confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
آنان به جهت تصاحب این اموال ادعا کردند که [[موسی بن جعفر]] زنده و غایب است. چرا که در صورت اقرار به امامت [[امام رضا]] ناچار بودند آن اموال را تحویل وی دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند بلکه از این امکانات جهت فریب دادن [[شیعیان]] دیگر مانند: حمزه بن بزیع، ابن مکاری، کرام خثعمی و دیگران استفاده کردند. | آنان به جهت تصاحب این اموال ادعا کردند که [[موسی بن جعفر]] زنده و غایب است. چرا که در صورت اقرار به امامت [[امام رضا]] ناچار بودند آن اموال را تحویل وی دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند بلکه از این امکانات جهت فریب دادن [[شیعیان]] دیگر مانند: حمزه بن بزیع، ابن مکاری، کرام خثعمی و دیگران استفاده کردند. | ||
=عوامل پیدایش واقفیه= | |||
بی شک دست سیاست بازان عباسی و مزدوران برمکی در ایجادمشکلات و موانع در مسیر [[اهل بیت(ع)]] نقش بسزایی داشت; اما انگیزه های اصلی پیدایش واقفیه را باید در این عوامل جستجو کرد: | |||
==علاقه به زخارف دنیوی== | |||
دنیا دریایی ژرف است که بسیاری را در خود غرق کرده است. [[پیامبران الهی]] و [[ائمه(ع)]] هماره مردم را از این خطر بزرگ آگاه کرده اند و آن را ریشه همه گناهان دانسته اند و [[پیامبر اکرم(ص)]] می فرمود: دنیاباعث هلاکت شما و گذشتگان از شما بوده و هست. | |||
بنیانگذاران واقفیه سه نفر به نامهای; علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی ازوکلاء [[امام کاظم(ع)]] بودند و اموال فراوانی که مربوط به آن حضرت بود را دراختیار داشتند. آنان به جهت تصاحب این اموال ادعا کردند که [[موسی بن جعفر(ع)]]زنده و غایب است. چرا که در صورت اقرار به امامت [[حضرت رضا(ع)]] ناچار بودند آن اموال را تحویل ایشان دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند بلکه ازاین امکانات جهت فریب دادن شیعیان دیگر مانند; حمزه بن بزیع، ابن مکاری، کرام خثعمی و دیگران استفاده کردند. | |||
یونس بن عبدالرحمان بر این حقیقت تصریح می کندو می گوید: در زمان رحلت امام کاظم(ع) وکلای حضرت اموال فراوانی را که مربوط به امام بود، در اختیار داشتند و این، سبب توقف آنان گردید. (زیاد قندی هفتادهزار دینار و علی بن حمزه سی هزار دینار) من با آنان مخالفت کردم و طبق وصی امام کاظم(ع) مردم را به طرف حضرت رضا(ع) دعوت کردم، روزی آن دو نزد من آمدندو گفتند: چرا چنین سخن می گویی؟! اگر مال و ثروت می خواهی بی نیازت می کنیم. ده هزار دینار به تو می دهیم و ساکت باش. به آن دو گفتم: ما از ائمه(ع)[[روایت]] داریم که هرگاه بدعتهایی آشکار شود، عالمان باید علم خود را اظهار کنندوگرنه نور [[ایمان]] از آنان سلب می شود و من در هر حال تلاش در راه خدا را رهانخواهم کرد. آن دو نفر کینه مرا در دل گرفتند و به من ناسزا گفتند. | |||
سومین نفر; عثمان بن عیسی رواسی وکیل امام کاظم(ع) در [[مصر]] بود و اموال بسیاری(وجوهات شیعیان برای امام(ع) ) را در اختیار داشت. | |||
[[امام رضا(ع)]] سفیری نزد او فرستاد و دستور تحویل وجوهات را صادر فرمود; عثمان بن عیسی در جواب نوشت: | |||
پدر شما زنده است. حضرت در پاسخ مرقوم فرمود: پدر من ازدنیا رخت بربسته و ما [[ارث]] او را تقسیم کردیم و این خبر حتمی است. عثمان بن عیسی بار دیگر در پاسخ نوشت: | |||
اگر پدر شما زنده باشد، شما را حقی در این اموال نیست و اگر از دنیا رحلت کرده است به من دستور نداد اموال را به شما تحویل دهم. | |||
درباره یکی دیگر از واقفیان; منصور بن یونس برزج نیز همین علت ذکر شده است. او با اینکه به دستور امام کاظم(ع) خدمت علی بن موسی(ع) رسید و جانشینی ایشان را تبریک گفت، ولی بعد از [[شهادت]] امام هفتم این حقیقت را انکار کرد وتنها دلیلش این بود که اموالی را که مربوط به مقام امامت بود، تصاحب کند. | |||
=منبع= | =منبع= | ||
[[رده:فرق تشیع]] | [[رده:فرق تشیع]] | ||
[[رده:تاریخ اسلام]] | [[رده:تاریخ اسلام]] | ||
[[رده:فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |