تعدد مذاهب و مسأله تقریب و وحدت اسلامی (مقاله): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
1ـ مذهب حسن بصری (23ـ110ق)؛ | 1ـ مذهب حسن بصری (23ـ110ق)؛ | ||
2ـ مذهب ابن | 2ـ مذهب ابن ابی لیلی (74ـ148ق)؛ | ||
3ـ مذهب اوزاعی (88ـ157ق)؛ | 3ـ مذهب اوزاعی (88ـ157ق)؛ | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
1ـ پیدایش مذاهب، نشان¬دهندۀ تكامل خرد اسلامی به منظور جبران غیبت پیامبر بزرگوار اسلام«صلی الله علیه و آله» و گسستن رشته وحی از یك سو و گستردگی نیازها، فراوانی اتفاقها و پیچیدگی جوامع از سوی دیگر و چه بسا به دلیل تراكم دانش فقهی و مطرح گشتن باب های گوناگون دانش فقه است. بنابراین حالتی طبیعی و در راستای حركت تمدنی به شمار میرود. | 1ـ پیدایش مذاهب، نشان¬دهندۀ تكامل خرد اسلامی به منظور جبران غیبت پیامبر بزرگوار اسلام«صلی الله علیه و آله» و گسستن رشته وحی از یك سو و گستردگی نیازها، فراوانی اتفاقها و پیچیدگی جوامع از سوی دیگر و چه بسا به دلیل تراكم دانش فقهی و مطرح گشتن باب های گوناگون دانش فقه است. بنابراین حالتی طبیعی و در راستای حركت تمدنی به شمار میرود. | ||
2ـ این مذاهب، در واقع یك ثروت | 2ـ این مذاهب، در واقع یك ثروت گران قدر فكری برای تمدن اسلامی است كه هرگز نمیتوان آن را دست كم گرفت، همچنان كه هم برای حاكم اسلامی و هم برای مسلمانان، گستره ای برای انتخاب و گزینش بهینه در عرصه اجرای شریعت و پیاده كردن آن در زندگی فردی (به ویژه در شرایط عدم تقلید از اعلم) و اجتماعی، فراهم میآورد؛ زیرا رأی حاصل از یك روند به رسمیت شناخته شده ای چون اجتهاد، كاملاً قابل انتساب به اسلام است و عرصه وسیعی برای مانور و گزینش بهترین نظریات و آرا (حتی اگر حاكم خود و با اجتهاد شخصی خویش با آن رأی موافقت نداشته باشد) فراروی حاكم شرع قرار میدهد. حاكم شرع میتواند برای دست یابی به نظریه و دیدگاه برتر اجتماعی، به تلفیق و تركیب آرای مختلف فقهی دست بزند كه خود صادقانه ترین بیان انعطاف پذیری اسلامی است. | ||
3ـ شكل گیری این مذاهب ـ همچنان كه اشاره گردید ـ نشان دهندۀ غنای زندگی اسلامی، طبیعی و كاملاً قابل انتظار بود. ولی آنچه كه این پدیده طبیعی را به یك پدیده منفی در مسیر تاریخی اسلام تبدیل كرد همان چیزی است كه آن را فرقه گرایی تنگ نظرانه مینامیم؛ روحیه | 3ـ شكل گیری این مذاهب ـ همچنان كه اشاره گردید ـ نشان دهندۀ غنای زندگی اسلامی، طبیعی و كاملاً قابل انتظار بود. ولی آنچه كه این پدیده طبیعی را به یك پدیده منفی در مسیر تاریخی اسلام تبدیل كرد همان چیزی است كه آن را فرقه گرایی تنگ نظرانه مینامیم؛ روحیه | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
به نظر ما، ایمان به مسئله تقریب، با توجه به پایههای زیر كه همه مذاهب اسلامی بدون استثنا بدان باور دارند، در نهایت منطق، مطرح میگردد: | به نظر ما، ایمان به مسئله تقریب، با توجه به پایههای زیر كه همه مذاهب اسلامی بدون استثنا بدان باور دارند، در نهایت منطق، مطرح میگردد: | ||
== پایه نخست== | == پایه نخست== | ||
ایمان به اصول اعتقادی اسلام؛ یعنی توحید الهی (در ذات و صفات و فعل و عبادت) و نبوّت پیامبر | ایمان به اصول اعتقادی اسلام؛ یعنی توحید الهی (در ذات و صفات و فعل و عبادت) و نبوّت پیامبر خدا«صلی الله علیه و آله» و قرآن مجیدی كه این دین به ارمغان آورده و آنچه در آن آمده است و نیز معاد روز قیامت. | ||
==پایه دوم== | ==پایه دوم== | ||
پای بندی كامل به همه ضروریات و اركان اسلام از جمله: نماز، زكات، روزه، حج و... | پای بندی كامل به همه ضروریات و اركان اسلام از جمله: نماز، زكات، روزه، حج و... | ||
==پایه سوم== | ==پایه سوم== | ||
پای بندی همه جانبه به اینكه كتاب خدا و سنّت شریف نبوی، دو سرچشمه بنیادین شناخت نظر اسلام در همه مسایل، شامل مفاهیم هستی و زندگی و گذشته و حال و آینده انسان در هر دو جهان و احكام و شریعتی كه زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی آدمی را سامان میبخشند، به شمار میروند. در مورد اصول و سرچشمههای دیگری چون عقل و قیاس و اجماع و جز آن باید گفت كه آنها تنها هنگامی اعتبار دارند كه به این دو سرچشمه اصلی مستند باشند و از آنها مایه گرفته باشند. | |||
ائمه مذاهب و پیشوایان آنها همگی آشكارا این حقیقت را مطرح كرده و جز با استفاده و الهام از این دو سرچشمه، رأی و نظری ارایه نمیدهند. | ائمه مذاهب و پیشوایان آنها همگی آشكارا این حقیقت را مطرح كرده و جز با استفاده و الهام از این دو سرچشمه، رأی و نظری ارایه نمیدهند. | ||
روایات بسیاری نیز از ائمه اهل | روایات بسیاری نیز از ائمه اهل بیت «علیهم السلام» وارد شده كه تأكیدی بر این معناست، از جمله این فرموده امام جعفر صادق«علیه السلام»: | ||
«همه چیز باید به كتاب و سنّت، ارجاع داده شود». | «همه چیز باید به كتاب و سنّت، ارجاع داده شود».<ref>وسائل الشیعه، ج27، ص111(موارد مشابه چنین روایتی، فراوان است)</ref> | ||
امام مالك بن انس نیز میگوید: | امام مالك بن انس نیز میگوید: | ||
«بدانید كه من هم بشری هستم كه به صواب یا خطا میروم، از این رو سخنانم را بر كتاب و سنّت عرضه كنید» | «بدانید كه من هم بشری هستم كه به صواب یا خطا میروم، از این رو سخنانم را بر كتاب و سنّت عرضه كنید»<ref>جلاءالعینین، آلوسی، به نقل از ابن تیمیة، ص199</ref> | ||
امام شافعی نیز سخنانی نزدیك به این مضمون دارد. (همان منبع، همان صفحه). | امام شافعی نیز سخنانی نزدیك به این مضمون دارد.<ref>(همان منبع، همان صفحه).</ref> | ||
==پایه چهارم== | ==پایه چهارم== | ||
پایبندی به اینكه اسلام اجازه اجتهاد را به مثابه عملی جهت رسیدن به فهم اسلام، داده است. اجتهاد نقش بسزایی در تأكید بر انعطاف پذیری شریعت و توان آن نسبت به فراگیری چالشهای زندگی طبق معیارها و ضوابط معین، ایفا میكند. پذیرش این نقش، ضرورتاً به معنای امكان ایجاد پیوند میان نتایج مختلف حاصل از اجتهاد ـ حتی اگر متفاوت و یا متضاد با یکدیگر باشند ـ از یك سو و اسلام از سوی دیگرست، زیرا برداشت ها، دیدگاه ها و باورها در این میان، متفاوت است (و در علوم اسلامی با عنوان «اسباب الخلاف»، تدریس میگردد). | |||
به اعتقاد ما اگر اسلام اجازه داده كه اجتهاد | |||
به اعتقاد ما اگر اسلام اجازه داده كه اجتهاد[به مفهومی كه بیان شد] صورت گیرد، بدان دلیل است كه دین و آیینی واقعی و فطری است و برای دینی كه متعلق به همه دوران هاست و رشته وحی از آن گسسته و معصومانش در قید حیات نیستند، برای شناخت شریعت و احكام آن راهی جز اجتهاد وجود ندارد؛ هر چند این روش گاه گرفتار خودخواهیهایی میشود و آرای متفاوتی را عرضه می کند كه چه بسا برخی از آنها با آن چه كه خداوند متعال در اسلام منظور داشته، همخوانی ندارد. | |||
همچنان كه شاهد آنیم كه این روش منطقی، در خصوص استنباط همه مسایل، از جمله عقاید و مفاهیم (یعنی تصوراتی كه از یك سو بر عقاید و باورها مبتنی است و از سوی دیگر در ارتباط مستقیم با واقعیت قرار دارد) و احكام و حتی مواضع و دیدگاه¬های اسلام نسبت به برخی قوانین طبیعی، تعمیم داده میشود. | |||
==پایه پنجم== | ==پایه پنجم== | ||
اصل وحدت اسلامی، گویای ویژگی مهمی از ویژگیهای این امّت مقدس است كه بدون آن نمیتواند مدعی كمال هویت خویش گردد. اسلام برنامه | اصل وحدت اسلامی، گویای ویژگی مهمی از ویژگیهای این امّت مقدس است كه بدون آن نمیتواند مدعی كمال هویت خویش گردد. اسلام برنامه همه جانبه ای برای تحقق این وحدت در نظر گرفته كه بر اساس چنگ زدن به ریسمان محكم الهی (یعنی هر راهی كه به خدای یگانه منتهی گردد) و با تأكید بر وحدت اصل، وحدت خلق، وحدت هدف و وحدت شریعت و راه و با فراخوان به ورود همگانی به محدوده تسلیم كامل در برابر خدا و نفی وسوسههای شیطانی، صورت میگیرد، و در این راستا، آثار و پیامدهای وحدت را یادآور میشود و بذر اخلاقیات و عناصر فداكاری و ایثار در راه هدف كلی را در دل ها میكارد و همه معیارها و ملاك های تفرقه افكنی همچون زبان، ملیت، وطن، طایفه و قبیله و رنگ را به یك سو مینهد و بر معیارهای انسانی همچون علم و تقوا و جهاد و نیز لزوم جست وجوی وجوه اشتراك تأكید میكند و به استفاده منطق و عقل سلیم، یعنی منطق | ||
گفت وگوی آرام و علمی و نیز به موارد و عناصر دیگری ـ كه به دلیل روشنی و به منظور خودداری از درازی سخن، از آنها میگذریم ـ فرا میخواند. | |||
ایمان به این اصل، مقتضیاتی دارد كه از جمله بنیادهای حركت تقریب به شمار میرود و به آنها اشاره خواهد شد. | ایمان به این اصل، مقتضیاتی دارد كه از جمله بنیادهای حركت تقریب به شمار میرود و به آنها اشاره خواهد شد. | ||
==پایه ششم== | ==پایه ششم== | ||
اصل برادری اسلامی كه خود بخشی از برنامهای است كه در بالا به آن اشاره شد و ترجیح | اصل برادری اسلامی كه خود بخشی از برنامهای است كه در بالا به آن اشاره شد و ترجیح | ||
می دهیم به طور مستقل نیز بر آن تأكید كنیم، زیرا مهم ترین بخش به شمار رفته و سامان بخش همه روابط اجتماعی در اسلام است و معتقدیم كه پیامدهای آن تنها به جنبههای اخلاقی منحصر نیست و جنبههای تشریعی را نیز در بر میگیرد و تأثیر همه جانبه خود را بر حركت اجتهاد بر جای میگذارد و در نتیجه ما دیگر شاهد احكامی متناقض با این اصل، در جامعه اسلامی نخواهیم بود. | |||
حركت تقریب باید بر اساس این پایههای | |||
حركت تقریب باید بر اساس این پایههای چند گانه پی ریزی گردد و چه بسا پذیرش و باور به این پایهها، به طور منطقی و خود به خود، ایمان به این حركت را به دنبال خواهد داشت. از این رو معتقدیم تقریب، تنها به جنبههای اخلاقی یا شعاری منحصر نیست، هم چنان كه تنها جنبههای تشریعی را در بر نمیگیرد بلكه فراتر از اینها، به جنبههای مختلف فكری و تمدنی پیوند میخورد و شایسته است كه همه نخبگان فكری، فقهی و اندیشمندان در آن سهیم شوند و حتی باید از نخبگان نیز فراتر رفت و كل تودهها را زیر پوشش این اندیشه قرار داد. | |||
تودههای مسلمان باید با فرهنگ تقریب بار آیند، زیرا هر چند اسلام بر اختلافهای فكری غیرمخرب و طبیعی، صحّه میگذارد، اما هرگز در پیوند با مواضع عملی نسبت به مسایل سرنوشت ساز داخلی و خارجی، كوچك ترین اختلافی را برنمیتابد. به همین دلیل است كه در این آیین، كسی كه در برابر حاكم شرع بایستد (یعنی مقامی كه قاعدتاً باید موضع عملی امّت را یگانگی بخشد) هم چون كسی است كه در برابر فرمان خدا ایستاده باشد، چون فرمانبری از حاكم شرع، هم سنگ با فرمانبری از خدا در نظر گرفته شده است. | |||
=اصول و ارزشهایی که دست اندرکاران تقریب باید به آن پایبند باشند= | =اصول و ارزشهایی که دست اندرکاران تقریب باید به آن پایبند باشند= | ||
بنابر اصول و پایههایی كه ذكر شد و به پیروی از | بنابر اصول و پایههایی كه ذكر شد و به پیروی از آن چه كه علما و مبلغان تقریب از آن سخن گفته اند ما به پایبندی به ارزش های زیر فرا میخوانیم و این ارزشها را خطوط كلی سیاست هایی تلقی میكنیم كه برای تحقق اهداف مورد نظر، مد نظر قرار می گیرد. | ||
==همکاری در موارد اتفاق== | ==همکاری در موارد اتفاق== | ||
آن چه در عرصه های مختلف، مورد توافق است، بسیار زیاد است. مذاهب اسلامی، در اصول اعتقادی یا در عرصه های احكام تشریعی (كه برخی علما این میزان را تا 95% مجموعه كلی ذكر كردهاند) یا در گستره های اخلاقی كه تقریباً اتفاق نظر كامل حاصل است و نیز در عرصه مفاهیم و فرهنگ اسلامی و حتی در روند تاریخ و نقاط عطف اصلی، به رغم وجود برخی اختلاف ها در ارزیابی مواضع معین، از مواضع مشترك فراوانی برخوردارند. | |||
همگامی و همكاری در عرصههای | در مورد مواضع عملی نیز آنها همگی متفق اند كه این مواضع باید از طریق هم گرایی و هم بستگی اجتماعی و طی یك تصمیم جمعی یكسانی كه رهبران دینی اتخاذ میكنند، از وحدت و یگانگی برخوردار باشد. تردیدی نیست كه همكاری در وجوه مشترك فكری به معنای تلاش مشترك برای استحکام آنها در اذهان و اجتناب از هر اقدام متضاد با آنها و در نتیجه، عمق بخشیدن به آنها در كل حركت جامعه اسلامی است. | ||
همگامی و همكاری در عرصههای هم پیوند با رفتارهای فردی، اجتماعی و تمدنی، امر كاملاً روشنی است كه این عرصههای حیاتی گوناگون را در بر میگیرد؛ پیاده كردن شریعت اسلام، بزرگداشت شعایر الهی هم¬چون نمازهای جمعه و حج و تحقق ویژگیهایی چون وحدت در امت اسلامی و... | |||
یادآور میشویم كه حركت تقریب باید حداكثر تلاش خود را برای كشف این عرصههای مشترك و آگاهی دادن به تودههای مسلمان و حتی به نخبگان به كار گیرد و در جهت گسترش هر چه بیشتر این عرصهها گام بردارد. | یادآور میشویم كه حركت تقریب باید حداكثر تلاش خود را برای كشف این عرصههای مشترك و آگاهی دادن به تودههای مسلمان و حتی به نخبگان به كار گیرد و در جهت گسترش هر چه بیشتر این عرصهها گام بردارد. | ||
==معذور داشتن یکدیگر در اختلافها== | ==معذور داشتن یکدیگر در اختلافها== | ||
تا وقتی به گشودگی باب اجتهاد ـ كه حالتی طبیعی است و نمیتوان با یك تصمیم آن را بست ـ ایمان داریم و تا زمانی كه دلایل و علل اختلاف از نتایج اجتهادی، پا بر جا و طبیعی است، باید نتیجه گرفت كه اختلاف در آرا و فتواها، پذیرفتنی است. به لحاظ اسلامی نیز وجود اختلاف نظر نهی نشده است؛ آنچه نهی شده و ناپسندیده است، | تا وقتی به گشودگی باب اجتهاد ـ كه حالتی طبیعی است و نمیتوان با یك تصمیم آن را بست ـ ایمان داریم و تا زمانی كه دلایل و علل اختلاف از نتایج اجتهادی، پا بر جا و طبیعی است، باید نتیجه گرفت كه اختلاف در آرا و فتواها، پذیرفتنی است. به لحاظ اسلامی نیز وجود اختلاف نظر نهی نشده است؛ آنچه نهی شده و ناپسندیده است، نزاع های عملی بیهوده و تضعیف كننده، تفرقه در دین، دسته بندیهای مخرّب و امثال آن است و این خود دلیلی بر عقلانیت و منطقی بودن اسلام است. | ||
بنابراین هر كدام از مسلمانان، اعم از استاد یا شاگرد و مجتهد یا مقلّد، باید تحمل رأی مخالف را داشته باشند و به شیوههای تهدید و ارعاب و تكفیر متوسل نگردند. در این صورت است كه اختلاف نظرها، برادرانه و دوستانه خواهد بود و آسیبی به دوستیها نخواهد زد. | بنابراین هر كدام از مسلمانان، اعم از استاد یا شاگرد و مجتهد یا مقلّد، باید تحمل رأی مخالف را داشته باشند و به شیوههای تهدید و ارعاب و تكفیر متوسل نگردند. در این صورت است كه اختلاف نظرها، برادرانه و دوستانه خواهد بود و آسیبی به دوستیها نخواهد زد. | ||
در | |||
برخورد پیشوایان مذاهب با | در این جا به متون و روایات بسیاری باید اشاره كنیم كه مؤمنان را به تحمّل و مدارا و سعه صدر فرا میخواند و به سادگی میتوان آنها را بر اوضاع كنونی مسلمانان انطباق داد. از جمله این حدیث از امام جعفر صادق«علیه السلام» كه چون در محضر ایشان نام گروهی به میان آمد، راوی گفت: ما از آنان تبرّی میجوییم، زیرا آنها مانند ما نمیاندیشند و باور ندارند. امام فرمود: با ما دوستی دارند ولی مانند شما نمیاندیشند به این دلیل از آنان تبرّی میجویید؟ راوی میگوید: آری. فرمود: این همان چیزی است كه ما معتقدیم ولی شما به آن اعتقاد ندارید پس ما هم باید از شما تبرّی جوییم!... تا آن جا كه فرمود: با آنان دوستی داشته باشید و از آنها تبرّی مجویید. در میان مسلمانان كسانی هستند كه یك سهم و كسانی نیز هستند كه دو سهم دارند... و درست نیست كه صاحب یك سهم، از صاحب دو سهم، خرده گیری كند...» <ref>وسائل الشیعه؛ چاپ: مؤسسه اهل البیت«علیهم السلام» ؛ جلد 16 ـ صفحه 160</ref> | ||
برخورد پیشوایان مذاهب با یک دیگر خود بهترین گواه بر این حقیقت است. اگر بخواهیم به وقایع تاریخی در این باره بپردازیم، سخن به درازا خواهد كشید.<ref>نگاه كنید به پژوهش آیت ا... واعظ زاده خراسانی در این باره در كتاب خود: «دراسات و بحوث» جلد 1، صفحه 545 به بعد</ref> | |||
هم چنان كه شاهد آنیم كه پیشوایان مذاهب، باب اجتهاد را بر دیگران نبستند و حتی پیروی از نظریات و آرای خود را در صورت تحقق خلاف آن برای كسی، حرام دانستند. در این باره تنها به موارد زیر اشاره میكنیم: | |||
از امام «مالك بن انس» نقل شده كه گفته است: «من خود یك انسانم، ممكن است بر صواب یا خطا باشم، سخنانم را با كتاب و سنت، بسنجید». | از امام «مالك بن انس» نقل شده كه گفته است: «من خود یك انسانم، ممكن است بر صواب یا خطا باشم، سخنانم را با كتاب و سنت، بسنجید». | ||
امام شافعی نیز میگوید: «اگر صحت حدیثی بر خلاف | |||
و امام ابوحنیفه میگوید: «این رأی من است و به نظر خودم بهترین است و اگر كسی رأی دیگری آورد از وی میپذیرم و | امام شافعی نیز میگوید: «اگر صحت حدیثی بر خلاف گفته ام ثابت شد، گفته ام را به یك سو نهید». | ||
و امام ابوحنیفه میگوید: «این رأی من است و به نظر خودم بهترین است و اگر كسی رأی دیگری آورد از وی میپذیرم و چنان چه كسی دلیل مرا نمیداند حرام است كه بر اساس نظر و سخن من، فتوا دهد». | |||
و امام احمد بن حنبل میگوید: | و امام احمد بن حنبل میگوید: | ||
«از كاستی دانش مردان است كه از دیگران تقلید كنند». | «از كاستی دانش مردان است كه از دیگران تقلید كنند». | ||
و این دقیقاً همان نكاتی است كه علمای بزرگ پس از ایشان نیز بر آن تأكید | و این دقیقاً همان نكاتی است كه علمای بزرگ پس از ایشان نیز بر آن تأكید كرده اند.<ref>سخنان فراوان ديگري نيز وجود دارد كه در كتاب¬هاي گوناگوني از جمله «جلاء العينين»(آلوسي)، ص199 و «تلبيس ابليس» (ابن¬جوزي)، ص99 به بعد و «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» (اسد حيدر)، ج1 ص 175، نقل شده است.</ref> | ||
==اجتناب از تکفیر و اتهام بدعت گذاری== | ==اجتناب از تکفیر و اتهام بدعت گذاری== | ||
تكفیر از جمله مصیبتهای تاریخ ماست. به رغم احادیث شریفی كه از یك سو، مسلمانان را در ایراد تهمت به دیگران محدود میگرداند و از سوی، دیگر از اتهام كفر به مسلمانان، منع میكند( )، شاهد این روند ـ كه راه هر گونه مخالفت یا خلاقیتی را بر عقل بسته است – هستیم تا جایی كه مشاهده شده است که فردی كتابی را تألیف كرده و معتقد است مخالفت حتی با یك حرف در آن به كفر منجر میشود! | تكفیر از جمله مصیبتهای تاریخ ماست. به رغم احادیث شریفی كه از یك سو، مسلمانان را در ایراد تهمت به دیگران محدود میگرداند و از سوی، دیگر از اتهام كفر به مسلمانان، منع میكند<ref>در اين باره مي¬توان به احاديث كتاب «الايمان» در «صحاح» و كتب حديث ديگري چون «جامع الاصول» (ابن¬اثير الجزري) جزء اول، ص207 به بعد مراجعه كرد</ref> ، شاهد این روند ـ كه راه هر گونه مخالفت یا خلاقیتی را بر عقل بسته است – هستیم تا جایی كه مشاهده شده است که فردی كتابی را تألیف كرده و معتقد است مخالفت حتی با یك حرف در آن به كفر منجر میشود! | ||
از این روست كه ما همگان را فرا میخوانیم تا با الهام از روح قرآن كه حتی در بحث و جدل با كفار حقیقی نیز به منطق و برخورد عملی دعوت میكند و به پیامبرش خطاب كرده كه به آنان بگوید: «وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛ و در حقیقت یا ما یا شما بر هدایت یا گمراهی آشكاریم» (سبا/24) مسئله را به جای «كفر و ایمان» به «درست و نادرست» (صواب و خطا) تبدیل كنند. | از این روست كه ما همگان را فرا میخوانیم تا با الهام از روح قرآن كه حتی در بحث و جدل با كفار حقیقی نیز به منطق و برخورد عملی دعوت میكند و به پیامبرش خطاب كرده كه به آنان بگوید: «وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛ و در حقیقت یا ما یا شما بر هدایت یا گمراهی آشكاریم» (سبا/24) مسئله را به جای «كفر و ایمان» به «درست و نادرست» (صواب و خطا) تبدیل كنند. | ||
==عدم نکوهش نسبت به پیامدهای یک نظر== | ==عدم نکوهش نسبت به پیامدهای یک نظر== | ||
این منطقی است كه انسان در برابر نظری كه ابراز میكند | این منطقی است كه انسان در برابر نظری كه ابراز میكند پاسخ گو باشد و در نهایت دقت و تأمل، در این باره با وی مناقشه شود، ولی ما عادت كرده ایم كه همواره مناقشاتی را دنبال كنیم كه بر پیامدهای رأی مبتنی است و در نتیجه، تكفیر و اتهام به بدعت گذاری مطرح میشود، حال آن كه چه بسا صاحب رأی، خود چنان پیامد یا ملازمتی را قبول نداشته باشد. | ||
برای مثال، برخی كه به حسن و قبح عقلی ایمان دارند، كسانی را كه بدان ایمان ندارند در شمار افرادی قلمداد میكنند كه در ایمان به صدق و راستی پیامبر تردید | |||
برای مثال، برخی كه به حسن و قبح عقلی ایمان دارند، كسانی را كه بدان ایمان ندارند در شمار افرادی قلمداد میكنند كه در ایمان به صدق و راستی پیامبر تردید نموده اند؛ با این استدلال كه آن چه احتمال دروغ گویی پیامبر معجزه آور را ردّ میكند، حكم عقل به قبح انجام معجزه از سوی دروغ گو است و اگر ما هر گونه تقبیح عقلی را رد كنیم در واقع باب ایمان به نبوّت را بسته ایم. در مورد مسئله اطاعت از خداوند متعال نیز همین استدلال را میكنند؛ آن چه ما را ملزم به اطاعت از پروردگار میكند، چیزی جز حكم عقل نیست. | |||
و به همین ترتیب، كسان دیگری را مییابیم كه قائلان به توسّل یا شفاعت یا سوگند به غیر خدا را به شرك متهم میكنند، زیرا معتقدند لازمه و پیامد چنان اعتقادی، شرك است. | و به همین ترتیب، كسان دیگری را مییابیم كه قائلان به توسّل یا شفاعت یا سوگند به غیر خدا را به شرك متهم میكنند، زیرا معتقدند لازمه و پیامد چنان اعتقادی، شرك است. | ||
جدال آرام و متین علمی، امر مطلوبی است و ما هرگز خواستار بستن راه مباحث و مجادلات كلامی نیستیم. منطق هم همین اقتضا را دارد ولی همگان را بدان فرا میخوانیم كه در مناقشه و جدال، راه منطق در پیش گیرند و | |||
==برخورد | جدال آرام و متین علمی، امر مطلوبی است و ما هرگز خواستار بستن راه مباحث و مجادلات كلامی نیستیم. منطق هم همین اقتضا را دارد ولی همگان را بدان فرا میخوانیم كه در مناقشه و جدال، راه منطق در پیش گیرند و آن چه را كه طرف مقابل خود نمیپذیرد به او نسبت ندهند و تا زمانی كه به ملازمت رأی خود با رأی دیگر اعتقادی ندارند، صاحب آن رأی را معذور دارند و این گونه است که میتوان باب گستردهای از اتهامهای ویرانگر را بست. | ||
==برخورد احترام آمیز در گفت وگوها== | |||
== | گفت وگو منطق صحیح انسانی برای انتقال اندیشه به دیگران است و قرآن كریم نیز نظریه | ||
حقیقت آن است كه این اصل، تابع اصل قبلی و در واقع مقدم بر آن است، زیرا توهین به مقدسات دیگران باعث ایجاد فضای عاطفی نامساعد و عدم تعادل مطلوب در | بی نظیر و بسیار جالبی در مورد گفت وگوی ایده آل، شامل مقدمات گفت وگو، شرایط، اهداف و زبان آن، مطرح ساخته است كه از جمله میتوان به مسئله شنیدن نظر دیگران و پیروی از بهترین آنها و نیز مسئله عدم توهین و اهانت به طرف مقابل اشاره كرد، به طوری كه آیه شریفه: « قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ بگو:[شما]از آن چه ما مرتكب شده ایم بازخواست نخواهید شد و[ما نیز]از آن چه شما انجام میدهید بازخواست نخواهیم شد»<ref>(سبأ/25) </ref> | ||
متون و احادیث اسلامی در نهی از دشنام و ناسزا و نفرین، كاملاً شناخته شده است و وقتی در برخورد با مشركان باید این نكات را رعایت كرد، با | |||
در مورد نحوه گفت وگوی پیامبر با كسانی كه به اسلام ایمان ندارند، مطرح شده و پیامبر را از برانگیختن زخمهای كهنه و اتهامهای متقابل، بر حذر داشته و تنها به منطقی بودن خود گفت وگو توجه میدهد. در این آیه، حتی ادب تعبیر و زبان گفت وگو نیز رعایت شده و برای احترام به طرف مقابل نمیگوید: «و لانسأل عما تجرمون»، هر چند به لحاظ سیاق لفظی، تناسب بیشتری داشت. خداوند پیامبرش را در بحث و گفت وگوی با غیرمؤمنان این گونه راهنمایی میكند، ولی ما در گفت وگوی با مسلمانان دیگری كه با آنها اصول اعتقادی مشترك داریم چگونه رفتار میكنیم؟! حال آن كه در حدیث آمده است: «در شر كسی همین بس كه برادر خود را تحقیر كند».<ref> «مسلم»، ج4، ص1986 از ابوهريره طي حديثي بلند، روايت كرده است.</ref> | |||
== خودداری از توهین به مقدسات دیگران== | |||
حقیقت آن است كه این اصل، تابع اصل قبلی و در واقع مقدم بر آن است، زیرا توهین به مقدسات دیگران باعث ایجاد فضای عاطفی نامساعد و عدم تعادل مطلوب در گفت وگو میشود. خداوند متعال نیز در قرآن، از این كار نهی فرموده است: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ و آنهایی را كه جز خدا میخوانند دشنام مدهید كه آنان از روی دشمنی [و] به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه برای هر امتی كردارشان را آراستیم. آن گاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آن چه انجام میدادند آگاه خواهد ساخت»<ref>(انعام/108)</ref>. | |||
خداوند این چنین مؤمنان را به برخورد و گفت وگو با دیگران فرا میخواند. پیش از آن نیز وظایف تبلیغی و اجباری یا تحمیل نظر خود بر دیگران ـ حتی اگر در شمار مشركان باشند ـ را برایشان توضیح میدهد: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛ و اگر خدا میخواست، آنان شرك نمیآوردند و ما تو را برایشان نگهبان نكرده ایم و تو وكیل آنان نیستی»<ref>(انعام/107)</ref>. | |||
متون و احادیث اسلامی در نهی از دشنام و ناسزا و نفرین، كاملاً شناخته شده است و وقتی در برخورد با مشركان باید این نكات را رعایت كرد، با هم كیشان كه جای خود دارد؛ آنهایی كه در واقع برادران مسلمانی هستند كه در راه هدفی واحد، میكوشند و دردها و آرزوهای یک دیگر را احساس میكنند. چنین وضعی هرگز تحمل توهین و اهانت را ندارد به ویژه نسبت به موارد و مسایلی كه یك طرف آنها را مقدّس و در پیوند با معتقدات و باورهای اصیل خود میداند. | |||
==آزادی انتخاب مذهب== | ==آزادی انتخاب مذهب== | ||
از آن¬جا كه ما پذیرفته¬ایم وجود مذاهب مختلف اسلامی نتیجه اجتهادهایی است كه اسلام روا داشته است، باید آنها را راه¬هایی برای دست¬یابی به رضای خداوند بدانیم و وقتی اختلافی میان آنها مطرح میشود طبیعی است كه انسان مسلمان این مذاهب را مورد پژوهش و مطالعه قرار دهد و بهترین را ـ طبق معیارهایی كه بدان¬ها ایمان دارد و معتقد است كه با چنان معیارهایی وظیفه خود را در برابر خدا به انجام رسانده و امانت و عهد خود را بجای آورده است ـ برگزیند و در این صورت كسی نباید او را برای گزینشی كه به عمل آورده ـ هر چند او را خوش نیاید ـ مورد نكوهش قرار دهد. هم¬چنان كه معنا ندارد كه كسی را وادار به انتخاب مذهب معینی كرد، زیرا این انتخاب، در پیوند با باورهای ایمانی است و جز با دلیل و برهان، نمیتوان بدان دست یافت. | از آن¬جا كه ما پذیرفته¬ایم وجود مذاهب مختلف اسلامی نتیجه اجتهادهایی است كه اسلام روا داشته است، باید آنها را راه¬هایی برای دست¬یابی به رضای خداوند بدانیم و وقتی اختلافی میان آنها مطرح میشود طبیعی است كه انسان مسلمان این مذاهب را مورد پژوهش و مطالعه قرار دهد و بهترین را ـ طبق معیارهایی كه بدان¬ها ایمان دارد و معتقد است كه با چنان معیارهایی وظیفه خود را در برابر خدا به انجام رسانده و امانت و عهد خود را بجای آورده است ـ برگزیند و در این صورت كسی نباید او را برای گزینشی كه به عمل آورده ـ هر چند او را خوش نیاید ـ مورد نكوهش قرار دهد. هم¬چنان كه معنا ندارد كه كسی را وادار به انتخاب مذهب معینی كرد، زیرا این انتخاب، در پیوند با باورهای ایمانی است و جز با دلیل و برهان، نمیتوان بدان دست یافت. |
نسخهٔ ۳ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۲
تعدد مذاهب و مسأله تقریب و وحدت اسلامی عنوان مدخلی است از مرحوم آیت الله تسخیری درباره رابطه مذاهب با تقریب و برخی از چالشها و راه حلهای پیش روی تقریب بین مذاهب اسلامی که در نشریه اندیشه تقریب به چاپ رسیده است [۱]
چکیده
بدیهی است در زمان پیامبر«صلی الله علیه و آله» از آن جا که احکام و مفاهیم به طور مستقیم از سوی آن حضرت صادر می شد نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشت. شیوه اجتهاد پس از وفات پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله» در عصر تابعین متداول گشت، اما پس از این دوره از آغاز قرن دوم، مذاهب و مکتب فقهی شکل گرفت و تا نیمه قرن چهارم تعداد آنها به 138 مذهب رسید. نگارنده پیدایش مذاهب را نشان دهندۀ تکامل خرد اسلامی و ثروت گران قدر فکری برای تمدن اسلامی دانسته و حرکت تقریب مذاهب اسلامی مطرح شده در دهه های اخیر را دارای ریشه هایی در دورترین دوره های اسلامی می داند و به دنبال آن، پایه های قطعی را که همه مذاهب، بدون استثناء، بدان باور دارند، به عنوان محور وحدت آفرین تقریب بیان می نماید و پس از آن، سیاست ها و راهبردهای ضروری را برشمرده و نقش علما و اندیشمندان را در روند تحقق آن گوشزد می کند.
پیدایش مذاهب اسلامی
در زمان پیامبر اكرم«صلی الله علیه و آله»از آن جا كه احكام و مفاهیم به طور مستقیم از سوی آن حضرت صادر میشد، نیاز چندانی به اجتهاد دیگران وجود نداشت و اگر برخی صحابه اجتهادی هم داشتند پیامبر«صلی الله علیه و آله» خود بر آن صحه گذاشت.
اختلاف ها در آن زمان، خیلی ساده بود و وقتی سرزمین اسلام گستردگی یافت، آیه «نفر» با توجه به واقعیت موجود، پایه اجتهاد و «حجّیت خبر واحد» را تشریح كرد. خداوند متعال میفرماید: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ؛ و شایسته نیست مؤمنان همگی ]برای جهاد[ كوچ كنند، پس چرا از هر فرقهای از آنان، دستهای كوچ نمیكنند تا[دستهای بمانند و] در دین آگاهی پیدا كنند و قوم خود را ـ وقتی به سوی آنان بازگشتند، بیم دهند، باشد كه آنان [از كیفر الهی] بترسند»[۲]
شیوه اجتهاد در این شرایط و پس از وفات پیامبر اكرم«صلی الله علیه و آله» متداول تر گشت و در عصر تابعین به شكل مؤثرتری ادامه یافت، ولی هنوز مذاهب به شكل مشخص خود، مطرح نشده بود و پس از این دوره، یعنی بعد از «عصر تابعین» بود كه مذاهب مطرح گشت.
بنا به اعتقاد استاد سایس، از آغاز قرن دوم تا نیمه قرن چهارم هجری، جهان اسلام شاهد 138 مذهب و مكتب فقهی بود به طوری كه بسیاری از شهرها، برای خود مذهب ویژهای داشتند.[۳] حال آنكه استاد اسد حیدر این رقم را بیش از پنجاه دانسته است.[۴]
به اعتقاد برخی علما، این مذاهب كه پس از طبقه تابعین مطرح گردید، بیشتر مذاهب فردی بود كه از سوی پیروان، ملاك عمل قرار نگرفت و از این رو با از میان رفتن پیروان اولیه، مذاهب مزبور نیز در صحنه نماند. ولی برخی دیگر، مذاهب گروهی به شمار میآید كه در پرتو مجموعههای به هم پیوسته ای كه از سوی پیروان و صاحبان اولیه آنها تدوین گشت، پختگی و انسجام بیشتری پیدا كرد.[۵]
از مذاهب گروه نخست (از میان رفتهها) میتوان به موارد زیر اشاره كرد: 1ـ مذهب حسن بصری (23ـ110ق)؛
2ـ مذهب ابن ابی لیلی (74ـ148ق)؛
3ـ مذهب اوزاعی (88ـ157ق)؛
4ـ مذهب سفیان ثوری (97ـ161ق)؛
5ـ مذهب لیث بن سعد (متوفی سال 175ق)؛
6ـ مذهب ابراهیم بن خالد كلبی (متوفی سال 240ق)؛
7ـ مذهب ابن حزم داود بن علی اصبهانی ظاهری (202ـ270ق)؛
8ـ مذهب محمد بن جریر طبری (224ـ310ق)؛
9ـ مذهب سلیمان بن مهران اعمش (متوفی سال 148ق)؛
10ـ مذهب عامر بن شرحبیل شعبی (متوفی سال 105ق). و بسیاری دیگر.
و مذاهبی كه تا به امروز ادامه پیدا كردهاند عبارت است از: 1ـ مذهب امامی اثنی عشری كه امام محمد باقر و امام جعفر صادق«علیهما السلام»، معارف آن را گسترش بخشیدند؛ 2ـ مذهب زیدی؛ 3ـ مذهب حنفی؛ 4ـ مذهب شافعی؛ 5ـ مذهب مالكی؛ 6ـ مذهب حنبلی؛ 7ـ مذهب اباضی.
ما در این جا در پی بررسی زمینههای پیدایش مذاهب یا عوامل از میان رفتن یا گسترش آنها ـ كه شامل عوامل علمی، شخصی، سیاسی و اجتماعی و.... میگردد، نیستیم؛ آنچه بیش از هر چیز در این بحث برای ما اهمیت دارد، یادآوری نكات زیر است:
1ـ پیدایش مذاهب، نشان¬دهندۀ تكامل خرد اسلامی به منظور جبران غیبت پیامبر بزرگوار اسلام«صلی الله علیه و آله» و گسستن رشته وحی از یك سو و گستردگی نیازها، فراوانی اتفاقها و پیچیدگی جوامع از سوی دیگر و چه بسا به دلیل تراكم دانش فقهی و مطرح گشتن باب های گوناگون دانش فقه است. بنابراین حالتی طبیعی و در راستای حركت تمدنی به شمار میرود.
2ـ این مذاهب، در واقع یك ثروت گران قدر فكری برای تمدن اسلامی است كه هرگز نمیتوان آن را دست كم گرفت، همچنان كه هم برای حاكم اسلامی و هم برای مسلمانان، گستره ای برای انتخاب و گزینش بهینه در عرصه اجرای شریعت و پیاده كردن آن در زندگی فردی (به ویژه در شرایط عدم تقلید از اعلم) و اجتماعی، فراهم میآورد؛ زیرا رأی حاصل از یك روند به رسمیت شناخته شده ای چون اجتهاد، كاملاً قابل انتساب به اسلام است و عرصه وسیعی برای مانور و گزینش بهترین نظریات و آرا (حتی اگر حاكم خود و با اجتهاد شخصی خویش با آن رأی موافقت نداشته باشد) فراروی حاكم شرع قرار میدهد. حاكم شرع میتواند برای دست یابی به نظریه و دیدگاه برتر اجتماعی، به تلفیق و تركیب آرای مختلف فقهی دست بزند كه خود صادقانه ترین بیان انعطاف پذیری اسلامی است.
3ـ شكل گیری این مذاهب ـ همچنان كه اشاره گردید ـ نشان دهندۀ غنای زندگی اسلامی، طبیعی و كاملاً قابل انتظار بود. ولی آنچه كه این پدیده طبیعی را به یك پدیده منفی در مسیر تاریخی اسلام تبدیل كرد همان چیزی است كه آن را فرقه گرایی تنگ نظرانه مینامیم؛ روحیه فرقه گرایانهای كه از منطق گفت وگویی که قرآن كریم بدان فرا میخواند، فاصله گرفت و تساهل و تسامح و مدارای اسلامی را به یك سو نهاد و وارد جدال بیهوده و زشت گردید. ما در این میان، به تعبیر آقای قرضاوی[۶] ، شاهد دورههای وحشتناك و شیوههای غیر اسلامی تكفیر، تفسیق و اتهام بدعت گذاری بوده ایم كه خود به نزاعها و درگیریهای خونباری منجر شده و چه خون ها و اشك هایی كه بر اثر آنها جاری نگشته و امت اسلامی را دچار پراكندگی و تفرقه نساخته و آن را از كسب موقعیت شایسته و سزاوار خود، محروم نکرده[۷] است.
از این روست كه ما به طور جدی خواهان بازگرداندن مذاهب به وضع طبیعی خود از طریق ترویج گفت وگوی سازنده اسلامی، هم دلی و هم نوایی و جست وجوی گسترههای مشترك و در یك كلام خواهان چیزی هستیم كه از آن به «حركت تقریب مذاهب اسلامی» یاد میكنیم.
حرکت تقریب مذاهب اسلامی
روندی كه در دهههای اخیر نام «حركت تقریب» بر آن نهاده شده دارای ریشههایی در دورترین دورههای اسلامی است، زیرا اصالت و پویایی خود را از اصول درخشان شریعت گرفته و ضرورت آن همگام با گسترش و تعمیق مسئولیت این امّت در بنای تمدن بشری یا دست كم مشاركت فعّال در آن، روشن تر گردیده است.
در اواخر دهه چهل قرن میلادی گذشته، علما و شخصیتهای برجسته ای، شالوده اولیه این حركت مبارك را پی ریزی كردند و جهادی راستین در تبیین آن به عمل آوردند و پس از بیان اصالت و نیز ریشههای شرعی و ضرورت رو به رشد و فزاینده آن، مقالات متعددی برای توضیح هر چه بیشتر این پدیده و توجیه آن برای مردم نگاشتند.
پایه های تقریب
به نظر ما، ایمان به مسئله تقریب، با توجه به پایههای زیر كه همه مذاهب اسلامی بدون استثنا بدان باور دارند، در نهایت منطق، مطرح میگردد:
پایه نخست
ایمان به اصول اعتقادی اسلام؛ یعنی توحید الهی (در ذات و صفات و فعل و عبادت) و نبوّت پیامبر خدا«صلی الله علیه و آله» و قرآن مجیدی كه این دین به ارمغان آورده و آنچه در آن آمده است و نیز معاد روز قیامت.
پایه دوم
پای بندی كامل به همه ضروریات و اركان اسلام از جمله: نماز، زكات، روزه، حج و...
پایه سوم
پای بندی همه جانبه به اینكه كتاب خدا و سنّت شریف نبوی، دو سرچشمه بنیادین شناخت نظر اسلام در همه مسایل، شامل مفاهیم هستی و زندگی و گذشته و حال و آینده انسان در هر دو جهان و احكام و شریعتی كه زندگی و رفتارهای فردی و اجتماعی آدمی را سامان میبخشند، به شمار میروند. در مورد اصول و سرچشمههای دیگری چون عقل و قیاس و اجماع و جز آن باید گفت كه آنها تنها هنگامی اعتبار دارند كه به این دو سرچشمه اصلی مستند باشند و از آنها مایه گرفته باشند. ائمه مذاهب و پیشوایان آنها همگی آشكارا این حقیقت را مطرح كرده و جز با استفاده و الهام از این دو سرچشمه، رأی و نظری ارایه نمیدهند. روایات بسیاری نیز از ائمه اهل بیت «علیهم السلام» وارد شده كه تأكیدی بر این معناست، از جمله این فرموده امام جعفر صادق«علیه السلام»: «همه چیز باید به كتاب و سنّت، ارجاع داده شود».[۸] امام مالك بن انس نیز میگوید: «بدانید كه من هم بشری هستم كه به صواب یا خطا میروم، از این رو سخنانم را بر كتاب و سنّت عرضه كنید»[۹] امام شافعی نیز سخنانی نزدیك به این مضمون دارد.[۱۰]
پایه چهارم
پایبندی به اینكه اسلام اجازه اجتهاد را به مثابه عملی جهت رسیدن به فهم اسلام، داده است. اجتهاد نقش بسزایی در تأكید بر انعطاف پذیری شریعت و توان آن نسبت به فراگیری چالشهای زندگی طبق معیارها و ضوابط معین، ایفا میكند. پذیرش این نقش، ضرورتاً به معنای امكان ایجاد پیوند میان نتایج مختلف حاصل از اجتهاد ـ حتی اگر متفاوت و یا متضاد با یکدیگر باشند ـ از یك سو و اسلام از سوی دیگرست، زیرا برداشت ها، دیدگاه ها و باورها در این میان، متفاوت است (و در علوم اسلامی با عنوان «اسباب الخلاف»، تدریس میگردد).
به اعتقاد ما اگر اسلام اجازه داده كه اجتهاد[به مفهومی كه بیان شد] صورت گیرد، بدان دلیل است كه دین و آیینی واقعی و فطری است و برای دینی كه متعلق به همه دوران هاست و رشته وحی از آن گسسته و معصومانش در قید حیات نیستند، برای شناخت شریعت و احكام آن راهی جز اجتهاد وجود ندارد؛ هر چند این روش گاه گرفتار خودخواهیهایی میشود و آرای متفاوتی را عرضه می کند كه چه بسا برخی از آنها با آن چه كه خداوند متعال در اسلام منظور داشته، همخوانی ندارد.
همچنان كه شاهد آنیم كه این روش منطقی، در خصوص استنباط همه مسایل، از جمله عقاید و مفاهیم (یعنی تصوراتی كه از یك سو بر عقاید و باورها مبتنی است و از سوی دیگر در ارتباط مستقیم با واقعیت قرار دارد) و احكام و حتی مواضع و دیدگاه¬های اسلام نسبت به برخی قوانین طبیعی، تعمیم داده میشود.
پایه پنجم
اصل وحدت اسلامی، گویای ویژگی مهمی از ویژگیهای این امّت مقدس است كه بدون آن نمیتواند مدعی كمال هویت خویش گردد. اسلام برنامه همه جانبه ای برای تحقق این وحدت در نظر گرفته كه بر اساس چنگ زدن به ریسمان محكم الهی (یعنی هر راهی كه به خدای یگانه منتهی گردد) و با تأكید بر وحدت اصل، وحدت خلق، وحدت هدف و وحدت شریعت و راه و با فراخوان به ورود همگانی به محدوده تسلیم كامل در برابر خدا و نفی وسوسههای شیطانی، صورت میگیرد، و در این راستا، آثار و پیامدهای وحدت را یادآور میشود و بذر اخلاقیات و عناصر فداكاری و ایثار در راه هدف كلی را در دل ها میكارد و همه معیارها و ملاك های تفرقه افكنی همچون زبان، ملیت، وطن، طایفه و قبیله و رنگ را به یك سو مینهد و بر معیارهای انسانی همچون علم و تقوا و جهاد و نیز لزوم جست وجوی وجوه اشتراك تأكید میكند و به استفاده منطق و عقل سلیم، یعنی منطق
گفت وگوی آرام و علمی و نیز به موارد و عناصر دیگری ـ كه به دلیل روشنی و به منظور خودداری از درازی سخن، از آنها میگذریم ـ فرا میخواند.
ایمان به این اصل، مقتضیاتی دارد كه از جمله بنیادهای حركت تقریب به شمار میرود و به آنها اشاره خواهد شد.
پایه ششم
اصل برادری اسلامی كه خود بخشی از برنامهای است كه در بالا به آن اشاره شد و ترجیح می دهیم به طور مستقل نیز بر آن تأكید كنیم، زیرا مهم ترین بخش به شمار رفته و سامان بخش همه روابط اجتماعی در اسلام است و معتقدیم كه پیامدهای آن تنها به جنبههای اخلاقی منحصر نیست و جنبههای تشریعی را نیز در بر میگیرد و تأثیر همه جانبه خود را بر حركت اجتهاد بر جای میگذارد و در نتیجه ما دیگر شاهد احكامی متناقض با این اصل، در جامعه اسلامی نخواهیم بود.
حركت تقریب باید بر اساس این پایههای چند گانه پی ریزی گردد و چه بسا پذیرش و باور به این پایهها، به طور منطقی و خود به خود، ایمان به این حركت را به دنبال خواهد داشت. از این رو معتقدیم تقریب، تنها به جنبههای اخلاقی یا شعاری منحصر نیست، هم چنان كه تنها جنبههای تشریعی را در بر نمیگیرد بلكه فراتر از اینها، به جنبههای مختلف فكری و تمدنی پیوند میخورد و شایسته است كه همه نخبگان فكری، فقهی و اندیشمندان در آن سهیم شوند و حتی باید از نخبگان نیز فراتر رفت و كل تودهها را زیر پوشش این اندیشه قرار داد.
تودههای مسلمان باید با فرهنگ تقریب بار آیند، زیرا هر چند اسلام بر اختلافهای فكری غیرمخرب و طبیعی، صحّه میگذارد، اما هرگز در پیوند با مواضع عملی نسبت به مسایل سرنوشت ساز داخلی و خارجی، كوچك ترین اختلافی را برنمیتابد. به همین دلیل است كه در این آیین، كسی كه در برابر حاكم شرع بایستد (یعنی مقامی كه قاعدتاً باید موضع عملی امّت را یگانگی بخشد) هم چون كسی است كه در برابر فرمان خدا ایستاده باشد، چون فرمانبری از حاكم شرع، هم سنگ با فرمانبری از خدا در نظر گرفته شده است.
اصول و ارزشهایی که دست اندرکاران تقریب باید به آن پایبند باشند
بنابر اصول و پایههایی كه ذكر شد و به پیروی از آن چه كه علما و مبلغان تقریب از آن سخن گفته اند ما به پایبندی به ارزش های زیر فرا میخوانیم و این ارزشها را خطوط كلی سیاست هایی تلقی میكنیم كه برای تحقق اهداف مورد نظر، مد نظر قرار می گیرد.
همکاری در موارد اتفاق
آن چه در عرصه های مختلف، مورد توافق است، بسیار زیاد است. مذاهب اسلامی، در اصول اعتقادی یا در عرصه های احكام تشریعی (كه برخی علما این میزان را تا 95% مجموعه كلی ذكر كردهاند) یا در گستره های اخلاقی كه تقریباً اتفاق نظر كامل حاصل است و نیز در عرصه مفاهیم و فرهنگ اسلامی و حتی در روند تاریخ و نقاط عطف اصلی، به رغم وجود برخی اختلاف ها در ارزیابی مواضع معین، از مواضع مشترك فراوانی برخوردارند. در مورد مواضع عملی نیز آنها همگی متفق اند كه این مواضع باید از طریق هم گرایی و هم بستگی اجتماعی و طی یك تصمیم جمعی یكسانی كه رهبران دینی اتخاذ میكنند، از وحدت و یگانگی برخوردار باشد. تردیدی نیست كه همكاری در وجوه مشترك فكری به معنای تلاش مشترك برای استحکام آنها در اذهان و اجتناب از هر اقدام متضاد با آنها و در نتیجه، عمق بخشیدن به آنها در كل حركت جامعه اسلامی است. همگامی و همكاری در عرصههای هم پیوند با رفتارهای فردی، اجتماعی و تمدنی، امر كاملاً روشنی است كه این عرصههای حیاتی گوناگون را در بر میگیرد؛ پیاده كردن شریعت اسلام، بزرگداشت شعایر الهی هم¬چون نمازهای جمعه و حج و تحقق ویژگیهایی چون وحدت در امت اسلامی و...
یادآور میشویم كه حركت تقریب باید حداكثر تلاش خود را برای كشف این عرصههای مشترك و آگاهی دادن به تودههای مسلمان و حتی به نخبگان به كار گیرد و در جهت گسترش هر چه بیشتر این عرصهها گام بردارد.
معذور داشتن یکدیگر در اختلافها
تا وقتی به گشودگی باب اجتهاد ـ كه حالتی طبیعی است و نمیتوان با یك تصمیم آن را بست ـ ایمان داریم و تا زمانی كه دلایل و علل اختلاف از نتایج اجتهادی، پا بر جا و طبیعی است، باید نتیجه گرفت كه اختلاف در آرا و فتواها، پذیرفتنی است. به لحاظ اسلامی نیز وجود اختلاف نظر نهی نشده است؛ آنچه نهی شده و ناپسندیده است، نزاع های عملی بیهوده و تضعیف كننده، تفرقه در دین، دسته بندیهای مخرّب و امثال آن است و این خود دلیلی بر عقلانیت و منطقی بودن اسلام است.
بنابراین هر كدام از مسلمانان، اعم از استاد یا شاگرد و مجتهد یا مقلّد، باید تحمل رأی مخالف را داشته باشند و به شیوههای تهدید و ارعاب و تكفیر متوسل نگردند. در این صورت است كه اختلاف نظرها، برادرانه و دوستانه خواهد بود و آسیبی به دوستیها نخواهد زد.
در این جا به متون و روایات بسیاری باید اشاره كنیم كه مؤمنان را به تحمّل و مدارا و سعه صدر فرا میخواند و به سادگی میتوان آنها را بر اوضاع كنونی مسلمانان انطباق داد. از جمله این حدیث از امام جعفر صادق«علیه السلام» كه چون در محضر ایشان نام گروهی به میان آمد، راوی گفت: ما از آنان تبرّی میجوییم، زیرا آنها مانند ما نمیاندیشند و باور ندارند. امام فرمود: با ما دوستی دارند ولی مانند شما نمیاندیشند به این دلیل از آنان تبرّی میجویید؟ راوی میگوید: آری. فرمود: این همان چیزی است كه ما معتقدیم ولی شما به آن اعتقاد ندارید پس ما هم باید از شما تبرّی جوییم!... تا آن جا كه فرمود: با آنان دوستی داشته باشید و از آنها تبرّی مجویید. در میان مسلمانان كسانی هستند كه یك سهم و كسانی نیز هستند كه دو سهم دارند... و درست نیست كه صاحب یك سهم، از صاحب دو سهم، خرده گیری كند...» [۱۱] برخورد پیشوایان مذاهب با یک دیگر خود بهترین گواه بر این حقیقت است. اگر بخواهیم به وقایع تاریخی در این باره بپردازیم، سخن به درازا خواهد كشید.[۱۲]
هم چنان كه شاهد آنیم كه پیشوایان مذاهب، باب اجتهاد را بر دیگران نبستند و حتی پیروی از نظریات و آرای خود را در صورت تحقق خلاف آن برای كسی، حرام دانستند. در این باره تنها به موارد زیر اشاره میكنیم:
از امام «مالك بن انس» نقل شده كه گفته است: «من خود یك انسانم، ممكن است بر صواب یا خطا باشم، سخنانم را با كتاب و سنت، بسنجید».
امام شافعی نیز میگوید: «اگر صحت حدیثی بر خلاف گفته ام ثابت شد، گفته ام را به یك سو نهید». و امام ابوحنیفه میگوید: «این رأی من است و به نظر خودم بهترین است و اگر كسی رأی دیگری آورد از وی میپذیرم و چنان چه كسی دلیل مرا نمیداند حرام است كه بر اساس نظر و سخن من، فتوا دهد».
و امام احمد بن حنبل میگوید: «از كاستی دانش مردان است كه از دیگران تقلید كنند». و این دقیقاً همان نكاتی است كه علمای بزرگ پس از ایشان نیز بر آن تأكید كرده اند.[۱۳]
اجتناب از تکفیر و اتهام بدعت گذاری
تكفیر از جمله مصیبتهای تاریخ ماست. به رغم احادیث شریفی كه از یك سو، مسلمانان را در ایراد تهمت به دیگران محدود میگرداند و از سوی، دیگر از اتهام كفر به مسلمانان، منع میكند[۱۴] ، شاهد این روند ـ كه راه هر گونه مخالفت یا خلاقیتی را بر عقل بسته است – هستیم تا جایی كه مشاهده شده است که فردی كتابی را تألیف كرده و معتقد است مخالفت حتی با یك حرف در آن به كفر منجر میشود!
از این روست كه ما همگان را فرا میخوانیم تا با الهام از روح قرآن كه حتی در بحث و جدل با كفار حقیقی نیز به منطق و برخورد عملی دعوت میكند و به پیامبرش خطاب كرده كه به آنان بگوید: «وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛ و در حقیقت یا ما یا شما بر هدایت یا گمراهی آشكاریم» (سبا/24) مسئله را به جای «كفر و ایمان» به «درست و نادرست» (صواب و خطا) تبدیل كنند.
عدم نکوهش نسبت به پیامدهای یک نظر
این منطقی است كه انسان در برابر نظری كه ابراز میكند پاسخ گو باشد و در نهایت دقت و تأمل، در این باره با وی مناقشه شود، ولی ما عادت كرده ایم كه همواره مناقشاتی را دنبال كنیم كه بر پیامدهای رأی مبتنی است و در نتیجه، تكفیر و اتهام به بدعت گذاری مطرح میشود، حال آن كه چه بسا صاحب رأی، خود چنان پیامد یا ملازمتی را قبول نداشته باشد.
برای مثال، برخی كه به حسن و قبح عقلی ایمان دارند، كسانی را كه بدان ایمان ندارند در شمار افرادی قلمداد میكنند كه در ایمان به صدق و راستی پیامبر تردید نموده اند؛ با این استدلال كه آن چه احتمال دروغ گویی پیامبر معجزه آور را ردّ میكند، حكم عقل به قبح انجام معجزه از سوی دروغ گو است و اگر ما هر گونه تقبیح عقلی را رد كنیم در واقع باب ایمان به نبوّت را بسته ایم. در مورد مسئله اطاعت از خداوند متعال نیز همین استدلال را میكنند؛ آن چه ما را ملزم به اطاعت از پروردگار میكند، چیزی جز حكم عقل نیست.
و به همین ترتیب، كسان دیگری را مییابیم كه قائلان به توسّل یا شفاعت یا سوگند به غیر خدا را به شرك متهم میكنند، زیرا معتقدند لازمه و پیامد چنان اعتقادی، شرك است.
جدال آرام و متین علمی، امر مطلوبی است و ما هرگز خواستار بستن راه مباحث و مجادلات كلامی نیستیم. منطق هم همین اقتضا را دارد ولی همگان را بدان فرا میخوانیم كه در مناقشه و جدال، راه منطق در پیش گیرند و آن چه را كه طرف مقابل خود نمیپذیرد به او نسبت ندهند و تا زمانی كه به ملازمت رأی خود با رأی دیگر اعتقادی ندارند، صاحب آن رأی را معذور دارند و این گونه است که میتوان باب گستردهای از اتهامهای ویرانگر را بست.
برخورد احترام آمیز در گفت وگوها
گفت وگو منطق صحیح انسانی برای انتقال اندیشه به دیگران است و قرآن كریم نیز نظریه بی نظیر و بسیار جالبی در مورد گفت وگوی ایده آل، شامل مقدمات گفت وگو، شرایط، اهداف و زبان آن، مطرح ساخته است كه از جمله میتوان به مسئله شنیدن نظر دیگران و پیروی از بهترین آنها و نیز مسئله عدم توهین و اهانت به طرف مقابل اشاره كرد، به طوری كه آیه شریفه: « قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ بگو:[شما]از آن چه ما مرتكب شده ایم بازخواست نخواهید شد و[ما نیز]از آن چه شما انجام میدهید بازخواست نخواهیم شد»[۱۵]
در مورد نحوه گفت وگوی پیامبر با كسانی كه به اسلام ایمان ندارند، مطرح شده و پیامبر را از برانگیختن زخمهای كهنه و اتهامهای متقابل، بر حذر داشته و تنها به منطقی بودن خود گفت وگو توجه میدهد. در این آیه، حتی ادب تعبیر و زبان گفت وگو نیز رعایت شده و برای احترام به طرف مقابل نمیگوید: «و لانسأل عما تجرمون»، هر چند به لحاظ سیاق لفظی، تناسب بیشتری داشت. خداوند پیامبرش را در بحث و گفت وگوی با غیرمؤمنان این گونه راهنمایی میكند، ولی ما در گفت وگوی با مسلمانان دیگری كه با آنها اصول اعتقادی مشترك داریم چگونه رفتار میكنیم؟! حال آن كه در حدیث آمده است: «در شر كسی همین بس كه برادر خود را تحقیر كند».[۱۶]
خودداری از توهین به مقدسات دیگران
حقیقت آن است كه این اصل، تابع اصل قبلی و در واقع مقدم بر آن است، زیرا توهین به مقدسات دیگران باعث ایجاد فضای عاطفی نامساعد و عدم تعادل مطلوب در گفت وگو میشود. خداوند متعال نیز در قرآن، از این كار نهی فرموده است: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ و آنهایی را كه جز خدا میخوانند دشنام مدهید كه آنان از روی دشمنی [و] به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه برای هر امتی كردارشان را آراستیم. آن گاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آن چه انجام میدادند آگاه خواهد ساخت»[۱۷].
خداوند این چنین مؤمنان را به برخورد و گفت وگو با دیگران فرا میخواند. پیش از آن نیز وظایف تبلیغی و اجباری یا تحمیل نظر خود بر دیگران ـ حتی اگر در شمار مشركان باشند ـ را برایشان توضیح میدهد: «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا وَ ما جَعَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ؛ و اگر خدا میخواست، آنان شرك نمیآوردند و ما تو را برایشان نگهبان نكرده ایم و تو وكیل آنان نیستی»[۱۸]. متون و احادیث اسلامی در نهی از دشنام و ناسزا و نفرین، كاملاً شناخته شده است و وقتی در برخورد با مشركان باید این نكات را رعایت كرد، با هم كیشان كه جای خود دارد؛ آنهایی كه در واقع برادران مسلمانی هستند كه در راه هدفی واحد، میكوشند و دردها و آرزوهای یک دیگر را احساس میكنند. چنین وضعی هرگز تحمل توهین و اهانت را ندارد به ویژه نسبت به موارد و مسایلی كه یك طرف آنها را مقدّس و در پیوند با معتقدات و باورهای اصیل خود میداند.
آزادی انتخاب مذهب
از آن¬جا كه ما پذیرفته¬ایم وجود مذاهب مختلف اسلامی نتیجه اجتهادهایی است كه اسلام روا داشته است، باید آنها را راه¬هایی برای دست¬یابی به رضای خداوند بدانیم و وقتی اختلافی میان آنها مطرح میشود طبیعی است كه انسان مسلمان این مذاهب را مورد پژوهش و مطالعه قرار دهد و بهترین را ـ طبق معیارهایی كه بدان¬ها ایمان دارد و معتقد است كه با چنان معیارهایی وظیفه خود را در برابر خدا به انجام رسانده و امانت و عهد خود را بجای آورده است ـ برگزیند و در این صورت كسی نباید او را برای گزینشی كه به عمل آورده ـ هر چند او را خوش نیاید ـ مورد نكوهش قرار دهد. هم¬چنان كه معنا ندارد كه كسی را وادار به انتخاب مذهب معینی كرد، زیرا این انتخاب، در پیوند با باورهای ایمانی است و جز با دلیل و برهان، نمیتوان بدان دست یافت. در این¬جا تأكید میكنیم كه هر مذهبی بدون آسیب رساندن به حقوق دیگران و بی¬آن¬كه متوسل به جار و جنجال و توهین گردد حق دارد نظرات و دیدگاه¬های خود را توضیح دهد. ما نمیگوییم باید باب بحثهای سالم منطقی در اعتقادات، فقه یا تاریخ بسته شود بلكه با سوءاستفاده، جدال¬های بیهوده و تحمیل نظر خود بر دیگران و حق¬كشی مخالفیم. ما معتقدیم تجاوزهایی كه در طول تاریخ صورت گرفته ناشی از عدم پای¬بندی به اصول و قواعد گفت¬وگوی سازنده و به فراموشی سپردن این حقیقت است كه همه مذاهب در راه اعتلای كلمه اسلام ـ البته طبق تصوّری كه خود از آن دارند ـ گام برمیدارند.
نقش علما و اندیشمندان در روند تقریب
تردیدی نیست كه بیشترین مسئولیتها در عرصه فعالیت¬های «تقریبی» بر دوش این گروه از مسلمانان است، زیرا آنها از یك سو وارثان پیامبران، حاملان رسالت تبلیغ و سازندگان نسل فردا هستند و از سوی دیگر، نسبت به هر كس دیگری با پایهها و شالودههای تقریب آشنا هستند و بیشترین تأثیر را در وحدت بخشیدن به صف امت و تحقق ویژگیهای آن، دارند. آن¬چه كه آنها میتوانند در راستای ایفای نقش خود بدان بپردازند، از این قرار است: 1ـ تعمق و تأمل در پایهها و ارزشهای حركت تقریب و درك عمیق و انعكاس آنها در مباحث، بررسیها و نوشتههای خود و از آن مهم¬تر، توجه به آنها در استنباط¬های فقهی و فكری خود و در نظر گرفتن آنها به عنوان یك اصل راهنما و مصلحت مرسلی (مطلقی) كه بر اساس قاعده معروف تزاحم در اصول فقه، باید بر همه احكام با اهمیت كمتر، ترجیح داده شود. از این¬رو ما در برخی گردهماییهای بین¬المللی تقریب، به حمایت از حركت «تقریب فقهی» فراخواندیم و سعی كردیم نظریات فقهی را به یکدیگر نزدیك سازیم. پس از تأمل در برخی نزاع¬های فقهی، متوجه میشویم كه آنها در واقع اختلاف¬های لفظی ناشی از اختلاف دیدگاه¬ها یا اختلاف در اصطلاح¬هاست. در برخی مباحث اصولی، از جمله در مورد «قیاس»، «استحسان» و «ممانعت از مفسده جویی» (سد الذرائع) و امثال آن نیز مسئله از همین قرار است. توجه به این نكته، گرایشی است كه در برخی كتاب¬های اصولی از جمله «اصول فقه» مرحوم علامه شیخ محمدرضا مظفر و مرحوم علامه سید محمدتقی حكیم كه افتخار شاگردی آنها را داشته¬ایم، دیده میشود. در این¬جا ناگزیر باید به نوشتهها و كتاب¬های فراوانی اشاره نماییم كه آن¬چنان اختلاف¬ها را بزرگ كرده و عمق بخشیدهاند كه این برداشت در خواننده آنها قوت میگیرد كه هم¬گرایی و تفاهم، ناممكن است و همه عرصهها را فراگرفته و تصور هرگونه تقریب و تفاهمی، بی¬معناست. این نوشتهها، به حقیقت جفا نموده و وحدت منابع و وحدت شیوهها و معیارها و هدف را كاملاً نادیده میگیرند. 2ـ فعالیت هماهنگ برای روشنگری و گستراندن فرهنگ تقریب به میان تودههای مسلمان به طوریكه مسلمانان به رغم اختلاف در مذهب جز با احساس صادقانه برادری و همكاری، با یک¬دیگر برخورد نكنند و همگان پذیرای فعالیت¬های چندمذهبی باشند و درگیریهای احساسی برخاسته از رسوبات تاریخی و موروثی كه صحنههای دردناكی را بجای گذاشته، منتفی گردد. اختلاف در یك حكم شرعی، تفاوت در برداشت از یك اتفاق تاریخی و چندگونگی در رفتارهای اجتماعی را ـ تا وقتی كه در چارچوب كلی اسلام قرار داشته و برخاسته از اختلاف در اجتهاد می¬باشد ـ میتوان توجیه و در عین حال تحمّل كرد. البته اگر رفتاری را همه مجتهدان خارج از چارچوب تلقی كنند باید به بهترین روش، با آن برخورد كرد. 3ـ كوشش مشترك و پی¬گیر برای در پیش گرفتن مواضع یكسان و سمبلیك در همه مسایل سرنوشت¬ساز، از جمله در خصوص: الف ـ پیاده كردن احكام اسلام؛ ب ـ تحقق حاكمیت ملی در چارچوب دینی؛ ج ـ رویارویی با دشمن و نقشههای آن در ضربه زدن به هویت و كیان امت؛ د ـ پاسداری از وحدت امت و نفی تفرقه؛ هـ ـ برتری منافع و مصلحت عمومی مسلمانان بر منافع گروهی. 4ـ تشویق به تأسیس نهادهای تقریبی، از جمله: الف ـ باشگاه¬های اجتماعی مشترك میان پیروان مذاهب گوناگون؛ ب ـ اردوگاه¬های «تقریبی» در مسایل مختلف؛ 5ـ ایجاد گروه¬های «تقریب» در جاهایی كه مسلمانان حضور دارند. مراكز و دولت¬های اسلامی نیز میتوانند نقش مهمی در این مورد ایفا كنند. آنها میتوانند حركت تقریب را تشویق نمایند، كنفرانسها و گردهماییهایی در این خصوص برگزار كنند و طرح¬هایی را اجرا نموده و تبلیغات مسئولانهای را در پیش گیرند و مظاهر و نمودهای تفرقه را نفی کرده، فرهنگ تسامح و تساهل مذهبی را گسترش دهند.
پانویس ها
- ↑ اندیشه تقریب (1389ش)، شماره 25، ص11
- ↑ (توبه/22)
- ↑ تاریخ الفقه الاسلامی، صفحه 92 به بعد.
- ↑ الامام صادق و المذاهب الاربعة، جلد 1، صفحه 160
- ↑ موسوعه طبقات الفقهاء: بخش دوم از مقدمه، صفحه 57. (متن عربی)
- ↑ مجله «رسالة التقریب» ـ شماره 36 ـ صفحه 210
- ↑ نگاه كنید به كتاب: «قصة الطوائف» ـ انصاری ـ صفحات 155 به بعد
- ↑ وسائل الشیعه، ج27، ص111(موارد مشابه چنین روایتی، فراوان است)
- ↑ جلاءالعینین، آلوسی، به نقل از ابن تیمیة، ص199
- ↑ (همان منبع، همان صفحه).
- ↑ وسائل الشیعه؛ چاپ: مؤسسه اهل البیت«علیهم السلام» ؛ جلد 16 ـ صفحه 160
- ↑ نگاه كنید به پژوهش آیت ا... واعظ زاده خراسانی در این باره در كتاب خود: «دراسات و بحوث» جلد 1، صفحه 545 به بعد
- ↑ سخنان فراوان ديگري نيز وجود دارد كه در كتاب¬هاي گوناگوني از جمله «جلاء العينين»(آلوسي)، ص199 و «تلبيس ابليس» (ابن¬جوزي)، ص99 به بعد و «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» (اسد حيدر)، ج1 ص 175، نقل شده است.
- ↑ در اين باره مي¬توان به احاديث كتاب «الايمان» در «صحاح» و كتب حديث ديگري چون «جامع الاصول» (ابن¬اثير الجزري) جزء اول، ص207 به بعد مراجعه كرد
- ↑ (سبأ/25)
- ↑ «مسلم»، ج4، ص1986 از ابوهريره طي حديثي بلند، روايت كرده است.
- ↑ (انعام/108)
- ↑ (انعام/107)