آموزه‌های اخلاقی در قرآن کریم (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « <div class="wikiInfo"> {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | |- !عنوان مقاله!! data-type="authorNa...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" | كليات نظام اخلاقي در قرآن
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" | آموزه های اخلاقی در قرآن کریم
|-
|-
|زبان مقاله
|زبان مقاله

نسخهٔ ‏۱ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۸

عنوان مقاله آموزه های اخلاقی در قرآن کریم
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی
نویسنده همکار رحیم ابوالحسینی
ویکی نویس رحیم ابوالحسینی

چکیده

مفهوم اخلاق در «علم اخلاق» به طور كلي به دو قسم تقسيم مي‌شود: 1- اخلاق فلسفي 2- اخلاق ديني در اخلاق فلسفي مباحثي نظير: خير و شر اخلاقي، حسن و قبح عقلي، طبّ روحاني(بحث از ماهيت لذت و ألم و مانند آن)، حكمت عملي(بحث از اموري كه در اختيار ماست)، سياست مدن، تدبير منزل، فضيلت عقل، نفوس سه‌گانه افلاطوني، سعادت و شقاوت، و مانند اين‌ها مطرح مي‌شود. اما نظام اخلاقي در قرآن كريم، نظامي ديني است و پايه دستورهاي آن، رابطه انسان با خداوند است.

مقدمه

«علم اخلاق» يكي از شاخه‌هاي علوم انساني است و با «فلسفه اخلاق» فرق دارد. در فلسفه اخلاق سخن از تحليل مفاهيم اخلاقي و مبادي اوليه علم اخلاق است؛ در حالي كه در علم اخلاق موارد و مصاديق اين مفاهيم و احكام آن‌ها مورد توجه قرار مي‌گيرد. به تعبير ديگر در فلسفه اخلاق، از مفاهيم و احكام لابشرطي بحث مي شود مانند نسبيت يا اصالت گزاره‌هاي اخلاقي، ولي در علم اخلاق از مصاديق و قضاياي درجه اول اخلاقي بحث مي‌شود. آن‌چه در اين‌جا مورد بحث قرار مي‌گيرد «علم اخلاق» است نه فلسفه اخلاق.

نظام اخلاقي در قرآن

انسان هدايت نخستين را از خداوند دريافت داشته است. دستورهای گفتاری و کرداری پیشوایان دینی به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) نمونه‌ کاملی از نظام اخلاقی در قرآن به شمار می‌آیند. إنک لعلی خلق عظیم (قلم / 4) انسان اين توانايي را دارد كه با سپاس بر هدايت الهي راه راستي را پيش گيرد، يا در راه زشت‌كاري گام گذارد. إنا هديناه السبيل إما شاكرا وإما كفورا [ انسان 3 ] فألهمها فجورها وتقواها [ شمس 8 ] * قد أفلح من زكاها [ شمس 9 ] * وقد خاب من دساها [ شمس 10 ] قرآن كريم بارها اطاعت از رسول خدا را در كنار اطاعت از خداوند قرار داده: قل أطيعوا الله والرسول فإن تولوا فإن الله لا يحب الكافرين [ آل عمران 32 ] و در آيه‌اي به صراحت چنين آمده است كه آن‌چه را رسول آورده، برگيريد و آن‌چه را از آن نهي كرده،‌ واگذاريد: ما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا واتقوا الله إن الله شديد العقاب [ حشر 7 ] قرآن، رسول اكرم(ص) را براي مؤمنان اسوه‌اي نيك معرفي كرده است: لقد كان لكم في رسول الله أسوة حسنة لمن كان يرجوا الله واليوم الآخر وذكر الله كثيرا [ احزاب 21 ] و بدين ترتيب نه تنها دستورهاي گفتاري، بلكه كردار پيامبر(ص) نيز براي مسلمانان نمونه‌اي اخلاقي معرفي شده است.

انسان، مخاطب دستورهاي اخلاقي قرآن

آياتي در قرآن وجود دارند كه انسان را آفريده‌اي برتر معرفي مي‌كنند: ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارك الله أحسن الخالقين [ مؤمنون 14 ] لقد خلقنا الانسان في أحسن تقويم [ تين 4 ] در داستان آفرينش آدم نيز، انسان به عنوان خليفه خداوند بر زمين به فرشتگان نمايانده شده است: وإذ قال ربك للملائكة إني جاعل في الارض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء ونحن نسبح بحمدك ونقدس لك قال إني أعلم ما لا تعلمون [ بقرة 30 ] با اين همه، در قرآن كريم انسان بارها به سبب اخلاق ناپسند سرزنش شده، و صفاتي چون ستمكاري، ناسپاسي، شتاب‌زدگي و ناداني به طور عام به انسان نسبت داده شده است: وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها إن الانسان لظلوم كفار [ ابراهيم 34 ] ويدع الانسان بالشر دعاءه بالخير وكان الانسان عجولا [ إسراء 11 ] إنا عرضنا الامانة على السماوات والارض والجبال فأبين أن يحملنها واشفقن منها وحملها الانسان إنه كان ظلوما جهولا [ احزاب 72 ] در مقام تحليل اين آيات، مي‌توان گفت كه انسان از ديدگاه قرآن، موجودي است كه همواره آمادگي انحراف از جاده صواب و روي‌كردن به كردار ناپسند را داراست و نيرويي پرتوان بايد تا او را از اين انحراف باز دارد: وما أبرئ نفسي إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربي إن ربي غفور رحيم [ يوسف 53 ] در فرهنگ قرآني دو نيروي نفس و شيطان، يكي از درون و ديگري از برون انسان را به زشت‌كاري فرامي‌خوانند و انسان موظف به خودداري از پيروي از آن دو است.

نفس و تأثیر آن در اخلاق انسانها

نفس انساني در فرهنگ قرآن، طبيعتي است با گرايش‌هاي متقابل كه گاه در جايگاه وعظ مي‌نشيند و انسان را به سبب بدكاري به سرزنش مي‌گيرد(نفس لوّامه): ولا أقسم بالنفس اللوامة [ قيامة 2 ] اما در غالب آيات قرآني، بيشتر بر نقش نفس به عنوان دوركننده انسان از نيك‌كرداري و فرمان دهنده به زشت‌كاري تأكيد شده است(نفس أمّاره): وما أبرئ نفسي إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربي إن ربي غفور رحيم [ يوسف 53 ] در قرآن واژه نفس(به معناي هواي نفس) چهار بار آمده است. نفس امّاره دوبار: إن النفس لامارة بالسوء [يوسف 53] ؛ وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى [ نازعات 40 ] ؛ نفس لوّامه يك بار: ولا أقسم بالنفس اللوامة [ قيامة 2 ] ؛ نفس مطمئنه يك بار: يا أيتها النفس المطمئنة [ فجر 27 ] از نظر قرآن، پيروي از هواي نفس جز گمراهي و زشت‌كاري به بار نمي‌آورد: إن هي إلا أسماء سميتموها أنتم وآباءكم ما أنزل الله بها من سلطان إن يتبعون إلا الظن وما تهوى الانفس ولقد جاءهم من ربهم الهدى [ نجم 23 ] و از همين روست كه انسان خداترس، موظف بر آن است كه نفس خود را از هوا بركنار دارد: وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى [ نازعات 40 ] * فإن الجنة هي المأوى [ نازعات 41 ] جامع‌ترين گفتار در باره نفس در سوره شمس ديده مي‌شود كه بر پايه آن، خداوند هم فجور و هم تقوا را به انسان الهام كرده و اين انسان است كه خود با تزكيه نفس به رستگاري مي‌رسد و با پيروي از هواي نفس راه زيان‌كاري مي‌پيمايد: ونفس وما سواها [ شمس 7 ] * فألهمها فجورها وتقواها [ شمس 8 ] * قد أفلح من زكاها [ شمس 9 ] * وقد خاب من دساها [ شمس 10 ]

شيطان و تأثیر آن در اخلاق انسانها

كلمه شيطان به صورت مفرد در قرآن، هفتاد مرتبه و به صورت جمع، هيجده مرتبه آمده است. شيطان در قرآن كريم به عنوان دشمن ناپيداي انسان معرفي شده است: إن الشيطان للانسان عدو مبين [ يوسف 5 ] وقل لعبادي يقولوا التي هي أحسن إن الشيطان ينزغ بينهم إن الشيطان كان للانسان عدوا مبينا [ إسراء 53 ] شيطان همواره به دنبال آن است كه انسان را خوار سازد: وكان الشيطان للانسان خذولا [ الفرقان 29 ] و در آغاز آفرينش نيز همو بود كه با وسوسه و فريب، آدم و حوا را از بهشت راند: ولا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين [ بقرة 35 ] * فأزلهما الشيطان عنها فأخرجهما مما كانا فيه وقلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو ولكم في الارض مستقر ومتاع إلى حين [ بقرة 36 ] در قرآن شيطان به عنوان نماد رذايل اخلاقي شناخته شده است كه انسان را به سوي ارتكاب اعمال ناشايست فرا مي‌خواند: الشيطان يعدكم الفقر ويأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة منه وفضلا والله واسع عليم [ بقرة 268 ] إنما يريد الشيطان أن يوقع بينكم العداوة والبغضاء في الخمر والميسر ويصدكم عن ذكر الله وعن الصلاة فهل أنتم منتهون [ مائدة 91 ] و در آياتي پرشمار انسان از پيروي او به شدت نهي شده است: ولا تتبعوا خطوات الشيطان إنه لكم عدو مبين [ بقرة 168 ] * إنما يأمركم بالسوء والفحشاء وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون [ بقرة 169 ] يا أيها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافة ولا تتبعوا خطوات الشيطان إنه لكم عدو مبين [ بقرة 208 ] الشيطان يعدكم الفقر ويأمركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة منه وفضلا والله واسع عليم [ بقرة 268 ] إنما ذلكم الشيطان يخوف أولياءه فلا تخافوهم وخافون إن كنتم مؤمنين [ آل عمران 175 ] ومن يكن الشيطان له قرينا فساء قرينا [ نساء 38 ] الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله والذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت فقاتلوا أولياء الشيطان إن كيد الشيطان كان ضعيفا [ نساء 76 ] ومن يتخذ الشيطان وليا من دون الله فقد خسر خسرانا مبينا [ نساء 119 ] * يعدهم ويمنيهم وما يعدهم الشيطان إلا غرورا [ نساء 120 ] فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا ولكن قست قلوبهم وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون [ انعام 43 ] شيطان در فرهنگ قرآني، همانند هر موجود ديگر تحت سيطره خداوند است و جز عاملي براي آزمودن انسان نيست؛‌او در گمراه ساختن انسان‌ها توان چنداني نداردو به تعبير قرآن، داراي «كيدي ضعيف» است: إن كيد الشيطان كان ضعيفا [ نساء 76 ] از ويزگي‌هاي شيطان، يكي نيك جلوه دادن رذايل است: وزين لهم الشيطان ما كانوا يعملون [ انعام 43 ] و ديگر بردن ذكر خداوند از ياد انسان است: وإذا رأيت الذين يخوضون في آياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا في حديث غيره وإما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين [ انعام 68 ] آن‌چه نجات دهنده انسان‌ها از وسوسه‌هاي نفس و شيطان است رحمت خداوندي است: وما أبرئ نفسي إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربي إن ربي غفور رحيم [ يوسف 53 ] ولولا فضل الله عليكم ورحمته لاتبعتم الشيطان إلا قليلا [ نساء 83 ]