اخلاق جنگ در سیره نبوی (مقاله): تفاوت میان نسخهها
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
(تغییر تصویر) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:اخلاق جنگ در | <div class="wikiInfo">[[پرونده:Akhlaghe-jang.png|پیوند=link=Special:FilePath/اخلاق_جنگ_در_سیره_پیامبر_اکرم.jpeg|جایگزین=اخلاق جنگ در سیرۀ پیامبر عظیم الشأن اسلام|بندانگشتی|اخلاق جنگ در سیره نبوی]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
!نام | !نام |
نسخهٔ ۶ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۵۷
نام | اخلاق جنگ در سیره نبوی |
---|---|
زادروز | ٢٧ آبان ۱۳۲۳ شمسی |
زادگاه | ایران، استان اصفهان، شهر خوانسار |
ملیت | ایرانی |
شهرت | مفسر قرآن؛ روحانی؛ |
مذهب | شیعه |
وبسایت | https://erfan.ir/ |
اخلاق جنگ در سیره نبوی
برخی از مسلمانان که به گروههای تکفیری شهرت دارند مدعی انطباق روش جنگی خود با سیرۀ پیامبر اکرم(ص) هستند و خود را منتسب به سنت آن حضرت میدانند. از این رو در اینجا ویژگی های اخلاق جنگ در سیرۀ پیامبر اکرم(ص)، بررسی خواهد شد.
ویژگی های اخلاق جنگ در سیره نبوی
مطالعۀ دقیق سیرۀ پیامبر در جنگ، الگویی عالی و انسانی برای پیشبرد اهداف سیاسی و مذهبی است. برخی از این الگوها به قرار ذیل است:
اخلاص و پاکی نیت
مسلمان باید همۀ کارهایش را برای خداوند خالص گرداند و هرگاه اخلاص نباشد و هدف غیر خدا باشد، نتیجه آن تباهی و زیان است؛ ازاینرو وقتی رسول خدا(ص) سپاهش را برای جنگ روانه میکرد، سفارش میکرد: «اخرجوا بسم الله تقاتلون فی سبیل الله: با نام خدا خارج شوید و در راه خدا مقاتله کنید» (ابنحنبل، 1421ق، ج1، ص300 ) و این سفارش رسول خدا همواره مورد توجه رزمندگان بود. امام علی(ع) در گزارشی سخنان آغازین نبردهای پیامبر را بیان میکند. در این گزارش هشت بار نام «الله» آمده است و این بیانگر شیوۀ الهی پیامبر است. برپایۀ این گزارش، نبرد باید برای خدا و نام او و براساس قوانین وی اجرا شود (غلامی، 1388ش، ص71). زیدبن ارقم نقل میکند که رسول خدا(ص) خطاب به فرماندهان مؤته چنین فرمود: «به شما وصیت میکنم که نسبت به خدا پرهیزگار و نسبت به مسلمانانی که همراه شمایند، خیراندیش باشید و هم فرمود: به نام خدا و در راه او جنگ کنید» (واقدی، 1409ق، ص578).
امهال و فرصتدهی
یکی از راههای مهم مدارا با دشمن قبل از شروع جنگ، فرصتدهی است. در کتب روایی شیعه و اهل سنت، مانند وسائل الشیعه و سنن ترمذی، بابی وجود دارد که دعوت قبل از قتال را واجب میداند (حرّ عاملی، بیتا، ج15، حدیث 19951 - 19954). دعوت به اسلام بهصورت نصیحت و ارشاد، اتمامحجت و اقامۀ برهان و دلیل و در مواردی دادن فرصت مجدد به دشمن، طبق دستور خداوند متعال و سیرۀ رسول اکرم، از ضوابط مهم اخلاقی قبل از شروع جنگ است (احمدی میانجی، 1419ق، ج2، ص119). پیامبراکرم در توصیه به لشکر اسلام میفرمودند: «اگر با دشمن مسلمانان روبهرو شدید، از کشتن آنها دست نگه دارید و آنان را در ابتدای امر به اسلام دعوت کنید. اگر اسلام آوردند، آنان را پذیرفته و از کشتن آنها خودداری کنید» (صالحی شامی، 1414ق، ج6، ص7).
از ابنعباس روایت شده است که رسول خدا هرگز با گروهی نمیجنگیدند، مگر آنکه ابتدا آنها را به اسلام دعوت میکردند (سیواسی، بی تا، ج5، ص445). در روایتی دیگر آمده است که ایشان حضرت علی را برای جنگ با گروهی فرستاد و به ایشان امر کرد که با آنها نجنگد، مگر آنکه قبل از جنگ آنها را دعوت کند (کلینی، 1365ش، ج5، ص28؛ ابناشعث کوفی، بیتا، ص77). در نقل دیگری آمده است که آن حضرت پیش از جنگ با بنیقریظه، آنان را به پذیرش اسلام دعوت کرد (جعفریان، 1378ش، ص449)؛ نیز موقعی که کفار امان میخواستند، امانشان میداد تا خود پس از تحقیق، اسلام را آزادانه بپذیرند (ابناثیر، 1385ش، ج2، ص248 ــ 249).
صلح و مدارا
یکی از رفتارهای مهم اخلاقی پیامبر اکرم(ص) پیش از جنگ، صلح و مدارا با دشمنان بود. در این بخش، منظور ما از «صلح» دفع منازعه و جنگ و جدال است و منظور از «مدارا» نوعی برخورد همراه با سعۀ صدر و گذشت و تحمل است؛ معادل آنچه امروز از آن به تساهل تعبیر میشود. بعضی بهاشتباه، مدارا را با واژۀ «تولرانس» (Tolerance) غربی یکی میدانند؛ زیرا تولرانس نوعی برخورد همراه با تساهل وکوتاه آمدن از حق خود است که موردقبول اسلام نیست (عبدالمحمدی، 1381ش، ص15؛ نوری، 1382ش، ص216). قرآن کریم تأکید میکند که اگر در جنگ، طرف مقابل پیشنهاد صلح و سازش داد، باید آن را پذیرفت و از آن استقبال کرد(انفال (8): 61). رسول خدا خطاب به طفیلبنعمرو دوسی که از وی برای راهنمایی قومش کمک طلبید، فرمودند: «آنان را به اسلام دعوت کن و با آنان رفق و مدارا داشته باش»(هیثمی، 1412ق، ج8، ص244). در روایت دیگری از پیامبر آمده است: «خدایم مرا به مدارا و ملایمت با مردم فرمان داد؛ چنانکه به انجام دادن واجبات مرا امر کرد» (کلینی، 1365ش، ج2، ص1116). حتی پیامبر اکرم(ص) از یهود که دشمن پیامبر بودند، عیادت میکردند(ابناشعث کوفی، بیتا، ص82) و ورود بیاجازه به خانههای آنان (سیوطی، 1981م، ج1، ص468) و ستم بر ایشان را حرام کرده بودند. برتراند راسل دربارۀ تساهل در میان مسلمانان میگوید: «بعضی از صفات برگزیده که امروز برحسب عادت، آنها را جزو عادات حسنۀ بهخصوص عیسویان میشماریم، پیش از این، در مشرقزمین بیشتر مستحسن شمرده میشدند و به آنها عمل میکردند تا در مغربزمین. تساهل و تسامح در اوایل ظهور اسلام، بهویژه حکومت اسلامی در مدینه و برخورد مسلمانان با مسیحیان که کافر و مرتد تلقی میشدند، بسیار جوانمردانهتر از رفتار امپراتوران بیزانس نسبت به عیسویان بود؛ زیرا پیامبر اسلام نه تشکیلات انگیزاسیون (تفتیش عقاید) اروپا را به وجود آوردند و نه سیاهچالههای آن را که در قرون وسطا رایج بودند» (وشنوی، 1412ق، ص321).
منع سلاح های کشتار جمعی
پیامبر خدا استفاده از سلاحهای کشتارجمعی را ممنوع میدانست. دربارۀ حکم «المحاربة بالقاءالسم» آمده است که علی(ع) میفرماید: «پیامبر از ریختن سم در سرزمین مشرکان نهی فرمودند». زیرا خداوند متعال شب را وسیلۀ آرامش و استراحت موجودات قرار داده است. سپس فرمودند: «هرگز آب مشرکان را زهرآلود نکنید» (حلبی، 1417ق،ج1، ص46-47).
پایبندی به عهد و پیمان
یکی از مسائل مهم اخلاق جنگ، وفا به عهد و پیمان استو درمقابل کسانی که عهد را نگه داشتهاند، باید عهدشان را نگه داشت (توبه(9):4). رسول خدا همواره به عهد و پیمانهایی که با دشمن میبستند، وفادار بودند (حلبی، 1400ق، ج2، ص476). پیامبر اسلام در فتح مکه قریش را آزاد گذاشت و هیچ فردی را به قبول اسلام وادار نکرد تا خود ایشان دین صحیح را بشناسند و با مسلمانان عهد بست که در مکه کسی را جز چند نفر که کارشان اذیت و اخلال بود، نکشند(طبرسی، بیتا، ص110).
پرهیز از توهین به اجساد
یکی از آموزههای مهم اسلام دربارۀ جنگ، نهی از تعرض به اجساد است و در هیچ صورتی اسلام اجازه نمیدهد که اجساد دشمن قطعهقطعه یا بهاصطلاح مثله شوند و همۀ علمای اسلام از این کار منع کردهاند. مثلهنکردن یکی از توصیههای مهم پیامبر به فرماندهان و سربازان بود و امیرمؤمنان در جنگها توصیه میفرمودند: «عورتی را اظهار و کشتهای را مثله نکنید» (کلینی،1365ش، ج5، ص48). واقدی مینویسد: «ابوجعفر از قول پدرش و جدش برایم نقل کرد: «پیامبر(ص) هرگاه گروهی را به سریهای میفرستاد، آنها را از مثلهکردن منع میکرد». و همچنین مینویسد: «ابنبلال هم از قول جعفربنمحمد از پدر و جدش برایم نقل کرد: "پیامبر اکرم هیچگاه زبان کسی را نبریدند و هیچگاه دستور نفرمودند که چشمی را میل بکشند و هرگز بر قطع دستوپا امر نفرمودند"» (واقدی، 1409ق، ص432). امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه رسول خدا(ص) فرماندهی را با لشکری گسیل میداشت، میفرمود کشتگان را مثله نکنید (گوش و بینی و انگشتان آنان را نبرید)» (طباطبایی، 1360ش، ص41).
مراقبت از اسیران
طبق آموزهای اسلامی، رفتارهای انسانی با اسیر عبارتاند از برخورد با نرمی، فراهمکردن مکان مناسب و دادن آب و غذای کافی به او. در این موارد فرقی بین کافر و مسلمان نیست. برخی از علما بهطور مطلق کشتن اسیر را بدون اذن امام نهی کردهاند (احمدی میانجی، 1419ق،ص243). پیامبر اکرم بعد از جنگ، رفتاری کاملاً اخلاقی و انسانی با اسرا داشتند. کشتن بعضی از اسیران هم بهدلیل پایبندنبودن آنها به پیمانهایی است که با رسول خدا داشتهاند (همان، ص501). پیامبر اکرم مردم را به خوشرفتاری با اسیران سفارش میکرد (طبری، 1418ق، ج2، ص460).واقدی از ابوبکربنابیسبره روایت میکند که پیامبر دستور داد با اسیران با نرمی رفتار کنند (واقدی، 1409ق، ص305). دربارۀ رفتار پیامبر(ص) با اسیران از زهری نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «شما را به رفتار نیکو با اسیران سفارش میکنم» (همان، ص119).
ابوعزیز، پرچمدار کفار قریش در جنگ بدر میگوید: «از روزی که پیامبر سفارش اسیران را کرد، ما در میان آنها خیلی محترم بودیم. آنان تا ما را سیر نمیکردند، خود دست به غذا نمیزدند» (سبحانی، 1370ش، ص501).
مقدادبنعمر میگوید: «در سریۀ نخله، حکمبنکیسان را اسیر کردم و نزد پیامبر آوردم. پیامبر او را به اسلام دعوت کرد و با او صحبت طولانی کرد. عمر گفت: «او ایمان نمیآورد، اجازه بدهید وی را بکشیم» (واقدی، 1409ق، ص79). حضرت نپذیرفت تا اینکه مسلمان شد و از کسانی بود که در جنگ بئرمعونه به شهادت رسید»(همان، ص15). از یحییبنابیکثیر برایم روایت کردند که پیامبر(ص) میفرمود: «هیچکس به اسیری که برادر مسلمانش گرفته است، دستدرازی نکند و او را نکشد».(همان).
مواظبت از محیطزیست
یکی از مهمترین راهکارهای اخلاقی اسلام بعد از جنگ، تخریبنکردن محیطزیست و زیرساختههای انسانی است. پیامبر اکرم دربارۀ محیطزیست همواره به مجاهدان میفرمودند: «جز در موارد اضطرار، درختی را قطع نکنید» (کلینی، 1365ش، ج5، ص27) و همچنین سفارش میکردند: «درخت خرمایی را آتش نزنید و آن را در آب غرق نکنید. درخت ثمردهی را قطع نکنید و زمین کشتشدهای را آتش نزنید» (همان، ص59). درجایی دیگر این سفارش پیامبر اینگونه نقلشده است: «درختان را از بیخ نزنید، جز آنکه مظطر باشید و نخلستان را مسوزانید و به آب غرق مکنید و درختان میوهدار را برنیاورید و حرث و زرع را مسوزانید؛ باشد که هم بدان محتاج شوید. و جانوران حلالگوشت را نابود نکنید، جز اینکه از بهر قوت لازم افتد و هرگز آب مشرکان را با زهر آلوده مسازید و حیلت میارید» (همان).
اخلاق جنگ تکفیریها
گروههای تکفیری ادعای اسلام و مسلمانی و پیروی از سیرۀ نبی اکرمدارند. اقتضای این ادعا سازگاری رفتارهای آنها با قواعد اسلام و سیرۀ نبوی است؛ اما رفتارهای عملی این گروهها بدون توجه به مبانی اسلام و سیرۀ پیامبر است. در این فصل برای روشنشدن ماهیت واقعی این گروهها، رفتارهای اخلاقی آنها را درجریان جنگ بررسی میکنیم.
عدم امهال و فرصتدهی
امهال و فرصتدهی قبل از جنگ به طرق گوناگونی صورت میگیرد. یکی از مهمترین آنها، اقامۀ دلیل و حجت برای مخالفان و فرصتدادن به آنها و شنیدن حرف آنهاست. گروههای تکفیری بدون شنیدن حرف مخالفان و فرصتدهی به آنها، بر ادعای خود پافشاری میکنند و به آنان هجوم میآورند. در ماجرای حملۀ وهابیان به شهر کربلا، مسئلۀ مهمی که در پیروزی وهابیان نقش داشت این بود که مردم کربلا و بزرگانشان نتوانسته بودند حملۀ وهابیان را پیشبینی کنند و این امر باعث غافلگیری و نداشتن تدبیر دراینباره شد؛ اما نکتۀ اصلی اینجاست که در منابع تاریخی هم اصلاً گزارشی دال بر اینکه مردم درمقابل مهاجمان مقاومتی جانانه کرده باشند، نیامده است؛ مثلاً لوئیس دوکورانسی دراینباره مینویسد:
«وهابیان بی آنکه مقاومتی جدی دربرابرشان صورت گیرد، بهسهولت وارد شهر کربلا شدند» (دوکورانسی، 2003م، ص77).
در اتمامحجتنکردن با تکفیریها همچنین میتوان به رفتار ناگهانی اخوانیها با مردم کویت اشاره کرد (نصیف، 2014م، ص176؛ عارف مرضی الفتح،بیتا، ج2، ص481).
قساوت و بیرحمی گروههای تکفیری به نام گروههایی خشن و قسیالقلب شناخته میشوند. حافظ وهبه دراینباره مینویسد: «هرگاه نام گروه تکفیری اخوان بر ساکنان مرزهای عراق، شرق اردن و کویت برده میشد، رعب دلهایشان را فرامیگرفت» (ایلکسی، 1995م، ص285).
غالب اخوانیها در مواجهه با دشمن هیچ رحمی نداشتند. آنان هنگام جنگ کسی را زنده نمیگذاشتند. درواقع آنان پیک مرگ بودند(همان، ص287). باآنکه امیر عبدالعزیز و علما همواره اخوان را به مدارا با مخالفان و پرهیز از قتل اسیران و پناهندگان سفارش میکردند، آنان به این توصیهها توجهی نداشتند و به رفتار خود ادامه میدادند (همان، ص287).
اخوانیها حتی به زنان و کودکان(وردی، 1371ش، ملحقات جلد6، ص226) و اسرا و پناهندگان رحم نمیکردند(وهبة، 2010 م، ص377)؛ همچنین حامد الگار دربارۀ خشونت اخوانالتوحید گفته است: «اخوان در شهرهایی مانند طائف، بریده و هدی مردم را علناً قتلعام کردند» (الگار، 2010م، ص41). دربارۀقساوت گروههای تکفیری، همچنین میتوان به رفتار گروه تکفیری طالبان اشاره کرد. نیروهای طالبان با تهاجم به شهرستان «سانچارک» از توابع استان سرپل و با ورود به روستاها و قصبات، منازل مسکونی و لوازم زندگی مردم این دیار را نابود کردند و به آتش کشیدند و بیش از یکصد تن از مسلمانان شیعه و اهل سنت و شماری از عالمان منطقه را قتلعام کردند و بهطرز وحشیانهای به شهادت رساندند (میرحسینی، بیتا، ج2، ص260). در اقدامی دیگر، گروه تکفیری طالبان با تصرف استان فاریاب و با ایجاد فضای وحشت و گرفتن زهر چشم از اهالی ازبکنشین منطقه، بیش از چهارصد زن و کودک بیدفاع را در نزدیکی فیضآباد قتلعام کرده و با ورود به هر خانه، همسر و بچهها را درمقابل دیدگان پدر خانواده تیرباران کردند. سربازان طالب با پیشروی بهطرف شهرستان اندخوی و استان جوزجان، مرکز شهر و مناطق اطراف را تصرف کردند و در اندخوی شش نفر را زندهزنده آتش زدند و در منطقۀ خواجه و دوکوه و شهر شبرغان، دست به قتلعام وحشیانه زدند و هزاران تن را کشتند(فرزان، 1389ش،ص273؛ عصمتاللهی، 1378ش،ص173).هیچ قانون جنگی کشتن مجروح را جایز نمیداند؛ اما گروههای تکفیری با قوانین ساختگی خود، اقدام به کشتن مجروحان میکنند(فرزان،1389ش، ص275). رعایت نکردن حقوق اسیران در نظامهای اخلاقی اسیر دارای حقوقی است که همگان ملزم به رعایت آن هستند؛ اما گروههای تکفیری خود را ملزم به اجرای هیچیک از این قوانین نمیدانند(فرزان، بیتا، ص274). منابع عراقی اعلام کردند داعش دهها نفر از اسیرانیرا که ربوده، تیرباران کرده است. بیشتر این اسیران را افراد ارتش و پلیس عراق تشکیل میدهند. این منابع بیان کردند، این اقدامات داعش برای ترساندن افرادی است که در موصل هستند و نیز برای رهاشدن از اسیران است. منابع وابسته به سازمان ملل نیز ضمن تأیید این موضوع، تأکید کردند: «گزارشهایی مبنی بر اعدام دهها نفر ازسوی داعش در اطراف موصل طی هفتۀ اخیر وجود دارد» http://www.mehrnews.com/news/3808057 توهین به کشتگان گروههای تکفیری بعداز کشتن افراد بیگناهبهاجساد آنها توهین وجسارت میکنند.احمد زرکوشی مدیر ناحیۀ السعدیه در استان دیاله تصریح کرد داعش قبل از دفن قربانیان در گورستانهای دستهجمعی،اجساد آنان را مثله میکند http://www.presstv.ir/DetailFa/2015/04/14/406244/playing-football-severed-head-ISIL. نیروهای طالبان پس از ورود به شهر غمزدۀ قزلآباد در 25کیلومتری شرق مزارشریف، حدود هفتاد زن و کودک و مرد سالخورده را به قتل رسانیدند. به گفتۀ شاهدان عینی، تعداد زیادی از اجساد فاقد دستوپا بودهاند(همان). رعایتنکردن عهد و پیمان یکی دیگر از عملکردهای غیراخلاقی گروههای تکفیری، بیتوجهی به پیمانهای بینالمللی بعد از جنگ و حتی نقض آن است. گروه تکفیری طالبان در دوران کنترلشان بر افغانستان، نشان دادند که یا معاهدات بینالمللی را نمیدانند یا دستکم به آن پایبند نیستند؛ چون رفتار آنها اعم از قتل دیپلماتهای خارجی، کشتن اسیران، ربودن هواپیما و... اثباتکنندۀ این مدعاست. طالبان با همان اندیشۀ تکفیری دربارۀ شیعیان، به غرب کابل حمله کردند و برخی را اسیر کردند و سپس به قتل رساندند؛ درحالیکه قتل اسیر، علاوه بر نقض معاهدات بینالمللی، نقض اخلاق اسلامی نیز هست (مارزدن،1379، ص57). گروههای تکفیری برای مدارا و تسامح جایگاهی قائل نیستند و بابیشرمی تمام بر مخالفان خود میتازند و به آنها بیاحترامی میکنند. براساس گزارشهای مراکز خبری (پایگاه حضور روسها در سوریه) از ابتدای برقراری آتشبس در سوریه، گروههای تکفیری ۱۹۹ بار آن را نقض کردهاند. http://www.mehrnews.com استفاده از سلاح نامناسب
گروههای تکفیری برای رسیدن به پیروزی بهتمامی روشها متوسل میشوند. برای پیشبرد اهداف خود، استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را در رأس برنامههای خود قرار میدهند. گروه تکفیری طالبان هنگام شکست دربرابر نیروهای جهادی احمدشاه مسعود از درۀ شمالی، با ریختن سَم در چاههای آب و تخریب سدها و جویهای آب، مانع بازگشت زودهنگام اهالی تاجیکنشین منطقه شدند(احمد رشید، 1379ش، ص126).
کارگروه سازمان ملل در امور سوریه تأیید کرد که گروههای مسلح در حملات خمپارهای به منطقۀ الشیخ مقصودشهر حلب از گاز کلر استفاده کردند. براساس گزارش منابع مختلف خبری از سوریه، گفته میشود که گروههای مخالف این کشور ضمن استفاده از موشکهای حاوی عوامل جنگی شیمیایی، از این سلاحها علیه مردم غیرنظامی «خانالعسل» واقع در بخش شمالی استان حلب سوریه استفاده کردهاند که این امر دهها قربانی بر جای گذاشته است. http://www.shafaf. ir/fa/news/175014 این در حالی است که قوانین و اخلاق اسلامی به پیروان خود اجازه نمیدهد در حین جنگ برای رسیدن به پیروزی به هر خشونتی دست بزنند و مرتکب اعمال ضدّانسانی شوند، چه رسد به اینکه از سلاحهای کشتار جمعی یا شیمیایی استفاده کنند. پیامبر میفرمودند: «هرگز آب مشرکان را زهرآلود نکنید» (حلبی،1400ق، ج1، ص46-47) تا بدینوسیله افراد زیادی از دشمن کشته شوند و از این طریق دشمن دچار ضعف شود. مواظبتنکردن از محیطزیست یکی از مهمترین اقدامات گروههای تکفیری بعد از جنگ، تخریب محیطزیست و زیرساختهای انسانی با ریختن سَم در چاههای آب و تخریب سدها و جویهای آب و ازبینبردن مزارع است (احمد رشید، 1379ش، ص126).
بدینترتیب، ابزار معیشتی و لوازم زندگی مردم را نابود و سرزمینهای حاصلخیز آنان را به بیابانهای متروکه تبدیل میکنند(جمعی از نویسندگان، 1390ش، ج6، ص85).تکفیریها در شهرتکریت عراق میزان زیادی از نفت را دررود دجله خالی کردند و سپس آنجا را به آتش کشیدند تا آب را مسموم کنند و بتوانند با این کار خبیث، میلیونها نفر از مردم عراق را مسموم کنند و درادامۀ کار، هزاران متر از زمینهای زراعی و حیوانات را از بین بردند
http://www.farhangnews.ir/content/72151 ارزیابی اخلاق جنگ گروههای تکفیری براساس سیرۀ نبوی برای رسیدن به هدف از مسیرهای مختلف میتوان عبور کرد و به روشهای گوناگون متوسل شد. مهم آن است که برای رسیدن به هر هدفی از راه مناسب آن وارد شد و بهترین روش را به کار گرفت. بینشها و گرایشها و روشها زمانی که مبتنی بر اصول و مبانی صحیح اتخاذ شوند، راه رسیدن به هدف را برای انسان هموار میکنند. بدینمنظور، لازم است روشها مبتنی بر بینشها و ارزشها و گرایشهای صحیح اتخاذ شوند. گروههای تکفیری خود را مسلمان و پیرو رسول اکرم و سلف صالح میدانند، اما روشهای رفتاری آنها در جنگ با مبانی اسلام و سیرۀ نبوی تضاد آشکاری دارد. دربینش تکفیری خروجاز عدالت و برخورد براساس ارعاب، از اصول جدانشدنی جنگ است. در این فصل، رفتارهای اخلاقی این گروهها را براساس سیرۀ نبویپیش از جنگ در حوزهای اخلاق بینشی و گرایشی و روشی ارزیابی میکنیم. اخلاق بینشی مشکلیکه دنیای اسلام با آن مواجه است، نتیجۀ بینشهای خاصی است که رهبران گروههای تکفیری به پیروان خود القا میکنند.گروههای تکفیری بهدلیل تعصب و خشکی عقیدهای که دارند، جنگطلبی، نداشتن تسامح و هجوم همهجانبه به مخالفان را در رأس برنامههای خود قرار دادهاند. محمدبنعبدالوهاب، سرکردۀ گروه تکفیری وهابیت، بهظاهر ندای آزادی اندیشه و پذیرفتن اجتهاد مجتهدان سر میداد، ولی هر مجتهدی را که با او مخالفت میکرد، سرکوب و تکفیر میکرد. سرکوبگریها، تکفیرها و توهینهایی که در سرتاسر نامههای محمدبنعبدالوهاب دیده میشود، ما را به این نتیجه میرساند که وی در برخورد با مخالفان، اعم از سنی و شیعه و عالم و عامی، روشی افراطی و تنگنظرانه داشت و به چیزی جز حذف رقیب و سرکوب او نمیاندیشید. اینگونه عملکردهای خشن و سرکوبگرایانه در سنت پیامبر که رحمة للعالمین بود، جایی ندارد و موردتأیید دین مبین اسلام نیست. گروههای تکفیری با انتساب خود به سنت نبوی بهراحتی مخالفان خود را کافر میشمرند و آنها را از دایرۀ اسلام خارجمیدانند و سختترین جنایات را در حق افراد مظلوم و بیدفاع روا میدارند. عرب با جنگ اُنسی دیرینه داشت و علاقۀ او به جنگ شهرۀ آفاق بود. پیامبر جنگدوستی آنان را مهار کرد و روحیۀ صلحطلبی را در آنان پروراند و به آنان آموخت که جنگخواهی ارزش نیست (غلامی،1388ش، ص16). یکی از اقدامات بارز آنها دراینباره، ایجاد وحشت و عملیات انتحاری به اسم جهاد اسلامی و سیرۀ نبوی است. اگر دلیل جهاد، ازمیانبرداشتن توطئۀ فتنهگران و دفع تجاوز دشمنان باشد، که صحیح نیز همین است، نمیتوان جهاد را دستآویز کرد و دست به ترور یا عملیات انتحاری زد(وهبة زحیلى، 1419ق،ص68- 70). اخلاق گرایشی بینشهای انسان گرایشهای او را جهت میدهند وشوق به انجام عمل خاصی را دروجود او تقویت میکنند.گروههای تکفیری در ابتدای امر برای جهاد و مبارزات خود اهدافی را تعریف میکنند و این اهداف را به آیات و روایات مستند میکنند. آنچه باعث میشود این گروهها در هدف دچار تحریف شوند و از راه حق فاصله بگیرند، دو مسئلۀ عمده است: اول اینکه این گروهها درراه تحقق اهداف خود در شناسایی مصادیق دچار مشکل شدهاند و با تعریف جدیدی که از شرک کردهاند، دایرۀ شرک را گسترش داده و بسیاری از مسلمانان را در این دایره وارد کردهاند. دوم اینکه این گروهها با حرفشنوییهای دقیقی که از استعمار دارند، به جای اینکه در مسیر اهداف خود گام بردارند، اهداف استعمار را پیش گرفته و از اهداف خود غافل شدهاند یا آنها را تغییر دادهاند. این در حالی است که پیامبر خدا در مسیر اهدافی که برای خود تعریف کرده بودند، ثابتقدم بودند و اجانب نتوانستند در اهداف پیامبر خلل ایجاد کنند. آنچه در نزد این گروهها مهم است، اهداف شومی است که باید به آن دست پیدا کنند؛ اگرچه به دست افراد ناآگاه و کودکان و نوجوانان کمسنوسال انجام شود. گروههای تکفیری در انتخاب جنگجویان خود، بیشتر به انتخاب افراد سادهلوح و کودکان و نوجوانان کمسنوسال گرایش دارند و از حضور آنها برای عملیات انتحاری بسیار بهره میبرند. http://www.hamshahrionline.ir با چه توجیهی میتوان از کودکان بیگناه اینگونه سوءاستفادۀ ابزاری کرد. آنچه در سیرۀ پیامبر خدا واردشده، این است که رسول خدا برای تقویت جبهههای خود از کودکان استفاده نمیکردند و نوجوانان کمتر از پانزده سال را در سپاه نمیپذیرفتند و با جدیت تمام بر این امر نظاره میکردند. (طباطبایی، بیتا،ص41؛طوسی، 1376ش، ص142). کسانی که برخلاف سیرۀ پیامبر خدا عمل میکنند، چگونه میتوانند خود را پیرو سیرۀ آن بزرگوار بدانند؟ اخلاق روشی گروههای تکفیری در رفتارهای عملی براساس قانون خودنوشتۀ شخصی عمل میکنند. زمانی که یکی از اسیران در دست تکفیریها میپرسد «این رفیق شما چرا از ما اینقدر کار میکشد؟ مگر نگفتید که سنت رسولالله این بوده که از اسیر کار نمیکشیده است؟»، پاسخ میشنود که هرکدام از ما قانون خودش را دارد (لکزایی، 1391ش، ص195). پس از این پاسخ آنها معلوم میشود که در برخورد با اسیر، سنت پیامبر را نادیده گرفتهاند و برخلاف سفارشهای رسول خدا رفتاری کاملاً غیرانسانی با اسیران دارند. http://www.farhangnews.ir/content/76026 این در حالی است که پیامبر خدا به اسیران بیشترین رحمت و شفقت را داشتند. گروههای تکفیریها اتوبوسهای اعزامی برای انتقال کودکان و مجروحان را آتش میزنند. این در حالی است که اقتضای مسائل اخلاقی بعد از جنگ این است که مجروحان پس از جنگ مداوا شوند؛ چنانچه امیرالمؤمنین علی پرورشیافتۀ مکتب رسول خدا دستور دادند چهل نفر از خوارج که مجروح بودند، مداوا شوند؛ سپس فرمودند به هر شهری که میخواهند بروند (احمدی میانجی، 1419ق، ص234) و گروههای تکفیری بدون توجه به سیرۀ نبوی (سید قطب، 1412ق، ج6، ص334) از رساندن دارو به شهرهای جنگزده منع میکنند و گاهی اوقات حتی مجروحان را میکشند. این گروهها بعد از جنگ بدن قربانیان را قطعه قطعه و مثله میکنند (احمد رشید، 1383ش، ص124)؛ همچنین وقتی طالبان به کابل رسیدند دکتر نجیبالله را که آخرین رئیسجمهور افغانستان در دورۀ کمونیستها بود، از مقرّ سازمان ملل بردند و اعدام کردند. بعد از سه روز نمایش بهصورت آویزان از تیر برق، اجسادش را تکهتکه کردند (روزنامۀ کیهان، تاریخ 6/ 7/1393ش، 28 سپتامبر 2014، شمارۀ 20884، صفحۀ آخر). این در حالی است که یکی از آموزهای مهم اسلام، نهی از تعرض به اجساد بعد از جنگ است و اسلام در هیچ صورت اجازه نمیدهد اجساد دشمن قطعه قطعه یا به اصطلاح مثله شوند و همۀ علمای اسلام از این کار منع کردهاند (طوسی، 1376ش، ص19) و مثلهنکردن یکی از توصیههای مهم پیامبر به فرماندهان و سربازان بود (همان). نتیجه تفاوت اخلاق جنگ نبویبااخلاق جنگ گروههای تکفیری تفاوتی بنیادی دارد و برگرفته از بینش فکری خودساختۀ خاصاین گروههاست. ادعای گروههای تکفیری مبنی بر پیروی از سیرۀ رسول خدا، ادعایی کاملاً کذب و غیرمنطقی است. رفتارهایی که این گروهها در پیش و حین و بعد از جنگ از خود بروز میدهند، کاملاً غیراخلاقی است و با روش پیامبر اکرم در پیش و حین و بعد از جنگ تفاوتی جدی دارد. پیامبر اکرم قبل از شروع جنگ، اهداف جنگ را براساس آموزهای قرآن برای رزمندگان تشریح و مشخصمیکردند تا مجاهدان با رفتاری کاملاً انسانی و مطابق ارزشهای اخلاقی دین به ستیز بپردازند؛ اما رفتار جنگی تکفیریها برخاسته از نقشههای از پیش طراحیشدۀ دشمنان دین و برای ضربهزدن به پایههای اسلام است. گروههای تکفیری با نقش ابزاری خود، روزبهروز استکبار را به هدف خود در نداشتن مقبولیت جهانی اسلام نزدیک میکنند و درپی آن، از ارزشهای اخلاقی و اصول انسانی فاصله میگیرند؛ لذا باتوجهبه مسائل بیانشده، باید حقیقت این گروهها را برای همگان تبیین کرده و اسلام واقعی را به دنیا معرفی کرد تا میان اسلام ناب محمدیو اسلام گروههای تکفیری فرق گذاشته شود.