سیمای علی بنابیطالب در قرآن کریم از دیدگاه اهلسنت (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'بدر ال' به 'بدرال') |
جز (جایگزینی متن - 'ذو ال' به 'ذوال') |
||
خط ۴۰۷: | خط ۴۰۷: | ||
<big>وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ</big> <ref>25 احزاب</ref>. ترجمه: و خدا زحمت جنگ را از مؤمنان برداشت.<br> | <big>وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ</big> <ref>25 احزاب</ref>. ترجمه: و خدا زحمت جنگ را از مؤمنان برداشت.<br> | ||
حدیث: عن ابن عباس فی قوله «وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ» قال: کفاهم اللّه القتال یوم الخندق بعلی بن ابیطالب حین قتل عمر و بن عبد ود و شرح هذه القصه فیما اخبرناه الحاکم الوالد ... عن حذیفه قال: لما کان یوم الخندق عبر و عمر بن عبد ود حتی جاء فوقع علی عسکر النبی فناد البراز. فقال رسولالله: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد الا علی ابن ابیطالب فانه قام فقال النبی: اجلس، ثم قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام الیه علی فقال: انا له. فقال النبی: اجلس ثم قال النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لاصحابه: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام علی فقال: انا له. فدعاه النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فقال: انه عمرو بن عبد ود. قال: و انا علی بن ابیطالب فالیه درعه ذات الفضول و اعطاه سیفه | حدیث: عن ابن عباس فی قوله «وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ» قال: کفاهم اللّه القتال یوم الخندق بعلی بن ابیطالب حین قتل عمر و بن عبد ود و شرح هذه القصه فیما اخبرناه الحاکم الوالد ... عن حذیفه قال: لما کان یوم الخندق عبر و عمر بن عبد ود حتی جاء فوقع علی عسکر النبی فناد البراز. فقال رسولالله: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد الا علی ابن ابیطالب فانه قام فقال النبی: اجلس، ثم قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام الیه علی فقال: انا له. فقال النبی: اجلس ثم قال النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لاصحابه: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام علی فقال: انا له. فدعاه النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فقال: انه عمرو بن عبد ود. قال: و انا علی بن ابیطالب فالیه درعه ذات الفضول و اعطاه سیفه ذوالفقار و عممه بعمامته السحاب علی رأس تسقة اکوار ثم قال له: تقدم، فقال النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لما ولی: اللهم احفظه من بین یدیه و خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمیه. فجاء حتی وقف علی عمرو فقال: من انت؟ فقال عمرو: ما ظنت انی اقف موقفا اجهل فیه، انا عمرو بن عبد ود، فمن انت؟ قال: انا علی ابن ابیطالب فقال: الغلام الذی کنت اراک فی حجر ابیطالب؟ قال: نعم. قال: | ||
ان اباک کان لی صدیقا و انا اکره ان اقتلک. فقال له علی: لکنی لا اکراه ان اقتلک، بلغنی انک تعلقک باستار الکعبة و عاهدت اللّه عز و جل ان لا یخیرک رجل بین ثلاث خلال الّا اخترت منها خلة؟ قال: صدقوا. قال اما ان ترجع من حیث جئت. | ان اباک کان لی صدیقا و انا اکره ان اقتلک. فقال له علی: لکنی لا اکراه ان اقتلک، بلغنی انک تعلقک باستار الکعبة و عاهدت اللّه عز و جل ان لا یخیرک رجل بین ثلاث خلال الّا اخترت منها خلة؟ قال: صدقوا. قال اما ان ترجع من حیث جئت. | ||
قال: لا تحدث بها قریش. قال او تدخل فی دیننا فیکون لک مالنا و علیک ما علینا. | قال: لا تحدث بها قریش. قال او تدخل فی دیننا فیکون لک مالنا و علیک ما علینا. |
نسخهٔ ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۵
امروزه فضائل امام علی جهانگیر است و دوست و دشمن، یهودی و مسیحی و مسلمان، و شیعی و سنی در مورد آن داد سخن دادهاند به تعبیر امام شوافع در صحیح بخاری شخصی امام شافعی را ملاقات کرد و از او پرسید: در حق علی چه میگویی؟ در پاسخ امام شافعی گفت: چه گویم درباره مردی که دوستان او از ترس دشمنانش مناقب و فضائل او را کتمان میکنند و دشمنان، از راه کینهتوزی مناقب او را کتمان نمودند، درحالیکه مناقب و فضائل او بهاندازهای است که خاور و باختر جهان را پرکرده است. [۱] این صفحه گوشهای از فضایل مولی علی علیهالسّلام در قالب بعضی از آیات کریمه قرآن مجید است و درصدد بیان برخی فضایل امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام از منابع دانشمندان اهلسنت و جماعت، هستیم که در شأن نزول یا تفسیر یا تأویل بعضی از آیات کلامالله مجید ذکر شده است.
فضایل علی علیهالسّلام در قرآن به روایت اهلسنت
علی علیهالسلام صراط مستقیم
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ[۲]: به راه راست ما را راهبر باش. حدیث: عن ابن عباس قال: قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لعلی بن ابیطالب: «انت الطریق الواضح و انت الصراط المستقیم و انت یعسوب المؤمنین»:از ابن عباس رسیده است که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی بن ابیطالب علیهالسّلام فرمود: (ای علی) تو راه روشن و همان راه راست و پشتوانه و پناه مؤمنان هستی. [۳]
علی علیهالسلام هادی متقین
هُدی لِلْمُتَّقِینَ[۴]: این است کتابی که مایه هدایت تقواپیشگان است. حدیث: عن عبدالله بن عباس فی قول اللّه عزّوجلّ: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ یعنی لا شک فیه أنّه من عند اللّه نزل «هدی» یعنی بیانا و نورا «للمتقین» علی بن ابیطالب علیهالسّلام الذی لم یشرک باللّه طرفة عین، اتقی الشرک و عبادة الاوثان و اخلص للّه العبادة، یبعث الی الجنّة بغیر حساب هو و شیعته: در مورد قول خداوند که فرموده: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ، ابن عباس گفته است یعنی شکی نیست که این کتاب از جانب خداوند نازل شده است و هدایت به معنای بیان و نور است و مراد از «متّقین» امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسّلام میباشد (که مصداق اتم و اکمل پارسایان میباشد) امامی که چشم به هم زدنی شرک نیاورد او بود که از بتها بیزاری میجست و خدا را خالصانه عبادت میکرد. او و شیعیانش بدون حساب اهل بهشت خواهند بود. [۵]
علی علیهالسلام و حزبش رستگارانند
هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶] ترجمه: ایشان همان رستگارانند
حدیث: «قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون»: پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به سلمان فرموده است: ای سلمان این مرد (اشاره به حضرت علی علیهالسّلام کردند) و حزبش رستگارند [۷]
علی علیهالسلام مومنی که خداوند مسخرهکنندهاش را استهزاء میکند
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ. [۸] ترجمه: و چون با کسانی که ایمان آوردهاند برخورد کنند میگویند: ایمان آوردیم و چون با شیطانهای خود خلوت کنند، میگویند: در حقیقت ما با شماییم، ما فقط (آنان را) ریشخند میکنیم.
حدیث: عن محمد بن الحنفیه قال: بینما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب قد اقبل من خارج المدینه و معه سلمان الفارسی و عمّار، و صهیب و المقداد، و ابوذرّ، اذا بصر بهم عبدالله بن ابی بن سلول المنافق و معه اصحابه، فلما دنی امیرالمؤمنین قال عبدالله بن ابی: مرحبا بسید بنیهاشم وصی رسولالله و اخیه و ختنه و ابی السبطین الباذل له ماله و نفسه فقال ویلک یا بن ابی انت منافق اشهد علیک بنفاقک. فقال ابن ابی: و تقول مثل هذا لی؟ و و اللّه انی لمؤمن مثلک و مثل اصحابک. فقال علی ثکلتک امک ما انت الا منافق.
ثم اقبل ابی رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فاخبره بما جری فانزل اللّه تعالی: «وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی و اذا لقی ابن سلول امیرالمؤمنین المصدق بالتنزیل قالوا (کنا) آمنّا، یعنی صدقنا بمحمد و القرآن، و اذا خلوا الی شیاطینهم من المنافقین قالوا: انا معکم فی الکفر، و الشرک، انّما نحن مستهزؤون بعلی بن ابیطالب و اصحابه.
یقول اللّه تعالی (تبکیتا لهم): «اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ» یعنی یجازیهم فی الاخرة جزاء استهزائهم بعلی علیهالسّلام و اصحابه رضی اللّه عنهم.
ترجمه: ابوالعباس علوی باسنادش، از محمد بن حنفیه (فرزند حضرت علی علیهالسلام) خبر میدهد در آن زمان که علی علیهالسّلام از خارج مدینه میآمدند و همراه ایشان سلمان فارسی و عمار و صهیب و مقداد و ابوذر بودند عبدالله بن ابی سلول منافق به آنها برخورد. با او نیز عدّهای بودند وقتی به نزدیکی امیرالمؤمنین رسید عبدالله گفت آفرین به سید بنیهاشم، وصی پیامبر و برادر ایشان و داماد او و پدر حسن و حسین، کسی که مال و جانش را فدای ایشان کرد. مولی علی علیهالسّلام فرمودند: وای بر تو ای ابن ابی تو منافق هستی، من به نفاق تو شهادت میدهم. ابن ابّی گفت شخصی همانند من منافق است؟ این را به من میگویی؟ به خدا قسم من مثل تو و یاران تو مؤمن هستم علی علیهالسّلام فرمودند مادرت به عزایت بنشیند، نیستی تو مگر منافق. سپس خدمت رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم رسیدند و قضیه را تعریف کردند، خداوند تعالی آیه فوق را فرستاد إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا یعنی وقتیکه ابن سلول امیرالمؤمنین را ملاقات کرد. (بهعنوان مصداق آیه) قالُوا آمَنَّا یعنی گفتند به محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و قرآن ایمان آوردیم. [۹]
علی علیهالسلام خلیفه خدا بر زمین
وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یفْسِدُ فِیها وَ یسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.[۱۰]: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت، گفتند: آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد؟ و حالآنکه ما با ستایش تو (تو را) تنزیه میکنیم، و به تقدست میپردازیم. فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید.
حدیث: عن عبدالله بن مسعود قال: وقعت الخلافة من اللّه عزّ و جلّ فی القرآن لثلاثة نفر:
لآدم علیهالسّلام لقول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً یعنی آدم، قالوا «أَ تَجْعَلُ فِیها» یعنی اتخلّق فیها «مَنْ یفْسِدُ فِیها»، یعنی یعمل بالمعاصی بعد ما صلحت بالطاعة، نظیرها: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»* یعنی لا تعملوا بالمعاصی بعد ما صلحت بالطاعة، نظیرها: «وَ إِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیفْسِدَ فِیها» یعنی لیعمل فیها بالمعاصی «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک یعنی نذکرک، وَ نُقَدِّسُ لَک» یعنی و نطهر لک الارض. «قال: انی اعلم ما لا تعلمون» یعنی سبق فی علمی ان آدم و ذرّیته سکان الارض و انتم سکان السّماء
و الخلیفة الثانی داود صلوات اللّه علیه لقوله تعالی: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ [۱۱] یعنی ارض بیت المقدس،
و الخلیفة الثالث علی بن ابیطالب لقول اللّه تعالی «لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ [۱۲] یعنی آدم و داود.
ترجمه: ابن مسعود گفته است خلافت از خدا در قرآن برای سه نفر است:
1- برای حضرت آدم علیهالسّلام آنجا که فرموده است: وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ... [۱۳] «و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خود خواهم گماشت ...» (به دلیل اینکه بحث در مورد حضرت علی علیهالسّلام است نه حضرت آدم علیهالسّلام از دنباله ترجمه حدیث خودداری میکنیم ...).
2- برای حضرت داود علیه السّلام، آنجا که فرموده است: یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ [۱۴] «ای داود! ما تو را خلیفه روی زمین گردانیدیم»
3- برای حضرت علی علیه السّلام، آنجا که فرموده است: لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ [۱۵] «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین (خود) قرار داد یعنی آدم و داود علیهماالسلام. [۱۶]
علی علیهالسلام اولین نمازگزار
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکعُوا مَعَ الرَّاکعِینَ [۱۷]): و نماز را برپا دارید و زکات را بدهید و با رکوعکنندگان رکوع کنید.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله: «و ارکعوا» قالوا (کذا) مما نزل فی القرآن خاصة فی رسولالله و علی ابن ابیطالب و اهلبیته من سورة البقرة: «وَ ارْکعُوا مَعَ الرَّاکعِینَ» انها نزلت فی رسولالله علیهالسّلام و علی ابن ابیطالب و هما اول من صلی و رکع.
ترجمه: از ابن عباس نقل میکنند که این آیه شریفه، فقط در مورد رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و علی ابن ابیطالب علیهالسّلام نازل شده است، این دو شخصیت اولین کسی بودند در اسلام که نماز خواندند. [۱۸]
علی علیهالسلام خاشع در نماز
اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ [۱۹]: از شکیبایی و نماز یاری جویید و به راستی این (کار) گران است مگر بر فروتنان.
حدیث: عن ابی صالح عن ابن عباس (قال:) الخاشع: الذلیل فی صلاته المقبل علیها، یعنی رسولالله و علیا، نزلت فی علی و عثمان بن مظعون، و عمار بن یاسر و اصحاب لهم رضی اللّه عنهم.
ترجمه: ابن عباس گفته است کلمه خاشع کسی را گویند که در نمازش افتاده باشد، ذلیلانه در درگاه الهی اقامه نماز کند، و خاشع در نماز رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و علی بن ابیطالب علیهالسّلام بودند. این آیه در مورد علی علیهالسّلام و عثمان بن مظعون، و عمّار یاسر نازل شده است [۲۰]
علی علیهالسلام مومن عامل و اهل بهشت
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ [۲۱] : و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند آنان اهل بهشتند و در آن جاویدان خواهند ماند.
حدیث: عن ابن عباس قال: ممّا نزل من القرآن خاصة فی رسولالله و علی و اهلبیته من سورة البقرة (قوله تعالی:) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ نزلت فی علی خاصة و هو اوّل مؤمن و اوّل مصلّ بعد رسولاللّه صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم .
ترجمه: ابن عباس گفته است: آیه شریفه در مورد علی علیهالسّلام نازل شده است چراکه اوّل ایمانآورنده و اوّلین نمازگزار بعد از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بود. [۲۲]
علی علیهالسّلام امت وسط و هدایت یافته و شاهد بر مردم
وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کنْتَ عَلَیها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ ینْقَلِبُ عَلی عَقِبَیهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکبِیرَةً إِلَّا عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ [۲۳]ترجمه: و بدینگونه شما را امتی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید، و پیامبر بر شما گواه باشد و قبلهای را که (چندی) بر آن بودی، مقرّر نکردیم جز برای آنکه کسی را که از پیامبر پیروی میکند، از آنکس که از عقیده خود برمیگردد بازشناسیم، و البته (این کار) جز بر کسانی که خدا هدایت (شان) کرده، سخت گران بود.
حدیث: عن سلیم بن قیس عن علی علیهالسّلام قال: انّ اللّه ایانا عنی بقوله تعالی: لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ فرسول اللّه شاهد علینا، و نحن شهداء علی الناس و حجّته فی ارضه و نحن الذین قال اللّه جلّ اسمه (فیهم): «وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً».
سلیم بن قیس از قول علی علیهالسّلام نقل میکند که فرمود: منظور خداوند از این آیه ما هستیم آنجا که فرمود: لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ تا اینکه بر مردم گواه باشید. رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم گواه بر ماست و ما گواه بر مردم. و حجت خدا هستیم روی زمین. ما کسانی هستیم که خدا فرموده است: وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً. [۲۴]
حاکم در صفحه دیگر کتاب خود، احتجاج بین حسن بصری و حجاج را نقل میکند: عبدالله بن عمر گفت که حجاج به حسن بصری گفت در مورد ابوتراب چه میگویی؟ گفت ابوتراب کیست؟ گفت علی ابن ابیطالب حسن گفت خداوند او را از هدایتشدگان قرار داده است حجاج گفت چه دلیلی داری؟ گفتم کلام خدا تعالی آنجا که فرمود: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کنْتَ عَلَیها ... عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ ...». علی علیهالسّلام اول کسی بود که خداوند او را با پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم هدایت فرمود. [۲۵]
علی علیهالسلام رأس مؤمنین
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکمْ وَ اشْکرُوا لِلَّهِ إِنْ کنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُونَ [۲۶] ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید از نعمتهای پاکیزهای که روزی شما کردهایم بخورید و خدا را شکر کنید اگر تنها او را میپرستید.
حدیث: عن عکرمه عن ابن عباس قال: ما فی القرآن آیة: الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ* الّا و علی امیرها و شریفها، و ما من اصحاب محمد رجل الّا و قد عاتبه اللّه و ما ذکر علیا الّا بخیر»
ترجمه: عکرمه از ابن عباس نقل میکند که نازل نشد آیهای در قرآن که در آن«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا»*داشته باشد الّا اینکه در رأس ایمانآورندگان و امیر و شریف آنها علی علیهالسّلام است. خداوند اصحاب محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را در غیر این آیه، در جاهای دیگر، مورد عتاب قرار داده است، و همهجا از علی علیهالسّلام به خیر یاد کرده است. [۲۷]
علی علیهالسلام جانپناه رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ[۲۸]: از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است.
حدیث: عن ابی سعید الخدری قال: ممّا اسری بالنبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و یرید الغار، بات علی بن ابیطالب علیهالسّلام علی فراش رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فاوحی اللّه الی جبرئیل و میکائیل: انّی قد اخیت بینکما و جعلت عمر احدکما اطول من الآخر، فایکما یؤثر صاحبه بالحیاة؟ فکلاهما اختاراها و احبا الحیاة فاوحی اللّه الیهما أ فلا کنتما مثل علی ابن ابیطالب اخیت بینه و بین نبیی محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فبات علی فراشه یقیه بنفسه، اهبطا الی الارض فاحفظاه من عدّوه. فکان جبرئیل عند رأسه و میکائیل عند رجلیه ینادی بخبخ من مثلک یا بن ابیطالب عزّ و جلّ یباهی بک الملائکه فانزل اللّه تعالی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
ترجمه: ابوسعید خدری میگوید: همان شبی که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به غار رفتند، علی علیهالسّلام بهجای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در بسترشان خوابید. خداوند تبارکوتعالی به جبرئیل و میکائیل علیهالسّلام فرمود: بین شما برادری برقرار کردم، عمر یکی از شما از دیگری طولانیتر است کدامیک از شما حاضر است برای دیگری فداکاری کند و از مقداری عمرش درگذرد؟ هریک از آنها حیات و زندگی خود را خواستند.
خداوند متعال فرمود: شما مانند علی بن ابیطالب علیهالسّلام نیستید من بین او و پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم برادری قرار دادم و علی علیهالسّلام در بستر پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم خوابید، و ایثار نمود، جانش را فدای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم کرد. بهسوی زمین بروید و او را از شرّ دشمنان محافظت نمایید جبرئیل کنار سر و میکائیل پایین پایشان قرار گرفتند. جبرئیل گفت خوشا به حال مثل تو ای پسر ابیطالب. خداوند به تو بر ملائکه مباهات میکند در این هنگام خداوند بر رسولش این آیه شریفه را در شأن علی علیهالسّلام فرستاد که: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ... ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.
حدیثی که در شأن نزول آیه وارد شده است با تغییر مختصری در کثیری از کتابهای اهل تسنن آمده است. ش[۲۹]
ولایت علی علیهالسّلام سِلم در تعبیر قرآن
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً ... ( [۳۰] ای کسانی که ایمان آوردهاید، همگی به اطاعت (خدا) درآیید.
حدیث: عن الحافظ ابی نعیم الاصفهانی انّه قال فی هذه الایة: السلم: ولایة امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السّلام.
ترجمه: ابونعیم اصفهانی در مورد کلمه «سلم» در آیه شریفه گفته است: مراد از «سلم» ولایت، دوستی و پذیرفتن سرپرستی علی علیهالسّلام میباشد. [۳۱]
علی علیهالسّلام حکیم و دارای خیر کثیر
وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً[۳۲]: (خدا) به هرکس که بخواهد حکمت میبخشد، و به هرکس حکمت داده شود، بهیقین، خیری فراوان داده شده است.
حدیث: ... قال الربیع بن خیثم (فی قوله تعالی): وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً یعنی علیا».
ترجمه: ربیع بن خیثم در مورد آیه شریفه گفت، مراد از آنکس که به او حکمت داده شده علی علیهالسّلام است. [۳۳]
حدیث: عن عبدالله قال: کنت عند رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فسئل عن علی فقال:قسمت الحکمة عشرة اجزاء فاعطی علی تسعة اجزاءا و اعطی الناس جزاءا واحدا
ترجمه: ابن مسعود از رسولالله نقل کرده است که فرمود: حکمت ده جزء است، نه جزء آن را علی علیهالسّلام و یک جزء باقی را مردم دارند. ش[۳۴]
حدیث: عن ابن عباس قال: قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: من اراد ان ینظر الی ابراهیم فی حلمه و الی نوح فی حکمته و الی یوسف فی اجتماعه فلینظر الی علی ابن ابیطالب علیه السّلام.
ترجمه: ابن عباس از قول رسول خدا نقل میکند که فرمود: هرکس میخواهد به ابراهیم نگاه کند، در حلم و بردباریش و به نوح علیهالسّلام در حکمتش و به یوسف علیهالسّلام در جمالش، پس به علی ابن ابیطالب علیهالسلام، نگاه کند. [۳۵]
علی علیهالسّلام انفاق کننده در شب و روز و نهان و آشکارا
الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ[۳۶] ترجمه: کسانی که اموال خود را شب و روز، و نهان و آشکارا، انفاق میکنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیةً (قال): نزلت فی علی ابن ابیطالب لم یکن عنده (الا) اربعة دراهم فتصدق بدرهم لیلا و بدرهم نهارا و بدرهم علانیة فقال رسولالله: ما حملک علی هذه؟ قال حملنی علیها رجاء ان استوجب علیالله وعدنی قال رسولالله: الا ذلک لک فانزل اللّه الایة فی ذلک.
ترجمه: از ابن عباس نقل شده است که این آیه ... الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ ... در شأن علی علیهالسّلام نازل شده است. حضرتش چهار درهم داشتند و چیزی غیر از آن نداشتند وقتی به صدقه دادن تحریض شدند یک درهم را در شب و درهمی را در روز و یک درهم در پنهانی و درهم باقی را آشکارا تصدق دادند. پیامبر فرمود چه چیزی تو را وادار به این کار کرد؟ علی علیهالسّلام عرض کرد به امید آنکه آنچه خدا وعده داده است شامل حالم گردد. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود آگاه باش که به مقصود رسیدی. سپس خدای تعالی این آیه را نازل کرد. [۳۷]
این قضیه با مختصر تغییری در آثار اهل سنت آمده است. [۳۸]
سیوطی در کتاب الدر المنثور این حدیث را که در شأن امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام است از ابن عساکر، و طبرانی و ابی حاتم و ابن جریر و جمعی دیگر از اهل تسنن نقل کرده است. [۳۹]
علی علیهالسلام بهترین مومن
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکتِهِ وَ کتُبِهِ وَ رُسُلِهِ [۴۰] ترجمه: پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به آنچه از جانب پروردگارش نازل شده است ایمان آورده است و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آوردهاند.
حدیث: عن ابی سلمی (سلمان) راعی ابل رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّ مقال، سمعت رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم یقول: لیلة اسری بی الی السماء- قال لی الجلیل جلّ جلاله: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ فقلت: «المؤمنون» قال: صدقت. من خلفت فی امتک؟ قلت:
خیرها. قال: علی ابن ابیطالب. قلت: نعم یا ربی. قال: یا محمد انی اطّلعت علی الارض اطلاعة فاخترتک منها، فشققت لک اسما من اسمائی، فلا اذکر فی موضع الا ذکرت معی فانا المحمود و انت محمد، ثم اطلعت ثانیة فاخترت علیا و الحسن و الحسین و الائمة من ولده من نوری و عرضت ولایتکم علی اهل السموات و الارض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین. یا محمد: لو ان عبدا من عبادی عبدنی حتی ینقطع، او یصیر کالشن البالی ثم اتانی جاحدا لولایتکم ما غفرت له حتی یقر بولایتکم. یا محمد: أ تحب ان تراهم؟ قلت:
نعم یا رب. فقال: التفت عن یمین العرش فالتفت، فاذا بعلی، فاطمة، و الحسن، و الحسین، و علی بن الحسین، و محمد بن علی، و جعفر بن محمد، موسیبنجعفر، و علی بن موسی، و محمد بن علی، و علی بن محمد، و الحسن بن علی، و المهدی فی ضحضاح من نور قیاما یصلون فهو فی وسطهم کانه کوکب دری.
و قال: یا محمد هؤلاء الحجج و هذا الثائر من عترتک و عزّتی و جلالی انه الحجة الواجبة لاولیائی و المنتقم من اعدائی.
ترجمه: خوارزمی و حموینی و بعضی از علماء اهل تسنن به اسناد خودشان در کتابهای خود، از چوپان شتران حضرت رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حدیثی را که او از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم شنیده، نقل کردهاند که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم وقتی به معراج رفتند خداوند متعال فرمودند آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ پیامبر عرض کرد «المؤمنون»؟ خداوند فرمود: درست گفتی. چه کسی در میان امت جانشین توست؟ پیامبر عرض کرد: بهترین آنها. خداوند فرمود: علی ابن ابیطالب. رسولالله عرض کرد: آری پروردگار من. خداوند فرمود ای محمد! در روی زمین ترا انتخاب کردم و اسم تو را منشق از اسم خودم قرار دادم بهطوریکه هروقت نام من (محمود) برده شد اسم تو (محمد) هم برده شود، سپس توجه دیگری به زمین کردم و علی را انتخاب کردم، نام او را نیز از نام خودم اختیار کردم، من هستم «اعلی» و او هست «علی». ای محمّد! من ترا خلق کردم و علی را و حسن و حسین و ائمه دیگر را از حسین. تمام آنها را از نور خودم قرار دادم، و ولایت و دشمنی شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم، هرکس که پذیرفت او مؤمن است، و هرکس نپذیرفت، نزد من او کافر است. ای محمّد! اگر بندهای از بندگانم تا آنجا که میتواند عبادت کند، (نماز بخواند و روزه بگیرد) و مانند مشک خالی و خشکیده شود، امّا ولایت شما را نداشته باشد و انکار کند، او را نمیآمرزم، مگر اینکه به ولایت شما اعتراف کند. ای محمّد! آیا دوست داری فرزندانت را ببینی؟ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عرض کرد: آری. خداوند متعال فرمود: به سمت راست عرش نظر کن. پس پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نگاه کرد، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسیبنجعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد و حسن بن علی را در هالهای از نور دید که در وسط آنها حضرت مهدی علیهم السّلام قرار داشت ایستاده در حال نماز بود و مانند ستارهای درخشان میدرخشید خداوند فرمود: ای محمّد اینها حجتهای من هستند و این مهدی از نسل تو برانگیخته خواهد شد. به عزت و جلالم سوگند، او حجت واجب است برای دوستانم و انتقام گیرنده است برای دشمنانم. [۴۱]
علی علیهالسلام راسخ در علم
وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ ... [۴۲]: تاویل قرآن را جز خدا و ریشهداران در دانش نمیداند.
حدیث: عن انس قال: قال النّبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی یعلم (اعلم) الناس بعدی من تأویل القران ما لا یعلمون (او قال:) یخبرهم : انس از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل کرده است که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: بعد از من، علی علیهالسّلام عالیترین مردم است برای تعلیم و تأویل قرآن به آنها که نمیدانند. [۴۳]
عن علقمة بن قیس قال: قال علی علیهالسّلام سلونی یا اهل الکوفة قبل ان لا تسألونی. فو الذی نفسی بیده ما نزلت آیة الّا و انا اعلم بها این نزلت و فی من نزلت، فی سهل ام فی جبل او فی مسیر ام فی مقام.
علقمه بن قیس از علی علیهالسّلام نقل میکند که فرمود: ای اهل کوفه تا در میان شما هستم از من بپرسید قسم به خدایی که جانم در دست اوست من عالیترین مردم هستم به اینکه بدانم کدام آیه از قرآن در کجا نازل شده است و در شأن چه کسی، در دشت یا کوه در سفر یا حضر. [۴۴]
علی علیهالسلام نفس پیامبر
فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ.[۴۵]: پس هرکه در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده، با تو محاجّه کند، بگو: «بیائید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فراخوانید، سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله: «ان مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم» فبلغنا ان وفد نجران قدموا علی نبی اللّه و هو بالمدینه و معهم السید و العاقب و ابو حنس و ابوالحرث و اسمه عبدالمسیح و هو رأسهم و هو الاسقف و هم یومئذ سادة اهل نجران فقالوا: یا محمد لم تذکر صاحبنا؟ و ساق نحوه الی قوله: و نزل جبرئیل فقال: «ان مثل عیسی عند اللّه ... الی قوله لهو العزیز الحکیم». و ساق نحوه الی قوله: قالوا نلاعنک. فخرج رسولالله و اخذ بید علی بن ابیطالب و معه فاطمة و حسن و حسین فقال: هؤلاء ابناؤنا و نساؤنا و انفسنا فهموا ان یلاعنوا ثم ان اباالحرث قال للسید و العاقب و اللّه ما نضع بملاعتة هذا شیئا فصالحوه علی الجزیة. قالوا: صدقت یا اباالحرث. فعرضوا علی رسولالله الصلح و الجزیة فقبلها و قال: اما و الذی نفسی بیده لو لا عنونی ما احال اللّه لی الحول و بحضرتهم منهم بشر اذا لا هلک اللّه الظالمین. [۴۶]
مانند این حدیث در کتب اهلسنت از طرق مختلف نقل شده است و اصل قضیه که همان جریان مباهله حضرت رسول صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و اهلبیت طاهرینش با مسیحیان نجران میباشد در تمام نقلها محفوظ است. گرچه این آیه شریفه، اختصاصاً درباره امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام نازل نشده است اما چنانچه بیان شد مفسران و محدثان اهلسنت تصریح کردهاند که این آیه (مباهله) در حق اهلبیت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نازل شده است [۴۷]
و علی علیهالسّلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهماالسلام اهلبیت پیامبر بودند همانها که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم آنان را همراه خود به میعادگاه برد.
بنابراین منظور از کلمه «ابنائنا» در آیه منحصراً حسن علیهالسّلام و حسین علیهالسّلام هستند همانطور که منظور از «نسائنا» فاطمه علیهاالسلام و منظور از «انفسنا»، تنها علی علیهالسّلام بوده است و احادیث فراوانی با حفظ اصل قضیه مباهله و با اندک تغییراتی در کتب اهلسنت آمده است. قضیه زیر که در واقع شرح حدیث فوق است نمونهای از گفتار دانشمندان اهلسنت در مأخذ ذیل است. [۴۸]
روایت کرده اند که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم چون مسیحیان نجران را برای مباهله دعوت کرد گفتند بما مهلتی ده تا درباره آن فکری کنیم، زمانی که به خانه خود برگشتند به «عاقب» که صاحب رأیشان بود، گفتند: ای عبدالمسیح چه کنیم؟ رأی تو چیست؟ گفت ای جماعت نصاری به خدا قسم که فهمیدهاید محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم پیغمبر و فرستاده الهی است اینک موضوعی را پیش کشیده که جداکننده حق از باطل است و هیچ پیغمبری با قومش مباهله نکرد جز آنکه کوچک و بزرگ آنان به هلاکت رسیدند، اکنون چنان میبینیم که اگر شما هم به آن دست زنید تمام ما هلاک خواهیم شد. صلاح آن است که با محمد قراردادی کنید و بهسوی دیار خود برگشته و بدین خود بوده روزگار به سر برید. صبح شد و برای مباهله آمدند پیغمبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حسین علیهالسّلام را در آغوش و با یک دست، دست حسن علیهالسّلام را گرفت و فاطمه علیهاالسّلام پشت سر او و علی علیهالسّلام پشت سر فاطمه علیهاالسّلام روان شدند. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: وقتی من نفرین کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران چون پیغمبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و همراهانش را به آن حال دید گفت ای جماعت نصاری توجه کنید من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوهی را از جای خود زایل کند خدا آن کوه را چنان کند. مبادا با آنان مباهله کنید که حتما هلاک میشوید و هیچ نصرانی در روی زمین باقی نمیماند. نصرانیان گفتند: ای ابوالقاسم رأیمان بر آن است که با تو مباهله نکنیم ترا بدین خودت واگذاریم ما هم بر دین خود ثابت باشیم حضرت فرمود حال که از مباهله روی برگرداندهاید پس مسلمان شوید تا آنچه به نفع مسلمانان است به نفع شما و آنچه به ضرر ایشان است به ضرر شما هم باشد آنان امتناع نمودند. حضرت فرمود: پس شما را دعوت به جنگ میکنم گفتند: ما را طاقت جنگ با عرب نیست، لیکن با تو مصالحه میکنیم که با ما جنگ نکنی و ما را نترسانی و از دینمان بازنداری، در عوض جزیه بدهیم، در هرسال دو هزار حلّه، هزارتای آن در ماه صفر و هزار دیگر در ماه رجب و 30 زره آهنین به تو بدهیم. حضرت همانطور با آن مباهله کرد رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست هلاکت به اهل نجران نزدیک شد و اگر مباهله مینمودند بهصورت میمون و گراز مسخ شده و بیابان بر آنان آتش میشد. تمامی اهل نجران حتی پرندههای بالای درختانشان بیچاره و مستأصل میگشتند و یک سال بیشتر بر نصاری نمیگذشت که تمامی هلاک میشدند.
ولایت علی علیهالسلام جواز عبور از صراط
فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ [۴۹]: پس هرکس را که از آتش به دور دارند و در بهشت در آورند قطعاً کامیاب شده است.
حدیث: عن ثمامة بن عبدالله بن انس عن ابیه عن جدّه قال: قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اذا کان یوم القیامة و نصب الصراط علی شفیر جهنم، لم یجز علیه الّا من کان معه کتاب ولایة علی بن ابیطالب. [۵۰]ابی سعید خدری، قال: سمعت رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اذا کان یوم القیامة امر اللّه ملکین یقعدان علی الصراط فلا یجوز احد الّا ببراءة امیرالمؤمنین، و من لم تکن له براءة امیرالمؤمنین کبّر اللّه علی منخره من النار، قلت: فداک ابی و امی یا رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم ما معنی براءة امیرالمؤمنین؟
قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: مکتوب: لا اله الّا اللّه، محمّد رسولالله و امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب وصی رسولالله.
ترجمه: از رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل میکنند که فرمود: وقتی روز قیامت میشود و بر شفیر جهنم پل صراط منصوب میگردد هیچکس نمیتواند از آن عبور کند مگر اینکه با او کتاب ولایت علی ابن ابیطالب علیهالسّلام باشد. همچنان که در کتاب المناقب المائه از ابی سعید خدری نقل میکند از قول رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم که فرمود:
وقتی روز قیامت میشود خداوند دو فرشته را دستور میدهد بر سر پل صراط بایستد و کسی اجازه عبور ندارد مگر به برائت امیرالمؤمنین. راوی گفت: پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا! معنای برائت امیرالمؤمنین علیهالسّلام چیست؟ فرمودند نامهای که در آن نوشته شده است: لا اله الّا اللّه، محمّد رسولالله و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب وصی رسولالله. [۵۱]
فضیلت پیامبر در نبوت و فضیلت علی در امامت
أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَینا آلَ إِبْراهِیمَ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ آتَیناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً[۵۲]: بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک میورزند، در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملکی بزرگ بخشیدیم.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «أَمْ یحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»: نزلت فی رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و فی علی علیه السّلام. قال ابوجعفر: الفضل فیه النبوة، و فی علی الامامة.
ترجمه: از ابن عباس نقل شده است که این آیه در مورد پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و علی علیهالسّلام نازل شده است. فضل در پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم همان نبوت است و در علی علیهالسّلام همان امامت. [۵۳]
علی علیهالسلام اولی الامر
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ [۵۴] ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت کنید.
حدیث: «عن تفسیر مجاهد: «ان هذه الایة نزلت فی امیرالمؤمنین حین خلّفه رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بالمدینة، فقال: یا رسولالله أ تخلفنی علی النساء و الصبیان؟ فقال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا علی أ ما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی حین قال: اخلفنی فی قومی و اصلح. فقال اللّه: و اولی الامر منکم».
در تفسیر آمده است که این آیه در مورد امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام در وقتیکه پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم او را جانشین خود قرار داده است نازل شده است.
علی علیهالسّلام عرض کرد: یا رسولالله، آیا مرا جانشین بر زنان و مردان قرار میدهی؟ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: ای علی آیا نمیخواهی تو نسبت به من بهمانند هارون نسبت به موسی باشی؟ آنجا که موسی به برادرش هارون گفت: «اخلفنی فی قومی و اصلح» پس خداوند فرمود: وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ. مجاهد میگوید:
خداوند امر ولایت و سرپرستی امت را بعد از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی بن ابیطالب علیهالسّلام سپرد و موقعی که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم او را بهجای خود در مدینه گذاشت خداوند به مردم امر فرموده است که از او اطاعت کرده مخالفتش نکنند. [۵۵]
انتصاب علی علیهالسّلام اکمال دین و تمام نعمت
الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً [۵۶] ترجمه: امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
روز اکمال دین کدام روز است؟ کدام روز است که این چهار جهت «در آیه شریفه» در آن جمع شده است هم کافران در آن روز مأیوس شدهاند و هم دین کامل شده و هم نعمت خدا تکاملیافته و هم خداوند آیین اسلام را بهعنوان آیین نهایی مردم جهان پذیرفته است؟
روز غدیر خم روزی است که پیامبر اسلام امیرمؤمنان علی علیهالسّلام را رسماً برای جانشینی خود تعیین کرد قرائن زیر نیز این تفسیر را تأیید میکند:
الف: در تفسیر الکبیر فخر رازی و روح المعانی آلوسی و تفسیر المنار رشید رضا در ذیل این آیه نقل شده است که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد و باتوجهبه اینکه وفات پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در روایات اهل تسنن و حتی در بعضی از روایات شیعه مانند آنچه کلینی در کتاب معروف کافی نقل کرده است دوازدهم ماه ربیعالاول بوده چنین نتیجه میگیریم که روز نزول آیه درست روز هجدهم ذیالحجه بوده است. (البته این در صورتی است که روز وفات پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و خود روز غدیر را محاسبه نکنیم و در سه ماه پشتسرهم دو ماه را 29 روز بگیریم که این موضوع کاملاً امکانپذیر است و باتوجهبه اینکه در روزهای قبل و بعد از روز غدیر حادثه مهمی در تاریخ اسلام رخ نداده است که تاریخ فوق قابل تطبیق بر آن باشد مسلم میشود که منظور از آن جز روز غدیر نیست).
ب: در روایات فراوانی که از طریق اهل تسنن نقل شده صریحاً این مطلب آمده است که آیه شریفه فوق در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت علی علیهالسّلام نازل گردیده از جمله اینکه:
1- دانشمند معروف و مفسر مشهور سنی ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید بن ارقم صحابی معروف نقل میکند که این آیه در روز غدیر خم درباره علی علیهالسّلام نازل گردید.
2- حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی علیهالسّلام از ابوسعید خدری صحابی معروف، نقل کرده که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در غدیر خم علی علیهالسّلام را با عنوان ولایت به مردم معرفی کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اینکه آیه الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ ... نازل شد در این موقع پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: «اللهاکبر علی اکمال الدین و اتمام النّعمة و رضی الرب برسالتی و بالولایة لعلی علیهالسّلام من بعدی ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و نصر من نصره و اخذل من خذله» یعنی: اللهاکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی علیهالسّلام بعد از من، سپس فرمود: هر کس من مولای اویم علی علیهالسّلام مولای اوست. خداوندا آنکس که او را دوست بدارد دوست بدار و آنکس که او را دشمن بدارد دشمن بدار. هرکس که او را یاری کند، یاری کن و هرکس دست از یاریش بردارد، دست از او بردار.
3- خطیب بغدادی در تاریخ خود از ابو هریره و او از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علی علیهالسّلام و گفتار عمر بن خطاب: بخّ بخّ یا بن ابیطالب اصبحت مولای و مولا کلّ مسلم، آیه الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ نازل گردید این سه روایت را مرحوم علامه امینى با تمام مشخصات در جلد اول الغدیر صفحه 230 به بعد نقل کرده است و نیز [۵۷] نزول آیه فوق درباره جریان غدیر به دو طریق از ابوهریره نقل شده است و از ابوسعید خدرى نیز به چندین طریق آمده است در الغدیر علاوه بر روایات سهگانه فوق در متن، 13 روایت نیز در این زمینه نقل شده است. [۵۸]
روشن است که اخباری که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده، در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف اسناد آن، آنها را نادیده گرفت.
[۵۹]
علی و اولادش علیهمالسّلام وسیله تقرب به خدا یعنی
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ[۶۰]
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و به او (توسل و) تقرب جویید.
حدیث: «و عن علی علیهالسّلام قال: قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: الائمه من ولدی فمن اطاعهم فقد اطاع اللّه و من عصاهم فقد عصی اللّه، و هم العروة الوثقی، و الوسیلة الی اللّه جلّ و علا.
ترجمه: قندوزی از کتاب مودة القربی همدانی نقل کرده است که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی علیهالسّلام فرموده است که امامان از فرزندان من یعنی «علی علیهالسلام» هستند هرکس آنها را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هرکس با آنها مخالفت کند خدا را معصیت کرده است آنها ریسمان محکم الهی و وسیله بهسوی خدا جلّ و علا هستند. [۶۱]
حدیث: عن عائشه فی حدیث قالت قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فی علی: خیر الخلق و الخلیقة اقربهم عند اللّه وسیلة.
ترجمه: عایشه در حدیثی از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل میکند که علی مقربترین مردم به درگاه الهی است. [۶۲]
علی علیهالسّلام ولی مسلمانان
إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ [۶۳] ترجمه: ولی شما تنها پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند: همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.
حدیث: عن قیس بن الربیع عن الاعمش عن عبایة بن ربعی قال: بینما عبدالله بن عباس جالس علی شفیر زمزم یقول: قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم اذا قبل رجل ...
ترجمه: قیس بن ربیع از اعمش و او از عبایه بن ربعی و او از عبدالله ابن عباس نقل شده است که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حدیث نقل میکرد ناگهان مردی که عمامهای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبهای که ابن عباس از پیامبر اسلام صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حدیث نقل میکرد او نیز با جمله قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حدیث دیگری از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل میکرد. ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم! هرکس مرا نمیشناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوشهای خودم از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم شنیدم و اگر دروغ میگویم هر دو گوشم کر باد و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ میگویم هر دو چشمم کور باد که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: «علی قائد البررة» «علی علیهالسّلام پیشوای نیکان است». «و قاتل الکفره» «و کشنده کافران». «منصور من نصره مخدول من خذله»، «هرکس او را یاری کند خدا یاریش خواهد کرد و هرکس دست از یاریش بردارد خدا دست از یاری او بر خواهد داشت» سپس ابو ذر اضافه کرد: ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در مسجد نماز میخواندم سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد ولی کسی چیزی به او نداد او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد در همین حال علی علیهالسّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست اشاره کرد سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد هنگامیکه از نماز فارغ شد سر بهسوی آسمان بلند کرد و چنین گفت خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا من پیامبر و برگزیده تو هستم سینه مرا گشاد کن و کارها را بر من آسان ساز از خاندانم علی علیهالسّلام را وزیر من گردان تا بهوسیله او پشتم قوی و محکم گردد. ابو ذر میگوید هنوز دعای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم گفت بخوان، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود چه بخوانم گفت بخوان ... إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... . ش[۶۴]
علی علیهالسّلام ولی امت پیامبر
یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ [۶۵]ترجمه: ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکردهای.
حدیث: «عن ابن عباس فی قوله تعالی: یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ... الایة. نزلت فی علی، امر رسولالله ان یبلغ فیه فاخذ رسولالله بید علی فقال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».
ترجمه: آیه فوق در مورد علی علیهالسّلام نازل شده است پیامبر دست علی را گرفت و او را معرفی کرد و فرمود فمن کنت مولاه فعلی مولاه «هرکس من مولا و رهبر او هستم، علی مولا و رهبر اوست» روایات زیادی آنچنانکه گفته شد از طریق اهل تسنن وارد شده است که این آیه درباره علی علیهالسّلام نازل شده است. [۶۶]
علی علیهالسّلام به دور از شرک حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن
الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ [۶۷]: کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالودهاند، آنان راست ایمنی و ایشان راهیافته گانند.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی صدقوا بالتوحید هو علی ابن ابیطالب «وَ لَمْ یلْبِسُوا» یعنی لم یخلطوا، نظیرها: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ» یعنی لم تخالطون. و لم یخلطوا ایمانهم «بِظُلْمٍ» یعنی الشرک، قال ابن عباس: و اللّه ما آمن احد الّا بعد شرک ما خلا علیا فانه آمن باللّه من غیر ان اشرک به طرفة عین. «أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ» من النار و العذاب «وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» یعنی مرشدون الی الجنة یوم القیامة بغیر حساب فکان علی اول من آمن به و هو من ابناء سبع سنین.
ترجمه: الَّذِینَ آمَنُوا* یعنی کسانی که تصدیق به توحید کردند یعنی علی ابن ابیطالب علیه السّلام. وَ لَمْ یلْبِسُوا یعنی ایمانشان مخلوط به شرک نشده است. إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ یعنی ظلم یعنی شرک، یعنی ایمانشان به شرک آلوده نشده است. سپس ابن عباس گفته است: به خدا قسم هیچکس به خدا ایمان نیاورد مگر بعد از شرک، غیر از حضرت علی علیهالسّلام زیرا که ایشان حتی بهاندازه یکچشم بههمزدن هم شرک نیاورد. أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ یعنی از عذاب و آتش درامان هستند. وَ هُمْ مُهْتَدُونَ* یعنی آنها به بهشت هدایت میکنند و بدون حساب وارد بهشت میشوند و علی علیهالسّلام اول کسی است که ایمان آورد. [۶۸]
علی علیهالسّلام حجت الله
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ [۶۹]: بگو برهان رسا ویژه خداست.
حدیث: عن انس قال: کنت عند النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرأی علیا مقبلا فقال: انا و هذا حجة علی امتی یوم القیامة.
ترجمه: از انس نقل میکنند که رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بود پس دید که علی بطرف او میآید پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمودند من و علی حجت بر امت هستیم در روز قیامت. [۷۰]
حدیث آخر: عن ابی الصلت الهروی باسناده الی رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم قال: سمعت اللّه تعالی یقول: علی بن ابیطالب حجتی علی خلقی.
ترجمه: از ابی الصلت نقل شده است که رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: از خداوند متعال شنیده است که میگوید علی ابن ابیطالب حجت من بر خلق من است و به سندش از ابن عباس که از رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم شنیده است: هرکس دوست دارد حجت بعد از مرا بشناسد پس باید که علی ابن ابیطالب علیهالسّلام را بشناسد و به سندش از مسیب از علی بن ابیطالب نقل کرده که ایشان فرمود: رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم مرا در میان امتش خلیفه و جانشین خویش قرار داده است پس من حجت خدا بر آن امت هستم بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. [۷۱]
پیامبر و علی علیهالسّلام پدران امت
وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً[۷۲]: و به پدر و مادر احسان کنید.
حدیث: روی الشیخ الفقیه ابوالحسن بن شاذان عن طریق العامة عن علی بن الحسین عن ابیه عن علی بن ابیطالب قال: قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ان اللّه قد فرض علیکم طاعتی و نهاکم عن معصیتی و اوجب علیکم اتباع امری و فرض من طاعة علی بن ابیطالب بعدی و نهاکم عن معصیته کما نهاکم عن معصیتی، و جعله اخی و وزیری و وارثی و هو منی و انا منه، حبه ایمان و بغضه کفر، محبه محبی و هو مولی من انا مولاه و انا مولی کل مسلم و مسلمة و انا و هو ابوا هذه الامة».
ترجمه: از طریق عامه، علی بن حسین از پدرش و او از علی بن ابیطالب نقل میکند که فرمود: پیامبر فرمود:
خداوند اطاعت از مرا بر شما واجب کرده است و من شما را از گناه و مخالفت کردن با من نهی میکنم و واجب کرد بر شما پیروی از دستورات مرا و آنچنانکه اطاعت از مرا بر شما فرض کرد اطاعت از علی بن ابیطالب را واجب کرد و من از معصیت کردن و مخالفت کردن با او شما را نهی میکنم آنچنانکه از مخالفت با خود، شما را نهی میکنم. خداوند علی را برادر من و وزیر و وارث من قرار داد. او از من است و من از او. دوستی او ایمان است و دشمنی با او کفر. دوستدار او دوستدار من است و دشمن او دشمن من. او مولای هرکسی است که من مولای او هستم و من مولای هر مرد مسلم و زن مسلمان هستم من و علی دو پدر این امت هستیم [۷۳]
و نیز نقل کردهاند از علی علیهالسلام، که پیامبر فرمود: حق علی علیهالسّلام بر مسلمانان، همان حق پدر بر فرزند خویش است. [۷۴]
علی علیهالسّلام مانند باب حطّه
وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً نَغْفِرْ لَکمْ خَطِیئاتِکمْ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ[۷۵]): و بگویید خداوندا گناهان ما را فرو ریز و سجدهکنان از دروازه شهر درآیید تا گناهان شما را بر شما ببخشاییم و بزودی بر اجر نیکوکاران بیفزاییم.
حدیث: عن ابی سعید خدری قال: سمعت النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم یقول: و انما مثل اهلبیتی فیکم مثل باب حطة فی بنی اسرائیل من دخله غفر له.
ترجمه: ابوسعید خدری گفت شنیدم از نبی اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم که میفرمود: مثل اهلبیت من در میان شما امت، مثل باب حطه (استغفار) در میان قوم بنیاسرائیل است هرکس داخل آن دروازه (استغفار) شد آمرزیده خواهد شد. [۷۶]
حدیث: عن ابی سعید خدری عن النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی ابن ابیطالب باب حطة، من دخل منه کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا.
ترجمه: ابی سعید خدری از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل کرده است که فرمودهاند: علی بن ابیطالب باب حطه (بنی اسرائیل) است هرکس داخل این دروازه شد مؤمن و هرکس از آن خارج شد کافر است (یعنی هرکس از قلعه ولایت علی علیهالسّلام خارج شد کافر است). [۷۷]
علی علیهالسّلام هدایتگر به حق
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلُونَ [۷۸] : از میان کسانی که آفریدهایم گروهی هستند که به حق هدایت میکنند و به حق داوری مینمایند.
حدیث: عن زاذان عن علی علیهالسّلام قال: «تفترق هذه الامة علی ثلاث و سبعین فرقة، اثنتان و سبعون فی النار، و واحدة فی الجنة، و هم الذین قال اللّه عزّ و جلّ فی حقهم: وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلُونَ.» «انا و شیعتی»
ترجمه: حافظ سلیمان قندوزی از زاذان از قول علی علیهالسّلام نقل میکند که حضرت فرمود: این امت 73 فرقه خواهند شد، 72 فرقه در آتش و یک فرقه از آنها در بهشت است و آنها کسانی هستند که خداوند متعال در حق آنها این آیه را فرموده است وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یعنی من و شیعیان من. [۷۹]
عده ای از مفسران این آیه را در مورد علی علیهالسّلام و شیعیان او دانسته و گفته اند مراد از کلمه «امّة» حضرت علی علیهالسّلام است. [۸۰]
علی علیهالسّلام مومن یاریگر پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم
هُوَ الَّذِی أَیدَک بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ [۸۱]: همو بود که تو را با یاری خود و مؤمنان نیرومند گردانید.
حدیث: عن انس قال: قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: لما عرج بی رأیت علی ساق العرش مکتوبا: لا اله الّا اللّه، محمد رسولالله ایدته بعلی نصرته بعلی.
ترجمه: انس میگوید: پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: آن زمانی که به معراج رفتم بر ساق عرش نوشتهای دیدم که نیست خدایی به جز خدای یگانه، محمد پیامآور خداست من او را بهواسطه علی تأیید کردم و بهواسطه او، یاریاش گردانیدم. علی علیهالسّلام محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را بس!
و از طریق ابوهریره: قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم مکتوب علی العرش أنا اللّه لا اله انا وحدی لا شریک لی، و محمد عبدی و رسولی ایدته بعلی بن ابیطالب. [۸۲]
یاری علی علیهالسّلام پیامبر را بس!
یا أَیهَا النَّبِی حَسْبُک اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ [۸۳] : ای پیامبر، خدا و مؤمنانی که از تو پیروی میکنند تو را بسند.
حدیث: عن جابر بن عبدالله انصاری فی قوله تعالی: یا أَیهَا النَّبِی حَسْبُک اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، هو علی بن ابیطالب و هو رأس المؤمنین.
تذکر: این آیه شریفه به نظر کثیری از علماء عامه و مفسران قرآن در شأن علی علیهالسّلام نازل شده است چنانچه نمونه این حدیث در شأن نزول آن گذشت و منابع اهلسنت با تغییراتی مانند آن را نقل کردهاند. [۸۴]
علی علیهالسّلام فرستاده ویژه و اذان خدا و رسول الله
وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ وَ رَسُولُهُ[۸۵] ترجمه: و این آیات اعلامی است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش در برابر مشرکان تعهدی ندارند.
حدیث: عن زید بن یثیع قال: نزلت براءة فبعثت بها رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم ابا بکر ثم ارسل علیا فاخذها منه، فلما رجع ابو بکر قال: هل نزل فی شی؟ قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: لا و لکن امرت ان ابلغها انا او رجل من اهلبیتی.
ترجمه: طبری در تفسیرش با سند از زید بن یثیع روایت کرده است که سوره برائت که نازل شد، رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم ابا بکر را فرستاد، برای خواندن آن به مردم. سپس علی علیهالسّلام را فرستاد، که آیه را از او بگیرد و خود بخواند و علی چنین کرد وقتیکه ابوبکر برگشت گفت آیا در مورد من چیزی نازل شده است؟ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: نه و لکن به من امر شده است که یا خودم این برائت را به گوش مردم برسانم یا مردی از اهلبیت من. [۸۶]
بخاری در صحیح خود از ابی هریره روایت میکند که علی علیهالسّلام یوم النهر در منی اعلام برائت کرد. «یعنی گفت انّ اللّه بری من المشرکین و رسوله» و او بود که اعلام کرد پس از آن سال، مشرکان حق ندارند حج بهجا آورند و نباید با بدن برهنه طواف کنند. [۸۷]
سیوطی شافعی در تفسیرش از ابن ابی حاتم از حکیم بن حمید نقل میکند که گفت: علی بن حسین علیهالسّلام برای من گفت که برای علی علیهالسّلام در کتاب خدا اسمی است و لکن آن را نمیشناسد گفتم آن چیست؟ فرمود: مگر گفتار خداوند را نشنیدی که فرمود: وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الْأَکبَرِ؟ به خدا قسم او علی است یعنی علی همان اذان است. [۸۸]
ارزش ایمان علی علیهالسّلام بیش از سقایة الحاج و عمارت مسجد
أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ [۸۹] ترجمه: آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند کار کسی پنداشتهاید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد میکند؟ نه این دو نزد خدا یکسان نیستند.
حدیث: عن انس بن مالک قال: قعد العباس بن عبدالمطلب و شیبة صاحب البیت یفتخران فقال العباس: انا اشرف منک انا عم رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و وصی ابیه و سقایة الحجیج لی.
فقال له شیبة: انا اشرف منک انا امین اللّه علی بیته و خازنه أ فلا ایتمنک کما ایتمنی؟ و هما فی ذلک یتشاجران حتی اشرف علیهما علی بن ابیطالب فقال له العباس: أ فترضی بحکمه؟ قال نعم قد رضیت. فوقف علی فقال له العباس ان شیبه فاخرنی فزعم انه اشرف فقال فما ذا قلت انت یا عماه؟ فقال قلت له: انا عم رسولالله و وصی ابیه و ساقی الحجیج انا اشرف. فقال لشیبه و ما قلت یا شیبة؟ قال: قلت له:
بل انا اشرف منک، انا امین اللّه و خازنه، أ فلا ایتمنک کما ایتمنی.
قال انس فقال لهما: اجعل لی معکما فخرا؟ قالا له: نعم. قال: فانا اشرف منکما، انا اول من آمن بالوعید من هذه الامة و هاجر و جاهد. فانطلقوا ثلاثتهم الی رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فجثوا بین یدیه فاخبر کل واحد منهم بفخره فما اجابهم بشیء. فنزل الوحی بعد ایام فارسل الی ثلاثتهم فأتوا فقرأ علیهم النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ ....
ترجمه: ابوعبدالله محمد بن یوسف بن محمد قرشی کنجی شافعی از قاضی ابی نصر محمد بن هبة اللّه با سندش از انس بن مالک روایت میکند که عباس بن عبدالمطلب و شیبه صاحب البیت در کنار هم نشسته و به همدیگر افتخار میکردند عباس میگفت: من از تو شریفترم، چون عم رسول خدا و وصی پدرش و سقایة الحاج هستم. حاجیان را من آب میدهم و شیبه میگفت: من از تو شریفترم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم و خزینهدار او. عمارة مسجدالحرام از من است در حین مشاجره علی علیهالسّلام وارد شد و عباس به او گفت: آیا حکم ما میشوی؟ فرمود: آری. عباس گفت شیبه بر من افتخار میکند که از من اشرف است. علی فرمود: تو چه میگویی ای عمو؟ عباس گفت: من اشرفم، زیرا عموی پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و وصی پدرش و ساقی حجاج هستم. علی فرمود: ای شیبه تو چه میگویی؟ گفت من اشرفم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم. انس بن مالک میگوید علی گفت آیا افتخار کنم بر شما (به چیزی که انجام ندادهاید) گفتند: آری. فرمود: من از هر دو شما شریفترم، زیرا اول کسی هستم که ایمان آوردهام، مهاجرت کرده و جهاد نمودم. هر سه نفر نزد رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم رفته و هر کدام از ایشان به فخر خویش خبر داد، ولی جوابی از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نشنیدند تا اینکه امین وحی نازل شده و این آیه را آورد: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ ... [۹۰]
علی علیهالسّلام السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ [۹۱] ترجمه: و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند خدا از ایشان خشنود و آنان نیز از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر درختان آن نهرها روان است. همیشه در آن جاودانند این است همان کامیابی بزرگ.
حدیث: عن ابن عباس و السابقون الاولون. قال: نزلت فی علی سبق الناس کلهم بالایمان باللّه و برسوله و صلی القبلتین و بایع البیعتین و هاجر الهجرتین ففیه نزلت هذه الایة.
و مانند آن از ضحاک از ابن عباس درباره قول خدا که گفته: «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» نقل شده است که علی بن ابیطالب و عمار و ابو ذر و سلمان و مقداد بودند. [۹۲]
ترجمه: از ابن عباس روایت میکنند که این آیه در مورد علی علیهالسّلام نازل شده است. او بود که در ایمان به خدا و رسول از همه مردم سبقت گرفته بود. او بود که به دو قبله نماز گزارد و دو بار بیعت کرد و دو هجرت نمود. [۹۳]
علامه جمالالدین محمد بن مکرم از عبدالرحمن بن عوف در مورد کلام خدا «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» روایت کرده و گفته است: ایشان ده نفر از قریش بودند که اولین آنها از جهت اسلام آوردن علی علیهالسّلام میباشد. [۹۴]
علی علیهالسّلام یعنی صادقین
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ[۹۵] ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستان باشید.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» قال هو علی بن ابیطالب خاصة [۹۶]
در بعضی از احادیث آیه به «کونوا مع علی و اصحابه» تاویل شده است. [۹۷]
و در بعضی دیگر به «کونوا مع علی» تفسیر شده است. ترجمه: ابن عباس در مورد کلام خدا که فرمود: ای کسانی که ایمان آوردهاید پروا پیشه کنید و با راستان باشید گفته است مراد از صادقین علی بن ابیطالب است فقط. یا با علی و یارانش باشید یا اینکه با علی علیهالسّلام باشید. [۹۸]
علی علیهالسّلام فضل خداوند
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِک فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ[۹۹] ترجمه: بگو به فضل و رحمت خداست که مؤمنان باید شاد شوند و این از هرچه گرد میآورند بهتر است.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ الایة قال: بفضل اللّه: النبی و برحمة: علی. ترجمه: از ابن عباس روایت کردهاند که گفته است بفضل اللّه یعنی نبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و برحمة یعنی علی علیه السّلام. [۱۰۰]
علی علیهالسّلام شاهد از طرف پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم
أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ [۱۰۱] ترجمه: آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از «خویشان» او پیرو آن است.
حدیث: عن علی علیهالسّلام انه قیل له، فانزل فیک؟ قال: ان تقرا سوره هود «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم علی بینه من ربه و انا شاهد منه. ا[۱۰۲]
در منابع شیعی مهم با همین مضمون روایتی آمده امالى شیخ صدوق؛ کافى کلینى که تفسیری است بر روایات اهل سنت: حضرت صادق از پدرش از جدش علی بن الحسین از حضرت امام حسن علیهالسّلام روایت کرده که در ضمن خطبه طولانیای که در حضور معاویه خواند، فرمود: کارها انجام یافت و دورهها گذشت تا خدا محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را به نبوت مبعوث کرد و او را برای رسالت برگزید و کتاب خود را بر او فروفرستاد و او را مأمور کرد که مردم را بهسوی خدا دعوت کند و پدر من اولین کسی بود که دعوت خدا و رسول او را اجابت کرد و اولین کسی بود که ایمان آورد، و خدا و رسول او را تصدیق کرد. خدا در کتاب خود که بر پیامبر نازل کرده بود فرمود: «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» پس رسول خدا دارای بینه الهی است و پدر من بدنبال او میرود و او شاهدی است از طرف پیغمبر.... تا آخر خطبه ... اصبغ بن نباته گفت حضرت امیر فرمود: اگر مسند قضاوت را برای من بگسترانند و من بر آن نشینم ما بین اهل تورات با تورات خودشان و ما بین اهل انجیل با انجیل و ما بین اهل قرآن با قرآن قضاوت میکنم آنچنان قضاوتی که بدرگاه خدا برود و بدرخشد. به خدا سوگند آیهای از خدا در شبانهروز نازل نشد مگر آنکه من میدانستم درباره چه کسی نازل شده است. هیچیک از این مردمی که تیغ بر سرشان گذر کرده نیست مگر اینکه در مورد او آیهای نازل شده که او را در بهشت یا جهنم سوق میدهد. آنگاه مردی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین چه آیهای درباره شما نازل شده؟ فرمود: مگر نشنیدهای که خدا میگوید: «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم از طرف خدا بینه دارد و من شاهد او و از آن اویم. [۱۰۳]
علی علیهالسّلام هادی امّت
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ [۱۰۴] ترجمه: ای پیامبر تو فقط هشدار دهندهای و برای هر قومی رهبری است.
روایات متعددی از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در کتب معتبر اهل سنت نقل شده که فرمود: من منذرم و علی هادی است.
حدیث: عن ابن عباس قال: لما نزلت «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هادٍ» قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم انا المنذر و علی الهادی من بعدی و ضرب بیده الی صدر علی قال:انت هادی بعدی یا علی بک یهتدی المهتدون.
ترجمه: از ابن عباس نقل میکنند که: پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود منم منذر! سپس به شانه علی اشاره کرد و فرمود: تویی هادی! و بوسیله تو بعد از من هدایتیافتگان هدایت میشوند و مانند این حدیث با مختصر تغییری در منابع اهل سنت آمده است. [۱۰۵]
علی علیهالسّلام و پیامبر هم خانه در بهشت
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ[۱۰۶] ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامی دارند.
حدیث 1: سئل رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عن طوبی قال: هی شجرة اصلها فی داری و فرعها علی اهل الجنة. ثم سئل عنها مرة اخری قال شجرة فی الجنة اصلها فی دار علی و فرعها علی اهل الجنة. فقیل له: سألناک عنها یا رسولالله فقلت اصلها فی داری ثمّ سألناک مرة اخری فقلت شجرة فی الجنة اصلها فی الدار علی و فرعها علی اهل الجنة فقال ان داری و دار علی واحدة.
ترجمه: حاکم حسکانی در کتابش روایت میکند از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم سوال شد از «طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» فرمود: درختی در بهشت است که ریشه آن بر اهل بهشت سایه افکنده است. به ایشان عرض شد قبلاً از آن درباره شما پرسیدیم یا رسولالله! پس فرمودید ریشهاش در خانه من و شاخهاش روی سر اهل بهشت است و حالا میفرمایید ریشهاش در خانه علی و شاخههایش بر اهل بهشت است؟ فرمود: آری خانه من و علی در بهشت یکی است و یک جا است. [۱۰۷]
حدیث 2:رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به عمر فرمود: ان فی الجنة لشجرة ما فی الجنة قصر و لا دار و لا منزل و لا مجلس الا و فیه عضن من اعضان تلک الشجرة و اصل تلک الشجرة فی داری ثم مضی علی ذلک ثلاثه ایام ثم قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا عمر ان فی الجنة لشجرة ما فی الجنة قصر و لا دار و لا منزل و لا مجلس الا و فیه عضن من اعضان تلک الشجرة اصلها فی دار علی بن ابیطالب قال عمر: یا رسولالله قلت ذلک الیوم ان اصل تلک الشجرة فی داری و الیوم قلت ان اصل تلک الشجرة فی دار علی؟ فقال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اما عملت ان منزلی و منزل علی فی الجنة واحد، و قصری و قصر علی فی الجنة واحد و سریری و سریر علی فی الجنة واحد.
ترجمه: ابوهریره نقل میکند که روزی رسول خدا به عمر فرمود: در بهشت درختی است در هیچ قصر و خانه و مجلسی در بهشت نیست مگر اینکه شاخهای از شاخههای آن درخت در آن است و ریشه آن درخت در خانه من است سپس چند روز گذشت پیامبر فرمود ای عمر در بهشت درختی که در هیچ قصر و خانه و مجلسی در بهشت نیست مگر آنکه شاخهای از شاخههای آن درخت در آن است و ریشه آن درخت در خانه علی است عمر گفت یا رسولالله قبلاً فرمودید ریشه آن درخت در خانه من است و اکنون میفرمایید ریشه آن در خانه علی است؟ حضرت فرمود مگر نمیدانی منزل من و علی و قصر من و علی و تخت من و علی در بهشت یکی است؟ [۱۰۸]
علی علیهالسّلام دارای علم الکتاب
قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ [۱۰۹]: بگو کافی است خدا و آنکس که نزد او علم کتاب است. میان من و شما گواه باشد.
حدیث 1: سألت رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عن قول اللّه تعالی: وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ قال: ذاک اخی علی بن ابیطالب .
ترجمه: از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم درباره قول خدا که فرمود «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» پرسیدم مراد چه کسی است؟ فرمود: آنکس که نزد او علم الکتاب است علی بن ابیطالب است. [۱۱۰]
حدیث 2: حدثنی عبدالله بن عطاء قال: کنت جالسا مع ابی جعفر فی المسجد فرأیت ابنا لعبداللّه بن سلام جالسا فی ناحیة فقلت لابی جعفر: زعموا ان ابا هذا عنده علم الکتاب یعنی عبدالله بن سلام فقال: لا انما ذاک علی بن ابیطالب.
این حدیث با تفصیل بیشتر در منابع دیگر از جمله مناقب ابن مغازلی آمده که ترجمه آن ذکر می شود:
ترجمه: محدث بزرگ حافظ ابن مغازلی نقل میکند و او سند را میرساند به علی بن حابس که میگوید: من و ابو مریم بر عبدالله بن عطاء وارد شدیم ابو مریم گفت حدیثی که از قول حضرت باقر علیهالسّلام برای من روایت کرده بودی برای ما بگو عبدالله گفت: من پیش حضرت باقر علیهالسّلام نشسته بودم که پسر عبدالله بن سلام بر ما گذر کرد، گفتم قربانت گردم این فرزند کسی است (عبدالله بن سلام) که علم کتاب نزد اوست؟ حضرت فرمود نه بلکه او رفیق شما علی بن ابیطالب است که آیاتی از کتاب خدا دربارهاش نازل شد:مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا. [۱۱۱]
در کافی بسند خود از برید بن معاویه روایت کرده که در تفسیر آیه موردبحث فرمود: ما را منظور داشته که اولمان، و افضلمان و بهترین ما بعد از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم علی علیهالسّلام است و در معانی بسند خود از خلف بن عطیه عوفی از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: من از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم از معنای گفتار خدای جل ثنائه که فرموده: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ» پرسش نمودم، فرمود: او جانشین برادرم سلیمان بن داود بود، گفتم: یا رسولالله! در آیه: «قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» منظور کیست؟ فرمود: او برادرم علی بن ابیطالب است و در تفسیر عیاشی از عبدالله بن عطا روایت کرده است که گفت خدمت حضرت أبی جعفر علیهالسّلام عرض کردم این پسر عبدالله بن سلام بن عمران چنین معتقد است که منظور از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ» پدر اوست. آیا صحیح است، یا نه؟ فرمود: دروغ میگوید، منظور علی بن ابیطالب است. [۱۱۲]
علی علیهالسّلام فرع شجره طیبه
أَ لَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ[۱۱۳] ترجمه: آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده: سخنی پاک، که مانند درختی پاک است که ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است؟
حدیث: عن سلام الخثعمی قال: دخلت علی ابی جعفر محمد بن علی علیهالسّلام فقلت: یا بن رسولالله قول اللّه تعالی: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» قال: یا سلام الشجرة محمد، و الفرع علی امیرالمؤمنین، و الثمر الحسن و الحسین، و العضن فاطمة، و شعب ذلک الغصن الائمة من ولد فاطمة، و الورق شیعتنا و محبونا اهل البیت، فاذا مات من شیعتنا رجل تناثر من الشجرة ورقة، فاذا ولد لمحبّینا مولود اخضّر مکان تلک الورقة ورقة.
ترجمه: روایت میکنند با سند از سلام خثعمی که گفت داخل شدم بر علی ابی جعفر بن محمد بن علی و عرض کردم: ای پسر رسول خدا! قول خدا «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» یعنی چه؟ فرمود: ای سلام، شجرة و درخت، حضرت محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم است و تنه آن امیرالمؤمنین و میوهاش، حسن و حسین و شاخهاش، فاطمه و شاخههای کوچک آن ائمه از فرزندان فاطمه و برگهای آن شیعیان و دوستان ما اهلبیت علیهم السّلام هستند هر کدام از شیعیان ما از دنیا برود برگی از این درخت جدا شده و هر مولودی به دنیا بیاید برگی در این درخت سبز میشود. [۱۱۴]
علی علیهالسّلام همنشین بهشتی پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم
«وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ»[۱۱۵] ترجمه: و آنچه کینه (و شائبههای نفسانی) در سینههای آنان است بر کنیم، برادرانه بر تختهایی روبروی یکدیگر نشستهاند.
حدیث: عن احمد بن حنبل باسناده عن یزید بن ابی او فی قال: ان النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لعلی علیه السّلام: انت معی فی قصری فی الجنة مع ابنتی فاطمة، و انت اخی و رفیقی ثم تلا رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: اخوانا علی سرر متقابلین.
ترجمه: از احمد بن حنبل روایت شده که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی علیهالسّلام فرمود: ای علی! تو با من در قصر بهشت هستی، در کنار آن دخترم فاطمه، ای علی! تو برادر من و رفیق من هستی. سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد: برادرانه بر تختهایی روبروی یکدیگر نشسته اند. [۱۱۶]
علی علیهالسّلام أَهْلُ الذِّکرِ
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ [۱۱۷] ترجمه: و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی را که وحی میفرستادیم بدیشان، پس بپرسید اهل کتاب را اگر شما نمیدانید.
حدیث: عن جابر الجعفی قال: لمّا نزلت «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قال علی علیهالسّلام نحن اهل الذکر.
جابر جعفی گفت: وقتی آیه فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ ... نازل شد حضرت علی علیهالسّلام فرمود: اهل ذکر ما هستیم. [۱۱۸]
عن سدی قال: کنت عند عمر بن الخطاب اذا اقبل الیه کعب بن الاشراف و مالک بن الضیف و حی بن اخطب فقالوا: ان فی کتابک: وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ [۱۱۹] اذا کانت سعة جنة واحدة کسبع سموات و سبع ارضین فالجنان کلها یوم القیامة این تکون؟ فقال عمر: لا اعلم فبینما هم فی ذلک اذ دخل علی بن ابیطالب، فقال: أ فی شی کنتم؟ فالقی الیهودی المسأله علیه. فقال لهم: خبرونی ان النهار اذا اقبل اللیل این تکون؟ قالوا له: فی علم اللّه. فقال له کذلک الجنان تکون فی علم اللّه فجاء علی الی النبی و اخبره بذلک فنزل قوله تعالی فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
ترجمه: سدی نقل میکند نزد عمر بودند کعب و مالک و حی بن اخطب آمدند و پرسیدند در کتاب شما آیهای است که میگوید عرض بهشت به اندازه آسمانها و زمین است. اگر یک بهشت چنین توسعه دارد بقیه باغهای بهشت کجا هستند؟ عمر گفت نمیدانم. آنها به علی علیهالسّلام برخورد کردند و مسأله را پرسیدند؟
حضرت فرمود وقتی روز میرود و شب میآید روز کجاست؟ آنها گفتند در علم خدا، علی هم فرمود بهشتهای دیگر هم در علم خدا هستند آنگاه خدمت حضرت رسول خدا رسیدند و ماوقع را به ایشان خبر دادند آیه فَسْئَلُوا ... از اهل ذکر سوال کنید نازل شد. [۱۲۰]
کلمات حضرت و قضاوتهای امام، گوشه ای از علم خدادادی او را بیان میکند. آوردهاند زن مجنونی در زمان عمر، مرتکب زنا شده و باردار شد عمر دستور داد او را رجم کنند امام علی علیهالسّلام فرمود آیا قول رسول خدا را نشنیدهای که سه نفر تکلیف ندارند اول دیوانه تا عاقل شود و دوم بچه تا بزرگ شود و سوم خوابیده تا بیدار شود. پس عمر گفت اگر علی علیهالسّلام نبود عمر هلاک میشد. [۱۲۱]
علی علیهالسّلام از بین برنده باطل
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً [۱۲۲] ترجمه: و بگو حق آمد و باطل نابود شد. آری، باطل نابود شدنی است.
حدیث: عن ابی هریره قال: قال لی جابر بن عبدالله: دخلنا مع النبی مکة و فی البیت و حوله ثلاث مائه و ستون صنما یعبد من دون اللّه، فامر بها رسولالله فالقیت کلها لوجهها، و کان علی البیت صنم طویل یقال له: هبل، فنظر رسولالله الی امیرالمؤمنین و قال له: یا علی ترکب علی او ارکب علیک لا لقی هبل عن ظهر الکعبة. قلت: یا رسولالله بل ترکبنی. فلما جلس علی ظهری لم استطع حمله لثقل الرسالة، فقلت: یا رسولالله ارکبک، فضحک و نزل فطأطأ لی ظهره و استویت علیه، فو الذی فلق الجنة و برأ النسمة لواردت ان امس السماء لمسستها بیدی فالقیت هبل عن ظهر الکعبه فانزل اللّه تعالی: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُ یعنی قول: لا اله الا اللّه، محمد رسولالله «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی و ذهب عبادة الاصنام «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» یعنی ذاهبا. ثم دخل البیت فصلی فیه رکعتین.
ترجمه: ابو هریره با سند از جابر بن عبدالله روایت کند که گفت با پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم داخل مکه شدیم 360 بت وجود داشت که عبادت میشدند، پیامبر دستور داد همه آنها را از بین ببرند در میان آنها بت بزرگی بود بنام هبل. پیامبر نگاهی به امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام کرد و فرمود: یا علی! بر من سوار شو یا من بر تو، تا این بت بزرگ را از پشتبام کعبه به پایین اندازیم، علی گفت: یا رسولالله! شما بر من سوار شوید امام گفت: وقتی رسولالله پا به پشت من نهاد احساس کردم قدرت تحمل ایشان را ندارم و این از وزانت رسالت بود عرض کردم یا رسولالله من بر پشت شما قرار میگیرم پیامبر خندهای کرد و پشت خویش را برای من آماده نمود و من بر دوش حضرت قرار گرفتم. قسم به خدایی که دانه را آفرید در آن هنگام اگر اراده میکردم آسمان را دست بکشم میتوانستم (احساس بلندی عجیبی میکردم) آنگاه هبل را از پشتبام کعبه انداختم. پس خداوند تعالی این آیه را نازل کرد: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ» یعنی لا اله الّا اللّه، محمد رسولالله «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی عبادت بتها دورانش تمام شد «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» باطل رفتنی است سپس داخل کعبه شده و دو رکعت در آنجا نماز گزاردند. [۱۲۳]
مانند این حدیث و با مختصر تغییری، که در آن جریان بالا رفتن علی علیهالسّلام از دوش پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نیز بیان شده باشد در کثیری از آثار محدثین اهل سنت با اسناد مختلف آمده است . [۱۲۴]
علی علیهالسّلام دارای زینت زهد
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَها [۱۲۵] ترجمه: در حقیقت ما آنچه را که بر زمین است زیوری برای آن قرار دادیم.
حدیث: عن قتادة عن عطاء عن عبدالله ابن مسعود و من طرق آخر عن عمار بن یاسر قال: سمعت رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم یقول لعلی: «یا علی ان اللّه زینّک» بزینه لم یزین العباد باحسن منها: «بغّض الیک الدنیا، و زهّدک فیها، و حبّب الیک الفقراء. «فرضیت بهم اتباعا، و رضوا بک اماما»
روایت نقل میکنند از عمار بن یاسر که گفت شنیدم رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی علیهالسّلام میفرمود: ای علی! خداوند ترا به زینتی مزین کرده که احدی از مردم به بهتر از آن زینت مزین نشدهاند. یکی اینکه دنیا را مبغوض تو قرار داد و ترا در دنیا زاهد گردانید و دیگر اینکه فقراء را نزد تو محبوب کرد و تو راضی شدی که آنها پیرو تو باشند و آنها نیز راضی باینکه تو امام آنها باشی. [۱۲۶]
علی علیهالسّلام محبوب دل مومنین
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا [۱۲۷] ترجمه: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند. به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی در دلها قرار میدهد.
احادیث زیادی در تفسیر این آیه به طرق مختلف از ابن عباس، از زید بن علی، از صحابه، از محمد بن حنیفه، از سعید بن خدری، از جابر بن عبدالله و دیگران نقل شده است که این آیه در مورد علی علیهالسّلام نازل شده است. و مضمون احادیث این است: مؤمنی نیست مگر اینکه در قلب او محبت علی علیهالسّلام میباشد از باب نمونه به بعضی از منابع و محتوای نقل آنها اشاره میشود:
حدیث: عن البراء بن عازب قال: قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لعلی بن ابیطالب: یا علی قل اللهم اجعل لی عندک عهدا، و اجعل لی فی قلوب المؤمنین مودة. فانزل اللّه تعالی «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قال: انزلت فی علی بن ابیطالب.
از براء بن عازب نقل میکنند که رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی علیهالسّلام فرمود: بگو خداوندا برای من عهدی نزد خودت قرار بده و در دلهای مؤمنان مؤدت مرا بیفکن در این هنگام آیه إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ... نازل گردید. [۱۲۸]
از محمد بن حنیفه در تفسیر همین آیه نقل میکنند که هیچ فرد باایمانی پیدا نمیشود مگر اینکه در درون قلبش محبت علی و خاندان او است. امام علی علیهالسّلام فرمود: اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن دارد هرگز دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را در کام منافق فروریزم که مرا دوست دارد دوست نخواهد داشت این بهخاطر آن است که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بهصورت یک حکم قاطع به من فرموده است: ای علی هیچ مؤمنی تو را دشمن نخواهد داشت و هیچ منافقی محبت تو را در دل نخواهد داشت.
علی علیهالسّلام اوج شرح صدر و امیر بیان
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی [۱۲۹]
ترجمه: گفت: پروردگارا، سینهام را گشاده گردان، و کارم را برای من آسان ساز، و از زبانم گره بگشای تا سخنم را بفهمند. و برای من دستیاری از کسانم قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او استوار کن.
از روایاتی که در کتب دانشمندان اهلسنت وارد شده، استفاده میشود که پیامبر اسلام صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نیز همین مسائل را که موسی برای پیشبرد اهدافش از خدا خواسته بود، خواست. با این تفاوت که بهجای نام هارون، نام امیرالمؤمنین را نهاد. پیامبر از درگاه خداوند تقاضا کرد که:
پروردگارا! من از تو همان تقاضا میکنم که برادرم موسی آن را تقاضا کرد. ای خدا! از تو میخواهم سینهام را گشاده داری و کارها را بر من آسان کنی، گره از زبانم بگشایی تا سخنانم را درک کنند علی را که برادر من است و از اهلبیتم برای من وزیر قرار دهی پشتم را با او محکم کن و او را در کار من شریک گردان تا تو را بسیار تسبیح گوییم و تو را بسیار یاد کنیم که تو به حال ما بصیر و بینایی.
عده زیادی از بزرگان علماء و محدثین نزدیک بهمین مضمون را نقل کردهاند به یک نمونه آن اکتفا میشود:
عن حذیفه بن اسید قال: اخذ النبی علیهالسّلام بید علی بن ابیطالب فقال: ابشر و ابشر، ان موسی دعا ربه ان یجعل له وزیرا من اهله هارون، و انّی ادعو ربی ان یجعل لی وزیرا من اهلی علی اخی اشدد به ظهری و اشرکه فی امری. [۱۳۰]
علی علیهالسّلام ستیزه گر حامی الله
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ [۱۳۱] ترجمه: این دو گروه دشمنان یکدیگرند که درباره پروردگارشان باهم ستیز میکنند.
حدیث: عن قیس بن عباد قال: سمعت اباذر لقسم قسما ان قوله تعالی «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» نزلت فی الذین برزوا یوم بدر، حمزه و علی و عبیدة بن الحرث و عتبه و شیبه و الولید بن عتبة.
ترجمه: از قیس بن عباده نقل شده است که گفت: روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان، علی علیه السّلام، حمزه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب به میدان نبرد آمدند و به ترتیب ولید بن عتبه و عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه را از پای درآوردند. سپس آیه فوق نازل شد، و سرنوشت این مبارزان را بیان کرد. ابو ذر سوگند یاد میکرد که این آیه درباره مردان فوق نازل شده است. [۱۳۲]
علی علیهالسّلام منصوب در واقعه انذار عشیره اقربین
وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ [۱۳۳].ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.
براساس آنچه در تواریخ اسلامی آمده، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در سال سوم بعثت رسما مأمور ابلاغ دعوت به توحید شد زیرا تا آن زمان دعوت مخفیانه انجام میگرفت و تعداد کمی اسلام را پذیرا شده بودند اما هنگامی که آیه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ و آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ 94 حجر نازل گردید، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم مأمور شد دعوت خود را آشکار سازد و نخست از خویشاوندان شروع کند و این آیه در همین مورد است.
حدیث: عن براء قال: لما نزلت: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ جمع رسولالله بنی عبدالمطلب و هم یومئذ اربعون رجلا، الرجل منهم یاکل المسنة و یشرب العس، فأمر علیا برجل شاة فآدمها ثم قال: ادنوا بسم اللّه فدنا القوم عشرة فاکلوا حتی صدروا، ثم دعا بقعب من لبن فجرع منه جرعة ثم قال لهم: اشربوا ببسم اللّه فشرب القوم حتی رووا فبدرهم ابو لهب فقال: هذا ما اسحرکم به الرجل!! فسکت النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم یومئذ فلم یتکلم، ثم دعاهم من الغد علی مثل ذلک من الطعام و الشراب ثم انذرهم رسولالله فقال یا نبی عبدالمطلب انی انا النذیر الیکم من اللّه عزّ و جلّ و البشیر لما یجیء به احدکم جئتکم بالدنیا و الاخرة فاسلموا و اطیعونی تهتدوا، و من یواخینی منکم و یوازرنی؟ و یکون ولیی و وصیی بعدی و خلیفتی فی اهلی و یقضی دینی؟ فسکت القوم، و اعاد ذلک ثلاثا کل ذلک یسکت القوم و یقول علی: انا. فقال: انت. فقام القوم و هم یقولون لابی طالب: اطع ابنک فقد امّره علیک!!
ترجمه: پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بستگان نزدیکش را به خانه ابوطالب دعوت کرد آنها در آن روز حدود 40 نفر بودند و از عموهای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم ابوطالب، حمزه، و ابولهب حضور داشتند پس از صرف غذا هنگامیکه پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم خواست وظیفه خود را ابلاغ کند ابولهب با گفتههای خود زمینه را از میان برد لذا فردای همان روز دوباره پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم آنها را دعوت کرد، بعد از صرف غذا چنین فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب به خدا سوگند، هیچ جوانی را در عرب نمیشناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آوردهام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام و خداوند به من دستور داده است که شما را دعوت به این آیین کنم کدامیک از شما مرا در این امر یاری خواهید کرد تا برادر من و وصی من و جانشین من باشید؟ جمعیت همگی سر باززدند جز علی علیهالسّلام که از همه کوچکتر بود، برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! من در این راه یارویاور تو هستم. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم دست بر گردن علی علیهالسّلام نهاد و فرمود: ان هذا اخی و وصیتی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا «این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید» جمعیت از جا برخاستند درحالیکه خنده تمسخرآمیزی بر لب داشتند و به ابوطالب میگفتند به تو دستور میدهد که گوشبهفرمان پسرت باشی و از وی اطاعت نمایی. [۱۳۴]
این حدیث را با مختصر تغییری، بسیاری از دانشمندان و علماء اهل تسنن در آثارشان آوردهاند [۱۳۵]
علی علیهالسّلام مخلص درگاه الهی
وَ مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی [۱۳۶] ترجمه: و هرکس خود را درحالیکه نیکوکار باشد تسلیم خدا کند قطعا در ریسمان استوارتری چنگ زده است.
حدیث: عن انس بن مالک فی قوله: «وَ مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ» قال: نزلت فی علی ابن ابیطالب، کان اول من اخلص للّه الایمان و جعل نفسه و عمله للّه.
ترجمه: از انس ابن مالک درباره آیه مذکور روایت میکنند که درباره علی بن ابیطالب نازل شده است علی اول مخلص بود برای خدا از جهت ایمان. او بود که خود و عملش را خالصا برای خدا قرار داد.[۱۳۷]
در حدیثی که در تفسیر برهان از طرق اهلسنت از امام علی بن موسیالرضا علیهالسّلام از پیامبر گرامی اسلام نقل شده چنین آمده: بعد از من فتنهای تاریک و ظلمانی خواهد بود تنها کسانی از آن رهائی مییابند که به عروة الوثقی چنگ زنند عرض کردند: یا رسولالله سید الاوصیاء کیست؟ فرمود امیرالمؤمنان. عرض کردند: امیر المؤمنان کیست؟ فرمود: مولای مسلمانان و پیشوای آنان بعد از من، باز برای اینکه پاسخ صریحتری بگیرند عرض کردند: او کیست؟ فرمود برادرم علی ابن ابیطالب علیه السّلام.
علی علیهالسّلام مومن به تمام معنا و سخنور و جنگجو
أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لا یسْتَوُونَ [۱۳۸] ترجمه: آیا کسی که مومن است چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.
حدیث: عن ابن عباس قال: انتدب علی و الولید بن عقبه فقال الولید لعلی: انا احد منک سنانا و اسلط منک لسانا و املأ منک حشوا فی الکتیبة فقال له علی: اسکت یا فاسق فانزل اللّه تعالی هذه الایة.
جمعی از مفسران بزرگ در ذیل این آیه نقل کردهاند که روزی ولید بن عقبه (همان کسی که در داستان جمعآوری زکات از طایفه بنی المصطلق آنها را متهم به قیام بر ضد اسلام کرد و خداوند در سوره حجرات در آیه 6 او را تکذیب نموده و فاسق خواند: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا) به علی عرض کرد: من از تو زبانی گستردهتر و فصیحتر و نیزهای تیزتر دارم یعنی هم سخنورتر و هم جنگجوترم. علی علیهالسّلام در پاسخ او فرمود: اینچنین نیست که تو میگویی ای فاسق. در اینجا بود که آیه فوق نازل شد. این روایات را صاحب مجمعالبیان از واحدى از ابن عباس، و نیز سیوطى در الدر المنثور از کتاب اغانى، و واحدى و ابن عدى و ابن مردویه و خطیب و ابن عساکر از ابن عباس، و نیز از ابن اسحق و ابن جریر، و از ابن ابى حاتم از سدى از ابن عباس نقل کرده، و نیز از ابن ابى حاتم از ابن ابى لیلى، نظیر آن را روایت کرده است. دانشمندان دیگر اهل تسنن نیز آن را نقل کردهاند.[۱۳۹]
علی علیهالسّلام عاشق و منتظر شهادت
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ [۱۴۰] ترجمه: از میان مؤمنان مردانیاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا میکنند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در انتظارند و هرگز (عقیده خود را) تبدیل نکردند.
حدیث: سئل علی و هو علی منبر الکوفة عن قوله تعالی: رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ. فقال: اللهم اغفر، هذه الایة نزلت فی و فی عمی حمزة و فی ابن عمی عبیدة بن الحارث بن عبدالمطلب، فاما عبیدة فقضی نحبه شهیدا یوم بدر و اما حمزة فقضی نحبه شهیدا یوم احد، و اما انا فانتظر اشقاها یخضب هذه من هذا- و اشار الی لحیته و راسه-.
ترجمه: درحالیکه علی علیهالسّلام در کوفه، بالای منبر بود از او در مورد آیه مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ... سؤال شد؟ فرمود آیه درباره ما نازل شده است و من به خدا همان کسی هستم که انتظار (شهادت) را میکشم. ریشم با خون سرم توسط شقیترین مردم خضاب خواهد شد این آیه درباره من و عمویم حمزه و پسرعمویم عبیدة نازل شده است عمویم در روز احد کشته شد و پسرعمویم در بدر و من منتظرم. [۱۴۱]
علی علیهالسّلام دارای مدال «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین»
وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ [۱۴۲]. ترجمه: و خدا زحمت جنگ را از مؤمنان برداشت.
حدیث: عن ابن عباس فی قوله «وَ کفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ» قال: کفاهم اللّه القتال یوم الخندق بعلی بن ابیطالب حین قتل عمر و بن عبد ود و شرح هذه القصه فیما اخبرناه الحاکم الوالد ... عن حذیفه قال: لما کان یوم الخندق عبر و عمر بن عبد ود حتی جاء فوقع علی عسکر النبی فناد البراز. فقال رسولالله: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد الا علی ابن ابیطالب فانه قام فقال النبی: اجلس، ثم قال النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام الیه علی فقال: انا له. فقال النبی: اجلس ثم قال النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لاصحابه: ایکم یقوم الی عمرو؟ فلم یقم احد، فقام علی فقال: انا له. فدعاه النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فقال: انه عمرو بن عبد ود. قال: و انا علی بن ابیطالب فالیه درعه ذات الفضول و اعطاه سیفه ذوالفقار و عممه بعمامته السحاب علی رأس تسقة اکوار ثم قال له: تقدم، فقال النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لما ولی: اللهم احفظه من بین یدیه و خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمیه. فجاء حتی وقف علی عمرو فقال: من انت؟ فقال عمرو: ما ظنت انی اقف موقفا اجهل فیه، انا عمرو بن عبد ود، فمن انت؟ قال: انا علی ابن ابیطالب فقال: الغلام الذی کنت اراک فی حجر ابیطالب؟ قال: نعم. قال:
ان اباک کان لی صدیقا و انا اکره ان اقتلک. فقال له علی: لکنی لا اکراه ان اقتلک، بلغنی انک تعلقک باستار الکعبة و عاهدت اللّه عز و جل ان لا یخیرک رجل بین ثلاث خلال الّا اخترت منها خلة؟ قال: صدقوا. قال اما ان ترجع من حیث جئت.
قال: لا تحدث بها قریش. قال او تدخل فی دیننا فیکون لک مالنا و علیک ما علینا.
قال و لا هذه. فقال له علی فانت فارس و انا راحل فنزل عن فرسه و قال: ما لقیت من احد ما لقیت من هذه الغلام! ثم ضرب وجه فرسه فادبرت، ثم اقبل الی علی، و کان رجلا طویلا یداوی دبر البعیرة و هو قائم و کان علی فی تراب دق و لا یثبت قدماه علیه فجعل علی ینکص الی ورائه یطلب جلدا من الارض یثبت قدمیه و یعلوه عمرو بالسیف فکان فی درع عمرو قصر فلما تشاک بالضربة تلقاها علی بالترس فلعق ذیاب السیف فی رأسه علی و تسیف علی رجلیه بالسیف من اسفل فوقع علی قفاه فثارت بینهما عجاجة فسمع علی یکبر، فقال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: قتله و الذی نفسی بیده فکان اول من ابتدر العجاج علی یمسح سیفه بدرع عمرو، فکبر (عمر بن خطاب) فقال: یا رسولالله قتله. فجّز علی رأسه ثم اقبل یخطر فی مشیته، فقال له رسولالله: یا علی ان هذه مشیة یکرهها اللّه عز و جل الا فی هذه الموضع فقال رسولالله لعلی: ما منعک من سلبه و کان ذو سلب؟ فقال: یا رسولالله انه تلقانی بعورته فقال النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بشّر یا علی فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرحج عملک بعملهم و ذلک انه لم یبق بیت عن بیوت المسلمین الا و قد ذحله عزّ بقتل عمرو.
علماء اهل سنت به چند طرق نزول این آیه را در مورد علی علیهالسّلام میدانند یکی از آنها آن روایتی است که از ابن عباس نقل میکند و او میگوید: خداوند در این میدان با قتل عمرو بن عبد ود در روز خندق توسط علی علیه السّلام، مؤمنان را از جنگ بینیاز کرد [۱۴۳]
اجمال ترجمه و شرح حدیث: لشکر احزاب زورمندترین دلاوران عرب را به همکاری در این جنگ دعوت کرده بود از میان آنها 5 نفر از همه مشهورتر بودند: عمر بن عبد ود و عکرمه ابن ابی جهل و هبیره و نوفل و ضرار. آنها در یکی از روزهای جنگ، برای نبرد تنبهتن آماده شدند لباس رزم در بر پوشیدند و از نقطه باریکی از خندق که از تیررس سپاهیان اسلام نسبتا دور بود با اسب خود، بهجانب دیگر خندق پرش کردند و در برابر لشکر اسلام حاضر شدند که از میان اینها عمرو بن عبد ود از همه نامآورتر بود. او که مغزش از غرور خاصی لبریز بود و سابقه زیادی در جنگ داشت جلو آمد و مبارز طلبید صدای خود را بلند کرد و نعره برآورد. طنین فریاد هلمنمبارز او در میدان احزاب پیچید و چون کسی از میان مسلمانان آماده مقابله با او نشد جسورتر گشت و عقاید مسلمانان را به سخریه کشید و گفت شما که میگویید کشتگانتان در بهشت هستند و مقتولین ما در دوزخ، آیا یکی از شما نیست که من او را به بهشت بفرستم یا او مرا به دوزخ اعزام کند. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمان داد یک نفر برخیزد و شر این مرد را از سر مسلمانان کم کند. اما هیچکس جز علی بن ابیطالب علیهالسّلام آماده این جنگ نشد. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به او فرمود: این عمرو بن عبد ود است. علی علیهالسّلام عرض کرد من آمادهام هرچند عمرو باشد. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به او فرمود نزدیک بیا، عمامه بر سرش پیچید و شمشیر مخصوصش ذوالفقار را به او بخشید و برای او دعا کرد: خداوندا او را از پیشرو و پشت سر و از راست و چپ و از بالا و پایین حفظ کن. علی علیهالسّلام بهسرعت به وسط میدان آمد و در اینجا بود که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم جمله معروف: «برز الایمان کله الی الشرک کله» را فرمود: یعنی تمام آینه ایمان (امروز) در برابر تمام آینه کفر است. عمر وقتی از زیر آن روپوش آهنی این رجز را شنید، پرسید: تو کیستی؟ فرمود: علی هستم، پرسید: پسر عبد منافی؟ فرمود: پسر ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، عمرو گفت: ای برادرزاده غیر تو کسی میآمد که مسنتر از تو بود، از قبیل عموهایت، چون من از ریختن خون تو کراهت دارم. علی علیهالسّلام فرمود: و لکن به خدا سوگند من هیچ کراهتی از ریختن خون تو ندارم، عمرو از شنیدن این پاسخ سخت خشمناک شد قصد حمله به حضرت را کرد. علی علیهالسّلام نخست او را دعوت به اسلام کرد. او نپذیرفت، سپس او را به ترک میدان دعوت کرد، از آن هم ابا کرد، و این را برای خود ننگ و عار دانست. سومین پیشنهادش این بود که از مرکب پیاده شوند و جنگ تنبهتن بهصورت پیاده انجام گیرد، عمرو خشمگینانه از مرکب پیاده شد و گفت من باور نمیکنم کسی از عرب چنین پیشنهادی به من کند شمشیر خود را از غلاف کشید، شمشیری چون شعله آتش با خشم و بهطرف علی حملهور شد علی علیهالسلام با سپر خود به استقبالش رفت و عمرو شمشیر خود را بر سپر او فرود آورده، دو نیمش کرد و از شکاف آن فرق سر آن جناب را هم شکافت. علی علیهالسّلام با استفاده از یک شیوه جنگی با چابکی فراوان از فرصت استفاده کرد، شمشیر را در ساق پای او جای داد و قامت رشید عمرو به روی زمین درغلتید، گرد و غباری غلیظی بر خواسته بود هیچیک از دو لشکر نمیدانستند پیروز کدامیک از آن دو نفرند، جمعی از منافقان فکر میکردند علی علیهالسّلام به دست عمرو کشته شد اما ناگهان صدای علی به تکبیر بلند شد و همه مؤمنان منتظر نتیجه قطعی بودند. علی علیهالسّلام درحالیکه خون از سرش میچکید، آرامآرام بهسوی لشکرگاه بازمیگردد و لبخند پیروزی بر لب، و پیکر عمرو بیسر در گوشهای از میدان افتاده بود. رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: به آن خدایی که جانم در دست اوست علی او را کشت و اولین کسی بود که بهسوی گرد و غبار دوید عمر بن خطاب بود که رفت و برگشت و گفت: یا رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عمرو را کشت. حذیفه میگوید: رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به وی فرمود: ای علی بشارت باد تو را که اگر امروز در یک کفه میزان و عمل تمامی امت در کفه دیگر گذاشته شود، عمل تو سنگینتر است. «فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرجح عملک بعملهم» در حدیث دیگری وارد شده که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» (ارزش ضربه علی علیهالسّلام در روز جنگ خندق به عمرو بن عبد ود، بالاتر از عبادت جن و انس است) برای اینکه هیچ خانه از خانههای شرک نماند مگر آنکه مرگ عمرو خواری را در آن وارد کرد [۱۴۴] ، همچنان که که هیچ خانهای از خانههای اسلام نماند مگر آنکه با کشتن عمر عزت را در آن داخل نمود. حاکم نیشابوری دانشمند معروف اهل سنت همین سخن پیامبر را با تعبیر دیگری آورده است: لمبارزة علی ابن ابیطالب لعمرو بن عبد ود یوم الخندق افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة. [۱۴۵]
علی علیهالسّلام طاهر و مطهَّر
إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً [۱۴۶] ترجمه: خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
حدیث: و قد کثرت الروایة فیه فمنها روایة انس بن مالک الانصاری:
ان رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم کان یمر بباب فاطمة سته اشهر اذا خرج الی صلاة (الصبح) یقول: الصلاة یا اهل البیت إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً. [۱۴۷]
ترجمه و شرح:
در اینکه این آیه شریفه در شأن اهلبیت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نازل شده است شکی نیست و اهلبیت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم علی علیهالسّلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیهالسّلام و حسین علیهالسّلام میباشند و روایات در این مورد به حد تواتر است چه اهلبیت را شامل افراد نامبرده بدانیم چنانچه روایاتی بر آن دلالت دارد و چه زنهای پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را داخل در اهلبیت ایشان بدانیم چنانچه عدهای معتقدند چراکه گفتهاند بیان تطهیر اهلبیت در لابهلای آیات مربوط به همسران پیامبر آمده است و سیاق آیه حکم میکند اهلبیت پیامبر شامل زنان ایشان هم باشد باید گفت قدر مسلم پذیرفته شده آن است که مصداق اتم و اکمل و بارز اهلبیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، حضرت علی علیهالسّلام و فاطمه علیهاالسلام و حسن علیهالسّلام و حسین علیهالسّلام میباشند و روایات زیادی از طریق اهلسنت هم بر این مدعا گواهی میدهند آنان که اهلبیت نبی را منحصر به افراد یاد شده دانسته و زنان پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را داخل در اهل او نمیدانند ادلهای در جای خود بیان داشتهاند که در مقام اثبات آن معنی، باید به آنها رجوع کرد ولی ابتداییترین دلیل آنها این است که سیاق آیه تغییر کرده است چون ضمیرهای جمع مؤنث که به زنان پیامبر برمیگردد یکباره به جمع مذکر تبدیل گشته است و این مطلب نشان میدهد که این فقره آیه، محتوایی، جدایی از بقیه آیات دارد.
به هرحال کلمه «انما» در آیه انحصار خواست خدا را میسازد و میفهماند که خدا خواسته رجس و پلیدی را تنها از اهلبیت پیامبر دور کند و به آنان عصمت دهد و کلمه «اهلالبیت» چه اینکه صرفاً برای اختصاص باشد تا غیر اهل خانه داخل در حکم نشوند و چه اینکه این کلمه نوعی مدح باشد و چه ندا و به معنای (ای اهلبیت) بوده باشد بههرحال دلالت دارد بر اینکه دور کردن رجس و پلیدی از آنان و تطهیرشان مسئلهای است مختص به آنان و کسانی که مخاطب در کلمه «عنکم» هستند؛ بنابراین در آیه شریفه در حقیقت دوتا قصر و انحصار بکار رفته، یکی انحصار اراده و خواست خدا در بردن و دور کردن پلیدی و تطهیر اهلبیت، دوم انحصار این عصمت و دوری از پلیدی در اهلبیت. [۱۴۸]
بنابراین آیه در مورد اهلبیت است حتی کسانی که آیه را مخصوص به پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین ندانستهاند معنای وسیعی برای آن قائل شدهاند که هم این بزرگواران را شامل میشود و هم همسران پیامبر را یا هر دو را بیان کردهاند [۱۴۹]
ولی روایات زیادی موجود است که نشان میدهد آیه مخصوص این بزرگواران است و کثیری از منابع اهل سنت با این قضیه اذعان دارند که همسران حضرتش در این معنا داخل نیستند صحیح مسلم 2/ 231؛ صحیح الترمذى 2/ 393؛ مسند ابن حنبل 6/ 313.هرچند از احترام متناسب و مخصوص به خود برخوردار دارند اینک بخشی از آن روایات را ذیلاً از نظر میگذرانیم:
1- روایاتی از خود همسران پیامبر نقل شده و میگوید: هنگامیکه پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم سخن از این آیه شریفه میگفت ما از او سؤال کردیم که جزء آن هستیم فرمود: شما خوبید اما مشمول این آیه نیستید! از آن جمله روایتی است که ثعلبی در تفسیر خود از ام سلمه نقل کرده که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در خانه خود بود که فاطمه علیهاالسلام پارچه حریری نزد آن حضرت آورد پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: همسر و دو فرزندانت حسن و حسین را صدا کن، آنها را آورد سپس غذا خوردند، بعد پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عبایی بر آنها افکند و گفت: اللهم هؤلاء اهلبیتی و عترتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا «خداوندا اینها خاندان منند پلیدی را از آنها دور کن و از هر آلودگی پاکشان گردان» و در اینجا آیه إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ ... ازل شد ... من گفتم آیا من هم با شما هستم ای رسول خدا! فرمود: «انک الی خیر» تو بر خیر و نیکی هستی.[۱۵۰]
ثعلبی خود از عایشه نقل میکند:هنگامی که از او درباره جنگ جمل و دخالت او در جنگ ویرانگر سؤال کردند (با تأسف) گفت: این یک تقدیر الهی بود و هنگامیکه درباره علی علیهالسّلام از او سؤال کردند، گفت: آیا از من درباره کسی سؤال میکنی که محبوبترین مردم نزد پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بود و از کسی میپرسی که همسر محبوبترین مردم نزد رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بود من با چشم خود، فاطمه و حسن و حسین را دیدم که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم آنها را در زیر لباسی جمع کرده بود و فرمود: خداوندا اینها خاندان من هستند و حامیان من، رجس را از آنها ببر و از آلودگیها پاکشان فرما. من عرض کردم ای رسول خدا آیا من هم از آنها هستم؟ فرمود: دور باش تو بر خیر و نیکی هستی [۱۵۱] اینگونه روایات بهصراحت میگوید زنان پیامبر جزء عنوان اهلبیت نیستند.
2- روایات بسیار فراوانی در مورد حدیث فوق به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده میشود پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و یا به خدمت او درآمدند پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عبایی بر آنها افکند و گفت خداوندا اینها خاندان من هستند رجس و آلودگی را از آنها دور کن در این هنگام آیه «إِنَّما یرِیدُاللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ ...» نازل گردید. [۱۵۲]
3- در روایات فراوان دیگری میخوانیم بعد از نزول آیه فوق، پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم شش ماه، هنگامی که برای نماز صبح از کنار خانه فاطمه علیهاالسلام میگذشت صدا میزد: الصلوة یا اهل البیت إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً «هنگام نماز است ای اهلبیت! خداوند پلیدی را از شما اهلبیت دور کند و شما را پاک سازد» این حدیث را حاکم حسکانی از ابوسعید خدری شواهد التنزیل ج 2/ 28. و انس بن مالک شواهد التنزیل ج 2/ 11. نقل کرده است. چنانکه از ابن عباس هم نقل شده است. [۱۵۳]
4- روایات متعددی از ابوسعید خدری صحابی معروف نقل شده که با صراحت گواهی میدهد این آیه درباره همان پنجتن نازل شده است [۱۵۴] نویسنده کتاب شواهد التنزیل که از علمای معروف برادران اهلسنت است بیش از 130 حدیث در این زمینه نقل کرده است [۱۵۵] از همه این روایات گذشته، پارهای از همسران پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم در طول زندگی خود به کارهایی دست زدند که هرگز با مقام معصومبودن سازگار نیست، مانند ماجرای جنگ جمل که قیامی بود بر ضد امام وقت که سبب خونریزی فراوانی گردید و به گفته بعضی از مورخان تعداد کشتگان این جنگ 17000 نفر بالغ میشود. [۱۵۶]اصل قضیه شأن نزول آیه، در بسیاری از منابعاهلسنتت آمده است. تنها شواهد التنزیل حدود 137 حدیث در مورد اهل بیت نقل کرده است که نمونههایى از آن بیان شد و-- در آثار زیر هم مذکور است: [۱۵۷]
اذیت کردن علی علیهالسّلام گناه بزرگ
وَ الَّذِینَ یؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیرِ مَا اکتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً [۱۵۸] ترجمه: و کسانی که مردان و زنان مومن را بیآنکه مرتکب (عمل زشتی) شده باشند آزار رساند قطعا تهمت و گناهی آشکار به گردن گرفتهاند.
حدیث: نزلت فی علی بن ابیطالب و ذلک ان نفرا من المنافقین کانوا یؤذونه و یکذبون علیه.
این آیه چنانچه حسکانی روایت میکند درباره علی بن ابیطالب نازل شده است آن زمان که منافقی او را اذیت کرده و تکذیب نمود. [۱۵۹]
تفسیر: در آیه 57 فرمود: «کسانی که خدا و پیامبرش را اذیت میکنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور میسازد و برای آنان عذاب خوارکنندهای آماده کرده است» و در همین راستا در آیه مذکور میفرماید: «کسانی که مردان و زنان باایمان را بهخاطر کاری که انجام ندادهاند آزار میدهند متحمل بهتان و گناه آشکاری شدهاند» در اینکه منظور از کلمه «ایذاء» چیست؟ بعضی گفتهاند اگر ایذاء به خدا باشد معنایش همان کفر است زیرا کفر موجب غضب و خشم خداوند است و اما ایذاء پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم دارای مفهوم وسیعی است چنانچه ایذاء مؤمنان هم همینطور است هرگونه کاری که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و مؤمنان را آزار دهد اعم از کفر و مخالفت فرامین خدا، نسبتهای ناروا، ایجاد موانع و مشکلات و ... میباشد. حتی گاهی یک حرف موجب آزار پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم میشود چراکه این حرف، سنگینتر است و بار فراوان دارد چنانچه در 61 توبه آمده است گروهی از آنها پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است که گوش به حرف هرکس میدهد. از آن بالاتر آن است که در روایات صحیح آمده است که اذیت و آزار منسوبین خاندان بزرگوار پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم موجب رنجش پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم است چنانکه پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی فاطمه پاره تن من است هرکس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است [۱۶۰] یا فرموده است: ان فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها فاطمه پاره تن من است هرچه او را آزار دهد مرا میآزارد. [۱۶۱] یا درباره علی علیهالسّلام نیز این سخن وارد شده است هرکس علی علیهالسّلام را آزار کند پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را آزرده و هرکس پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را بیازارد خدا را آزرده و در این حال از رحمت خداوند دور است. [۱۶۲] آزار مومن هم موجب گناه آشکار است، چرا که مومن از طریق ایمان پیوندی با خدا و پیامبرش دارد و به همین دلیل در این آیه در ردیف خدا و پیامبرش قرار گرفته است و اول مومن به خدا و رسول او چنانچه در احادیثی بیان گردید مولا امیر المومنین علی علیهالسّلام است.
سوال از ولایت علی علیهالسّلام در قیامت
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ [۱۶۳] و بازداشتشان نمایید که آنها مسئولند.
حدیث: عن ابی سعید الخدری فی قوله: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» قال: امامة علی بن ابیطالب.
در روایت معروفی که از طرق اهل سنت نقل شده، آمده است که در قیامت از ولایت علی علیهالسّلام سئوال میشود. مثل آنچه ابو سعید خدری از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل کرده است از اعلام عامه تعداد زیادی از مفسرین و حفاظ آنها مضمون این روایت را نقل کردهاند ع[۱۶۴]
مفسران در اینکه از چه چیزی در موقف قیامت سوال میکنند؟ نظرات گوناگون دادهاند بعضی گفتهاند از نعمتهای خدادادی مانند سلامتی، جوانی سؤال میکنند و بعضی هم گفتهاند از ولایت علی علیهالسّلام میپرسند شواهد التنزیل حسکانى ذیل آیه؛ الصواعق المحرقه ذیل آیه. چون ولایت رکن رکین اسلام است. در تفسیر آخرین آیه از سوره تکاثر ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ حدیثی آمده است که ابو حنیفه از امام صادق علیهالسّلام درباره تفسیر این آیه سوال کرد امام علیهالسّلام سوال را به او برگردانید و فرمود: «نعیم» به عقیده تو چیست؟ عرض کرد: غذاست و طعام و آب خنک. فرمود: اگر خدا بخواهد تو را روز قیامت در پیشگاهش نگه دارد تا از هر لقمهای که خوردهای و هر جرعهای که نوشیدهای از تو سوال کند باید بسیار در آنجا بایستی! عرض کرد پس نعیم چیست؟ فرمود: ما اهلبیت هستیم که خداوند به وجود ما به بندگانش نعمت داده و میان آنها بعد از اختلاف الفت بخشیده، دلهای آنها را بوسیله ما به هم پیوند داده و برادر خود ساخته، بعد از آنکه دشمن یکدیگر بودند و به وسیله ما آنها را به اسلام هدایت کرده است ... آری نعیم همان پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و خاندان اوست. [۱۶۵]
علی علیهالسّلام از آل یاسین
سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ [۱۶۶] ترجمه: درود بر پیروان الیاس (آل یاسین).
حدیث: عن علی علیهالسّلام فی قوله «سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ» قال: یاسین: محمد و نحن آل یاسین. [۱۶۷]
ترجمه: از حضرت علی علیهالسّلام در مورد آیه «سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ» نقل کردهاند که حضرت فرمود: یاسین محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم است و ما آل یاسین هستیم (یعنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) (علی، فاطمه، حسن، حسین) زمخشری و دیگران [۱۶۸]
علی علیه السلام دارای نور الهی
فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکرِ اللَّهِ أُولئِک فِی ضَلالٍ مُبِینٍ [۱۶۹] ترجمه: پس آیا کسی که خدا سینهاش را برای پذیرش اسلام گشاده و در نتیجه برخوردار از نوری از جانب پروردگارش میباشد (همانند فرد تاریک دل است)؟ پس وای بر آنان که از سخت دلی یاد خدا نمیکنند اینانند که در گمراهی آشکارند.
واحدی در اسباب التنزیل در قول خدا تعالی أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ ... گفته است: آیه در مورد علی و حمزه نازل شده و فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ درباره ابیلهب و اولادش نازل شده است. [۱۷۰]
علی علیهالسّلام تصدیق کننده پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کذَبَ عَلَی اللَّهِ وَ کذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوی لِلْکافِرِینَ وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ [۱۷۱] ترجمه: پس کیست ستمکارتر از آنکس که بر خدا دروغ بست و سخن راست را چون به او آمد دروغ پنداشت؟ آیا جای کافران در جهنم نیست؟ و آن کس را که راستی آورد و آن را باور نمود آنانند که خود پرهیزگارانند.
حدیث: عن مجاهد فی قول اللّه: «وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ» (قال: هو) محمد «الذی صدق به» علی بن ابیطالب.
مفسران آیه کریمه «ان الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ» را به رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و «الذی صدق به» را به علی بن ابیطالب علیهالسّلام تطبیق دادهاند. [۱۷۲]
علی علیهالسّلام از قربای رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم
ذلِک الَّذِی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی [۱۷۳] ترجمه: این همان (پاداش) است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند (بدان) مژده داده است. بگو بهازای آن (رسالت) پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.
حدیث: عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: لما نزل قول اللّه تعالی: قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی. قالوا: یا رسولالله من قرابتک الذین و جبت علینا مودتهم؟ قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی و فاطمة و ابناهما.
ترجمه: سعید بن جبیر از ابن عباس نقل میکند که میگفت: وقتیکه کلام خدا یعنی «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً ...» نازل شد گفتند ای رسول خدا! نزدیکان تو چه کسانی هستند که دوستی آنها بر ما واجب شده است؟ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین و فرزندان آنها. [۱۷۴]
حدیث: روی انها نزلت قیل: یا رسولالله من قرابتک هؤلاء الذین و جبت علینا مودتهم؟ قال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: علی و فاطمه و ابناها.
ترجمه: روایت شده وقتی آیه مذکور نازل شد از رسولالله پرسیدند نزدیکان شما که محبت آنها بر ما واجب است کیستند؟ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: علی علیهالسّلام و فاطمه علیهاالسلام و دو فرزند ایشان (حسن علیهالسّلام و حسین علیه السّلام). [۱۷۵]
حدیث: الا المودة فی القربی الا ان تودوا قرابتی.
ترجمه: در تفسیر الا المودة فی القربی گفتهاند: یعنی اینکه نزدیکان پیامبر را دوست بدارید. [۱۷۶]
علی علیهالسّلام منتقم از مخالفین پیامبر
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِک فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ[۱۷۷] : پس اگر ما تو را از دنیا ببریم قطعا از آنان انتقام میکشیم.
حدیث: عن جابر ابن عبدالله انصاری قال: نزل قوله تعالی فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ ... فی علی بن ابیطالب، قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: انه ینتقم من الناکثین و القاسطین بعدی.
سیوطی از ابن مردویه از طریق محمد بن مروان از کلبی از ابی صالح از جابر بن عبدالله از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم روایت کرده که در ذیل آیه فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِک فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ فرموده است این آیه درباره علی بن ابیطالب نازل شد که بعد از درگذشتم از ناکثین و قاسطین انتقام خواهد گرفت. [۱۷۸]
علی علیهالسّلام در افراط و تفریط طرفداران مثل عیسی علیهالسّلام
وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُک مِنْهُ یصِدُّونَ [۱۷۹]ترجمه: و هنگامیکه در مورد پسر مریم مثالی آورده شد به ناگاه قوم تو از آن سخن هلهله درانداختند (و اعراض کردند).
حدیث: عن امیرالمؤمنین قال: قال لی رسولالله ان فیک مثلا عن عیسی احبه قوم فهلکوا فیه و ابغضه قوم فهلکوا فیه ....
کثیری از مفسران و بزرگان اهل سنت در تفسیر این آیه شریفه حدیثی را با کمتر تغییراتی نقل کردهاند منجمله: احمد بن حنبل در کتابش با سند از علی بن ابیطالب علیهالسّلام نقل کرده است که فرمود: پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بایشان فرمود:
ای علی درباره تو مثل حضرت عیسی علیهالسّلام دودسته میشوند آنچنانکه یهود نسبت به عیسی بغض و عداوت داشته و به مادرش بهتان زدند و از آن طرف نصاری آنقدر به عیسی اظهار محبت کردند و شأن او را جایی رساندند که اصلاً چنین نبود (او را خدا یا پسر خدا دانستند) علی فرمود: در مورد من دو دسته هلاک شدند دوستدارانی که در مورد من غلو کرده، و چیزی به من گفتند که آن نیستم و کینهتوزانی که با من دشمنی کرده و از بهتان هم فروگذاری نکردند.
قریب به این مضمون و مفصلتر در بعض کتب دیگر آمده است. [۱۸۰]
علی علیهالسّلام مصداق مومن عامل
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یحْکمُونَ[۱۸۱] ترجمه: آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شدهاند پنداشتهاند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند (بهطوری که) زندگانی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند.
حدیث: عن مجاهد عن ابن عباس فی قول الله تعالی: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» الایة قال: نزلت فی علی و حمزة و عبید بن الحرث بن عبدالمطلب، و هم الذین آمنوا و عملوا الصالحات، و فی ثلاثه رهط من المشرکین عتبة و شیبة بن ربیعه، و الولید بن عتبه، و هم «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» یعنی اکتسبوا الشرک باللّه، کانوا جمیعا بمکة فتجادلوا و تنازعوا فیها فقال الثلاثة: الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السیئات للثلاثة من المؤمنین: و اللّه ما انتم علی شی و ان کان ما تقولون فی الاخرة حقا لنفضلن علیکم فیها. فانزل اللّه عز و جل فیهم هذه الایة.
ترجمه: مطابق آنچه که علماء تفسیر کردهاند این آیه در مورد دو دسته نازل شده است: «الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ» بنو عبد شمس و عتبه و شیبه و ولید هستند. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»* علی و حمزه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب. [۱۸۲]
علی علیهالسّلام معیار شناخت منافقین
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیناکهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ[۱۸۳] ترجمه: و اگر بخواهیم قطعا آنان را به تو مینمایانیم در نتیجه ایشان را به سیمای (حقیقی) شان میشناسی و از آهنگ سخن به جان آنان پی خواهی برد.
سیوطی در تفسیرش گفته است ابن مردویه و ابن عساکر از ابی سعید خدری نقل کردهاند در مورد قول خدا تعالی وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ کلمه لحن القول یعنی به بغض و کینهشان نسبت به علی ابن ابیطالب علیه السّلام پی خواهی برد:
«عن ابی سعید الخدری فی قوله تعالی وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ قال: ببغضهم علی بن ابیطالب.»
منافق علی را دوست ندارد چون مبغوض اوست و مؤمن نسبت به او بغض ندارد. بنابراین از این راه میشود منافق را شناخت.
در حدیث ابو سعید خدری است که گفت ما منافقان را در عصر پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم از طریق عداوت با علی علیهالسّلام میشناختیم. [۱۸۴]
علی علیهالسّلام مصداق یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار
مُحَمَّدٌ رسولالله وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ تَراهُمْ رُکعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِک مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغِیظَ بِهِمُ الْکفَّارَ[۱۸۵] ترجمه: محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم پیامبر خداست و کسانی که با اویند، بر کافران، سخت گیر و با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود میبینی. فضل و خشنودی خدا را خواستارند. علامت (مشخصه) آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است.
حدیث: علی بن احمد الاهوازی ... عن عطاء عن ابن عباس فی قوله تعالی ... تراهم رکعا و سجدا ... علی ... یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار ... بعلی.
ترجمه: از علی بن احمد اهوازی از ابن عباس نقل روایت میکند درباره قول خدا تعالی تراهم رکعا سجدا یعنی علی بن ابیطالب و یعجب الزراع لیغلظ بهم الکفار یعنی بعلی [۱۸۶]
و نیز روایت کرده فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعنی علی بن ابیطالب فاستوی علی سوقه یعنی استوی در اسلام به شمشیر علی بن ابیطالب ایستاده و استوار است. [۱۸۷]
علی علیهالسّلام و شیعیانش در بهشت
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ[۱۸۸] ترجمه: در حقیقت مردم پرهیزگار در میان باغها و نهرها در قرارگاه صدق نزد پادشاهی توانایند.
حدیث: عن جابر بن عبدالله انصاری قال: قال رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم لعلی: ان من احبک و تولاک اسکنه اللّه الجنة معنا، ثم تلا رسولالله ان المتقین ...
موفق به احمد خوارزمی در کتاب مناقبش از جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند که پیامبر اکرم خطاب به علی علیهالسّلام فرمود: هرکس تو را دوست دارد و ولایت ترا داشته باشد خدا او را با ما در بهشت جا خواهد داد سپس رسولالله تلاوت کردند: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ». ا[۱۸۹]
علی علیهالسّلام بحر قرآن
مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ بَینَهُما بَرْزَخٌ لا یبْغِیانِ ... یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ[۱۹۰] ترجمه: دو دریا را بهگونهای روان کرد که باهم برخورد کنند. میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمیکنند. از هر دو دریا مروارید و مرجان برآید
حدیث: عن ابن عباس فی قوله تعالی: «مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ» قال: علی و فاطمة «بَینَهُما بَرْزَخٌ لا یبْغِیانِ» قال: حب دائم لا ینقطع و لا ینفد «یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» قال: الحسن و الحسین.
ترجمه: از ابن عباس در مورد کلام خدا که فرمود: مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ نقل شده که گفت منظور از دو دریا علی و فاطمه علیهماالسّلام هستند و مراد از قول خدا بَینَهُما بَرْزَخٌ ... دوستی دائم و همیشگی آنها بهطوریکه قطع نشود و مراد از کلام خدا که فرمود یخْرُجُ مِنْهُمَا ... حسن و حسین علیهماالسّلام هستند که دو گوهرند از آن دو دریا. [۱۹۱]
امام علی علیه السلام همان مقربون
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ[۱۹۲].ترجمه: و سبقتگیرندگان مقدمند. آنانند همان مقربان (خدا).
حدیث: عن ابن عباس انه قال: سالت رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم عن هذه الایة من هم؟ فقال صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: هم علی و شیعته فانهم السابقون المقربون الی اللّه و هم فی جنات النعیم.
از ابن عباس نقل شده که در مورد این آیه از پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم پرسیدند که منظور کیست؟ فرمود: علی و شیعیان او میباشند. همانها هستند که سابقون و مقربون به خدا و در جنات نعیم میباشند. المناقب میر محمد صالح ترمذى کشفى. علی اول کسی است که اسلام آورد. [۱۹۳]
نزدیک به همین مضامین در آثار دیگران نیز آمده است. [۱۹۴]
بنابراین باید نتیجه گرفت که ایمان علی علیهالسّلام یک ایمان صحیح و پابرجا بوده که از ایمان و گرویدن دیگران کمتر نبوده است. و بهترین مصداق این آیه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ» همان شخص علی بن ابیطالب بوده است. [۱۹۵]
علی علیهالسّلام اصحاب یمین
وَ أَصْحابُ الْیمِینِ ما أَصْحابُ الْیمِینِ [۱۹۶] ترجمه: و یاران راست، یاران راست کدامند؟
حدیث: عن جابر الجعفی عن ابی جعفر محمد بن علی قال: قال علی بن ابیطالب: انزلت النبوة علی النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم یوم الاثنین و اسلمت غداه یوم الثلثاء فکان النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم یصلی و انا اصلی عن یمینه و ما معه احد من الرجال غیری فانزل اللّه «وَ أَصْحابُ الْیمِینِ» الایة.
حاکم حسکانی به اسنادش تا جابر جعفی از امام باقر علیهالسّلام نقل میکند که گفت علی علیهالسّلام فرمودهاند: نبوت نبی اکرم در دوشنبه بود و من روز سهشنبه اسلام آوردم پیامبر نماز میخواند و با او در طرف راستش نماز میگذاردم و غیر از من احدی نبود پس خداوند آیه وَ أَصْحابُ الْیمِینِ تا آخر را نازل کرد.
سپس حسکانی برای گواه نظر خود حدیثی از ابن مسعود نقل میکند که متواتر و مشهور است و خلاصه آن این است: عدهای خود را به نزد عباس بن عبدالمطلب که نزدیک زمزم نشسته بود رساندند و نزد او نشستند در این هنگام مردی از باب صفا با صورتی درخشان و نورانی درحالیکه دو قطعه پارچهای سفید بر او بود وارد شد مرد جوانی در طرف راست او بود نیکومنظر و در آستانه بلوغ و زنی هم پشت سر آنها راه میرفت. نزدیک رکن رسیدند و دست را بالا گرفته و تکبیر گفت و آن دو نیز چنین کردند قنوت را طولانی کردند ... عباس گفت این پسر برادرزاده من محمد بن عبدالله و سمت راست او علی بن ابیطالب و آن زن خدیجه است احدی روی زمین غیر از این سه نفر به این دین خدا را عبادت نکردهاند. [۱۹۷]
علی علیهالسّلام صدیق اکبر
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِک هُمُ الصِّدِّیقُونَ [۱۹۸]: و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آوردهاند آنان همان راستینانند.
این آیه در شأن علی علیهالسّلام نازل شده است. [۱۹۹]
و امام علی علیهالسّلام در منبر بصره فرمودند من صدیق اکبرم. ایمان آوردم قبل از آنکه ابو بکر ایمان آورد و اسلام آوردم قبل از آنکه او اسلام آورد. [۲۰۰]
پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: صدیقون سه کس هستند، حبیب نجار مؤمن آل یاسین، حزبیل یا حزقیل مؤمن آل فرعون، و علی بن ابیطالب که افضل آنهاست. [۲۰۱]
علی علیهالسّلام تنها انجام دهنده این آیه
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواکمْ صَدَقَةً ذلِک خَیرٌ لَکمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواکمْ صَدَقاتٍ [۲۰۲] ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه میکنید پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقهای تقدیم بدارید این کار برای شما بهتر و پاکیزهتر است و اگر چیزی نیافتید بدانید که خدا آمرزنده مهربان است آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقههایی تقدیم دارید؟
حدیث: عن مجاهد: ان علیا قال: ان فی القرآن لآیة ما عمل بها غیری قبلی و لا بعدی و هی آیة النجوی قال: کان لی دینار فبعته بعشرة دراهم فکلما اردت ان اناجی النبی تصدقت بدرهمن منه ثم نسخت.
از مجاهد از قول علی علیهالسّلام نقل میکند که فرمود: آیهای در قرآن هست که احدی قبل از من و بعد از من به آن عمل نکرده و نمیکند و آن آیه نجوی است. نزد من یک دینار بود آن را به 10 درهم فروختم و هر وقت میخواستم با پیامبر نجوی کنم درهمی صدقه میدادم تا درهمها تمام شد و این آیه نسخ گردید. علامه بحرانی از عالم شافعی محمد بن ابراهیم حموینی به اسنادش از امام حسام الدین محمد بن عثمان بن محمد از علی علیهالسّلام روایت میکند که ده کلمه از رسولالله پرسید و قبل از آن برای هرکدام صدقه داد (مانند این روایات در منابع زیادی آمده است. [۲۰۳]
علی علیهالسّلام صالح المومنین
وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکةُ بَعْدَ ذلِک ظَهِیرٌ[۲۰۴] ترجمه: و اگر علیه او به یکدیگر کمک کنید در حقیقت خدا خود سرپرست و جبرئیل و صالح مؤمنان و گذشته از این فرشتگان هم پشتیبان او خواهند بود.
جلال الدین سیوطی شافعی در تفسیرش با واسطه از رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل میکند که فرمود: منظور از صالح المؤمنین علی بن ابیطالب میباشد. [۲۰۵]
روایات از طریق عامه (اهلسنت) در این باب کم نیست مثل آنچه ذکر شد و مانند آنچه حسکانی از امام صادق علیهالسّلام نقل میکند: که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم 2 بار علی علیهالسّلام را معرفی کردند یکبار فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه و بار دیگر وقتیکه این آیه نازل شد که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: ای مردم این علی صالح المؤمنین است و مانند دو حدیث فوق، در منابع دیگر اهلسنت هم آمده است. [۲۰۶]
علی علیهالسّلام شنوای معارف
وَ تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ[۲۰۷]. ترجمه: تا آن را برای شما مایه تذکری گردانیم و گوشهای شنوا آن را نگاه دارد.
حدیث: سمعت علی بن ابیطالب یقول: لما نزلت «وَ تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ» قال لی رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: سالت اللّه ان یجعلها اذنک یا علی علیه السّلام.
بلاذری با واسطه از رسول اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل میکند که حضرتش این آیه را خواندند و سپس فرمود: ای علی! از خدا خواستم که گوش ترا اینچنین قرار دهد. حضرت علی فرمود (بعد از دعا رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچ حدیثی را فراموش نکردم و آنچه از رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم شنیدم فراموش نکردم. و مانند این حدیث را عده زیادی از مورخین و اهل حدیث و تفسیر با عبارات مختلف نقل کردهاند [۲۰۸]
بارش سنگ بر منکر ولایت علی علیه السلام
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ [۲۰۹] ترجمه: به نام خداوند رحمتگر مهربان، پرسندهای از عذاب واقعشوندهای پرسید، که اختصاص به کافران دارد و آن را بازدارندهای نیست و از جانب خداوند صاحب درجات و مراتب است.
حدیث: و قیل: هو الحارث بن النعمان الفهری و ذلک انه لما بلغه قول رسولالله فی علی کرم اللّه تعالی وجهه: «من کنت مولاه فعلی مولاه» قال: اللهم ان کان ما یقول محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم حقا فامطر علینا حجارة من السماء فما لبث حتی رماه اللّه تعالی بحجر، فوقع علی دماغه فخرج من اسفله، فهلک من ساعته و انت تعلم ان ذلک القول منه علیه الصلاة و السّلام فی امیرالمؤمنین کرم اللّه تعالی وجهه کان فی غدیر خم. [۲۱۰]
عبارت فوق از تفسیر ارزنده اهل سنت نقل شده است آن بیان فقیه حنفی آلوسی در تفسیرش روح المعانی میباشد ولی قریب به همین مضمون را بسیاری از دانشمندان اهل سنت به طور مختصر و یا با تفصیل بیشتر، آن را بیان کردهاند. شان نزول آیه هم ترجمه و شرح کاملی از متن فوق است و هم نمونهای از آنچه در منابع روایی اهل سنت آمده است:
هنگامی که رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم علی علیهالسّلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه «هرکس من مولی و ولی او هستم علی مولی و ولی اوست» چیزی نگذشت که این مسأله در شهرها منتشر شد نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز ... دادی ما همه آنها را پذیرفته و قبول کردیم اما تو با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان (اشاره به حضرت علی علیه السّلام) را به جانشینی خود منصوب کردی. آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا؟ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: قسم به خدایی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خداست. نعمان روی برگرداند درحالیکه میگفت اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء «خداوندا اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران» اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت همینجا آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ... نازل گشت. شواهد التنزیل ج 2/ 381. مضمون همین قضیه را بسیاری از مفسران اهلسنت و جماعت و روات حدیث با مختصری تفاوت نقل کردهاند. در مورد شخص موردنظر، اختلافی است بعضی او را حارث بن نعمان یا جابر بن نذر میدانند ولی این تغییر نام، ضرری به اصل قضیه نمیزند و آنان که به اصل قضیه، ایراد میگیرند به غرضورزی بیشتر شبیه است تا اشکال منطقی، از جمله ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة در مورد احادیثی که در شأن نزول آیات فوق آمده است اشکالاتی را ذکر کرده است که اساس ندارد و در جای خود دانشمندان، به آن پاسخ دادهاند. [۲۱۱] و اما منابعی که این قضیه را با تغییر مختصری بیان کردهاند کم نیستند به بعضی از آنها در پاورقی اشاره میشود. [۲۱۲]
علی علیهالسّلام اطعام کننده مسکین و یتیم و اسیر در راه خدا
إِنَّ الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ کأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً. عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَها تَفْجِیراً یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یخافُونَ یوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً. وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً [۲۱۳]
ترجمه: همانا نیکان از جامی نوشند که آمیزهای از کافور دارد. چشمهای که بندگان خدا از آن مینوشند و (بهدلخواه خویش) جاریاش میکنند. (همان بندگانی که) به نذر خود وفا میکردند، و از روزی که گزند آن فراگیرنده است میترسیدند و به پاس دوستی خدا بینوا و یتیم و اسیر را خوراک میدادند. ما برای خشنودی خداست که به شما میخورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.
حدیث: و من روایة عطاء عن ابن عباس، ان الحسن و الحسین مرضا فعادهما جدهما محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و معه ابو بکر و عمر رحمهم اللّه و عادهما من عادهما من الصحابه، فقالوا لعلی کرم اللّه تعالی وجهه: یا اباالحسن لو نذرت علی ولدیک، فنذر علی و فاطمة و فضه جاریة لهما ان برآ ممّا بهما ان یصوموا ثلاثة ایام شکرا، فالبس اللّه تعالی الغلامین ثوب العافیة. و لیس عند آل محمد قلیل و لا کثیر، فانطلق علی کرم اللّه تعالی وجهه الی شمعون الیهودی الخیبری، فاستقرض منه ثلاثه اصوع من شعیر فجاء بهاء فقامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع فطحنته و خبزت منه خمسته اقراص علی عددهم و صلی علی کرم اللّه تعالی وجهه مع النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف بالباب سائل فقال: السّلام علیکم یا اهلبیت محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم انا مسکین من مساکین المسلمین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة فآثروه و با توالم یذوقوا شیئا الّا الماء، و اصبحوا صیاما ثم قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع آخر فطحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف یتیم بالباب، و قال: السّلام علیکم یا اهلبیت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، یتیم من اولاد المهاجرین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة، فاثروه، و مکثوا یومین و لیلتین لم یذوقوا شیئا الا الماء القراح، و اصبحوا صیاما. فلمّا کان الیوم الثالث قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی الصاع الثالث و طحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی المغرب، فاتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف اسیر بالباب فقال: السّلام علیکم یا اهلبیت محمد صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم انا اسیر محمد علیه الصلاة و السّلام اطعمونی اطعمکم اللّه فآثروه و باتوا لم یذوقوا الا الماء القراح، فلما اصبحوا اخذ علی کرم اللّه تعالی وجهه الحسن و الحسین و اقبلوا الی رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و رآهم یرتعشون کالفراخ من شدة الجوع قال: یا اباالحسن ما اشد ما یسؤتی ما اری بکم، و قام فانطلق معهم الی فاطمة رضی اللّه تعالی عنها فرآها فی محرابها قد التصق بطنها بظهرها و غارت عیناها من شدة الجوع فرق لذلک صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم و ساءة ذلک، فهبط جبرئیل علیهالسّلام فقال: خذها یا محمد هناک اللّه تعالی فی اهلبیتک. قال: «و ما آخذ یا جبرئیل» فاقرأه «هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ ... السورة». [۲۱۴]
قاتل علی علیهالسّلام اشقی الاخرین
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها [۲۱۵] ترجمه: آنگاه که شقیترین آنها برپا خاست.
حدیث: عن علی علیهالسّلام قال: قال لی رسولالله: یا علی من اشقی الاولین؟ قلت: عاقر الناقة. قال: صدقت فمن اشقی الاخرین؟ قلت: لا ادری قال: الذی یضربک علی هذه کعاقر ناقة اللّه اشقی بنی فلان من ثمود.
علی علیهالسّلام گفت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم بمن گفت ای علی اشقی الاولین کیست؟ گفتم آنکس که شتر صالح را کشت پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: درست گفتی پس اشقی الاخرین کیست؟ گفتم نمیدانم پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم فرمود: آنکس که به سر تو ضربه میزند مانند کشنده شتر صالح. این حدیث و مشابه آن بطرق مختلف از زبان خود حضرت علی علیهالسّلام و عمار یاسر و ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری و صهیب و ابی هریره و دیگران به تواتر در حالات و مناسبات و حوادث گوناگون نقل شده است. [۲۱۶]
علی علیهالسّلام بهترین آفریدهشدگان
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ [۲۱۷] : در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کردهاند آنانند که بهترین آفریدگانند.
احادیث زیادی وارد شده مبنی بر اینکه وقتی این آیه نازل شد پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به علی علیهالسّلام فرمودند: منظور از ایمانآورندگان خیر البریه تو و شیعیان توست. که هم شما از خدا راضی هستید و هم خدا از شما راضی است این حدیث با اختلاف در عبارات در کتب زیر آمده است. [۲۱۸]
علی علیهالسّلام مومن عامل به صالحات و متواصی به حق و صبر
وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ [۲۱۹] ترجمه: سوگند به عصر (غلبه حق بر باطل) که واقعا انسان دستخوش زیان است، مگر کسانی که به خدا گرویده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایی توصیه کردهاند.
حدیث: حدثنی ابی ابن کعب قال: قرأت علی النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» ابو جهل بن هشام إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» علی بن ابیطالب. فقلت: بابی انت و امی یا رسولالله ما تفسیرها؟ فقال لَفِی خُسْرٍ فهو.
ترجمه: ابن ابی کعب گفت: سوره عصر را بر رسول خدا قرائت کردم.پس گفتم پدر و مادرم فدای تو باد تفسیر این سوره چیست؟ فرمودند: وَ الْعَصْرِ قسمی از خداست که به آخر روز قسم میخورد و إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ابو جهل است و إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ علی بن ابیطالب علیهالسّلام است. [۲۲۰]
حدیثی هم نقل شده که همه خصال نیک در علی علیهالسّلام جمع است او بود اول کسی که بعد از رسول خدا نماز خواند و روی زمین با رسول خدا نماز گزارد. پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم به او وصیت کرد، دینش را قضا کند او را غسل بدهد بعد از مرگش و اطراف قبرش پردهای بیاویزد زنهایش موقع جلوس بر سر قبر موجب آزار او نشوند و پیامبر وصیت کرد که مواظب حسن و حسین علیهماالسّلام باشد و آن قول خدا تعالی است که فرمود وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ، مانند این حدیث از طرق مختلف فراوان است. [۲۲۱]
علی علیهالسّلام و شباهت به سوره توحید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ [۲۲۲] ترجمه: به نام خداوند رحمتگر مهربان، بگو: «او خدایی است یکتا، خدای صمد، نه کس را زاده نه زاییده از کس، و او را هیچ همتایی نباشد».
حدیث: عن عبدالله بن العباس قال: قال رسولالله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: یا علی ما مثلک فی الناس الّا کمثل سورة «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» فی القرآن، من قراها مرّة فکانما قرأ ثلث القرآن، و من قراها مرّتین فکانما قرا ثلثی القرآن، و من قراها ثلاث مرات فکانما قراء القرآن کله.
و کذا انت یا علی: من احبک بقلبه فقد اخذ ثلث الایمان، و من احبک بقلبه و لسانه فقد اخذ ثلثی الایمان، و من احبک بقلبه و لسانه و یده فقد جمع الایمان کله. و الذی بعثنی بالحق نبیا لو احبک اهل الارض کما یحبک اهل السماء لما عذب اللّه احدا منهم بالنار.
ترجمه: عبدالله بن عباس از قول پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم میگوید ای علی! مثل تو در بین مردم مثل سوره توحید است هرکس یکبار آن را بخواند گویا یکسوم قرآن را قرائت کرده است و اگر کسی دو بار سوره توحید را بخواند دو سوم قرآن را قرائت کرده است و اگر کسی سه بار سوره توحید را بخواند گویا که تمام قرآن را قرائت کرده است. تو هم چنین هستی. هرکس که تو را با قلب خویش دوست بدارد یکسوم ایمان را داراست و اگر به قلب و زبانش تو را دوست بدارد دو سوم ایمان در او جمع است و اگر با قلب و زبان و دستش (اعضاء و جوارح) تو را دوست بدارد گویا تمام ایمان را داراست. به آن خدایی که مرا به حق مبعث به رسالت کرد سوگند میخورم اگر اهل زمین تو را دوست بدارند چنانچه اهل آسمان تو را دوست دارند خداوند احدی از آنها را به آتش عذابش، معذب نخواهد کرد. [۲۲۳]
منابع:
یغمایی، ابوالفضل، امام علی (ع) در قرآن از دیدگاه اهلسنت، 1جلد، احسن الحدیث - ایران - قم، چاپ: 1، 1378 ه.ش.
- ↑ صحیح بخاری ج 2 ص 202
- ↑ (حمد،6)
- ↑ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل حاکم حسکانى حنفى ج 1/ 58.
- ↑ (بقره،2)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 67.
- ↑ (بقره،5)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 69.
- ↑ (بقره،14)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 72.
- ↑ (بقره،30)
- ↑ قرآن کریم 38/ 26،
- ↑ (55 نور)
- ↑ 30 بقره.
- ↑ قرآن 38/ 26.
- ↑ 55 نور.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 75.
- ↑ بقره43
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 85؛ مناقب خوارزمى ص 198- ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ص 237.
- ↑ بقره45)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 89، ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ص 238.
- ↑ (بقره،82)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 90؛ تفسیر حسین بن حکم حبرى ص 240.
- ↑ 143 بقره.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 92.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 94.
- ↑ 172 بقره.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 21 و 48؛ میزان الاعتدال ذهبى ج 3/ 311؛ حلیة الاولیاء ابو نعیم اصفهانى ج 1/ 64؛ نور الابصار شبلنجى ص 70؛ الجرح و التعدیل محمد بن ادریس حنظل ج 3/ 275؛ المناقب خوارزمى ص 198؛ کفایة الطالب ص 140؛ اسعاف الراغبین ص 149؛ ارحج المطالب ص 51.
- ↑ (207 بقره)
- ↑ واهد التنزیل حسکانى ج 1/ 97؛ مسند احمد بن حنبل ج 1/ 221؛ جامع البیان طبرى ج 9/ 140؛ الجامع الاحکام القرآن القرطبى ج 3/ 347؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى شافعى ص 88؛ اسدالغابه فى معرفة الصحابه ابن اثیر ج 4/ 25؛ احیاء العلوم غزالى ج 3/ 238؛ الکبیر امام فخر رازى ج 5/ 223؛ غرائب القرآن نیشابورى ج 2/ 201؛ روح المعانى آلوسى ج 2/ 97؛ بحر المحیط ابو حیان ج 2/ 118؛ نور الابصار شبلنجى ص 175؛ ینابیع المودة قندوزى ص 92؛ الدر المنثور سیوطى ذیل آیه 30 انفال؛ تذکرة الخواص ابن جوزى ص 21.
- ↑ 208 بقره)
- ↑ ینابیع المودة قندوزى ص 111؛ المسترشد طبرى ص 76؛ غایة المرام بحرانى ص 438.
- ↑ (269 بقره.)
- ↑ شواهد التنزیل ج 1/ 106.
- ↑ واهد التنزیل ج 1/ 105؛ البدایة و النهایة ابن کثیر شافعى ج 7/ 357.
- ↑ شواهد التنزیل ج 1/ 106، و مانند احادیث فوق با مختصر تغییر در کتابهاى زیر آمده است: فضائل علی ابن ابیطالب احمد بن حنبل ج 1/ 63؛ کنز العمال متقى هندى ج 6/ 154؛ اسدالغابه ابن اثیر ج 4/ 22؛ تذکرة الخواص ابن جوزى ص 53؛ الجامع الصغیر سیوطى ج 1/ 364؛ الصواعق المحرقه و ابن حجر عسقلانى ص 73؛ تاریخ بغداد خطیب بغدادى ج 11/ 204؛ حلیة الاولیاء ابونعیم اصفهانى ج 1/ 65؛ المناقب ابن مغازلى ص 86؛ ینابیع المودة قندوزى ص 214.
- ↑ (274 بقره)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 109.
- ↑ الجامع لاحکام القرآن قرطبى؛ تفسیر عثمان بن حسن بن احمد حذیوى به نقل درة الناصحین ج 1/ 22؛ انوار التنزیل بیضاوى؛ تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر الدمشقى الشافعى ج 1/ 326؛ تفسیر ثعالبى ج 1/ 223؛ الکشاف زمخشرى ج 1/ 319؛ اسباب النزول واحدى ص 64؛ الکبیر فخر رازى ج 7/ 89؛ درر السمطین زرندى حنفى ص 90؛ المناقب ابن المغازلى شافعى ص 280.
- ↑ الدر المنثور الجزء الاول 363.
- ↑ 285 بقره.
- ↑ مقتل الحسین خوارزمى ج 1/ 95؛ فرائد السمطین حمونیى شافعى ج 2/ ص آخر؛ المناقب المائه ابن شاذان شماره 27، ص 11؛ ینابیع المودة قندوزى ص 486.
- ↑ 7 آل عمران.)
- ↑ شواهد التنزیل ج 1/ 29.
- ↑ شواهد التنزیل ج 1/ 30.
- ↑ ( آل عمران، 61)
- ↑ شواهد التنزیل ج 1/ 122.
- ↑ الکشاف زمخشرى ج 1/ 192؛ احکام القرآن ابن عربى ج 1/ 115؛ معترک القرآن سیوطى ص 562؛ تفسیر القرآن الحکیم شیخ محمد عبده ج 3/ 322؛ الدر المنثور السیوطى ج 4/ 38؛ التذکر ابن جوزى ص 17؛ معالم التنزیل بغوى ص 63؛ اسدالغابه ابن اثیر ج 4/ 25؛ صحیح مسلم ج 7/ 120؛ صحیح ترمذى ج 4/ 293؛ مسند احمد بن حنبل ج 1/ 185.
- ↑ فصول المهمه مالکی؛ الجواهر طنطاوى ج 2/ 120؛ فتح القدیر شوکانى ج 1/ 316؛ التسهیل لعلوم التنزیل کلبى ج 1/ 109؛ تفسیر ابى السعود محمد بن محمد عمادى ج 1/ 244؛ احکام القرآن جصاص ج 2/ 16؛ الجامع الاحکام القرآن قرطبى ج 2/ 104؛ روح المعانى آلوسى ج 3/ 167؛ الجامع البیان طبرى ج 3/ 213؛ تفسیر مراغى ج 3/ 171؛ الکبیر فخر رازى ج 8/ 58؛ مدارک التنزیل و حقایق التاویل نسفى ج 1/ 222.
- ↑ 185 آل عمران)
- ↑ المناقب ابن مغازلى ص 242.
- ↑ المناقب المائه ابن شاذان شماره 26، ص 11، مانند این حدیث در منابع دیگرى هم ذکر شده است از جمله: حلیة الاولیاء ج 1/ 341 از ابونعیم اصفهانى؛ المناقب خوارزمى ص 253؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى ص 71؛ الریاض النضره طبرى ج 2/ 177.
- ↑ 54 نساء.
- ↑ غایة المرام بحرانى ص 325؛ المناقب ابن مغازلى ص 267؛ ینابیع المودة قندوزى ص 121؛ الصواعق المحرقه ابن حجر ص 150.
- ↑ 59 نساء
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 149؛ ینابیع الموده ص 114؛ رساله اعتقاد ابوبکر بن مؤمن شیرازى؛ غایة المرام ص 263.
- ↑ 3 مائده.
- ↑ در کتاب احقاق الحق ج 6/ 353،
- ↑ در مقتل خوارزمی و تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر نزول این آیه درباره داستان غدیر از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نقل شده است. مقتل خوارزمى 47 تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر، ذیل آیه.
- ↑ ترمذی، محمد بن عیسی، بیروت، دارالفکر، ج12، ص175؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص495، بیروت، دارالفکر، 1409.؛ معجم الکبیر، طبرانی، ج4، ص4.؛ تفسیر اللباب، ابن عادل، ج15، ص456؛ ارشاد العقل السلیم، محمد بن محمد العمادی (ابوالسعود) ج6، ص376.؛ الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج3، ص323.؛ . تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، محقق سامی بن محمد، ج3، ص28، دارطیبه للنشر، 1420.؛ . روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، آلوسی، ج5، ص67 ـ 68.؛ فتح القدیر، آلوسی، ج6، ص20. ؛ مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج6، ص113؛ امالی، المحاملی (235 ـ 330)، اسماعیل بن محمد، ج1، ص36، دار ابن القیم و المکتبه الاسلامیه، 1991م؛ الکنی و الاسماء، الدولابی (224 ـ 310)، احمد بن حمادبن سعید، ج5، ص38، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420؛ شرح مذاهب اهل السنه، ابن شاهین (385.ق)، احمد بن عثمان، ج1، ص104، مصر، مؤسسه قرطبه، 1415. الامالی الشجریه (ج1، ص31)، البدایة و النهایة (ج7، ص386)، تاریخ بغداد (ج3، ص498) و مختصر تاریخ دمشق (ج5، ص393) و الشریعه (آجری، ج4، ص181)، فضائل الصحابه (ج2، ص494)، کنزالعمال (ج13، ص134)، المسند الجامع (ج6، ص367) و تاریخ ابن خلدون (ج1، ص197).
- ↑ 35 مائده.
- ↑ ینابیع الموده قندوزى ص 466.
- ↑ المناقب ابن مغازلى ص 56، مجمع الزوائد 6/ 239، ارجح المطالب ص 591.
- ↑ 55 مائده.
- ↑ واهد التنزیل ج 1/ 178؛ المناقب خوارزمى ص 186؛ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 150؛ جامع البیان ابن جریر طبرى 6/ 165؛ غایة المرام تعداد 24 حدیث در اینباره از طریق اهل تسنن و 19 حدیث از طریق شیعه نقل کرده است؛ ذخائر العقبى از محب الدین طبرى ص 88؛ فتح القدیر از علامه قاضى شوکانى 2/ 50؛ لباب النقول از سیوطى ص 90؛ الکافى الشافى از ابن حجر عسقلانى ص 56؛ مفاتیح الغیب رازى 3/ 431؛ اسباب النزول واحدى ص 148؛ تفسیر محى الدین عربى 1/ 334؛ تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر 2/ 71؛ تفسیر القرطبى الجامع الاحکام القران 9/ 336؛ تفسیر الدر المنثور سیوطى 2/ 295؛ کنز العمال متقى الهندى الحنفى 6/ 405؛ کفایة الطالب علامه الکنجى الشافعى ص 250؛ ینابیع المودة قندوزى الحنفى ص 202؛ جامع الاصول ابن اثیر 9/ 478؛ تفسیر رازى الکبیر 2/ 618؛ الکشاف زمخشرى 1/ 154؛ تفسیر غرائب القرآن نیشابورى 2/ 82؛ نور الابصار شبلنجى ص 96؛ شواهد التنزیل حاکم الحسکانى 1/ 181؛ فرائد السمطین جوینى 1/ 9 و 8 و 187؛ اسدالغابه ابن اثیر 2/ 28؛ المناقب محمد بن یوسف شافعى ص 28؛ تذکرة الحفاظ امام ذهبى 1/ 10؛ تهذیب التهذیب ابن حجر 3/ 327؛ میزان الاعتدال علامه ذهبى شافعى 2/ 107؛ خصائص امیر المؤمنین احمد بن شعیب نسائى ص 89؛ مجمع البیان طبرسی ج 3 و 4/ 324.
- ↑ 67 مائده.
- ↑ حافظ ابو سعید سجستانى در الولایة؛ حافظ حاکم حسکانى در شواهد التنزیل 1/ 188؛ ابن عساکر شافعى بنا نقل الدر المنثور 2/ 298؛ ابوالحسن واحدى نیشابورى در اسباب النزول ص 150؛ فخر رازى در تفسیر الکبیر 3/ 636؛ حافظ ابو نعیم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ص 29؛ ابو اسحاق حموینى در فرائد السمطین؛ ابن قیتبه در الامامة و السیاسة؛ جلال الدین سیوطى شافعى در الدر المنثور 2/ 98؛ علامه نیشابورى در غرائب القرآن و رغائب الفرقان 6/ 195؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه ص 27؛ امام ذهبى در تذکرة الحفاظ 1/ 10؛ شهاب الدین آلوسى در روح المعانى 6/ 172؛ محب طبرى شافعى در ذخائر العقبى ص 67؛ شیخ سلیمان قندوزى حنفى در ینابیع المودة ص 120؛ ابن اثیر شافعى در اسدالغابه 2/ 28؛ شیخ محمد عبده در تفسیر المنار 6/ 463؛ احمد بن حنبل امام الحنابله در مسند احمد بن حنبل 4/ 281؛ قاضى شوکانى در فتح القدیر 3/ 57؛ ابن حجر عسقلانى شافعى در تهذیب التهذیب 3/ 327؛ بدرالدین حنفى در عمدة القارى فى شرح صحیح النجارى 8/ 584.
- ↑ 82 انعام.)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 197.
- ↑ (انعام، 149)
- ↑ المناقب ابن مغازلى ص 45.
- ↑ المناقب المائه ص 20.
- ↑ 151 انعام.
- ↑ المناقب المائه ابن شاذان المنقبه الثانیه و العشرون 15.
- ↑ مناقب ابن مغازلى ص 48؛ شمس الدین محمد ذهبى شافعى در میزان الاعتدال ج 2/ 111؛ احمد بن حجر عسقلانى شافعى در لسان المیزان ج 4/ 399؛ موفق بن احمد خوارزمى حنفى در المناقب ص 230.
- ↑ 161 اعراف.
- ↑ مجمع الزوائد 9/ 168.
- ↑ کنز العمال متقى 6/ 153؛ سیوطى شافعى در القول الجلى حدیث 39؛ شیخ محمد درویش بیروتى در اسنى المطالب فى احادیث مختلفه المراتب حروف العین 141؛ علامه هندى فقیر العینى در مناقب العینى 38؛ ابراهیم بن اللّه الوصالى در اسنى المطالب باب 18.
- ↑ 181 اعراف.
- ↑ ینابیع المودة 109، مناقب خوارزمى 237.
- ↑ حاکم حسکانى در شواهد التنزیل 1/ 204؛ سیوطى در الدر المنثور 3/ 617« امّة» را بر آل محمد صلّىاللّهعلیهوآلهوسلّم تطبیق داده است؛ علامه کشفى ترمذى در مناقب مرتضوى 52.
- ↑ (انفال، 62)
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 224. مانند حدیث فوق با مختصر تغییرى در منابع زیر هم آمده است: الدر المنثور سیوطى 2/ 199؛ کفایة الطالب علامه گنجى شافعى 110؛ ینابیع المودة قندوزى 94؛ شواهد- التنزیل حاکم حسکانى 1/ 223؛ ترجمة الامام أمیر المؤمنین على علیه السّلام ابن عسکر از تاریخ دمشق ج 2/ 19، ح 926؛ فرائد السمطین حافظ جوینى 1/ 235، ح 183 و 184 و 185؛ حلیة الاولیاء ابو نعیم اصفهانى 3/ 26؛ ارجح المطالب علامه هندى عبید له بسمل 73؛ ذخائر العقبى محب طبرى 69؛ مناقب خوارزمى 234؛ مجمع الزواید ابن حجر هیثمى شافعى 9/ 121؛ تاریخ بغداد خطیب بغدادى 11/ 173؛ فضائل الصحابه حافظ ابو نعیم.
- ↑ 64 انفال.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 230؛ ما نزل من القرآن فى على فاضل احمد اصفهانى 92؛ مناقب مرتضوى محمد صالح کشفى ترمذى 54؛ مناقب خطیب بغدادى 186؛ ارحج المطالب 88.
- ↑ 3 توبه.
- ↑ جامعالبیان فى تفسیر القرآن ج 10/ 46.
- ↑ صحیح بخارى ج 5/ 37.
- ↑ الدر المنثور ذیل آیهاى در سوره توبه؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 232؛ العمدة حافظ مفسر ثعلبى ص 164، ح 253؛ حاکم نیشابورى در المستدرک على الصحیحین ج 3/ 51؛ المناقب خوارزمى ص 223؛ حافظ ابو نعیم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ذیل آیه؛ علامه شیخ عبداللّه حنبلى وهابى در مختصر سیرة الرسول صلّىاللّهعلیهوآلهوسلّم ص 412؛ نظم الدر فى تناسب الایات و السور ج 8/ 364؛ حافظ شیخ محمد شاه ولى اللّه حنفى دهلوى در ازالة الخفاء 2/ 99؛ تفسیر القاسمى ج 8/ 3069؛ حافظ احمد بن حنبل در المسند ج 1/ 150 و ج 3/ 212؛ تفسیر المنار ج 10/ 157؛ حافظ ابو عبداللّه الرحمن احمد بن شعیب النسائى در خصائص امیر المؤمنین على علیه السّلام ص 28؛ التحریر و التنویر شیخ محمد طاهر ابن عاشور ج 10/ 100؛ المناقب ابن مغازلى ص 112؛ فرائد السمطین ص 58؛ الصواعق المحرقه ص 75؛ میزان الاعتدال ذهبى ج 1/ 205؛ الاستیعاب ابن عبدالبر ج 3/ 25؛ کفایة الطالب حافظ کنجى ص 242؛ فضائل على بن ابی طالب ابن حنبل ج 1/ 43؛ تفسیر القرآن الکریم شیخ شلتوت ص 608.
- ↑ 19 توبه.
- ↑ کفایة الطالب کنجى ص 237؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 250 و نیز کفایة الطالب ص 237 و 238؛ نزهة المجالس ج 2/ 169؛ نور الابصار ص 77؛ هامش تفسیر الجلالین ج 1/ 16؛ تفسیر القرطبى ج 8/ 91؛ تفسیر المنار ج 10/ 216؛ جامع البیان فى تفسیر القران ج 10/ 68؛ مفاتیح الغیب ج 4/ 422؛ اسباب النزول ص 182؛ الدر المنثور ج 3/ 218؛ الفصول المهمه ص 123؛ جامع الاصول ج 9/ 477؛ تفسیر القرآن العظیم ج 2/ 241؛ مناقب ابن مغازلى ص 321؛ ثمار القلوب ص 542؛ نظم درر السمطین ص 88؛ فتح القدیر ج 2/ 202.
- ↑ 100 توبه.
- ↑ شواهد التنزیل ج 1/ 335.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 256.
- ↑ مختصر تاریخ دمشق ج 17/ 118، جمال الدین محمد بن مکرم.
- ↑ 119 توبه.
- ↑ المناقب خوارزمى ص 198؛ الصواعق المحرقه ص 93؛ کفایة الطالب ص 111.
- ↑ مناقب خطیب بغدادى ص 189؛ فرائد السمطین ج 1/ 68؛ الدر المنثور ج 3/ 290.
- ↑ ینابیع المودة ص 119؛ ارجح المطالب ص 60.
- ↑ 58 یونس.
- ↑ خطیب بغدادى تاریخ بغداد ج 5/ 15؛ سیوطى در درالمنثور ج 3/ 308؛ کنجى شافعى در کفایة الطالب ص 237؛ حاکم حسکانى در شواهد التنزیل ج 1/ 268؛ ابن عساکر مشقى در تاریخ دمشق ج 2/ 326.
- ↑ 17 هود.
- ↑ لدر المنثور سیوطى ذیل آیه ج 3/ 324؛ مناقب ابن مغازلى ص 270، ح 318؛ مناقب خوارزمى ص 197؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 275 و 282، ح 372 و 387؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 1/ 208؛ الکشف و البیان ثعلبى؛ جامع البیان فى تفسیر القرآن طبرى ج 12/ 10؛ کنز العمال متقى هندى حنفى ج 1/ 251؛ تذکرة الخواص الامة سبط ابن جوزى ص 20؛ کفایة الطالب کنجى شافعى ص 111؛ فرائد السمطین حموینى ج 1/ 338؛ ینابیع الموده قندوزى ص 74؛ ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ص 276، ح 36.
- ↑ بصائر الدرجات؛ امالى شیخ مفید؛ کشف الغمه اربلى؛ تفسیر عیاشى.
- ↑ 7 رعد.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 294؛ تفسیر الکبیر فخر رازى ج 19/ 14؛ تفسیر التهذیب بیهقى شافعى؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالکی ص 105؛ الدر المنثور سیوطى سوره رعد ذیل آیه؛ تفسیر ابن کثیر ذیل آیه؛ کفایة الطالب گنجى شافعى ص 109؛ جامع البیان طبرى ج 13/ 72؛ بحر المحیط ابو حیان اندلسى ذیل آیه؛ فرائد السمطین حموینى ج 1/ 148؛ نور الابصار شبلنجى ص 70؛ مجمع الزوائد نور الدین هیثمى ج 7/ 41؛ ینابیع المودة قندوزى؛ احقاق الحق ج 3/ 87؛ المستدرک على الصحیحین ج 3/ 129.
- ↑ 29 رعد.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 305؛ ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ص 284؛ الریاض النضرة محب الدین طبرى ص 5؛ الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمى ص 8؛ الدر المنثور سیوطى ج 4/ 59؛ الجامع لاحکام القران قرطبى ج 9/ 317؛ کنز العمال متقى هندى ج 5/ 34؛ ینابیع المودة قندوزى ص 131؛ مناقب ابن مغازلى ص 268.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 306؛ ینابیع المودة قندوزى ص 109؛ الدر المنثور 4/ 59.
- ↑ 43 رعد
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 307؛ ینابیع المودة ص 102.
- ↑ مناقب الامام على بن ابى طالب ابن مغازلى ص 313؛ ینابیع الموده قندوزى ص 121؛ الدر المنثور سیوطى ج 4/ 669؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 307؛ ما نزل القران فى على علیه السّلام حسین بن حکم حبرى ص 285.
- ↑ تفسیر المیزان 11/ 388.
- ↑ 24 ابراهیم.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 311؛ کفایة الطالب گنجى شافعى ص 220؛ المستدرک على الصحیحین حاکم نیشابورى ج 3/ 126؛ اسدالغابه ابن اثیر ج 4/ 22؛ تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانى ج 6/ 320؛ فیض القدیر مناوى ج 3/ 46.
- ↑ 47 حجر.
- ↑ ارجح المطالب ص 73 از عبداللّه بسمل هندى.
- ↑ 43 نحل.
- ↑ جامع البیان طبرى 17/ 5.
- ↑ «133 آل عمران»
- ↑ غایة المرام بحرانى ص 240.
- ↑ الاستیعاب 3/ 74؛ کنز العمال 3/ 95؛ تذکرة الخواص ص 87؛ سنن ابى داود 4/ 114؛ ذخایر العقبى ص 81؛ فرائد السمطین 1/ 66.
- ↑ 81 اسراء
- ↑ حسکانى در شواهد التنزیل.
- ↑ احمد بن حنبل در مسند ج 1/ 84 و 151؛ نسائى در الخصائص ص 31؛ خطیب بغدادى در موضع اوهام- الجمع و التفریق ج 2/ 432؛ خطیب بغدادى در تاریخ بغداد ج 13/ 302؛ حاکم نیشابورى در المستدرک ج 2/ 368؛ خوارزمى در المناقب ص 71؛ متقى هندى در کنز العمال ج 6/ 407؛ گنجى شافعى در کفایة الطالب ص 257.
- ↑ 7 کهف.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 354 و 395؛ مناقب على ابن ابى طالب علیه السّلام ابن مغازلى ص 105، ح 148؛ حلیة الاولیاء حافظ ابو نعیم اصفهانى ج 1/ 71؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید معتزلى ج 9/ 166؛ المناقب موفق خوارزمى ص 69؛ ترجمه امیر المؤمنین علیه السّلام من تاریخ دمشق ابن عساکر ج 2/ 212؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى ص 100؛ اسدالغابه ابن اثیر ج 4/ 23؛ نظم در دار السمطین زرندى حنفى ص 102؛ کنز العمال متقى هندى ج 12/ 222؛ مجمع الزوائد هیثمى ج 9/ 121
- ↑ 96 مریم.
- ↑ نمونه متن عربى یک حدیث در فضیلت حضرت على علیه السّلام مطابق آیه شریفه 96 مریم.- آیه مذکور؛ روح المعانى ج 16/ 130؛ نظم درر السمطین ص 85؛ مجمع الزوائد هیثمى ج 9/ 125؛ ریاض النضرة طبرى ج 2/ 207؛ فرائد السمطین حموینى ج 1/ 79؛ کشاف زمخشرى ج 2/ 425؛ جامع لاحکام القران ج 11/ 161؛ ذخائر العقبى طبرى ص 89؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالکی؛ المناقب خوارزمى ص 197.
- ↑ 25 تا 31 طه.
- ↑ سیوطى در الدر المنثور؛ حاکم حسکانى در شواهد التنزیل ج 1/ 368؛ حافظ محدث ابو نعیم اصفهانى در ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام؛ ابن عساکر در ترجمه امام امیر المؤمنین على علیه السّلام از تاریخ دمشق ج 1/ 120؛ ابن مغازلى در المناقب ص 328، ح 375؛ احمد بن حنبل در حدیث 280 از باب فضائل امیر المؤمنین علیه السّلام از کتاب فضائل ص 202.
- ↑ 19 حج.
- ↑ روح المعانى آلوسى ذیل آیه؛ الکبیر فخر رازى ذیل آیه؛ اسباب النزول سیوطى ذیل آیه؛ الجامع لاحکام القرآن قرطبى ذیل آیه؛ صحیح بخارى 5/ 183، ح 17، ج 6/ 181، ح 264؛ صحیح مسلم 8/ 245؛ المستدرک حاکم نیشابورى 2/ 386؛ اسباب النزول واحدى ص 230؛ الطبقات الکبرى ابن اسد 3/ 17؛ السنن الکبرى بیهقى 3/ 276؛ شواهد النزول حسکانى 1/ 486؛ مناقب الامام على علیه السّلام ابن مغازلى ص 264؛ المناقب خوارزمى ص 104؛ مجمع البیان طبرسى ذیل آیه.
- ↑ 214 الشعراء
- ↑ سیره ابن هشام ج 1/ 280.
- ↑ مانند ابن ابی حریر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه، ابو نعیم، بیهقی، ثعلبی، طبری و ابن اثیر و دیگران. شواهد التنزیل حسکانى 1/ 420؛ الکامل ابن اثیر ج 2؛ التذکرة ابن جوزى ص 44؛ المسند علامه احمد محمد بن حنبل الشیبانى المروزى ج 1/ 111؛ معالم التنزیل بغوى ج 5/ 105؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 2/ 253؛ حیاة الصحابه محمد یوسف حنفى ج 1/ 81؛ الخصائص علامه نسائى ص 18؛ کنز العمال متقى هندى ج 6/ 396؛ ینابیع المودة قندوزى ص 105.
- ↑ 22 لقمان.
- ↑ شواهد التنزیل ج 1/ 444، ح 609؛ ینابیع المودة قندوزى ص 111؛ المناقب خوارزمى ص 35؛ مائه منقبه محمد شاذان ص 71.
- ↑ 18 سجده.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 445؛ الریاض النضره طبرى ص 206؛ تاریخ بغداد خطیب بغدادى 13/ 321؛ ینابیع المودة قندوزى ص 212؛ سیر اعلام البنلاء ذهبى 3/ 415؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید 2/ 196؛ مناقب ابن مغازلى ص 324.
- ↑ 23 احزاب.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 2/ 2؛ ارجح المطالب عبید اللّه بسمل امر تسرى ص 60؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالکی ص 12؛ المناقب خوارزمى ص 188؛ الکاف الشاف ابن حجر عسقلانى ص 120؛ در پاورقى به نقل از ترجمه امیر المؤمنین از سمط النجوم ج 2/ 469؛ الصواعق المحرقه ص 80؛ نور الابصار ص 97؛ الکشف و البیان نیشابورى ثعلبى.
- ↑ 25 احزاب
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى ج 2، ح 631- 634.
- ↑ بحار الانوار 20/ 216.
- ↑ مستدرک حاکم 3/ 32.
- ↑ 33 احزاب.
- ↑ شواهد التنزیل ج 2/ 10.
- ↑ تفسیر المیزان ج 16 ذیل آیه.
- ↑ المیزان ج 16/ 310؛ روح المعانى 12، خبر 22/ 21؛ التحریر و التنویر 22/ 15؛ الدر المنثور 6/ 606؛ مجمع البیان 7 و 8/ 463؛ تفسیر فارسى نمونه 17/ 298.
- ↑ شواهد التنزیل ج 2/ 56؛ مجمع البیان 7 و 8/ 463.
- ↑ مجمعالبیان 7 و 2/ 463؛ شواهد التنزیل ج 2، ح 637 به بعد.
- ↑ شواهد التنزیل ج 2، ح 673 به بعد؛ الدر المنثور سیوطى 6/ 606.
- ↑ الدر المنثور 6/ 606.
- ↑ شواهد التنزیل 2/ 25.
- ↑ شواهد التنزیل 2/ 10 تا 92.
- ↑ نمونه 17/ 302.
- ↑ دلائل النبوة للبیهقى 1/ 170؛ البدایة و النهایة 2/ 257؛ الدر المنثور سیوطى 6/ 605؛ مناقب الامام امیر المؤمنین للکوفى 1/ 127؛ اعلام الورى 16؛ المعجم الکبیر 12/ 81/ 12604 و 3/ 57/ 2674؛ مسند احمد بن حنبل 6/ 292- و 4/ 369؛ مستدرک على الصحیحین 3/ 125؛ الفصول المهمه ابن صباغ مالکی؛ مسند طیالسى 8/ 274؛ مشکل الاثار طحاوى 1/ 333؛ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 104؛ تفسیر المراغى 22/ 7؛ مقتل الحسین خوارزمى 1/ 94؛ مقتل الحدیث خوارزمى 1/ 94؛ اسعاف الراغبین ص 107؛ الکامل فى التاریخ ابن اثیر 3/ 204؛ تفسیر التبیان فى معانى القرآن 2/ 125؛ خصائص امیر المؤمنین على بن ابى طالب نسائى ص 72؛ صحیح ترمذى 2/ 301؛ نظم الدار السمطین ص 18؛ عمدة القارى 7/ 529؛ فتح البارى 7/ 12؛ تذکرة الخواص ص 41؛ السیرة الحلییة 3/ 373؛ صحیح مسلم ج 2/ 231؛ تفسیر السراج المیز 3/ 245.
- ↑ 58 احزاب.
- ↑ کشاف زمخشرى 3/ 559؛ اسباب النزول واحدى نیشابورى ص 273؛ علامه الامر تسرى در ارجح المطالب ص 515؛ الجامع لاحکام القرآن قرطبى 14/ 240؛ تفسیر بیضاوى ج 4/ 47؛ مناقب مرتضویه ص 60.
- ↑ صحیح بخارى جزء 5/ 26.
- ↑ صحیح مسلم 4/ 1903.
- ↑ مجمع البیان 8/ 580.
- ↑ 24 صافات:
- ↑ لامه جوینى در فرائد السمطین 1/ 78، ح 46؛ ابن حجر در الصواعق المحرقه ص 91؛ علامه زرندى در نظم درر السمطین ص 109؛ حسکانى در شواهد التنزیل 2/ 106؛ خوارزمى در المناقب ص 186؛ حبرى در ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام ص 312؛ قندوزى در ینابیع المودة ص 257؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه فصل اول؛ واحدى در اسباب النزول؛ ابو بکر حسینى شافعى در رشفة الصادى ص 24.:
- ↑ مجمع البیان ذیل آیه شریفه.
- ↑ 130 صافات.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 110- 112؛ الدر المنثور سیوطى 5/ 286.
- ↑ تفسیر الکشاف 2/ 339؛ الصواعق المحرقه ابن حجر ص 87؛ مطالب السئوول فى مناقب آل الرسول محمد بن طلحه شافعى ص 3؛ مناقب خوارزمى ص 35؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى 26.
- ↑ 22 زمر.
- ↑ اسباب النزول واحدى ص 263؛ اسنى المطالب وصالى فصل 13؛ ینابیع المودة قندوزى ص 212؛ تفسیر بیضاوى جزء 4، ص 96؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى ص 88؛ الریاض النضرة طبرى 2/ 207؛ تفسیر الجامع لاحکام القرآن قرطبى 15/ 247؛ الفتح المبین احمد زینى دحلال ص 154.
- ↑ 32 و 33 زمر.
- ↑ ما نزل من القرآن فى على علیه السّلام حبرى ص 315؛ کفایة الطالب ص 109؛ تاریخ دمشق ابن عساکر ج 2/ 418؛ الدر المنثور 7/ 228؛ المناقب ابن مغازلى ص 269، ح 317؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 121؛ تفسیر الجامع لاحکام القرآن قرطبى 15/ 256؛ ارجح المطالب بسمل تسرى ص 60.
- ↑ 23 شوری.
- ↑ تفسیر نسفى ج 4/ 94.
- ↑ تفسیر الکشاف: تفسیر سوره شورى؛ نور الابصار شبلنجى ص 112؛ اسعاف الراغبین ص 105.
- ↑ مناقب ابن مغازلى ص 307؛ کفایة الطالب شافعى ص 91؛ مجمع الزوائد هیثمى شافعى 9/ 168.
- ↑ 41 زخرف.
- ↑ الدر المنثور 7/ 380؛ ینابیع المودة قندوزى ص 98؛ المناقب ابن مغازلى ص 274؛ المستدرک على الصحیحین 3/ 126؛ الفردوس شیرویه دیلمى 3/ 154؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 152؛ مسند احمد بن حنبل 2/ 85 و 87 و 5/ 37، 39، 44؛ ارجح المطالب بسمل امر تسرى ص 74؛ خصائص نسائى ص 85؛ ترجمه الامام على علیه السّلام از تاریخ دمشق 2/ 369.
- ↑ 57 زخرف.
- ↑ فضائل الصحابه احمد بن حنبل ص 172؛ ینابیع المودة قندوزى ص 109؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى ص 92؛ المناقب خوارزمى ص 233؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 159؛ الصواعق المحرقه ابن حجر ص 121؛ تاریخ الخلفاء سیوطى ص 117؛ الخصائص نسائى ص 39.
- ↑ 21 جاثیه.
- ↑ مفاتیح الغیب فخر رازی در تفسیر آیه؛ تذکرة الخواص سبط ابن الجوزی ص 21؛ مناقب الخطیب البغدادی ص 186؛ کفایة الطالب محمد گنجی شافعی ص 120؛ ارجح المطالب علامه هندی الامر تسری ص 62؛ شواهد التنزیل حسکانی: 2/ 168.
- ↑ 30 محمد.
- ↑ جامع الاصول ابن اثیر 9/ 473؛ تاریخ دول الاسلام ذهبى 1/ 20؛ اسدالغابه ابن اثیر 4/ 29؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 178؛ الصواعق المحرقه هیثمى ص 172؛ دلائل الصدق مظفر ح 2/ 152؛ استیعاب ابن عبدالبر 2/ 464؛ کفایة الطالب گنجى شافعى ص 111؛ المناقب ابن مغازلى ص 315؛ صحیح ترمذى 5/ 498، ح 3800؛ الدر المنثور سیوطى ذیل آیه؛ روح المعانى آلوسى ذیل آیه؛ الریاض النضرة طبرى ذیل آیه.
- ↑ 29 فتح.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 180.
- ↑ ارجح المطالب علامه هندى عبید اللّه بسمل ص 88.
- ↑ 54- 55 قمر.
- ↑ لمناقب خوارزمى ص 195؛ ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى محب الدین از محب الدین طبرى ص 61؛ مناقب خطیب بغدادى ص 186؛ توضیح الدلائل علامه شهاب الدین حسینى شافعى ص 167؛ بحر المناقب علامه درویشى برهان صنفى ص 158؛ ارجح المطالب علامه تسرى ص 82.
- ↑ 19، 20 و 22 الرحمن.
- ↑ نور الابصار شبلنجى ص 115؛ الدر المنثور سیوطى 6/ 142؛ الفصول المهمه نور الدین على بن محمد بن صباغ مالکی در مقدمه؛ ینابیع المودة حافظ قندوزى ص 118؛ المناقب ابن مغازلى حافظ ابوالحسن بن المغازلى شافعى ص 339؛ شواهد التنزیل ج 2/ 120؛ مناقب المرتضوى ترمذى باب الاول؛ تذکرة الخواص ابن جوزى ص 245؛ مقتل الحسین خوارزمى ص 112.
- ↑ 10 و 11 واقعه
- ↑ تاریخ طبرى 3/ 312. علی فرمود: من اول مسلمان و اولین کسی هستم که با رسولالله صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم نماز خواندم. مسند الامام ابى حنیفه 1/ 111.
- ↑ مناقب خطیب بغدادى ص 187؛ المناقب خوارزمى ص 195؛ البدایة و النهایة ابن کثیر شافعى 1/ 231؛ میزان الاعتدال ذهبى شافعى 1/ 536؛ ارجح المطالب بسمل ص 81؛ سنن ترمذى 13/ 176؛ المعارف ابن قتیبه ص 169.
- ↑ تلخیص از کتاب فروع ابدیت استاد سبحانى ج 1/ 239.
- ↑ 27 واقعه.
- ↑ شواهد التنزیل حاکم حسکانى 2/ 220؛ مجمع الزوائد نور الدین هیثمى 9/ 222؛ لسان المیزان ابن حجر 1/ 395؛ المناقب خوارزمى ص 20؛ تاریخ الامم و الملوک طبرى 2/ 212؛ طبقات ابن سعد 8/ 17؛ تاریخ دمشق ابن عساکر 1/ 67؛ استیعاب ابن عبدالبر 2/ 459؛ اسدالغابه ابن اثیر 3/ 414؛ الاصابه ابن حجر عسقلانى 2/ 480؛ نظم درر السمطین جمال الدین زرندى ص 84؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى ص 59؛ ینابیع المودة قندوزى ص 61.
- ↑ 19 حدید.)
- ↑ ارجح المطالب تسرى ص 60.
- ↑ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 146؛ المناقب عینى ص 28- 20.
- ↑ شواهد التنزیل ج 2/ 224؛ تاریخ دمشق ابن عساکر 2/ 282؛ المناقب ابن مغازلى ص 245؛ کفایة الطالب گنجى ص 123؛ کنز العمال متقى هندى 11/ 601؛ ینابیع المودة قندوزى ص 124.
- ↑ 12- 13 مجادله.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 232؛ لباب النقول سیوطى 2/ 81؛ احکام القرآن جصاص 3/ 526؛ جامع البیان فى تفسیر القرآن طبرى 28/ 14؛ صحیح ترمذى 5/ 80؛ المستدرک على الصحیحین حاکم 2/ 481؛ الدر المنثور سیوطى 6/ 185؛ میزان الاعتدال ذهبى 3/ 146؛ المناقب ابن مغازلى ص 325؛ خصائص امیر المؤمنین نسائى ص 39؛ تفسیر ابن کثیر 4/ 324؛ المناقب خوارزمى ص 195.
- ↑ 4 تحریم.
- ↑ الدر المنثور سیوطى 6/ 244.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 263؛ مجمع البیان طبرسى 10/ 475.
- ↑ 12 حاقه
- ↑ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 121؛ مجمع الزائد هیثمى 1/ 131؛ الدر المنثور سیوطى 6/ 260؛ جامع البیان طبرى 29/ 35؛ حلیة الاولیاء ابو نعیم 1/ 67؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید 4/ 319؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 271؛ کنز العمال متقى هندى 15/ 157؛ ینابیع المودة قندوزى ص 120؛ کشاف زمخشرى ذیل آیه حاقه؛ اسباب النزول واحدى نیشابورى ص 339؛ نظم درر السمطین زرندى ص 92؛ شرح المقاصد تفتازانى 2/ 220؛ المناقب خوارزمى ص 199؛ کفایة الطالب گنجى ص 110.
- ↑ 1- 3 معارج.
- ↑ تفسیر روح المعانى 16/ 95.
- ↑ کتاب الغدیر امینی 1/ 472
- ↑ حافظ ابو عبید هروى در غریب القرآن؛ ابو بکر نقاش موصلى در شفاء الصدور؛ ابو اسحاق ثعلبى نیشابورى در الکشف و البیان ص 234؛ ابو بکر یحیى قرطبى در الجامع لاحکام القرآن 18/ 181؛ سبط ابن جوزى حنفى در تذکرة الخواص ص 30؛ حموینى در فرائد السمطین 1/ 82؛ شیخ محمد زرندى حنفى در نظم درر السمطین ص 93؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه ص 41؛ ابوالسعود عمادى در ارشاد العقل السلیم الى مزایا القرآن الکریم 9/ 29؛ شیخ زین الدین مناوى شافعى در فیض الغدیر فى شرح الجامع الکبیر 6/ 218؛ شیخ محمد صدرالعالم سبط الشیخ ابى الرضا در معارج العلى فى مناقب المرتضى؛ شیخ محمد عبده مصرى در المنار 6/ 464؛ السید مومن شبلنجى شافعى در نور الابصار ص 78؛ به نقل از الغدیر امینى ج 1/ 460.
- ↑ 5- 9 انسان.
- ↑ تفسیر روح المعانى ج 16/ 269؛ شواهد التنزیل ج 2/ 403؛ الکبیر 30/ 216؛ تفسیر ابى السعود- 9/ 73؛ روح البیان 10/ 368 مانند کشف الاسرار؛ کشف الاسرار 10/ 320؛ الدر المنثور 8/ 371؛ و کتب زیر با اختلاف نقل کردهاند: معالم التنزیل بغوى 5/ 498؛ الجامع الاحکام القرآن 19/ 127؛ بحر المحیط 10/ 362؛ التحریر و التنویر 29/-.
- ↑ 12 شمس.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 335؛ خصائص امیر المؤمنین علیه السّلام نسائى ص 39؛ تاریخ الامم و الملوک طبرى 2/ 123؛ المعجم الکبیر طبرانى 8/ 45؛ تاریخ الخلفاء سیوطى ص 173؛ الطبقات الکبرى ابن سعد 3/ 35؛ الکنى و الاسماء حافظ دولابى 2/ 163؛ المستدرک نیشابورى 3/ 113؛ دلائل النبوه ابو نعیم ص 484؛ السیرة النبوته ابن هشام 1/ 559؛ المناقب مغازلى ص 8؛ الامامة و السیاسه ابن قتیبه 1/ 162.
- ↑ 7- 8 بینه.
- ↑ جامع البیان فى تفسیر القرآن طبرى 30/ 171؛ الدر المنثور سیوطى 6/ 379؛ کنز العمال فاضل متقى 6/ 403؛ کفایة الطالب گنجى ص 118؛ المناقب خوارزمى ص 187؛ مناقب مرتضوى محمد صالح کشفى ص 47؛ تهذیب التهذیب ابن حجر هیثمى شافعى 9/ 419؛ روح المعانى آلوسى 20/ 207؛ التذکرة سبط ابن جوزى ص 22؛ نور الابصار شبلنجى ص 70؛ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 357؛ سعدالسعود ابن طاوس ص 108؛ الفصول المهمه ابن صباع مالکی ص 122؛ ذخائر العقبى محب طبرى ص 96.
- ↑ 1- 3 عصر.
- ↑ شواهد التنزیل حسکانى 2/ 372.
- ↑ الدر المنثور سیوطى 6/ 392؛ روح المعانى آلوسى 30/ 228؛ کفایة الطالب گنجى ص 135؛ قرطبى اندلسى در تفسیرش 20/ 180؛ نزهة المجالس عبدالرحمن صفدرى شافعى 2/ 173؛ الامامة و السیاسه ابن قتیبه ص 67؛ مناقب خطیب بغدادى ص 318.
- ↑ 1- 4 اخلاص.
- ↑ ینابیع المودة قندوزى ص 125؛ مناقب ابن مغازلى ص 69.