confirmed، مدیران
۳۷٬۴۲۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
قیام زید از بزرگترین قیامهایی که علیه نظام جائر [[اموی]] صورت گرفته است، قیام زید بن علی بن الحسین (ع) است؛ این قیام که در سال صد و بیست و یک هجری و به منظور [[امر به معروف]] و نهی از منکر و نیز انتقام از قاتلین شهدای [[کربلا]] در کوفه به وقوع پیوست، توانست ضربه ای مهلک بر مبانی مشروعیت [[خلفای اموی]] وارد آورد. | قیام زید از بزرگترین قیامهایی که علیه نظام جائر [[اموی]] صورت گرفته است، قیام زید بن علی بن الحسین (ع) است؛ این قیام که در سال صد و بیست و یک هجری و به منظور [[امر به معروف]] و نهی از منکر و نیز انتقام از قاتلین شهدای [[کربلا]] در کوفه به وقوع پیوست، توانست ضربه ای مهلک بر مبانی مشروعیت [[خلفای اموی]] وارد آورد. | ||
=ولادت زيد شهيد= | |||
اگرچه تاريخ دقيق ولادت زيد مشخص نيست، اما از تاريخ شهادت و سن او در هنگام شهادت مىتوان حدس زد كه زيد در چه سالى متولد شده است. چون زيد در سال ١٢٠ يا ١٢١ به شهادت رسيده و از سوى ديگر [[شیخ مفید]] <ref>شيخ مفيد، الارشاد، ص٣٨۶</ref> سن او را در هنگام شهادت چهلودو سال مىداند، پس روشن مىشود كه وى در حدود سال 78 هجرى پا به عرصه وجود نهاده است. | |||
[[ابنادريس]] چنين نقل مىكند: | |||
بعضى از [[اصحاب]] ما نقل كردهاند كه گفت: [[على بن الحسين (ع)]] و سيره و روش ايشان اين بود كه هرگاه [[نماز صبح]] مىخواند، ديگر هيچ سخن نمىگفت تا آفتاب طلوع كند. پس روزى خدمتش آمده او را به ولادت زيد بشارت دادند. امام رو به ياران خويش كرده فرمود: به نظر شما نام اين فرزند را چه بگذارم؟ هر يك از ياران نامى را پيشنهاد كردند. امام به غلام خود فرمود: اى غلام! [[كتاب خدا]] را برايم بياور. وقتى [[قرآن]] را آوردند، آن را در دامان خويش گذارده، باز كرد. پس اولين آيهاى كه در نظرش افتاد، | |||
اين آيه بود: | |||
(وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا) . <ref>سوره نساء، آيه ٩۵</ref> سپس قرآن را بست و بار ديگر آن را باز كرد كه اين آيه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ يُقٰاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِيلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا) . <ref>سوره توبه، آيه ١١١</ref> اينجا بود كه امام دومرتبه فرمود: به خدا [[سوگند]] كه اين نوزاد، همان زيد است. <ref> ابن ادريس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref> | |||
=شهادت زید= | |||
پس از مجروحیت، یاران زید او را به منزل یکی از اصحابش به نام [[حران بن ابی کریمه]] برده، <ref> مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186</ref> برای معالجه اش طبیب آوردند؛ اما متأسفانه تلاش طبیب برای مداوای زید ثمری نداشت و او پس از بیرون کشیده شدن تیر از پیشانیاش، <ref>انساب والاشراف، پیشین، ص251 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186</ref> در [[روز جمعه]] سوم صفر سال صد و بیست و یک هجری، <ref>مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139</ref> در سن چهل و دو <ref>ابن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، 1993، ج5، ص251 و شیخ مفید؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، ج2، ص174 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص127</ref> یا چهل و شش سالگی به شهادت رسید. <ref>محلی، حمید بن احمد؛ الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیه، مکتبة بدر، صنعاء، چاپ اول، 1423 و زید بن علی؛ مسند امام زید علیه السلام، بیروت، دارمکتبة الحیاة، ص10</ref> | |||
یاران زید پس از مشورت با یکدیگر تصمیم گرفتند، برای اینکه جسدش بدست مأموران اموی نیفتند او را تا <big>عباسیه</big> ببرند و در آنجا دفن کنند. آنها کنار جوی آبی فرود آمدند و پس از انحراف آب نهر از مسیرش جسد زید را در بستر نهر دفن کردند، سپس آب را در مسیر خود جاری ساختند تا دشمن متوجه بدن نگردد؛ <ref>تاریخ الطبری، پیشین، ص186 و تجارب الامم، پیشین، ص147 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137</ref> اما غلامی سندی که همراه آنان بود، [[حکم بن صلت]] را از موضوع باخبر کرده، آنان را به محل قبر راهنمایی کرد. <ref>انساب الاشراف، پیشین، ص250 و تاریخ الطبری، پیشین، ص187</ref> | |||
[[امویان]] جسد را بیرون کشیده سرش را بریدند و نزد [[یوسف بن عمر]] فرستادند، سپس به دستور یوسف بن عمر بدن زید و تنی چند از یارانش را در محله کناسه به دار زدند. <ref> تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص138</ref> سر زید را هم برای [[هشام]] فرستادند، آن سر بر دروازه [[شام]] آویخته و بعد از آن به [[مدینه]] فرستاده شد تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و یک شبانه روز سر زید را نزدیک قبر مقدس [[پیامبر (ص)]] نصب کردند. <ref>ابنعنبه؛ عمدة الطالب، تحقیق و تصحیح محمدحسن آل الطالقانی، چاپ دوم، 1961، نجف، منشورات حیدریه، ص258</ref> بر اثر اعتراض مردم والی [[مدینه]] سر را به [[مصر]] فرستاد تا در [[مسجد جامع]] مصر نصب شود؛ اما مردم مصر آن سر را شبانه دزدیدند و با احترام دفن کردند.<ref>زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج3، ص59</ref> | |||
بدن زید چهار سال بر سر دار ماند <ref> ابن عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج19، ص479 والبدایه والنهایه، پیشین، ص331 و ذهبی، شمس الدین محمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1993، ج8، ص106</ref> تا اینکه هشام درگذشت و [[ولید بن عبدالملک]] به حکومت رسید، به دستور او بدن مطهر زید را پایین کشیده آتش زدند و خاکسترش را در [[فرات]] ریختند. <ref> تاریخ الطبری، پیشین، ص189 والکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |