حکمت وجود آیات متشابه در قرآن از منظر فریقین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می گردد' به 'می‌گردد'
جز (جایگزینی متن - 'ضیاء ال' به 'ضیاءال')
جز (جایگزینی متن - 'می گردد' به 'می‌گردد')
خط ۱۱: خط ۱۱:
   
   


حاصل شبهه مذکور ان است که تمام اختلافات بین فرق اسلامی به وجود ایات متشابه در قرآن برمی گردد.<ref>تفسیر الرازی ج 7ص 184-185 : إعلم أن من الملحدة من طعن فی القرآن لأجل اشتماله على المتشابهات ، وقال : إنکم تقولون إن تکالیف الخلق مرتبطة بهذا القرآن إلى قیام الساعة ، ثم إنا نراه بحیث یتمسک به کل صاحب مذهب على مذهبه ، فالجبری یتمسک بآیات الجبر ، کقوله تعالى : * ( وجعلنا على قلوبهم أکنة أن یفقهوه وفی آذانهم وقراً ) * ( الأنعام : 103 ) والقدری یقول : بل هذا مذهب الکفار ، بدلیل أنه تعالى حکى ذلک عن الکفار فی معرض الذم لهم فی قوله * ( وقالوا قلوبنا فی أکنة مما تدعونا إلیه وفی آذاننا وقر ) * ( الأنعام : 25 ) وفی موضع آخر * ( وقالوا قلوبنا غلف ) * ( الإسراء : 46 ) وأیضاً مثبت الرؤیة یتمسک بقوله * ( وجوه یومئذ ناضرة ، إلى ربها ناظرة ) * ( القیامة : 22 ، 23 ) والنافی یتمسک بقوله * ( لا تدرکه الأبصار ) * ( الأنعام : 103 ) ومثبت الجهة یتمسک بقوله * ( یخافون ربهم من فوقهم ) * ( النحل : 50 ) وبقوله * ( الرحمان على العرش استوى ) * ( طه : 5 ) والنافی یتمسک بقوله * ( لیس کمثله شیء ) * ( الشورى : 11 ) ثم إن کل واحد یسمی الآیات الموافقة لمذهبه : محکمة ، والآیات المخالفة لمذهبه : متشابهة وربما آل الأمر فی ترجیح بعضها على بعض إلى ترجیحات خفیة ، ووجوه ضعیفة ، فکیف یلیق بالحکیم أن یجعل الکتاب الذی هو المرجوع إلیه فی کل الدین إلى قیام الساعة هکذا ، ألیس أنه لو جعله ظاهراً جلیاً نقیاً عن هذه المتشابهات کان أقرب إلى حصول الغرض</ref>  
حاصل شبهه مذکور ان است که تمام اختلافات بین فرق اسلامی به وجود ایات متشابه در قرآن برمی‌گردد.<ref>تفسیر الرازی ج 7ص 184-185 : إعلم أن من الملحدة من طعن فی القرآن لأجل اشتماله على المتشابهات ، وقال : إنکم تقولون إن تکالیف الخلق مرتبطة بهذا القرآن إلى قیام الساعة ، ثم إنا نراه بحیث یتمسک به کل صاحب مذهب على مذهبه ، فالجبری یتمسک بآیات الجبر ، کقوله تعالى : * ( وجعلنا على قلوبهم أکنة أن یفقهوه وفی آذانهم وقراً ) * ( الأنعام : 103 ) والقدری یقول : بل هذا مذهب الکفار ، بدلیل أنه تعالى حکى ذلک عن الکفار فی معرض الذم لهم فی قوله * ( وقالوا قلوبنا فی أکنة مما تدعونا إلیه وفی آذاننا وقر ) * ( الأنعام : 25 ) وفی موضع آخر * ( وقالوا قلوبنا غلف ) * ( الإسراء : 46 ) وأیضاً مثبت الرؤیة یتمسک بقوله * ( وجوه یومئذ ناضرة ، إلى ربها ناظرة ) * ( القیامة : 22 ، 23 ) والنافی یتمسک بقوله * ( لا تدرکه الأبصار ) * ( الأنعام : 103 ) ومثبت الجهة یتمسک بقوله * ( یخافون ربهم من فوقهم ) * ( النحل : 50 ) وبقوله * ( الرحمان على العرش استوى ) * ( طه : 5 ) والنافی یتمسک بقوله * ( لیس کمثله شیء ) * ( الشورى : 11 ) ثم إن کل واحد یسمی الآیات الموافقة لمذهبه : محکمة ، والآیات المخالفة لمذهبه : متشابهة وربما آل الأمر فی ترجیح بعضها على بعض إلى ترجیحات خفیة ، ووجوه ضعیفة ، فکیف یلیق بالحکیم أن یجعل الکتاب الذی هو المرجوع إلیه فی کل الدین إلى قیام الساعة هکذا ، ألیس أنه لو جعله ظاهراً جلیاً نقیاً عن هذه المتشابهات کان أقرب إلى حصول الغرض</ref>  




خط ۳۶: خط ۳۶:




پاسخ  پنجم : :  از انجا که قرآن برای همه اقشار – اعم از عوام و خواص – نازل شده است از طرفی برای قشر عوام درک برخی از مفاهیم ومعارف سخت و دشوار است از اینرو لازم است این بخش از معارف با الفاظی بظاهر ساده اما امیخته به نکات عمیق باشد که عوام نیز در حدی انرا درک نموده و انگاه بعد از تامل و تدبر در ایات متشابه حقائق بیشتری برایشان روشن گردیده که در نتیجه متشابهات  برایشان  تبدیل به محکمات می گردد .<ref>همان: الوجه الخامس : وهو السبب الأقوى فی هذا الباب أن القرآن کتاب مشتمل على دعوة الخواص والعوام بالکلیة ، وطبائع العوام تنبو فی أکثر الأمر عن إدراک الحقائق ، فمن سمع من العوام فی أول الأمر إثبات موجود لیس بجسم ولا بمتحیز ولا مشار إلیه ، ظن أن هذا عدم ونفی فوقع فی التعطیل ، فکان الأصلح أن یخاطبوا بألفاظ دالة على بعض ما یناسب ما یتوهمونه ویتخیلونه ، ویکون ذلک مخلوطاً بما یدل على الحق الصریح ، فالقسم الأول وهو الذی یخاطبون به فی أول الأمر یکون من باب المتشابهات ، والقسم الثانی وهو الذی یکشف لهم فی آخر الأمر هو المحکمات ، فهذا ما حضرنا فی هذا الباب والله أعلم بمراده- انتهی  </ref>  
پاسخ  پنجم : :  از انجا که قرآن برای همه اقشار – اعم از عوام و خواص – نازل شده است از طرفی برای قشر عوام درک برخی از مفاهیم ومعارف سخت و دشوار است از اینرو لازم است این بخش از معارف با الفاظی بظاهر ساده اما امیخته به نکات عمیق باشد که عوام نیز در حدی انرا درک نموده و انگاه بعد از تامل و تدبر در ایات متشابه حقائق بیشتری برایشان روشن گردیده که در نتیجه متشابهات  برایشان  تبدیل به محکمات می‌گردد .<ref>همان: الوجه الخامس : وهو السبب الأقوى فی هذا الباب أن القرآن کتاب مشتمل على دعوة الخواص والعوام بالکلیة ، وطبائع العوام تنبو فی أکثر الأمر عن إدراک الحقائق ، فمن سمع من العوام فی أول الأمر إثبات موجود لیس بجسم ولا بمتحیز ولا مشار إلیه ، ظن أن هذا عدم ونفی فوقع فی التعطیل ، فکان الأصلح أن یخاطبوا بألفاظ دالة على بعض ما یناسب ما یتوهمونه ویتخیلونه ، ویکون ذلک مخلوطاً بما یدل على الحق الصریح ، فالقسم الأول وهو الذی یخاطبون به فی أول الأمر یکون من باب المتشابهات ، والقسم الثانی وهو الذی یکشف لهم فی آخر الأمر هو المحکمات ، فهذا ما حضرنا فی هذا الباب والله أعلم بمراده- انتهی  </ref>  


==دیدگاه مولف کتاب "مقدمه فی اصول التفسیر "-از اعلام اهل سنت – در حکمت وجود متشابه در قرآن==  
==دیدگاه مولف کتاب "مقدمه فی اصول التفسیر "-از اعلام اهل سنت – در حکمت وجود متشابه در قرآن==  
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:




در قرآن کریم هم برای بیان معانی و معارف عالیه اش گاه مطلب بگونه ای تنزل داده می شود تا قابل فهم برای مردم باشد و در همین راستا گاه ممکن است برای برخی این امر موجب سوء استفاده شود از اینرو با قرار دادن محکمات این ابهامات رفع می گردد در واقع محکمات بمنزله معاجمی است که برای فهم متشابهات بدان رجوع می گردد .
در قرآن کریم هم برای بیان معانی و معارف عالیه اش گاه مطلب بگونه ای تنزل داده می شود تا قابل فهم برای مردم باشد و در همین راستا گاه ممکن است برای برخی این امر موجب سوء استفاده شود از اینرو با قرار دادن محکمات این ابهامات رفع می‌گردد در واقع محکمات بمنزله معاجمی است که برای فهم متشابهات بدان رجوع می‌گردد .




Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش