تهمت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
ثالثاً اگر بیم و انذار، و نصیحت و ارشاد مفید واقع نشد از او تبری جوید. | ثالثاً اگر بیم و انذار، و نصیحت و ارشاد مفید واقع نشد از او تبری جوید. | ||
=منبع= | |||
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بهتان و تهمت» | |||
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام،ج۲، ص۶۷۲-۶۷۴. | |||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۱۵
تهمت، گمان بد بردن به كسى، كسى را به بدى متهم كردن، بهتان را گویند. تهمت از گناهان کبیره و در قرآن مجید به شدت از آن نهی، و عذاب شدیدی برای آن ذکر گردیده است.
مفهومشناسی
بهتان و افتراء عبارتست از اینکه انسان در حق غیر به چیزی که راضی نیست دروغ بگوید به عبارت دیگر چیزی را به دروغ به دیگری نسبت دهد و شخصی که مرتکب گناه و عمل زشتی نشده به انجام آن متهم کند و یا عیب و نقصی را که در او نیست به او بچسباند و فرقی نیست که این نسبت دروغ در حضور او باشد یا در غیاب. بهتان و تهمت از گناهان کبیره است و در قرآن مجید به شدت از آن نهی، و عذاب شدیدی برای آن ذکر گردیده که به آن اشاره خواهد شد.
در حقیقت بهتان بدترین نوع دروغ است و چنانچه اتهام شخص در غیاب وی باشد غیبت هم بشمار میآید و انسان در واقع مرتکب دو گناه شده است یکی دورغ و دیگری غیبت و بزرگترین ظلم در حق برادر مؤمن آنست که او را متهم به ارتکاب گناهی کنی که هرگز آنرا انجام نداده است. بهتان باصطلاح همین برچسب زدن به این و آن است که متاسفانه همواره در جوامع بشری مطرح بوده و امروزه نیز بزرگترین ابزار دشمنان و مخالفان است.
حکم تهمت
بدون دلیل، گمان بد بردن به مؤمن و جاری ساختن آثار آن بر او، حرام و [۱] بلکه از گناهان کبیره به شمار آمده است.[۲][۳] وارد شدن در جا یا کارى که زمینهی بدگمانى دیگران به شخص را فراهم مىکند، کراهت دارد.[۴]
اسباب تهمت
هریک از امور زیر مىتواند سبب تهمت گردد: بىمبالاتى در امر دین، دشمنی، دوستی، خویشاوندى و جز آنها از اعمال و افعالى که انسان را در معرض تهمت قرار مىدهد.
احکام متهم
۱: متّهم نبودن شاهد، از شرایط پذیرش شهادت او است و مراد از آن، مطلق تهمت نیست، بلکه منظور، تهمت خاص است و آن تهمتى است که منشأ آن، جلب منفعت براى شاهد یا دفع ضرر از او باشد. دشمنى دنیوى و نه دینى نیز بنابر قول مشهور از اسباب تهمت به شمار رفته و موجب عدمپذیرش شهادت متهم به این تهمت است.[۵]
۲: استفاده اعم از خوردن، وضو گرفتن و مانند آن از سؤر حائض متّهم به بىمبالاتى نسبت به نجاست، بلکه سؤر هر فردى که چنین است، کراهت دارد. [۶][۷]
۳: بنابر قول مشهور نماز خواندن در لباس کسى که نسبت به نجاست متّهم به بىمبالاتى است کراهت دارد. برخى حکم یاد شده را نسبت به متّهم به ارتکاب سایر محرمات همچون غصب تعمیم دادهاند.[۸]
۴: نقض آتش بس به صرف تهمت جایز نیست.[۹]
۵: راى مقوم (کسى که براى تعیین مقدار ارش ،انتخاب مىشود.) صفاتى ذکر شده که متّهم نبودن وى در قیمت گذارى از آن جمله است.[۱۰]
۶: ضامن کردن اجیر در غیر صورت تهمت، مکروه است. در کلمات فقها براى این عبارت چند تفسیر ذکر شده از جمله: دو شاهد نسبت به اجیرى که متّهم به تقصیر نبوده، بر تقصیر او در کارش شهادت دهند. در این صورت ضامن کردن اجیر و گرفتن غرامت مال تلف شده از او کراهت دارد.
۷: اجیرى که نسبت به کار خود مطلقا هرچند تقصیر نکرده باشد ضامن است، مانند صنعتگر، در صورت عدم توجه اتهام تقصیر به وى، ضامن کردن و گرفتن غرامت از او کراهت دارد.[۱۱]
۸: براى مرد، مستحب است در صورت تصمیم بر ازدواج موقت با زنى که متهّم است، (احتمال شوهردار بودنش داده مىشود.) از حال او تفحص کند. [۱۲]
۹: سزاوار است تحقیق و تفحّص از سلامت و پاکى شاهد، پنهانى انجام گیرد؛ چه اینکه روش پنهانى، زمینهی این تهمت را که مزکّى (تزکیه کنندهی شاهد) از روى حیا یا وفادارى و وابستگى به شاهد یا امید به او و یا بیم از وى، او را تزکیه کرده است، منتفى مىسازد.[۱۳]
۱۰: مهمان کردن یکى از دو طرف دعوا بدون دیگرى بر قاضی از این جهت که در موضع تهمت قرار مىگیرد مکروه است.[۱۴]
۱۱: در موارد عدم ارائهی بینه توسط مدعی و منکر، قسم مىخورد و در صورت ردّ قسم بر مدّعى، مدّعى باید براى اثبات دعواى خود قسم بخورد مگر در مواردى خاص، از جمله موردى که منشأ طرح دعوا وجود تهمت باشد و مدّعى نسبت به امر مورد ادعاى خود جازم نباشد. در این صورت منکر بین قسم خوردن و خوددارى از آن مخیر است؛ لیکن نمىتواند قسم را به مدّعى برگرداند.[۱۵]
۱۲: ثبوت قسامه، مبتنى بر وجود شبهه و تهمت در پرتو علائم و قرائن موجود است و با ارتفاع تهمت، موضوع قسامه منتفى است.[۱۶]
آثار سوء اجتماعی
نتیجه بهتان و افتراء به این و آن اینست که نظام اجتماعی دیر یا زود از هم بپاشد و عدالت اجتماعی از بین برود. حق، باطل و باطل، حق جلوه کند، بیگناهان متهم و گرفتار، و گناهکاران تبرئه و آزاد باشند، حسنظن به سوءظن نسبت یکدیگر تبدیل گردد و اعتماد عمومی مردم از یکدیگر سلب شود و زمینهی هرج و مرج فراهم گردد و ناامنی و نارضایتی رشد یابد، دوستی و صمیمیت جایش را به کینه و عداوت بدهد، مردم پراکنده و متفرق و بدون ارتباط با یکدیگر زندگی کنند و از تجمع و تشکل و انسجام خبری نباشد. بدون شک چنین جامعهای نمیتواند دوام و بقاء داشته باشد بلکه بزودی سقوط خواهد کرد و مردم آن هلاک و گرفتار انواع مشکلات و بلایا خواهند شد. و لذا امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «اذا اتهم المؤمن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء؛ هر گاه مؤمنی برادر مؤمن خویش را متهم سازد و به او تهمت بزند ایمان از قلب او محو میشود همچنانکه نمک در آب ذوب میگردد.»[۱۷][۱۸]
و وقتی ایمان مؤمن ذوب شد و دیگر اثری از ایمان در قلبش باقی نماند جایگاهش دوزخ است چنانکه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من بهت مؤمنا او مؤمنه او قال فیه ما لیس فیه اقامه الله تعالی یوم القیامه علی تل من نار حتی یخرج مما قال فیه؛ هر کس به مرد یا زن باایمانی بهتان بزند یا دربارهی کسی چیزی بگوید که در او نیست خداوند در قیامت او را بر تلی از آتش قرار میدهد تا از آنچه گفته است خارج شود. و از عهدهی گفتهی خود بیرون آید.»[۱۹][۲۰] در قرآن کریم بیش از چهل آیه درباره تهمت و بهتان به مردم در رابطه با جریانات مختلفی نازل شده که چند نمونه مهم آن ذکر میشود.
انواع تهمت
تهمت دو صورت دارد:
افتراء
تهمت زننده با علم و آگاهی، گناه یا عیبی را به شخصی نسبت میدهد یعنی میداند که آن شخص دارای این عیب نیست و یا این گناه از او صادر نشده است معالوصف آن را به او نسبت میدهد و حتی گاهی خود او مرتکب عمل زشتی شده ولی برای نجات خود از گرفتاری و فرار از مجازات آنرا به دیگری نسبت میدهد، که در اصطلاح به آن افتراء گویند.
بهتان
تهمتزننده بدون علم بلکه از روی ظن و گمان چیزی را به شخصی نسبت میدهد مانند نمونهی اول و دوم که در اصطلاح به آن بهتان گویند. ریشهی صورت دوم همان سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران است که موجب میشود هر کاری که از دیگران صادر شود آنرا حمل بر فساد و بدی کند. و اکثر تهمتها بخاطر ناآگاهی و سوءظن است، و لذا خداوند در قرآن میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم؛[۲۱] ای مؤمنان از بسیاری از گمانها بپرهیزید زیرا بعضی از گمانها گناه است.»
البته کاملاً روشن است که پیدایش ظن و گمان یا وهم و خیال در ذهن امری غیر اختیاری میباشد و حسن و قبح، ثواب و عقاب در قلمرو افعال اختیاری است نه غیر اختیاری، بنابراین مراد اینستکه به گمان خود ترتیب اثر ندهید و از عمل بدون علم اجتناب ورزید زیرا بسیاری از کسانی که بدون علم و بر اساس حدس و گمان عمل میکنند مرتکب گناه و معصیت میشوند. چنانچه در آیه دیگر فرمود: «ولاتقف ما لیس لک به علم؛[۲۲] از آنچه بدان علم نداری پیروی مکن.» و در جای دیگر گروهی را بخاطر اینکه به سوءظن خود ترتیب اثر دادند ملامت و سرزنش میکند و میفرماید: «فظننتم ظن السوء و کنتم قوماً بوراً؛[۲۳] شما بدگمان شدید و سوءظن پیدا کردید و بر اساس آن عمل کردید پس هلاک و تباه گشتید.» و نیز میفرماید: «ان یتبعون الا الظنّ و ان هم الایخرصون؛[۲۴] مشرکان پیروی نمیکنند مگر گمان را و آنان گمان آوران هستند.»
حمل فعل بر صحت
مؤمن نه تنها نباید به برادر و خواهر مؤمن خویش سوءظن داشته باشد و به آن ترتیب اثر بدهد بلکه باید عمل او را حمل بر صحت کند و بکوشد تا سوءظن خویش را به حسنظن تبدیل نماید. امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در این رابطه میفرماید: «ضع امر اخیک علی احسنه حتی یاتیک ما یغلبک منه ولاتظنن بکلمه خرجت من اخیک سوء و انت تجدلها فی الخیر محملاً؛ باید گفتار و کردار برادر دینی خود را به بهترین وجه قرار دهی مگر اینکه یقین پیدا کنی و راه توجیه (حمل بر صحت) بر تو بسته باشد. و نباید به سخن برادرت بد گمان باشی در حالیکه تو محمل خوبی برای توجیه کلام او مییابی.»[۲۵][۲۶][۲۷]
همچنین محمد بن فضیل میگوید به امام هفتم عرض کردم: بعضی از افراد موثق برای من خبر آوردند که یکی از برادران دینی دربارهی من مطلبی گفته که آن را نمیپسندم از او در این باره سؤال کردم، او انکار نمود تکلیف من چیست؟ حضرت فرمود: گوش و چشمت را نسبت به برادرت تکذیب کن بطوریکه اگر پنجاه عادل در نزد تو گواهی بدهند که فلانی دربارهی تو چنین مطلب نادرستی را مطرح ساخته تو باید آنان را تکذیب، و برادر ایمانی خود را تصدیق کنی و آنچه را که باعث ریختن آبروی او میشود اشاعه ندهی که در غیر این صورت از مصادیق آیهی: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا.» خواهی بود.[۲۸]
بنابراین مادامی که میتوانی باید قول و فعل مؤمن را حمل بر صحت، و به خیر و صلاح توجیه کنی و نباید به او بدبین و بدگمان باشی و امر او را بر فساد و بدی حمل نمائی، حتی اگر از دهان مؤمنی بوی شراب به مشامت رسید نباید به او سوءظن پیدا کنی که او شراب خورده، و مرتکب فعل حرام گشته، بلکه باید محمل خوبی برای آن بیابی مثلاً بگوئی که شاید طبق تجویز پزشک به منظور مداوا و درمان نوشیده و یا فساق او را مجبور به شرب خمر کردهاند و یا اشتباها بجای شیشهی سرکه بطری شراب را برداشته و بدهان ریخته و هنگامی که متوجه شده که شراب است بلافاصله آنرا بیرون ریخته و حتی قطرهای هم فرو نبرده است.
فرار از موضع تهمت
اسلام از طرفی تهمت را حرام دانسته و از مؤمنان خواسته تا از سوءظن به یکدیگر اجتناب ورزند و در صورت پیدایش سوءظن به آن اعتنا نکنند و ترتیب اثر ندهند بلکه گفتار و کردار مؤمن را بر صحت و خوبی حمل نمایند و از طرف دیگر به مؤمنان دستور داده تا خود را در معرض تهمت قرار ندهند و از گفتن سخنان و اعمالی که موجب سوءظن میشود پرهیز کنند تا مورد تهمت و افترا قرار نگیرند.
چنانکه امیر مؤمنان (علیهالسّلام) فرمود: «من عرض نفسه للتهمة فلا یلومن من اساء به الظن؛ کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد نباید کسی را که به او بدگمان میشود ملامت و نکوهش کند.»[۲۹][۳۰][۳۱]
همچنین امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «من دخل موضعاً من مواضع التهمه فاتهم فلا یلومن الانفسه؛ کسی که به موضعی از مواضع تهمت برود و متهم شود نباید جز خودش را ملامت کند.»[۳۲][۳۳] و نیز امیر مؤمنان (علیهالسّلام) در وصیت به فرزندش امام مجتبی (علیهالسّلام) فرمود: «ایاک و مواطن التهمته و المجلس المظنون به السوء؛ از محل تهمت بر حذر باش و دوری کن، همچنین از مجلسی که به آن گمان بد برده میشود.»[۳۴] و به همین جهت است که در اخبار و روایات تاکید شده که مؤمنان باید از دوستی و همنشینی با فساق و گناهکاران بپرهیزند زیرا رابطه داشتن با آنان موجب میشود که مردم نسبت به مؤمنان بدبین و در نتیجه به آنها تهمت بزنند.
و نیز پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اتقوا من مواضع التهمه؛ از مواضع تهمت بپرهیزید.» و خود هنگامی که در مسجد معتکف بود و صفیه یکی از همسران پیامبر به دیدن حضرت آمد، پیامبر هنگام مراجعت صفیه به منزل چند گامی او را همراهی و در ضمن با او گفتگو میکرد یکی از انصار آنان را دید حضرت به انصاری فرمود این صفیه همسر من است، و هدف پیامبر از بیان این مطلب دفع سوءظن محتمل از طرف انصاری بود.
افتراء به خدا و رسول و ائمه
تاکنون بحث دربارهی تهمت به مؤمنان بود و گفته شد که تهمت به مؤمن حرام است اما بدتر از آن اینست که انسان به خدا، قرآن، «و ان منهم لفریقا یلون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون.»[۳۵] رسول و ائمه اطهار تهمت بزند مثل اینکه برای خدا شریک قائل شود. «و من یشرک بالله فقد افتری اثما عظیماً.» [۳۶] و یا منکر معاد باشد. «ان هی الاحیاتنا الدنیا و نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین ان هو الارجل افتری علی الله کذباً.»[۳۷] یا چیزی را که ائمه نگفتهاند به آنان نسبت بدهد، احادیث جعلی و دروغین بسازد و یا رسالت پیامبر را دروغ پندارد و بگوید که او از طرف خدا مبعوث نشده و بدروغ ادعا نبوت نموده و یا بگوید پیامبر و ائمه به چیزی امر کردهاند که خدا به آن امر نکرده و چیزی را واجب دانستهاند که خدا آنرا واجب ندانسته است، و شکی نیست که دروغ پنداشتن رسالت پیامبر و تکذیب آن و نفی دعوت او، به انکار خدا و کفر برمیگردد و کسی که به پیغمبر نسبت دروغ بدهد و تهمت بزند و حکمی که در اسلام نیست به آن، نسبت دهد در واقع به خدا نسبت دروغ داده زیرا تکذیب رسول و ائمه و آیات الهی تکذیب خدا است و افتراء بر کسی که جز از طرف خدا سخن نمیگوید، «و ما ینطق عن الهوی، ان هو الاوحی یوحی.»[۳۸] افتراء به ذات الهی محسوب میشود چنانکه در روایتی امام صادق (علیهالسّلام) به مردی از اهالی شام فرمود: «اسمع حدیثنا ولا تکذب علینا فانه من کذب علینا فی شییء فقد کذب علی رسول الله و من کذب علی رسول الله فقد کذب علی الله و من کذب علی الله عذبه الله عز و جل؛ سخن ما را بشنو و بر ما دروغ مبند زیرا کسی که بر ما دربارهی چیزی دروغ بگوید بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دروغ بسته و کسی که بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دروغ ببندد به خدا دروغ بسته و خداوند چنین شخصی را عذاب میکند.»[۳۹]
بنابراین تهمت به امام تهمت به پیامبر، و تهمت به پیامبر تهمت خدا، و از گناهان کبیره میباشد. «الکذب علی الله و علی رسوله و علی الاوصیاء من الکبائر.» [۴۰] پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من قال علی ما لم اقل فلیتبوء مقعده عن النار؛ هر کس چیزی را که من نگفتهام به من نسبت دهد نشیمنگاهش از آتش خواهد بود.»[۴۱] قرآن در ۹ آیه: «و من اظلم ممن افتری علی الله کذباً.»[۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷][۴۸][۴۹] و[۵۰] افتراءزنندگان به خدا و تکذیبکنندگان آیات الهی را ستمکارترین مردم معرفی مینماید و در ۵ آیه: «انظروا کیف کان عاقبه المکذبین.»[۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵] میفرماید: بروید در زمین سیر کنید و سرنوشت تذکیبکنندگان و تهمتزنندگان به خدا و رسول را مشاهده کنید که چگونه گرفتار خشم و عذاب الهی در دنیا شدند. و در ۱۱ آیه: «ویل یومئذ للمکذبین.»[۵۶][۵۷][۵۸][۵۹][۶۰][۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵][۶۶] مکذبین و مفتریان، مورد عتاب قرار گرفته و به آنها بیم آتش قهر و غضب الهی داده شده که چه عذاب سختی در انتظار ایشان است.
و بالاخره خداوند کسانی را که بدون حجت و دلیل به حلیت یا حرمت چیزی قائل شده باشند و چه بسا حلال خدا را حرام، و حرام او را حلال میشمرند و بر خدا افتراء میزنند آنها را از این عمل نهی کرده و فرموده: «ولا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب ان الذین یفترون علی الله الکذب لایفلحون متاع قلیل و لهم عذاب الیم؛[۶۷] کسانی که به خدا افتراء و تهمت میزنند رستگار نمیشوند و آنچه را که به طمع آن افتراء زدهاند منفعت بسیار کمی است و در آخرت عذاب دردناکی دارند.»
عکسالعمل با تهمتزننده
برای اینکه ببینیم عکسالعمل مؤمن در مقابل شخص تهمتزننده چگونه باید باشد به قرآن مراجعه میکنیم و دو نمونه از برخورد پیامبران با تهمتزنندگان و مفتریان را ذکر میکنیم:
عکسالعمل پیامبر اکرم
هنگامی که پیامبر از سوی کافران و مشرکان مورد تهمت قرار گرفت و گفتند این قرآنی که ادعا میکند از جانب پروردگار خویش آورده سخنان خود اوست که بخدا نسبت داده است، ابتداء پیامبر آنها را موعظه و نصیحت کرد، و بعد برای آنها استدلال فرمود که شما در اشتباه هستید و این گمان باطلی است و پیروی از گمان شما را به حق و حقیقت نمیرساند، سپس فرمود: اگر من دروغ میگویم و این کتاب را از جانب خداوند برای هدایت شما نیاوردهام پس شما منکران هم که مثل من عرب زبان و اهل فصاحت و بلاغت هستید یک سوره مانند آن بیاورید و هرگز بر آن قادر نخواهید بود.
و پس از مجادله به حق و اقامهی بینه و برهان، آنها همچنان بر کفر و شرک خویش اصرار ورزیده، حضرت را تکذیب میکردند و به او نسبت دروغ میدادند، خداوند به پیامبر فرمان داد که اگر آنها باز هم بر گفتهی خویش اصرار و ترا تکذیب کردند به آنها بگو: «و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم، انتم بریئون مما اعمل و انا بریء مما تعملون؛ [۶۸] عمل من برای من و اعمال شما برای خودتان باشد. شما از عمل من بیزارید و من از عمل شما بیزارم.» شما بخاطر من مؤاخذه نمیشوید من هم بخاطر تهمت شما مؤاخذه نمیشوم.
عکسالعمل حضرت نوح
هنگامی که حضرت نوح مردم را از شرک و بتپرستی به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود و به آنها فرمود: «و ما نری لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین؛[۶۹] من پیامبر خدا هستم قومش گفتند: ما فضیلتی برای تو و پیروانت نسبت به خودمان نمیبینیم و تو از ما برتر نیستی بلکه ما گمان میکنیم شما دروغ میگوئید.» و به این ترتیب به حضرت نوح تهمت زدند، حضرت نوح پس از مجادله آنها را از عذاب الهی بیم داد تا شاید جز خدا را نپرستند اما اندرز و انذار مؤثر واقع نشد و گفتند: ای نوح اگر راست میگوئی پس عذابی که به ما وعده داده بودی بیاور و هنگامی که آنها در کفر و شرک خویش اصرار ورزیدند خداوند به نوح (علیهالسّلام) فرمود: «قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بریء مما تجرمون؛[۷۰] به آنها بگو اگر من دروغ میگویم و بدروغ دعوی نبوت میکنم پس جرم و گناه من بر خود من است و من از گناهان شما بیزارم.» و به این ترتیب از تهمتزنندگان تبری جست. بنابراین مومنی که مورد تهمت دیگران واقع میشود باید:
اولاً در مقام دفاع از خود برآید و تهمتزننده را متوجه اشتباه خود سازد و او را ارشاد و نصحیت نماید.
ثانیاً تهمتزننده را به عقوبت این گناه بزرگ متوجه، و از خشم الهی بیم دهد.
ثالثاً اگر بیم و انذار، و نصیحت و ارشاد مفید واقع نشد از او تبری جوید.
منبع
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «بهتان و تهمت»
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام،ج۲، ص۶۷۲-۶۷۴.
پانویس
- ↑ حرعاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه،ج۱۲، ص۳۰۲.
- ↑ عاملی جبعی، زینالدین، رسائل الشهید الثانی، ص۲۹۳.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۴۱، ص۵۹.
- ↑ حرعاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه،ج۱۲، ص۳۶.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۴۱، ص۶۰- ۷۲.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ یزدی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقى، ج۱، ص۵۵.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۸، ص۲۶۷-۲۶۹.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۲۱، ص۲۹۴.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۲۳، ص۲۹۰.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۲۷، ص ۲۵۴-۲۵۵.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۳۰، ص۱۵۸.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۴۰، ص۱۱۵.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۴۰، ص۱۳۰.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۴۰، ص۱۷۶-۱۷۸.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام،ج۴۲، ص۲۳۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۳۶۱.
- ↑ بحرانی، سیدهاشم، البرهان، ج۴، ص۲۰۸.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، ج۱۲، ص۲۸۸.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ب۳۰، ج۱، ص۳۷.
- ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲.
- ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۳۶.
- ↑ فتح/سوره۴۸، آیه۱۲.
- ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۶۶.
- ↑ بحرانی، سیدهاشم، البرهان، ج۴، ص۲۰۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ص۳۶۲.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، امالی، م۵۰، ص۳۰۴.
- ↑ بحرانی، سیدهاشم، البرهان، ج۳، ص۱۲۸.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، امالی، م۵۰، ص۳۰۴.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، ج۱۲، ص۳۶.
- ↑ ابن شعبه، حرانی، تحف العقول، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، ج۱۲، ص۳۶.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، امالی، م۷۵، ص۴۹۷.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، ج۸، ص۴۲۳.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۷۸.
- ↑ نساء/سوره۴، آیه۴۸.
- ↑ مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۷-۳۸.
- ↑ نجم/سوره۵۳، آیه۳-۴.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، ج۱۲، ص۲۴۸.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، الفقیه، ج۱۲، ص۲۴۹.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائلالشیعه، ج۱۲، ص۲۴۹.
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۲۱.
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۹۳.
- ↑ اعراف/سوره۷، آیه۳۷.
- ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۱۷.
- ↑ هود/سوره۱۱، آیه۱۸.
- ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۵.
- ↑ عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۸.
- ↑ صف/سوره۶۱، آیه۷.
- ↑ آلعمران/سوره۳، آیه۱۳۷.
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۱.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۳۶.
- ↑ نمل/سوره۲۷، آیه۶۹.
- ↑ زخرف/سوره۴۳، آیه۲۵.
- ↑ طور/سوره۵۲، آیه۱۱.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۱۵.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۱۹.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۲۴.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۲۸.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۴.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۷.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۰.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۵.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۷.
- ↑ مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۹.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۶-۱۱۷.
- ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۴۱.
- ↑ هود/سوره۱۱، آیه۲۷.
- ↑ هود/سوره۱۱، آیه۳۵.