۸۷٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
ایندو با هم خیلى فرق دارد که کارى که به هر حال آن را انجام مىدادند توجیهش در خارج این طور باشد (نه اینکه در واقع این طور بود) که بگویند [آنها که مرتکب این خطا شدند]خیال مىکردند مقصود پیغمبر این بوده و در نتیجه گفته پیغمبر را به این صورت توجیه کردند | ایندو با هم خیلى فرق دارد که کارى که به هر حال آن را انجام مىدادند توجیهش در خارج این طور باشد (نه اینکه در واقع این طور بود) که بگویند [آنها که مرتکب این خطا شدند]خیال مىکردند مقصود پیغمبر این بوده و در نتیجه گفته پیغمبر را به این صورت توجیه کردند | ||
و یا اینکه بگویند نصّ آیه قرآن با این صراحت را کنار گذاشتند یا قرآن را تحریف کردند.<ref>مجموعه آثار استاد | و یا اینکه بگویند نصّ آیه قرآن با این صراحت را کنار گذاشتند یا قرآن را تحریف کردند.<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج4، ص: 769-768</ref> | ||
=امام محمد باقر علیه السلام= | =امام محمد باقر علیه السلام= | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند : | شهید مطهری در این زمینه نخست روایات ذیل را نقل می کند : | ||
در «كافى» كتاب الحجة، برخى | در «كافى» كتاب الحجة، برخى روایات نقل مى كند مبنى بر اینكه: | ||
كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة | كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة یجهد فیها نفسه و لا امام له من اللّه فسعیه غیر مقبولref>(کافی ج 1ص 183 )</ref> | ||
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا | «هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برایش معیّن كرده نداشته باشد عملش مردود است». | ||
و | و یا اینكه: | ||
لا | لا یقبل اللّه اعمال العباد الّا بمعرفته | ||
«خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمى | «خدا اعمال بندگان را بدون آنكه امام زمان خودشان را بشناسند نمى پذیرد». | ||
ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند: | ایشان بعد از روایات فوق روایات دیگری را که که مفادشان متفاوت با روایات مذکور است بیان می کند: | ||
در | در عین حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (علیه السلام) نقل مىكند كه: | ||
من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم | من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم یعرفنا و لم ینكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه علیه من طاعتنا، فان یمت على ضلالته یفعل اللّه ما یشاء | ||
«هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه | «هر كه ما را بشناسد مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و هر كه نه بشناسد و نه انكار كند «راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت، اگر به همین حال بمیرد از كسانى است كه كارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | ||
[[محمد بن مسلم]] | [[محمد بن مسلم]] مىگوید: | ||
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو | در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصیر وارد شد و پرسید: چه مىگویى درباره كسى كه در خدا شك كند؟ | ||
امام فرمود: - كافر است. | امام فرمود: - كافر است. | ||
- چه | - چه مىگویى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟ - كافر است. | ||
| | ||
در | در این وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود: «همانا چنین كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد». | ||
و هم در كافى نقل مىكند كه هاشم بن | و هم در كافى نقل مىكند كه هاشم بن البرید (صاحب البرید) گفت: | ||
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در | من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در یك جا گرد آمده بودیم؛ ابو الخطاب پرسید عقیده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چیست؟ من گفتم: به عقیده من كافر است. | ||
[[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر | [[ابو الخطاب]] گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نیست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. | ||
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مىشود؟! | محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مىشود؟! خیر، غیر عارف اگر جاحد نباشد كافر نیست. به این ترتیب ما سه نفر سه عقیده مخالف داشتیم. | ||
موقع حج | موقع حج رسید، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم. | ||
جریان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. | |||
امام فرمود: | امام فرمود: | ||
هنگامى | هنگامى میان شما قضاوت مىكنم و به این سؤال پاسخ مىدهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده گاه من و شما سه نفر همین امشب در منى نزدیك جمره وسطى. | ||
شب كه شد سه نفرى | شب كه شد سه نفرى رفتیم. امام در حالى كه بالشى را به سینه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد: - چه مىگویید درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آیا آنها به وحدانیّت خدا شهادت نمىدهند؟ | ||
من گفتم: چرا. | من گفتم: چرا. | ||
- | - آیا به رسالت پیغمبر گواهى نمىدهند؟ - چرا. | ||
- | - آیا آنها مانند شما امامت و ولایت را مىشناسند؟ - نه. | ||
- پس | - پس تكلیف آنها به عقیده شما چیست؟ - عقیده من این است كه هر كس امام را نشناسد كافر است. | ||
- سبحان اللّه! | - سبحان اللّه! آیا مردم كوچه و بازار را ندیدهاى، سقّاها را ندیدهاى؟ - چرا، دیده و مىبینم. | ||
- | - آیا اینها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج نمىكنند؟ به وحدانیّت خدا و رسالت پیغمبر شهادت نمىدهند؟ - چرا. | ||
- خوب | - خوب آیا اینها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | ||
- پس وضع | - پس وضع اینها چیست؟ - به عقیده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | ||
- سبحان اللّه! | - سبحان اللّه! آیا وضع كعبه و طواف این مردم را نمىبینى؟ هیچ نمىبینى كه اهل یمن چگونه به پرده هاى كعبه مى چسبند؟ | ||
- چرا. - | - چرا. - آیا اینها به توحید و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آیا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگیرند؟ حج نمىكنند؟ | ||
- چرا. - خوب | - چرا. - خوب آیا اینها مانند شما امام را مىشناسند؟ - نه. | ||
- | - عقیده شما درباره اینها چیست؟ - به عقیده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | ||
- سبحان اللّه! | - سبحان اللّه! این عقیده، عقیده خوارج است. امام آنگاه فرمود: حالا مایل هستید كه حقیقت را بگویم؟ | ||
هاشم كه به قول مرحوم | هاشم كه به قول مرحوم فیض، مىدانست قضاوت امام بر ضدّ عقیده او است، گفت: نه. | ||
امام فرمود: | امام فرمود: بسیار بد است براى شما كه چیزى را كه از ما نشنیده اید از پیش خود بگویید. | ||
هاشم بعدها به | هاشم بعدها به دیگران چنین گفت: گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأیید مىكند و مىخواهد ما را به سخن او برگرداند <ref>رک به : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 327-320)</ref> | ||
همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند | همانگونه که در روایت مذکور می بینیم امام علیه السلام اندیشه تکفیر منکرین غیر جاحد و غیر عارف به امامت را اندیشه خوارج می داند | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد: | شهید مطهری در ادامه به بررسی روایات دیگری در زمینه ایمان و کفر می پردازد: | ||
در «كافى» آخر «كتاب | در «كافى» آخر «كتاب الایمان و الكفر» بابى دارد تحت عنوان: «با ایمان، هیچ عملى زیان نمىرساند و با كفر، هیچ عملى سود نمىبخشد.» | ||
ولى | ولى روایاتى كه در ذیل این عنوان آمده این عنوان را تأیید نمىكند؛ از آن جمله این روایت است: یعقوب بن شعیب گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: | ||
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا | هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنین؟ قال: لا | ||
«آیا جز مؤمنین كسى دیگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ <ref>«كافى» آخر «كتاب الایمان و الكفر»</ref> | |||
امام فرمود: نه». | امام فرمود: نه». | ||
شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید: | شهید مطهری در تحلیل این روایت می فرماید: | ||
مقصود | مقصود این روایت این است كه خداوند تنها به مؤمنین وعده پاداش داده است و به موجب وعدهاى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مىكند، ولى در غیر مورد اهل ایمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد یا ندهد. | ||
امام با | امام با این بیان مىخواهد بفهماند كه غیر اهل ایمان از نظر اینكه خدا پاداش مىدهد یا نمىدهد در حكم مستضعفین و مرجون لامر اللّه مىباشند؛ باید گفت كار اینها با خداست كه پاداش بدهد یا ندهد. | ||
شهید مطهری بعد از مباحث روایی می فرماید : | شهید مطهری بعد از مباحث روایی می فرماید : | ||
البته | البته روایات مربوطه منحصر به آنچه ما در اینجا نقل كردیم نیست؛ روایات دیگر هم هست. استنباط ما از همه این روایات همین است كه گفتیم. اگر كسى جز این استنباط مىكند و نظر ما را تأیید نمىكند ممكن است نظر خود را مستدل بیان كند، شاید مورد استفاده ما نیز قرار گیرد.<ref>همان</ref> | ||