علی شریعتی: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۲۰۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۳: خط ۹۳:


شریعتی سرانجام ۵ تیر ۱۳۵۶ش، با حضور [[امام موسی صدر]] و نزدیکانش در [[زینبیه دمشق]] و در نزدیکی حرم [[حضرت زینب (س)]] دفن شد. <ref> اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۲۰</ref>
شریعتی سرانجام ۵ تیر ۱۳۵۶ش، با حضور [[امام موسی صدر]] و نزدیکانش در [[زینبیه دمشق]] و در نزدیکی حرم [[حضرت زینب (س)]] دفن شد. <ref> اسفندیاری، شعله بی‌قرار، ۱۳۹۰ش، ص ۲۲۰</ref>
=اندیشه‌های شریعتی=
شریعتی یکی از متفکران [[مسلمان]] بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، [[تشیع صفوی]] <ref>شریعتی، علی، تشیع علوی و تشیع صفوی، انتشارات حسینیه ارشاد</ref> را مظهر سنت مسخ شده می‌داند و آن را توأم با اسارت‌پذیری، [[خرافه]]، [[تقلید]] و جبرگرایی معرفی می‌کرد. <ref> پدرام، مسعود (تیر ۱۳۷۶)، «قدر شریعتی»، ماهنامه ایران فردا (شماره ۳۴)، ص. صفحه ۲۳</ref>
وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است. <ref>پدرام، مسعود (تیر ۱۳۷۶)، «قدر شریعتی»، ماهنامه ایران فردا (شماره ۳۴)، ص. صفحه ۲۳</ref> البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. شریعتی، [[محمدرضا حکیمی]] را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کرده‌است. <ref>اسفندیاری، محمد، راه خورشیدی، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۲ش، تهران</ref>
==نقد امپریالیسم==
زمانی که شریعتی مشغول ترجمه کتاب پنج سال جنگ [[الجزایر]] بود، در سه نامه به فانون به نقد نظریات وی در مورد کنار گذاشتن [[دین]] به عنوان ابزاری برای مبارزه با [[امپریالیسم]] غربی پرداخت. شریعتی بر خلاف فانون معتقد بود که مردم تنها در صورتی می‌توانند با نظام امپریالیسم مبارزه کنند که نخست هویت فرهنگی خودشان را دریابند و هویت فرهنگی در برخی کشورها با سنت‌های مذهبی پیوند خورده‌است. شریعتی شعار بازگشتن به اصل و پیشینه مذهبی خود را مطرح می‌کرد. <ref>ناصر قرگزلو، از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی، ص 87، پاریس 2006</ref>
==[[توحید]]==
توحید از دیدگاه شریعتی چنان‌که خود او مدعی‌ست نه فقط یک تئوری کلامی اعتقادی و صرفاً یگانه پنداشتن [[خداوند]] که به منزله یک زیربنا و جهان‌بینی اعتقادی‌ست. او توحید را به عنوان اصل اصیل [[یکتاپرستی]] عنوان می‌کند و در آثار اسلام‌شناسی‌اش از آن در مقابل [[شرک]] یاد می‌کند.
'''شریعتی می‌گوید توحید عبارتست از''':
... یک فلسفه جهان‌بینی و جهان‌شناسی که همان‌طور که می‌خواهد به جهان [[وحدت]] بدهد، از نظر خلقت (نیز می‌خواهد) به انسان وحدت بدهد، و همان طوری‌که می‌خواهد بین تمام عناصر جهان وحدت بدهد ـ جهان را به خیر و شر تقسیم نمی‌کند ـ، همان‌طور می‌خواهد زیربنایی برای وحدت گروه‌ها و نژادها و طبقات بشری بسازد؛ و بنابراین توحید خدا، در عین حال که حقیقت توجیه‌کننده عالم است زیر بنای توحید انسان هم هست، و توحید معبود زیربنای توحید عابد، که انسان‌ها باشند، هست…
[نهضت [[ابراهیم]]] می‌خواهد به وسیله توحید، در عین حال که انسان را از نظر شناخت هستی بر گرد کانون واقعی و حقیقی عالم وجود بچرخاند، در عین حال بر گرد یک ملاک و یک زیربنای فکری، که اساس وحدت بشری و طبقاتی و نژادی را می‌سازد، بچرخاند، و سمبل هر دو کعبه است. <ref> «آثار دکتر شریعتی: توحید و شرک». وبگاه علی شریعتی.</ref>
==[[سوسیالیسم]]==
راه سوسیالیسم غیر دینی در ایران با تشکیل [[نهضت خداپرستان]] سوسیالیست که [[محمد نخشب]](فعالان سیاسی مذهبی در حکومت پهلوی) از بنیان‌گذاران آن و شریعتی از شناخته‌ترین چهره‌های آن بود، به سمت جمع شدن با آموزه‌های اسلام باز شد. <ref>فردانیوز: نهضت خداپرستان سوسیالیست». پایگاه خبری تحلیلی فردانیوز.</ref> شریعتی در مقدمه مقاله‌ای که در سال ۱۳۳۴ تحت عنوان مکتب واسطه نوشته می‌نویسد: «از میان مکتب‌های ماتریالیسم و [[ایدئالیسم]]، [[اسلام]] روش مختص به خود را دارد و آن را می‌توان رئالیسم نامید. رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام، سوسیالیسم عملی است که بر طرز فکر خداپرستی استوار می‌باشد و حد وسط میان دو رژیم فاسد [[کاپیتالیسم]] و کمونیسم می‌باشد.». <ref>نهضت خداپرستان سوسیالیست». پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی</ref> از این رو شریعتی، ابوذر، از اصحاب وفادار پیامبر را نمونه بارز یک سوسیالیست یکتاپرست می‌دانست که در برابر ستم حکومت ایستاد و به اعتراض برخاست. ترجمه کتاب [[ابوذر]] نوشته [[عبدالحمید جودةالسحار]] از او در سنین جوانی است. <ref> «شریعتی و نهضت خداپرستان سوسیالیست». هفته‌نامه تاریخ شفاهی</ref>
'''شریعتی چنین می‌گوید''':
سوسیالیسم راستین، که جامعه‌ای بی‌طبقه می‌سازد، بدون [[مذهب]] ممکن نیست؛ زیرا انسان‌ها اگر به مرحله‌ای از رشد اخلاقی و کمال معنوی نرسند که بتوانند به خاطر برابری انسان‌ها از حق خود چشم پوشند و به مرحلهٔ ماوراء مادی [[ایثار]] برسند، جامعه‌ای برابر را نمی‌توان ساخت؛ زیرا حق‌ها هرگز برابر نیست و ماتریالیسم، جبراً به اندویدوئالیسم می‌انجامد و برعکس، مذهب نیز تا جامعه‌ای از بند افزون‌طلبی مادی و استثمار و تضاد طبقاتی رها نشده‌است، نمی‌تواند تحقق یابد. چه، تنها در چنین جامعه‌ای است که انسان رها شده از بند تنازع مادی، مجال آن را می‌یابد که از بیماری شیء شدن در نظام ماشینیسم و سرمایه‌داری، یا از خود بیگانه شدن در برابر بت پول و مصرف و گرگ‌ومیش شدن در رابطهٔ طبقاتی [نجات] یابد …
و در نتیجه، تکامل ذاتی خود بپردازد و خلق‌وخوی خدا را گیرد و جانشین خدا در طبیعت گردد و این‌ها است دعوت‌های نهایی مذهب، که تنها در جامعه‌ای بی‌طبقه، که بر اساس «کتاب و ترازو و آهن» استوار است، نه جهل و تبعیض و ضعف، می‌تواند تحقق عینی یابد و تحقق توحید در زندگی بشری، این است. <ref> «مقالات دکتر شریعتی: اگر پاپ و مارکس نبودند». وبگاه علی شریعتی.</ref>




confirmed
۳۷٬۹۷۲

ویرایش