confirmed، مدیران
۳۷٬۲۵۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
ابن حنبل کتابی دیگر در باب زهد نگاشته که به تعبیر ابن تیمیه، از دروغپردازیهای متداول در اینگونه کتب تهی است. <ref>مجموع الفتاوی، ج۱۸، ص۷۲</ref> از کتابهای منسوب به وی العلل و معرفة الرجال، الاسماء و الکنی و... است که بر پایه استقرای برخی معاصران به۵۰ اثر میرسد. <ref>مسائل الامام احمد، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۴</ref> بسیاری از این کتابها به دست شاگردان وی تدوین شدهاند. برای نمونه در میان کتابهای فقهی چون الاشربه صغیر، الاشربه کبیر، و المناسکتنها کتاب فقهی تألیف خود وی رسالهای در باب [[نماز]] است. <ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴</ref> البته به ادعای ذهبی (درگذشت در ۷۴۸ق.) همین کتاب نیز از آنِ وی نیست. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۳۳۰</ref> عبدالله بن احمد راوی برخی از این کتب است. <ref>تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۷۵</ref> | ابن حنبل کتابی دیگر در باب زهد نگاشته که به تعبیر ابن تیمیه، از دروغپردازیهای متداول در اینگونه کتب تهی است. <ref>مجموع الفتاوی، ج۱۸، ص۷۲</ref> از کتابهای منسوب به وی العلل و معرفة الرجال، الاسماء و الکنی و... است که بر پایه استقرای برخی معاصران به۵۰ اثر میرسد. <ref>مسائل الامام احمد، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۴</ref> بسیاری از این کتابها به دست شاگردان وی تدوین شدهاند. برای نمونه در میان کتابهای فقهی چون الاشربه صغیر، الاشربه کبیر، و المناسکتنها کتاب فقهی تألیف خود وی رسالهای در باب [[نماز]] است. <ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴</ref> البته به ادعای ذهبی (درگذشت در ۷۴۸ق.) همین کتاب نیز از آنِ وی نیست. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۳۳۰</ref> عبدالله بن احمد راوی برخی از این کتب است. <ref>تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۷۵</ref> | ||
=اندیشههای ابن حنبل= | |||
برخی عوامل در شکلدهی به شخصیت و باورهای ابن حنبل سهیم بودند؛ از جمله: رواج فزاینده حدیثهای دروغین تا جایی که بغداد <big>دار الضرب لقب</big> یافت؛ گسترش قلمرو جغرافیایی [[اسلام]] و ارتباط مسلمانان با تمدنها و فلسفههای بزرگ آن زمان؛ آغاز نهضت ترجمه؛ رواج مکاتب و [[مذاهب]] مختلف؛ نفوذ موالی به دستگاه [[خلافت]] و اقتدار روزافزون آنها؛ پیدایش ستیزها و تکفیرها میان مذاهب؛ و رواج اشرافیت در جامعه. | |||
==خدا و صفاتش== | |||
به روایت ابن خیاط (درگذشت در ۵۱۳ق.) از عقاید توحیدی ابن حنبل، جزء ناپذیری خداوند و توقیفی بودن صفات او است. <ref>العقیده، ص۱۰۲-۱۰۴</ref> وی اوصافی چون سمیع و بصیر را مستلزم وجود سمع و بصر در [[خداوند]] میداند و او را دارای وجه میشمرد؛ اما نه بهگونه دیگر وجوه و نه همراه با جسمانیت وی. دستان وی نیز گرچه صفت ذاتی اویند، به هیچ وجه مستلزم جسمانیت وی یا ترکب و محدودیت و مانند آن نیستند. <ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۳</ref> از این رو، وی از مخالفان دیدگاههای جهم بن صفوان (درگذشت در ۱۲۸ق. است. <ref>الرد علی الزنادقه، ص۱۹-۲۲</ref> و انتقادهای او به جهمیه در دو کتاب الرد علی الجهمیه منسوب به وی و نیز کتاب السنّه نگاشته فرزندش عبدالله، گرد آمده است. وی آنها را به پیروی از متشابهات قرآن متهم کرد و در توصیف مذهب آنان در قالبی اعتراضآمیز، نامحدود بودن خداوند، عینیت ذات و صفات و... را نفی نمود. <ref>الرد علی الزنادقه، ص۱۹-۲۲</ref> [[کتاب الرد علی الجهمیه]] با حمایت [[بیهقی]] (درگذشت در ۴۵۸ق.)، ابن ابییعلی (درگذشت در ۵۲۶ق.)، ابن تیمیه (درگذشت در ۷۲۸ق.) و نیز ابن قیم (درگذشت در ۷۵۱ق.) روبهرو شد. ذهبی با تشکیک در سند این کتاب، صحت انتساب آن به او را نپذیرفته است. <ref> سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۸۷</ref> | |||
==خلقت قرآن== | |||
درباره خلقت قرآن نیز از ابن حنبل دیدگاههای گوناگون گزارش شده است؛ چنانکه در رویداد محنه توقف نمود. <ref>الثقات، ج۱، ص۱۹۴</ref> لیکن به روایت [[یعقوبی]]، او در پی فشارهای حکومت و با تلقین اسحاق بن ابراهیم، از راه [[تقیه]] حدوث قرآن را پذیرفت. <ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲</ref> وی در روایاتی به رد مخلوق دانستن قرآن بسنده کرده است، <ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۳۲</ref> گر چه روایتهای فراوان تأکید دارند که او به قدیم بودن قرآن باور داشته است. <ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۲، ۱۰۳؛ العقیده، ص۶۰، ۶۸، ۷۲، ۷۹</ref> | |||
==رویداد محنه== | |||
[[مأمون عباسی]] در ربیع الاول سال ۲۱۸ق. به بازجویی از عقاید شخصیتهای دینی و سیاسی درباره حدوث و قدم قرآن همت گماشت و همگان را به پذیرش اندیشه حدوث قرآن وادار ساخت. اسحاق بن ابراهیم، حکمران بغداد، به فرمان وی همه فقیهان و محدثان بغداد، از جمله ابن حنبل را بازجویی کرد. <ref> تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۶-۶۳۷؛ تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۷</ref> وی به رغم اعتراف یارانش، از پذیرش مفاد اعترافنامه خودداری ورزید <ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۱-۶۳۹؛ قس: تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۶-۱۶۷؛ المنتظم، ج۱۱، ص۱۹-۲۲</ref> و در پی آن به حبس و قتل تهدید شد. اسحاق بار دیگر حجت را بر محدثان تمام و تهدید کرد که در صورت مخالفت، آنها را دست بسته به اردوگاه [[خلیفه]] در طرطوس در کرانه شرقی دریای مدیترانه خواهد برد. سرانجام تنها ابن حنبل و محمد بن نوح بر عقیده خود پای فشردند. | |||
دیری نپایید که به فرمان خلیفه، همه آنها از مسیر شهر انبار به طرطوس فرستاده شدند؛ اما با رسیدن خبر مرگ مأمون در رقه شام، در کرانه غربی [[رود فرات]]، از همان مسیر به بغداد بازگشتند. <ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۰-۶۴۵؛ الفتوح، ج۸، ص۴۲۲؛ المنتظم، ج۱۱، ص۲۲-۲۴</ref> بر پایه گزارشی، دستگیری و حبس وی ۲۸ ماه طول کشید. <ref> سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۵۲</ref> با توجه به آزادی او در [[ماه رمضان]] سال ۲۲۰ق. این گزارش معقول مینماید. برخی مجموع دوران حبس او را ۲۸ روز دانستهاند. <ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴</ref> با روی کار آمدن [[معتصم عباسی]] در سال ۲۱۸ق. و به تحریک معتزله، دیگر بار کار بر [[اهل حدیث]] سخت شد. معتصم احمد را فراخواند وچون با اصرار وی بر قدیم دانستن قرآن روبهرو شد، او را ۳۳ یا ۲۳ یا ۱۸ و یا۸۰ ضربه تازیانه زد. <ref>مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴؛ قس: المنتظم، ج۱۱، ص۴۴</ref> | |||
به گفته برخی، احمد زخم بسیار برداشت و بیهوش شد. <ref>تاریخ مختصر الدول، ص۱۳۹</ref> به باور یعقوبی (درگذشت در ۲۹۲ق.) سرانجام وی بهاندیشه حدوث قرآن تن داد. ابن حبّان (درگذشت در ۳۵۴ق.) و بسیاری دیگر بر این باورند که او تا پایان بر دیدگاه خود پای فشرد. <ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴، ۸۴؛ قس: الثقات، ج۸، ص۱۹</ref> وی در دوران ۱۴ ساله خلافت معتصم و واثق، به حبس خانگی دچار گردید <ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴</ref> و از تکاپوهای حدیثی محروم ماند. سرانجام در دوران [[متوکل]] و با بازگشت حدیثگرایی به عرصه دربار، گویا وی پنج سال تدریس کرد. در پی درخواست خلیفه از او برای تعلیم فرزندانش در سال ۲۳۷ق. [[سوگند]] یاد کرد تا دیگر [[حدیث]] نگوید و تا هنگام مرگش حدیث نگفت. <ref>کتاب السنه، ج۱، ص۳۰۷</ref> | |||
==قابلیت زیادت و نقصان در [[ایمان]]== | |||
بر پایه شواهدی، ابن حنبل ایمان را پذیرنده زیادت و نقصان میدانست[۱۴۳] و آن را ترکیب نیت و سخن و عمل میخواند. وی جبریمذهب بود و حسن و قبح عقلی را باور نداشت و [[بهشت]] و [[دوزخ]] را مخلوق میشمرد و به [[شفاعت]] در [[روز قیامت]] پایبند بود. <ref>العقیده، ص۶۲-۷۷</ref> از جمله عقاید منسوب به او، رؤیت خداوند در روز قیامت است. <ref>اصول السنه، ص۲۳؛ درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۰۱</ref> | |||
==رعایت ترتیب در فضیلت خلفا== | |||
بر پایه برخی روایات، وی در فضیلت خلفا به ترتیب آنها پایبند بود <ref>کتاب السنه، ج۲، ص۵۷۳</ref> و از این رو، [[شیعیان]] را که علی(ع) را بر [[ابابکر]] برتری میدهند، بر خطا میدانست. توقف وی در برتر شمردن علی(ع) بر [[عثمان]] را گزارش کردهاند <ref>العقیده، ص۶۲-۶۴</ref> ، حال آنکه وی راوی انبوهی از روایتها در برتری علی(ع) چون حدیث طیر مشوی، مؤاخات، رایت و [[غدیر]] است[۱۴۸] و بر اختصاص بیشترین روایتهای فضیلت به علی(ع) تصریح نموده[۱۴۹] و از این طریق، در تعدیل عثمانگرایی در میان اهل سنت نقشی مهم ایفا کرده است. بر پایه گزارشی از عبدالله بن احمد، وی از دلیل سکوت پدر درباره علی(ع) پرسید. او به برتری علی بر خلفای سهگانه و دیگر [[صحابه]] اشاره کرد؛ با این استدلال که [[علی]] از خاندانی است که هیچکس را نمیتوان با آنها مقایسه کرد. <ref>فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۶۵-۷۲۷</ref> | |||
==دیدگاهها و جهتگیریهای سیاسی== | |||
وی خلافت را تنها حق [[قریش]] میدانست؛ حقی که با جور و ستم از اعتبار نمیافتد. فارغ از باور به مشروعیت حکومتها، چنانکه از سیره وی نیز نمایان است، او به حرمت قیام بر ضدّ هر حاکم شایسته یا ناشایست معتقد بود. البته اطاعت از حاکمان را تنها تا جایی روا میدانست که به ارتکاب [[حرام]] الهی نینجامد. بر این اساس، همراهی در جنگها [[واجب]] و نمازگزاردن به [[امامت]] حاکم، سنّت است؛ زیرا خداوند به ولایت وی بر جامعه راضی است و نباید به مشیت خدا اعتراض کرد. <ref> العقیده، ص۶۵-۷۶</ref> | |||
==دیدگاههای فقهی== | |||
دیدگاههای فقهی ابن حنبل همچون دیدگاههای کلامیاش، افزون بر سخنان پراکنده وی، از کتاب مسند و دیگر کتابهای او برآمده است. از آنجا که او مسند را بدون پایبندی به صحّت همه روایتهای آن نگاشته، برخی از دانشمندان در [[فقیه]] نامیدن وی تردید کردهاند؛ چنانکه [[طبری]] (درگذشت در ۳۱۰ق.) در اختلاف الفقهاء و ابن عبدالبرّ (درگذشت در ۴۶۳ق.) در الاتقاء علی الائمة الثلاثة از یادکرد وی به منزله فقیه خودداری ورزیدهاند. طبری در همین راه به بهانه تشیعش از حنبلیان آزار دید و از دفن در قبرستان مسلمانان محروم ماند. <ref>تاریخ بخارا، ص۲۸۱</ref> در این میان، حنبلیان به پشتوانه گزارشهایی از احتیاط ابن حنبل در نقل حدیثهای مربوط به [[حلال]] و حرام <ref>خصائص المسند، ص۱۳-۱۵</ref> ، حدیثهای فقهی مسند وی را در حکم دیدگاههای او میانگارند و از فقیه خواندن او ابا ندارند. <ref>طبقات الفقهاء، ص۹۱-۹۲؛ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۸</ref> | |||
==استحباب [[زیارت قبور]] برای مردان== | |||
ابن حنبل زیارت قبور را برای مردان مستحب میدانست. <ref>المغنی، ج۲، ص۴۲۶</ref> ولی ابن تیمیه به پشتوانه کلام خرقی، ظاهر این گفتار را فقط دلالتگر بر جواز میداند. <ref> المحرر فی الفقه، ج۱، ص۲۱۳</ref> وی نخست قرائت فاتحه هنگام زیارت قبور را بدعت میخواند؛ اما سپس به روایتی در این باب برخورد و از نظر خویش بازگشت. <ref>المغنی، ج۲، ص۴۲۶</ref> درباره نظر وی در زمینه زیارت زنان نیز روایتهایی متعارض در نهی یا اباحه به چشم میخورد. <ref>المغنی، ص۴۳۰</ref> | |||
==عدم وجوب [[حج]] بر [[مرتد]]== | |||
حنبلیان، همچون حنفیان، حج را بر مرتد واجب نمیدانند. <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۲</ref> اما از احمد درباره استنابه در حجّ مستحب برای فرد دارای قدرت که پیشتر حجّة الاسلام بهجای آورده، دو روایت در منع و جواز به چشم میخورد. <ref>المغنی، ج۳، ص۱۸۵</ref> ابن حنبل تمتع را بر اِفراد و اِفراد را بر قران ترجیح میدهد. <ref>المغنی، ج۳، ص۲۳۸</ref> وی همچون مالک بن انس، [[احرام عمره]] از [[میقات]] را بهتر از [[احرام]] پیش از آن میداند. <ref> المغنی، ج۳، ص۲۲۱</ref> وی به سان شافعی، نیت را در شکل گرفتن احرام کافی میداند <ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۹</ref> و تلبیه را مستحب میشمرد. <ref>المغنی، ج۳، ص۲۵۶</ref> از دید او، بر خلاف پیشوایان دیگر مذاهب، محرم نمیتواند در عدّه به همسر مطلّقه خود رجوع کند. <ref>المغنی، ج۳، ص۳۴۱</ref> ولی بر پایه روایتی دیگر از ابن حنبل، این رجوع جایز است. <ref>متن الخرقی، ص۵۷</ref> درباره رکن بودن سعی میان [[صفا]] و [[مروه]]، از احمد دو روایت به چشم میخورد. <ref>المغنی، ج۳، ص۴۱۰</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |