روح: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهارم، نشر دارالكتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 12، ص 250 ـ 256</ref> | <ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهارم، نشر دارالكتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 12، ص 250 ـ 256</ref> | ||
از آنچه در تعریف روح گفته شد معلوم گردید كه چون روح یك موجود غیرمادی است، لذا شكل به معنای صورت هندسی ندارد ، زیرا شكل داشتن از اوصاف موجودات مادی است و روح مادی نیست . | از آنچه در تعریف روح گفته شد معلوم گردید كه چون روح یك موجود غیرمادی است، لذا شكل به معنای صورت هندسی ندارد ، زیرا شكل داشتن از اوصاف موجودات مادی است و روح مادی نیست . | ||
=جايگاه روح بعد از مرگ= | |||
'''اولاً''' | |||
بر اساس آيات و روايات مختلف و متعدد روح انسان بعد از مفارقت از بدن در هنگام مرگ وارد عالمي به نام برزخ ميشود و برزخ در لغت عرب به جايي گفته ميشود كه حد فاصل بين دو چيز باشد و چون عالم بعد از مرگ حدفاصل بين زندگي موقت دنيا و حيات جاويدان عالم آخرت است، در قرآن شريف و روايات اولياء دين، آن عالم به نام برزخ خوانده ميشود. | |||
بر اساس جهان بيني مكتب پيامبران الهي، با سپري شدن ايام زندگي دنيا و فرارسيدن مرگ، روح آدمي از بدن جدا ميشود و به عالم برزخ منتقل ميگردد و در آن سراي به حيات خويش ادامه ميدهد، اگر متوفي از گروه پاكان و نيكان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم است و اگر از گروه بدان و گناهكاران باشد به كيفر كارهاي ناپسند خويش معذب خواهد بود، و اين وضع هم چنان باقي و برقرار است تا زماني كه قيامت برپا گردد، مردم به فرمان الهي از قبرها برانگيخته شوند و براي رسيدگي به حسابهاي خود در محكمة عدل الهي حضور يابند. <ref>گفتار فلسفي، معاد از نظر روح و جسم، نشر هيئت نشر معارف اسلامي، 1360 ش، بخش 1، ص 263</ref> | |||
'''ثانياً''' | |||
گرچه در ميان مردم برخي كشورها مثل هندوستان نظريهاي به نام تناسخ مطرح شده و آنها گمان كردهاند كه ارواح مجدداً در قالب بدنهاي ديگري به دنيا باز ميگردند، اين نظريه به تدريج توجه عده بسياري از مردم جهان را به خود جلب نموده و عدهاي آن را باور كردهاند. اما اين پندار كاملا بياساس بوده و برخلاف رهآورد معارف آسماني به خصوص قرآن كريم است. | |||
طبق مكتب پيامبران الهي، قضاء حكيمانه حضرت باري تعالي در نظام عمومي عالم بر اين تعلق گرفته است كه روح بشر پس از مرگ دوباره به دنيا و دار تكليف باز نگردد و زندگي جديدي را در اين جهان آغاز ننمايد، بلكه هم چنان در عالم موقت برزخ بماند تا قيامت برپا گردد و به سراي جاودان آخرت منتقل شود... بازگشت به دنيا براي انجام كارهاي خوب و به دست آوردن شرايط همزيستي با ارواح عاليه از نظر مكتب اسلام كه عين برهان و منطق است ، سخني است سست و نادرست و قرآن شريف تحقق چنين امري را با صراحت, نشدني و غيرقابل وقوع اعلام نموده است. <ref>گفتار فلسفي، معاد از نظر روح و جسم، نشر هيئت نشر معارف اسلامي، 1360 ش، بخش 1،ص 266 ـ 270</ref> بنابراين روح بعد از مرگ انسان اجازه ورود به دنيا را به معناي ياد شده ندارد. | |||
'''ثالثاً''' | |||
گرچه برگشت روح انسان بعد از مرگ به آن معنا كه ياد شد امكانپذير نيست. اما بايد توجه داشت اگر در برخي روايات آمد كه ارواح عدهاي با بستگان خود ارتباط برقرار ميكنند، اين حرف درست بوده و غير از آن چيزي است كه به نام تناسخ ياد مي شود كه در اينجا به چند نمونه از روايات اشاره ميشود: | |||
1. از [[امام صادق (ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام صادق (ع)</ref> رسيده كه فرمود: مؤمن اهل خود را ميبيند و آنچه را كه موجب محبت او است ميبيند، بعضي از مؤمنان در هر هفته يك بار در روز جمعه به [[زيارت]] و ملاقات اهل خود ميرسند، و بعضي ديگر بر حسب مقدار عمل خود ميتوانند آنان را ملاقات كنند. <ref>تهراني، سيد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3، ص 220</ref> | |||
2. از [[حضرت امام موسي كاظم (ع)]] در پاسخ شخصي كه از ملاقات ارواح با بستگانش سوال كرده بود فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال يك بار برحسب منزلت و مكانت مؤمن ميتواند به ديدار بستگانش بيايد، و نحوهي ديدار آنان اين است كه به صورت موجود لطيفي (كه قابل ديدن نيست) بر بستگان خود اشراف پيدا ميكند، اگر آنها را در حال انجام كارهاي نيك مشاهده كرد خوشحال ميشود. و اگر در حال انجام كارهاي ناپسند ديد اندوهگين و غمناك ميگردد. <ref>تهراني، سيد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3، ص 222</ref> | |||
3. در روايت ديگري فرمود: روح مؤمن از پروردگار خود اذن ميطلبد و خداوند به آن مؤمن اذن ميدهد و دو فرشته نيز همراه او گسيل مينمايد، آنها به سراغ اهلش ميآيند كلام آنها را ميشنود و به سوي آنها نگاه ميكند. <ref>تهراني، سيد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3،ص 223</ref> | |||
از مجموع اين گونه روايات چند نكته به دست ميآيد: | |||
الف) ارواح [[مؤمنين]] ميتوانند اهل خود را ببينند و اقوام و ذوي الارحام و كساني را كه به آنها علاقهمندند را ملاقات ميكنند و از حالات و سرگذشت آنان باخبر ميشوند. | |||
حتي طبق برخي روايات روح كافر نيز به ديدار خانواده خود ميآيد و از ديدن اعمال زشت آنان بيشتر گرفتار رنج ميشود. <ref>تهراني، سيد محمد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، ج 3، ص 220</ref> | |||
ب) ارتباط ارواح با عالم دنيا آن قدر شديد و قوي است كه اگر عمل خيري از سوي كسي براي مردگان انجام گيرد، نتيجة آن به آنها ميرسد، [[پيامبر اكرم (ص)]] فرمود: روزي [[حضرت عيسی]] از كنار قبري عبور ميكرد صاحب قبر را در حال [[عذاب]] ديد، بعد از مدتي دوباره عبورش از آن راه افتاد آثار عذاب در آن [[قبر]] نديد، از [[خداوند]] خواست كه از اسرار مسأله او را آگاه كند. به او [[وحی]] شد كه فرزندي از آن شخص در دنيا باقي مانده بود، كارهاي خيري مانند اسكان دادن به يتيمي و كمك به مردم انجام ميداد، من به بركت عمل نيك فرزندش عذاب را از پدر او برداشتم. <ref>تهراني، سيد محمد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، ج 3، ص 225</ref> | |||
ج) ارتباط ارواح با مردمان [[دنيا]] از باب اشراف آنان بر اهل دنيا است كه ميتوانند اهل دنيا را ببينند نه اين به شكل و صورتي مادي در آيند و آن گاه وارد دنيا شوند. | |||
'''رابعاً''' | |||
روح هر كسي به اندازه نور ايمان و معنويت خود ميتواند به ديدار بستگانش بيايد؛ از اين رو در روايت آمده كه عدهاي هر هفته و برخي هر ماه و عدهاي سالي يك بار ميتوانند به ديدار بستگانش بيايند. | |||
'''خامساً''' | |||
از آن جا كه ارواح موجودات مجرد و غيرمادي هستند لذا شكل خاصي ندارد. | |||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۹ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۴۵
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۰۷:۴۵، ۹ اوت ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید. |
رُوح ساحتی غیر مادی از وجود انسان است که منشأ حیات و وجه تمایز زندگان و مردگان است. در میان دانشمندان درباره حقیقت روح و ویژگی های آن بحث های فلسفی پردامنه ای شده است. دانشمندان مسلمان با استناد به منابع قرآنی و روایی به تجرد روح و بقای آن پس از مرگ معتقد شده اند.
روح چیست
روح مبدأ حیات و زندگی است كه موجود را به احساس و حركت ارادی توانایی میبخشد. [۱] در قرآن كریم درباره روح چنین آمده: «و یسئلونك عن الروح، قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً»؛ [۲] یعنی از تو درباره روح سوال میكنند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكی از دانش به شما نداده است.
در برخی تفسیرها در ذیل این آیه آمده است كه از مجموع قرائن موجود در آیه و خارج آن چنین استفاده میشود كه پرسش كنندگان از حقیقت روح آدمی سوال كردند، همین روح عظیمی كه حیات ما از آن سرچشمه میگیرد و به كمكش زمین و آسمان را جولانگاه خود قرار میدهیم، اسرار علوم را میشكافیم، و به اعماق موجودات راه مییابیم، میخواستند بدانند حقیقت این اعجوبة عالم آفرینش چیست؟ از آن جا كه روح ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غیر از اصول حاكم بر ماده و خواص فیزیكی و شیمیایی آن است، پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مأمور میشود در یك جمله كوتاه و پرمعنی بگوید: روح از عالم امر است یعنی خلقتی اسرارآمیز دارد.
پس مراد از این كه قرآن كریم فرمود: روح از امر الهی است این خواهد بود كه روح یك موجود اسرارآمیز است، علامه طباطبایی در تبیین معنای كلمه امر گفته است: تعبیر امر در جایی به كار برده می شود كه تدریج در كار نباشد، یعنی مادی و محكوم به حركت مادی نباشد، پس روح كه از امر خداوند است بدین معنا است كه روح موجودی است كه آمیخته با ماده و زمان ومكان نبوده و قابل اشاره نیست، بلكه موجودی مستقل است كه دارای حیات، علم و قدرت بوده و از مقوله صفات و احوال نمی باشد. [۳]
آن جا كه سخن از ارتباط روح با جسم است و تأثیر متقابل این دو در یكدیگر بیان میشود، نام (روان) بر آن میگذاریم و آن جا كه پدیدههای روحی جدای از جسم مورد بحث قرار میگیرند نام روح را به كارمیبریم و دانشمندان الهی و فلاسفه معتقداند روح یك حقیقت ماورای طبیعی و فراطبیعی است.
[۴]
از آنچه در تعریف روح گفته شد معلوم گردید كه چون روح یك موجود غیرمادی است، لذا شكل به معنای صورت هندسی ندارد ، زیرا شكل داشتن از اوصاف موجودات مادی است و روح مادی نیست .
جايگاه روح بعد از مرگ
اولاً
بر اساس آيات و روايات مختلف و متعدد روح انسان بعد از مفارقت از بدن در هنگام مرگ وارد عالمي به نام برزخ ميشود و برزخ در لغت عرب به جايي گفته ميشود كه حد فاصل بين دو چيز باشد و چون عالم بعد از مرگ حدفاصل بين زندگي موقت دنيا و حيات جاويدان عالم آخرت است، در قرآن شريف و روايات اولياء دين، آن عالم به نام برزخ خوانده ميشود.
بر اساس جهان بيني مكتب پيامبران الهي، با سپري شدن ايام زندگي دنيا و فرارسيدن مرگ، روح آدمي از بدن جدا ميشود و به عالم برزخ منتقل ميگردد و در آن سراي به حيات خويش ادامه ميدهد، اگر متوفي از گروه پاكان و نيكان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم است و اگر از گروه بدان و گناهكاران باشد به كيفر كارهاي ناپسند خويش معذب خواهد بود، و اين وضع هم چنان باقي و برقرار است تا زماني كه قيامت برپا گردد، مردم به فرمان الهي از قبرها برانگيخته شوند و براي رسيدگي به حسابهاي خود در محكمة عدل الهي حضور يابند. [۵]
ثانياً
گرچه در ميان مردم برخي كشورها مثل هندوستان نظريهاي به نام تناسخ مطرح شده و آنها گمان كردهاند كه ارواح مجدداً در قالب بدنهاي ديگري به دنيا باز ميگردند، اين نظريه به تدريج توجه عده بسياري از مردم جهان را به خود جلب نموده و عدهاي آن را باور كردهاند. اما اين پندار كاملا بياساس بوده و برخلاف رهآورد معارف آسماني به خصوص قرآن كريم است.
طبق مكتب پيامبران الهي، قضاء حكيمانه حضرت باري تعالي در نظام عمومي عالم بر اين تعلق گرفته است كه روح بشر پس از مرگ دوباره به دنيا و دار تكليف باز نگردد و زندگي جديدي را در اين جهان آغاز ننمايد، بلكه هم چنان در عالم موقت برزخ بماند تا قيامت برپا گردد و به سراي جاودان آخرت منتقل شود... بازگشت به دنيا براي انجام كارهاي خوب و به دست آوردن شرايط همزيستي با ارواح عاليه از نظر مكتب اسلام كه عين برهان و منطق است ، سخني است سست و نادرست و قرآن شريف تحقق چنين امري را با صراحت, نشدني و غيرقابل وقوع اعلام نموده است. [۶] بنابراين روح بعد از مرگ انسان اجازه ورود به دنيا را به معناي ياد شده ندارد.
ثالثاً
گرچه برگشت روح انسان بعد از مرگ به آن معنا كه ياد شد امكانپذير نيست. اما بايد توجه داشت اگر در برخي روايات آمد كه ارواح عدهاي با بستگان خود ارتباط برقرار ميكنند، اين حرف درست بوده و غير از آن چيزي است كه به نام تناسخ ياد مي شود كه در اينجا به چند نمونه از روايات اشاره ميشود:
1. از امام صادق (ع)[۷] رسيده كه فرمود: مؤمن اهل خود را ميبيند و آنچه را كه موجب محبت او است ميبيند، بعضي از مؤمنان در هر هفته يك بار در روز جمعه به زيارت و ملاقات اهل خود ميرسند، و بعضي ديگر بر حسب مقدار عمل خود ميتوانند آنان را ملاقات كنند. [۸]
2. از حضرت امام موسي كاظم (ع) در پاسخ شخصي كه از ملاقات ارواح با بستگانش سوال كرده بود فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال يك بار برحسب منزلت و مكانت مؤمن ميتواند به ديدار بستگانش بيايد، و نحوهي ديدار آنان اين است كه به صورت موجود لطيفي (كه قابل ديدن نيست) بر بستگان خود اشراف پيدا ميكند، اگر آنها را در حال انجام كارهاي نيك مشاهده كرد خوشحال ميشود. و اگر در حال انجام كارهاي ناپسند ديد اندوهگين و غمناك ميگردد. [۹]
3. در روايت ديگري فرمود: روح مؤمن از پروردگار خود اذن ميطلبد و خداوند به آن مؤمن اذن ميدهد و دو فرشته نيز همراه او گسيل مينمايد، آنها به سراغ اهلش ميآيند كلام آنها را ميشنود و به سوي آنها نگاه ميكند. [۱۰]
از مجموع اين گونه روايات چند نكته به دست ميآيد:
الف) ارواح مؤمنين ميتوانند اهل خود را ببينند و اقوام و ذوي الارحام و كساني را كه به آنها علاقهمندند را ملاقات ميكنند و از حالات و سرگذشت آنان باخبر ميشوند. حتي طبق برخي روايات روح كافر نيز به ديدار خانواده خود ميآيد و از ديدن اعمال زشت آنان بيشتر گرفتار رنج ميشود. [۱۱]
ب) ارتباط ارواح با عالم دنيا آن قدر شديد و قوي است كه اگر عمل خيري از سوي كسي براي مردگان انجام گيرد، نتيجة آن به آنها ميرسد، پيامبر اكرم (ص) فرمود: روزي حضرت عيسی از كنار قبري عبور ميكرد صاحب قبر را در حال عذاب ديد، بعد از مدتي دوباره عبورش از آن راه افتاد آثار عذاب در آن قبر نديد، از خداوند خواست كه از اسرار مسأله او را آگاه كند. به او وحی شد كه فرزندي از آن شخص در دنيا باقي مانده بود، كارهاي خيري مانند اسكان دادن به يتيمي و كمك به مردم انجام ميداد، من به بركت عمل نيك فرزندش عذاب را از پدر او برداشتم. [۱۲]
ج) ارتباط ارواح با مردمان دنيا از باب اشراف آنان بر اهل دنيا است كه ميتوانند اهل دنيا را ببينند نه اين به شكل و صورتي مادي در آيند و آن گاه وارد دنيا شوند.
رابعاً
روح هر كسي به اندازه نور ايمان و معنويت خود ميتواند به ديدار بستگانش بيايد؛ از اين رو در روايت آمده كه عدهاي هر هفته و برخي هر ماه و عدهاي سالي يك بار ميتوانند به ديدار بستگانش بيايند.
خامساً
از آن جا كه ارواح موجودات مجرد و غيرمادي هستند لذا شكل خاصي ندارد.
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهارم، نشر دار الكتب الاسلامیه، 1363ش، ج12، ص250، طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت: نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 13، ص 195
- ↑ اسراء/ آیه 85
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، تهران: نشر كانون انتشارات محمدی، 1363 ش، ج 24، ص 38
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهارم، نشر دارالكتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 12، ص 250 ـ 256
- ↑ گفتار فلسفي، معاد از نظر روح و جسم، نشر هيئت نشر معارف اسلامي، 1360 ش، بخش 1، ص 263
- ↑ گفتار فلسفي، معاد از نظر روح و جسم، نشر هيئت نشر معارف اسلامي، 1360 ش، بخش 1،ص 266 ـ 270
- ↑ ر.ک:مقاله امام صادق (ع)
- ↑ تهراني، سيد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3، ص 220
- ↑ تهراني، سيد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3، ص 222
- ↑ تهراني، سيد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3،ص 223
- ↑ تهراني، سيد محمد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، ج 3، ص 220
- ↑ تهراني، سيد محمد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، ج 3، ص 225