confirmed، مدیران
۳۷٬۲۳۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
[[سید قطب]] بیشترین تأثیر را از مودودی گرفت. [[سید ولی نصر]] (فرزند [[سید حسین نصر]]) در کتاب «پیشقراولان انقلاب اسلامی؛ جماعت اسلامی پاکستان» مدعی شده که [[سید روحالله خمینی]]، کتاب «حکومت اسلامی» ([[ولایت فقیه]]) را با تأثیرگیری از مودودی نوشته است. | [[سید قطب]] بیشترین تأثیر را از مودودی گرفت. [[سید ولی نصر]] (فرزند [[سید حسین نصر]]) در کتاب «پیشقراولان انقلاب اسلامی؛ جماعت اسلامی پاکستان» مدعی شده که [[سید روحالله خمینی]]، کتاب «حکومت اسلامی» ([[ولایت فقیه]]) را با تأثیرگیری از مودودی نوشته است. | ||
سیاستمدار و جنگسالار افغان به غیر از پیروی از اندیشههای مودودی، حتی تشکیلات سازمانی و روشهای کاری خود را کاملاً از جماعت اسلامی پاکستان برگرفتهاست. | سیاستمدار و جنگسالار افغان به غیر از پیروی از اندیشههای مودودی، حتی تشکیلات سازمانی و روشهای کاری خود را کاملاً از جماعت اسلامی پاکستان برگرفتهاست. | ||
=یکتاپرستی، دغدغهء اساسی [[انبیا]]= | |||
ابو الاعلی معتقد است وقتی تاریخ ملت های پیشین را در قرآن می خوانیم درمی یابیم که هیچ یک از امت های پیشین، منکر وجود خداوند نبوده اند. از [[قوم نوح]] تا [[ابراهیم]]، از [[عاد]] تا [[ثمود]]، از مردم مدین تا مردم جزیره العرب، همه و همه به وجود خداوند متعال اعتقاد داشته اند. سپس به طور تفصیل مسائل اختلافی انبیا با امت های خویش را ذکر می کند و روشن می سازد که موضوع اختلاف بین انبیا و مخالفان شان، نه اثبات وجود خدا، بلکه مسئلهء مهم یکتاپرستی بوده است. | |||
به نظر مودودی از آیات کلام اللّه معلوم می شود [[مشرکان]] و پرستندگان خدایان متعدد که با پیامبران مخالف و دشمن بودند، روی هم رفته وجود خداوند را انکار نمی کردند؛ بلکه همگی این نکته را قبول داشتند که خدایی وجود دارد که خالق آسمان ها و زمین و همه چیز است؛ اما آنها در مرحله توحید ربوبی و عبادی با انبیا اختلاف داشتند؛ ازاین رو در باور ابو الاعلی مدار تبلیغ پیامبران و محور درگیری آنان با دشمنان، «[[توحید]] در ذات»یا «توحید در خالقیت» نبوده؛ بلکه نقطهء ثقل تبلیغات انبیای الهی حول محور«توحید ربوبی» بوده است. | |||
وی معتقد است مشرکان «اللّه»را قبول داشتند؛ اما چون به [[شرک]] ربوبی آلوده بودند، در واقع شرک آنها با انکار الوهیت فرق آن چنانی نداشت؛ زیرا اعتقاد به خدایی که آسمان و زمین و انسان را آفریده باشد، ولی با انسان کاری نداشته باشد و در تدبیر و ادارهء امور جهان، هیچ کاره باشد، انسان را در برابر خدا مسئول نمی سازد؛ همان گونه که منکران و ملحدان نیز، خود را در برابر خدا مسئول نمی دانستند؛ بنابراین عملا با نظریهء الحادی که لازمه اش استقلال انسان است و هرگونه مسئولیت و عاقبت اندیشی را رد می کند، یکسان است و در آخر به تجاوز، دیکتاتورمنشی و وحشی گری می انجامد. | |||
=منبع= | =منبع= |