۸۷٬۹۸۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شده اند' به 'شدهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'می داشت' به 'میداشت') |
||
خط ۲۱۶: | خط ۲۱۶: | ||
6- مطالب را با منابع ذکر می کرد؛ | 6- مطالب را با منابع ذکر می کرد؛ | ||
7- گاهی چیزی را که در نگاه اول اشتباهی آشکار به نظر می رسد ذکر می کرد تا خواننده از آنچه ذکر کرده تعجب کند، بنابراین با این سبک نه تنها توجه خواننده را جلب می کرد، بلکه او را نسبت به ابراز بازخورد وا | 7- گاهی چیزی را که در نگاه اول اشتباهی آشکار به نظر می رسد ذکر می کرد تا خواننده از آنچه ذکر کرده تعجب کند، بنابراین با این سبک نه تنها توجه خواننده را جلب می کرد، بلکه او را نسبت به ابراز بازخورد وا میداشت. و جواب را در جای دیگری از کتابش یا در نوشته هایش توضیح می داد. | ||
=سفرهای او= | =سفرهای او= | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
وارد کلمنتان و برونئی شد و تمام نواحی آن را گشت و با علمای آن تماس گرفت که برجسته ترین آنها مفتی بنجرماسین علامه شیخ جمال الدین بنجری بود و به بالی و لومبوک و آن مناطق رفت و آمد می کرد و با علمای آن دیار از جمله عالامه شیخ محمد بن مصطفی العفیفی ارتباط گرفت. | وارد کلمنتان و برونئی شد و تمام نواحی آن را گشت و با علمای آن تماس گرفت که برجسته ترین آنها مفتی بنجرماسین علامه شیخ جمال الدین بنجری بود و به بالی و لومبوک و آن مناطق رفت و آمد می کرد و با علمای آن دیار از جمله عالامه شیخ محمد بن مصطفی العفیفی ارتباط گرفت. | ||
در سوماترا بسیار به فالمبان سفر می کرد و اهل آنجا بسیار او را دوست | در سوماترا بسیار به فالمبان سفر می کرد و اهل آنجا بسیار او را دوست میداشتند. با علمای آنجا از جمله علامه شیخ عبدالله ازهری فلمبانی ارتباط گرفت. از آنجا نیز به سنگاپور رفت و مدرسه اسلامی الجنید را تاسیس کرد و در مسجد السلطان و غیر آن مجالس علمی برگزار کرد. به مالاگا نیز سفر کردو یک سال در آنجا ماند و به اطراف آن سرکشی کرد. د راین سفرها تاریخ نویس و نسب نگار سید علوی بن طاهر الحداد او را همراهی می کرد. | ||
او مورد تجلیل تاجران بزرگ حجاز مانند بن لادن، بوگشان و کاکی قرار گرفت، بنابراین بن لادن چک هایی به او داد که در آن اعداد پول مورد نیاز خود را نوشته بود، بنابراین مجموعه عظیمی از کتاب ها را خرید و به اندونزی آورد. آنها را در کتابخانه خود گنجاند. کتابهای متعددی درباره حضرموت و قبایل آن نوشت، و برای اطمینان از اسناد مطالب به حضرموت سفر کرد. | او مورد تجلیل تاجران بزرگ حجاز مانند بن لادن، بوگشان و کاکی قرار گرفت، بنابراین بن لادن چک هایی به او داد که در آن اعداد پول مورد نیاز خود را نوشته بود، بنابراین مجموعه عظیمی از کتاب ها را خرید و به اندونزی آورد. آنها را در کتابخانه خود گنجاند. کتابهای متعددی درباره حضرموت و قبایل آن نوشت، و برای اطمینان از اسناد مطالب به حضرموت سفر کرد. | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
با علما مینشست، مسئولین را راهنمایی میکرد و تذکر میداد، به پیر و جوان احترام میگذاشت، با جوانان مینشست و خود را به سطح آنان پایین میآورد، با فقرا و نیازمندان میآمیخت و با آنها محشور میشد و مردم، حتی مسیحیان و چینی ها همه او را دوست داشتند. تا زمان حال نیز در خانه کسانی که با علمای اندونزی ارتباط دارند عکس او آویخته است. | با علما مینشست، مسئولین را راهنمایی میکرد و تذکر میداد، به پیر و جوان احترام میگذاشت، با جوانان مینشست و خود را به سطح آنان پایین میآورد، با فقرا و نیازمندان میآمیخت و با آنها محشور میشد و مردم، حتی مسیحیان و چینی ها همه او را دوست داشتند. تا زمان حال نیز در خانه کسانی که با علمای اندونزی ارتباط دارند عکس او آویخته است. | ||
حبیب سالم عبا و عمامهاش را در میآورد و شلوار و شنل و لباس حاشیهای میپوشید تا با جوانها بنشیند و به سطح آنها بیاید، حتی ممکن است لباس کارگران را بپوشد و با آنها بنشیند. بعضی شبها با دستی پر از پول به محله بدکاران میرفت ، آنها را جمع می کرد و خدا را یادآوری می کرد، آنها را به توبه راهنمایی می کرد و پول بین آنها تقسیم می کرد و از آنها می خواست که گناه را به کسب درآمد تبدیل نکنند و به خانه های خود بازگردند. و اگر پولش تمام می شد، با گریه و هق هق به خانه اش برمی گشت تا اینکه همه در ماشینش صدای گریه او را شنیدند. و از مردم زمان خود و مصر نقل شده است که اگر در میان علما و امیران می نشست، مانند شیر بود و چون مجلس تمام شد با جوانان نشست و عمامه خود را برداشت و با جوانان سخن میگفت که آنان را خشنود می کرد و خلق و خوی و روحیات آنان به او گرایش داشت، بلکه غالباً تسلیم سطح آنان می شد و جوانان نیز او را بسیار دوست | حبیب سالم عبا و عمامهاش را در میآورد و شلوار و شنل و لباس حاشیهای میپوشید تا با جوانها بنشیند و به سطح آنها بیاید، حتی ممکن است لباس کارگران را بپوشد و با آنها بنشیند. بعضی شبها با دستی پر از پول به محله بدکاران میرفت ، آنها را جمع می کرد و خدا را یادآوری می کرد، آنها را به توبه راهنمایی می کرد و پول بین آنها تقسیم می کرد و از آنها می خواست که گناه را به کسب درآمد تبدیل نکنند و به خانه های خود بازگردند. و اگر پولش تمام می شد، با گریه و هق هق به خانه اش برمی گشت تا اینکه همه در ماشینش صدای گریه او را شنیدند. و از مردم زمان خود و مصر نقل شده است که اگر در میان علما و امیران می نشست، مانند شیر بود و چون مجلس تمام شد با جوانان نشست و عمامه خود را برداشت و با جوانان سخن میگفت که آنان را خشنود می کرد و خلق و خوی و روحیات آنان به او گرایش داشت، بلکه غالباً تسلیم سطح آنان می شد و جوانان نیز او را بسیار دوست میداشتند، چنان که او آنان را دوست دارد، پس تا امروز در سال 1437 ق افراد مسن زیادی را پیدا کنید که همان جوانان بودند و اگر نزد یکی از آنان برویم و شیخ سالم را یاد کنیم، می بینیم که از حسرت و اشتیاق می گریند. | ||
اخبار او به قدری جالب است که مجله تورجمان صفحه ای را به ذکر اخبار و شوخی های او اختصاص داده است. و سفر بسیار بود برای ندای خدا و بهره و منفعت و جمع آوری اطلاعات و اسناد و روایت. مردم همه کشورهایی که او به آنجا سفر کرده است، خاطرات خوشی از او دارند. | اخبار او به قدری جالب است که مجله تورجمان صفحه ای را به ذکر اخبار و شوخی های او اختصاص داده است. و سفر بسیار بود برای ندای خدا و بهره و منفعت و جمع آوری اطلاعات و اسناد و روایت. مردم همه کشورهایی که او به آنجا سفر کرده است، خاطرات خوشی از او دارند. |