۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
=تعریف لغوی= | =تعریف لغوی= | ||
ولایت در لغت فارسی، یعنی حکم، سلطنت، حکومت، زمامداری.[۱] واژه ولایت از کلمه ولیّ گرفته شده، ولیّ در لغت عرب به معنای آمدن چیزی در پی چیز دیگر است، بدون اینکه فاصلهای میان این دو باشد که لازمه چنین ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو بهیکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئتهای مختلف (با فتحه و کسره) در معانی، حبّ و دوستی، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و سرپرستی، استعمال شده است که وجه مشترک همه این معانی، همان قرب معنوی است. | ولایت در لغت فارسی، یعنی حکم، سلطنت، حکومت، زمامداری.[۱] واژه ولایت از کلمه ولیّ گرفته شده، ولیّ در لغت عرب به معنای آمدن چیزی در پی چیز دیگر است، بدون اینکه فاصلهای میان این دو باشد که لازمه چنین ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو بهیکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئتهای مختلف (با فتحه و کسره) در معانی، حبّ و دوستی، نصرت و یاری، متابعت و پیروی و سرپرستی، استعمال شده است که وجه مشترک همه این معانی، همان قرب معنوی است. | ||
از جمعبندی نظریّات لغویین در معنی ولایت آنچه ذکر شد بهدست میآید.[۲][۳][۴][۵] در لسان العرب آمده است: «به کسی که تدبیر امور یتیم بهدست اوست و آن را انجام میدهد، ولیّ میگویند».[۶] | از جمعبندی نظریّات لغویین در معنی ولایت آنچه ذکر شد بهدست میآید.[۲][۳][۴][۵] در لسان العرب آمده است: «به کسی که تدبیر امور یتیم بهدست اوست و آن را انجام میدهد، ولیّ میگویند».[۶] | ||
و در نهایه ابن اثیر آمده است: کلمه ولایت دربردارندهی تدبیر امور و قدرت و انجام فعل است و تا زمانی که این سه امر در کسی جمع نشود، والی بر او اطلاق نمیگردد و دارای منصب ولایت نیست.[۷] خلاصه آنکه، تدبیر امور و حق تصرّف در جان و مال دیگری را، در لغت، ولایت نامیدهاند. | و در نهایه ابن اثیر آمده است: کلمه ولایت دربردارندهی تدبیر امور و قدرت و انجام فعل است و تا زمانی که این سه امر در کسی جمع نشود، والی بر او اطلاق نمیگردد و دارای منصب ولایت نیست.[۷] خلاصه آنکه، تدبیر امور و حق تصرّف در جان و مال دیگری را، در لغت، ولایت نامیدهاند. | ||
=تعریف اصطلاحی= | =تعریف اصطلاحی= | ||
امّا مقصود از ولایت در اصطلاح شرعی، سلطه و سلطنت است، و به تعبیری دیگر، قدرت شرعی و قانونی است که شارع آن را به اصالت و یا به صورت عرضی، (ولایت به اصالت (بالاصالة)، مانند ولایت پدر و جدّ پدری بر صغار. و ولایت عرضی (بالعرض)، مانند ولایت وصیّ و یا عدول از مؤمنین در صورتیکه پدر و جدّ پدری نباشد.) جعل نموده است و به صاحب آن اجازه میدهد در امور دیگری (اعمّ از جان یا مال و یا هر دو) دخالت نماید.[۸][۹] | امّا مقصود از ولایت در اصطلاح شرعی، سلطه و سلطنت است، و به تعبیری دیگر، قدرت شرعی و قانونی است که شارع آن را به اصالت و یا به صورت عرضی، (ولایت به اصالت (بالاصالة)، مانند ولایت پدر و جدّ پدری بر صغار. و ولایت عرضی (بالعرض)، مانند ولایت وصیّ و یا عدول از مؤمنین در صورتیکه پدر و جدّ پدری نباشد.) جعل نموده است و به صاحب آن اجازه میدهد در امور دیگری (اعمّ از جان یا مال و یا هر دو) دخالت نماید.[۸][۹] | ||
ولایت به معنای فوق شامل انواع ولایت، اعمّ از ولایت پیامبر، امامان معصوم (علیهمالسّلام)، حاکم، پدر و جدّ پدری و وصیّ میگردد. البتّه در محدوده اختیارات و مراتب، از یکدیگر متمایز میگردند که تحقیق در اینباره، فرصت بیشتری را میطلبد. | ولایت به معنای فوق شامل انواع ولایت، اعمّ از ولایت پیامبر، امامان معصوم (علیهمالسّلام)، حاکم، پدر و جدّ پدری و وصیّ میگردد. البتّه در محدوده اختیارات و مراتب، از یکدیگر متمایز میگردند که تحقیق در اینباره، فرصت بیشتری را میطلبد. | ||
بنابراین مقصود از ولایت پدر و جدّ پدری، اقتدار شرعی است، و به عبارت روشنتر، مسئولیّتی شرعی است که شارع مقدّس بهمنظور نگهداری، مواظبت، تربیت و اداره امور مالی و غیر مالیِ کودک یا سفیه و یا مجنونی که حجرشان متّصل به صغر آنهاست، به پدر و جدّ پدری اعطا کرده است. | بنابراین مقصود از ولایت پدر و جدّ پدری، اقتدار شرعی است، و به عبارت روشنتر، مسئولیّتی شرعی است که شارع مقدّس بهمنظور نگهداری، مواظبت، تربیت و اداره امور مالی و غیر مالیِ کودک یا سفیه و یا مجنونی که حجرشان متّصل به صغر آنهاست، به پدر و جدّ پدری اعطا کرده است. | ||
در اصطلاح حقوقی نیز ولایت را شبیه آنچه در فقه آمده، تعریف نمودهاند. در اینباره گفته شده است، ولایت عبارتاست از: «سلطه و اقتداری که قانون به جهتی از جهات به کسی میدهد که امور مربوط به غیر را انجام دهد. و کسی که این سمت را داراست، ولیّ نامیده میشود».[۱۰][۱۱][۱۲] | در اصطلاح حقوقی نیز ولایت را شبیه آنچه در فقه آمده، تعریف نمودهاند. در اینباره گفته شده است، ولایت عبارتاست از: «سلطه و اقتداری که قانون به جهتی از جهات به کسی میدهد که امور مربوط به غیر را انجام دهد. و کسی که این سمت را داراست، ولیّ نامیده میشود».[۱۰][۱۱][۱۲] | ||
خط ۲۱: | خط ۲۶: | ||
==به اعتبار سبب ولایت== | ==به اعتبار سبب ولایت== | ||
در این تقسیمبندی ولایت به دو قسم تقسیم میشود: | در این تقسیمبندی ولایت به دو قسم تقسیم میشود: | ||
۱. ولایت به معنی اخصّ، که سبب آن یکی از این اسباب پنجگانه میباشد: پدر، جدّ پدری، ملک (به این معنی که برده یا بنده، ملک صاحب خودش محسوب میگردید و کسی که آنرا خرید و در اختیار داشت، مالک آن بود. البتّه در این زمان چنین ملکی، موضوعیّت ندارد.) سلطنت و وصایت.[۱۳] | ۱. ولایت به معنی اخصّ، که سبب آن یکی از این اسباب پنجگانه میباشد: پدر، جدّ پدری، ملک (به این معنی که برده یا بنده، ملک صاحب خودش محسوب میگردید و کسی که آنرا خرید و در اختیار داشت، مالک آن بود. البتّه در این زمان چنین ملکی، موضوعیّت ندارد.) سلطنت و وصایت.[۱۳] | ||
۲. ولایت به معنی اعمّ، یعنی مطلقِ قدرت و اختیارِ در تصرّف، نسبت به دیگری. | ۲. ولایت به معنی اعمّ، یعنی مطلقِ قدرت و اختیارِ در تصرّف، نسبت به دیگری. | ||
این قسم از ولایت دایرهای وسیع دارد و شامل این موارد میشود: اختیاراتِ وکیل ماذون، صدقه دهنده در مورد اموال مجهول المالک و اشیایی که پیدا شده، مالک اموال زکوی نسبت به جدا ساختن زکات و پرداخت آن به مستحقّین زکات، مالک خمس نسبت به پرداخت خمس به مستحقّ و یا تبدیل عین بهقیمت، متولّی موقوفه، متولّی قصاص و تقاص، رهن گیرنده نسبت به فروش عین مرهونه، در جایی که این اختیار را داشته باشد. و نیز موارد دیگری که در فقه و عبارات فقها، [۱۴] از آن تعبیر به ولایت شده و در حقیقت برگشت این قسم از ولایت به تولیت و تفویض امور و مسئولیّت است. | این قسم از ولایت دایرهای وسیع دارد و شامل این موارد میشود: اختیاراتِ وکیل ماذون، صدقه دهنده در مورد اموال مجهول المالک و اشیایی که پیدا شده، مالک اموال زکوی نسبت به جدا ساختن زکات و پرداخت آن به مستحقّین زکات، مالک خمس نسبت به پرداخت خمس به مستحقّ و یا تبدیل عین بهقیمت، متولّی موقوفه، متولّی قصاص و تقاص، رهن گیرنده نسبت به فروش عین مرهونه، در جایی که این اختیار را داشته باشد. و نیز موارد دیگری که در فقه و عبارات فقها، [۱۴] از آن تعبیر به ولایت شده و در حقیقت برگشت این قسم از ولایت به تولیت و تفویض امور و مسئولیّت است. | ||
==به اعتبار مولّی علیهم== | ==به اعتبار مولّی علیهم== | ||
به این اعتبار نیز ولایت به دو قسمِ خاص و عام تقسیم میشود. | به این اعتبار نیز ولایت به دو قسمِ خاص و عام تقسیم میشود. | ||
مقصود از ولایت خاص، ولایت پدر و جدّ پدری بر صغار است. | مقصود از ولایت خاص، ولایت پدر و جدّ پدری بر صغار است. | ||
و ولایت عام، ولایتِ امام، حاکم و ولیّ فقیه بر اموال و نفوس است و به طور اجمال جمیع مردم را شامل میگردد.[۱۵] | و ولایت عام، ولایتِ امام، حاکم و ولیّ فقیه بر اموال و نفوس است و به طور اجمال جمیع مردم را شامل میگردد.[۱۵] | ||