نقش یهود در تحریف تورات از منظر قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (Hadifazl صفحهٔ نقش يهود در تحريف تورات از منظر قرآن را به نقش یهود در تحریف تورات از منظر قرآن منتقل کرد: جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۲:۲۱
نقش یهود در تحریف كتب مقدس از مسائل مهم تاریخی – مذهبی است كه از زوایای مختلف قابل بررسی است . در این مقاله به تلاش مستمر یهود در تحریف تورات و كتمان حقائق از منظر قرآن پرداخته شده است . نخست ایاتی كه بیانگر نقش یهود در تحریف كتب مقدس می باشد مورد بررسی قرار گرفته و انگاه ایاتی كه بیانگر مصادیقی از تحریف یهودیان در تورات می باشد تبیین شده است كه برخی از انها عبارتند از : عجز خداوند در امور مخلوقین، انكار معاد ، تقلیل عذاب یهود به مدت چند روز، برتری یهود بر دیگران ، کتمان بشارت ظهور پیامبر اسلام، حلیت اموال غیریهود بر یهودیان .لازم به ذكر است در همه ایاتی كه مورد بحث قرار گرفته است دیدگاه مفسرین فریقین ملاحظه شده است .
مقدمه
نقش یهود در تحریف اسناد دینی از مسائل مهم تاریخی – سیاسی - اجتماعی است كه می توان از زوایای گوناگون بدان پرداخت . تلاش مستمر یهود از گذشته تا كنون در تحریف كتب مقدس در ایات متعدد قران كریم بیان گردیده و به مسلمانان نسبت به ان هشدار داده شده است . هر چند تلاش یهودیان در ایجاد نقصان یا زیادتی ظاهری در قران - تحریف لفظی - تا كنون حاصلی برای انان نداشته است اما سیاست شان در تحریف معنوی قران همچنان استمرار دارد .
از طرفی یهودیان بدلیل انكه امكان تحریف ظاهری قران از انان سلب شده است بیشترین تلاش خود را در تحریف سنت و منابع روائی مبذول داشته كه در این امر متاسفانه موفقیت های زیادی داشته اند بگونه ای كه بخش زیادی از روایاتی را كه در زمینه قصص انبیاءالهی در منابع روائی فریقین وارد گردیده است اسرائلیات تشكیل می دهد .
در این مقاله كه پیرامون نقش یهود در تحریف اسناد دینی تدوین یافته است به برخی از ابعاد گوناگون این مساله از منظر قران كریم خواهیم پرداخت .
الف - آیات مرتبط به تحریف كتابهای مقدس توسط یهود
برخی از ایاتی كه نقش یهود را در تحریف اسناد دینی بیان می كند عبارتند از :
آیه اول
مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا [۱]
1-از جمله "یحرفون الكلم" كه بصورت مضارع امده است بدست می اید كه تحریف اسناد دینی – كلمات الهی و رهبران دینی –سیاست مستمره یهودیان بوده و خواهد بود . 2- واژه الكلم – یحرفون الكلم – اختصاص به كلمات ظاهری نداشته بلكه مطلق اموری را كه می تواند بعنوان مستند دینی قرار بگیرد شامل می گردد.
شهید مطهری دراین زمینه می نویسد : « كلمه » كه قابل تحریف است و در قرآن تحریف آن نكوهش شده اعم است از كلمه اصطلاحى ، جمله و سطرها و یك مطلب كامل جامع ، همان طورى كه اعم است از عبارت و شخص و حادثه .
گاهى مقصد و معنى یك شخص یعنى روحیه و افكار او تحریف مىشود ، یعنى یك شخصیت بر خلاف آنچه هست معرفى مىشود ، و این یك نوع تحریف معنوى است ، كما اینكه تحریف در نفس خود كه در قرآن « تدسیس » خوانده شده – وقد خاب من دسیها- از نوع تحریف [ معنوى ] است .به هر حال تحریف گاهى در عبارت است و گاهى در شخص و گاهى در حادثه . تحریف در حادثه این است كه یا در كیفیت آن كم یا زیاد شود و یا در تفسیر و توجیه آن كم و زیاد شود . اول ، شبیه تحریف لفظ و قالب و ظاهر است و دوم از قبیل تحریف روح و معنى و باطن است . و تحریف باطن بیشتر شبیه به مسخ است كه دگرگونى و تغییر ماهیت مىآورد و قلب مىكند حقیقت را از بعضى تحریفات [ معنوى ] [۲]
فخر رازی نیز مراد از تحریف در ایه مذكور را اعم از تحریف لفظی و معنوی می داند . ایشان در پاسخ به این شبهه كه " چگونه ممكن است كتابی را كه در دسترس همگان قرار گرفته است مورد تحریف قرار داد " می نویسد:
تحریف اختصاص به تحریف لفظی نداشته بلكه تفسیر و تحلیل های ناصواب و باطل از متون كتاب مقدس را نیز شامل می گردد چنانكه در عصر كنونی اهل بدعت بدین طریق بر اثبات مذاهبشان به قران استشهاد می كنند.[۳]
نتیجه انكه تحریف در ایه مذكور اعم از تحریف لفظی و معنوی نیز خواهد بود.
3-از فقره "وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا "كه بعد از "یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ" ذكر شده است بدست می اید كه تحریف منابع دینی توسط یهودیان بگونه ای است كه چهره دین را مشوه جلوه داده تا مورد تمسخر و استهزاء دیگران قرار گیرد. بدین معنا كه اینان بعد از تحریف منابع دینی اظهار می دارند كه ما پیام كتاب اسمانی را كه ادعا می كنید شنیدیم اما بجهت محتوای سست و تمسخر امیز ان نمی توانیم از ان تبعیت كنیم در نتیجه كتاب اسمانی تو بگونه ای است كه انسان را وا می دارد كه بگوئیم : سمعنا و عصینا
در واقع مفاد ایه مذكوررا می توان هماهنگ با ایه "وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ "–[۴] دانست چون بر اساس این ایه برخی از مخالفان جهت تضعیف روحیه مسلمانان اظهار می داشتند كه ما اسلام را بررسی كردیم – سمعنا - اما دیدیم این دین ارزش پیروی كردن را دارا نیست – و عصینا-.
4-از فقره "فَلَا یُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا"استفاده می شود كه امكان ایمان اوردن یهودیان به اسلام و قران بسیار ضعیف بوده و جز اندكی از انان به اسلام روی نخواهد اورد .
سید قطب این فقره از ایه شریفه را كه متضمن نوعی پیشگوئی از چگونگی تعامل یهود با اسلام و مسلمانان می باشد از معجزات قران دانسته و می گوید : پیشگوئی خداوند نسبت به یهود تا كنون تحقق یافته است، در تاریخ طولاتی كه از یهود گذشته است بخوبی می بینیم كه جز اندكی از انان در جرگه مسلمین وارد نشده اند از طرفی می بینیم در تمامی توطئه ها و جنگهائی كه در طول تاریخ علیه مسلمانان صورت گرفته است دست یهودیان بدان الوده است حتی در جنگهای صلیبی كه طی چند قرن بین مسلمانان و مسیحیان رخ داد یهودیان نفش عمده ای داشتند . [۵]
محمد جواد مغنیه نیز در تفسیر الكاشف می نویسد : هیچ قومی در تاریخ سرسخت تر از یهود در برابر حقیقت دیده نشده است دشمنی انان با حقیقت بیش از دیگران بوده و تا كنون استمرار دارد. یهود رمز هر شری در تاریخ شناخته شده است بگونه ای كه درعصر حاضر هر دولت استعمارگر جهت نیل به اهداف پلیدش در به ذلت كشاندن جوامع بشری به اسرائیل كه نماد هر شری است پناه می برد.[۶]
ایه دوم
إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ [۷] شان نزول : در تفسیر مجمع البیان امده است كه مراد از موصول – الذین – ، علمای یهود و نصارا می باشند كه اخبار مرتبط با رسالت پیامبر اكرم ص را كه در كتب مقدس شان وجود داشت از مردم خود كتمان نمودند ؛ اما قول اقوی این است كه شامل همه كتمان كنندگان حقیقت می گردد. [۸]
در تفسیر روح البیان نیز امده است كه ایه مذكور گرچه شان نزولش عالمان یهودی شده است اما نمی توان انرا مختص به انان دانست از اینرو بر اساس ایه همه كسانی كه كتمان حقیقت نموده و مردم را در جهل و نااگاهی نسبت به حقائق دینی قرار می دهند مشمول لعنت الهی و همه لعنت كنندگان خواهند بود .[۹]
فخر رازی نیز تعمیم را از ایه" كتمان "استنباط نموده و می نویسد : أن اللفظ عام و العارض الموجود، و هو نزوله عند سبب معین لا یقتضی الخصوص على ما ثبت فی أصول الفقه أن العبرة بعموم اللفظ لابخصوص السبب.[۱۰]
نكات :
1-مراد از كتمان حقائق دینی در ایه شریفه – ان الذین یكتمون ما انزلنا - اعم از كتمان اصل ایات الهی از مردم و نیز تفسیر و تاویل ناصواب و باطل از انها می باشد . علامه طباطبائی در این زمینه می نویسد :
عالمان یهودی ، ایاتی – از كتاب مقدس شان - را كه مشتمل بر بشارت نسبت به ظهور پیامبر ص بود از مردم مخفی كرده و در صورت اگاهی مردم از انها با تفسیر و تاویلهایشان موجب انحراف انان می گردیدند.
ایشان در جمع بین فقره " یَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى"ٰ و فقره " مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ "ۙمی نویسد :
از انجا كه رسالت عالمان اگاهی بخشیدن به مردم بوده و حقائق توسط انان برای مردم تبیین خواهد شد بنابراین كوتاهی انان در ایفای این رسالت سبب تثبیت مردم درجهالت شان خواهد بود . در ایه شریفه نیز مراد از كتمان ایات از مردم- یكتمون ما انزلنا- بعد از تبیین حقائق برای انان – من بعد ما بیناه للناس - ان است كه عالمان یهودی از انجا كه خود عالم به حقائق كتاب اسمانی- از جمله ظهور پیامبرخاتم ص - بودند می بایست انرا در معرض دید همگان قرار داده و برای انان تبیین نمایند اما اینان بدلیل كتمانشان سبب دور شدن مردم از حقائق گردیدند كه لازمه ان بروز تشتت و اختلافات دینی و فرقه ای بود . [۱۱]
2- بكار گیری واژه " لعنت الهی و لعنت لاعنون " - أُولئِكَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ،- برای كتمان كنندگان حقیقت بیانگر شدت مبغوضیت و سخط الهی است رك به : [۱۲] چون اینان با كتمان حقائق گاه سبب انحراف جمعیت عظیمی از انسانها در جوامع بشری گردیده و سرنوشت انان را تغییر می دهند نظیر تحریفاتی كه احبار و عالمان یهودی در كتاب مقدس اعمال نموده كه اثار زیانبارش بعد از قرنها تا كنون باقی است .
3 - تكرار لعنت در ایه شریفه : أُولئِكَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ،بیانگر اختلاف در متعلق ان می باشد بدین معنا كه مراد از لعنت الهی - یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ-دور نمودن شخص از رحمت الهی بوده در حالی كه مراد از لعنت لاعنون، درخواست دور شدن از رحمت الهی است .[۱۳]
4- تقارن"وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ،" با یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ بیانگران است كه مراد از لاعنون كسانی هستند كه نفرین انها تاثیر در عذاب كتمان كنندگان حقائق دارد؛ بنابر این ملائكه، انبیاء و صالحین از مصادیق قطعی ان "لاعنون " خواهند بود . [۱۴]
نتیجه : ایات ذكر شده بیانگر ان است كه یهودیان جهت تحمیق مردم و عدم دسترسی انان به حقائق كتب اسمانی به تحریف انها اقدام می كردند انان جهت نیل به اهداف شومشان از شیوه های گوناگون استفاده می كردند كه از جمله انها كتمان حقائق ، قرائت ناصواب از كتاب مقدس - لیا بالسنتهم - ، تغییر ، تبدیل یا حذف برخی از كلمات كتاب مقدس– تحریف لفظی - و نیز تلبیس – بوشاندن جامه ای از تفسیر و تاویلهای باطل بر ایات كتاب مقدس – تحریف معنوی – می باشد .
ایه سوم
أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ایه مذكور بیانگر ان است كه یهودیان به رغم درك معانی كتاب اسمانی ، تفسیری ناصواب از كلام خدا به مردم ارائه می كردند . نكات : 1 -تحریف كلام خداوند توسط یهود ، امری است كه گویا در ذات و طبیعت انها تعبیه شده است بنابر این بهیچ وجه نباید طمع و امیدی به هدایت انان داشت" أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَكُمْ".
2- تحریف یهودیان دركتاب مقدس بصورت عمدی و جهت فریب مردم صورت می گیرد "یَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ " ب- آیاتی که بیانگر مصادیقی از تحریف یهودیان می باشد:
1- عجز خداوند در امور مخلوقین : وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ كَیْفَ یَشَاءُ ۚ
تبیین :
ظاهر ایه بیانگر این است كه یهودیان ، ایاتی از قران را كه بیانگر درخواست قرض دادن بخداوند است بمعنای عجز الهی از بر اوردن حوائج بندگانش می دانستند ؛ نظیر ایه «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» ، از اینرو مسلمانان را مورد طعنه و سرزنش قرار می دادند در حالی كه در تورات كنونی در مواردی نسبت عجز به خداوند داده شده است .
2-انكار معاد :
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا یَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ
بیان : ظهور ایه مذكور به قرینه "كَمَا یَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ" بیانگر انكار یهودیان نسبت به معاد می باشد . موید این ظهور ، فقره َ"كمَا یَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ" می باشد كه در ان مایوس بودن قوم مغضوب – یهود – از معاد به انكار معاد از ناحیه كفار تشبیه شده است .
نكات:
الف - طبق دیدگاه بسیاری از مفسران مراد از "قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ" به قرینه كَما یَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ -كه در ان كفار بصورت جداگانه ذكر شده است - یهود می باشد . اما از منظر برخی مفسران مراد از قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» همه كسانی هستند كه مشمول غضب الهی قرار گرفته اند – اعم از یهود و نصارا و دیگر كفار . ب -از منظر برخی از مفسران مراد از" قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ " انكار معاد نبوده بلكه مراد از ان مایوس شدن از ثواب اخرت می باشد .
گفتار محمد عبده و نقد مغنیه نسبت به ان :
محمد جواد مغنیه به نقل از تفسیر المنار می گوید : از منظر محمد عبده یهودیان منكر معاد می باشند بدلیل انكه در كتاب مقدس كنونی یهودیان وعد یا وعیدی در زمینه معاد ذكر نشده است مضافا به اینكه بسیاری از محققین معتقدند كه یهودیان به معاد اعتقادی ندارند .
ایشان در نقد گفتار محمد عبده می نویسد : ادعای مذكور مبنی بر انكار معاد از ناحیه یهودیان مخالف ایاتی است كه اعتقاد یهودیان را به معاد ثابت می كند نظیر ایه شریفه : "لن تمسنا النار الا أیاما معدودات" و سخن یهود به اینكه " لن یدخل الجنة الا من كان هودا ".
ایشان در جمع بین عدم وجود مساله معاد در تورات كنونی و ایات قران كه اعتقاد به معاد را از ناحیه یهودیان ثابت می كند می نویسد : بعید نیست كه بگوئیم هر چند در كتاب كنونی یهودیان از مساله معاد ذكری نشده است اما اسلاف انان به معاد اعتقاد داشته و از انجا كه تورات طبق نظر محققین اروپائی بعد از موسی ع تدوین شده است از اینرو چنین استنباط می شود كه نویسندگانش مسائل مربوط به معاد را از ان حذف نموده اند .
3-تقلیل عذاب یهود به مدت چند روز
وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَةً ۚ قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ ۖ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ ۖ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ مَا كَانُوا یَفْتَرُونَ
بیان : بر اساس ایات ذكر شده از جمله معتقدات یهودیان این است كه مدت عقاب انان بابت برخی از گناهان بسیار اندك بوده اما فرجام انان ورود به بهشت الهی خواهد بود . مفسرین در اینكه مراد از مدت اندك – ایاما معدوده – چیست روایات مختلفی را بیان نموده اند .
محمد جواد مغنیه در ذیل ایه مذكور در تحلیلی نسبت به منشا توهمات بیهوده یهودیان در كوتاه بودن عذاب انان می نویسد :
توهم مذكور یهودیان معلول این نگرش است كه از منظر انان فقظ یهودیان برگزیده خدا بوده و ابنای الهی محسوب می گردند و همه انسانهای غیر یهود فرزندان شیطان می باشنداز اینرو عذاب یهودیان بسیار كوتاه بوده و بعد از ان خداوند از همه انان راضی خواهند بود .
ایشان در رد ادعای مذكورمی نویسد :
انان چگونه به چنین خیال باطلی رسیده اند ؟ایا ادعای شان مبتنی بر عهدی از ناحیه خداوند است ؟ بیقین ادعای مذكور افتراءبر خداوند بوده و موجب سبك شمردن گناهان خواهد بود و این مصداق سخن امام علی ع خواهد بود كه أشد الذنوب ما استهان به صاحبه، و نیز سخن پیامبر ص كه فرمود : «كأن الذنب ذبابة تمر على أنف المذنب»
باید گفت تحلیل مذكور در منشا اعتقاد یهودیان به "كوتاهی مدت عذاب انان " بر گرفته از سخن الهی است كه بر اساس ان بین خود و خداوند رابطه ابوت و بنوت – پدر و فرزندی – قائل بودند و همین منشا غرور نابجای انان در برتری بر سائر انسانها گردیده است ؛چنانكه در سوره مائده می خوانیم :
وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ۚ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ ۖ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ ۚ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۖ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ
نكته مهم : تاثیر اندیشه ناصواب یهودیان در تفكر مسلمین
برخی از مفسرین معتقدند توهم ذكر شده از یهودیان – مبنی بر كوتاه مدت بودن عذابشان- كه مخالف نصوص قرانی است در بسیاری ازمسلمانان رائج است . سید قطب در ذیل ایه مذكور می نویسد :
این ایه كه بیانگر یكی از توهمات و گمانهای بیجای برخی از بنی اسرائیل "مبنی بر نجات از عذاب الهی حتی در صورت داشتن پرونده ای از اعمال قبیح می باشد"متاسفانه در مسلمانان نیز رائج است اینان نیز معتقدند كه صرف مسلمان بودن انان را از عذاب قیامت نجات خواهد داد حتی اگر واجد عمل صالح نبوده و مرتكب اعمال قبیح گردنددر حالی كه بدون داشتن ایمان همراه با عمل صالح راه نجاتی نیست و این سنتی است كه بر همه بندگان جاری است .
فخر رازی نیز در ذیل ایه مذكور می نویسد :
جزم یهودیان به اینكه خداوند انان را حتی در صورت داشتن اعمال قبیح مواخذه نخواهد كرد با مبانی عقلی منطبق نمی باشد بدلیل انكه بر اساس مذهب اشعری كه معتقد است كه خداوند ، مختار در فرجام اعمال ادمیان بوده و حق اعتراض نیز به كسی داده نخواهد شد از اینرو جز از طریق دلیل نقلی نمی توان به فرجام كسی پی برد و اما بر اساس مذهب اعتزالی نیز – كه معتقدند ارتكاب معاصی انسان را در معرض عذاب الهی قرار می دهد- از اینرو رفع عذاب یا كوتاه مدت بودن ان فقط از طریق دلیل نقلی قابل اثبات خواهد بود.
4- برتری یهود بر دیگران :
وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ۚ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ ۖ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ ۚ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۖ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ
بر اساس ایه مذكور و نظائر ان یهودیان بجهت نسبت دروغینی كه به خداوند متعال می دادند - نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ- خود را ممتاز از دیگران دانسته و معتقد بودند كه موجودات دیگر جهت خدمتگزاری به انان خلق شده اند از اینرو خود را قوم برگزیده خداوند می دانند .
مولف تفسیر الكاشف در نقد این دیدگاه می نویسد : علاوه بر محال بودن ادعاءمذكور و بطلان عقلی ان ، این ادعا نوعی افتراء به خداوند می باشد چون اینگونه امور از مسائل غیب بوده و فقط از طریق وحی می توان بدان اگاهی یافت از اینرو در ایه بعد در رد ادعای اینان می فرماید : (فَكَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
5-کتمان بشارت ظهور پیامبر اسلام و تغییر اوصاف وی که در تورات موجود بوده است
در سوره اعراف امده است :
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
هر چند خبر بشارت ظهور پیامبرص در تورات كنونی – بدلیل تحریفاتی كه در ان صورت گرفته است - موجود نیست اما اشاراتی از ان رامی توان در ان یافت كه در اینجا به دو نمونه از ان اكتفا می كنیم :
1- در تورات ، سفر تكوین فصل 17 ، شماره 17 تا 20 چنین مىخوانیم: " و ابراهیم به خدا گفت كه اى كاش اسماعیل در حضور تو زندگى نماید ... و درحق اسماعیل (دعاى) ترا شنیدم اینك به او بركت دادم و او را بارور گردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمى خواهم نمود".
2- در سفر پیدایش، باب 49 ،شماره 10 مىخوانیم: " عصاى سلطنت از یهودا و فرمانفرمایى از پیش پایش، نهضت خواهد نمود تا وقتى كه" شیلوه" بیاید كه به او امتها جمع خواهد شد". قابل توجه اینكه یكى از معانى شیلوه- طبق تصریح مستر هاكس در كتاب قاموس مقدس- فرستادن مىباشد و با كلمه" رسول" یا رسول اللَّه موافق است. 6-پسر خدا دانستن عُزَیر (عزرا : ( َقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ یُؤْفَكُونَ
نكات:
1- از منظر برخی مفسرین فقره «عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ» سخن جمعی از یهود عصر رسالت بوده و گفتار و اعتقاد همه یهودیان نمی باشد. 2- فقره «یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ» بیانگر ان است كه سخن یهودیان در فرزند خدا دانستن عزیر، مشابهت با گفتار كافران پیشین دارد . علامه طباطبائی در این زمینه می نویسد : رخنه كردن عقاید وثنیت در دین نصارى و یهود، از حقایقى است كه قرآن كریم در جمله مورد بحث آن را كشف نموده، و از آن پرده برداشته است. و لذا در عصر حاضر گروهى از محققین بر آن شدند كه مندرجات عهدین را با مذاهب بودائیان و برهمانیان تطبیق دهند، و ضمن تحقیق بدست آوردند كه معارف انجیل و تورات طابق النعل بالنعل و مو به مو مطابق با خرافات بودائیان و برهمانیان است، حتى بسیارى از داستانها و حكایاتى كه در انجیلها موجود است عین همان حكایاتى است كه در آن دو كیش موجود است، و در نتیجه براى هیچ محقق و اهل بحثى جاى هیچ تردیدى نمىماند كه كاشف حقیقى این مطلب و مبتكر آن قرآن كریم " یضاهؤون ..." می باشد.
7-اخذ ربا : وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ ۚ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا در تفسیر التحریر و التنویر ذیل فقره مذكور امده است : در تورات برغم اینكه از ربا نهی شده است اما به انان اجازه داده شده است كه از دیگران ربا اخذ كنند. در تفسیر ابن ابی حاتم ذیل ایه "وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ " از مقاتل بن حیان نقل شده است كه در تورات با اینكه بر یهودیان ربا حرام بود اما مرتكب این گناه می شدند .
ایشان در ادامه بعد از فقره وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ می نویسد : یهودیان برعم انكه ممنوع از رباخواری بودند اما مرتكب این گناه بزرگ شدند از اینرو خداوند –جهت تادیب و مواخذه انان- برخی از امور حلال را بر انان حرام نمود . باید گفت نظیر مطالبی كه از مفسرین اهل سنت نقل شد در تفاسیر شیعی نیز دیده می شود .
8-حلیت اموال غیریهود بر یهودیان : وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ در تفسیر المیزان امده است : خیانت یهود در امانت و عهد با دیگران ناشی از اندیشه ناصوابی بود كه بدان معتقد بودند چنانكه در عصر كنونی نیز به همین اندیشه پایبندند و ان مبنای غلط این است كه می گویند : لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ، یهودیان بر اساس چنین نگرشی فقط خودشان را اهل كتاب خوانده و دیگران را امی می خوانند. در نتیجه غیر یهودی را فاقد كرامت و ارزش دانسته و با انان همچون حیوانات برخورد می كردند.
ایشان ادامه می دهد با اینكه در تورات اصلی چنین اندیشه ای موجود نیست اما غالب یهودیان این فكر را از علمای خود اخذ نمودند. نكته مهم دیگر انكه از انجا كه دین موسی ع اختصا ص به قوم بنی اسرائیل داشت از اینرو یهودیان دینشان را نژادی می دانند و معتقدند كه اسرائیلی بودن و یهودی بودن عنصر شرافت بوده و بر همه طوائف دیگر انسانها برتری دارد بدیهی است چنین نگرشی سبب ایجاد فساد در زمین و نابودی روح انسانیت در جوامع بشری خواهد بود.
9- تحریف یهود در جواز كشتن و آواره كردن یهودى دیگر و حرام دانستن اسارت او: ...ثُمَّ أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْكُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یَأْتُوكُمْ أُسَارَىٰ تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ ۚ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
محمد جواد مغنیه در تبیین نكته مذكور در تحریف یهودیان نسبت به حكم فدیه جهت ازادی اسیران یهودی می نویسد :
اوس و خزرج دو قبیله عربى از یك ریشه بودند؛ زیرا اوس و خزرج دو برادر بودند. این دو قبیله پیش از اسلام با یكدیگر نبرد و درگیرى داشتند. آنان مشرك بودند، نه به بهشت و دوزخ اعتقاد داشتند و نه به قیامت و كتاب آسمانى. یهود نیز سه تیره بودند: بنى قینقاع، بنى قریظه و بنى نضیر. میان این قبایل دشمنى و جنگ جریان داشت، چنانكه میان اوس و خزرج بود. و این در حالى بود كه همه این یهودیان داراى یك ریشه و یك دین بودند. و تیرههاى سهگانه یهود و دو قبیلة اوس و خزرج، همگى ساكنان مدینه بودند. یك گروه از یهود بهنام بنى قینقاع با اوس علیه بنى قریظه و بنى نضیر همكارى مىكرد، با اینكه این دو تیره، برادران دینى آنها بودند. چنانكه بنى نضیر و بنى قریظه برضد بنى قینقاع با خزرج همكارى مىكردند. بنابراین، هر گروه یهودى با یك گروه عربى برضد گروه دیگر یهودى همكارى مىكرد. هرگاه آسیاب جنگ به گردش درمىآمد، یهودى برادر دیگر یهودى خود را مىكشت و اگر مىتوانست او را از خانه و شهرش آواره مىكرد؛ ولى هرگاه عرب برخى از یهودیان را اسیر مىكرد، یهودیان دیگر به عرب فدیه مىدادند [و آنها را آزاد مىكردند]. این در حالى بود كه یهودیان پرداختكننده فدیه اسیران، كسانى بودند كه در كنار عربها با همین اسیران مىجنگیدند ... و این عین تناقض است.
ایشان ادامه می دهد :
خلاصه، یهودى هیچ مانعى نمىدید كه یهودى دیگر را بكشد و حتى براى كشتن او با عرب همكارى كند؛ لكن وقتى عرب یك یهودى را اسیر مىكرد، عاطفه یهودى دیگر برانگیخته مىشد و فدیه اسیر را به عرب مىپرداخت و او را آزاد مىكرد، در حالىكه این اسیر از سرسختترین دشمنان او بود. براین اساس، یهودى كشتن و آواره كردن برادر یهودى دیگرش را حلال مىشمرد؛ اما اسارت او را حرام مىدانست. ایشان در بیان توجیه یهودیان از تناقض مذكور می نویسد : یهودیان از این تناقضگویى، چنین عذر مىآوردند كه تورات به آنان دستور داده است كه هرگاه یهودیان اسیر شوند، باید فدیه اسیران را بپردازند. در حالی كه خداوند این سخن آنها را رد مىكند و مى فرماید : تورات همچنین به آنها دستور داده است كه برخى از آنان برخى دیگر را نكشند و آواره نسازند. در این صورت، چگونه در كشتن، با تورات مخالفت مىكنید؛ اما در فدیه دادن براى آزادى اسیران از آن اطاعت مىكنید؟ ایشان در ادامه نتیجه می گیرد :. یهودیان به احكام حرمت قتل، همكارى در گناه و دشمنى و آواره كردن از دیار كافر گردیده اما به فدیه دادن اسیران ایمان آوردند و این كار، یعنى بازیچه قرار دادن و ریشخند كردن دین. نكات : 1-هر چند كشتن، همكارى در گناه و آواره كردن مردم از اوطانشان ، همگى بر یهودیان حرام بود اما درایه مذكور تنها یه اخراج ظالمانه انسانها از موطنشان یادآور شده است. دلیل این امر شدت حرمت اواره نمودن دیگران و تاكید بر ان می باشد است زیرا رنج آواره نمودن از خانه و شهر طولانى است، برخلاف كشتن كه مدت رنج آن كوتاه مدت است. 2-از انجا كه اقدام ستمگران در اخراج نمودن انسانها از موطن مستلزم معاضدت و معاونت ظالمین به یكدیگر است از اینرو در ایه مذكور امده است كه برخی از یهودیان دراخراج یهودیانی كه با انان دشمنی می ورزیدند – از موطنشان - حتی از غیر یهود در این ظلم بزرگ استمداد می جستند "وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْكُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ"
3- از فقره "تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ "استفاده می شود همانگونه كه ظلم بر دیگران – نظیر اخراج انسانها از موطن– حرام است معاونت بر چنین گناهی نیز حرام می باشد .
4- از فقره : أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ استفاده می شود كه برخی از یهودیان ان تنها به ان بخش از تورات كه در راستای منافعشان بود ایمان داشته و نسبت به ایاتی كه ضد منافعشان بود باور نداشته و ان را از دیگران كتمان می كردند .
نتیجه گیری
از مباحثی كه در مقاله حاضر تحت عنوان "نقش یهود در تحریف تورات از منظر قران "مطرح گردید معلوم شد : اولا یهودیان بیشترین نقش را در تحریف – لفظی و معنوی - كتب دینی موحدین جهان داشته كه این امر سبب انحراف جمعیت های عظیمی ازانسانها در طول تاریخ گردیده و این روند همچنان ادامه دارد.
ثانیا قران كریم در ایات متعدد ، مسلمانان را از خطر تحریف قران - وسایر منابع دینی - بوسیله دشمنان اسلام بویژه یهود ونیز تاثیر پذیری نااگاهانه از اندیشه های انان تحذیر نموده است. و السلام
پانویس
- ↑ نساء: 46
- ↑ يادداشتهاي استاد مطهري ج 2ص :84
- ↑ مفاتيح الغيب ج10 ص 95
- ↑ ال عمران : 72
- ↑ فى ظلال القرآن، ج2، ص 676
- ↑ تفسير الكاشف، ج2، ص: 338
- ↑ بقره : 159
- ↑ مجمع البيان ج 1ص 446
- ↑ تفسير روح البيان ج1 ص 265
- ↑ مفاتيح الغيب، ج4، ص 140
- ↑ الميزان فى تفسير القرآن ج1 390
- ↑ الميزان فى تفسير القرآن ج1 ص 391
- ↑ الميزان فى تفسير القرآن ج1 ص 391
- ↑ مفاتيح الغيب ج4 ص 141 ؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن ج1 ص 441
منابع
1. طبرسى، فضل بن حسن ، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران ، 1372 ش 2. طبرى ، ابو جعفر محمد بن جریر ، جامع البیان فى تفسیر القرآن ، ناشر: دار المعرفه ، بیروت ، 1412 ق 3. مغنیه، محمد جواد ، تفسیر الكاشف ، ناشر: دار الكتب الإسلامیة ، تهران ، 1424 ق 4. سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فى ظلال القرآن ، ناشر: دارالشروق ،بیروت- قاهره 1412 ق 5. طوسى، محمد بن حسن ، التبیان فى تفسیر القرآن ، ناشر: دار احیاء التراث العربى ،بیروت چاپ: اول 6. طباطبایى، سید محمد حسین ، المیزان فى تفسیر القرآن ، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، قم 7. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه ، ناشر: دار الكتب الإسلامیة ، تهران ، 1374 ش 8. حقى بروسوى ، اسماعیل ، تفسیر روح البیان ، ناشر: دارالفكر ، بیروت ، چاپ: اول 9. عروسى حویزى ،عبد على بن جمعه ، تفسیر نور الثقلین ، ناشر: انتشارات اسماعیلیان، قم سال چاپ: 1415 ق 10. فخر رازى، محمد بن عمر ، مفاتیح الغیب ، ناشر: دار احیاء التراث العربی -بیروت 1420 ق 11. آلوسى ، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم ، ناشر: دارالكتب العلمیه بیروت 1415 ق 12. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر ، ناشر: موسسه التاریخ ، بیروت ، چاپ: اول 13. قرطبى، محمد بن احمد ، الجامع لأحكام القرآن ، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران 1364ش 14. ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد ، تفسیر القرآن العظیم ، ناشر: مكتبة نزار مصطفی الباز ، ریاض: 1419 ق 15. حسینى شاه عبدالعظیمى ، حسین بن احمد ، تفسیر اثنا عشرى ، ناشر: انتشارات میقات تهران1363 ش 16. مطهرى ، مرتضى ، یادداشتهاى استاد مطهرى ، انتشارات صدرا ، تهران ، چاپ چهارم : 1385