نقد و بررسی دلائل قائلین به تحریف قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « <sub> <div class="wikiInfo"> {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | |- !عنوان مقاله!! data-type="au...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۴

عنوان مقاله نقد و بررسی دلائل قائلین به تحریف قرآن
زبان مقاله فارسی
نویسنده سید مصطفی حسینی رودباری

تحریف قران کریم از جمله ادعاهائی است که برخی در نفی اصالت قرآن مطرح کرده اند . اعلام فریقین هر یک به گونه ای به این ادعا پاسخ داده اند که در مقاله ذیل برخی از این آنها تبیین گردیده است.


نقد و بررسی دلیل نخست قائلین به تحریف قران :

در پاسخ به دلیل نخست قائلین به تحریف – روایات تحریف - باید گفت اعلام فریقین هر یک بگونه ای بدان جواب داده اند:

پاسخ فیض کاشانی نسبت به روایات تحریف

ایشان مفاد روایات مذکور را بمعنای وقوع تحریف گسترده در قران دانسته که لازمه اش عدم انطباق قران موجود با قران واقعی می باشد . التفسیر الصافی ج 1ص 49 انگاه در پاسخ به شبهه مطرح شده نسبت به تحریف قران می فرماید :

لازمه پذیرش این روایات عدم اعتماد به مجموعه قران بوده بگونه ای که به هیچ ایه ای از قران نمی توان استناد نمود و در نتیجه قران کریم از معرض استفاده مردم خارج خواهد شد ؛ در حالی که مقاد بسیاری از روایات این است که قران برای همیشه مرجع مسلمانان بوده و لازم است انان صحت و سقم روایات را با معیار مطابقت و مخالفت قران مورد سنجش قرار دهند بعلاوه انکه مفاد برخی ایات نظیر ایه حفظ و نفی باطل و ... مصونیت قران از خطر تحریف می باشد . [۱]


ایشان راهکار مشکل مطرح شده را این می داند که بگوئیم تحریف صورت گرفته بگونه ای نیست که به هدف اصلی قران – هدایت انسانها- لطمه ای وارد سازد بدین معنا که حذف برخی از اسامی در قران و تحریفهائی نظیر ان با وجود اهل بیت ع جبران شده است از اینرو عمل به قران موجود نیز انسان را به هدایت مطلوب نائل خواهد کرد . [۲]


ایشان شاهد بر صحت پاسخ مذکور را فقره ذیل حدیث طلحه می داند که امام ع عمل به قران موجود را سبب نجات از دوزخ و ورود به بهشت دانستند  : ویدل على هذا قوله ( علیه السلام ) فی حدیث طلحة : إن أخذتم بما فیه نجوتم من النار ودخلتم الجنة فإن فیه حجتنا وبیان حقنا وفرض طاعتنا . ایشان در ادامه با نفی ادعای تحریف قران ، برخی از روایات مذکور را از قبیل تفسیر و بیان دانسته و قرائنی را در این زمینه بیان می کند از جمله انکه در روایتی از امام باقر ع امده است که مراد از تحریف صورت گرفته در کتب اسمانی تحریف معنوی است نه تحریف لفظی. [۳]


پاسخ علامه طباطبائی به روایات تحریف

ایشان با پاسخهای هفتگانه شان به نقد روایات تحریف پرداخته که عبارتند از :


1-تمسک به روایات تحریف مستلزم دور است : گفتار نخست ایشان در نقد روایت تحریف این است که : اما اولا فبأن التمسک بالاخبار بما انها حجة شرعیة یشتمل من الدور [۴] در تبیین دور مذکور باید گفت : تمسک به اخبار تحریف بعنوان اینکه این اخبار حجت شرعی است مبتنی بر اثبات نبوت پیامبر ص است و اثبات نبوت هم مبتنی بر عدم تحریف قران است بنابر این احتمال وجود تحریف در قران سبب عدم اثبات نبوت و در نتیجه عدم حجیت این اخبار خواهد بود .


2-روایات تحریف حتی با فرض صحتشان ، اخبار احاد بوده و مفید قطع نمی باشد :


علامه در این زمینه می نویسد :


به روایات تحریف تنها بعنوان اسناد تاریخی می توان استناد نمود چون در بین انها حدیث متواتر یا اخباری که محفوف به قرائن قطعیه باشد دیده نمی شود و بندرت می توان در بین انها حدیث صحیح که دلالت تام بر تحریف داشته باشند یافت . ایشان معتقد است حتی اخبار صحیح نیز در این زمینه – اثبات تحریف قران – قابل استناد نیست چون احتمال جعل در انها وجود دارد . [۵]


3-عدم شباهت سیاق و نظم قران موجود با مفاد روایات تحریف :


گفتار علامه در این زمینه بشرح ذیل می باشد :


روایات تحریف با قطع نظر از ایراد دور، مشتمل بر ایات و سوری است که سیاق و نظمشان شباهتی با قران ندارند . [۶].


ایشان در بخش دیگری از گفتارشان به برخی از سور ادعا نظیر سوره خلع و سوره حفد در روایات تحریف اشاره نموده و انها را در مقایسه با قران در سطح بسیار نازل و فاقد هر نوع شباهتی می داند . [۷]


علامه طباطبائی علت پذیرش برخی از قائلین به چنین ترهاتی را روحیه اخباریگری و عدم عرضه احادیث به قران دانسته و می فرماید :


.... محدثینى که به چنین سوره هایى – نظیر سوره حفد و خلع - اعتناء مىکنند ، بخاطر تعصب و تعبد شدیدى است که نسبت به روایات دارند و در تشخیص صحیح از مجعول آن و در عرضه داشتن احادیث بر قرآن کوتاهى مىکنند و اگر این تعصب و تعبد نبود ، کافى بود در یک نظر حکم کنند به اینکه ترهات مذکور جزو قرآن کریم نیست . [۸]


4-مخالفت روایات تحریف با قران


متن گفتار ایشان در این زمینه عبارتست از : ومع الغض عن جمیع ذلک فإنها مخالفة للکتاب مردودة [۹]


ایشان در تبیین مخالفت روایات تحریف با قران می نویسند :


و اما اینکه گفتیم روایات تحریف ، به فرضى هم که صحیح باشد مخالف با کتاب است و به همین جهت باید طرح شود . توضیحش این است که مقصود ما مخالفت با ظاهر آیه * ( « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَه لَحافِظُونَ » ) * و ظاهر آیه « وَإِنَّه لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه » نیست ، تا بگویید این مخالفت ظنى است ، -


چون ظهور الفاظ آیه جزو ادله ظنى است - بلکه مراد مخالفت با دلالت قطعى کتاب است ، چون مجموع قرآنى که فعلا در دست ما است به بیانى که در دلیل اول بر نفى تحریف گذشت ، دلالت قطعى دارد بر اینکه در قرآن تحریفى رخ نداده است .


و چطور ممکن است در این دلالت خدشه کرد ، و حال آنکه قرآنى که در دست ما هست اجزایش در نظم بدیع ، و معجزه بودن نظیر یکدیگرند و خودش در دفع اختلافاتى که در به دو نظر به ذهن مىرسد کافى است . نه در دفع آن اختلافات نقصى دارد ، و نه در افاده معارف حقیقى و علوم الهى کلى و جزئیش قصورى ، معارفش همه به هم مربوط و فروعش بر اصولش مترتب ، و اطرافش بر اوساطش منعطف است ، و این خصوصیات که در نظم قرآنى است و خداوند آن را به آن خصوصیات ، وصف نموده در همه جاى این کتاب مشهود است . [۱۰]


5-عدم امکان صحت روایاتی که دلالت بر حذف بسیاری از ایات قران می کند :


علامه در نقد دیدگاه کسانی که قائل به حذف بسیاری از ایات قران - بر اساس روایات تحریف - می باشند می فرماید :


چگونه می توان پذیرفت که قران برغم دواعی فراوان مسلمانان در محافظت از ان و تلاش گسترده پیامبر ص در تعلیم و تبیین ان، هزاران ایه – بر اساس روایات مرسل - از ان حذف شده باشد .. [۱۱]

6- ضعف سندی روایات تحریف


ایشان معتقد است با مراجعه به اسناد روایات تحریف معلوم می گردد که بیشتر انها فاقد سند بوده یا اسنادشان ضعیف می باشد [۱۲]

7-ضعف دلالتی روایات تحریف


علامه طباطبائی مفاد در این زمینه می فرماید :


بسیاری ازروایاتی که قائلین به تحریف قران بدان استناد نموده اند در مقام بیان مفهوم ، تفسیر و تطبیق ایه بر مصادیق خارجی ایه بوده و ارتباطی به تحریف لفظی قران ندارند . [۱۳]

ایشان در ادامه روایاتی را که بیانگر شان نزول برخی ایات می باشد از قبیل موارد فوق دانسته و می فرماید : روایتی که ایه شریفه "یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک " را بدینگونه ذکر کرده است : "یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک فی علی " در حالی که روایت بیانگر ان است که ایه مذکور در شان امام علی ع ذکر شده است نه اینکه "فی علی "جزء ایه باشد و همینطور روایتی که ایه شریفه" إن الذین ینادونک من وراء الحجرات " را اینگونه ذکر کرده است : "إن الذین ینادونک من وراء الحجرات بنو تمیم أکثرهم لا یعقلون " در حالی که ذیل روایت بیان شان نزول ایه بوده و برخی بدون دلیل انرا جزء ایه پنداشته اند .


توضیح انکه گروهی از قبیله بنی تمیم بهنگام دیدار با پیامبر ص کناردرب خانه حضرت ایستاده وبی ادبانه به ان حضرت ندا دادند که : اخرج الینا که در این هنگام ایه مذکور نازل گردید و انها را نسبت به رفتار زشت شان متنبه نمود. [۱۴]


ایشان روایاتی را که از باب جری و تطبیق برخی موارد را بیان نموده اند نیز از موارد مذکور می داند نظیر روایتی که ایه شریفه : وسیعلم الذین ظلموا را این گونه ذکر کرده است : وسیعلم الذین ظلموا آل محمد حقهم و یا ایه شریفه : ومن یطع الله ورسوله " را اینگونه بیان کرده است : ومن یطع الله ورسوله فی ولایة على والأئمة من بعده فقد فاز فوزا عظیما [۱۵]


ایشان در ادامه برخی از روایات را که امام ع در ان کلمه ای را نظیر: کذلک الله ربى کذلک الله ربى که امام ع ذیل سوره توحید تلفظ نموده است عده ای بعنوان روایت پنداشته را بیان می کند [۱۶]


8- تعارض اخبار تحریف با یکدیگر در مواردی که ادعای حذف برخی ایات شده است  : علامه بخشی از روایات تحریف را معارض یکدیگر دانسته که لازمه اش تساقط می باشد بعنوان نمونه در روایات تحریف امده است که ایه ای بعنوان ایه رجم شیخ و شیخه در قران وجود داشته که ساقط شده است اما در روایات نسبت به چگونگی ان اختلاف می باشد. در برخی امده است که ایه مذکور اینگونه می باشد : إذا زنى الشیخ والشیخة فارجموهما


البتة فإنهما قضیا الشهوة و در برخی دیگر : الشیخ والشیخة إذا زنیا فارجموهما البتة فإنهما قضیا الشهوة و در برخی : بما قضیا من اللذة ودر بعضی دیگر ... نکالا من الله والله علیم حکیم و در برخی دیگر : نکالا من الله والله عزیز حکیم ذکر شده است .


بنابر این تعارض این روایات با یکدیگر دلیل دیگری بر عدم اعتبار و سقوطشان خواهد بود . [۱۷]


دفع توهم  : بطلان سخن کسانی که اختلاف روایات تحریف را دلیل بر اصل وقوع تحریف قران می دانند : علامه طباطبائی در نقد گفتار مدعیان فوق الذکر می فرماید : اینکه بعضى از محدثین گفته‌اند که « اختلاف روایات در آیاتى که نقل شد ضرر به جایى نمىرساند چون این روایات در اصل تحریف قرآن اتفاق دارند » مردود و غلط است . چون اتفاق روایات مذکور در تحریف شدن قرآن ضعف دلالت آنها را جبران نمىکند و هر یک از آنها دیگرى را دفع مىکند [۱۸]


شگفتی علامه از کسانی که اخبار تحریف را پذیرفته اند

علامه طباطبائی بعد از نفی اعتبار روایات تحریف شگفتی خویش را از کسانی که روایات تحریف را پذیرفته اند اظهار داشته و می فرماید : و عجب از این گونه علماى دینى است که در مقام استدلال بر تحریف شدن قرآن بر مىآیند و آن گاه به روایاتى که به صحابه و یا به ائمه اهل بیت منسوب شده احتجاج مىکنند و هیچ فکر نمىکنند که چه مىکنند .


اگر حجیت قرآن باطل گردد ، نبوت خاتم الأنبیاء باطل شده ، و معارف دینى لغو و بى اثر مىشود ، و در چنین فرضى این سخن به کجا مىرسد که در فلان تاریخ مردى دعوى نبوت نموده و قرآنى به عنوان معجزه آورد ، خودش از دنیا رفت ، و قرآنش هم دستخورده شد ، و از او چیزى باقى نماند مگر اجماع مؤمنین به وى ، بر اینکه او به راستى پیغمبر بوده ، و قرآنش هم به راستى معجزه اى بر نبوت او بوده است ، و چون اجماع حجت است - زیرا همان پیغمبر آن را حجت قرار داده ، و یا از اجماع مجمعین کشف مىکنیم که قول یکى از جانشینانش در آن هست- پس باید نبوت او و قرآنش را قبول کنیم ؟ ! ! [۱۹]


ایشان احتمال جعل روایات تحریف را قوی دانسته و انرا موید به شواهدی می دانند : و کوتاه سخن انکه احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمال قوى هم هست و شواهد و قرائن آن را تایید مىکند ، وقعى و اعتبارى براى روایات مذکور باقى نمىگذارد ، و با در نظر گرفتن آن ، دیگر نه حجیت شرعى بر آن اخبار باقى مىماند ، و نه حجیت عقلانى ، حتى صحیح السندترین آنها هم از اعتبار ساقط مىگردد .


زیرا حجیت سند ، معنایش این است که رجال حدیث دروغ عمدى نمىگویند ، و اما اینکه فریب نمىخورند ، و در اصول روایتى آنان هم دست برده نمىشود ، ربطى به صحت سند ندارد . [۲۰]


دیدگاه علامه محمد تقی حکیم در زمینه روایات تحریف

ایشان در الاصول العامه بعد از بیان انکه نقل روایات تحریف در کتبی نظیر کافی و .... دلیل بر پذیرش مولفان انها نمی باشد می نویسد :


شبهه تحریف قران از شبهاتی است که شایسته نیست در بطلان ان – بجهت بدیهی بودن - بحثی شود . روایات تحریف قران نیز علاوه بر تعارضی که بین انها وجود دارد اخبار احاد بوده و توان مقاومت در برابر ثبوت تواتر و قطع به عدم تحریف قران را ندارد .


از طرفی ایشان سورو ایاتی را که برخی ادعای حذف ان را از قران دارند در مقایسه با قران موجود بسیار سخیف می داند . الاصول العامه للفقه المقارن ص 116.


ایشان معتقد است بر فرض مفاد روایاتی که بیانگر وجود تحریف به نقیصه در قران است را بپذیریم طبعا مسئولیت این عمل بعهده عثمان خواهد بود چون در عصر عثمان این عمل – توحید مصاحف - صورت گرفته است در این صورت سکوت مسلمانان دیگر را در برابر عمل عثمان چگونه پاسخ خواهیم داد


درحالی که تاریخ هیچگونه اعتراضی از صحابه و مسلمانان را در برابر عمل عثمان ثبت نکرده است . [۲۱]


ایشان عمل عثمان را در تجمیع مردم بر مصحف واحد مورد تایید مسلمانان ان عصر دانسته و می نویسد : بنظر می رسد بسیاری از این روایات تحریف در صدد مخالفت و بدجلوه دادن عمل عثمان در توحید مصاحف باشد . [۲۲]


پاسخ اهل سنت نسبت به روایات تحریف درمنابع حدیثی

بیشتر اعلام اهل سنت مفاد روایات تحریف را بعنوان نسخ تلاوت پذیرفته و معتقدند که ایات حذف شده گر چه از ناحیه خداوند نازل شده اند اما در زمان رسول اکرم ص تلاوتشان منسوخ شده گرچه حکمشان باقی مانده است.


جلال الدین سیوطی در کتاب "الاتقان فی علوم القران"

ایشان بعد از بیان انواع سه گانه نسخ: نسخ تلاوت و حکم ،نسخ حکم بدون نسخ تلاوت و نسخ تلاوت بدون نسخ حکم در مورد نوع اول نسخ – نسخ تلاوت و حکم – می نویسد : از عائشه در این زمینه روایتی نقل شده است که ایه ای بصورت ( عشر رضعات معلومات در قران کریم وجود داشته که بعد از مدتی با " عشر رضعات بخمس معلومات" نسخ گردیده است و بعد از پیامبر ص این ایه– ناسخ و منسوخ - بدلیل عدم اگاهی مردم از نسخ تلاوت و حکم ان ، همچنان در بین مردم قرائت می شد .


مولف الاتقان در زمینه نوع دوم نسخ – نسخ حکم بدون نسخ تلاوت – می نویسد : بسیاری از مواردی را که برخی از مصادیق این نوع نسخ شمرده اند نمی توان از این نوع دانست نظیر انکه ادعا شده است که ایه شریفه( ومما رزقناهم ینفقون ) و ( أنفقوا من ما رزقناکم ) با ایه تشریع زکات نسخ شده است در حالی که این دو ایه ارتباطی با نسخ ندارند بدین معنا که ایه دوم را می توان تفسیر ایه نخست قرار داد .


ایشان در زمینه حکمت نوع سوم نسخ– نسخ تلاوت بدون نسخ حکم – به نقل از صاحب الفنون می نویسد : این امر بجهت ان است که میزان طاعت و تعبد مکلف نسبت به فرامین الهی مشخص گردد نظیر اقدام ابراهیم ع در ذبح فرزندش [۲۳]


باید گفت اغلب مولفان علوم قران اهل سنت نظیر سیوطی در کتب خویش نوع سوم نسخ را تایید نموده و روایات زیادی را در اثبات این نوع نسخ – نسخ تلاوت بدون نسخ حکم - بیان نموده اند که برخی از انها را دراینجا از الاتقان فی علوم القران بیان می کنیم :


در روایتی از عبدالله بن عمر نقل شده است که هیچگاه فردی از شما ادعا نکند که تمام قران در اختیار من است چون بسیاری از ایات و سور قرانی که از جانب خداوند نازل شده است در قران موجود وجود ندارد . [۲۴]


از عائشه نقل شده است که سوره احزابی که در زمان پیامبر ص قرائت می شد 200ایه بود در حالی که در زمان عثمان تعداد ایات فقط بمقدار قران کنونی ثبت گردید .. [۲۵]


در روایتی دیگر از ابی بن کعب نقل شده است که سوره احزاب بمقدار سوره بقره بود و ما در ان ایه رجم را ( إذا زنى الشیخ والشیخة فارجموهما البتة نکالا من الله والله عزیز حکیم ) قرائت می کردیم. [۲۶]


سیوطی روایت دیگری را بعنوان ایه الرجم که از نوع سوم نسخ انرا می شمرد نقل کرده است . الاتقان فی علوم القران ج 2ص 66- این روایت در سائر منابع اهل سنت نیز با اندک تفاوتی نقل شده است [۲۷]


از خلیفه دوم در زمینه ایه رجم شیخ و شیخه نقل گردیده است که می گفت : اگر مردم اتهام زیادتی قران را بمن نمی زدند بدست خودم ایه رجم را در قران وارد می کردم [۲۸]


باید گفت نظیر مباحث مطرح شده در الاتقان در سائر کتب دیگر اهل سنت نظیر : البرها ن ، زرکشی و ....نیز بیان شده است .


گفتار علامه طباطبائی در نقد دیدگاه مذکور- نسخ تلاوت

علامه در نقد و بررسی چنین دیدگاهی می فرماید لازمه این دیدگاه پذیرش وقوع تحریف در قران می باشد :


اهل سنت می گویند : ....آیاتى بر اساس احادیث مرسل در سوره نساء در میان جمله « وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى » و جمله « فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ » بوده و به اندازه یک ثلث قرآن یعنى بیش از دو هزار آیه مىشده و افتاده . و نیز آن آیاتى که محدثین سنى گفته‌اند از سوره برائت ساقط شده ، مانند « بسم اللَّه » آن و صدها آیه که سوره مذکور را مساوى با سوره بقره مىکرده و اینکه سوره احزاب بزرگتر از سوره بقره بوده و دویست آیه از آن ساقط شده. و یا آن آیاتى که روایات مجعوله مذکور مىگوید منسوخ التلاوه شده است .


ایشان ادامه می دهد :

جمعى از مفسرین اهل سنت هم براى دفاع از یک حدیث که گفته « پاره اى از قرآن را خدا از یادها برد و تلاوتش را منسوخ کرد » پذیرفته‌اند ، سئوال این است که اینهمه ایات کجا رفته‌اند ؟ و چطور مفقود شده‌اند ، که حتى یک نفر هم سراغ یکى از آن هزارها را نگرفته است ؟ ! .


و اگر شما هم همان حدیث را سند قرار دهید ، و بگویید خدا از یادها برده مىپرسیم از یاد بردن خدا چه معنا دارد ؟ و مقصود از نسخ تلاوت چه مىتواند باشد ؟ آیا نسخ تلاوت بخاطر این بوده که عمل به آن آیات منسوخ شده ؟ پس چرا آیات منسوخه دیگرى که هم اکنون در قرآن کریم است منسوخ التلاوه نشد ؟ و تا کنون در قرآن کریم باقى مانده ؟ ! مانند آیه صدقه و آیه نکاح زانیه و زانى ، و آیه عده ، و غیر آن ؟


و جالب اینجاست که آقایان آیات منسوخ التلاوه را دو قسم مىکنند ، یکى آنها که هم تلاوتش نسخ شده و هم عمل به آن ، و قسم دیگر آن آیاتى که تنها تلاوتش نسخ شده است مانند آیه رجم .


و یا بخاطر این بوده که واجد صفات کلام خدایى نبوده و بدین جهت خداوند خط بطلان بر آنها کشیده ، و از یادهایشان برده است . اگر چنین بود پس در حقیقت جزو کلام خدا و کتاب عزیز که « لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه » نبوده ، منزه از اختلاف نبود ، قول فصل و هادى به سوى حق و به سوى صراط مستقیم ، و معجزه اى که بتوان با آن تحدى نمود و . . . نبوده . و کوتاه ، سخن بگو قرآن نبوده ، زیرا خداى تعالى قرآن را به صفاتى معرفى نموده است که آن را نازل شده از لوح محفوظ ، و نیز آن را کتاب عزیزى خوانده که در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قیام قیامت باطل در آن راه ندارد ، و آن را قول فصل ، هدایت ، نور ، فرقان میان حق و باطل ، معجزه و . . . نامیده است .


آیا با چنین معرفى باز هم مىتوانیم بگوییم این آیاتى که قرآن را معرفى مىکند مخصوص به پاره اى از قرآن بوده که هم اکنون در دست ما است ، و تنها این باقیمانده از یادها نمىرود ، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمىشود ؟ آیا تنها این باقیمانده است که قول فصل ، هدایت ، نور ، فرقان ، و معجزه جاودانه است ؟


و یا مىگویید منسوخ التلاوه شدن و فراموش شدن بطلان نیست ؟ چطور بطلان نیست ؟ مگر بطلان غیر از این است که کلام ناقصى از اثر و خاصیت بیفتد و هیچ چیز نتواند آن را اصلاح نموده و براى ابد از کار بیفتد ؟ و آیا با اینکه براى ابد از کار افتاده باز هم ذکر و یاد آورنده خداست . پس حق همین است که به خود جرأت داده براى رهایى از این همه اشتباه بگوییم روایاتى که از طرق شیعه و سنى در تحریف و یا نسخ تلاوت رسیده بخاطر مخالفتش با کتاب خدا ، مردود است . [۲۹] == . نقد و بررسی مباحث مطرح شده درالاتقان ==


باید گفت  : علاوه بر پاسخ های جامع علامه طباطبائی در نقد قائلین به نسخ تلاوت ، نکات دیگری را نیز در زمینه انواع نسخ- که در کتاب الاتقان مطرح گردیده است - می توان بدان ضمیمه نمود  :


1-در زمینه قسم اول نسخ – نسخ تلاوت و حکم – باید گفت هرگاه تحقق چنین امری در عصر حیات پیامبر ص پذیرفته شود -چنانکه از روایت عائشه استفاده می شود - در اینصورت این سئوال مطرح می گردد که  : ایا می توان بوسیله خبر واحد نسخ تلاوت و حکم ایات نازل شده را اثبات کرد ؟ و هر گاه چنین نسخی بعد از وفات پیامبر ص باشد در اینصورت مفهومش ان است که ایاتی از قران در حیات رسول اکرم ص بر ایشان نازل شده اما بعد از رحلت ان حضرت تلاوت و حکم ان نسخ گردیده است . در اینصورت ایا لازمه پذیرش چنین امری وقوع نقصان در قران موجود نخواهد بود ؟ بدیهی است با تبدیل واژگان – گفتن نسخ تلاوت بجای تحریف - نمی توان معنا و مفهوم چیزی را تغییر داد .


2-در زمینه قسم سوم نسخ – نسخ تلاوت بدون نسخ حکم - علاوه بر نقد نخست - این سئوال مطرح می گردد که حکمت نسخ تلاوت بدون نسخ حکم چیست؟ شکی نیست که هدف از نزول ایات الهی بیان احکامی است که بشریت بدان نیاز دارد .بنابر این وقتی بناست حکمی استمرار داشته باشد در اینصورت نسخ ایاتی که بیانگر ان حکم است چه مفهومی خواهد داشت ؟


سئوال دیگر ان است که : ایا خروج ایاتی – از قران - که تلاوتش نسخ شده است به اذن الهی بوده است یا توسط رسول الله صورت گرفته است ؟ بدیهی است قائلین به چنین نسخی ، شق نخست را پذیرفته و معتقدند این کار به اذن الهی صورت گرفته است در این صورت می گوئیم : اولا چگونه ادعای مذکور قابل اثبات است ؟ ایا با خبر واحد می توان چنین امر مهمی را – نسخ تلاوت منهای نسخ حکم - ثابت نمود ؟ ایا بازگشت این سخنان به تحقق تحریف در قران نیست ؟ ایا کسانی که قائل به تحریف قران هستند جز این را می گویند ؟ و اگر این امر – خروج برخی از ایات نازل شده از قران - بعد از رحلت ان بزرگوار صورت گرفته است در اینصورت لازمه پذیرش چنین امری وقوع تحریف در قران امر خواهد بود .


باید گفت پذیرش نسخ تلاوت - که مستلزم تحریف قران است - حتی بر عده ای از مولفان علوم قرانی نظیر زرکشی دشوار بوده از اینرو در ذیل حدیث رجم شیخ و شیخه که از عمر نقل گردیده است می نویسد : ظاهر گفتار عمراین است که او از خوف اینکه مردم به او نسبت تحریف قران را بدهند از کتابت ایه رجم در قران خودداری کرده است .باید گفت لازمه چنین سخنی ان است که ایه رجم کتابتش در قران جائز و در نتیجه ثابت خواهد بود که این شان هر مکتوبی است.


ایشان در ادامه می نویسد : پذیرش ملازمه فوق – جواز کتابت حدیث رجم بعنوان قران و نسخ تلاوت ان – مشکل است بنابر این با حدیث مذکور نمی توان نسخ تلاوت را ثابت نمود و در توجیه گفتار عمر نسبت به خودداری او از کتابت ایه رجم در قران می توان گفت : از انجا که اثبات قرانیت ایه یا سوره فقط با خبر متواتر قابل اثبات است او بدلیل انکه حدیث رجم خبرواحد بود از اینرو از کتابت ان خودداری نمود . [۳۰]


نتیجه انکه چون لازمه پذیرش نسخ تلاوت و حکم و نیز نسخ تلاوت بدون حکم ، وقوع تحریف در قران می باشد دلیل نخست قائلین به تحریف در تمسک به روایات تحریف و نسخ تلاوت تمام نمی باشد .


دلیل دوم بر تحریف قران  : اختلاف مصاحف

قائلین به تحریف قران می گویند : اختلاف بین مصاحف زمان ابوبکر و زمان عثمان و تجمیع ان توسط غیر معصوم دلالت بر وقوع تحریف در قران دارد .


تبیین


علامه طباطبائی در تبیین دلیل دوم قائلین به تحریف می فرماید : وقتی قران متشتت و متفرق از طریق غیر معصوم جمع گردد امکان تحریف در ان وجود خواهد داشت و محال است که عادتا همه ان موافق با قر ان واقعی باشد .. [۳۱]

نقد علامه به دلیل دوم قائلین به تحریف – تعدد مصاحف - ایشان در نقد دلیل مذکور می نویسد: ادعای مذکور، سخن خرافى بیش نیست ، بلکه مطلب به عکس است ، زیرا عقل مخالفت نوشته شده را با واقعش ممکن مىداند ، نه اینکه موافقت آن دو را بعید و مخالفت آن را واجب شمارد پس هر جا که دلیل و قرینه اى باشد بر اینکه نوشته شده با واقعش موافق است آن را مىپذیرد و ما به جاى یک دلیل و یک قرینه دلیلهایى ارائه دادیم که همه موافقت این قرآن را با واقعش اثبات مىکردند همان


دلیل سوم  : تفاوت مصحف امام علی با مصاحف دیگر

تبیین


علامه طباطبائی در تبیین دلیل سوم قائلین به تحریف در نقیصه می فرماید :


بدون شک امام علی ع بعد از رحلت پیامبر ص سعی در جمع اوری قران داشت و بعد از انمام ان قرانش را به مردم عرضه کرد اما حاکمان وقت انرا نپذیرفته و به جمع زیدبن ثابت روی اوردند بنابراین بین قرانی که امام ع انرا جمع نمود با قران زیدبن ثابت قطعا اختلافاتی وجود داشت چون در غیر اینصورت امام ع هیچگاه قران خودش را به مردم عرضه نمی نمود . [۳۲]

نقد دلیل سوم

علامه در نقد دلیل سوم قائلین به تحریف قران -تفاوت قران جمع شده امام علی با مصاحف دیگر - اظهار می دارد مصحف امام علی ع تفاوت جدی با مصاحف دیگر نداشته و تنها تمایزش این بوده که این مصحف بر خلاف مصاحف دیگر مشتمل بر بیان برخی تغییرات در ترتیب سور و ایات بوده است ... اگر امام علی ع مصحف خود را مخالف مصاحف دیگر می دانست قطعا در برابر انها به معارضه برخاسته و لا اقل در دوران حکومت خویش مصحف خود را معیار قرار می داد . [۳۳]

دلیل چهارم  : روایاتی که مفادشان اخبار از تحقق همه حوادث امتهای پیشین در امت اسلام می باشد که از جمله انها تحریف کتب اسمانی انان بود .


تبیین


علامه طباطبائی در تبیین دلیل چهارم قائلین به نقیصه در قران می نویسد :


در مضامین بسیاری از روایات است که تمام اتفاقاتی که برای امتهای پیشین واقع گردید در امت اسلام نیز واقع می گردد بدیهی است از جمله اموری که در امتهای سابق بوقوع پیوست تحریف کتب اسمانی انها بود بنابر این در قران نیز چنین اتفاقی واقع شده است . ایشان انگاه روایاتی را از کتب فریقین نقل می کند [۳۴]


پاسخ علامه طباطبائی  :


ایشان در نقد وجه چهارم می نویسد: مراد از مماثلت حوادث امت اسلام با امتهای پیشین ، مماثلت در همه جهات نبوده بلکه مراد مماثلت فی الجمله در امور کلی نظیر تفرق مذهبی و اثار و نتائج عملکردهای انها می باشد.


ایشان عامل مهم انشعابات مذهبی بین مسلمانان را - که مفاد روایات فوق می باشد - عدم عرضه احادیث با قران و تفسیر به رای و اجتهادات شخصی در قران دانسته و برخی از روایات مذکور – وقوع تمام حوادث امتهای سابق در امت اسلام - را مخالف با قران می داند .


نکته مهم  : عدم تمامیت استناد به اجماع بر نفی تحریف در قران

در اثبات عدم تحریف زیاده قران نمی توان به اجماع تمسک نمودچون حجیت اجماع مبتنی بر صحت نبوت و ان نیز مبتنی بر عدم تحریف قران است واز طرفی مفروض این است که ادعای مذکور مبتنی بر اجماع است بنابر این ادعای اجماع بر عدم تحریف قران مستلزم دور است . [۳۵]


نتائج

1- ادعای نسخ تلاوت در قران مستلزم قول به تحریف قران می باشد .


2- دلائل تاریخی، عقلی و نقلی - ایات و روایات – فراوانی در کتب تفسیری وعلوم قرانی فریقین در تحریف ناپذیری قران بیان شده است .


3- از ناحیه علمای فریقین نسبت به روایات تحریف که در منابع روائی شان ذکر شده است پاسخهای متعددی داده شده است .


4- استناد به اجماع بر عدم تحریف قران تمام نیست چون مستلزم دور می باشد .


منابع

ّپانویس ّ

  1. التفسیر الصافی ج 1ص 51
  2. التفسیر الصافی ج 1ص 51
  3. التفسیر الصافی ج 1ص 52-51
  4. المیزان ج 12ص 112
  5. المیزان ج 12ص
  6. المیزان ج 12ص 112
  7. المیزان ج 12ص 115
  8. همان
  9. المیزان ج 12ص 112.
  10. المیزان ج 12ص 115-116
  11. المیزان ج 12ص 116
  12. المیزان ج 12ص 112
  13. همان
  14. المیزان ج 12ص 113
  15. همان
  16. المیزان ج 12ص 114
  17. المیزان ج 12ص -113- 114
  18. المیزان ج 12ص 114
  19. المیزان ج 12ص 114
  20. المیزان ج 12ص- 114-115
  21. الاصول العامه ص 116- 117
  22. الاصول العامه ص 116- 117
  23. الاتقان ج 2ص 58-66.
  24. الاتقان ج 2ص 66
  25. الاتقان فی علوم القران ج 2ص 66-67
  26. الاتقان فی علوم القران ج 2ص 66
  27. السنن الکبری ج 4ص 272-
  28. صحیح البخاری ج 8ص 113
  29. المیزان ج 12ص 117-116
  30. البرهان ج 2ص 36..
  31. المیزان ج 12ص116
  32. المیزان ج 12ص 109-110
  33. المیزان ج 12ص 116-
  34. المیزان ج 12ص 117
  35. المیزان ج 12ص 110-111