عمربن عبدالرحمن العطاس: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عبد القادر' به 'عبدالقادر') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
*محمد الهادی بن عبد الرحمن بن شهاب الدین؛ | *محمد الهادی بن عبد الرحمن بن شهاب الدین؛ | ||
*عمر بن عیسى بارکوة؛ | *عمر بن عیسى بارکوة؛ | ||
* | *عبدالله بن أحمد بن عفیف. | ||
==نکاتی درباره ایشان== | ==نکاتی درباره ایشان== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
=درگذشت= | =درگذشت= | ||
وی در شهرها، روستاها و درههای حضرموت به عنوان معلم، راهنما، واعظ و راهنما بود، تا زمانی که زمان حرکت او به آخرت فرا رسید، عازم وادی امد شد. دومی در سال 1072 م. هجری قمری و پیکر او را بر دوش خود به حریدا بردند، جایی که شامگاه آن روز به خاک سپرده شد و گنبدی بزرگ بر فراز قبر وی ساخته شد که تا به امروز زائران در آن ساکن هستند <ref>باکثیر, | وی در شهرها، روستاها و درههای حضرموت به عنوان معلم، راهنما، واعظ و راهنما بود، تا زمانی که زمان حرکت او به آخرت فرا رسید، عازم وادی امد شد. دومی در سال 1072 م. هجری قمری و پیکر او را بر دوش خود به حریدا بردند، جایی که شامگاه آن روز به خاک سپرده شد و گنبدی بزرگ بر فراز قبر وی ساخته شد که تا به امروز زائران در آن ساکن هستند <ref>باکثیر, عبدالله بن محمد (1405 هـ). رحلة الأشواق القویة إلى مواطن السادة العلویة. صفحة 109.</ref>. | ||
=منابع= | =منابع= | ||
نسخهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۳
نام | حبیب القطب عمربن عبدالرحمن العطاس |
---|---|
نام پدر | عقیل بن سالم |
متولد | 992 ه.ق |
متوفی | 1072 ه.ق |
محل تولد | یمن روستای الصمک طارم |
دین | اسلام |
مذهب فقهی | شافعی |
حبیب القطب عمر بن عبدالرحمن العطاس (992-1072 ق) امام، دانشمند و مصلح اجتماعی بود. او با انتشار دانش و منفعت رساندن به مردم و ترغیب آنها به انجام کارهای خوب با حکمت و توصیههای ارزنده، تأثیر زیادی در کل دره حضرموت داشت. او اولین فردی بود که در خانواده خاندان حسین البعلاوی با عنوان "معشوق" شناخته شد. جایی که قبلاً آنها را شیخ، امام یا شریف می نامیدند. او پدربزرگ خاندان علوی العطاس است. اکثر خانواده العطاس نسب خود را به او باز می گردانند[۱].
نسب او
عمر بن عبدالرحمان العطاس بن عقیل بن سالم بن عبدالله بن عبدالرحمان بن عبدالله بن عبدالرحمان السقاف بن محمد مولا الدویله بن علی بن علوی الغیور بن الفقیه، سرهنگ دوم محمد بن علی بن محمد، صاحب میربات بن علی خلیع قیسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبید الله بن احمد المهاجر بن عیسی بن محمد النقیب بن علی العریدی بن جعفر صادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین السبت بن علی بن ابی طالب و علی، همسر فاطمه دختر محمد، صلوات الله علیه و سلام الله علیها.
وی بیست و هفتمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله است.
زندگینامه
وی در سال 992 هجری قمری در روستای الصسک متولد شد که در درهٔ حضرموت به (روستا) معروف است و مادرش موزنه بنت محمد بن احمد بن علوی جعفری است. او تحت سرپرستی پدر و جدش عقیل بزرگ شد و شیخ او حسین البی حسین بن ابی بکر بن سالم او را بزرگ کرد. وی در جوانی حافظ قرآن کریم بود و از کودکی به دنبال کسب علم بود، بنابراین در ابتدای امر خود برای جستجوی دانش اسلامی از شهر الصسک به طارم می آمد و چشم خود را از ابتلا به آبله باز میداشت. زمانی که جوان بود. وی در سال 1037 هجری قمری به همراه پدرش در حریدا ساکن شد، زیرا پدرش بیمار بود و در همان جا درگذشت.
زندگی علمی
او زندگی خود را در حرکت بین حریدا و مناطق اطراف روستاها و کوهها گذراند. ندای محمدی را با حکمت و موعظه خوب گسترش داد و روش پیشین خود را از استادان بزرگ خاندان بعلاوی مانند الفقیه الفقیه در پیش گرفت. مقدم، عبدالرحمان السقاف، عبدالله العیدروس و ابوبکر بن سالم، به عنوان روشی در گزارش و دعوت به خدا. و به دلیل تردیدهای مکرر خود در کشورها برای حمایت و اصلاح میگفت: "من در این دنیا غریبه هستم و جمعه در هیچ کشوری برایم اجباری نیست" و این به خاطر رفت و آمد مکرر او در بین قبایل و روستاها او مردم را به اطاعت و انجام کارهای نیک ترغیب میکرد و برای آشتی روابط تلاش میکرد و پول خود را در آن هزینه میکرد. او با تلاش، کوشش و پشتکار در اطاعت و خواستهها برتری داشت و خواستهها و زمانهای او هنوز هم تا به امروز پرجمعیت است.
استادان
حبیب عمر از شیخ ابوبکر بن سالم از جمله همه فرزندان او از جمله:
- عمر المحضار بن أبی بکر بن سالم؛
- الحسین بن أبی بکر بن سالم؛
- الحامد بن أبی بکر بن سالم؛
- أحمد بن سهل بن إسحاق؛
- أبو بکر بن عبد الرحمن بن شهاب الدین؛
- أحمد بن عبدالقادر باعشن؛
- أبو بکر بن محمد بافقیه؛
- محمد الهادی بن عبد الرحمن بن شهاب الدین؛
- عمر بن عیسى بارکوة؛
- عبدالله بن أحمد بن عفیف.
نکاتی درباره ایشان
حبیب عبدالله بن علوی الحداد در مورد او گفت: "این استاد برهانی است برای راستگویی و تصحیح موقعیت بندگی، در پنهان نگه داشتن اسرار و جدایی از خود و افراط در فروتنی، ترجیح دادن به کنارهگیری و دور شدن از آفرینش. ” و می گفت که در همه شرایط شبیه شیخ عبدالرحمان ثقف است.
شاگردش عیسی بن محمد الحباشی در مورد او گفت: "او از کودکی با عبادت، زهد و عفاف رشد کرد و مقررات خوشبختی در دوران جوانی و پیری بر او ظاهر شد و غبارهای او همه خدمتکاران را فرا گرفته بود، و او در زمان نزاع، به اتفاق آرا در مورد مزایای خصوصی و عمومی خود توافق کرد. او با افراد فقیر با انسانها ملاقات می کرد، آنها را آورده و آنها را به مکان عالی میبرد، و مردم عادی اعتقاد زیادی به او داشتند و در دور و نزدیک از اعتبار والایی برخوردار بود و خداوند از او راضی باشد، نسبت به مردم عطوفت و مهربانی زیادی داشت. "
محمد بن عبدالرحمن مدیحج، اگر در دوران حیات حبیب عمر، فردی از ارشدترین آقایان خاندان بعلاوی و برخی دیگر از افق به طارم میآمدند، به او می گفت: «به حریدا برو و از حبیب عمر بگیر. بن عبدالرحمن العطاس، زیرا او امروز پدر ما است، و از خانواده البعلاوی، است. »
کلمات کوتاه
«به موقعیتی که دوست دارید مرگ در زمانی که در آن هستید، برسد، نگاه کنید و به آن پایبند باشید، و به وضعیتی که از آن متنفر هستید که مرگ در زمانی که در آن هستید به شما برسد بنابراین اجتناب کنید. ” "هیچ فرد مطیعی بدون توجه به کسانی که به خدا وفادار هستند، چه از جان و چه از مرده وجود ندارد." "بی عدالتی دولت در حق رعایا و گرفتن پول آنها افزایش رعایا در دین، در دنیا و آخرت است." "هر کس برای ستمگری دعا کند از شر او در امان است." "به دنیا و مردم آن اهمیت ندهید و در لباس و غذا به آنها حسادت نکنید." "اجتماع بر خیر قلب را از آن میگیرد، حتی اگر روحش مورد نفرت باشد و اجتماع بر شر روح را از آن میگیرد، حتی اگر قلب از آن متنفر باشد." "عشق به عزت بیماری است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد"
راطب العطاس
به معنای "حقوق" عبارت است از مجموع ذکرها، ادعیهها و دستورالعملهایی که برای ذکر و پناه بردن از شر و طلب خیر، و کسب علم در حالی که قلب را با هم متحد میکنید و نگران خدا هستید. هیچ کدام از آنها در صندوق اول یا بعد از آنها قرار نگرفت، اما این امر به دست صوفیان و صالحان ملت صورت گرفت. کمک به فدائیان، تقویت برای عاشقان، ارتقای خدمتگزاران زاهد و زاهدان، و باز شدن در برای ورود منان عادی با قاطعیت و ارادههای ضعیف. این (راطب العطاس) از مجموعهای حبیب عمر بن عبدالرحمان العطاس بود [۲] او اشارهای نکرد که چیزی غیر از خود را به خود نسبت داده یا اثری غیر از آن را ترجیح داده است، چه روایت باشد، چه تألیف، چه نثر، چه نامهای، چه جزو این دستمزد، زیرا او آن را به خود نسبت داده است. علی بن عبدالله باراس آن را با توضیحی برتر و معانی آن به نحو مناسب توضیح داد، اما به جزئیات آن نپرداخت. سپس علی بن حسن العطاس آن را در کتاب «القرطص» با توضیحی طولانی در مجموعهای کامل، مملو از فواید و منحصر به فرد، توضیح داد که در آن آیات قرآن، احادیث نبوی، اخبار نقل شده و سخنان امامان مشهور گذشته، که یک دانشجوی شرع و حقیقت نمیتواند از آن صرف نظر کند.
فرزندان او
تعداد همسران وی سیزده نفر بود که هشت نفر از او متولد شدند و پنج نفر دیگر این گونه نبودند. تعداد فرزندان وی به چهارده نفر، نه پسر و پنج دختر رسید. فرزندان عبارتند از: سالم، شیخ، حسین، عبدالرحمان، علی، شیخ اکبر، محسن، شیخ و عبدالله. در مورد دختران، آنها عبارتند از: شیخا، علویه، فاطمه، اسماء و سلمه. گزارش شده است که بسیاری از کودکان خردسال او فوت کرده است. پس از او پنج فرزند پسر خود سالم، حسین، عبدالرحمان، شیخ و عبدالله جانشین او شدند و چهار فرزند دیگر فرزندی ندارند.
درگذشت
وی در شهرها، روستاها و درههای حضرموت به عنوان معلم، راهنما، واعظ و راهنما بود، تا زمانی که زمان حرکت او به آخرت فرا رسید، عازم وادی امد شد. دومی در سال 1072 م. هجری قمری و پیکر او را بر دوش خود به حریدا بردند، جایی که شامگاه آن روز به خاک سپرده شد و گنبدی بزرگ بر فراز قبر وی ساخته شد که تا به امروز زائران در آن ساکن هستند [۳].
منابع
- جد بزرگوار عمر بن عبدالرحمن العطاس. پیک. بایگانی شده از نسخه اصلی در 10 نوامبر 2018.
- العطاس، عبیدالله بن محسن. العناس در گزیده ای از ترجمههای محبوب امام عمر بن عبدالرحمان العطاس (PDF).
پانویس
- ↑ معروف، عبدالرحمان بن محمد (1404 ه. ق.) شمس الظهیرة بخش اول. جده، عربستان سعودی: جهان دانش. صفحه 248. بایگانی شده از نسخه اصلی در 21 مه 2018.
- ↑ مولا الدویه، فضل بن علوی (1380 ق). شرح ورد الإمام الحداد وراتبه الشهیر. قاهره، مصر: چاپ المدنی. بایگانی شده از نسخه اصلی (PDF) در 26 مه 2020.
- ↑ باکثیر, عبدالله بن محمد (1405 هـ). رحلة الأشواق القویة إلى مواطن السادة العلویة. صفحة 109.