عبدالقاهر بغدادى: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ك' به 'ک'
جز (جایگزینی متن - 'عبد ال' به 'عبدال')
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
خط ۵۲: خط ۵۲:
=زندگی‌نامه=
=زندگی‌نامه=


از آغاز زندگی او اطلاعات اندکی‌ دردست‌ است. گفته‌اند که‌ زادبوم‌ او بغداد بود تا آنکـه‌ پدر وی‌، ابوعبدالله‌ طاهر بن محمد بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌ (د ۳۸۳ق‌ / ۹۹۳م‌) که‌ مردی‌ فرهیخته‌ و دانش‌ اندوخته‌ بود، هر آنچه‌ ازاهل‌ و عیال‌ و ثروت‌ بسیار داشت‌ به‌ همراه‌ خود برداشت‌ و رو به‌ نیشابور نهاد. <ref>خطیب‌، ۹ / ۳۵۸؛ ابن‌عساكر، ۲۵۴</ref>  
از آغاز زندگی او اطلاعات اندکی‌ دردست‌ است. گفته‌اند که‌ زادبوم‌ او بغداد بود تا آنکـه‌ پدر وی‌، ابوعبدالله‌ طاهر بن محمد بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌ (د ۳۸۳ق‌ / ۹۹۳م‌) که‌ مردی‌ فرهیخته‌ و دانش‌ اندوخته‌ بود، هر آنچه‌ ازاهل‌ و عیال‌ و ثروت‌ بسیار داشت‌ به‌ همراه‌ خود برداشت‌ و رو به‌ نیشابور نهاد. <ref>خطیب‌، ۹ / ۳۵۸؛ ابن‌عساکر، ۲۵۴</ref>  


سال ورود خاندان‌ بغدادی به‌ نیشابور روشن نیست‌، اما می‌دانیم‌ که‌ عبدالقاهر در ۳۷۰ق‌ / ۹۸۰م‌ در مناظره‌ای‌ در ناحیه [[خراسان‌]] و احتمالاً در نیشابور شرکت داشته‌ است‌.<ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌...، ۲۲۴</ref> براساس‌ برخی شواهد می‌توان‌ حدس‌ زد زمانی‌ که‌ عبدالقاهر از درسهای‌ شیوخ‌ بغداد بهره‌ برده‌، حدود ۲۰ سال‌ داشته‌ است‌. <ref>نکـ: همو، اصول‌ ...، ۳۱۴- ۳۱۵، نیز نکـ: ادامۀ مقاله‌</ref>  
سال ورود خاندان‌ بغدادی به‌ نیشابور روشن نیست‌، اما می‌دانیم‌ که‌ عبدالقاهر در ۳۷۰ق‌ / ۹۸۰م‌ در مناظره‌ای‌ در ناحیه [[خراسان‌]] و احتمالاً در نیشابور شرکت داشته‌ است‌.<ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌...، ۲۲۴</ref> براساس‌ برخی شواهد می‌توان‌ حدس‌ زد زمانی‌ که‌ عبدالقاهر از درسهای‌ شیوخ‌ بغداد بهره‌ برده‌، حدود ۲۰ سال‌ داشته‌ است‌. <ref>نکـ: همو، اصول‌ ...، ۳۱۴- ۳۱۵، نیز نکـ: ادامۀ مقاله‌</ref>  


عبدالقاهر در نیشابور نیز به‌ تکمیل‌ تحصیلات‌ خود پرداخت‌ و در حلقه درس‌ ابواسحاق‌ اسفراینی‌ (د ۴۱۸ق‌ / ۱۰۲۷م‌) حاضر شد و پس از استاد خویش‌ و به‌ خواست‌ وی‌ بر مسند او تکیه‌ زد و سالیانی‌ به‌ تدریس‌ علوم‌ پرداخت‌. <ref>ابن‌عساكر، همانجا؛ صریفینی‌، ۵۴۵</ref> عبدالقاهر از بسیاری‌ استادان‌ دیگر نیز درس‌ آموخته‌ و [[حدیث‌]] شنیده‌ است‌ که‌ از آن‌ میان‌ می‌توان‌ از ابواحمد عبدالله‌ ابن‌عَدی‌، ابوبکر محمد بن حسن بن فورَک، ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید، ابوعمرو محمد ابن‌ جعفر بن‌ مَطَر و قاضی‌ ابومحمد عبدالله‌ بن‌ عمر مالکی‌ نام‌ برد. <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، اصول‌، ۲۵۳، ۳۱۰، ۳۱۴، الفرق‌، ۶ ؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۳ / ۲۲۳، ۵ / ۱۳۷، ۱۴۱. برای‌ استادان‌ دیگر، نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، اصول‌، ۱۰۴، ۱۴۶، جمـ ، الفرق‌، ۴-۵؛ واحدی، ۳۴، ۳۰۱؛ ابن‌جوزی، ۱ / ۱۳۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۳ / ۳۵۵، ۱۰ / ۲۲۵</ref>  
عبدالقاهر در نیشابور نیز به‌ تکمیل‌ تحصیلات‌ خود پرداخت‌ و در حلقه درس‌ ابواسحاق‌ اسفراینی‌ (د ۴۱۸ق‌ / ۱۰۲۷م‌) حاضر شد و پس از استاد خویش‌ و به‌ خواست‌ وی‌ بر مسند او تکیه‌ زد و سالیانی‌ به‌ تدریس‌ علوم‌ پرداخت‌. <ref>ابن‌عساکر، همانجا؛ صریفینی‌، ۵۴۵</ref> عبدالقاهر از بسیاری‌ استادان‌ دیگر نیز درس‌ آموخته‌ و [[حدیث‌]] شنیده‌ است‌ که‌ از آن‌ میان‌ می‌توان‌ از ابواحمد عبدالله‌ ابن‌عَدی‌، ابوبکر محمد بن حسن بن فورَک، ابوعمرو اسماعیل بن نُجَید، ابوعمرو محمد ابن‌ جعفر بن‌ مَطَر و قاضی‌ ابومحمد عبدالله‌ بن‌ عمر مالکی‌ نام‌ برد. <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، اصول‌، ۲۵۳، ۳۱۰، ۳۱۴، الفرق‌، ۶ ؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۳ / ۲۲۳، ۵ / ۱۳۷، ۱۴۱. برای‌ استادان‌ دیگر، نکـ: بغدادی، عبدالقاهر، اصول‌، ۱۰۴، ۱۴۶، جمـ ، الفرق‌، ۴-۵؛ واحدی، ۳۴، ۳۰۱؛ ابن‌جوزی، ۱ / ۱۳۶؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۳ / ۳۵۵، ۱۰ / ۲۲۵</ref>  


جامعیت‌ علمی‌ عبدالقاهر که‌ گفته‌ می‌شود ۱۷نوع‌ از علوم‌ را تدریس‌ می‌کرده‌ است‌، <ref>مثلاً نکـ: ابن‌ عساكر، همانجا</ref> حلقه درس‌ وی‌ را به‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ حلقه‌های‌ درسی‌ منطقه خراسان‌ و محل‌ توجه‌ دانشجویان‌ آن‌ زمان‌ بدل‌ ساخته‌ بود. <ref>نکـ: صریفینی‌، همانجا؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۶</ref> از شمار شاگردان‌ او، ابوبکر احمدبن‌ حسین‌ بیهقی‌، ابوالقاسم‌ قشیری‌ و امام‌الحرمین‌ جوینی‌ پرآوازه‌ترند. <ref>ابن‌عساكر، همانجا؛ نووی‌، تهذیب‌ ...، ۱(۲) / ۲۶۸؛ ذهبی‌، ۱۷ / ۵۷۲؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۷؛ برای‌ دیگر نامها، نکـ: سلفی‌، ۵۱؛ ابن‌جوزی، همانجا؛ صفدی‌، ۱۹ / ۴۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۴ / ۲۸، ۵ / ۱۴۱-۱۴۳، جمـ، ۱۰ / ۲۲۵</ref>  
جامعیت‌ علمی‌ عبدالقاهر که‌ گفته‌ می‌شود ۱۷نوع‌ از علوم‌ را تدریس‌ می‌کرده‌ است‌، <ref>مثلاً نکـ: ابن‌ عساکر، همانجا</ref> حلقه درس‌ وی‌ را به‌ یکی‌ از مهم‌ترین‌ حلقه‌های‌ درسی‌ منطقه خراسان‌ و محل‌ توجه‌ دانشجویان‌ آن‌ زمان‌ بدل‌ ساخته‌ بود. <ref>نکـ: صریفینی‌، همانجا؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۶</ref> از شمار شاگردان‌ او، ابوبکر احمدبن‌ حسین‌ بیهقی‌، ابوالقاسم‌ قشیری‌ و امام‌الحرمین‌ جوینی‌ پرآوازه‌ترند. <ref>ابن‌عساکر، همانجا؛ نووی‌، تهذیب‌ ...، ۱(۲) / ۲۶۸؛ ذهبی‌، ۱۷ / ۵۷۲؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۷؛ برای‌ دیگر نامها، نکـ: سلفی‌، ۵۱؛ ابن‌جوزی، همانجا؛ صفدی‌، ۱۹ / ۴۶؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۴ / ۲۸، ۵ / ۱۴۱-۱۴۳، جمـ، ۱۰ / ۲۲۵</ref>  


در سرگذشت‌نامه‌ها از نیک طبعی‌ و گشاده‌دستی عبدالقاهر سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌، چنانکـه‌ گفته‌اند: دارایی‌ فراوان خود را در راه‌ کسب دانش و دستگیری از دانش‌آموزان‌ صرف کرد و چیزی‌ برای‌ خود باقی‌ نگذارد؛ <ref>مثلاً نکـ: صریفینی‌، همانجا؛ یافعی‌، ۳ / ۵۲؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۸</ref> اما افزون‌ بر این‌ گزارش‌ مستقل دیگری درباره ویژگی‌های‌ شخصی‌ و زندگی‌ فردی‌ عبدالقاهر، جز اینکـه‌ دخترش‌ را به‌ عقد ابوالمظفر شاهفور (شهفور) بن‌ طاهر اسفراینی‌ (د ۴۷۱ق‌ / ۱۰۷۸م‌) درآورد<ref>نکـ: سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۱، ۶۴</ref> در دست‌ نیست‌ و در نتیجه‌ باید هر گونه‌ ارزیابی‌ دیگر را بر پایه قراین‌ موجود بنا کرد.  
در سرگذشت‌نامه‌ها از نیک طبعی‌ و گشاده‌دستی عبدالقاهر سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌، چنانکـه‌ گفته‌اند: دارایی‌ فراوان خود را در راه‌ کسب دانش و دستگیری از دانش‌آموزان‌ صرف کرد و چیزی‌ برای‌ خود باقی‌ نگذارد؛ <ref>مثلاً نکـ: صریفینی‌، همانجا؛ یافعی‌، ۳ / ۵۲؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۸</ref> اما افزون‌ بر این‌ گزارش‌ مستقل دیگری درباره ویژگی‌های‌ شخصی‌ و زندگی‌ فردی‌ عبدالقاهر، جز اینکـه‌ دخترش‌ را به‌ عقد ابوالمظفر شاهفور (شهفور) بن‌ طاهر اسفراینی‌ (د ۴۷۱ق‌ / ۱۰۷۸م‌) درآورد<ref>نکـ: سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۱، ۶۴</ref> در دست‌ نیست‌ و در نتیجه‌ باید هر گونه‌ ارزیابی‌ دیگر را بر پایه قراین‌ موجود بنا کرد.  


اندک شواهد موجود از سفرهای‌ عبدالقاهر به‌ برخی‌ شهرها مانند بلخ‌ و [[ری‌]] حکـایت‌ دارد. به‌ نظر می‌رسد که‌ اشتغال‌ عمده او در این‌ سفرها، املای حدیث‌ به‌ خواهندگان‌ آن‌ و یا ارشاد و ایراد مناظرات‌ کلامی‌ بوده‌ باشد. <ref>نکـ: بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۲۱۰، الملل‌...، ۱۴۴؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۷ / ۲۴۹، حاشیه‌</ref>  
اندک شواهد موجود از سفرهای‌ عبدالقاهر به‌ برخی‌ شهرها مانند بلخ‌ و [[ری‌]] حکـایت‌ دارد. به‌ نظر می‌رسد که‌ اشتغال‌ عمده او در این‌ سفرها، املای حدیث‌ به‌ خواهندگان‌ آن‌ و یا ارشاد و ایراد مناظرات‌ کلامی‌ بوده‌ باشد. <ref>نکـ: بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۲۱۰، الملل‌...، ۱۴۴؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۷ / ۲۴۹، حاشیه‌</ref>  


سرانجام‌ عبدالقاهر بر اثر واقعه‌ای که‌ از آن‌ باعنوان ‌«فتنه ترکمانان‌» یاد کرده‌اند نیشابور را به‌ قصد اسفراین‌ ترک کرد؛ اما چندی‌ نگذشت‌ که‌ درهمان‌جا درگذشت‌ و در کنار آرامگاه استادش‌ ابواسحاق اسفراینی‌ به‌ خاک سپرده‌ شد.<ref>ابن‌عساكر، ۲۵۳-۲۵۴؛ صریفینی‌، ۵۴۵ - ۵۴۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۷-۱۳۹؛ نیز نکـ: ابن‌خلكان‌، ۶ / ۳۹۴</ref>  
سرانجام‌ عبدالقاهر بر اثر واقعه‌ای که‌ از آن‌ باعنوان ‌«فتنه ترکمانان‌» یاد کرده‌اند نیشابور را به‌ قصد اسفراین‌ ترک کرد؛ اما چندی‌ نگذشت‌ که‌ درهمان‌جا درگذشت‌ و در کنار آرامگاه استادش‌ ابواسحاق اسفراینی‌ به‌ خاک سپرده‌ شد.<ref>ابن‌عساکر، ۲۵۳-۲۵۴؛ صریفینی‌، ۵۴۵ - ۵۴۶؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵ / ۱۳۷-۱۳۹؛ نیز نکـ: ابن‌خلکان‌، ۶ / ۳۹۴</ref>  
بر اساس‌ گزارشی‌ از ذهبی‌ که‌ عبدالقاهر را در هنگام‌ مرگ‌ مردی‌ کهن‌سال‌ خوانده‌ است‌ (۱۷ / ۵۷۳)، احتمالاً سن‌ او در آن‌ زمان‌، هفتاد و بیش‌ از آن‌ بوده‌ است‌؛ و از آنجاکه‌ او در بغداد از ابن‌ عدی‌ (د ۳۶۵ق‌ / ۹۷۶م‌) نیز حدیث‌ شنیده‌ بود، شاید بتوان‌ تولد او را در حدود سال‌ ۳۵۰ق‌ / ۹۶۱م‌ تخمین‌ زد.  
بر اساس‌ گزارشی‌ از ذهبی‌ که‌ عبدالقاهر را در هنگام‌ مرگ‌ مردی‌ کهن‌سال‌ خوانده‌ است‌ (۱۷ / ۵۷۳)، احتمالاً سن‌ او در آن‌ زمان‌، هفتاد و بیش‌ از آن‌ بوده‌ است‌؛ و از آنجاکه‌ او در بغداد از ابن‌ عدی‌ (د ۳۶۵ق‌ / ۹۷۶م‌) نیز حدیث‌ شنیده‌ بود، شاید بتوان‌ تولد او را در حدود سال‌ ۳۵۰ق‌ / ۹۶۱م‌ تخمین‌ زد.  


=آثار=
=آثار=


از عبدالقاهر اشعاری‌ باقی‌ مانده‌ است‌ که‌ بیشتر شیوه نظم‌های‌ تعلیمی‌ را دارد و به‌ ندرت‌ می‌توان‌ در آنها ذوقی‌ یا حلاوتی‌ جست‌. او برخی‌ از اشعار خویش‌ را در نقض‌ و احتجاج‌ بر اهل دیگر فرق‌ کلامی‌ سروده‌ است‌. مجموعه‌ای‌ مشتمل‌ بر حدود ۵۵ بیت را می‌توان‌ از لابه‌لای‌ نگاشته‌های‌ خود وی‌ و آثار دیگر نویسندگان‌، سراغ‌ گرفت‌ <ref>نکـ: بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۴۲، ۴۳، جمـ، الملل‌، ۵۲، ۸۶؛ ثعالبی‌، ۴ / ۴۱۴؛ ابن‌عساكر، ۲۵۴؛ ابن‌شاكر، ۱ / ۶۱۴ - ۶۱۵</ref> آثار دیگری‌ که‌ از عبدالقاهر برجای‌ مانده‌، اندکی‌ است‌ از آنچه‌ او نگاشته‌ است‌:  
از عبدالقاهر اشعاری‌ باقی‌ مانده‌ است‌ که‌ بیشتر شیوه نظم‌های‌ تعلیمی‌ را دارد و به‌ ندرت‌ می‌توان‌ در آنها ذوقی‌ یا حلاوتی‌ جست‌. او برخی‌ از اشعار خویش‌ را در نقض‌ و احتجاج‌ بر اهل دیگر فرق‌ کلامی‌ سروده‌ است‌. مجموعه‌ای‌ مشتمل‌ بر حدود ۵۵ بیت را می‌توان‌ از لابه‌لای‌ نگاشته‌های‌ خود وی‌ و آثار دیگر نویسندگان‌، سراغ‌ گرفت‌ <ref>نکـ: بغدادی‌، عبدالقاهر، الفرق‌، ۴۲، ۴۳، جمـ، الملل‌، ۵۲، ۸۶؛ ثعالبی‌، ۴ / ۴۱۴؛ ابن‌عساکر، ۲۵۴؛ ابن‌شاکر، ۱ / ۶۱۴ - ۶۱۵</ref> آثار دیگری‌ که‌ از عبدالقاهر برجای‌ مانده‌، اندکی‌ است‌ از آنچه‌ او نگاشته‌ است‌:  


==چاپی‌==
==چاپی‌==
خط ۷۶: خط ۷۶:
۲. الایضاح‌ عن‌ اصول‌ صناعة المسّاح‌. <ref>نکـ: دنبالۀ مقاله‌</ref>  
۲. الایضاح‌ عن‌ اصول‌ صناعة المسّاح‌. <ref>نکـ: دنبالۀ مقاله‌</ref>  
۳. [[الفَرق بین‌ الفِرَق‌]]، در ۵باب‌ که‌ با شرح‌ حدیث «افتراق‌ امت‌» آغاز می‌شود و پس‌ از آن‌، در ضمن‌ ۳باب‌ به‌ بیان‌ گرایشهای‌ کلامی‌ در میان‌ [[مسلمانان‌]] می‌پردازد و در پایان‌، به‌ توضیح‌ آنچه‌ خود، گروه‌ رستگاران‌ (الفرقه الناجیه‌) نامیده‌ است‌، می‌پردازد. از میان‌ چاپهای این کتاب‌، چاپ‌ محمد زاهد کوثری‌ (۱۳۶۷ق‌/۱۹۴۸م‌) و چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید (۱۳۸۴ق‌/ ۱۹۶۴م‌) که‌ هر دو در [[قاهره‌]] منتشر شده‌، قابل‌ ذکر است‌. این‌ کتاب‌ در سدۀ ۷ق‌، به‌وسیله عبدالرزاق‌ بن‌ رزق‌ الله‌ رَسعَنی‌ خلاصه‌ شد که‌ با عنوان‌ مختصر کتاب‌ الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ فیلیپ‌ حِتّی‌ در قاهره‌ (۱۹۲۴م‌) به‌ چاپ‌ رسید. همچنین‌ الفرق‌ به‌ وسیله محمد جواد مشکور و با نام‌ تاریخ‌ مذاهب‌ اسلام‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ (تبریز، ۱۳۳۳ش‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌). نیمۀ نخست‌ آن‌ هم‌ توسط خانم‌ سیلی و نیمه دوم‌ آن‌ نیز توسط هالکین‌ به‌ انگلیسی‌ ترجمه‌ و منتشر شده‌ است‌.  
۳. [[الفَرق بین‌ الفِرَق‌]]، در ۵باب‌ که‌ با شرح‌ حدیث «افتراق‌ امت‌» آغاز می‌شود و پس‌ از آن‌، در ضمن‌ ۳باب‌ به‌ بیان‌ گرایشهای‌ کلامی‌ در میان‌ [[مسلمانان‌]] می‌پردازد و در پایان‌، به‌ توضیح‌ آنچه‌ خود، گروه‌ رستگاران‌ (الفرقه الناجیه‌) نامیده‌ است‌، می‌پردازد. از میان‌ چاپهای این کتاب‌، چاپ‌ محمد زاهد کوثری‌ (۱۳۶۷ق‌/۱۹۴۸م‌) و چاپ‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید (۱۳۸۴ق‌/ ۱۹۶۴م‌) که‌ هر دو در [[قاهره‌]] منتشر شده‌، قابل‌ ذکر است‌. این‌ کتاب‌ در سدۀ ۷ق‌، به‌وسیله عبدالرزاق‌ بن‌ رزق‌ الله‌ رَسعَنی‌ خلاصه‌ شد که‌ با عنوان‌ مختصر کتاب‌ الفرق‌ بین‌ الفرق‌، به‌ کوشش‌ فیلیپ‌ حِتّی‌ در قاهره‌ (۱۹۲۴م‌) به‌ چاپ‌ رسید. همچنین‌ الفرق‌ به‌ وسیله محمد جواد مشکور و با نام‌ تاریخ‌ مذاهب‌ اسلام‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ است‌ (تبریز، ۱۳۳۳ش‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌). نیمۀ نخست‌ آن‌ هم‌ توسط خانم‌ سیلی و نیمه دوم‌ آن‌ نیز توسط هالکین‌ به‌ انگلیسی‌ ترجمه‌ و منتشر شده‌ است‌.  
۴. [[الملل‌ و النحل‌]]. این‌ اثر همچون‌ کتاب‌ الفرق‌ به‌ بیان‌ آراء فرقه‌های‌ کلامی‌ در دنیای‌ [[اسلام‌]] پرداخته‌، و با ذکر فضلیت [[اهل‌ سنت‌]] و جماعت‌ خاتمه‌ یافته‌ است‌. بخشی‌ از این‌ کتاب‌ براساس‌ تنها نسخه موجود از آن‌، به‌ کوشش‌ البیر نصری‌ نادر در [[بیروت‌]] (۱۳۹۰ق‌/۱۹۷۰م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. با اینکـه‌ برخی‌ از معاصران‌ بر این‌ باورند که‌ دو کتاب‌ الفرق‌ و الملل‌ بغدادی‌ در اصل یکی‌ خلاصه‌ای‌ از دیگری‌ است‌، <ref>نکـ: حتی‌، ۵؛ عبدالرسول‌، «م‌»؛ سید، ۱۹/۴۷</ref> اما خود مؤلف‌ از آن‌ دو به‌ عنوان‌ کتابی‌ مستقل‌ یاد کرده‌ است‌. <ref>نکـ: الفرق‌، ۱۰۹، ۲۳۰، ۲۷۲، جمـ؛ نیز نکـ: اسفراینی‌، ۱۷۵-۱۷۶؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۰؛ نادر، ۱۷ ببـ، ۳۷</ref>
۴. [[الملل‌ و النحل‌]]. این‌ اثر همچون‌ کتاب‌ الفرق‌ به‌ بیان‌ آراء فرقه‌های‌ کلامی‌ در دنیای‌ [[اسلام‌]] پرداخته‌، و با ذکر فضلیت [[اهل‌ سنت‌]] و جماعت‌ خاتمه‌ یافته‌ است‌. بخشی‌ از این‌ کتاب‌ براساس‌ تنها نسخه موجود از آن‌، به‌ کوشش‌ البیر نصری‌ نادر در [[بیروت‌]] (۱۳۹۰ق‌/۱۹۷۰م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. با اینکـه‌ برخی‌ از معاصران‌ بر این‌ باورند که‌ دو کتاب‌ الفرق‌ و الملل‌ بغدادی‌ در اصل یکی‌ خلاصه‌ای‌ از دیگری‌ است‌، <ref>نکـ: حتی‌، ۵؛ عبدالرسول‌، «م‌»؛ سید، ۱۹/۴۷</ref> اما خود مؤلف‌ از آن‌ دو به‌ عنوان‌ کتابی‌ مستقل‌ یاد کرده‌ است‌. <ref>نکـ: الفرق‌، ۱۰۹، ۲۳۰، ۲۷۲، جمـ؛ نیز نکـ: اسفراینی‌، ۱۷۵-۱۷۶؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۰؛ نادر، ۱۷ ببـ، ۳۷</ref>
۵. الناسخ‌ و المنسوخ‌، که‌ در آن‌ در ضمن‌ ۸ باب‌ به‌ بیان‌ مفهوم‌ و شرایط نسخ‌، و آیات‌ ناسخ‌ و منسوخ‌ [[قرآن‌]] پرداخته‌ شده‌ است‌. این‌ کتاب‌ به‌ کوشش‌ حلمی‌ عبدالهادی‌ در ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌ در [[عمان‌]] به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
۵. الناسخ‌ و المنسوخ‌، که‌ در آن‌ در ضمن‌ ۸ باب‌ به‌ بیان‌ مفهوم‌ و شرایط نسخ‌، و آیات‌ ناسخ‌ و منسوخ‌ [[قرآن‌]] پرداخته‌ شده‌ است‌. این‌ کتاب‌ به‌ کوشش‌ حلمی‌ عبدالهادی‌ در ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌ در [[عمان‌]] به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.


خط ۹۹: خط ۹۹:
۱۰. شرح‌ حدیث‌ افترقت‌ ... که‌ به‌ نظر می‌رسد با آنچه‌ در باب‌ نخست‌ کتاب‌ الفرق‌ آمده‌، همانند است‌؛ <ref>نکـ: حاجی‌خلیفه‌، ۲/۱۰۳۹</ref>
۱۰. شرح‌ حدیث‌ افترقت‌ ... که‌ به‌ نظر می‌رسد با آنچه‌ در باب‌ نخست‌ کتاب‌ الفرق‌ آمده‌، همانند است‌؛ <ref>نکـ: حاجی‌خلیفه‌، ۲/۱۰۳۹</ref>
۱۱. شرح‌ المفتاح‌، در فروع‌ فقه‌ شافعی‌، از آن‌ِ احمدبن‌ ابی‌ احمد، معروف‌ به‌ ابن‌ قاص‌ طبری‌؛ <ref>نووی‌، المجموع‌، ۱/۲۰۸؛ حاجی‌ خلیفه‌، ۲/۱۷۶۹</ref>  
۱۱. شرح‌ المفتاح‌، در فروع‌ فقه‌ شافعی‌، از آن‌ِ احمدبن‌ ابی‌ احمد، معروف‌ به‌ ابن‌ قاص‌ طبری‌؛ <ref>نووی‌، المجموع‌، ۱/۲۰۸؛ حاجی‌ خلیفه‌، ۲/۱۷۶۹</ref>  
۱۲. کتاب‌ الصفات‌ یا الاسماء و الصفات‌ <ref>نکـ: سبكی‌، علی‌، السیف‌...، ۳۲؛ قس‌: حاجی‌ خلیفه‌، ۲/۱۴۳۲</ref>
۱۲. کتاب‌ الصفات‌ یا الاسماء و الصفات‌ <ref>نکـ: سبکی‌، علی‌، السیف‌...، ۳۲؛ قس‌: حاجی‌ خلیفه‌، ۲/۱۴۳۲</ref>
۱۳. العماد فی‌ مواریث‌ العباد؛  
۱۳. العماد فی‌ مواریث‌ العباد؛  
۱۴. الفاخر فی‌ الاوائل‌ و الاواخر؛
۱۴. الفاخر فی‌ الاوائل‌ و الاواخر؛
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
۱۸. القضایا فی‌ الدور و الوصایا، <ref>بغدادی‌، هدیه‌، ۱/۶۰۶</ref> یا الدور؛ <ref>حاجی‌خلیفه‌، ۲/۱۴۱۸؛ نیز نکـ: اسنوی‌، ۱/۱۹۵؛ سیوطی‌، ۱/۳۸۰</ref>
۱۸. القضایا فی‌ الدور و الوصایا، <ref>بغدادی‌، هدیه‌، ۱/۶۰۶</ref> یا الدور؛ <ref>حاجی‌خلیفه‌، ۲/۱۴۱۸؛ نیز نکـ: اسنوی‌، ۱/۱۹۵؛ سیوطی‌، ۱/۳۸۰</ref>
۱۹. کتاب‌ فی‌ الایمان‌، <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، اصول‌، ۲۵۱، ۲۷۰</ref> که‌ همه‌جا با نام‌ الایمان‌ و اصوله‌ آمده‌ است‌؛
۱۹. کتاب‌ فی‌ الایمان‌، <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، اصول‌، ۲۵۱، ۲۷۰</ref> که‌ همه‌جا با نام‌ الایمان‌ و اصوله‌ آمده‌ است‌؛
۲۰. کتاب‌ فی‌السماع‌؛ <ref>شوكانی‌، ۸/۲۶۴</ref>
۲۰. کتاب‌ فی‌السماع‌؛ <ref>شوکانی‌، ۸/۲۶۴</ref>
۲۱. کتاب‌ فی‌ معنی‌ العرش‌؛ <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، همان‌، ۷۸</ref>
۲۱. کتاب‌ فی‌ معنی‌ العرش‌؛ <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، همان‌، ۷۸</ref>
۲۲. کتاب‌ فی‌ معنی‌ لفظتی‌ التصوف‌ و الصوفی‌؛  
۲۲. کتاب‌ فی‌ معنی‌ لفظتی‌ التصوف‌ و الصوفی‌؛  
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
۲۶. الموازنة بین‌ الانبیاء؛ <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، همان‌، ۱۸۰</ref>
۲۶. الموازنة بین‌ الانبیاء؛ <ref>بغدادی‌، عبدالقاهر، همان‌، ۱۸۰</ref>
۲۷. نفی‌ خلق‌ القرآن‌؛
۲۷. نفی‌ خلق‌ القرآن‌؛
۲۸. نقض‌ ما عمله‌ ابوعبدالله الجرجانی‌ فی‌ترجیح‌مذهب‌ ابی‌حنیفة. <ref>برای‌ بخشهایی‌ از این‌ كتاب‌، نکـ: سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۵-۱۴۹، حاشیه‌؛ نیز نکـ: حاجی‌خلیفه‌، ۱/۳۹۸، ۲/۱۲۴۵</ref> این‌ اثر به‌سبب جانب‌داری‌ از [[شافعی‌]]، در مقابل‌ [[جرجانی‌]] که‌ هواخواه‌ [[ابوحنیفه‌]] بود، مناقب‌ الامام‌ الشافعی‌ نیز خوانده‌ شده‌ است‌. <ref>همو، ۲/۱۸۳۹؛ افزون‌ بر منابع‌ پیشین‌، نکـ: ابن‌شاكر، ۱/۶۱۵؛ سبكی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۰؛ صفدی‌، ۱۹/۴۷</ref>   
۲۸. نقض‌ ما عمله‌ ابوعبدالله الجرجانی‌ فی‌ترجیح‌مذهب‌ ابی‌حنیفة. <ref>برای‌ بخشهایی‌ از این‌ کتاب‌، نکـ: سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۵-۱۴۹، حاشیه‌؛ نیز نکـ: حاجی‌خلیفه‌، ۱/۳۹۸، ۲/۱۲۴۵</ref> این‌ اثر به‌سبب جانب‌داری‌ از [[شافعی‌]]، در مقابل‌ [[جرجانی‌]] که‌ هواخواه‌ [[ابوحنیفه‌]] بود، مناقب‌ الامام‌ الشافعی‌ نیز خوانده‌ شده‌ است‌. <ref>همو، ۲/۱۸۳۹؛ افزون‌ بر منابع‌ پیشین‌، نکـ: ابن‌شاکر، ۱/۶۱۵؛ سبکی‌، عبدالوهاب‌، ۵/۱۴۰؛ صفدی‌، ۱۹/۴۷</ref>   


=عقاید کلامی‌ بغدادی‌=
=عقاید کلامی‌ بغدادی‌=
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
بغدادی‌ در کتاب‌ اصول‌الدین‌ کوشیده‌ است‌ تا در قالب‌ ۱۵ اصل که‌ خود آنها را «[[اصول دین]]» می‌خواند، طرح‌ معرفتی‌ منسجمی‌ از [[الهیات‌]] اشاعره‌ پی‌افکند و جالب‌ اینجاست‌ که‌ وی‌ هر یک از این‌ اصول‌ را نیز در قالب‌ ۱۵ مسئله‌ بررسی‌ کرده‌ است‌ و حاصل‌ این‌ طرح‌ ریاضی‌گونه‌ که‌ تأثیر دانش‌ ریاضی‌ را بر دستگاه‌ الهیاتی‌ او نشان‌ می‌دهد، ۲۲۵ مسئلۀ شده‌ است‌. او فشرده این‌ اصول‌ را در کتاب‌ الفرق‌ بین‌ الفرق‌ نیز آورده‌ است‌. <ref>نکـ: ص‌ ۳۲۳ ببـ </ref> بغدادی‌ معتقد است‌ که‌ بر هر شخص‌ عاقل‌ و بالغی‌ واجب‌ است‌ که‌ به‌ حقیقت‌ این‌ اصول‌ معرفت‌ پیدا کند، زیرا در شاخه‌های‌ هر یک از این‌ اصول‌، مسائلی‌ هست‌ که‌ اهل‌ سنت‌ درمورد آنها یک اعتقاد واحد دارند و آنان‌ کسانی‌ را که‌ با ایشان‌ در این‌ اصول‌ مخالفت‌ ورزند، گمراه‌ می‌دانند. <ref>همان‌، ۳۲۳</ref> فشرده اصول‌ اعتقادی‌ اشاعره‌ و اهل‌ سنت‌ از نگاه‌ بغدادی‌ از این‌ قرار است‌:  
بغدادی‌ در کتاب‌ اصول‌الدین‌ کوشیده‌ است‌ تا در قالب‌ ۱۵ اصل که‌ خود آنها را «[[اصول دین]]» می‌خواند، طرح‌ معرفتی‌ منسجمی‌ از [[الهیات‌]] اشاعره‌ پی‌افکند و جالب‌ اینجاست‌ که‌ وی‌ هر یک از این‌ اصول‌ را نیز در قالب‌ ۱۵ مسئله‌ بررسی‌ کرده‌ است‌ و حاصل‌ این‌ طرح‌ ریاضی‌گونه‌ که‌ تأثیر دانش‌ ریاضی‌ را بر دستگاه‌ الهیاتی‌ او نشان‌ می‌دهد، ۲۲۵ مسئلۀ شده‌ است‌. او فشرده این‌ اصول‌ را در کتاب‌ الفرق‌ بین‌ الفرق‌ نیز آورده‌ است‌. <ref>نکـ: ص‌ ۳۲۳ ببـ </ref> بغدادی‌ معتقد است‌ که‌ بر هر شخص‌ عاقل‌ و بالغی‌ واجب‌ است‌ که‌ به‌ حقیقت‌ این‌ اصول‌ معرفت‌ پیدا کند، زیرا در شاخه‌های‌ هر یک از این‌ اصول‌، مسائلی‌ هست‌ که‌ اهل‌ سنت‌ درمورد آنها یک اعتقاد واحد دارند و آنان‌ کسانی‌ را که‌ با ایشان‌ در این‌ اصول‌ مخالفت‌ ورزند، گمراه‌ می‌دانند. <ref>همان‌، ۳۲۳</ref> فشرده اصول‌ اعتقادی‌ اشاعره‌ و اهل‌ سنت‌ از نگاه‌ بغدادی‌ از این‌ قرار است‌:  


'''اصل‌ اول‌'''. بغدادی‌ در این‌ اصل‌ همچون‌ سایر فیلسوفان‌ و متکلمان‌ [[رئالیست‌]]، پس‌ از مسلم‌ انگاشتن‌ عالم‌ خارج‌ از ذهن‌، معرفتهای‌ زاییده‌ از ادراکات‌ بدیهی‌، حسی‌ و استدلالی‌ را واقع‌ نما و معتبر می‌انگارد و از این‌ رهگذر، سوفسطاییان‌ را که‌ منکـر علوم‌ و حقایق‌ اشیائند، گم‌راه‌ و [[كافر|کافر]] می‌خواند <ref>همان‌، ۳۲۴- ۳۲۵، اصول‌الدین‌، ۴-۷</ref>  
'''اصل‌ اول‌'''. بغدادی‌ در این‌ اصل‌ همچون‌ سایر فیلسوفان‌ و متکلمان‌ [[رئالیست‌]]، پس‌ از مسلم‌ انگاشتن‌ عالم‌ خارج‌ از ذهن‌، معرفتهای‌ زاییده‌ از ادراکات‌ بدیهی‌، حسی‌ و استدلالی‌ را واقع‌ نما و معتبر می‌انگارد و از این‌ رهگذر، سوفسطاییان‌ را که‌ منکـر علوم‌ و حقایق‌ اشیائند، گم‌راه‌ و [[کافر|کافر]] می‌خواند <ref>همان‌، ۳۲۴- ۳۲۵، اصول‌الدین‌، ۴-۷</ref>  


<ref>اصل‌ دوم‌</ref>. عالم‌ (همۀ موجودات‌ جز خدا) حادث‌ است‌ و بجز خدا و صفات ازلی‌ وی‌ همه‌ آفریده‌ و مصنوع‌ خداست‌. خدا مخلوق‌ و مصنوع‌، و از سنخ‌ عالم‌ و اجزاء عالم‌ نیست‌. ساختار عالم‌ از جواهر و اعراض‌ ترکیب‌ یافته‌، و جسم‌ از اجزاء لایتجزا تشکیل‌ شده‌ است‌ و ابراهیم‌بن‌ سیار نَظّام‌ (هـ م‌) و فلاسفه‌ای‌ که‌ جزء لایتجزا را منکـر شده‌اند، کافرند. <ref>همان‌، ۳۳- ۳۵، الفرق‌، ۳۲۸-۳۲۹</ref>  
<ref>اصل‌ دوم‌</ref>. عالم‌ (همۀ موجودات‌ جز خدا) حادث‌ است‌ و بجز خدا و صفات ازلی‌ وی‌ همه‌ آفریده‌ و مصنوع‌ خداست‌. خدا مخلوق‌ و مصنوع‌، و از سنخ‌ عالم‌ و اجزاء عالم‌ نیست‌. ساختار عالم‌ از جواهر و اعراض‌ ترکیب‌ یافته‌، و جسم‌ از اجزاء لایتجزا تشکیل‌ شده‌ است‌ و ابراهیم‌بن‌ سیار نَظّام‌ (هـ م‌) و فلاسفه‌ای‌ که‌ جزء لایتجزا را منکـر شده‌اند، کافرند. <ref>همان‌، ۳۳- ۳۵، الفرق‌، ۳۲۸-۳۲۹</ref>  
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
'''اصل‌ هفتم‌'''. [[نبوت‌]] و [[رسالت‌]] امری‌ مسلم‌ و اثبات‌ شده‌ است‌. رسول‌ با نبی‌ تفاوت‌ دارد. [[انبیا]] بسیارند، ولی‌ شمار رسولان‌ ۳۱۳ است‌. همگی‌ انبیا معصومند. <ref>همان‌، ۳۴۲-۳۴۳، اصول‌ الدین‌، ۱۵۳-۱۶۹</ref>  
'''اصل‌ هفتم‌'''. [[نبوت‌]] و [[رسالت‌]] امری‌ مسلم‌ و اثبات‌ شده‌ است‌. رسول‌ با نبی‌ تفاوت‌ دارد. [[انبیا]] بسیارند، ولی‌ شمار رسولان‌ ۳۱۳ است‌. همگی‌ انبیا معصومند. <ref>همان‌، ۳۴۲-۳۴۳، اصول‌ الدین‌، ۱۵۳-۱۶۹</ref>  


'''اصل‌ هشتم‌'''. انبیا صادق‌ بودن‌ ادعای‌ خود را از راه‌ [[معجزه‌]] اثبات‌ می‌کنند و معجزه [[پیامبر اكرم‌(ص‌)|پیامبر اکرم‌(ص‌)]] قرآن‌ است‌. وجه‌ اعجاز قرآن‌ در نظم‌ آن‌ است‌. اولیا دارای‌ کرامتند. <ref>همان‌، ۱۶۹- ۱۸۵، الفرق‌، ۳۴۴- ۳۴۵</ref>  
'''اصل‌ هشتم‌'''. انبیا صادق‌ بودن‌ ادعای‌ خود را از راه‌ [[معجزه‌]] اثبات‌ می‌کنند و معجزه [[پیامبر اکرم‌(ص‌)|پیامبر اکرم‌(ص‌)]] قرآن‌ است‌. وجه‌ اعجاز قرآن‌ در نظم‌ آن‌ است‌. اولیا دارای‌ کرامتند. <ref>همان‌، ۱۶۹- ۱۸۵، الفرق‌، ۳۴۴- ۳۴۵</ref>  


'''اصل‌ نهم‌'''. اسلام‌ ۵ رکن‌ دارد: [[شهادت‌]] به‌ و[[حدانیت‌ خدا]] و نبوت‌ پیامبر(ص‌)، برپا کردن‌ [[نماز]]، پرداختن‌ [[زكات‌|زکات‌]]، گرفتن‌ [[روزه]] [[ماه‌ رمضان‌]] و گزاردن‌ حج‌. اصول‌ احکـام‌ شریعت‌ عبارت‌ است‌ از کتاب‌، سنت‌ و اجماع‌ سلف‌ <ref>همان‌، ۳۴۵-۳۴۶، اصول‌ الدین‌، ۱۸۵-۲۰۶</ref>
'''اصل‌ نهم‌'''. اسلام‌ ۵ رکن‌ دارد: [[شهادت‌]] به‌ و[[حدانیت‌ خدا]] و نبوت‌ پیامبر(ص‌)، برپا کردن‌ [[نماز]]، پرداختن‌ [[زکات‌|زکات‌]]، گرفتن‌ [[روزه]] [[ماه‌ رمضان‌]] و گزاردن‌ حج‌. اصول‌ احکـام‌ شریعت‌ عبارت‌ است‌ از کتاب‌، سنت‌ و اجماع‌ سلف‌ <ref>همان‌، ۳۴۵-۳۴۶، اصول‌ الدین‌، ۱۸۵-۲۰۶</ref>


'''اصل‌ دهم‌'''. احکـام‌ مربوط به‌ افعال‌ مکلفان‌ ۵ است‌: [[واجب‌]]، [[حرام‌]]، [[مستحب‌]]، [[مكروه‌|مکروه‌]] و [[مباح‌]] <ref>همان‌، ۲۰۶- ۲۲۸، الفرق‌، ۳۴۷</ref>  
'''اصل‌ دهم‌'''. احکـام‌ مربوط به‌ افعال‌ مکلفان‌ ۵ است‌: [[واجب‌]]، [[حرام‌]]، [[مستحب‌]]، [[مکروه‌|مکروه‌]] و [[مباح‌]] <ref>همان‌، ۲۰۶- ۲۲۸، الفرق‌، ۳۴۷</ref>  


'''اصل‌ یازدهم‌'''. خداوند بر نابود کردن‌ همه‌ چیز قدرت‌ دارد. او در آخرت‌ همۀ انسانها و حیوانها را زنده‌ می‌کند. [[بهشت‌]] و [[جهنم‌]] تا ابد باقی‌ است‌ و هرگز دستخوش‌ زوال‌ نمی‌شود. پیامبر اکرم‌ (ص‌) و صالحان‌ امت‌،عده‌ای‌ از گنهکاران‌را [[شفاعت‌]] می‌کنند. <ref>همان‌، ۳۴۸، اصول‌الدین‌، ۲۲۸-۲۴۶</ref>  
'''اصل‌ یازدهم‌'''. خداوند بر نابود کردن‌ همه‌ چیز قدرت‌ دارد. او در آخرت‌ همۀ انسانها و حیوانها را زنده‌ می‌کند. [[بهشت‌]] و [[جهنم‌]] تا ابد باقی‌ است‌ و هرگز دستخوش‌ زوال‌ نمی‌شود. پیامبر اکرم‌ (ص‌) و صالحان‌ امت‌،عده‌ای‌ از گنهکاران‌را [[شفاعت‌]] می‌کنند. <ref>همان‌، ۳۴۸، اصول‌الدین‌، ۲۲۸-۲۴۶</ref>  
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
'''اصل‌ دوازدهم'''. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی‌ است‌ و ایمان‌ با ارتکاب‌ [[گناه‌]] زایل‌ نمی‌شود. <ref>همان‌، ۲۴۷-۲۷۰، الفرق‌، ۳۵۱-۳۵۲</ref>  
'''اصل‌ دوازدهم'''. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی‌ است‌ و ایمان‌ با ارتکاب‌ [[گناه‌]] زایل‌ نمی‌شود. <ref>همان‌، ۲۴۷-۲۷۰، الفرق‌، ۳۵۱-۳۵۲</ref>  


'''اصل‌ سیزدهم‌'''. بر مردم‌ واجب‌ است‌ که‌ شخصی‌ را به‌ عنوان‌ [[امام]] تعیین‌ کنند تا قضات‌ را بگمارد، مرزها را حفظ کند و فی‌ء را تقسیم‌ نماید. پیامبر(ص‌) هیچ‌کس‌ را به‌ عنوان‌ امام‌ و جانشین‌ خود تعیین نکـرد. یکی‌ از شرایط امام‌، افزون‌ بر علم‌، [[عدالت‌]] و سیاست‌، این است که‌ نسبش‌ به‌ قبیلۀ قریش‌ برسد. امام‌ نباید مرتکب‌ گناه‌ کبیره‌ بشود و بر [[گناهان‌ صغیره‌]] نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب‌ امامت [[ابوبكر|ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان‌]] و [[علی‌]] به‌ حق‌ بود <ref>همان‌، ۳۴۹-۳۵۱، اصول‌ الدین‌، ۲۷۰-۲۹۴</ref>  
'''اصل‌ سیزدهم‌'''. بر مردم‌ واجب‌ است‌ که‌ شخصی‌ را به‌ عنوان‌ [[امام]] تعیین‌ کنند تا قضات‌ را بگمارد، مرزها را حفظ کند و فی‌ء را تقسیم‌ نماید. پیامبر(ص‌) هیچ‌کس‌ را به‌ عنوان‌ امام‌ و جانشین‌ خود تعیین نکـرد. یکی‌ از شرایط امام‌، افزون‌ بر علم‌، [[عدالت‌]] و سیاست‌، این است که‌ نسبش‌ به‌ قبیلۀ قریش‌ برسد. امام‌ نباید مرتکب‌ گناه‌ کبیره‌ بشود و بر [[گناهان‌ صغیره‌]] نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب‌ امامت [[ابوبکر|ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان‌]] و [[علی‌]] به‌ حق‌ بود <ref>همان‌، ۳۴۹-۳۵۱، اصول‌ الدین‌، ۲۷۰-۲۹۴</ref>  


'''اصل چهاردهم‌'''. فرشتگان‌ از خطا مصونند و قاطبه اهل‌ سنت‌، پیامبران را برتر از فرشتگان‌ می‌دانند. بر مبنای‌ حدیث «[[عشرۀ مبشره‌]]»، ۱۰ تن‌ از [[صحابه‌]] اهل‌ بهشتند و باید آنان‌ را تقدیس‌ کرد <ref>همان‌، ۲۹۴- ۳۱۸، الفرق‌، ۳۵۲-۳۵۳</ref>  
'''اصل چهاردهم‌'''. فرشتگان‌ از خطا مصونند و قاطبه اهل‌ سنت‌، پیامبران را برتر از فرشتگان‌ می‌دانند. بر مبنای‌ حدیث «[[عشرۀ مبشره‌]]»، ۱۰ تن‌ از [[صحابه‌]] اهل‌ بهشتند و باید آنان‌ را تقدیس‌ کرد <ref>همان‌، ۲۹۴- ۳۱۸، الفرق‌، ۳۵۲-۳۵۳</ref>  
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
'''اصل پانزدهم‌'''. دشمنان‌ اسلام‌ دو دسته‌ بودند: عده‌ای‌ از آنان‌ همچون [[بت‌پرستان]] و [[سوفسطاییان‌]]، پیش‌ از اسلام‌ می‌زیستند و پاره‌ای‌ نیز پس‌ از ظهور اسلام‌ پدیدار شدند. بغدادی‌ فرقه‌هایی‌ همچون‌ [[شیعه]] و معتزله‌ را جزو گروه‌ اخیر می‌داند و بر آن‌ است‌ که‌ آنان کافر بودند، ولی‌ در ظاهر اظهار مسلمانی‌ می‌کردند. <ref>همان‌، ۳۵۳-۳۵۹، اصول‌ الدین‌، ۳۱۸-۳۴۳</ref>  
'''اصل پانزدهم‌'''. دشمنان‌ اسلام‌ دو دسته‌ بودند: عده‌ای‌ از آنان‌ همچون [[بت‌پرستان]] و [[سوفسطاییان‌]]، پیش‌ از اسلام‌ می‌زیستند و پاره‌ای‌ نیز پس‌ از ظهور اسلام‌ پدیدار شدند. بغدادی‌ فرقه‌هایی‌ همچون‌ [[شیعه]] و معتزله‌ را جزو گروه‌ اخیر می‌داند و بر آن‌ است‌ که‌ آنان کافر بودند، ولی‌ در ظاهر اظهار مسلمانی‌ می‌کردند. <ref>همان‌، ۳۵۳-۳۵۹، اصول‌ الدین‌، ۳۱۸-۳۴۳</ref>  


ناگفته‌ نماند که‌ [[فخرالدین‌ رازی‌]] در رسالۀ «اصول‌ دین‌» <ref>ص‌ ۵۴- ۷۸</ref>، محتوای این‌ ۱۵ اصل را در قالب‌ ۸ اصل‌، به‌ عنوان‌ مذهب‌ اهل‌ سنت‌ آورده‌ است‌. <ref>نیز نکـ: همو، كتاب‌ الاربعین‌، سراسر كتاب‌</ref>
ناگفته‌ نماند که‌ [[فخرالدین‌ رازی‌]] در رسالۀ «اصول‌ دین‌» <ref>ص‌ ۵۴- ۷۸</ref>، محتوای این‌ ۱۵ اصل را در قالب‌ ۸ اصل‌، به‌ عنوان‌ مذهب‌ اهل‌ سنت‌ آورده‌ است‌. <ref>نیز نکـ: همو، کتاب‌ الاربعین‌، سراسر کتاب‌</ref>


=منبع=
=منبع=
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۱۰۷

ویرایش