۸۸٬۰۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
|- | |- | ||
|زادروز | |زادروز | ||
|۳۵۵ قمری | |۳۵۵ قمری | ||
|- | |- | ||
|زادگاه | |زادگاه | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
|- | |- | ||
|ساتید | |ساتید | ||
|شیخ مفید • ابن نباته سعدی • سهل بن احمد دیباجی • ابن جندی بغدادی،... | |شیخ مفید • ابن نباته سعدی • سهل بن احمد دیباجی • ابن جندی بغدادی،... | ||
|- | |- | ||
|شاگردان | |شاگردان | ||
|شیخ طوسی • قاضی ابن البراج • ابوالفتح کراجکی • سلار بن عبدالعزیز دیلمی •... | |شیخ طوسی • قاضی ابن البراج • ابوالفتح کراجکی • سلار بن عبدالعزیز دیلمی •... | ||
|- | |- | ||
|آثار | |آثار | ||
|تنزیه • الأنبیاء الانتصار • الذریعه الی اصول الشریعه • الأمالی،... | |تنزیه • الأنبیاء الانتصار • الذریعه الی اصول الشریعه • الأمالی،... | ||
|- | |- | ||
|دین | |دین | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
=تحصیلات سید مرتضی= | =تحصیلات سید مرتضی= | ||
پیشوای شیعه ( شیخ مفید ) شبی در خواب دید [[حضرت فاطمه زهرا]] دخت گرامی [[پیامبر گرامی اسلام (ص)]] دست دو فرزندش [[امام حسن]] و [[امام حسین]]<ref>ر.ک:مقاله امام حسین</ref> (ع) را گرفته ، آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت : ((جناب استاد! این دو پسران من هستند، به آنها علم فقه و احكام دین بیاموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام كارهای لازم و با اندیشه های مختلفی كه گریبانگیر او بود به محفل درس خود كه | پیشوای شیعه ( شیخ مفید ) شبی در خواب دید [[حضرت فاطمه زهرا]] دخت گرامی [[پیامبر گرامی اسلام (ص)]] دست دو فرزندش [[امام حسن]] و [[امام حسین]]<ref>ر.ک:مقاله امام حسین</ref> (ع) را گرفته ، آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت : ((جناب استاد! این دو پسران من هستند، به آنها علم فقه و احكام دین بیاموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام كارهای لازم و با اندیشه های مختلفی كه گریبانگیر او بود به محفل درس خود كه مسجد<ref>ر.ک:مقاله مسجد</ref> براثا واقع در محله شیعه نشین بغداد بود آمد و پس از لحظاتی درس را شروع كرد. | ||
در كلاس درس مساءله خاصی پیش نیامد و موضوع خواب روشن نشد ولی چند لحظه پس از پایان درس دید زنی باوقار خاصی در حالی كه دست دو فرزندش را گرفته و پیرامونش را زنانی كه گویا از كنیزان او هستند همراهی می كنند وارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند. وقتی استاد فهمید كه او فاطمه دختر ناصر كبیر است به احترام او از جا برخاست . | در كلاس درس مساءله خاصی پیش نیامد و موضوع خواب روشن نشد ولی چند لحظه پس از پایان درس دید زنی باوقار خاصی در حالی كه دست دو فرزندش را گرفته و پیرامونش را زنانی كه گویا از كنیزان او هستند همراهی می كنند وارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند. وقتی استاد فهمید كه او فاطمه دختر ناصر كبیر است به احترام او از جا برخاست . |