زنادقه: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
زنادقه جمع زنديق است، و زنديق در اصطلاح به [[مسلمان]] [[ملحد]]ى می گويند که تفسيرهاى او از نصوص شرعيه [[قرآن]] و [[سنت]]، موجب [[گمراهى]] مسلمانان می شود.
'''زنادقه''' جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به [[مسلمان]] [[ملحد]]ى می گویند که تفسیرهاى او از نصوص شرعیه [[قرآن]] و [[سنت]]، موجب [[گمراهى]] مسلمانان می شود.


==معنا شناسی==
==معنا شناسی==
کلمه زنديق،از ريشه پهلوى زنديک مى ‏آيد که به معنى مفسّر «اوستا» کتاب [[زرتشت]] است و چون [[مانويان]] و [[مزدکيان]] جرأت اظهار عقايد دينى خود را نداشتند به تفسير اوستا پرداخته مى ‏گفتند: منظور ما از اين سخنان شرح و تفسير «اوستا» مى‏ باشد، از آن جهت ايشان را «زنديک» ناميدند.
کلمه زندیق از ریشه پهلوى زندیک مى ‏آید که به معنى مفسّر «اوستا» کتاب [[زرتشت]] است و چون [[مانويان|مانویان]] و [[مزدکيان|مزدکیان]] جرأت اظهار عقاید دینى خود را نداشتند به تفسیر اوستا پرداخته مى ‏گفتند: منظور ما از این سخنان شرح و تفسیر «اوستا» مى‏ باشد، از آن جهت ایشان را «زندیک» نامیدند.


==تاریخچه==
==تاریخچه==
نخستين زنديقان از مواليان ايرانى در [[کوفه]] و حيره بودند که خود را به قبايل عرب نسبت داده و عقايد کفرآميز خويش را اشاعه مى‏ دادند.اولين کسى که اظهار زندقه کرد، جعد بن درهم در عراق بود (مقتول در 125 ه)، سپس بشّار بن برد و صالح بن عبد القدوس و ابن راوندى و ابن المقفع اظهار زندقه کردند. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی،مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 211</ref>  
نخستین زندیقان از موالیان ایرانى در [[کوفه]] و حیره بودند که خود را به قبایل عرب نسبت داده و عقاید کفرآمیز خویش را اشاعه مى‏ دادند.اولین کسى که اظهار زندقه کرد، جعد بن درهم در عراق بود (مقتول در 125 ه)، سپس بشّار بن برد و صالح بن عبد القدوس و ابن راوندى و ابن المقفع اظهار زندقه کردند. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی،مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 211</ref>  
زنادقه، طبقة متجدد و تحصیل کردة آن عصر بودند، طبقه ای بودند که با زبان های زنده آن روز دنیا آشنا بودند. زبان سُریانی را که در آن زمان بیشتر زبان علمی بود می دانستند. بسیاری از آن ها زبان یونانی می دانستند. بسیاری شان ایرانی بودند و زبان فارسی می دانستند. بعضی زبان هندی می دانستند و زندقه را از هند آورده بودند، که این هم یک بحثی است که اصلاً ریشة زندقه در دنیای اسلام از کجا پیدا شد؟ بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانوی ها است.زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند و این طبقه ـ حال روی هر حسابی بود ـ آزادی داشتند. حتی در حرمین  [[مکه]] و [[مدینه]] و حتی در  [[مسجدالحرام]] و  مسجدالنبی می نشستند و حرف های شان را می زدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکر یا شبهه ای است که برای ما پیدا شده و باید آن را بیان کنیم.<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع) صفحه71 ـ 72. با ویرایش واصلاح عبارات</ref> زنادقه سخت مورد تعقيب [[خلفاى عباسى]] بودند، و علماى اسلام گناه زندقه را قابل بخشش نمى‏ دانستند چنانکه [[غزالى]] در کتاب «فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه» در تأويل حديث تفرقه درباره نجات فرق اسلام قايل به تسامح شده مى ‏نويسد: «کلها فى الجنة الا الزنادقه». این گروه غالبا قائل به اباحه و شک در دين و نوعى آزادانديشى و اغلب «ثنوى» بودند مانند صالح بن عبد القدوس که قائل به دو اصل قديم «نور» و «ظلمت» بود. در سال 163 هجرى مهدى خليفه عباسى شديدا به تعقيب زنادقه پرداخت و به محتسب معروف آن زمان عبد الجبار که او را صاحب الزنادقه مى ‏گفتند مأموريت داد که در بلاد اسلام جستجو کند و هرجا به اين طايفه برخورد، آنان را تعقيب و به قتل رساند.
زنادقه، طبقة متجدد و تحصیل کردة آن عصر بودند، طبقه ای بودند که با زبان های زنده آن روز دنیا آشنا بودند. زبان سُریانی را که در آن زمان بیشتر زبان علمی بود می دانستند. بسیاری از آن ها زبان یونانی می دانستند. بسیاری شان ایرانی بودند و زبان فارسی می دانستند. بعضی زبان هندی می دانستند و زندقه را از هند آورده بودند، که این هم یک بحثی است که اصلاً ریشة زندقه در دنیای اسلام از کجا پیدا شد؟ بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانوی ها است.زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند و این طبقه ـ حال روی هر حسابی بود ـ آزادی داشتند. حتی در حرمین  [[مکه]] و [[مدینه]] و حتی در  [[مسجدالحرام]] و  مسجدالنبی می نشستند و حرف های شان را می زدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکر یا شبهه ای است که برای ما پیدا شده و باید آن را بیان کنیم.<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع) صفحه71 ـ 72. با ویرایش واصلاح عبارات</ref> زنادقه سخت مورد تعقیب [[خلفاى عباسى]] بودند، و علماى اسلام گناه زندقه را قابل بخشش نمى‏ دانستند چنانکه [[غزالى]] در کتاب «فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه» در تأویل حدیث تفرقه درباره نجات فرق اسلام قایل به تسامح شده مى ‏نویسد: «کلها فى الجنة الا الزنادقه». این گروه غالبا قائل به اباحه و شک در دین و نوعى آزاداندیشى و اغلب «ثنوى» بودند مانند صالح بن عبد القدوس که قائل به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» بود. در سال 163 هجرى مهدى خلیفه عباسى شدیدا به تعقیب زنادقه پرداخت و به محتسب معروف آن زمان عبد الجبار که او را صاحب الزنادقه مى ‏گفتند مأموریت داد که در بلاد اسلام جستجو کند و هرجا به این طایفه برخورد، آنان را تعقیب و به قتل رساند.
اين سخت‏ گيري ها ما بين سالهاى 166 و 170 هجرى به اوج شدت رسيد و به اندک گمانى که درباره دين کسى مى ‏بردند او را متهم به زندقه مى کردند.
این سخت‏ گیری ها ما بین سالهاى 166 و 170 هجرى به اوج شدت رسید و به اندک گمانى که درباره دین کسى مى ‏بردند او را متهم به زندقه مى کردند.
غالبا براى امتحان کسى که گمان مى ‏کردند او از زنادقه است به وى امر مى ‏نمودند که بر صورت مانى که در آن زمان تصويرى از او موجود بود خيو(آب دهان) بيندازد، اگر امتناع مى‏ کرد او را متهم به زندقه مى ‏کردند و يا مى ‏گفتند مرغى دريايى را که نام او تذرگ (تذرو) بود بکشد و ظاهرا مانويان از قتل حيوانات ابا داشتند به خصوص از قتل اين پرنده.اتفاقا در آن زمان که مصادف با سال 1239 م بود کاتارهاى  مانوى که از توسکاني ها بودند، مورد تعقيب پاپ ژرژ چهارم قرار گرفتند و ايشان را وادار مى ‏کردند در پيش اسقفان گوشت بخورند، زيرا مانويان از خوردن گوشت ابا مى‏ کردند. در زمان خلفاى عباسى، تنها مانويان را تعقيب نمى‏ کردند بلکه هاشميان را که از اولاد [[على (ع)]] بودند و دعوت خلافت داشتند متهم به زندقه مى ‏کردند، چنان که عبد اللَّه بن معاويه را از زندقيان مى ‏شمردند، يا بعضى از مخالفان خود را به اتهام زندقه مى‏ کشتند.از جمله کسانى که خلفاى عباسى بعنوان زندقه مورد تعقيب قرار دادند، ابو على سعيد، ابو على رجا و ابو يحيى يزدان بخت بودند. ظاهرا زنادقه حقيقى از دين مزدکى و مانوى خود بر نمى ‏گشتند و تن به مرگ مى‏ دادند. از مشاهير و متکلمان زنادقه ابن طالوت و نعمان نامى بودند که هر دو استاد ابن راوندى زنديق مشهور به شمار مى‏ رفتند.
غالبا براى امتحان کسى که گمان مى ‏کردند او از زنادقه است به وى امر مى ‏نمودند که بر صورت مانى که در آن زمان تصویرى از او موجود بود خیو(آب دهان) بیندازد، اگر امتناع مى‏ کرد او را متهم به زندقه مى ‏کردند و یا مى ‏گفتند مرغى دریایى را که نام او تذرگ (تذرو) بود بکشد و ظاهرا مانویان از قتل حیوانات ابا داشتند به خصوص از قتل این پرنده.اتفاقا در آن زمان که مصادف با سال 1239 م بود کاتارهاى  مانوى که از توسکانی ها بودند، مورد تعقیب پاپ ژرژ چهارم قرار گرفتند و ایشان را وادار مى ‏کردند در پیش اسقفان گوشت بخورند، زیرا مانویان از خوردن گوشت ابا مى‏ کردند. در زمان خلفاى عباسى، تنها مانویان را تعقیب نمى‏ کردند بلکه هاشمیان را که از اولاد [[على (ع)]] بودند و دعوت خلافت داشتند متهم به زندقه مى ‏کردند، چنان که عبد اللَّه بن معاویه را از زندقیان مى ‏شمردند، یا بعضى از مخالفان خود را به اتهام زندقه مى‏ کشتند.از جمله کسانى که خلفاى عباسى بعنوان زندقه مورد تعقیب قرار دادند، ابو على سعید، ابو على رجا و ابو یحیى یزدان بخت بودند. ظاهرا زنادقه حقیقى از دین مزدکى و مانوى خود بر نمى ‏گشتند و تن به مرگ مى‏ دادند. از مشاهیر و متکلمان زنادقه ابن طالوت و نعمان نامى بودند که هر دو استاد ابن راوندى زندیق مشهور به شمار مى‏ رفتند.
زنادقه‏ اى که در بين سالهاى 153 و 170 هجری قمری به امر مهدى و هادى دو خليفه عباسى مورد تعقيب قرار گرفتند غالبا مانوى بودند و از قائلين به دو اصل قديم «نور» و «ظلمت» به شمار مى‏ رفتند و ذبح حيوانات و خوردن گوشت آنها را حرام مى ‏شمردند. [[شعوبيه]] يعنى ايرانيانى که قايل به برترى عجم بر عرب بودند اغلب از زنادقه بودند. از شخصيت هاى بارز زنادقه عبد الکريم [[ابن ابى العوجاء]] بود. ابو على ورّاق معتزلى نيز از ايشان به شمار مى ‏رفت، و او را از زنادقه و [[شيعه]] [[رافضى]] مى ‏شمردند و معتقد به اصالت نور و ظلمت بود. در ميان ادبا و شعرا ابان بن عبد الحميد لاحقى که کليله و دمنه ابن المقفع را به شعر درآورده بود نيز از زنادقه به شمار مى‏رفت و مانند بشّار بن برد از ملى‏ گرايان ايرانى بود.ابو العتاهيه را نيز از زنادقه شمرده‏ اند، زيرا در اشعار خود به اصالت دو اصل خير و شر و نور و ظلمت قايل بود. وليد بن يزيد اموى را که خليفه‏ اى بى ‏اعتقاد بود و به قرآن کريم جسارت کرد و با انداختن تيرى آن را پاره کرده و بسوزانيد نيز زنديق مى ‏خواندند. ديگر کسانى را که زنديق خوانده‏ اند، معن بن زائده شيبانى و ديگرى عبد السلام رعبان بود.
زنادقه‏ اى که در بین سالهاى 153 و 170 هجری قمری به امر مهدى و هادى دو خلیفه عباسى مورد تعقیب قرار گرفتند غالبا مانوى بودند و از قائلین به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» به شمار مى‏ رفتند و ذبح حیوانات و خوردن گوشت آنها را حرام مى ‏شمردند. [[شعوبيه|شعوبیه]] یعنى ایرانیانى که قایل به برترى عجم بر عرب بودند اغلب از زنادقه بودند. از شخصیت هاى بارز زنادقه عبد الکریم [[ابن ابى العوجاء]] بود. ابو على ورّاق معتزلى نیز از ایشان به شمار مى ‏رفت، و او را از زنادقه و [[شيعه|شیعه]] [[رافضى]] مى ‏شمردند و معتقد به اصالت نور و ظلمت بود. در میان ادبا و شعرا ابان بن عبد الحمید لاحقى که کلیله و دمنه ابن المقفع را به شعر درآورده بود نیز از زنادقه به شمار مى‏رفت و مانند بشّار بن برد از ملى‏ گرایان ایرانى بود.ابو العتاهیه را نیز از زنادقه شمرده‏ اند، زیرا در اشعار خود به اصالت دو اصل خیر و شر و نور و ظلمت قایل بود. ولید بن یزید اموى را که خلیفه‏ اى بى ‏اعتقاد بود و به قرآن کریم جسارت کرد و با انداختن تیرى آن را پاره کرده و بسوزانید نیز زندیق مى ‏خواندند. دیگر کسانى را که زندیق خوانده‏ اند، معن بن زائده شیبانى و دیگرى عبد السلام رعبان بود.


==عقاید==
==عقاید==
خط ۱۵: خط ۱۵:


==کیفر زندیق==
==کیفر زندیق==
کيفر زنديق بنا به آيه «إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا ...» <ref>سوره مائده، آیه 33</ref> قتل و صلب ايشان يا بريدن دست و پا از چپ و راست مى ‏باشد، زيرا آنان با خدا و رسولش جنگ کرده و در زمين فساد می کنند. <ref>محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی،چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>
کیفر زندیق بنا به آیه «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا ...» <ref>سوره مائده، آیه 33</ref> قتل و صلب ایشان یا بریدن دست و پا از چپ و راست مى ‏باشد، زیرا آنان با خدا و رسولش جنگ کرده و در زمین فساد می کنند. <ref>محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی،چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>


==پانویس==  
==پانویس==  
خط ۲۱: خط ۲۱:
[[رده: کلام اسلامی]]
[[رده: کلام اسلامی]]
[[رده: فرقه های دینی ]]
[[رده: فرقه های دینی ]]
<references />
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش