حضرت ابراهیم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
سوره بقره، آیه 124-131 • سوره بقره، آیه 258-260 • سوره آل عمران، آیه 95-97 • سوره نساء، آیه 125 • سوره انعام، آیه 74-90 • سوره انعام، آیه 161 • سوره هود، آیه 69-76 • سوره ابراهیم، آیه 35-41 • سوره نحل، آیه 120-122 • سوره مریم، آیه 41-50 • سوره انبیاء، آیه 51-73 • سوره حج، آیه 26-30 • سوره شعراء، آیه 69-89 • سوره عنکبوت، آیه26 • سوره عنکبوت، آیه 31و32 • سوره احزاب، آیه 7 • سوره صافات، آیه 83-111 • سوره ص، آیه 45-46 • سوره شوری، آیه 13 • سوره زخرف، آیه 28 • سوره ذاریات، آیه 24 تا 37 • سوره نجم، آیه 37 • سوره حدید، آیه 26 • سوره ممتحنه، آیه 4 • سوره اعلی، آیه 18-19 | سوره بقره، آیه 124-131 • سوره بقره، آیه 258-260 • سوره آل عمران، آیه 95-97 • سوره نساء، آیه 125 • سوره انعام، آیه 74-90 • سوره انعام، آیه 161 • سوره هود، آیه 69-76 • سوره ابراهیم، آیه 35-41 • سوره نحل، آیه 120-122 • سوره مریم، آیه 41-50 • سوره انبیاء، آیه 51-73 • سوره حج، آیه 26-30 • سوره شعراء، آیه 69-89 • سوره عنکبوت، آیه26 • سوره عنکبوت، آیه 31و32 • سوره احزاب، آیه 7 • سوره صافات، آیه 83-111 • سوره ص، آیه 45-46 • سوره شوری، آیه 13 • سوره زخرف، آیه 28 • سوره ذاریات، آیه 24 تا 37 • سوره نجم، آیه 37 • سوره حدید، آیه 26 • سوره ممتحنه، آیه 4 • سوره اعلی، آیه 18-19 | ||
آنچه از قرآن | آنچه از قرآن کریم درباره زندگی آن حضرت استفاده مى شود این است که: ابراهیم (ع) از اوان طفولیت تا وقتى که به حد تمیز رسیده در نهانگاهى دور از جامعه خود مى زیسته و پس از آن که به حد تمیز رسیده از نهانگاه خود به سوى قوم و جامعه اش بیرون شده و به پدر خود پیوسته است و دیده که پدرش و همه مردم بت مى پرستند و چون داراى فطرتى پاک بود و خداوند متعال هم با ارائه ملکوت تاییدش نموده و کارش را به جایى رسانده بود که تمامى اقوال و افعالش موافق با حق شده بود، این عمل را از قوم خود نپسندید و نتوانست ساکت بنشیند. | ||
لاجرم به احتجاج با پدر خود <ref> در تمام مواردى | لاجرم به احتجاج با پدر خود <ref> در تمام مواردى که نام پدر حضرت ابراهيم علیهالسلام برده شده است، مراد عموى ايشان است</ref> پرداخته او را از پرستش بت ها منع و به توحید خداى سبحان دعوت نمود، باشد که خداوند او را به راه راست خود هدایت نموده از ولایت شیطان دورش سازد. پدرش وقتى دید ابراهیم به هیچ وجه از پیشنهاد خود دست برنمى دارد، او را از خود طرد نمود و به [[سنگ سار]]کردنش تهدید نمود. | ||
ابراهیم (ع) در مقابل این تهدید و تشدید از در شفقت و مهربانى با وى تلطف | ابراهیم (ع) در مقابل این تهدید و تشدید از در شفقت و مهربانى با وى تلطف کرد و چون ابراهیم مردى خوشخلق و نرم زبان بود در پاسخ پدر نخست بر او سلام کرد و سپس وعده استغفارش داد و در آخر گفت: در صورتى که به راه خدا نیاید او و قومش را ترک گفته ولى به هیچ وجه پرستش خدا را ترک نخواهد کرد. <ref>سوره مريم، آيه 41-48</ref> | ||
از طرفى دیگر با قوم خود نیز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو | از طرفى دیگر با قوم خود نیز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو کرد. <ref>سوره انبياء، آيه 51-56 و سوره شعراء آيه 69-77 و سوره صافات آيه 83-87</ref> با اقوام دیگرى هم که ستاره و آفتاب و ماه را مى پرستیدند، احتجاج نمود تا این که آنان را نسبت به حق ملزم کرد و داستان انحرافش از کیش بت پرستى و ستاره پرستى در همه جا منتشر شد.<ref>سوره انعام، آيه 74-82</ref> | ||
روزى | روزى که مردم براى انجام مراسم دینى خود همه به خارج شهر رفته بودند. ابراهیم (ع) به عذر کسالت، از رفتن با آنان تخلف نمود و تنها در شهر ماند، وقتى شهر خلوت شد به بت خانه شهر درآمده و همه بت ها را خرد نمود و تنها [[بت]] بزرگ را گذاشت. وقتى مردم به شهر بازآمده و از داستان باخبر شدند در صدد جستجوى مرتکب آن برآمده سرانجام گفتند: این کار همان جوانى است که ابراهیم نام دارد. | ||
ناچار ابراهیم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق | ناچار ابراهیم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق کرده، پرسیدند: آیا تو با خدایان ما چنین کردى؟ ابراهیم (ع) گفت: شاید این کار را بت بزرگ کرده است و اگر قبول ندارید از خود او بپرسید تا اگر قدرت بر حرف زدن دارد بگوید چه کسى به بت ها را به این صورت درآورده. | ||
ابراهیم (ع) قبلا به همین منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهیم (ع) مى دانست | ابراهیم (ع) قبلا به همین منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهیم (ع) مى دانست که مردم درباره بت هاى خود قائل به حیات و نطق نیستند، ولیکن مى خواست با طرح این نقشه، زمینه اى بچیند که مردم را به اعتراف و اقرار بر بىشعورى و بىجانى بت ها وادار سازد، ولذا مردم پس از شنیدن جواب ابراهیم (ع) به فکر فرورفتند و به انحراف خود اقرار نمودند و با سرافکندگى گفتند: تو که مى دانى این بت ها قادر بر تکلم نیستند. | ||
ابراهیم (ع) | ابراهیم (ع) که غرضى جز شنیدن این حرف از خود آنان نداشت بىدرنگ گفت: آیا خداى را گذاشته و این بت ها را که جماداتى بىجان و بىسود و زیانند مى پرستید؟ اف بر شما و بر آنچه مى پرستید، آیا راستى فکر نمى کنید؟ و چیزهایى را که خود به دست خودتان مى تراشید مى پرستید و حاضر نیستید خدا را که خالق شما و خالق همه مصنوعات شما (یا اعمال شما) است بپرستید؟ | ||
مردم گفتند: باید او را بسوزانید و خدایان خود را یارى و حمایت | مردم گفتند: باید او را بسوزانید و خدایان خود را یارى و حمایت کنید. به همین منظور آتشخانه بزرگى ساخته و دوزخى از آتش افروخته و در این کار براى ارضاء خاطر خدایان همه تشریک مساعى نمودند و وقتى آتش شعله ور شد ابراهیم (ع) را در آتش افکندند، خداى متعال آتش را براى او خنک گردانید و او را در شکم آتش سالم نگه داشت و توطئه کفار را باطل نمود. <ref>سوره انبياء، آيه 56-70 و سوره صافات آيه 88-98</ref> | ||
ابراهیم (ع) در خلال این مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نیز | ابراهیم (ع) در خلال این مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نیز که ادعاى ربوبیت داشت مورد خطاب و احتجاج قرار داد و به وى گفت: پروردگار من آن کسى است که بندگان را زنده مى کند و مى میراند. نمرود از در مغالطه گفت: من نیز زنده مى کنم و مى میرانم، هر یک از اسیران و زندانیان را که بخواهم رها مى کنم و هر که را بخواهم به قتل مى رسانم. | ||
ابراهیم(ع) به بیان صریح ترین | ابراهیم(ع) به بیان صریح ترین که راه مغالطه را بر او مسدود کند، احتجاج نمود و گفت: خداى متعالى آن کسى است که آفتاب را از مشرق بیرون مى آورد، تو اگر راست مى گویى از این پس کارى کن که آفتاب از مغرب طلوع کند، در اینجا نمرود کافر مبهوت و سرگشته ماند. <ref>سوره بقره، آيه 258</ref> | ||
پس از آن | پس از آن که ابراهیم (ع) از آتش نجات یافت باز هدف خود را تعقیب نموده و شروع به دعوت به دین توحید نمود و عده کمى به وى ایمان آوردند. <ref>دليل بر ايمان گروهى از قوم ابراهيم (ع) اين آيه شريفه است: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ»؛ به تحقيق ابراهيم و کسانى که با وى همراه بودند براى شما مقتدايى نيکو بودند که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما بيزاريم. (سوره ممتحنه، آيه 4)</ref> قرآن کریم از آن جمله لوط و همسر ابراهیم (ع) را اسم مى برد. | ||
ابراهیم (ع) به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوى ارض مقدس هجرت | ابراهیم (ع) به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوى ارض مقدس هجرت کردند، باشد که در آنجا بدون مزاحمت کسى و دور از اذیت و جفاى قومش به عبادت خداوند مشغول باشند. <ref> سوره ممتحنه، آيه 4 و سوره انبياء، آيه 71</ref> | ||
و در آنجا بود که خداى تعالى او را با این | و در آنجا بود که خداى تعالى او را با این که به حد شیخوخت و کهولت رسیده بود به تولد اسحاق و اسماعیل و از صلب اسحاق به یعقوب بشارت داد و پس از مدت کمى اسماعیل و بعد از او اسحاق به دنیا آمدند و خداوند - همان طورى که وعده داده بود - برکت را در خود او و دو فرزندش و اولاد ایشان قرار داد و مبارک شان ساخت. | ||
مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهیم (ع) به امر پروردگار خود به | مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهیم (ع) به امر پروردگار خود به مکه که دره اى عمیق و بىآب و علف بود، رفت و فرزند عزیزش اسماعیل را به همراه مادرش هاجر در سن شیرخوارگى در آن مکان منزل داده و خود به ارض مقدس مراجعت نمود. اسماعیل در این سرزمین نشو و نما کرد و اعراب چادرنشین اطراف به دور او جمع شده و بدین وسیله خانه کعبه ساخته شد. | ||
ابراهیم (ع) گاهگاهى پیش از بناى | ابراهیم (ع) گاهگاهى پیش از بناى مکه و خانه کعبه و پس از آن به مکه مى آمد و از فرزندش اسماعیل دیدن مى کرد. <ref> سوره بقره، آيه 126 و سوره ابراهيم، آيه 35-41</ref> تا آن که در یک سفر مامور به ساختن خانه کعبه شد، لذا به اتفاق اسماعیل این خانه را بنا نهاد و این اولین خانه اى است که از طرف پروردگار ساخته شد و این خانه مبارکى است که در آن آیات بینات و در آن مقام ابراهیم است و هر کس درون آن داخل شود از هر گزندى ایمن است. <ref>سوره بقره، آيه 127-129 و سوره آل عمران، آيه 96-97</ref> | ||
ابراهیم (ع) پس از فراغت از بناى | ابراهیم (ع) پس از فراغت از بناى کعبه دستور حج را صادر نموده و آیین و اعمال مربوط به آن را تشریع نمود. <ref>سوره حج، آيه 26-30</ref> آنگاه خداى تعالى او را مامور به ذبح فرزندش اسماعیل نمود. ابراهیم (ع) داستان را با فرزندش در میان گذاشت و گفت: فرزند عزیزم! در خواب چنین مى بینم که تو را ذبح و قربانى مى کنم، نیک بنگر تا رأیت چه خواهد بود. | ||
عرض | عرض کرد: پدر جان! هر چه را که مامور به انجامش شده اى، انجام ده و انشاءاللَّه بزودى خواهى دید که من مانند بندگان صابر خدا چگونه صبرى از خود نشان مى دهم. پس از این که هر دو به این امر تن دردادند و ابراهیم (ع) صورت جوانش را بر زمین گذاشت، وحى آمد که اى ابراهیم خواب خود را تصدیق کردى و ما به همین مقدار از تو قبول کردیم و ذبح عظیمى را فدا و عوض او قرار دادیم. <ref>سوره صافات، آيه 101-107</ref> | ||
آخرین خاطره اى | آخرین خاطره اى که قرآن کریم از داستان ابراهیم (ع) نقل نموده، دعاهایى است که ابراهیم (ع) در بعضى از سفرها در مکه کرده <ref>سوره ابراهيم، آيه 35-41</ref> و آخرین دعایش این است: پروردگارا پدر و مادر من و کسانى را که ایمان آورده اند در روز حساب بیامرز. | ||
=منزلت حضرت ابراهیم (ع) در نزد خداوند= | =منزلت حضرت ابراهیم (ع) در نزد خداوند= | ||
خداى تعالى در | خداى تعالى در کلام مجیدش ابراهیم(ع) را به نیکوترین وجهى ثنا گفته و رنج و محنتى را که در راه پروردگارش تحمل نموده بود، به بهترین بیانى ستوده و در شصت و چند جا از کتاب عزیزش اسم او را برده و موهبتها و نعمت هایى را که به او ارزانى داشته در موارد بسیارى ذکر کرده است، اینک چند مورد از آن مواهب را در این جا ذکر مى کنیم: | ||
#خداى تعالى رشد و هدایت او را قبلاً ارزانیش داشته بود. <ref>سوره انبياء، آيه 51</ref> | #خداى تعالى رشد و هدایت او را قبلاً ارزانیش داشته بود. <ref>سوره انبياء، آيه 51</ref> | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
#او را در دنیا برگزید و او در آخرت نیز در زمره صالحین خواهد بود زیرا او در دنیا وقتى خدایش فرمود: تسلیم شو، گفت: تسلیم امر پروردگار عالمیانم. <ref> سوره بقره، آيه 130-131</ref> | #او را در دنیا برگزید و او در آخرت نیز در زمره صالحین خواهد بود زیرا او در دنیا وقتى خدایش فرمود: تسلیم شو، گفت: تسلیم امر پروردگار عالمیانم. <ref> سوره بقره، آيه 130-131</ref> | ||
# | # | ||
#او | #او کسى است که روى دل را به پاکى و خلوص متوجه خدا کرده بود و هرگز شرک نورزید. <ref> سوره انعام، آيه 79</ref> | ||
# | # | ||
#او | #او کسى است که دلش به یاد خدا قوى و مطمئن شده و به همین جهت به ملکوتى که خدا از آسمانها و زمین نشانش داد ایمان آورد و یقین کرد. <ref> سوره بقره، آيه 260 و سوره انعام، آيه 75</ref> | ||
# | # | ||
#خداوند او را خلیل خود خواند. <ref>سوره نساء، آيه 125</ref> | #خداوند او را خلیل خود خواند. <ref>سوره نساء، آيه 125</ref> | ||
# | # | ||
#رحمت و | #رحمت و برکات خود را بر او و اهل بیتش ارزانى داشت و او را به وفادارى ستود. <ref> سوره نجم، آيه 37</ref> | ||
# | # | ||
#او را به وصف "حلیم" و "أواه" و "منیب" توصیف | #او را به وصف "حلیم" و "أواه" و "منیب" توصیف کرد. <ref> سوره هود، آيه 73-75</ref> | ||
# | # | ||
#و نیز او را مدح | #و نیز او را مدح کرده به این که امتى خداپرست و حنیف بوده و هرگز شرک نورزیده و همواره شکرگزار نعمت هایش بوده و این که او را برگزید و به راه راست هدایت نمود و به او اجر دنیوى داده و او در آخرت از صالحین است. <ref> سوره نحل، آيه 120-122</ref> | ||
# | # | ||
#ابراهیم علیهالسلام پیغمبرى صدیق بود <ref> سوره مريم، آيه 41</ref> و قرآن او را از بندگان مؤمن و از | #ابراهیم علیهالسلام پیغمبرى صدیق بود <ref> سوره مريم، آيه 41</ref> و قرآن او را از بندگان مؤمن و از نیکوکاران شمرده و به او سلام کرده است <ref> سوره صافات، آيه 83-111</ref> و او را از کسانى دانسته که "صاحبان ایدى و ابصارند" و خداوند با یاد قیامت خالصشان کرده است. <ref> سوره ص، آيه 45-46</ref> | ||
# | # | ||
#خداوند او را امام قرار داد <ref>سوره بقره، آيه 124.</ref> و او را | #خداوند او را امام قرار داد <ref>سوره بقره، آيه 124.</ref> و او را یکى از پنج پیغمبرى دانسته که اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بودند. <ref> سوره احزاب، آيه 7؛ سوره شورى، آيه 13؛ سوره الأعلى، آيه 18-19</ref> | ||
# | # | ||
#خداوند او را علم، | #خداوند او را علم، حکمت، کتاب، ملک و هدایت ارزانى داشته و هدایت او را در نسل و اعقاب او کلمه باقیه قرار داده <ref> سوره نساء، آيه 41 و سوره انعام، آيه 74-90 و سوره زخرف، آيه 28</ref> و نیز خداوند نبوت و کتاب را در ذریه او گذاشت <ref>سوره حديد، آيه 26</ref> و براى او در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار داد. <ref>سوره شعراء، آيه 84 و سوره مريم، آيه 50.</ref> | ||
# | # | ||
آرى، قرآن | آرى، قرآن کریم به منظور حفظ شخصیت و حیات ابراهیم (ع) ، دین استوار ما را هم "اسلام" نامیده و آن را به ابراهیم (ع) نسبت داده و فرموده: «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ» <ref>اين دين، دين پدر شما ابراهيم است و او قبل از اين شما را مسلمان ناميده. (سوره حج، آيه 78)</ref> و نیز فرموده: «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ». <ref>بگو پروردگار من مرا به راه راست هدايت نمود، دينى است استوار و ملت و کيش معتدل و ابراهيم از مشرکين نبود. (سوره انعام، آيه 161)</ref> | ||
خداوند | خداوند کعبه اى را که آن جناب ساخت، بیت الحرام و قبله عالمیان قرار داد و براى زیارت آن مناسک حج را تشریع نمود تا بدین وسیله یاد مهاجرتش را به آن دیار و اسکان همسر و فرزندش را در آنجا و خاطره ذبح فرزند و توجهاتش به خدا و آزار و محنت هایى را که در راه خدا دیده، زنده نگاه بدارد. | ||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۳۰ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۱۹
نام | حضرت ابراهیم (ع) |
---|---|
نام در قرآن | ابراهیم |
نام در کتاب | صحف |
ولادت | سده ۱۹۹۶قم • 25 ذی القعده یا 1 ذی الحجه • 1263 سال پس از نوح |
زادگاه | اور کلدیس • بینالنهرین |
مدت عمر | 175 تا 200 سال |
نام پدر (اختلاف) | تارُخ(شیعه)•ترح(عهد عتیق)•تارَح(منابع تاریخی مسلمانان)•آزر(مفسران اهلسنت آزر)• |
نام مادر | امیله |
محل دفن | فلسطین • شهر الخلیل • در مزرعه اش به نام «حبرون» |
حضرت ابراهیم (ع) مشهور به ابراهیم خلیل یکی از انبیای عظام الهی و از پیامبران اولوالعزم است. دین توحیدی به آن حضرت منتسب است و ایشان پدر ارجمند حضرت اسماعیل (ع) و حضرت اسحاق (ع) میباشد که به واسطه آن دو، نسب بسیاری از انبیاء من جمله حضرت موسی(ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد(ص) و آله به آن حضرت باز می گردد.
نام حضرت ابراهیم (ع)
شکلهای گوناگون نام ابراهیم در منابع دینی و غیر دینی، با افزایش، ادغام، یا جابجایی حروف و هجاها میتواند حاکی از شهرت و رواج آن در منطقه هلال خصیب باشد. شکل ابرام در نخستین موضعی که عهد عتیق به آن اشاره کرده [۱] ، همچون نامهای یعقوب و یوسف در سدههای ۲۰ و ۱۹قم، در میان آموریها و سایر اقوام منطقه دیده شده است. [۲] جوالیقی نیز شکلهای اِبراهام، اِبراهْم، اِبراهِم را ذکر کرده و آنرا نامی کهن و غیر عربی دانسته است.[۳] ظاهراً کهنترین منبعی که این نام را به شکل ابراهیم ضبط کرده قرآن است.
معنای ابراهیم
درباره معنای اَبرام نخستین بخش آن (اَب) به معنای پدر لغتی سامی است. همچنین دومین بخش رابه معنای دوست داشتن و یا به معنای بلند مرتبه یا عالی دانستهاند. بر این مبنا، معنای پدر عالی یا متعالی را برای اَبرام نمیتوان نامحتمل شمرد [۴] . همچنین معنایی که برای اَبراهام (شکل گویشی آن: اَوْرَهام) - پدر امت های بسیار - آمده است گویا فقط ریشه عامیانه دارد، اگرچه میتواند با «رُهام» عربی به معنای کثیر و بیشمار همریشه باشد. اما معانی و شکل های دیگری هم که برای ابراهیم آوردهاند، درست نمینماید. به عنوان نمونه نووی از قول ماوردی، معنای آن را در سریانی پدر رحیم آورده و وهببن منبه، اَبْرهه را صورت حبشی ابراهیم و به معنای سپید چهره دانسته است که چنین معنایی صحیح به نظر نمی رسد. [۵]
خاندان و خاستگاه حضرت ابراهیم (ع)
بنابر روایت عهد عتیق ابراهیم به قبایل آرامی که از جزیرة العرب به کرانههای فرات کوچیده بودند نسب میبرد [۶] . برخی از محققان، نیاکان ابراهیم را از آموریانی دانستهاند که از جزیره عربی به عراق[۷] و شام[۸] تاختند [۹] . آرامی ها، در حرّان نزدیک به سرچشمههای رود بلیخ و خابور مستقر بودند و ظاهراً در اواسط نیمه دوم هزاره سوم قم، به سبب رونقی که در شهر اور پدید آمده بود، گروههایی از آنان به آن شهر مهاجرت کرده بودند؛ اما هنگامی که اور با هجوم قبایل آموری و حملات عیلامی ها ویران شد، آرامیان مهاجر دوباره به موطن اصلی خود بازگشتند. پدر ابراهیم در رأس یکی از خاندانهایی قرار داشت که در این مهاجرت از اور رهسپار حرّان شدند [۱۰] . با توجه به آنچه باستانشناسان درباره هجرت آرامیان گفتهاند، میتوان دریافت که خاندان ابراهیم در اوایل هزاره دوم قم به این منطقه کوچ کردهاند [۱۱] . مورخان و نویسندگان متقدم نیز از حرّان به عنوان موطن پدر ابراهیم سخن راندهاند. [۱۲]
تاریخ ولادت و زادگاه حضرت ابراهیم (ع)
درباره زمان تولد ابراهیم که در ۷۰ سالگی ترح رخ داد [۱۳]، هیچ سندی که تاریخ دقیق یا نسبتاً دقیقی ارائه دهد به دست نیامده است. امروزه بیشتر محققان، سده ۲۰قم را به عنوان تاریخ ولادت ابراهیم پذیرفتهاند و برخی از آنها رقم دقیقتر ۱۹۹۶قم را ذکر کردهاند . [۱۴]
اختلاف درباره محل تولد ابراهیم نیز بسیار است. با آنکه از عهد عتیق برمیآید که ابراهیم در اورِ کلدانیان متولد شده است [۱۵] ، ولی برخی زادگاه او را الورکاء (اوروک) و بسیاری از منابع اسلامی شهر کوثی که خرابههای آن امروزه به نام تل ابراهیم مشهور است، دانستهاند [۱۶] ؛ و ابن بطوطه (ص ۱۰۱) از محلی به نام بُرص میان حله و بغداد (برس یا برس نمرود، در محل بابل کنونی) در عراق یاد کرده که گقتهاند زادگاه ابراهیم بوده است. از حرّان هم به عنوان مولد ابراهیم یاد شده است. [۱۷] با اینهمه غالب محققان معاصر برآنند که اور، مولد و محل رشد ابراهیم بوده است.
نام پدر حضرت ابراهیم (ع)
اما درباره نام پدر ابراهیم میان عهدین و قرآن ، و به تبع آنها میان مفسران اختلاف هست. در عهد عتیق این نام، ترح ضبط شده و در قرآن آزر آمده است. [۱۸] مفسران و لغتشناسان واژه آزر را واژهای بیگانه و معرّب دانستهاند [۱۹] و امروزه این نظر در میان شرق شناسان رواج یافته که محتملاً این کلمه صوت تحریف شده اِلِعاذار (العاذر، الیعزر) عبری است که بنابر عهد عتیق، نام خادم ابراهیم بوده است اما اختلاف موارد در تفاسیر نیز چنان است که برخی از آنها دلالت بر این دارد که آزر نام پدر است و برخی دیگر این احتمال را نفی میکنند. بسیاری از مفسران و مورخان، نام پدر ابراهیم را تارح ذکر کرده[۲۰] و نام آزر در قرآن را که به روایتی خود پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آنرا تأیید کرده است، [۲۱] به وجوهی توجیه کردهاند.
برخی آزر را به معنای یار و انباز دانستهاند، و درین صورت آیه «واِذْقالَ اِبراهیمٌ لِاَبیهِ آزَرَ اَتَتَّخِذُ اَسْناماً...» [۲۲] اشاره به آنست که پدر ابراهیم در پرستش بتها یار و انباز قوم بود. برخی دیگر آزر را نام بتی دانستهاند که پدر ابراهیم آن را میپرستیده است، و در آیه مذکور اصناماً را بدل از آن گرفتهاند. [۲۳] بعضی نیز تارح را نام پدر و آزر را نام عموی ابراهیم دانستهاند و متذکر شدهاند که عرب، عنوان اب را بر عمو نیز اطلاق میکرده است، چنانکه در قرآن اسماعیل پدر یعقوب نامیده شده است. ظاهراً این سخن اخیر بیشتر بدان جهت ابراز شده است که براساس حدیثی از پیامبر، همه نیاکان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله موحد بودهاند نَقَلَنی اللّهُ مِن اَصلابِ الطّاهرینِ الی اَرحامِ الطّاهراتِ. هم از اینروست که طوسی پس از ذکر این معنی که نسب شناسان نام پدر ابراهیم را تارح گفتهاند، افزوده است که آزر جد مادری ابراهیم بوده است.
کودکی حضرت ابراهیم (ع)
مادر حضرت ابراهیم را از ترس نمرودیان که هر نوزادی را به قتل میرساندند داخل غاری که در نزدیکی خانهاش بود، می گذارد. نوزاد در یک روز به اندازه کسی که در یک ماه بزرگ میشود، رشد میکند، وبعد از سپری شدن ۱۵ ماه، مادرش او را شبانه از غار بیرون میآورد. [۲۴]
ازدواج و فرزندان حضرت ابراهیم (ع)
همسر نخستینِ ابراهیم ساره است و ابراهیم(ع) بنا به نقل تورات در اور کلدانیان با او ازدواج نمود. [۲۵] از تورات برمیآید که او خواهر ناتنی ابراهیم بوده است؛ [۲۶] اما مطابق با روایات شیعه، ساره دختر خاله ابراهیم و خواهر لوط(ع) بوده است.[۲۷] برطبق یکی از این روایات، ابراهیم(ع) در کوثا با او ازدواج نمود و او صاحب مال فراوانی بود که پس از ازدواج حضرت ابراهیم با او، به تملک ابراهیم(ع) درآمد و حضرت ابراهیم آنها را زیادتر نمود؛ به نحوی که در منطقه زندگی او کسی بهاندازه او مال و حشم نداشت. [۲۸]
ابراهیم از ساره فرزنددار نمیشد؛ از این رو ساره، کنیز خود هاجر را به او بخشید و ابراهیم از او صاحب فرزندی به نام اسماعیل شد. [۲۹] ابراهیم پس از چند سال از ساره هم صاحب فرزند شد که نام او را اسحاق گذاشتند. تولد اسحاق ۵ یا ۱۳ سال بعد از اسماعیل دانسته شده است. [۳۰] بنا به برخی نقلها، هنگام تولد اسحاق، ابراهیم(ع) بیش از ۱۰۰ سال داشته و ساره ۹۰ ساله بوده است [۳۱] و طبق نقلی دیگر اسحاق سی سال بعد از اسماعیل متولد شد و ابراهیم(ع) در آن زمان ۱۲۰ سال داشت. [۳۲]
گفتهاند ابراهیم(ع) پس از در گذشت ساره با دو زن دیگر ازدواج کرد که از یکی صاحب ۴ پسر و از دیگری صاحب ۷ پسر شد و مجموع فرزندان او به ۱۳ پسر رسید. [۳۳]
حضرت ابراهیم (ع) و دعوت به یکتاپرستی
به روایت قرآن مجید، ابراهیم با ابطال پرستش اجرام آسمانی که در آن هنگام رایج بود، مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد. [۳۴] این روایت قرآنی بیآنکه در عهد عتیق از آن نشانی باشد، در میان یهود معروف بوده و یوسفوس بدان اشاره کرده، و در کتب یهودی دورههای بعد نیز دیده میشود. بعضی از روایتها حاکی از آن است که این واقعه به هنگام مناقشه ابراهیم با قوم خود روی داد و در واقع اظهار اعتقاد ابراهیم به اجرام آسمانی و سپس رویگردانی وی از آنها برای متوجه ساختن قوم به بیاعتبار بودن این آیین و متوجه ساختن آنها به وحدانیت خداوند بوده است. [۳۵]
چنانکه به گفته مسعودی، ساره همسر ابراهیم و لوط برادرزادهاش پسر هاران، نخستین کسانی بودند که به وی گرویدند، [۳۶] و به گقته فان سترس ابراهیم خود گویا نخستین کسی بود که از این طریق به یکتاپرستی گرایش یافت.
نبوت، امامت حضرت ابراهیم (ع)
در آیاتی چند از قرآن، از نبوت حضرت ابراهیم و دعوت او به توحید سخن آمده است. [۳۷] همچنین در آیه ۳۵ سوره احقاف از پیامبران اولوالعزم نام آمده است که طبق روایات، ابراهیم از جملهٔ آنان و دومین پیامبر اولوالعزم پس از حضرت نوح(ع) است. [۳۸] مطابق با آیه ۱۲۴ سوره بقره، خداوند حضرت ابراهیم(ع) را پس از چند امتحان به مقام امامت نصب کرد. به نظر علامه طباطبایی مقام امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است؛ مقامی که رسیدن به آن، لازمه برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید. [۳۹]
بر اساس آیات قرآن، خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل (دوست) برگزیده است. [۴۰] از اینرو به خلیل الله ملقب شده است. برپایه روایاتی که در علل الشرایع نقل شده، کثرت سجده، ردنکردن خواسته دیگران و درخواست نکردن از غیرخدا، اطعام دادن و عبادت شب از دلایل انتخاب او به عنوان خلیل از سوی خدا بوده است. [۴۱]
داستان حضرت ابراهیم (ع) از نظر قرآن
نام حضرت ابراهیم (ع) و داستانهای مرتبط با آن حضرت در آیات زیر از قرآن آمده است:
سوره بقره، آیه 124-131 • سوره بقره، آیه 258-260 • سوره آل عمران، آیه 95-97 • سوره نساء، آیه 125 • سوره انعام، آیه 74-90 • سوره انعام، آیه 161 • سوره هود، آیه 69-76 • سوره ابراهیم، آیه 35-41 • سوره نحل، آیه 120-122 • سوره مریم، آیه 41-50 • سوره انبیاء، آیه 51-73 • سوره حج، آیه 26-30 • سوره شعراء، آیه 69-89 • سوره عنکبوت، آیه26 • سوره عنکبوت، آیه 31و32 • سوره احزاب، آیه 7 • سوره صافات، آیه 83-111 • سوره ص، آیه 45-46 • سوره شوری، آیه 13 • سوره زخرف، آیه 28 • سوره ذاریات، آیه 24 تا 37 • سوره نجم، آیه 37 • سوره حدید، آیه 26 • سوره ممتحنه، آیه 4 • سوره اعلی، آیه 18-19
آنچه از قرآن کریم درباره زندگی آن حضرت استفاده مى شود این است که: ابراهیم (ع) از اوان طفولیت تا وقتى که به حد تمیز رسیده در نهانگاهى دور از جامعه خود مى زیسته و پس از آن که به حد تمیز رسیده از نهانگاه خود به سوى قوم و جامعه اش بیرون شده و به پدر خود پیوسته است و دیده که پدرش و همه مردم بت مى پرستند و چون داراى فطرتى پاک بود و خداوند متعال هم با ارائه ملکوت تاییدش نموده و کارش را به جایى رسانده بود که تمامى اقوال و افعالش موافق با حق شده بود، این عمل را از قوم خود نپسندید و نتوانست ساکت بنشیند.
لاجرم به احتجاج با پدر خود [۴۲] پرداخته او را از پرستش بت ها منع و به توحید خداى سبحان دعوت نمود، باشد که خداوند او را به راه راست خود هدایت نموده از ولایت شیطان دورش سازد. پدرش وقتى دید ابراهیم به هیچ وجه از پیشنهاد خود دست برنمى دارد، او را از خود طرد نمود و به سنگ سارکردنش تهدید نمود.
ابراهیم (ع) در مقابل این تهدید و تشدید از در شفقت و مهربانى با وى تلطف کرد و چون ابراهیم مردى خوشخلق و نرم زبان بود در پاسخ پدر نخست بر او سلام کرد و سپس وعده استغفارش داد و در آخر گفت: در صورتى که به راه خدا نیاید او و قومش را ترک گفته ولى به هیچ وجه پرستش خدا را ترک نخواهد کرد. [۴۳]
از طرفى دیگر با قوم خود نیز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو کرد. [۴۴] با اقوام دیگرى هم که ستاره و آفتاب و ماه را مى پرستیدند، احتجاج نمود تا این که آنان را نسبت به حق ملزم کرد و داستان انحرافش از کیش بت پرستى و ستاره پرستى در همه جا منتشر شد.[۴۵]
روزى که مردم براى انجام مراسم دینى خود همه به خارج شهر رفته بودند. ابراهیم (ع) به عذر کسالت، از رفتن با آنان تخلف نمود و تنها در شهر ماند، وقتى شهر خلوت شد به بت خانه شهر درآمده و همه بت ها را خرد نمود و تنها بت بزرگ را گذاشت. وقتى مردم به شهر بازآمده و از داستان باخبر شدند در صدد جستجوى مرتکب آن برآمده سرانجام گفتند: این کار همان جوانى است که ابراهیم نام دارد.
ناچار ابراهیم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق کرده، پرسیدند: آیا تو با خدایان ما چنین کردى؟ ابراهیم (ع) گفت: شاید این کار را بت بزرگ کرده است و اگر قبول ندارید از خود او بپرسید تا اگر قدرت بر حرف زدن دارد بگوید چه کسى به بت ها را به این صورت درآورده.
ابراهیم (ع) قبلا به همین منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهیم (ع) مى دانست که مردم درباره بت هاى خود قائل به حیات و نطق نیستند، ولیکن مى خواست با طرح این نقشه، زمینه اى بچیند که مردم را به اعتراف و اقرار بر بىشعورى و بىجانى بت ها وادار سازد، ولذا مردم پس از شنیدن جواب ابراهیم (ع) به فکر فرورفتند و به انحراف خود اقرار نمودند و با سرافکندگى گفتند: تو که مى دانى این بت ها قادر بر تکلم نیستند.
ابراهیم (ع) که غرضى جز شنیدن این حرف از خود آنان نداشت بىدرنگ گفت: آیا خداى را گذاشته و این بت ها را که جماداتى بىجان و بىسود و زیانند مى پرستید؟ اف بر شما و بر آنچه مى پرستید، آیا راستى فکر نمى کنید؟ و چیزهایى را که خود به دست خودتان مى تراشید مى پرستید و حاضر نیستید خدا را که خالق شما و خالق همه مصنوعات شما (یا اعمال شما) است بپرستید؟
مردم گفتند: باید او را بسوزانید و خدایان خود را یارى و حمایت کنید. به همین منظور آتشخانه بزرگى ساخته و دوزخى از آتش افروخته و در این کار براى ارضاء خاطر خدایان همه تشریک مساعى نمودند و وقتى آتش شعله ور شد ابراهیم (ع) را در آتش افکندند، خداى متعال آتش را براى او خنک گردانید و او را در شکم آتش سالم نگه داشت و توطئه کفار را باطل نمود. [۴۶]
ابراهیم (ع) در خلال این مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نیز که ادعاى ربوبیت داشت مورد خطاب و احتجاج قرار داد و به وى گفت: پروردگار من آن کسى است که بندگان را زنده مى کند و مى میراند. نمرود از در مغالطه گفت: من نیز زنده مى کنم و مى میرانم، هر یک از اسیران و زندانیان را که بخواهم رها مى کنم و هر که را بخواهم به قتل مى رسانم.
ابراهیم(ع) به بیان صریح ترین که راه مغالطه را بر او مسدود کند، احتجاج نمود و گفت: خداى متعالى آن کسى است که آفتاب را از مشرق بیرون مى آورد، تو اگر راست مى گویى از این پس کارى کن که آفتاب از مغرب طلوع کند، در اینجا نمرود کافر مبهوت و سرگشته ماند. [۴۷]
پس از آن که ابراهیم (ع) از آتش نجات یافت باز هدف خود را تعقیب نموده و شروع به دعوت به دین توحید نمود و عده کمى به وى ایمان آوردند. [۴۸] قرآن کریم از آن جمله لوط و همسر ابراهیم (ع) را اسم مى برد.
ابراهیم (ع) به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوى ارض مقدس هجرت کردند، باشد که در آنجا بدون مزاحمت کسى و دور از اذیت و جفاى قومش به عبادت خداوند مشغول باشند. [۴۹]
و در آنجا بود که خداى تعالى او را با این که به حد شیخوخت و کهولت رسیده بود به تولد اسحاق و اسماعیل و از صلب اسحاق به یعقوب بشارت داد و پس از مدت کمى اسماعیل و بعد از او اسحاق به دنیا آمدند و خداوند - همان طورى که وعده داده بود - برکت را در خود او و دو فرزندش و اولاد ایشان قرار داد و مبارک شان ساخت.
مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهیم (ع) به امر پروردگار خود به مکه که دره اى عمیق و بىآب و علف بود، رفت و فرزند عزیزش اسماعیل را به همراه مادرش هاجر در سن شیرخوارگى در آن مکان منزل داده و خود به ارض مقدس مراجعت نمود. اسماعیل در این سرزمین نشو و نما کرد و اعراب چادرنشین اطراف به دور او جمع شده و بدین وسیله خانه کعبه ساخته شد.
ابراهیم (ع) گاهگاهى پیش از بناى مکه و خانه کعبه و پس از آن به مکه مى آمد و از فرزندش اسماعیل دیدن مى کرد. [۵۰] تا آن که در یک سفر مامور به ساختن خانه کعبه شد، لذا به اتفاق اسماعیل این خانه را بنا نهاد و این اولین خانه اى است که از طرف پروردگار ساخته شد و این خانه مبارکى است که در آن آیات بینات و در آن مقام ابراهیم است و هر کس درون آن داخل شود از هر گزندى ایمن است. [۵۱]
ابراهیم (ع) پس از فراغت از بناى کعبه دستور حج را صادر نموده و آیین و اعمال مربوط به آن را تشریع نمود. [۵۲] آنگاه خداى تعالى او را مامور به ذبح فرزندش اسماعیل نمود. ابراهیم (ع) داستان را با فرزندش در میان گذاشت و گفت: فرزند عزیزم! در خواب چنین مى بینم که تو را ذبح و قربانى مى کنم، نیک بنگر تا رأیت چه خواهد بود.
عرض کرد: پدر جان! هر چه را که مامور به انجامش شده اى، انجام ده و انشاءاللَّه بزودى خواهى دید که من مانند بندگان صابر خدا چگونه صبرى از خود نشان مى دهم. پس از این که هر دو به این امر تن دردادند و ابراهیم (ع) صورت جوانش را بر زمین گذاشت، وحى آمد که اى ابراهیم خواب خود را تصدیق کردى و ما به همین مقدار از تو قبول کردیم و ذبح عظیمى را فدا و عوض او قرار دادیم. [۵۳]
آخرین خاطره اى که قرآن کریم از داستان ابراهیم (ع) نقل نموده، دعاهایى است که ابراهیم (ع) در بعضى از سفرها در مکه کرده [۵۴] و آخرین دعایش این است: پروردگارا پدر و مادر من و کسانى را که ایمان آورده اند در روز حساب بیامرز.
منزلت حضرت ابراهیم (ع) در نزد خداوند
خداى تعالى در کلام مجیدش ابراهیم(ع) را به نیکوترین وجهى ثنا گفته و رنج و محنتى را که در راه پروردگارش تحمل نموده بود، به بهترین بیانى ستوده و در شصت و چند جا از کتاب عزیزش اسم او را برده و موهبتها و نعمت هایى را که به او ارزانى داشته در موارد بسیارى ذکر کرده است، اینک چند مورد از آن مواهب را در این جا ذکر مى کنیم:
- خداى تعالى رشد و هدایت او را قبلاً ارزانیش داشته بود. [۵۵]
- او را در دنیا برگزید و او در آخرت نیز در زمره صالحین خواهد بود زیرا او در دنیا وقتى خدایش فرمود: تسلیم شو، گفت: تسلیم امر پروردگار عالمیانم. [۵۶]
- او کسى است که روى دل را به پاکى و خلوص متوجه خدا کرده بود و هرگز شرک نورزید. [۵۷]
- او کسى است که دلش به یاد خدا قوى و مطمئن شده و به همین جهت به ملکوتى که خدا از آسمانها و زمین نشانش داد ایمان آورد و یقین کرد. [۵۸]
- خداوند او را خلیل خود خواند. [۵۹]
- رحمت و برکات خود را بر او و اهل بیتش ارزانى داشت و او را به وفادارى ستود. [۶۰]
- او را به وصف "حلیم" و "أواه" و "منیب" توصیف کرد. [۶۱]
- و نیز او را مدح کرده به این که امتى خداپرست و حنیف بوده و هرگز شرک نورزیده و همواره شکرگزار نعمت هایش بوده و این که او را برگزید و به راه راست هدایت نمود و به او اجر دنیوى داده و او در آخرت از صالحین است. [۶۲]
- ابراهیم علیهالسلام پیغمبرى صدیق بود [۶۳] و قرآن او را از بندگان مؤمن و از نیکوکاران شمرده و به او سلام کرده است [۶۴] و او را از کسانى دانسته که "صاحبان ایدى و ابصارند" و خداوند با یاد قیامت خالصشان کرده است. [۶۵]
- خداوند او را امام قرار داد [۶۶] و او را یکى از پنج پیغمبرى دانسته که اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بودند. [۶۷]
- خداوند او را علم، حکمت، کتاب، ملک و هدایت ارزانى داشته و هدایت او را در نسل و اعقاب او کلمه باقیه قرار داده [۶۸] و نیز خداوند نبوت و کتاب را در ذریه او گذاشت [۶۹] و براى او در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار داد. [۷۰]
آرى، قرآن کریم به منظور حفظ شخصیت و حیات ابراهیم (ع) ، دین استوار ما را هم "اسلام" نامیده و آن را به ابراهیم (ع) نسبت داده و فرموده: «مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ» [۷۱] و نیز فرموده: «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ». [۷۲]
خداوند کعبه اى را که آن جناب ساخت، بیت الحرام و قبله عالمیان قرار داد و براى زیارت آن مناسک حج را تشریع نمود تا بدین وسیله یاد مهاجرتش را به آن دیار و اسکان همسر و فرزندش را در آنجا و خاطره ذبح فرزند و توجهاتش به خدا و آزار و محنت هایى را که در راه خدا دیده، زنده نگاه بدارد.
پانویس
- ↑ پید، ۱۱: ۲۶
- ↑ البرایت، ۳ ؛ سوسه، ۲۳۳
- ↑ المعرب، ۱۳
- ↑ جودائیکا، همانجا
- ↑ نووی ص ۱۳۶
- ↑ سوسه، ۲۵۲
- ↑ ر.ک:مقاله عراق
- ↑ ر.ک:مقاله شام
- ↑ کلر، همانجا
- ↑ اپشتاین، ۱۱ ؛ سوسه، ۴۴۶
- ↑ سوسه، ۲۵۲
- ↑ طبری، تاریخ، ۱/۳۴۶؛ نووی، ۱(۱)/۱۰۱
- ↑ پید، ۱۱: ۲۶
- ↑ هاکس، ۴؛ قس: سوسه، ۲۵۰، ۲۵۱
- ↑ پید، ۱۱: ۲۸-۳۰
- ↑ طبری، تاریخ، ۱/۲۵۲؛ یاقوت، ذیل کوثی
- ↑ ثعلبی، ۷۲
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۴
- ↑ جوالیقی، موهوب، المعرب، ج۱، ص۱۵، به کوشش احمد محمد شاکر، تهران، ۱۹۶۶م
- ↑ ابن هشام، عبدالملک، السیرةالنبویة، ج۱، ص۳، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی
- ↑ بخاری، ابوعبدالله، صحیح، ج۴، ص۱۳۹، قاهره، ۱۳۱۴ق
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۴
- ↑ میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص۴۰۲، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش
- ↑ محمد بن جریر، طبری، تاریخ امم والملوک، ج۱، ص۱۶۴، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات۱۴۰۳ق
- ↑ پیدایش، ۱۱: ۲۹، متن عبری؛ قس: ترجمه فارسی که تارح آمده
- ↑ پیدایش، ۲۰: ۱۲، متن عبری؛ قس: ترجمه فارسی که تارح آمده
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹؛ عیاشی، تفسیر عیاشی،۱۳۸۰ق، ج۲، ص۲۵۴
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۱-۴۲
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۶
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۶-۷۹
- ↑ طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۶، بیروت، داراحیاء التراث العربی
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۵۷، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق
- ↑ سوره مریم، آیه۴۱تا۴۸ - سوره انبیاء، آیه ۵۱تا۵۷ - سوره شعراء، آیه ۶۹تا۸۲ - سوره صافات، آیه ۸۳تا۱۰۰ - سوره زخرف، آیه ۲۶و۲۷ - سوره ممتحنه، آیه۴ - سوره عنکبوت، آیه ۱۶تا۲۵
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۲۱۸
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۲۷۲
- ↑ سوره نساء، آیه۱۲۵
- ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۴و۳۵
- ↑ در تمام مواردى که نام پدر حضرت ابراهيم علیهالسلام برده شده است، مراد عموى ايشان است
- ↑ سوره مريم، آيه 41-48
- ↑ سوره انبياء، آيه 51-56 و سوره شعراء آيه 69-77 و سوره صافات آيه 83-87
- ↑ سوره انعام، آيه 74-82
- ↑ سوره انبياء، آيه 56-70 و سوره صافات آيه 88-98
- ↑ سوره بقره، آيه 258
- ↑ دليل بر ايمان گروهى از قوم ابراهيم (ع) اين آيه شريفه است: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ»؛ به تحقيق ابراهيم و کسانى که با وى همراه بودند براى شما مقتدايى نيکو بودند که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما بيزاريم. (سوره ممتحنه، آيه 4)
- ↑ سوره ممتحنه، آيه 4 و سوره انبياء، آيه 71
- ↑ سوره بقره، آيه 126 و سوره ابراهيم، آيه 35-41
- ↑ سوره بقره، آيه 127-129 و سوره آل عمران، آيه 96-97
- ↑ سوره حج، آيه 26-30
- ↑ سوره صافات، آيه 101-107
- ↑ سوره ابراهيم، آيه 35-41
- ↑ سوره انبياء، آيه 51
- ↑ سوره بقره، آيه 130-131
- ↑ سوره انعام، آيه 79
- ↑ سوره بقره، آيه 260 و سوره انعام، آيه 75
- ↑ سوره نساء، آيه 125
- ↑ سوره نجم، آيه 37
- ↑ سوره هود، آيه 73-75
- ↑ سوره نحل، آيه 120-122
- ↑ سوره مريم، آيه 41
- ↑ سوره صافات، آيه 83-111
- ↑ سوره ص، آيه 45-46
- ↑ سوره بقره، آيه 124.
- ↑ سوره احزاب، آيه 7؛ سوره شورى، آيه 13؛ سوره الأعلى، آيه 18-19
- ↑ سوره نساء، آيه 41 و سوره انعام، آيه 74-90 و سوره زخرف، آيه 28
- ↑ سوره حديد، آيه 26
- ↑ سوره شعراء، آيه 84 و سوره مريم، آيه 50.
- ↑ اين دين، دين پدر شما ابراهيم است و او قبل از اين شما را مسلمان ناميده. (سوره حج، آيه 78)
- ↑ بگو پروردگار من مرا به راه راست هدايت نمود، دينى است استوار و ملت و کيش معتدل و ابراهيم از مشرکين نبود. (سوره انعام، آيه 161)