۸۸٬۱۹۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میشود' به 'میشود') |
جز (جایگزینی متن - 'آیت الله' به 'آیتالله') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
=حکم ارتداد؛ اجتهاد یا تقلید= | =حکم ارتداد؛ اجتهاد یا تقلید= | ||
از موارد قابل بحث درباره نواب صفوی، منشا اعتقاد وی به ارتداد کسروی است. در بازجوییهایی که از وی به عمل آمده نیز از او درباره اینکه این اعتقاد براساس اجتهاد شخصی بوده و یا تقلید از دیگر مراجع، سوال شده است<ref>گلسرخی، خاطرات مشترک، ص۳۵</ref>.مهدی عراقی یکی از انقلابیون ایران این اعتقاد را نتیجه استفتاء نواب از حاج آقا حسین قمی و جواب او مبنی بر مرتد و واجبالقتل بودن کسی مانند کسروی، میداند<ref>ناگفتهها، مهدی عراقی، ص۲۲</ref>. بنابر نقلی که به نوعی تایید این نظریه است | از موارد قابل بحث درباره نواب صفوی، منشا اعتقاد وی به ارتداد کسروی است. در بازجوییهایی که از وی به عمل آمده نیز از او درباره اینکه این اعتقاد براساس اجتهاد شخصی بوده و یا تقلید از دیگر مراجع، سوال شده است<ref>گلسرخی، خاطرات مشترک، ص۳۵</ref>.مهدی عراقی یکی از انقلابیون ایران این اعتقاد را نتیجه استفتاء نواب از حاج آقا حسین قمی و جواب او مبنی بر مرتد و واجبالقتل بودن کسی مانند کسروی، میداند<ref>ناگفتهها، مهدی عراقی، ص۲۲</ref>. بنابر نقلی که به نوعی تایید این نظریه است آیتالله قمی در جواب عدهای از نمایندگان دربار پهلوی که برای دیدار وی به نجف رفته بودند درباره اقدام به قتل کسروی میگوید: عمل آنها (فدائیان اسلام) مانند نماز از ضروریات بوده و احتیاجی به فتوا نداشته زیرا کسی که به پیغمبر و ائمه اطهار جسارت و هتاکی کند قتلش واجب و خونش هدر است<ref>خسروشاهی، فدائیان اسلام: تاریخ، عملکرد، اندیشه، ص۴۱</ref>. | ||
با توجه به موارد مذکور محققین درباره این که قتل کسروی با اجازه برخی مراجع وقت بوده است تردیدی نداشته و این اجازه را از جانب علمایی چون علامه امینی<ref>منظورالاجداد، فدائیان اسلام، ص۱۹۱</ref>، سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین قمی، شیخ محمد تهرانی، [[سید ابوالقاسم کاشانی]]، و حتی [[سید محمد بهبهانی]] ثابت میدانند<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی ایران، ص۲۲۱</ref>. | با توجه به موارد مذکور محققین درباره این که قتل کسروی با اجازه برخی مراجع وقت بوده است تردیدی نداشته و این اجازه را از جانب علمایی چون علامه امینی<ref>منظورالاجداد، فدائیان اسلام، ص۱۹۱</ref>، سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین قمی، شیخ محمد تهرانی، [[سید ابوالقاسم کاشانی]]، و حتی [[سید محمد بهبهانی]] ثابت میدانند<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی ایران، ص۲۲۱</ref>. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
=نواب و مصدق از پیمان تا زندان= | =نواب و مصدق از پیمان تا زندان= | ||
==سخنرانی نواب در منزل | ==سخنرانی نواب در منزل آیتالله کاشانی== | ||
در سالهای پرتنش دهه سی شمسی، مبارزات مشترک مذهبیون به رهبری سید ابوالقاسم کاشانی و ملی گراها به رهبری مصدق بر علیه حکومت پهلوی به اوج خود رسیده بود که [[ملی شدن صنعت نفت]] یکی از اهداف این مبارزات و رزم آرا نخست وزیر وقت مهمترین مانع جهت تحقق آن به شمار میرفت.<ref>ر.ک جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی ایران، ص۲۲۸-۲۲۳</ref>. | در سالهای پرتنش دهه سی شمسی، مبارزات مشترک مذهبیون به رهبری سید ابوالقاسم کاشانی و ملی گراها به رهبری مصدق بر علیه حکومت پهلوی به اوج خود رسیده بود که [[ملی شدن صنعت نفت]] یکی از اهداف این مبارزات و رزم آرا نخست وزیر وقت مهمترین مانع جهت تحقق آن به شمار میرفت.<ref>ر.ک جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی ایران، ص۲۲۸-۲۲۳</ref>. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
علت این محکومیت در دادگاه حمله نواب به یک مغازه مشروب فروشی در ساری مربوط به دوسال قبل از دستگیری اعلام شد. در پی این واقعه پنجاه و یک تن از فدائیان پس از ورود به زندان برای ملاقات با نواب خارج نشده و در آنجا برای آزادی رهبرشان متحصن شدند؛ این تحصن توسط نظامیان وقت به پایان رسید. واین کشمکشها به اختلاف میان فدائیان و سید ابوالقاسم کاشانی نیز منجر شد<ref>همان جا</ref>. | علت این محکومیت در دادگاه حمله نواب به یک مغازه مشروب فروشی در ساری مربوط به دوسال قبل از دستگیری اعلام شد. در پی این واقعه پنجاه و یک تن از فدائیان پس از ورود به زندان برای ملاقات با نواب خارج نشده و در آنجا برای آزادی رهبرشان متحصن شدند؛ این تحصن توسط نظامیان وقت به پایان رسید. واین کشمکشها به اختلاف میان فدائیان و سید ابوالقاسم کاشانی نیز منجر شد<ref>همان جا</ref>. | ||
=چالشها با | =چالشها با آیتالله بروجردی= | ||
فدائیان اسلام تا پیش از استوارشدن جایگاه [[ | فدائیان اسلام تا پیش از استوارشدن جایگاه [[آیتالله بروجردی]] مورد حمایت برخی مراجع [[قم]] از جمله [[آیتالله محمد تقی خوانساری]] بودند. اما بنابر روایات شفاهی موجود از سال ۱۳۲۹ش به بعد نواب و طرفدارانش مشکلاتی با دستگاه آیتالله بروجردی پیدا کردند<ref>همان،ص۲۳۷</ref>. | ||
ریشه این اختلافات را در نوع نگاه و نگرش فدائیان که سخت سیاسی بودند با | ریشه این اختلافات را در نوع نگاه و نگرش فدائیان که سخت سیاسی بودند با آیتالله بروجردی که چنین نگاهی به سیاست و مداخله در آن نداشت(تا جایی که هیچ مداخلهای در جریان ملی شدن صنعت نفت نکرد) دانستهاند<ref>همان،ص۲۳۸</ref>. این اختلافها با ورود و نفوذ فدائیان در [[حوزه علمیه قم]] شدت گرفت و تا منازعات فیزیکی برخی منسوبین به بیت آیتالله بروجردی از جمله فردی به نام شیخ علی لُر با شماری از فدائیان پیش رفت<ref>مبرقعی، چشم و چراغ مرجعیت، ص۹۴</ref>. | ||
مطابق برخی نقلها | مطابق برخی نقلها آیتالله بروجردی در یکی از جلسات درس خود و در یکی از برخوردهای مستقیم با فدائیان اسلام میگوید: «دعوت به اسلام و مبارزه برای اسلام که بدین صورت نیست. با تهدید و غصب اموال مردم که نمیشود مبارزه کرد.» این سخنان در پی نامههایی بود که در شکایت از فدائیان به وی رسیده بود<ref>سلطانی طباطبائی، چشم و چراغ مرجعیت، ص۵۴-۵۵</ref>. | ||
برخی افراد بروز این اختلافها و موضعگیریها را حاصل اقدامات برخی افراد مشکوک میدانند که هم میان طرفداران فدائیان در قم و هم در میان هواداران | برخی افراد بروز این اختلافها و موضعگیریها را حاصل اقدامات برخی افراد مشکوک میدانند که هم میان طرفداران فدائیان در قم و هم در میان هواداران آیتالله بروجردی حضور داشتند<ref>بدلا، چشم و چراغ مرجعیت، ص۱۲۰</ref>. | ||
در کنار این جریانات، خاطرات مختلفی درباره کمکهای مالی | در کنار این جریانات، خاطرات مختلفی درباره کمکهای مالی آیتالله بروجردی به فدائیان و به خصوص نواب صفوی وجود دارد<ref>همان،ص۱۱۹-۱۲۰</ref>. | ||
آیتالله بروجردی در ابتدا به حمایت از فدائیان میپرداخت و حتی از طریق سیدحسین بُدَلا که جزو شورای استفتای ایشان و عموزاده [[عبدالحسین واحدی]] بود، به فدائیان کمک مالی میکرد<ref>جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۰</ref>. اما از بهار ۱۳۲۹ش اختلافها با فدائیان بالاگرفت و در نهایت منجر به مهاجرت تعدادی از طلاب طرفدار فدائیان از قم به تهران شد<ref>همان،ص۲۳۷ تا ۲۴۰</ref>. | |||
نواب در یکی از بازجوییها با اذعان به اعلمیت | نواب در یکی از بازجوییها با اذعان به اعلمیت آیتالله بروجردی، درباره عدم اقدام سیاسی توسط وی میگوید: «من سرباز اسلام هستم و آقای بروجردی افسر هستند. و تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمیرود. ایشان، مقامشان عالیتر است و از طرفی، ما هستیم. اگر ما نبودیم، ایشان اقدام میفرمودند. با وجود ما، لازم نیست که ایشان اقدام بکند.»<ref>گلسرخی، خاطرات مشترک، ص۳۷</ref>. آیتالله بروجردی در قضیه اعدام نواب صفوی و فدائیان اسلام دخالتی نکرد که البته این را ناشی از اطمینان وی به عدم اعدام آنان توسط رژیم میدانند<ref>سلطانی طباطبائی، چشم و چراغ مرجعیت،ص۵۵-۵۶</ref>. | ||
=شهادت و مدفن= | =شهادت و مدفن= |