عبدالسلام الاسمر: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
جز (جایگزینی متن - 'عبد الله' به 'عبدالله') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
نسب او به [[حسن]] بن [[علی بن ابی طالب]] و [[فاطمه|فاطمه الزهرا]] دختر [[رسول اکرم|رسول اسلام]] (ص) می رسد. این هم نسب کامل او: | نسب او به [[حسن]] بن [[علی بن ابی طالب]] و [[فاطمه|فاطمه الزهرا]] دختر [[رسول اکرم|رسول اسلام]] (ص) می رسد. این هم نسب کامل او: | ||
«عبدالسلام الأسمر بن سلیم بن محمد بن سالم بن حمید بن عمران المعروف بالخلیفة بن محیا بن سلیمان -دفین مقبرة سیدی الشعاب بطرابلس لیبیا- بن سالم بن خلیفة بن عمران بن أحمد بن خلیفة -الملقب بفیتور- بن عبدالعزیز بن | «عبدالسلام الأسمر بن سلیم بن محمد بن سالم بن حمید بن عمران المعروف بالخلیفة بن محیا بن سلیمان -دفین مقبرة سیدی الشعاب بطرابلس لیبیا- بن سالم بن خلیفة بن عمران بن أحمد بن خلیفة -الملقب بفیتور- بن عبدالعزیز بن عبدالله -وهو المعروف بنبیل ولد بفاس ودفن بمكة المكرمة- بن عمران بن أحمد بن عبدالله بن عبدالعزیز بن عبدالقادر بن عبد الرحیم بن أحمد بن عبدالله بن إدریس الأصغر بن إدریس الأكبر بن عبدالله الكامل بن الحسن المثنى بن الحسن السبط بن علی بن أبی طالب وابن السیدة فاطمة الزهراء بنت رسول الإسلام محمد بن عبدالله» البته بسیاری از علما در صحت انتساب وی به خاندان [[پیامبر]] صلی الله علیه و آله تردید کرده اند<ref>أغسطینی، سكان لیبیا - القسم الخاص بطرابلس الغرب, ص 110</ref>.مادرش خانم سلیمه دختر شیخ عبدالرحمن بن عبدالواحد الدرعی و ادریسی حسنی از نوادگان شیخ عبدالسلام بن مشیش است. | ||
شیخ عبدالسلام را «الاسمر» مینامیدند، زیرا او شبهای تاریک را به اطاعت خدا میگذراند. این نژاد در مغرب دور زندگی می کرد.این سلسله در سایه دولت ادریسی که توسط رئیس آن ادریس بزرگ تأسیس شد و در پی فروپاشی این دولت و تعقیب و آزار اعضای خانه ادریسی، «در قبایل مراکش و مراکش پراکنده شد. به مفقود شدن پناه بردند تا اینکه علامت آن نسب را برداشتند و رنگ خود را بادیه نشین کردند» و در اواخر قرن چهارم هجری عده ای از این سلسله در «[[تونس]]» به [[آفریقا]] آمدند: عبدالله بن عمران ملقب به «نبیل». الادریسی و خانواده او و برخی از پسر عموهایش و در تونس و تحت سرپرستی اولاد <ref>مخلوف، تنقیح روضة الأزهار، ص : 62</ref>. سعید - نبیل و خاندانش از یاران وفادار اولاد سعید شدند<ref>مصطفى عمران رابعة، رسائل الأسمر"عبدالسلام بن سلیم الأدریسی الحسنی" إلى مریدیه، ط 1، المدار الإسلامی، ص 13</ref>. | شیخ عبدالسلام را «الاسمر» مینامیدند، زیرا او شبهای تاریک را به اطاعت خدا میگذراند. این نژاد در مغرب دور زندگی می کرد.این سلسله در سایه دولت ادریسی که توسط رئیس آن ادریس بزرگ تأسیس شد و در پی فروپاشی این دولت و تعقیب و آزار اعضای خانه ادریسی، «در قبایل مراکش و مراکش پراکنده شد. به مفقود شدن پناه بردند تا اینکه علامت آن نسب را برداشتند و رنگ خود را بادیه نشین کردند» و در اواخر قرن چهارم هجری عده ای از این سلسله در «[[تونس]]» به [[آفریقا]] آمدند: عبدالله بن عمران ملقب به «نبیل». الادریسی و خانواده او و برخی از پسر عموهایش و در تونس و تحت سرپرستی اولاد <ref>مخلوف، تنقیح روضة الأزهار، ص : 62</ref>. سعید - نبیل و خاندانش از یاران وفادار اولاد سعید شدند<ref>مصطفى عمران رابعة، رسائل الأسمر"عبدالسلام بن سلیم الأدریسی الحسنی" إلى مریدیه، ط 1، المدار الإسلامی، ص 13</ref>. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
الاسمر به مدت هفت سال به دریافت علوم مختلف اسلامی نزد شیخ عبدالواحد الدکالی ادامه داد و پس از این مدت شیخ دکالی را شگفت زده کرد و گفت:((یا عبدالسلام برو تا مردم از تو بهره مند شوند، پیرمرد پیر را خدمت نمی کند)).و شیخ الدکالی خود بر تدریسش بر او راضی نشد و او را در طلب علم و دانش تشویق نمود و جمعاً اساتید او به هشتاد شیخ رسید که از آنان بهره مند شد که برجسته ترین آنها عبارتند از<ref>الأنوار السنیة/ عبدالسلام الأسمر</ref>: | الاسمر به مدت هفت سال به دریافت علوم مختلف اسلامی نزد شیخ عبدالواحد الدکالی ادامه داد و پس از این مدت شیخ دکالی را شگفت زده کرد و گفت:((یا عبدالسلام برو تا مردم از تو بهره مند شوند، پیرمرد پیر را خدمت نمی کند)).و شیخ الدکالی خود بر تدریسش بر او راضی نشد و او را در طلب علم و دانش تشویق نمود و جمعاً اساتید او به هشتاد شیخ رسید که از آنان بهره مند شد که برجسته ترین آنها عبارتند از<ref>الأنوار السنیة/ عبدالسلام الأسمر</ref>: | ||
الشیخ | الشیخ عبدالله العبادی. | ||
الشیخ محمد عبد الرحمن الحطاب (الكبیر). | الشیخ محمد عبد الرحمن الحطاب (الكبیر). |
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۰۱
نام | عبدالسلام الأسمر بن سلیم بن محمد بن سالم بن حمید بن عمران |
---|---|
نامهای دیگر | عبدالسلام الاسمر |
درگذشت | 981ق |
عبدالسلام الأسمر بن سلیم الفیتوری الإدریسی الحسنی او را از مهم ترین علما و مدافعان اسلام در قرن دهم هجری می دانند.از برجسته ترین شیوخ تصوف و یکی از مهمترین ارکان نهضت علمی و وکالت در مغرب اسلامی است[۱].رویکرد حمایتی و اصلاحی او شامل توجه به طبقات مختلف جامعه بود و محدود به طبقه تحصیلکرده نبودتا آنجا که او را پیشوای معنوی و سنگ بنای تحکیم اسلام در مغرب اسلامی قرار داد و با گذشت پنج قرن از رحلتش، هنوز تأثیرش در سطوح علمی و اجتماعی روشن و تأثیرگذار است [۲].عبدالسلام الاسمر در قرن یازدهم هجری به دنیا آمد و پدرش غلام بود[۳][۴].
نسبت
نسب او به حسن بن علی بن ابی طالب و فاطمه الزهرا دختر رسول اسلام (ص) می رسد. این هم نسب کامل او:
«عبدالسلام الأسمر بن سلیم بن محمد بن سالم بن حمید بن عمران المعروف بالخلیفة بن محیا بن سلیمان -دفین مقبرة سیدی الشعاب بطرابلس لیبیا- بن سالم بن خلیفة بن عمران بن أحمد بن خلیفة -الملقب بفیتور- بن عبدالعزیز بن عبدالله -وهو المعروف بنبیل ولد بفاس ودفن بمكة المكرمة- بن عمران بن أحمد بن عبدالله بن عبدالعزیز بن عبدالقادر بن عبد الرحیم بن أحمد بن عبدالله بن إدریس الأصغر بن إدریس الأكبر بن عبدالله الكامل بن الحسن المثنى بن الحسن السبط بن علی بن أبی طالب وابن السیدة فاطمة الزهراء بنت رسول الإسلام محمد بن عبدالله» البته بسیاری از علما در صحت انتساب وی به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله تردید کرده اند[۵].مادرش خانم سلیمه دختر شیخ عبدالرحمن بن عبدالواحد الدرعی و ادریسی حسنی از نوادگان شیخ عبدالسلام بن مشیش است.
شیخ عبدالسلام را «الاسمر» مینامیدند، زیرا او شبهای تاریک را به اطاعت خدا میگذراند. این نژاد در مغرب دور زندگی می کرد.این سلسله در سایه دولت ادریسی که توسط رئیس آن ادریس بزرگ تأسیس شد و در پی فروپاشی این دولت و تعقیب و آزار اعضای خانه ادریسی، «در قبایل مراکش و مراکش پراکنده شد. به مفقود شدن پناه بردند تا اینکه علامت آن نسب را برداشتند و رنگ خود را بادیه نشین کردند» و در اواخر قرن چهارم هجری عده ای از این سلسله در «تونس» به آفریقا آمدند: عبدالله بن عمران ملقب به «نبیل». الادریسی و خانواده او و برخی از پسر عموهایش و در تونس و تحت سرپرستی اولاد [۶]. سعید - نبیل و خاندانش از یاران وفادار اولاد سعید شدند[۷].
تولد و تربیت
وی در سال 880 هجری قمری منطبق بر حدود 1475 میلادی در شهر زلیتن (غرب لیبی) به دنیا آمد و در سال 981 هجری قمری مطابق با 1573 میلادی تقریباً در آنجا به خاک سپرده شد. پدر شیخ الاسمر در حالی که دو ماه کمتر از دو سال داشت از دنیا رفت، بنابراین مادرش او را بزرگ کرد تا اینکه درگذشت و پس از آن عمویش شیخ احمد بن محمد الفتوری بر تربیت او نظارت داشت.مورخان شیخ احمد را دارای بابی در فهم و حفظ و تسلط عربی و سایر علوم توصیف می کنند و در شعر مهارت داشت. الاسمر در دامان خانواده ای پرورش یافت که دارای میراث علمی غنی و نسب بلندی از دو طرف پدر و مادر بود و همین موارد باعث شد تا او به سمت رشته پزشکی قانونی و وکالت هدایت شود.
عمویش شیخ احمد بن محمد الفتوری او را برای فراگیری قرآن وارد کتاب کرد تا اینکه در مدت کوتاهی از حافظان ماهر شد.عمویش در اوایل نوجوانی او را نزد شیخ عبدالواحد دكالی كه مهم ترین استاد او به شمار می رود، برد و همچنین نزد بسیاری از علمای مالكی و شیوخ تعلیم و رفتار صوفیانه آموخت.
وی از معاصران شیخ احمد زروق، فقیه مشهور مالکی و صاحب اندیشه صحیح صوفیانه بود و با او رابطه محبت آمیزی داشت.شیخ زروق همیشه به دیدار عموی الاسمار، شیخ احمد الفیتوری می رفت.در این بازدیدها توجه ایشان به درخشش الاسمار جلب شد. محقق شمس الدین اللقانی در این باره می گوید: «اگر با شیخم سیدی احمد زروق می رفتیم و سیدی عبدالسلام را نیز ملاقات می کردیم.وقتی او کوچک بودزروق در مورد او گفت:این پسر در طرابلس به بزرگ خواهد رسید تا اینکه از مردم زمان خود پیشی بگیرد.»
الاسمر به مدت هفت سال به دریافت علوم مختلف اسلامی نزد شیخ عبدالواحد الدکالی ادامه داد و پس از این مدت شیخ دکالی را شگفت زده کرد و گفت:((یا عبدالسلام برو تا مردم از تو بهره مند شوند، پیرمرد پیر را خدمت نمی کند)).و شیخ الدکالی خود بر تدریسش بر او راضی نشد و او را در طلب علم و دانش تشویق نمود و جمعاً اساتید او به هشتاد شیخ رسید که از آنان بهره مند شد که برجسته ترین آنها عبارتند از[۸]: الشیخ عبدالله العبادی.
الشیخ محمد عبد الرحمن الحطاب (الكبیر).
الشیخ علی العوسجی.
الشیخ عبد النبی بن عبد المولى.
اخذ خرقه
او اذکار و سلوک را از استادش عبد الواحد بن محمد الدوكالی دریافت کرد. او خرقه اهل تصوف را نیز احمد بن عقبة الحضرمی اخذ نمود.و خود اینگونه روایت کرده است:معلم من عبدالرحمن ابوجعفر آن را برای من پوشانید، از فرزندان ابوجعفر کندی که از طریق دریا به طرابلس در غرب آمده بود.
تاثیر در عالم اسلامی
بسیاری از مورخان و علاقهمندان به تصوف، عبدالسلام الاسمر را عالمی صوفی میدانند که همتای او نسبت به سیره اجداد صالح، جدیت کمتری داشت و برای رفتار الهی تلاش میکرد و از دستورات آنان پیروی میکرد و آنان را به پیروی از تصوف واقعی تشویق میکرد[۹].
شاگردان
سالم السنهوری: شیخ مالکیه در زمان خود. الحطاب (صغیر): صاحب یکی از مشهورترین شرحها بر (مختصر خلیل) که از مهم ترین کتابهای مالکی است. علی بن مصطفی الزرلی: از علمای بزرگ غرب طرابلس. ابراهیم ابوحمیره (بن الحسن بن علی بن ابی طالب، از اولاد رسول اکرم): وصی صالحی که توسط ولی عبدالسلام الاسمر تربیت شد، در زاویه غربی متولد شد و درگذشت.
شعر
شیخ احمد الفتوری عموی شیخ عبدالسلام و مربّی او بود.او شعر می گفت و در آن تجربه و دانش داشت، به طوری که او را کعب بن زهیر و حسن بن ثابت تشبیه می کردند.این موضوع نقش بسزایی در نزدیک شدن الاسمر به شعر داشت. منظومه های شعری و تربیتی و عرفانی او بسیار زیاد بود و برخی از اشعار او نزدیک به چهار هزار بیت را شامل می شد.شیخ الاسمر مقطعات زیادی به زبان عربی دارد که باعث شد بسیاری از مردان و زنان سخنان او را حفظ و تکرار کنند[۱۰].
آثار
شیخ الاسمر در کتابت و تالیف پرکار بودبا این حال، بیشتر نوشته های او در فتنه قتل فرزندش عمران در سال 995 هجری قمری از بین رفت.در زیر نگاهی اجمالی به برخی از کتابهای او آورده شده است که در آن حادثه از دست نرفته است:
(رسالة مختصرة فی العقیدة الإسلامیة وأصولها).
(الوصیة الكبرى).
(الوصیة الوسطى).
(الوصیة الصغرى).
(الأنوار السنیة).
(سفینة البحور).
(العظمة فی التحدث بالنعمة).
(التحفة القدسیة لمن أراد الدخول فی الطریقة العروسیة).
(نصائح التقریب فی حق الفقراء والنقیب).
مجموعة (الأحزاب والأوراد والوظائف).
گفتار
به دنیا مغرور نشوید که خیانتکار است با غرور خود جز ذلت و حقارت نمی افزاید.
شترها را زیاد بار بر آنها نگذاریدزنان را در مسیر ها و راه ها مزاحمت نکنید.
از نشانه سعادت فقیر، تسهیل اطاعت در اوست تأیید سنت در کردار و گفتار و محبت او به صالحان.
درباره او
در ادامه به بررسی کتبی که به شخصیت و زندگی عبدالسلام الاسمر می پردازد اشاره می شود:
روضة الأزهار ومنیة السادة الأبرار/ الشیخ كریم الدین البرمونی.
النور النائر/ الشیخ سالم السنهوری.
مواهب الرحیم/ الشیخ محمد بن محمد بن مخلوف الشریف التونسی.
فتح العلیم/ الشیخ عبدالسلام العالم التاجوری.
حوادث العصر/ الشیخ محمد بن نصر.
فتح العلی الأكبر فی تاریخ حیاة سیدی عبدالسلام الأسمر/ أبو علی الطیب بن طاهر الشیخ المصراتی/ منشورات دار الكشاف 1389هـ.
رسالة فی تاریخ الشیخ الأسمر/ الشیخ سالم بن حمودة.
على هامش حیاة سیدی عبدالسلام الأسمر الفیتوری/ محمد بن إسحاق الملیجی الإسكندری/مطبوع مصر، توزیع مكتبة النجاح درطرابلس.
النفحات الشاذلیة والأسرار الأسمریة/ أحمد حامد عبد الكریم، (شیخ الطریقة العروسیة بسوهاج بمصر).
النفحات الفیتوریة / الشریف أحمد بن محمد بن عبد الكریم الشریف (شیخ الطریقة العروسیة بسوهاج بمصر).
أعلام لیبیا/ الشیخ الطاهر الزاوی (مفتی لیبیا).
عبدالسلام الأسمر آراؤه وأفكاره فی میزان الشریعة الإسلامیة / الشیخ الدكتور محمد محمد عزالدین الغریانی.
رسائل الأسمر إلى مریدیه/ الشیخ الدكتور مصطفى رابعة.
القطب الأنور عبدالسلام الأسمر/ الشیخ الأستاذ أحمد القطعانی.
فتح العلیم عن مناقب الشیخ عبدالسلام بن سلیم/ الشیخ مفتاح فرج محمد الفیتوری.
پانویس
- ↑ القطب الأنور عبدالسلام الأسمر / الشیخ الأستاذ أحمد القطعانی
- ↑ رسائل الأسمر إلى مریدیه/ الشیخ الدكتور مصطفى رابعة
- ↑ جورج ریمون، من داخل معسكرات الجهاد فی لیبیا، ص 196
- ↑ مصطفى عمران رابعة، رسائل الأسمر"عبدالسلام بن سلیم الأدریسی الحسنی" إلى مریدیه، ط 1، المدار الإسلامی، ص 16
- ↑ أغسطینی، سكان لیبیا - القسم الخاص بطرابلس الغرب, ص 110
- ↑ مخلوف، تنقیح روضة الأزهار، ص : 62
- ↑ مصطفى عمران رابعة، رسائل الأسمر"عبدالسلام بن سلیم الأدریسی الحسنی" إلى مریدیه، ط 1، المدار الإسلامی، ص 13
- ↑ الأنوار السنیة/ عبدالسلام الأسمر
- ↑ عبدالسلام الأسمر آراؤه وأفكاره فی میزان الشریعة الإسلامیة / الشیخ الدكتور محمد محمد عزالدین الغریانی
- ↑ أحمد حامد/ الطبقات العروسیة الشاذلیة ص 24