۸٬۱۵۰
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يكپارچگى اين امت، دل بسته | به خود نديده است. غافل از اين كه پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به يكپارچگى اين امت، دل بسته | ||
بود و مؤمنين را برادر هم مى دانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند. | بود و مؤمنين را برادر هم مى دانست. در حكومت ايشان نه از قوميت خبرى بود و نه از دو رنگى و تاريكى. اما در ميان دل سوختگان امت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رهروان اين طريقت، همواره كسانى بودند كه صداى همدلى و همرنگى سر مى دادند و گوش هاى شنوايى را با خود همراه مى كردند. | ||
ما دو برادر را بر هم زدند | {{شعر|نستعلیق}} | ||
اى كاش اى كاش اگر اسلاميان | {{ب|ما دو برادر را بر هم زدند|آتشى از فتنه به عالم زدند}} | ||
اى همگى پيرو دين قويم | {{ب|اى كاش اى كاش اگر اسلاميان|رسم دويى را ببرند از ميان}} | ||
سنى و شيعه ز كه و كيستند؟ | {{ب|اى همگى پيرو دين قويم|اى پسران پدران قديم}} | ||
دين يك و مقصد يك و مقصود يك | {{ب|سنى و شيعه ز كه و كيستند؟|در پى آزار هم از چيستند؟}} | ||
عيسويان كاين علم افراختند | {{ب|دين يك و مقصد يك و مقصود يك |ره يك و معبد يك و معبود يك}} | ||
ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟ | {{ب|عيسويان كاين علم افراختند|متحدانه به جهان تاختند}} | ||
چاره ما نيست به جز اتحاد | {{ب|ما ز چه بر فرع هياهو كنيم؟|قاعده اصل ز پا افكنيم}} | ||
{{ب|چاره ما نيست به جز اتحاد|اين ره رشد است فَنِعمَ الرشاد}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
<ref>(ملک الشعراى بهار، ديوان اشعار، اندرز به شاه).</ref> | |||
وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با يکديگر دست برداشته و به دردهاى مشترك جهان اسلام بينديشيديم.<br> | وقت آن است كه از اختلاف و دشمنى با يکديگر دست برداشته و به دردهاى مشترك جهان اسلام بينديشيديم.<br> | ||
بر اساس آموزههاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژهاى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده <ref>شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365، ج 9، ص 365.</ref> و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده<ref>سيد احمد خوانسارى، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع (چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدوق، 1355)، ج7، ص 115: «وصحيح عبد الرحمن بن أبي عبد الله عن رجل سب رجلا بغير قذف يعرض به ، هل يجلد ؟ قال : عليه تعزير و رواية إسماعيل بن الفضل قال : سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن الافتراء على أهل الذمه وأهل الكتاب هل يجلد المسلم الحد في الافتراء عليهم ؟ قال : لا ولكن يعزر.»</ref> است.<br> | بر اساس آموزههاى اسلامى، كرامت و شخصيت هر فرد مسلمان از اهميت ويژهاى برخوردار است از اين رو، اهانت و افترا به مسلمانان و حتى غير مسلمانان از ساير اديان الهى ممنوع بوده <ref>شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، چ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365، ج 9، ص 365.</ref> و براى آن به حسب مورد، مجازات حدّ يا تعزير مقرر گرديده<ref>سيد احمد خوانسارى، جامع المدارك فى شرح المختصر النافع (چاپ دوم: تهران، مكتبة الصدوق، 1355)، ج7، ص 115: «وصحيح عبد الرحمن بن أبي عبد الله عن رجل سب رجلا بغير قذف يعرض به ، هل يجلد ؟ قال : عليه تعزير و رواية إسماعيل بن الفضل قال : سألت أبا عبد الله(عليه السلام) عن الافتراء على أهل الذمه وأهل الكتاب هل يجلد المسلم الحد في الافتراء عليهم ؟ قال : لا ولكن يعزر.»</ref> است.<br> |