عبدالله باعلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۳۴۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
<br>
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛</small>
<noinclude>
</div>
'''عبدالله باعلوی''' یک شیخ از خانواده رسول خدا، محمد ، درود بر باشد او . به علایق علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی علوی شیخ نامیده شده است .  
'''عبدالله باعلوی''' یک شیخ از خانواده رسول خدا، محمد ، درود بر باشد او . به علایق علمی و اقتصادی عمومی عنایت داشت و دیوانی ترتیب داد که به نام نیازمندان و راهیان و خادمان و همسایگان انفاق می کرد. او اولین کسی است که در سلسله آقایان بنی علوی شیخ نامیده شده است .  


خط ۷۸: خط ۶۵:


=بازگشت به حضرموت=
=بازگشت به حضرموت=
پس از مرگ او، برادرش، علی، مولای ژاندارمری حضرموت، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد . او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به مکلا آماده کرد . در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه شیخ خود عمر بن میمون وارد شهر اهور شد و او را مرده یافت و او را غسل دادند و کفن کردند. او شیخ بعد از من است، پس برای من دعا کردند.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند. تا بر آنان بزرگ شود، پس از آن عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را داوری کرد و پارچه شریف را پوشید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد.   
پس از مرگ برادرش، علی که رییس ژاندارمری حضرموت بود، سرشناسان تریم به او نامه نوشتند و از او خواستند که به تریم بازگردد . او خود را از حجاز از راه زمینی و از طریق عدن و از آنجا به المکلا آماده کرد . در سفری که بین عدن و مکلا داشت برای شرکت در تشییع جنازه استادش عمر بن میمون وارد شهر احور شد در حالی که استادش را غسل داده و کفن کرده بودند. شیخ عمر بن میمون در حالت احتضار بود که اصحابش از او خواستند تا جانشینش را انتخاب کند. او گفته بود که « پس از مرگم غسل و کفنم کنید، آنگاه شیخی نزد شما خواهد آمد که صفات چنین و چنان دارد، او شیخ بعد از من است، پس او را برای نماز بر من مقدم دارید.» چون شیخ عبدالله آنها را به کیفیت فوق عرضه کرد، وصیت شیخ را به او گفتند، پس پیش آمد و با آنان بر او نماز خواند و او را واجب کردند که نزد آنان سکونت کند تا بزرگ آنان شود. شیخ از آنان عذرخواهی کرد، سپس پسر شیخ عمر را شایسته شیخیّت دید، پس او را حاکم کرد و خرقه شریف را بر او پوشانید و او را بر آنان بزرگ کرد، سپس از آنان جدا شد.   


به طارم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و از او استقبال کردند و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بلیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می آمدند.
به تریم بازگشت و مورد استقبال خانواده‌اش قرار گرفت و جایگاه او را در صف اول قرار دادند و جشن بزرگ گرفتند و با همسر برادر مرحومش که فاطمه بنت سعد بالیث نام داشت ازدواج کرد. سپس به تدریس نشست و مردم از هر سو برای تعلیم و تعلیم نزد او می آمدند.


=مبارزات=
=عبادت او=
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت چرت به مطالعه بنشیند و بخوابد و بعد از ظهر بنشیند و به بعد از ظهر نگاه کند، سپس نماز بخواند بعد از نماز عصر با اصحاب خود ادامه دهد تا نماز مغرب را بخواند، سپس به خواندن قرآن بنشیند تا اینکه شام را می خواند و بعد از نماز عصر به خواست خدا می خواند سپس به خانه اش می رود.
متعهد به کار و عبادت بود و عادتش این بود که هنگام سحر به مسجد می رفت، نماز وتر می خواند و قرآن می خواند تا آفتاب طلوع کند، سپس به خانه می رفت و مدتی می نشست و سپس به مسجد باز می گشت. و تا وقت خواب قیلوله به مطالعه می نشست . بعد از ظهرتا عصر نیز مطالعه می کرد، سپس با مردم نماز عصر می خواند. سپس تا نماز مغرب با اصحاب خود بود، بعد از نماز مغرب به خواندن قرآن می پرداخت تا نماز عشاء . و بعد از نماز عشاء تا آنجا که توان داشت نماز می خواند و بعد از آن به منزل می رفت.


در مورد ماه رمضان در مسجد ادامه می‌دهد تا نماز تراویح را بخواند، سپس دو رکعت نماز می‌خواند و در آن قرآن می‌خواند، سپس به خانه‌اش می‌رود تا سحور بگیرد، سپس به مسجد برمی‌گردد و قرآن می‌خواند. تا اینکه روز فرا رسد و دعای ضحی بخواند و به خانه برگردد و چرت بزند، سپس به مسجد برگردد و نماز ظهر را به جماعت بخواند و تا بعد از ظهر به درس بنشیند و بعد از ظهر به یاد خدا بنشیند. اینها عادات اوست که معروف شد و عبادتش ظاهر شد.  
=بخشش او=
شیخ عبدالله در زمان خودش به همه آل ابی علوی انفاق می کرد و صدقات بزرگ می داد. از جمله صدقه او به مسجدی که منسوب به اوست (مسجد باعلوی) که قبل از او به خاطر ذریه مهاجر احمد بن عیسی (مسجد بنی احمد) نامیده می شد. او به این مسجد زمین های و نخلستان های بسیار بخشید که قیمت آن معادل 90 هزار دینار بود. و مصارف آن را در ساخت مسجد و مهمانان مسجد قرار داد.


=اخلاق=
همچنین بازار تریم را تعمیر کرد و نخلستان ها و زمین های دیگری را برای ایجاد قبرستان و کندن مقابر و دفن اموات اختصاص داد. زمینی با نام (الواسطه) را برای پذیرایی از مهمانان شهر اختصاص داد. زمانی که در حجاز بود اموالی را برای حل مشکلات به حضرموت ارسال می داشت. جمعی از مردم اهل تریم نیز بودند که اموالی به آنها انفاق می شد و نمی دانستند بانی این انفاق کیست و بعد از مرگ شیخ فهمیدند.  
شیخ عبدالله استفاده به صرف در زمان خود در تمام خانواده ابو علوی ، و او صدقه بزرگ، از جمله موسسه خیریه خود را در مسجد منسوب به او (داد مسجد Ba'Alawi )، و آن را قبل از (مسجد بنی احمد) در رابطه نامیده می شد به نوادگان احمد بن عیسی مهاجر .به ارزش نود هزار دینار است و بانک هایشان را بر معماری و مهمان نوازی پیش او می گذارند، چنانکه عمر بازار را تریم و دیگر اراضی و نخل را بر قبرهای خدمات تریم کن. و دفن شده و غیره و همچنین زمین های باورنکردنی به نام " متوسط " بر سر میهمانان شهر. پول برای مدت اقامت او در آنجا از حجاز به حضرموت می رسید . گروهی از مردم طارم بدون اینکه بدانند کیستند به خانه هایشان می آمدند و وقتی او درگذشت، آن را از دست دادند.


=فرزندان=
=فرزندان=
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند، و علی و محمد  
او سه پسر داشت: احمد که دارای پسری به نام محمد جمل اللیل بود که در سال 787 هجری قمری وفات یافت و نسلی از او به جای نماند، و علی و محمد که مادرشان ام محمد بود و ایشان دارای نسل بودند.
 
خود را شب است متوفی وزارت از سال 787 هجری قمری و پاشنه منقرض، علی و محمد مادر یا محمد پدر دولت کوچک و دو نشان خرد فرزندان.  


=وفات=  
=وفات=