداد را از جمعيت كنونى هند، كه بيش از يك ميليارد نفر است، كم كنيم، چيزى حدود هفتصد تا هشتصد ميليون نفر وجود خواهد داشت كه طبق قانون تناسخ بايد بدون روح باشند، چون قبلاً روحى نبوده تا در اين تازه متولدان، نسخ پيدا كند. <ref> آشنايى با تاريخ اديان</ref>


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۳٬۴۲۹

ویرایش