درآمدى بر تاریخ تدوین حدیث در یک و نیم سده نخست اسلامى (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' :' به ':'
جز (جایگزینی متن - 'مى‏کند' به 'می‌کند')
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':')
خط ۵۸: خط ۵۸:
==مشکلات تاریخى مسئله تدوین==
==مشکلات تاریخى مسئله تدوین==


1 . مشکل الفباى عربى : خط عربى برخلاف زبان عربى با فقدان نقطه‏گذارى و اِعراب و برخى مصوت‏ها مانند الف ، و تشابه برخى حروف مانند «ن» و «ر» در وضعیتى بسیار نابسامان قرار داشته، کارآیى مورد انتظار خود را به عنوان ابزار ارتباطى براى انتقال معلومات نداشت. این خط حداکثر براى نگارش نامه‏هایى مختصر یا قراردادى کوتاه میان قبایل کارآیى داشت. در واقع، متن نوشته شده به این الفبا تنها براى کسى قابل خواندن بود که از پیش با مضمون آن آگاه باشد.(1) از هیمن رو، مرگ حافظان قرآن پس از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى صحابه ایشان بسیار دشوار آمده، عاملى براى تدوین مصحف شد،(2) و هنگام تدوین در دوره عثمان نیز به همراه هر نسخه، قارى‏اى فرستاده شد که در غیر این صورت خواندن قرآن براى نو مسلمانان ناممکن بود.(3)
1 . مشکل الفباى عربى: خط عربى برخلاف زبان عربى با فقدان نقطه‏گذارى و اِعراب و برخى مصوت‏ها مانند الف ، و تشابه برخى حروف مانند «ن» و «ر» در وضعیتى بسیار نابسامان قرار داشته، کارآیى مورد انتظار خود را به عنوان ابزار ارتباطى براى انتقال معلومات نداشت. این خط حداکثر براى نگارش نامه‏هایى مختصر یا قراردادى کوتاه میان قبایل کارآیى داشت. در واقع، متن نوشته شده به این الفبا تنها براى کسى قابل خواندن بود که از پیش با مضمون آن آگاه باشد.(1) از هیمن رو، مرگ حافظان قرآن پس از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى صحابه ایشان بسیار دشوار آمده، عاملى براى تدوین مصحف شد،(2) و هنگام تدوین در دوره عثمان نیز به همراه هر نسخه، قارى‏اى فرستاده شد که در غیر این صورت خواندن قرآن براى نو مسلمانان ناممکن بود.(3)




خط ۸۱: خط ۸۱:




براى نمونه به برخى مضامین این روایات توجه کنید : «أن رجلاً شکا إلى رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سوء الحفظ. فقال : استعن بیمینک على حفظک»، «یا رسول‏اللّه‏ انّا نسمع منک أحادیث، لا نحفظها، أفلا نکتبها؟ قال: بلى، فاکتبوها» و «إنّا نسمع منک أشیاء نخشى أن ننساها أفتأذن لنا أن نکتبها؟ قال : نعم شبکوها بالکتب». بسیارى از محدثان قرن نخست نیز که با کتابت حدیث، مخالف بودند یا به شاگردان خود تنها در صورت حضور در مجلس درس و استماع حدیث، اجازه استنساخ پاره‏اى از جزوه‏هاى حدیثى خویش را مى‏دادند و در واقع، نگران انتقال نادرست روایاتى در اثر ضعف الفبا بودند.(3) جالب آن که نهضت تدوین متون در میانه قرن دوم نیز تقریبا هم‏زمان با آخرین اصلاحات الفباى عربى به‏دست خلیل فراهیدى شکل گرفت.(4)
براى نمونه به برخى مضامین این روایات توجه کنید: «أن رجلاً شکا إلى رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سوء الحفظ. فقال: استعن بیمینک على حفظک»، «یا رسول‏اللّه‏ انّا نسمع منک أحادیث، لا نحفظها، أفلا نکتبها؟ قال: بلى، فاکتبوها» و «إنّا نسمع منک أشیاء نخشى أن ننساها أفتأذن لنا أن نکتبها؟ قال: نعم شبکوها بالکتب». بسیارى از محدثان قرن نخست نیز که با کتابت حدیث، مخالف بودند یا به شاگردان خود تنها در صورت حضور در مجلس درس و استماع حدیث، اجازه استنساخ پاره‏اى از جزوه‏هاى حدیثى خویش را مى‏دادند و در واقع، نگران انتقال نادرست روایاتى در اثر ضعف الفبا بودند.(3) جالب آن که نهضت تدوین متون در میانه قرن دوم نیز تقریبا هم‏زمان با آخرین اصلاحات الفباى عربى به‏دست خلیل فراهیدى شکل گرفت.(4)




خط ۹۷: خط ۹۷:


--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
2 . فقدان تجربه تدوین : زبان عربى در دوره ظهور اسلام به‏تازگى با گذر از تعدد گویشى، به نوعى زبان مشترک(1) رسیده بود که زبانى ادبى براى شعر و خطابه، و گونه‏هاى محدود دیگرى از سبک‏هاى ادبى به شمار مى‏رفت.(2) مردم قبایل در زندگى روزمره خود گویش محلى منطقه را به‏کار مى‏گرفتند که چه بسا بخش‏هایى از آن براى مردم دیگر قبایل مفهوم نبود. عربىِ فصیح در نقش زبان مشترک به دلیل فرهنگ شفاهى مردم عرب، در عرصه تدوین ظهور نیافته بود.(3) این مردم به رغم برخوردارى از نوعى نظام اجتماعى در قالب پاره‏اى قواعد مستحکم اخلاقى و دانش‏هاى متنوع شفاهى براى رفع نیازهاى حقوقى و ...، اما تدوین هرگز به‏عنوان ابزارى براى تعاملات فرهنگى به‏شمار نرفته و فرآیند انتقال سنت‏ها به‏شیوه‏هاى ابتدایى درون نظام اجتماعى قبیله صورت مى‏پذیرفت. آنان در واقع به تعبیر قرآن، مردمى «امى» در برابر «اهل کتاب» بودند. تفاوت عمده «امیان» و «اهل کتاب» ـ با توجه به تقابل معنایى آن دو در قرآن ـ ناظر به فرهنگ شفاهى و نوشتارى این دو گروه است.(4)
2 . فقدان تجربه تدوین: زبان عربى در دوره ظهور اسلام به‏تازگى با گذر از تعدد گویشى، به نوعى زبان مشترک(1) رسیده بود که زبانى ادبى براى شعر و خطابه، و گونه‏هاى محدود دیگرى از سبک‏هاى ادبى به شمار مى‏رفت.(2) مردم قبایل در زندگى روزمره خود گویش محلى منطقه را به‏کار مى‏گرفتند که چه بسا بخش‏هایى از آن براى مردم دیگر قبایل مفهوم نبود. عربىِ فصیح در نقش زبان مشترک به دلیل فرهنگ شفاهى مردم عرب، در عرصه تدوین ظهور نیافته بود.(3) این مردم به رغم برخوردارى از نوعى نظام اجتماعى در قالب پاره‏اى قواعد مستحکم اخلاقى و دانش‏هاى متنوع شفاهى براى رفع نیازهاى حقوقى و ...، اما تدوین هرگز به‏عنوان ابزارى براى تعاملات فرهنگى به‏شمار نرفته و فرآیند انتقال سنت‏ها به‏شیوه‏هاى ابتدایى درون نظام اجتماعى قبیله صورت مى‏پذیرفت. آنان در واقع به تعبیر قرآن، مردمى «امى» در برابر «اهل کتاب» بودند. تفاوت عمده «امیان» و «اهل کتاب» ـ با توجه به تقابل معنایى آن دو در قرآن ـ ناظر به فرهنگ شفاهى و نوشتارى این دو گروه است.(4)


بنابراین، عرب‏ها با فقدان هرگونه تجربه تدوین، به ناگاه براى نخستین بار در برابر مجموعه‏اى از اطلاعات قرار گرفتند که قرار بود مبناى حیات جدید آن‏ها قرار گیرد. در چنین شرایطى، کاملاً طبیعى است که در تدوین این مجموعه پراکنده، هیچ الگویى در برابر خود نداشته و در نتیجه با دشوارى‏هاى فراوانى روبه‏رو شوند. دشوارى‏ها و تردیدهاى پدید آمده در ارتباط با جمع آورى قرآن، نمونه مشخصى از این وضعیت است که البته با توجه به تعیین ترتیب مصحف در حیات پیامبر، مسئله جمع‏آورى قرآن، تدوینى بسیار ساده و ابتدایى به‏شمار مى‏رفت. جالب آن که اصطلاح تدوین، خود نیز از ریشه فارسى «دپیوان» در برابر «روزنامک» است که در نظام دیوان سالارى ساسانى به عنوان دو دفتر جداگانه براى ثبت مکاتبات ادارى
بنابراین، عرب‏ها با فقدان هرگونه تجربه تدوین، به ناگاه براى نخستین بار در برابر مجموعه‏اى از اطلاعات قرار گرفتند که قرار بود مبناى حیات جدید آن‏ها قرار گیرد. در چنین شرایطى، کاملاً طبیعى است که در تدوین این مجموعه پراکنده، هیچ الگویى در برابر خود نداشته و در نتیجه با دشوارى‏هاى فراوانى روبه‏رو شوند. دشوارى‏ها و تردیدهاى پدید آمده در ارتباط با جمع آورى قرآن، نمونه مشخصى از این وضعیت است که البته با توجه به تعیین ترتیب مصحف در حیات پیامبر، مسئله جمع‏آورى قرآن، تدوینى بسیار ساده و ابتدایى به‏شمار مى‏رفت. جالب آن که اصطلاح تدوین، خود نیز از ریشه فارسى «دپیوان» در برابر «روزنامک» است که در نظام دیوان سالارى ساسانى به عنوان دو دفتر جداگانه براى ثبت مکاتبات ادارى
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:


--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
به‏شمار مى‏رفت. بلاذرى و ابن ندیم از عمر به‏عنوان نخستین کسى که براى عرب نیز دیوان پدید آورد یاد مى‏کنند. این دیوان تا عهد حجاج به زبان فارسى و توسط دیوان‏سالاران ایرانى مدیریت مى‏شد تا آن که شخصى به نام صالح بن‏عبدالرحمن از موالیان ایرانى به تعریب دیوان پرداخت و این عمل او در آن زمان از چنان اهمیتى برخوردار بود که برخى ایرانیان در واکنش به این عمل به او چنین گفتند : «خدا ریشه تو را برکند، همان‏گونه که زبان فارسى را از ریشه برکندى». هم‏چنین کاتب مروان، آخرین خلیفه اموى درباره او گفته بود که منت صالح بر کتابت عرب چه بسیار است.(1)
به‏شمار مى‏رفت. بلاذرى و ابن ندیم از عمر به‏عنوان نخستین کسى که براى عرب نیز دیوان پدید آورد یاد مى‏کنند. این دیوان تا عهد حجاج به زبان فارسى و توسط دیوان‏سالاران ایرانى مدیریت مى‏شد تا آن که شخصى به نام صالح بن‏عبدالرحمن از موالیان ایرانى به تعریب دیوان پرداخت و این عمل او در آن زمان از چنان اهمیتى برخوردار بود که برخى ایرانیان در واکنش به این عمل به او چنین گفتند: «خدا ریشه تو را برکند، همان‏گونه که زبان فارسى را از ریشه برکندى». هم‏چنین کاتب مروان، آخرین خلیفه اموى درباره او گفته بود که منت صالح بر کتابت عرب چه بسیار است.(1)


3 . نبود تصورى روشن و یکسان از جایگاه سنت نبوى : سنت براى مردم عرب که زندگى قبایلى داشتند مفهومى کاملاً شناخته شده بود. آنان براى اندیشه‏ها و آداب و رسوم اجدادى خویش احترام بسیار قائل بوده، در هر شرایطى سعى داشتند که پاى‏بندى خود را به آن حفظ نمایند. تلقى مسلمانان نخستین از سنت نبوى در چنین فضایى شکل گرفت. این تلقى به دور از نظریه‏هاى علمى تنها به نوعى پاى‏بندى و التزام عمومى و کلى اشاره داشت.(2) این در حالى است که تدوین حدیث در پرتو داشتن رویکردى علمى به سنت، جایگاه آن در شریعت، نسبت آن با قرآن و عقل، و رده‏بندى آن از لحاظ اعتبار و [[حجیت]] و تعیین نوع این حجیت و ... قابل تحقق است که این مباحث در دوره‏اى متأخر از اواخر قرن یک به‏طور جدى از جمله دغدغه‏هاى عالمان مسلمان بود و در دوره شافعى که فاصله بسیار کمى از زمان آغاز تدوین دارد پس از درگیرى‏هایى دراز مدت اصحاب حدیث و اهل رأى در دو شاخه معتزلى و حنفى در قالب نظریه‏اى علمى درآمد.(3)
3 . نبود تصورى روشن و یکسان از جایگاه سنت نبوى: سنت براى مردم عرب که زندگى قبایلى داشتند مفهومى کاملاً شناخته شده بود. آنان براى اندیشه‏ها و آداب و رسوم اجدادى خویش احترام بسیار قائل بوده، در هر شرایطى سعى داشتند که پاى‏بندى خود را به آن حفظ نمایند. تلقى مسلمانان نخستین از سنت نبوى در چنین فضایى شکل گرفت. این تلقى به دور از نظریه‏هاى علمى تنها به نوعى پاى‏بندى و التزام عمومى و کلى اشاره داشت.(2) این در حالى است که تدوین حدیث در پرتو داشتن رویکردى علمى به سنت، جایگاه آن در شریعت، نسبت آن با قرآن و عقل، و رده‏بندى آن از لحاظ اعتبار و [[حجیت]] و تعیین نوع این حجیت و ... قابل تحقق است که این مباحث در دوره‏اى متأخر از اواخر قرن یک به‏طور جدى از جمله دغدغه‏هاى عالمان مسلمان بود و در دوره شافعى که فاصله بسیار کمى از زمان آغاز تدوین دارد پس از درگیرى‏هایى دراز مدت اصحاب حدیث و اهل رأى در دو شاخه معتزلى و حنفى در قالب نظریه‏اى علمى درآمد.(3)


4ـ نیاز تاریخى به تدوین حدیث : پیامبر در نقش آتوریته(4) در دوره حیات خویش مانعى در
4ـ نیاز تاریخى به تدوین حدیث: پیامبر در نقش آتوریته(4) در دوره حیات خویش مانعى در


--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:




شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونه‏هایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مى‏نماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مى‏نمایم : 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مى‏توانست با همه ضعف‏هایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانه‏هاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل می‌کند، اما نویسنده با مشکل کمترى در بازیابى نوشته خود روبه‏روست، به‏ویژه که در بسیارى موارد ابتدا مضمون نوشته شده را حفظ نموده و سپس مى‏نگاشتند. در خصوص کارکرد دوم نیز نوشته‏هاى آن روز ممکن است فرایند انتقال شفاهى اطلاعات را تقویت و تسهیل نمایند. بنابراین، نتیجه دلایل پیش گفته الزاما آن نیست که هیچ اثر مکتوبى نباید در آن دوره یافت شود، بلکه نتیجه آن است که وجود چنین آثارى نباید به‏عنوان پدیده‏اى رایج و کاملاً طبیعى همانند دوره کنونى تلقى شود.
شاید در نگاه نخست، چنین به نظر رسد که ارایه نمونه‏هایى از چنین آثارى افزون بر نقد فرضیه منع کتابت حدیث، دیدگاه سابق نویسنده در خصوص ضعف الفباى عربى و عدم توانایى آن در تدوین متون و ... را نیز نقض مى‏نماید. براى رفع این سوء تفاهم، دوباره بر تمایز دو بعد زبان نوشتارى تأکید مى‏نمایم: 1ـ ابزار ثبت اطلاعات براى کمک به حفظ و پرهیز از فراموشى، 2ـ ابزار انتقال اطلاعات به دیگران. زبان نوشتارى عربى در آن دوره مى‏توانست با همه ضعف‏هایش از کارکرد نخست برخوردار باشد، زیرا فقدان نقطه، سرکش و نشانه‏هاى نوشتارىِ دیگر از این دست معمولاً براى خواننده ایجاد مشکل می‌کند، اما نویسنده با مشکل کمترى در بازیابى نوشته خود روبه‏روست، به‏ویژه که در بسیارى موارد ابتدا مضمون نوشته شده را حفظ نموده و سپس مى‏نگاشتند. در خصوص کارکرد دوم نیز نوشته‏هاى آن روز ممکن است فرایند انتقال شفاهى اطلاعات را تقویت و تسهیل نمایند. بنابراین، نتیجه دلایل پیش گفته الزاما آن نیست که هیچ اثر مکتوبى نباید در آن دوره یافت شود، بلکه نتیجه آن است که وجود چنین آثارى نباید به‏عنوان پدیده‏اى رایج و کاملاً طبیعى همانند دوره کنونى تلقى شود.




خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
تکمیل دارد. به‏طور مشخص اثر سلیم‏بن‏قیس هلالى که در برخى منابع قرن سه مانند المصنف صنعانى به آن استناد شده،(1) یکى از این موارد است.(2) این مجموعه آثار به روشنى ضعف نظریه منع کتابت حدیث را نشان داده و هم‏چنین نقطه خلأ در سیر تاریخى تدوین حدیث را پر مى‏سازند.
تکمیل دارد. به‏طور مشخص اثر سلیم‏بن‏قیس هلالى که در برخى منابع قرن سه مانند المصنف صنعانى به آن استناد شده،(1) یکى از این موارد است.(2) این مجموعه آثار به روشنى ضعف نظریه منع کتابت حدیث را نشان داده و هم‏چنین نقطه خلأ در سیر تاریخى تدوین حدیث را پر مى‏سازند.


==نمونه ‏هایى از آثار حدیثى بر جاى مانده از سده نخست معرفى مى‏شوند :==
==نمونه ‏هایى از آثار حدیثى بر جاى مانده از سده نخست معرفى مى‏شوند:==


1 . صحیفه صادقه عبداللّه‏ بن عمرو بن عاص : وى هفت سال پیش از هجرت به دنیا آمده و در سال 65 ق از دنیا رفته است. درباره او گفته شده که بارهاى شترى از آثار مکتوب داشته است(3) که البته با توجه به نوع وسایلى که براى نوشتن در آن دوره استفاده مى‏شده، نباید آن را حجم بسیار زیادى از اطلاعات پنداشت. مهم‏ترین اثرى که دانشمندان رجال به او نسبت داده، رساله‏اى حدیثى است که به الصحیفة الصادقه شهرت یافته است.(4) بررسى اسانید روایت منقول در [[مسند]] عبداللّه‏ بن عمرو بن عاص ضمن مسند احمد بن حنبل نشان مى‏دهد که تقریبا تمام مضمون صحیفه از این طریق به دست ما رسیده است، لکن نمى‏توان اطمینان داشت که ابن حنبل از روى نسخه مکتوب این اثر نقل روایت نموده یا مضمون آن را از راه تداول شفاهى به‏دست آورده است.(5)
1 . صحیفه صادقه عبداللّه‏ بن عمرو بن عاص: وى هفت سال پیش از هجرت به دنیا آمده و در سال 65 ق از دنیا رفته است. درباره او گفته شده که بارهاى شترى از آثار مکتوب داشته است(3) که البته با توجه به نوع وسایلى که براى نوشتن در آن دوره استفاده مى‏شده، نباید آن را حجم بسیار زیادى از اطلاعات پنداشت. مهم‏ترین اثرى که دانشمندان رجال به او نسبت داده، رساله‏اى حدیثى است که به الصحیفة الصادقه شهرت یافته است.(4) بررسى اسانید روایت منقول در [[مسند]] عبداللّه‏ بن عمرو بن عاص ضمن مسند احمد بن حنبل نشان مى‏دهد که تقریبا تمام مضمون صحیفه از این طریق به دست ما رسیده است، لکن نمى‏توان اطمینان داشت که ابن حنبل از روى نسخه مکتوب این اثر نقل روایت نموده یا مضمون آن را از راه تداول شفاهى به‏دست آورده است.(5)




خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:


--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
2 . صحیفه جابر بن عبداللّه‏ انصارى : وى از صحابیان معروف پیامبر است که هنگام هجرت، شانزده ساله بوده و در سال 78ق از دنیا رفته است. راویان متعددى، از جمله سلیمان بن قیس یشکرى، عامر بن شراحیل شبعى، ابو زبیر محمد بن مسلم اسدى و ... این صحیفه را از جابر روایت نموده‏اند.(1) گویا ابن‏حنبل مضمون کامل رساله را در مسند جابر بن عبداللّه‏ آورده باشد.
2 . صحیفه جابر بن عبداللّه‏ انصارى: وى از صحابیان معروف پیامبر است که هنگام هجرت، شانزده ساله بوده و در سال 78ق از دنیا رفته است. راویان متعددى، از جمله سلیمان بن قیس یشکرى، عامر بن شراحیل شبعى، ابو زبیر محمد بن مسلم اسدى و ... این صحیفه را از جابر روایت نموده‏اند.(1) گویا ابن‏حنبل مضمون کامل رساله را در مسند جابر بن عبداللّه‏ آورده باشد.






3 . صحیفه همان بن منبّه : وى از تابعیان سده نخست است که در سال 40ق به دنیا آمده و سال‏وفات وى 101یا 132ق گزارش شده است. وى صحابیانى چون ابو هریره وابن عباس را ملاقات کرده است. وى برادر وهب بن منبّه است که در حوزه تفسیر به نقل اسرائیلیات متهم است. چندین نسخه خطى از این صحیفه برجاى مانده که در کتابخانه برلین و کتابخانه ظاهریه دمشق نگهدارى مى‏شوند. همام در صحیفه خود بیش از صد روایت آورده که همگى از طریق ابو هریره از پیامبر نقل شده‏اند.(2)
3 . صحیفه همان بن منبّه: وى از تابعیان سده نخست است که در سال 40ق به دنیا آمده و سال‏وفات وى 101یا 132ق گزارش شده است. وى صحابیانى چون ابو هریره وابن عباس را ملاقات کرده است. وى برادر وهب بن منبّه است که در حوزه تفسیر به نقل اسرائیلیات متهم است. چندین نسخه خطى از این صحیفه برجاى مانده که در کتابخانه برلین و کتابخانه ظاهریه دمشق نگهدارى مى‏شوند. همام در صحیفه خود بیش از صد روایت آورده که همگى از طریق ابو هریره از پیامبر نقل شده‏اند.(2)


فؤاد سزگین با استقراى آثار حدیثى سده نخست به هجده مورد برخورده و آن‏ها را در کتاب خود گزارش نموده است. برخى از حدیث پژوهان معاصر، چون محمد مصطفى اعظمى(3) و محمد عجاج خطیب(4) سعى نموده‏اند فهرست سزگین را کامل نمایند و با این حال، هنوز جاى بررسى بیشتر در این زمینه وجود دارد، به‏ویژه آن‏که در عموم این‏آثار تقریبا به شکل کلى از متون حدیثى مورد ادعاى شیعیان، چون صحیفه امام على(5) و رساله السنن و الاحکام و القضایا اثر ابو رافع،(6) غفلت شده است.
فؤاد سزگین با استقراى آثار حدیثى سده نخست به هجده مورد برخورده و آن‏ها را در کتاب خود گزارش نموده است. برخى از حدیث پژوهان معاصر، چون محمد مصطفى اعظمى(3) و محمد عجاج خطیب(4) سعى نموده‏اند فهرست سزگین را کامل نمایند و با این حال، هنوز جاى بررسى بیشتر در این زمینه وجود دارد، به‏ویژه آن‏که در عموم این‏آثار تقریبا به شکل کلى از متون حدیثى مورد ادعاى شیعیان، چون صحیفه امام على(5) و رساله السنن و الاحکام و القضایا اثر ابو رافع،(6) غفلت شده است.
خط ۲۸۴: خط ۲۸۴:
{{ستون-شروع|2}}
{{ستون-شروع|2}}


نویسنده : علی معموری
نویسنده: علی معموری
منبع: تاریخ پژوهان 1385 شماره 5
منبع: تاریخ پژوهان 1385 شماره 5


Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۲۵۵

ویرایش