۸۸٬۰۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
</div> | </div> | ||
'''اَبولَهَب'''، '''عبدالعُزّی بن عبدالمطلب بن هاشم بن | '''اَبولَهَب'''، '''عبدالعُزّی بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف''' (د ۲ ق / ۶۲۳ م) عموی [[پیامبر (ص)]] و یکی از سرسختترین دشمنان آن حضرت بود . ابولهب در اصل به <big>ابوعتبه</big> کنیه داشت، ولی پدرش [[عبدالمطلب]] او را به سبب زیبایی و گلگونی چهره، <big>ابولهب</big> میخواند. | ||
مادرش لُبْنى دختر هاجر بن عبدمناف از [[قبیلۀ خزاعه]] بود. | مادرش لُبْنى دختر هاجر بن عبدمناف از [[قبیلۀ خزاعه]] بود. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
پس از [[بعثت]] [[پیامبر اسلام (ص)]]، ابولهب در زمره سرسختترین دشمنان آن حضرت درآمد و شهرت او در [[تاریخ اسلام]] به همین سبب است. او مخالفت با اسلام را از ابتدا دعوت علنی پیامبر (ص) آغاز کرد؛ هنگامی که با نزول [[آیه انذار]]، پیامبر (ص) مامور شد دعوت عمومی خود را از خویشان شروع کند، فرزندان عبدالمطلب را در خانه خود مهمان کرد و گرچه غذا کم بود اما در اثر کرامت پیامبر (ص) همه از آن خوردند و سیر شدند. ابولهب این را اثر [[سحر]] پیامبر (ص) دانست در نتیجه پیامبر (ص) سکوت کرد و موضوع [[دعوت به اسلام]] را به روز بعد موکول کرد. <ref>خصیبی، الهدایه الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۴۶</ref> | پس از [[بعثت]] [[پیامبر اسلام (ص)]]، ابولهب در زمره سرسختترین دشمنان آن حضرت درآمد و شهرت او در [[تاریخ اسلام]] به همین سبب است. او مخالفت با اسلام را از ابتدا دعوت علنی پیامبر (ص) آغاز کرد؛ هنگامی که با نزول [[آیه انذار]]، پیامبر (ص) مامور شد دعوت عمومی خود را از خویشان شروع کند، فرزندان عبدالمطلب را در خانه خود مهمان کرد و گرچه غذا کم بود اما در اثر کرامت پیامبر (ص) همه از آن خوردند و سیر شدند. ابولهب این را اثر [[سحر]] پیامبر (ص) دانست در نتیجه پیامبر (ص) سکوت کرد و موضوع [[دعوت به اسلام]] را به روز بعد موکول کرد. <ref>خصیبی، الهدایه الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۴۶</ref> | ||
گاهی هنگامی که پیامبر (ص) گروهی را به اسلام دعوت میکرد ابولهب و [[عباس بن | گاهی هنگامی که پیامبر (ص) گروهی را به اسلام دعوت میکرد ابولهب و [[عباس بن عبدالمطلب]] جلو رفته و میگفتند: «این برادرزاده ما دروغگوست، شما را از دینتان گمراه نکند». <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۳</ref> در [[موسم حج]] نیز، هنگامی که پیامبر (ص) نزد گروههایی که به [[زیارت کعبه]] آمده بودند میرفت تا آنان را به اسلام دعوت کند؛ قریشیان به میان آنان میرفتند و از پیامبر (ص) بدگویی میکردند، در این کار جدیترین فرد ابولهب بود. <ref>ابن خلدون، تاریخ، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۱۱</ref> | ||
او به پیامبر (ص) آزار جسمی نیز میرساند. او گاهی به دنبال پیامبر (ص) راه میافتاد و او را با سنگ میزد؛ به گونهای که پای وی را خون آلود میکرد و او را دروغگو میخواند. <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۲</ref> یک بار وقتی پیامبر (ص) در [[سجده]] بود ابولهب سنگی بلند کرد تا بر سر پیامبر (ص) بزند اما دستش در همان حالت خشک شد، پس از التماس او، وقتی پیامبر (ص) آن حالت را برطرف کرد، ابولهب این را از سحر پیامبر (ص) دانست. <ref>ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۷۸</ref> پیامبر (ص) فرموده است که خانهاش در بین بدترین همسایهها قرار داشت، عقبه بن ابی مُعَیط و ابولهب، که کثافات را بر در خانه ایشان میریختند. <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱</ref> | او به پیامبر (ص) آزار جسمی نیز میرساند. او گاهی به دنبال پیامبر (ص) راه میافتاد و او را با سنگ میزد؛ به گونهای که پای وی را خون آلود میکرد و او را دروغگو میخواند. <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۲</ref> یک بار وقتی پیامبر (ص) در [[سجده]] بود ابولهب سنگی بلند کرد تا بر سر پیامبر (ص) بزند اما دستش در همان حالت خشک شد، پس از التماس او، وقتی پیامبر (ص) آن حالت را برطرف کرد، ابولهب این را از سحر پیامبر (ص) دانست. <ref>ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۷۸</ref> پیامبر (ص) فرموده است که خانهاش در بین بدترین همسایهها قرار داشت، عقبه بن ابی مُعَیط و ابولهب، که کثافات را بر در خانه ایشان میریختند. <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱</ref> |