سید مرتضی علم‌الهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
|-
|-
|زادروز
|زادروز
|۳۵۵ قمری
|۳۵۵ قمری
|-
|-
|زادگاه
|زادگاه
خط ۱۲: خط ۱۲:
|-
|-
|ساتید
|ساتید
|شیخ مفید •  ابن نباته سعدی •  سهل بن احمد دیباجی •  ابن جندی بغدادی،...  
|شیخ مفید •  ابن نباته سعدی •  سهل بن احمد دیباجی •  ابن جندی بغدادی،...
|-
|-
|شاگردان  
|شاگردان
|شیخ طوسی • قاضی ابن البراج • ابوالفتح کراجکی • سلار بن عبدالعزیز دیلمی •...  
|شیخ طوسی • قاضی ابن البراج • ابوالفتح کراجکی • سلار بن عبدالعزیز دیلمی •...
|-
|-
|آثار
|آثار
|تنزیه •  الأنبیاء الانتصار •  الذریعه الی اصول الشریعه •  الأمالی،...  
|تنزیه •  الأنبیاء الانتصار •  الذریعه الی اصول الشریعه •  الأمالی،...
|-
|-
|دین
|دین
خط ۴۱: خط ۴۱:
=تحصیلات سید مرتضی=
=تحصیلات سید مرتضی=


پیشوای شیعه ( شیخ مفید ) شبی در خواب دید [[حضرت فاطمه زهرا]] دخت گرامی [[پیامبر گرامی اسلام (ص)]] دست دو فرزندش ‍ [[امام حسن]] و [[امام حسین]]<ref>ر.ک:مقاله امام حسین</ref> (ع) را گرفته ، آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت : ((جناب استاد! این دو پسران من هستند، به آنها علم فقه و احكام دین بیاموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام كارهای لازم و با اندیشه های مختلفی كه گریبانگیر او بود به محفل درس خود كه [[مسجد]]<ref>ر.ک:مقاله مسجد</ref> براثا واقع در محله شیعه نشین بغداد بود،آمد و پس از لحظاتی درس را شروع كرد.  
پیشوای شیعه ( شیخ مفید ) شبی در خواب دید [[حضرت فاطمه زهرا]] دخت گرامی [[پیامبر گرامی اسلام (ص)]] دست دو فرزندش ‍ [[امام حسن]] و [[امام حسین]]<ref>ر.ک:مقاله امام حسین</ref> (ع) را گرفته ، آنها را به نزد او آورد و پس از سلام گفت : ((جناب استاد! این دو پسران من هستند، به آنها علم فقه و احكام دین بیاموز! استاد از خواب برخاست و پس از انجام كارهای لازم و با اندیشه های مختلفی كه گریبانگیر او بود به محفل درس خود كه مسجد<ref>ر.ک:مقاله مسجد</ref> براثا واقع در محله شیعه نشین بغداد بود آمد و پس از لحظاتی درس را شروع كرد.  


در كلاس درس مساءله خاصی پیش نیامد و موضوع خواب روشن نشد ولی چند لحظه پس از پایان درس دید زنی باوقار خاصی در حالی كه دست دو فرزندش را گرفته و پیرامونش را زنانی كه گویا از كنیزان او هستند همراهی می كنند وارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند. وقتی استاد فهمید كه او فاطمه دختر ناصر كبیر است به احترام او از جا برخاست .
در كلاس درس مساءله خاصی پیش نیامد و موضوع خواب روشن نشد ولی چند لحظه پس از پایان درس دید زنی باوقار خاصی در حالی كه دست دو فرزندش را گرفته و پیرامونش را زنانی كه گویا از كنیزان او هستند همراهی می كنند وارد مسجد شدند و پس از سلام نشستند. وقتی استاد فهمید كه او فاطمه دختر ناصر كبیر است به احترام او از جا برخاست .
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش