۸۸٬۰۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
|- | |- | ||
|محل زندگی | |محل زندگی | ||
| [[بغداد]] • سُرَّمَن رَای (نام سامره و [[سامرا]]) | |[[بغداد]] • سُرَّمَن رَای (نام سامره و [[سامرا]]) | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|ابوعمرو و عثمان بن خالد طویل • واصل بن عطا • عمرو بن عبید • بشر بن سعید • ابوعثمان زعفرانی • ابوموسی مردار • غیاث بن ابراهیم قاضی • سلیمان بن مریم | |ابوعمرو و عثمان بن خالد طویل • واصل بن عطا • عمرو بن عبید • بشر بن سعید • ابوعثمان زعفرانی • ابوموسی مردار • غیاث بن ابراهیم قاضی • سلیمان بن مریم | ||
|- | |- | ||
|شاگردان | |شاگردان | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|- | |- | ||
|فوت | |فوت | ||
|۲۲۶ تا ۲۳۵ | |۲۲۶ تا ۲۳۵ | ||
|- | |- | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''ابوالهذیل محمد بن هذیل بن عبدالله''' (یا عبیدالله) بن مکحول بصری، ملقب به علاف از بزرگترین متکلمین قرن دوم و سوم و از نخستین پیشوایان [[معتزله]] | '''ابوالهذیل محمد بن هذیل بن عبدالله''' (یا عبیدالله) بن مکحول بصری، ملقب به علاف از بزرگترین متکلمین قرن دوم و سوم و از نخستین پیشوایان [[معتزله]] بود. وی که محمد شهرستانی از او با عنوان «ابوالهذیل حمدان بن هذیل علاف» یاد می کند در حوالی سال 130 هجری قمری زاده شده و بیشتر عمر خود را در [[بصره]] گذرانده است. | ||
ابوهذیل شاگرد عثمان بن ابی عثمان، بشر بن سعید و ابوعثمان زعفرانی است که این جمله شاگردان واصل بن عطا (م: 131 هـ. ق) و عمرو بن عبید (م: 144 هـ. ق) بوده اند. ابوالهذیل به سبب عمر بلند و استمرار تدریس، شاگردان بسیاری پرورش داده است. تا جایی که می توان از جمله آنان به [[مأمون خلیفه عباسی]] اشاره کرد. ابوهذیل را در جدل بسیار زبردست دانسته اند و وسعت اطلاعات او را به حدّ اغراق آمیزی تشریح کرده اند. | ابوهذیل شاگرد عثمان بن ابی عثمان، بشر بن سعید و ابوعثمان زعفرانی است که این جمله شاگردان واصل بن عطا (م: 131 هـ. ق) و عمرو بن عبید (م: 144 هـ. ق) بوده اند. ابوالهذیل به سبب عمر بلند و استمرار تدریس، شاگردان بسیاری پرورش داده است. تا جایی که می توان از جمله آنان به [[مأمون خلیفه عباسی]] اشاره کرد. ابوهذیل را در جدل بسیار زبردست دانسته اند و وسعت اطلاعات او را به حدّ اغراق آمیزی تشریح کرده اند. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
=تبار ابوالهذیل علاف= | =تبار ابوالهذیل علاف= | ||
احتمال ایرانی بودنش هست، آشنایی وی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، این احتمال را تقویت می کند. ملطی، آنجا که درباره ی ابوبکر بن عبدالرحمن بن کَیسان اصمّ سخن می گوید، می نویسد:ابوالهذیل وی را به فارسی، «خرامان» ملقّب می ساخت. <ref> ملطفی شافعی، التنبیه و الرّد علی اهل الاهواء و البدع، ص 42</ref> از حکایت ابوحیّان توحیدی <ref> نک:ابوحیان توحیدی، البصائر و الذّخائر، ص 178</ref> و حُصری قیروانی <ref>نک:حُصری قیروانی، جمع الجواهر فی الملح و النوادر، ص 74</ref> نیز برمی آید که او با زبان و فرهنگ ایرانی و کتاب جاویدان خرد آشنایی داشته است. | احتمال ایرانی بودنش هست، آشنایی وی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، این احتمال را تقویت می کند. ملطی، آنجا که درباره ی ابوبکر بن عبدالرحمن بن کَیسان اصمّ سخن می گوید، می نویسد: ابوالهذیل وی را به فارسی، «خرامان» ملقّب می ساخت. <ref> ملطفی شافعی، التنبیه و الرّد علی اهل الاهواء و البدع، ص 42</ref> از حکایت ابوحیّان توحیدی <ref> نک:ابوحیان توحیدی، البصائر و الذّخائر، ص 178</ref> و حُصری قیروانی <ref>نک:حُصری قیروانی، جمع الجواهر فی الملح و النوادر، ص 74</ref> نیز برمی آید که او با زبان و فرهنگ ایرانی و کتاب جاویدان خرد آشنایی داشته است. | ||
=استادان و مشایخ= | =استادان و مشایخ= | ||
ابوالهذیل، اعتزال را در بصره از ابوعمرو و عثمان بن خالد طویل، شاگرد واصل بن عطا و عمرو بن عبید و فرستاده واصل به آرمینیّه <ref>نک:قاضی عبدالجبار، همان، ص 164، 251؛ ابن المرتضی، همان، ص 44؛ حمیری، الحور العین، ص 208؛ شهرستانی، همان جا، جرجانی، شرح مواقف، ج8، ص 379؛ مقریزی، الخطط المقریزیه، ج4، ص 165</ref> و بشربن سعید و ابوعثمان زعفرانی، مصاحبان واصل <ref> ملطی شافعی، همان، ص 43</ref> آموخته، و به روایت خیاط در مجلس ابوموسی مردار(و:226 هـ) نیز حضور یافته و از مقالات وی درباره ی عدل و سایر مسایل کلامی بهره مند شده و تحت تأثیرش قرار گرفته و مجلسش را ستوده است. <ref> خیاط، الانتصار، ص 119-118</ref> ابوالهذیل از غیاث بن ابراهیم قاضی، سلیمان بن مریم و جز آنان هم به نقل روایت پرداخته است. <ref> ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج5، ص 413</ref> گفتنی است خیاط، واصل و عمرو را از شیوخ علّاف به شمار آورده <ref> خیاط، همان، ص 119</ref> که قطعاً درست نیست، زیرا او آنها را ندیده است، اما به کتاب های واصل دست یافته است. قاضی عبدالجبّار می نویسد:«ابوالهذیل، پیش زن واصل رفت؛ او دو صندوق از کلام واصل را به وی داد و شاید کلّ کلامش از آن باشد». <ref> قاضی عبدالجبار، همان، ص 241</ref> | ابوالهذیل، اعتزال را در بصره از ابوعمرو و عثمان بن خالد طویل، شاگرد واصل بن عطا و عمرو بن عبید و فرستاده واصل به آرمینیّه <ref>نک:قاضی عبدالجبار، همان، ص 164، 251؛ ابن المرتضی، همان، ص 44؛ حمیری، الحور العین، ص 208؛ شهرستانی، همان جا، جرجانی، شرح مواقف، ج8، ص 379؛ مقریزی، الخطط المقریزیه، ج4، ص 165</ref> و بشربن سعید و ابوعثمان زعفرانی، مصاحبان واصل <ref> ملطی شافعی، همان، ص 43</ref> آموخته، و به روایت خیاط در مجلس ابوموسی مردار (و:226 هـ) نیز حضور یافته و از مقالات وی درباره ی عدل و سایر مسایل کلامی بهره مند شده و تحت تأثیرش قرار گرفته و مجلسش را ستوده است.<ref> خیاط، الانتصار، ص 119-118</ref> ابوالهذیل از غیاث بن ابراهیم قاضی، سلیمان بن مریم و جز آنان هم به نقل روایت پرداخته است.<ref> ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج5، ص 413</ref> گفتنی است خیاط، واصل و عمرو را از شیوخ علّاف به شمار آورده <ref> خیاط، همان، ص 119</ref> که قطعاً درست نیست، زیرا او آنها را ندیده است، اما به کتاب های واصل دست یافته است. قاضی عبدالجبّار می نویسد:«ابوالهذیل، پیش زن واصل رفت؛ او دو صندوق از کلام واصل را به وی داد و شاید کلّ کلامش از آن باشد». <ref> قاضی عبدالجبار، همان، ص 241</ref> | ||
=شاگردان= | =شاگردان= | ||
شاگردان برجسته و سرشناس علّاف، خواهرزاده اش، ابراهیم بن سیّار نظّام، متکلّم نامدار معتزلی و ابویعقوب یوسف بن عبدالله بن اسحق شَحّام(و:223 هـ) است که در عصر خود به ریاست معتزله بصره رسیده و در رد مخالفان و تفسیر قرآن و فن جدل از احذق مردم بوده است. <ref> ابن المرتضی، همان، ص 72-71</ref> ابوعبدالله دبّاغ، یحیی بن بشر ارجائی (یا ارجانی)، ابوعلی بن قائد اَسواری(و:200 هـ)، ابوجعفر بن مبشر و ابوبکر بن عبدالرحمن بن کَیسان اصم نیز از شاگردان او به شمار رفته اند. <ref>همان، ص 78؛ نشار، همان، ج1، ص 451</ref> به روایت ملطی، احمد بن ابی دواد وزیر نیز از شاگردان وی بوده است. <ref>ملطی شافعی، همان، ص 44</ref> عیسی بن محمد کاتب، ابوالعیناء و دیگران از وی روایت کرده اند. <ref>ابن حجر عسقلانی، همان جا؛ خطیب بغدادی، همان، ج3، ص 366</ref> | شاگردان برجسته و سرشناس علّاف، خواهرزاده اش، ابراهیم بن سیّار نظّام، متکلّم نامدار معتزلی و ابویعقوب یوسف بن عبدالله بن اسحق شَحّام (و:223 هـ) است که در عصر خود به ریاست معتزله بصره رسیده و در رد مخالفان و تفسیر قرآن و فن جدل از احذق مردم بوده است.<ref> ابن المرتضی، همان، ص 72-71</ref> ابوعبدالله دبّاغ، یحیی بن بشر ارجائی (یا ارجانی)، ابوعلی بن قائد اَسواری (و:200 هـ)، ابوجعفر بن مبشر و ابوبکر بن عبدالرحمن بن کَیسان اصم نیز از شاگردان او به شمار رفته اند.<ref>همان، ص 78؛ نشار، همان، ج1، ص 451</ref> به روایت ملطی، احمد بن ابی دواد وزیر نیز از شاگردان وی بوده است.<ref>ملطی شافعی، همان، ص 44</ref> عیسی بن محمد کاتب، ابوالعیناء و دیگران از وی روایت کرده اند.<ref>ابن حجر عسقلانی، همان جا؛ خطیب بغدادی، همان، ج3، ص 366</ref> | ||
=تالیفات علاف= | =تالیفات علاف= | ||
او کثیرالتألیف بوده و کتب و رسالات بسیاری در ردّ مخالفان، و نیز شرح و بیان برخی از مسائل کلامی-[[فلسفی]] و [[کلامی]] محض نوشته است. به روایت ملطی هزار و دویست کتاب در رد مخالفان و نقض کتاب هایشان نگاشته و فقط کتاب الحجج را در [[اصول]]، وضع کرده است. <ref>ملطی شافعی، همان، ص 43</ref> ابن المرتضی از یحیی بن بشر حکایت می کند که ابوالهذیل در رد مخالفان در مسائل دقیق و جلیل کلام، شصت کتاب نوشت. <ref> ابن المرتضی، همان، ص 44</ref> ابن حجر نیز او را مولف کتاب های کثیری در مذهب اعتزال می شناسد. <ref>ابن حجر عسقلانی، همان جا</ref> در بعضی از نسخ الفهرست ابن ندیم، کتب ذیل به نام وی ثبت شده است: | او کثیرالتألیف بوده و کتب و رسالات بسیاری در ردّ مخالفان، و نیز شرح و بیان برخی از مسائل کلامی-[[فلسفی]] و [[کلامی]] محض نوشته است. به روایت ملطی هزار و دویست کتاب در رد مخالفان و نقض کتاب هایشان نگاشته و فقط کتاب الحجج را در [[اصول]]، وضع کرده است. <ref>ملطی شافعی، همان، ص 43</ref> ابن المرتضی از یحیی بن بشر حکایت می کند که ابوالهذیل در رد مخالفان در مسائل دقیق و جلیل کلام، شصت کتاب نوشت. <ref> ابن المرتضی، همان، ص 44</ref> ابن حجر نیز او را مولف کتاب های کثیری در مذهب اعتزال می شناسد. <ref>ابن حجر عسقلانی، همان جا</ref> در بعضی از نسخ الفهرست ابن ندیم، کتب ذیل به نام وی ثبت شده است: | ||
[[ابن خلکان]] نوشته است:«ابوالهذیل را کتابی است معروف به میلاس؛ میلاس، مجوسی | # | ||
#کتاب الامامة علی هشام | |||
# | |||
#کتاب علی ابن شمر فی الإرجا | |||
# | |||
#کتاب طاعة لایراد الله بها | |||
# | |||
#کتاب علی السّوفسطائیه | |||
# | |||
#کتاب علی المجوس | |||
# | |||
#کتاب علی الیهود | |||
# | |||
#کتاب التولید علی النّظام | |||
# | |||
#کتاب الوعد و الوعید | |||
# | |||
#کتاب مقتل غَیلان | |||
# | |||
#کتاب الی الدّمشقیّین | |||
# | |||
#کتاب المجالس | |||
# | |||
#کتاب الحجّة | |||
# | |||
#کتاب صفة الله بالعدل و نفی القبیح | |||
# | |||
#کتاب الحجّة علی الملحدین | |||
# | |||
#کتاب تسمیة اهل الاحداث | |||
# | |||
#کتاب ضرار فی قوله ان الله یغضب من فعله | |||
# | |||
#کتاب علی النّصاری | |||
# | |||
#کتاب مسائل فی الحرکات و غیرها | |||
# | |||
#کتاب علی عمار النّصرانی فی الردّ علی النّصاری | |||
# | |||
#کتاب فی صفة الغضب و الرّضا من الله رجل ثناوه | |||
# | |||
#کتاب السَّخط و الرّضا | |||
# | |||
#کتاب المخلوق علی حفص الفرد | |||
# | |||
#کتاب الرّد علی مکیف المدینی(؟) | |||
# | |||
#کتاب الحدّ علی ابراهیم | |||
# | |||
#کتاب الرّد علی الغیلانیّة فی الارجاء | |||
# | |||
#کاب علی حفص الفرد فی فعل و یفعل | |||
# | |||
#کتاب علی النّظام فی تجویز القدرة علی الظّلم | |||
# | |||
#کتاب علی النّظام فی خلق الشیء و جوابه عنه | |||
# | |||
#کتاب الرّد علی القدریّه و المجّبّره | |||
# | |||
#کتاب علی ضرار و جهم و ابی حنیفه و حفص فی المخلوق | |||
# | |||
#کتاب علی النّظام فی الانسان | |||
# | |||
#کتاب الرّد علی اهل الادیان | |||
# | |||
#کتاب فی جمیع الاصناف | |||
# | |||
#کتاب الاستطاعة | |||
# | |||
#کتاب الحرکات | |||
# | |||
#کتاب فی خلق الشی ء عن الشیء | |||
# | |||
#کتاب التفهّم و حرکات اهل الجنة | |||
# | |||
#کتاب جواب القبائی | |||
# | |||
#کتاب علی من قال تعذیب الاطفال | |||
# | |||
#کتاب الحوض و الشفّاعة وعذاب القبر | |||
# | |||
#کتاب علی اصحاب الحدیث فی التّشبیه | |||
# | |||
#کتاب تثبیت الاعراض | |||
# | |||
#کتاب السمع و البصر عملا ام عمل بهما | |||
# | |||
#کتاب الانسان ما هو | |||
# | |||
#کتاب علامات صدق الرسول | |||
# | |||
#کتاب طول الانسان و لونه و تالیفه | |||
# | |||
#کتاب فی الصوت ما هو. <ref> ابن ندیم، الفهرست، ص 296</ref> | |||
# | |||
[[ابن خلکان]] نوشته است:«ابوالهذیل را کتابی است معروف به میلاس؛ میلاس، مجوسی بوده؛ ابوالهذیل را با جماعتی از ثنویّه گرد آورده و ابوالهذیل، ثنویّه را مجاب کرده و میلاس [[اسلام]] آورده است». <ref> ابن خلکان، همان، ج4، ص 266</ref> در منابع دیگر کتاب هایی به وی نسبت داده شده که برخی از آنها در ثبت ابن ندیم مذکور است، از جمله: | |||
1- رساله ای که در آن از [[عدل]]، [[توحید]] و وعید برای عامه سخن رانده است؛ ملطی به گونه ای به تحسین این رساله پرداخته <ref>ملطی شافعی، همان جا</ref> که گویا آن را دیده است. | 1- رساله ای که در آن از [[عدل]]، [[توحید]] و وعید برای عامه سخن رانده است؛ ملطی به گونه ای به تحسین این رساله پرداخته <ref>ملطی شافعی، همان جا</ref> که گویا آن را دیده است. | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۶: | ||
2- کتاب الحُجَج؛ در این کتاب از فنای مقدورات [[خداوند]] سخن گفته است. <ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 124</ref> | 2- کتاب الحُجَج؛ در این کتاب از فنای مقدورات [[خداوند]] سخن گفته است. <ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 124</ref> | ||
3- کتاب القوالب؛ در این کتاب، بابی است که در ردّ دهریّه است. او در این کتاب، قول دهریّه را ذکر کرده که به موحّدین گفته اند:وقتی که جایز شد بعد از هر حرکتی، حرکتی جز آن و بعد از هر حادثی، حادثی جز آن باشد تا بی نهایت، پس چرا درست نیست قول کسانی که می گویند:حرکتی نیست مگر اینکه پیش از آن، حرکتی است و حادثی نیست مگر آنکه پیش از آن حادثی است تا بی نهایت؟ او از این الزام، جواب داده و آنها را برابر دانسته و گفته است:همچنان که حوادث را آغازی است که پیش از | 3- کتاب القوالب؛ در این کتاب، بابی است که در ردّ دهریّه است. او در این کتاب، قول دهریّه را ذکر کرده که به موحّدین گفته اند: وقتی که جایز شد بعد از هر حرکتی، حرکتی جز آن و بعد از هر حادثی، حادثی جز آن باشد تا بی نهایت، پس چرا درست نیست قول کسانی که می گویند:حرکتی نیست مگر اینکه پیش از آن، حرکتی است و حادثی نیست مگر آنکه پیش از آن حادثی است تا بی نهایت؟ او از این الزام، جواب داده و آنها را برابر دانسته و گفته است: همچنان که حوادث را آغازی است که پیش از آن حادثی نبوده، همچنین آنها را آخری است که بعد از آن حادثی نخواهد بود و لذا قایل به فنای مقدورات الهی شده است. <ref>همان جا</ref> | ||
4- الرّد علی النّظام <ref>همان، ص 132</ref> | 4- الرّد علی النّظام <ref>همان، ص 132</ref> |