ابواسحاق اسفراینی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'ك' به 'ک'
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷: خط ۷:
==شرح حال==
==شرح حال==


ابو اسحاق در زادگاه خود اسفراین از ابو جعفر محمد بن علی جوشقانی اسفراینی (م. 350 ه.ق) سماع و روایت حدیث كرده است..<ref>انساب، تحقیق معلمی یمانی، ج3، ص 140 ـ 409،</ref> <ref> ابن عساكر دمشقی ،  تبیین كذب المفتری ، ص 244 ـ 243.</ref> او در جوانی به [[عراق]] رفت و در [[بغداد]] ساکن شد و در آن دیار از محضر بسیاری از محدثان، فقیهان و متکلمان آن زمان بهره گرفت. همچنین از ابوبكر اسماعیلی، ابوبكر محمد بن یزداد بن مسعود، ابو محمد عبدالخالق بن حسن سقطی، ابو احمد غطریض، محمد بن محمد بن ررمونه، ابوبكر شافعی و ابو محمد دعلج بن احمد سجزی و طبقات شان سماع حدیث كرد و در مقطعی به تصنیف و  تدریس مشغول شد تا این كه از علمای متبحّر در علوم و جامع الشرایط امامت و پیشوایی در زبان عربی، فقه، كلام، معرفت قرآن و سنت نبوی گردید و به درجه «[[اجتهاد]]» رسید..<ref>کتاب السیاق، ص 151</ref> ابو اسحاق بعد از پایان ماموریت تحصیلی اش در عراق،  با کوله باری از علم و دانش به [[نیشابور]] بازگشت و در مدرسه ای بزرگ و بی نظیر که به دلیل حضور او تاسیس شد،  به تدریس و بیان حدیث مشغول شد. <ref> ابن صلاح تقی‌الدین ، مقدمه، به کوشش  عائشه بنت الشاطی ،  قاهره ، ۱۹۷۴م.</ref> <ref> ابن عساکر علی بن حسن ، تبیین کذب المفتری،  دمشق ، ۱۳۴۷ق.</ref>
ابو اسحاق در زادگاه خود اسفراین از ابو جعفر محمد بن علی جوشقانی اسفراینی (م. 350 ه.ق) سماع و روایت حدیث کرده است..<ref>انساب، تحقیق معلمی یمانی، ج3، ص 140 ـ 409،</ref> <ref> ابن عساکر دمشقی ،  تبیین کذب المفتری ، ص 244 ـ 243.</ref> او در جوانی به [[عراق]] رفت و در [[بغداد]] ساکن شد و در آن دیار از محضر بسیاری از محدثان، فقیهان و متکلمان آن زمان بهره گرفت. همچنین از ابوبکر اسماعیلی، ابوبکر محمد بن یزداد بن مسعود، ابو محمد عبدالخالق بن حسن سقطی، ابو احمد غطریض، محمد بن محمد بن ررمونه، ابوبکر شافعی و ابو محمد دعلج بن احمد سجزی و طبقات شان سماع حدیث کرد و در مقطعی به تصنیف و  تدریس مشغول شد تا این که از علمای متبحّر در علوم و جامع الشرایط امامت و پیشوایی در زبان عربی، فقه، کلام، معرفت قرآن و سنت نبوی گردید و به درجه «[[اجتهاد]]» رسید..<ref>کتاب السیاق، ص 151</ref> ابو اسحاق بعد از پایان ماموریت تحصیلی اش در عراق،  با کوله باری از علم و دانش به [[نیشابور]] بازگشت و در مدرسه ای بزرگ و بی نظیر که به دلیل حضور او تاسیس شد،  به تدریس و بیان حدیث مشغول شد. <ref> ابن صلاح تقی‌الدین ، مقدمه، به کوشش  عائشه بنت الشاطی ،  قاهره ، ۱۹۷۴م.</ref> <ref> ابن عساکر علی بن حسن ، تبیین کذب المفتری،  دمشق ، ۱۳۴۷ق.</ref>


ابو اسحاق به دلیل داشتن علم و دانش مورد تکریم مردم عراق و [[خراسان]] بود. عالمان رجال از ابو اسحاق تجلیل فراوان كرده‌اند و او را ثقه دانسته‌اند. <ref>کتاب السیاق، ص 152 ـ 151</ref> وی همچنین از فقها و مجتهدین متبحر در علوم بود که آرای فقهی و اصولی اش در منابع مختلف شافعی مورد اعتنای ویژه قرار گرفته است. <ref> تهذیب الاسماء و اللغات ، ج1، ص 170 ـ 169</ref>، <ref> محمد بن احمد عبادی ،  طبقات الفقهاء الشافعیه ، به كوشش گوستاویتستام، لیدن 1964 م، ص 104</ref> <ref> تاج الدین سبكی ، طبقات الفقهاء الشافعیه، ج4، ص 260 ـ 259.</ref>
ابو اسحاق به دلیل داشتن علم و دانش مورد تکریم مردم عراق و [[خراسان]] بود. عالمان رجال از ابو اسحاق تجلیل فراوان کرده‌اند و او را ثقه دانسته‌اند. <ref>کتاب السیاق، ص 152 ـ 151</ref> وی همچنین از فقها و مجتهدین متبحر در علوم بود که آرای فقهی و اصولی اش در منابع مختلف شافعی مورد اعتنای ویژه قرار گرفته است. <ref> تهذیب الاسماء و اللغات ، ج1، ص 170 ـ 169</ref>، <ref> محمد بن احمد عبادی ،  طبقات الفقهاء الشافعیه ، به کوشش گوستاویتستام، لیدن 1964 م، ص 104</ref> <ref> تاج الدین سبکی ، طبقات الفقهاء الشافعیه، ج4، ص 260 ـ 259.</ref>
به نقل از حاکم نیشابوری، بیشتر بزرگان نیشابور، [[علم کلام]] و [[علم اصول]] را از ابو اسحاق اسفراینی آموخته‌اند. نظرات وی همراه با نظرات [[ابو بکر باقلانی]] و نیز [[ابن فورک]]، موجب استحکام [[مذهب اشعری]] شد..<ref> نووی یحیی بن شرف ، ج۱ ص۱۶۹-۱۷۰، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، اداره الطباعه المنیریه. </ref> از قول [[صاحب بن عباد]] نقل شده است که به اصحاب و شاگردانش می گفت باقلانی دریایی است غرق‌ كننده، اسفراینی آتشی است سوزنده و ابن فورك شمشیری است بُرنده. <ref>طبقات الشافعیه الكبری، ج4، ص 262 ـ 261</ref>  
به نقل از حاکم نیشابوری، بیشتر بزرگان نیشابور، [[علم کلام]] و [[علم اصول]] را از ابو اسحاق اسفراینی آموخته‌اند. نظرات وی همراه با نظرات [[ابو بکر باقلانی]] و نیز [[ابن فورک]]، موجب استحکام [[مذهب اشعری]] شد..<ref> نووی یحیی بن شرف ، ج۱ ص۱۶۹-۱۷۰، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، اداره الطباعه المنیریه. </ref> از قول [[صاحب بن عباد]] نقل شده است که به اصحاب و شاگردانش می گفت باقلانی دریایی است غرق‌ کننده، اسفراینی آتشی است سوزنده و ابن فورک شمشیری است بُرنده. <ref>طبقات الشافعیه الکبری، ج4، ص 262 ـ 261</ref>  
از مهم ترین عقاید اصولی وی، نسخ قرآن به وسیله سنت است.
از مهم ترین عقاید اصولی وی، نسخ قرآن به وسیله سنت است.


خط ۲۹: خط ۲۹:
==عقیده کلامی تقریبی ابو اسحاق اسفراینی در باره افعال عباد==
==عقیده کلامی تقریبی ابو اسحاق اسفراینی در باره افعال عباد==


ابواسحاق اسفراینی چون یک متکلم صاحب نام اشعری است، به همین دلیل با نگاه خاص مکتب اشاعره [[افعال عباد]] را تفسیر و با ارایه [[نظریه کسب]]، عقاید خود را تبیین می کند. با این حال بر خلاف تصور برخی که [[اشاعره]] را لزوما جبر گرا معرفی می کنند، اما وی نیز چون سایر هم مسلکان خود  سعی می کند در تفسیر نظریه کسب، انسان را از مخمصه جبر و اتهام به آن بیرون بکشد. [[ابن قیم جوزیه]] از قول وی می نویسد:«حقیقة الخلق من الخالق وقوعه بقدرته من حیث صحّ انفراده به و حقیقة الفعل وقوعه بقدرته و حقیقة الكسب من المكتسب وقوعه بقدرته مع انفراده به و یختص القدیم تعالى بالخلق و یشترك القدیم و المحدث فی الفعل و یختص المحدث بالكسب. قلت مراده أن إطلاق لفظ الخلق لا یجوز إلا على اللّه وحده و إطلاق لفظ الكسب یختص بالمحدث و إطلاق لفظ الفعل یصح على الرب سبحانه و العبد» <ref> ابن قیم جوزیه،  شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل ، ص 324</ref>یعنی حقیقت خلق از خالق است که با قدرت خداوند ایجاد می شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق واقع می شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب و مختص فاعل کاسب یعنی انسان است. پس قدیم (خدا) خلق می کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک اند، ولی کسب و اطلاق آن مخصوص محدث(بنده) است. اما اطلاق لفظ فعل( فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد صحیح است.
ابواسحاق اسفراینی چون یک متکلم صاحب نام اشعری است، به همین دلیل با نگاه خاص مکتب اشاعره [[افعال عباد]] را تفسیر و با ارایه [[نظریه کسب]]، عقاید خود را تبیین می کند. با این حال بر خلاف تصور برخی که [[اشاعره]] را لزوما جبر گرا معرفی می کنند، اما وی نیز چون سایر هم مسلکان خود  سعی می کند در تفسیر نظریه کسب، انسان را از مخمصه جبر و اتهام به آن بیرون بکشد. [[ابن قیم جوزیه]] از قول وی می نویسد:«حقیقة الخلق من الخالق وقوعه بقدرته من حیث صحّ انفراده به و حقیقة الفعل وقوعه بقدرته و حقیقة الکسب من المکتسب وقوعه بقدرته مع انفراده به و یختص القدیم تعالى بالخلق و یشترک القدیم و المحدث فی الفعل و یختص المحدث بالکسب. قلت مراده أن إطلاق لفظ الخلق لا یجوز إلا على اللّه وحده و إطلاق لفظ الکسب یختص بالمحدث و إطلاق لفظ الفعل یصح على الرب سبحانه و العبد» <ref> ابن قیم جوزیه،  شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل ، ص 324</ref>یعنی حقیقت خلق از خالق است که با قدرت خداوند ایجاد می شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق واقع می شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب و مختص فاعل کاسب یعنی انسان است. پس قدیم (خدا) خلق می کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک اند، ولی کسب و اطلاق آن مخصوص محدث(بنده) است. اما اطلاق لفظ فعل( فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد صحیح است.
اسفراینی در این بیان به سه مرحله از مراحل وقوع فعل اشاره کرده است.در مرحله اول  که به مرحله خلق مربوط است، آن را مختص خدای متعال می داند. از نگاه وی، استناد خلق به غیر از خدای متعال جایز نیست. در مرحله دوم یعنی مرحله فعل، هم خدا و هم انسان را شریک می داند. بنا بر این، استناد فعل هم به خدای متعال و هم به انسان جایز و هر دو فاعل واقعی محسوب می شوند. در مرحله سوم که مرحله خروج از فعل و ورود به کسب است، انسان را کاسب می داند که  با قوه محدثه فعل را کسب می کند. او در ادامه تعریف دیگری از کسب بیان می کند: كل‏ فعل‏ یقع‏ على‏ التعاون‏ كان كسبا من المستعین. <ref>همان</ref> یعنی هر فعلی که بر اساس کمک دیگری ایجاد شود، کسب و شخصی که به او کمک شده است کاسب نامیده می شود.
اسفراینی در این بیان به سه مرحله از مراحل وقوع فعل اشاره کرده است.در مرحله اول  که به مرحله خلق مربوط است، آن را مختص خدای متعال می داند. از نگاه وی، استناد خلق به غیر از خدای متعال جایز نیست. در مرحله دوم یعنی مرحله فعل، هم خدا و هم انسان را شریک می داند. بنا بر این، استناد فعل هم به خدای متعال و هم به انسان جایز و هر دو فاعل واقعی محسوب می شوند. در مرحله سوم که مرحله خروج از فعل و ورود به کسب است، انسان را کاسب می داند که  با قوه محدثه فعل را کسب می کند. او در ادامه تعریف دیگری از کسب بیان می کند: کل‏ فعل‏ یقع‏ على‏ التعاون‏ کان کسبا من المستعین. <ref>همان</ref> یعنی هر فعلی که بر اساس کمک دیگری ایجاد شود، کسب و شخصی که به او کمک شده است کاسب نامیده می شود.


ابن قیم جوزیه در تفسیر این جمله می گوید که خلق مختص خدای متعال است و کاسب نمی تواند خالق باشد چون دارای قدرت مستقل نیست، بلکه برای انجام فعل محتاج قدرتی دیگر است و آن قدرت خدای متعال است. همان گونه که در تفسیر کسب از نگاه او، به معاونت دو فاعل در تصویر سازی یک فعل اشاره شده است. با این حساب، از نگاه اسفراینی ذات هر فعلی با دخالت دو قدرت و با حضور دو فاعل محقق می شود.
ابن قیم جوزیه در تفسیر این جمله می گوید که خلق مختص خدای متعال است و کاسب نمی تواند خالق باشد چون دارای قدرت مستقل نیست، بلکه برای انجام فعل محتاج قدرتی دیگر است و آن قدرت خدای متعال است. همان گونه که در تفسیر کسب از نگاه او، به معاونت دو فاعل در تصویر سازی یک فعل اشاره شده است. با این حساب، از نگاه اسفراینی ذات هر فعلی با دخالت دو قدرت و با حضور دو فاعل محقق می شود.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۵۷

ویرایش