۸٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
او درباره زمان حبس خود در زندان نظامی چنین میگوید: «ما را از قرآن محروم کردند، با این حال هر یک از ما هر آنچه که می دانستیم به دیگران آموزش میدادیم. بازداشت در زندان نظامی بسیار خشن بود، آنها ما را از همه چیز چه قرآن و چه کتاب منع میکردند. حتی ما را ممنوع الملاقات کردند. ولی ما داشتههای علمی خود را به یکدیگر منتقل میکردیم تا جایی که برخی از ما زبان انگلیسی را بر روی پتو سیاه و صابون لوکس یاد گرفتیم. من به یاد دارم که اولین دیدار ملاقاتی من در زندان نظامی پس از هفت ماه بود." | او درباره زمان حبس خود در زندان نظامی چنین میگوید: «ما را از قرآن محروم کردند، با این حال هر یک از ما هر آنچه که می دانستیم به دیگران آموزش میدادیم. بازداشت در زندان نظامی بسیار خشن بود، آنها ما را از همه چیز چه قرآن و چه کتاب منع میکردند. حتی ما را ممنوع الملاقات کردند. ولی ما داشتههای علمی خود را به یکدیگر منتقل میکردیم تا جایی که برخی از ما زبان انگلیسی را بر روی پتو سیاه و صابون لوکس یاد گرفتیم. من به یاد دارم که اولین دیدار ملاقاتی من در زندان نظامی پس از هفت ماه بود." | ||
= | ==فعالیت در اداره الازهر== | ||
العسال میگوید: «شیخ الباقوری در دوران تحصیل مرا خوب می شناخت. وقتی یک بار مرا در وزارت اوقاف دید به من گفت: «الان کجایی احمد؟ گفتم: به خدا ما ممنوع از کار کردن هستیم. او به من گفت: "اندکی صبر و شکیبایی مشکلات زیادی را برطرف خواهد کرد". در وزارت اوقاف که برای مجوز امامت جماعتی شرکت کرده بودیم ما را رد کردند. اما شیخ باقوری دستور داد ما را به سمت اداری منصوب کنند. بنابراین من و شیخ قرضاوی در اداره اوقاف در بخش مجله منبر الاسلام مشغول به کار شدیم. سپس شیخ الباقوری ما را به دفتر شیخ شلتوت در اداره الازهر منتقل کرد. | |||
کار ما این بود که رادیو و | کار ما این بود که برنامههای رادیو و اخبار روزنامهها را دنبال کنیم و گزارش فعالیتهای اداره الازهر را تدوین و به رئیس جمهوری تسلیم کنیم. | ||
=فعالیت تبلیغی خارج از مصر= | |||
از شیخ شلتوت خواستیم که خارج از مصر نیز فعالیت تبلیغی را گسترش دهد و او پذیرفت. پس با شیخ عبدالله الترکی مدیر علوم اسلامی قطر هماهنگی لازم برای سفر به قطر صورت گرفت. هنگامی که به دوحه سفر کردیم متوجه شدیم که جنبش ملیگرایانه در ذهن دانشجویان نفوذ کرده است و پایان کارایی اسلام را اعلام کرده است. بنابراین فعالیت تبلیغی خود را با محوریت تبلیغ اصالت و کاربردی بودن اسلام متمرکز کردیم و در قالب سخنرانی، سمینارها، کنفرانسها و جلسات در طول سال تحصیلی به تبلیغ مشغول بودیم. | |||
تابستان که به مصر برگشتیم، به دلیل گزارشهایی که بر علیه ما مبنی بر تبلیغ بر ضد اندیشه علمانیها و ناسیونالیسم به دولت مصر داده بودند، من و شیخ یوسف دستگیر شدیم. | |||
=فعالیت در انگلستان= | |||
پس از رهایی موقت به دوحه برگشتیم، پس از اتمام مهلت اقامت در قطر دیگر گذرنامهام را تمدید نکردند تا مجبور به بازگشت به مصر و دستگیر شوم. ازینرو از بازگشت به مصر خودداری کردم و برای تکمیل دوره دکترا به انگلستان رفتم و از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ در آنجا ماندم. | |||
در آن زمان موج اسلامگرایی شدت گرفته بود، پس خانهای خریدیم که به خانه مراقبتهای اسلامی تبدیل شدیم و حالا 20 شعبه در انگلستان دارد | |||
=فعالیت در عربستان= | |||
برخی برادران از من خواستند که به لیبی بروم ولی همزمان با کودتای قزافی شد بنابراین من به سودان رفتم ولی در آنجا نیز کودتای النمیری رخ داد. در همان وقت دکتر عبدالعزیز الفهد از من دعوت کرد تا در عربستان کار کنم، بنابراین به آنجا رفتم و در دانشکده تربیت دانشگاه ریاض درس فرهنگ اسلامی را تدریس میکردم و در آنجا ماندم تا زمانی که از استاد عمر التلمسانی از من دعوت کرد که به مصر بازگردم. پس استعفا دادم و بلافاصله به قاهره رفتم، اما متوجه شدم که سعی دارند مرا دستگیر کنند. به همین دلیل دوباره به دانشکده دعوت اسلامی در ریاض بازگشتم. | |||
=فعالیت در پاکستان= | |||
برخی از فعالان فرهنگی پاکستان از طریق دانشکده دعوت اسلامی از من خواستند که برای ادامه فعالیت به آنجا بروم. بنابراین به پاکستان رفتم و به عنوان معاون رئیس دانشگاه جهانی اسلامی اسلام آباد و سپس رئیس آن دانشگاه مشغول به فعالیت شدم و تا سال ۲۰۰۳ در اسلام آباد ماندم." | |||
=وفات= | =وفات= | ||
وی صبح روز شنبه | وی صبح روز شنبه 10 ژانویه 2010 میلادی در خانهاش در اسکندریه مصر درگذشت و پس از نماز عصر در مسجد جامع الحُصری بر او نماز خواندند و در قطعه الجمعیة الشرعیة به خاک سپرده شد. | ||
=مطالعه بیشتر= | =مطالعه بیشتر= |