confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
'''حمزه''' فرزند [[عبدالمطلب]]، عموی [[پیامبر اسلام]]، یک از شجاعترین مردان عرب و از قهرمانان رشید و افسران دلیر [[اسلام]] بود که دوشادوش برادرزاده خود، [[رسول گرامی]] [[خداوند]]، [[اسلام]] را یاری کرد و در سختترین شرایط دست از دفاع [[آیین پیامبر]] و رسالتی که بر دوش نهاده بود، بر نداشت. سران [[قریش]] و بزرگان آن قبیله از ابهّت و شجاعت او در بیم و هراس بودند. | '''حمزه''' فرزند [[عبدالمطلب]]، عموی [[پیامبر اسلام]]، یک از شجاعترین مردان عرب و از قهرمانان رشید و افسران دلیر [[اسلام]] بود که دوشادوش برادرزاده خود، [[رسول گرامی]] [[خداوند]]، [[اسلام]] را یاری کرد و در سختترین شرایط دست از دفاع [[آیین پیامبر]] و رسالتی که بر دوش نهاده بود، بر نداشت. سران [[قریش]] و بزرگان آن قبیله از ابهّت و شجاعت او در بیم و هراس بودند. | ||
او بود که با قدرت هر چه تمامتر، پیامبر را در لحظات حسّاس در [[مکه]] از شرّ [[بت پرستان]] حفظ کرد و برای گرفتن انتقام از [[ابوجهل]] که به پیامبر توهین و جسارت کرده بود، سر او را شکست، اما کسی قدرت مقاومت در برابر او نداشت. | او بود که با قدرت هر چه تمامتر، پیامبر را در لحظات حسّاس در [[مکه]] از شرّ [[بت پرستان]] حفظ کرد و برای گرفتن انتقام از [[ابوجهل]] که به [[پیامبر]] توهین و جسارت کرده بود، سر او را شکست، اما کسی قدرت مقاومت در برابر او نداشت. | ||
حمزه در [[جنگ بدر]]، بزرگترین قهرمان قریش یعنی [[شیبه]] را از پای در آورد ، گروهی را مجروح کرد و عدهای را به دیار باقی فرستاد. | حمزه در [[جنگ بدر]]، بزرگترین قهرمان قریش یعنی [[شیبه]] را از پای در آورد ، گروهی را مجروح کرد و عدهای را به دیار باقی فرستاد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
=خانواده حمزه= | =خانواده حمزه= | ||
مادر حمزة بن عبدالمطلب بن هاشم، که [[سلمی]] نام داشت، دختر عمروبن زید بن لبید بود. از میان برادران او میتوان عبدالله، عباس، [[ابوطالب]]، [[ابولهب]] و ... نام برد. خواهران او نیز عبارت بودند از عاتکه، امیمه، صفیّه و برّه. | مادر حمزة بن عبدالمطلب بن هاشم، که [[سلمی]] نام داشت، دختر [[عمروبن زید بن لبید]] بود. از میان برادران او میتوان عبدالله، عباس، [[ابوطالب]]، [[ابولهب]] و ... نام برد. خواهران او نیز عبارت بودند از عاتکه، امیمه، صفیّه و برّه. | ||
==برادر رضاعی پیامبر== | ==برادر رضاعی پیامبر== | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
=[[اسلام]] آوردن حمزه= | =[[اسلام]] آوردن حمزه= | ||
پس از [[مبعوث]] شدن [[محمد(ص)]] به پیامبری، حمزه نیز به وحدانیت خدا و [[رسالت پیامبر]] [[شهادت]] داد و به [[دین]] برادرزادهاش [[ایمان]] آورد. پس از اسلام آوردن حمزه بود که پیشنهادهای قریش یکی پس از دیگری به رسول خدا شروع شد؛ زیرا آنان دیدند که شجاعترین فرد، به پیامبر ایمان آورده است و دیگر امیدی به پشتیبانی حمزه از خویش نداشتند، اما پیامبر هیچ یک از پیشنهادهای آنها را نپذیرفت. | پس از [[مبعوث]] شدن [[محمد(ص)]] به پیامبری، حمزه نیز به وحدانیت خدا و [[رسالت پیامبر]] [[شهادت]] داد و به [[دین]] برادرزادهاش [[ایمان]] آورد. پس از اسلام آوردن حمزه بود که پیشنهادهای قریش یکی پس از دیگری به [[رسول خدا]] شروع شد؛ زیرا آنان دیدند که شجاعترین فرد، به پیامبر ایمان آورده است و دیگر امیدی به پشتیبانی حمزه از خویش نداشتند، اما [[پیامبر]] هیچ یک از پیشنهادهای آنها را نپذیرفت. | ||
پس از سخنرانی ابوجهل در میان قبیله قریش، آنها تصمیم به کشتن پیامبر گرفتند. | پس از سخنرانی ابوجهل در میان قبیله قریش، آنها تصمیم به کشتن پیامبر گرفتند. | ||
روزی ابوجهل، رسول خدا را در [[صفا]] دید و به او ناسزا گفت. پیامبر بدون اعتنا به او راهی منزل شد. کنیز [[عبدالله بن جدعان]] که این جریان را مشاهده کرده بود، همان روز ناسزاگویی ابوجهل را به حمزه اطلاع داد. سخنان او تأثیر عجیبی بر حمزه گذاشت. از این رو، بدون تأمل در عواقب کارش تصمیم گرفت انتقام برادرزادهاش را بگیرد. به همین دلیل، از همان راه که آمده بود برگشت و ابوجهل را دید که در میان اجتماع قریش نشسته است. او بدون اینکه با کسی حرف بزند، به طرف ابوجهل رفت و با کمان شکاری خود محکم بر سر او کوبید. سر ابوجهل شکست. سپس حمزه گفت:"به [[پیامبر]] ناسزا میگویی؟! من به او ایمان آوردهام و به راهی که او رفته است، میروم. اگر قدرت داری با من ستیزه کن". ابوجهل رو به اجتماع قریش کرد و گفت:" من در حق [[محمد]] بد رفتاری کردم. حمزه حق دارد ناراحت شود". <ref>فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 114</ref> | روزی ابوجهل، رسول خدا را در [[صفا]] دید و به او [[ناسزا]] گفت. پیامبر بدون اعتنا به او راهی منزل شد. کنیز [[عبدالله بن جدعان]] که این جریان را مشاهده کرده بود، همان روز ناسزاگویی ابوجهل را به حمزه اطلاع داد. سخنان او تأثیر عجیبی بر حمزه گذاشت. از این رو، بدون تأمل در عواقب کارش تصمیم گرفت انتقام برادرزادهاش را بگیرد. به همین دلیل، از همان راه که آمده بود برگشت و ابوجهل را دید که در میان اجتماع قریش نشسته است. او بدون اینکه با کسی حرف بزند، به طرف ابوجهل رفت و با کمان شکاری خود محکم بر سر او کوبید. سر ابوجهل شکست. سپس حمزه گفت:"به [[پیامبر]] ناسزا میگویی؟! من به او ایمان آوردهام و به راهی که او رفته است، میروم. اگر قدرت داری با من ستیزه کن". ابوجهل رو به اجتماع قریش کرد و گفت:" من در حق [[محمد]] بد رفتاری کردم. حمزه حق دارد ناراحت شود". <ref>فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 114</ref> | ||
=حضرت حمزه از سروران [[بهشت]]= | =حضرت حمزه از سروران [[بهشت]]= | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
در[[تاریخ اسلام]] دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهداء شناخته میشوند: حمزةبنعبدالمطلب و[[حسین بنعلی]]. روشن است که این لقب به معنای برتری و فضیلت یک [[شهید]] بر سایر شهیدان است. چنانکه در برخی [[روایات]] درکنار سیدالشهداء، [[افضلالشهداء]] نیز در باره حسینبنعلی(ع) آمده است. <ref>شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص122</ref> | در[[تاریخ اسلام]] دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهداء شناخته میشوند: حمزةبنعبدالمطلب و[[حسین بنعلی]]. روشن است که این لقب به معنای برتری و فضیلت یک [[شهید]] بر سایر شهیدان است. چنانکه در برخی [[روایات]] درکنار سیدالشهداء، [[افضلالشهداء]] نیز در باره حسینبنعلی(ع) آمده است. <ref>شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص122</ref> | ||
نخستین بار این لقب ازسوی رسولخدا (ص) به حمزةبنعبدالمطلب، عموی پیامبر که در جنگ اُحد به شهادت رسید، عطا شد و از آن پس از حمزه با لقب سیدالشهداء یاد میشد. <ref>الإصابة، ج2، ص106. متقی هندی، کنزلالعمال، ج11، ص675؛ سیوطی، الدر المنثور، ج2، ص97</ref> | نخستین بار این لقب ازسوی رسولخدا (ص) به حمزةبنعبدالمطلب، عموی پیامبر که در [[جنگ اُحد]] به شهادت رسید، عطا شد و از آن پس از حمزه با لقب سیدالشهداء یاد میشد. <ref>الإصابة، ج2، ص106. متقی هندی، کنزلالعمال، ج11، ص675؛ سیوطی، الدر المنثور، ج2، ص97</ref> | ||
حمزه به سبب ایمان بالا و سابقه درخشان، در حمایت از اسلام، یاری و دفاع از شخص رسولخدا (ص) همواره مورد توجه و علاقه ایشان بود. ایثار و فداکاریهای حمزه و همچنین شجاعت فوقالعاده او در تاریخ اسلام مشهور است. همچنان که در [[جنگ اُحد]] نیز صحنههایی از این ایمان و [[ایثار]] و شجاعت و دلاوری را به نمایش گذاشت. درکنار این فضایل، چگونگی شهادت او و اوج غربت و مظلومیت او نیز در میان شهیدان اُحد و قبل و بعد از آن کم نظیر بوده است. <ref> ابنهشام، السیرة النبویة، ج 3، ص74-76</ref> | حمزه به سبب ایمان بالا و سابقه درخشان، در حمایت از اسلام، یاری و دفاع از شخص رسولخدا (ص) همواره مورد توجه و علاقه ایشان بود. ایثار و فداکاریهای حمزه و همچنین شجاعت فوقالعاده او در تاریخ اسلام مشهور است. همچنان که در [[جنگ اُحد]] نیز صحنههایی از این ایمان و [[ایثار]] و شجاعت و دلاوری را به نمایش گذاشت. درکنار این فضایل، چگونگی شهادت او و اوج غربت و مظلومیت او نیز در میان شهیدان اُحد و قبل و بعد از آن کم نظیر بوده است. <ref> ابنهشام، السیرة النبویة، ج 3، ص74-76</ref> | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
حتی پیش از آن نیز [[میثم تمار]] در سخنانی که با جَبَلة مَکیَّه داشت، این تعبیر را در باره آن حضرت به کار برده است <ref> شیخ صدوق، الامالی، مجلس بیست و هفتم، ص 190</ref> که نشان میدهد علاوه بر این که افراد نزدیک به [[اهلبیت]] از شهادت امام خبر داشتهاند، با لقب سیدالشهداء برای آن حضرت نیز آشنا بودهاند | حتی پیش از آن نیز [[میثم تمار]] در سخنانی که با جَبَلة مَکیَّه داشت، این تعبیر را در باره آن حضرت به کار برده است <ref> شیخ صدوق، الامالی، مجلس بیست و هفتم، ص 190</ref> که نشان میدهد علاوه بر این که افراد نزدیک به [[اهلبیت]] از شهادت امام خبر داشتهاند، با لقب سیدالشهداء برای آن حضرت نیز آشنا بودهاند | ||
پس ازآن در روایات فراوانی که ازامام صادق (ع) نقل شده بر این لقب شریف تاکید زیادی شده است ودر حقیقت این لقب برای امام حسین (ع) از این دوره رواج فراوان یافته است. | پس ازآن در [[روایات]] فراوانی که ازامام صادق (ع) نقل شده بر این لقب شریف تاکید زیادی شده است ودر حقیقت این لقب برای امام حسین (ع) از این دوره رواج فراوان یافته است. | ||
طبق روایتی امام صادق (ع) به امسعید اَحمَسِیَّه که مرکبی کرایه کرده بود تا در [[مدینه]] بر سر قبور شهدا برود، فرمود: چرا به زیارت سیدالشهداء نمیروی؟. پرسید: سرور شهیدان (سیدالشهداء) کیست؟ فرمود: حسینبنعلی است ... . <ref> ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، ص 217؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص122</ref> | طبق روایتی امام صادق (ع) به [[امسعید اَحمَسِیَّه]] که مرکبی کرایه کرده بود تا در [[مدینه]] بر سر قبور شهدا برود، فرمود: چرا به زیارت سیدالشهداء نمیروی؟. پرسید: سرور شهیدان (سیدالشهداء) کیست؟ فرمود: حسینبنعلی است ... . <ref> ابن قولویه قمی، کاملالزیارات، ص 217؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص122</ref> | ||
=پانویس= | =پانویس= |