نگرش تطبیقی به وحدت اسلامی و ملی‌گرایی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'نژاد پرست' به 'نژاد‌پرست')
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۶: خط ۷۶:
=گفتار دوم: تبیین ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی=
=گفتار دوم: تبیین ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی=
==1ـ سیر رشد و تکامل ناسیونالیسم==
==1ـ سیر رشد و تکامل ناسیونالیسم==
ناسیونالیسم ابتدا در قرن14 تا 17 در واکنش علیه سلطه کلیسای کاتولیک و امپراطوری روم پیدا شد و در اواخر قرن هجدهم با روندی تکاملی به شکل یک ایدئولوژی‌ در آمد. در اواسط قرن 19 سراسر اروپا به ویژه آلمان و ایتالیا، امپراتوری‌های چند قومی اتریش، مجارستان، پروس، روسیه و عثمانی را فرا گرفت، که در نوع افراطی خود رژیم‌های توتالیتری مانند نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا را باعث شد. دوران رشد ناسیونالیسم را دوران بیداری ملی نیز نامیده‌اند. <ref>آشوری، پیشین، ص 319</ref> با آغاز قرن بیستم سه جریان ناسیونالیسم عربی، ایرانی و ترک در منطقه خاورمیانه شکل گرفت. <ref>جیكوب، 1382ش، ص8ـ7</ref> حس ناسیونالیستی ایرانی، با شکست ایرانیان از روس‌ها و انقلاب مشروطه شروع شد و به انواع مختلفی در‌آمد: «الف ـ ناسیونالیسم متجدد، رادیکال؛ ب ـ لیبرال، دموکراتیک؛ ج ـ محافظه‌کار» ه<ref>مایون، 1384ش، ص 125ـ 129</ref> بعد از مشروطه، ناسیونالیسم تجزیه‌کننده (ترک و کرد) و پس از آن ناسیونالیسم وحدت‌بخش ملت ایران(موازنه منفی مصدق و موازنه‌عدمی مدرس) قابل بیان است. دوره‌های رشد گونه‌های ناسیونالیزم را در جهان، به صورت گذرا مرور می‌کنیم:
ناسیونالیسم ابتدا در قرن14 تا 17 در واکنش علیه سلطه کلیسای کاتولیک و امپراطوری روم پیدا شد و در اواخر قرن هجدهم با روندی تکاملی به شکل یک ایدئولوژی‌ در آمد. در اواسط قرن 19 سراسر اروپا به ویژه آلمان و ایتالیا، امپراتوری‌های چند قومی اتریش، مجارستان، پروس، روسیه و عثمانی را فراگرفت، که در نوع افراطی خود رژیم‌های توتالیتری مانند نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا را باعث شد. دوران رشد ناسیونالیسم را دوران بیداری ملی نیز نامیده‌اند. <ref>آشوری، پیشین، ص 319</ref> با آغاز قرن بیستم سه جریان ناسیونالیسم عربی، ایرانی و ترک در منطقه خاورمیانه شکل گرفت. <ref>جیكوب، 1382ش، ص8ـ7</ref> حس ناسیونالیستی ایرانی، با شکست ایرانیان از روس‌ها و انقلاب مشروطه شروع شد و به انواع مختلفی در‌آمد: «الف ـ ناسیونالیسم متجدد، رادیکال؛ ب ـ لیبرال، دموکراتیک؛ ج ـ محافظه‌کار» ه<ref>مایون، 1384ش، ص 125ـ 129</ref> بعد از مشروطه، ناسیونالیسم تجزیه‌کننده (ترک و کرد) و پس از آن ناسیونالیسم وحدت‌بخش ملت ایران(موازنه منفی مصدق و موازنه‌عدمی مدرس) قابل بیان است. دوره‌های رشد گونه‌های ناسیونالیزم را در جهان، به صورت گذرا مرور می‌کنیم:
الف. انقلاب کبیر فرانسه؛ ایدئولوژی ناسیونالیستی از جنین این انقلاب زاده شد و از بستر توده‌واری آن رها شده و هیچ کس نتوانسته آن را به جای خود برگرداند. ع<ref>لوی، 1374ش، ج1، ص‌62</ref>  
الف. انقلاب کبیر فرانسه؛ ایدئولوژی ناسیونالیستی از جنین این انقلاب زاده شد و از بستر توده‌واری آن رها شده و هیچ کس نتوانسته آن را به جای خود برگرداند. ع<ref>لوی، 1374ش، ج1، ص‌62</ref>  
ب. جنگ جهانی اول، پدیده قیمومیت‌سازی و اصل خودمختاری ملی؛ جنگ جهانی دوم و گسترش استعمارگری؛
ب. جنگ جهانی اول، پدیده قیمومیت‌سازی و اصل خودمختاری ملی؛ جنگ جهانی دوم و گسترش استعمارگری؛

نسخهٔ ‏۱۶ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۸

این پژوهش پس از مقدمه، در سه گفتار تنظیم شده است: گفتار اول به کلیات پرداخته و در آن چارچوب نظری بحث، تعاریف وحدت اسلامی و ناسیونالیسم ارائه شده است. گفتار دوم به تبیین ناسیونالیسم اختصاص یافته و به ملی‌گرایی به‌عنوان یک باور سیاسی و ایدئولوژی از آغاز قرن16 میلادی پرداخته و تأثیر انقلاب کبیر فرانسه را در آن برجسته دانسته است. سپس انواع ناسیونالیسم چون: لیبرال، ضد استعماری، توتالیتر در دو بخش عمده مثبت و منفی تبیین شده است. در ادامه، به‌مبانی ناسیونالیزم و تأثیرات آن در اجتماع و روابط بین‌الملل در قالب دو مکتب برکت و ملامت اشاره شده است. گفتار سوم به طرح دیدگاه اسلام در مورد ناسیونالیسم می‌پردازد، که در ابتدا مفهوم «هم‌گرایی» را در وحدت اسلامی و ملی‌گرایی، به‌ شیوه‌ مقایسه‌ای تبیین می‌کند. اسلام با مبانی عمیق و تأکید بر اصالت تقوا، عدالت، کرامت و مشترکات انسان‌ها، هم‌گرایی را در سطح جهان تعقیب می‌کند که با بسیاری از نحله‌های ناسیونالیستی که هم‌گرایی را در سطح ملی می‌دانند، در تعامل نیست. اما دیدگاه اسلام با برخی از نحله‌های ناسیونالیستی مثبت چون ضداستعمار، سیاسی و... تاحدودی سازگار است. شهید مطهری نیز به این‌ امر اشاره می‌کند. در ادامه، نژادپرستی، رهبری و حقانیت در اسلام و ناسیونالیسم و دیدگاه مسلمانان در مورد ملی‌گرایی بررسی شده و با ذکر نتیجه، این مقاله پایان یافته است.
کلید واژه‌ها: دیدگاه اسلام، ملت، ملی‌گرایی، وحدت ‌اسلامی، ایدئولوژی، هم‌گرایی، غرب، پان‌اسلامیسم، روابط بین‌الملل.

عنوان مقاله نگرش تطبیقی به وحدت اسلامی و ملی‌گرایی
زبان مقاله فارسی
شماره چاپ مجله 21 اندیشه تقریب
بخش مقالات اندیشه ای
نویسنده قربانعلی هادی
موضوع جهان اسلام
رتبه علمی کارشناس ارشد فلسفه

نگرش تطبیقی به وحدت اسلامی و ملی‌گرایی

مقدمه

اندیشمندان در طول تاریخ، وحدت و هم‌گرایی انسان‌ها را از دیدگاه‌ها و زوایای گوناگون و با رویکرد روان‌شناسانه، جامعه‌شناختی، حقوقی، ایدئولوژیکی، سیاسی، دینی و... بررسی نموده‌اند. ملّی‌گرایی نیز در حوزه علوم ‌سیاسی، جامعه‌شناسی، فلسفه ‌سیاسی و... مطرح می‌شود، که یکی از مباحث مهم ایدئولوژیکی است. نبود تعریف روشن، دقیق و عقلانی از ناسیونالیسم، و طرح این موضوع به‌گونه‌های مختلف در محافل آکادمیک، مشکلاتی در سطح جامعه، بین‌الملل و حوزه نظری به وجود آورده است. ملّی‌گرایی مرهون برخی تحولات در عرصه جهانی، چون: تشکیل امپراتوری‌های استعمارگر اروپایی، جنبش‌های استقلال‌طلب، جنگ‌های اول و دوم جهانی، گسترش دموکراسی و جهانی شدن، می‌باشد، که از نوع قدیم به جدید تغییر یافته است. در نوع جدید از ناسیونالیسم، افراطی‌گری‌های سبک قدیم تا حدودی تعدیل شده و در راستای تعامل در سطح بین‌الملل تلاش می‌شود. اما هنوز هم رگه‌هایی از ناسیونالیسم وجود دارد، که افراطی و شوونیستی است. این پژوهش به بررسی ارتباط بین انواع ناسیونالیسم با دیدگاه اسلام می‌پردازد.

گفتار اول: کلیات

1ـ‌ بیان مسئله

ناسیونالیسم یک اصل و باور سیاسی است که با آن مرزهای ملی، مشروعیت سیاسی کسب نموده و واحد سیاسی باید بر شاخصه‌های ملی منطبق باشد.[۱]از این چشم‌انداز، «ملت» و «سرزمین» شالوده‌ ناسیونالیسم را به‌عنوان یک ایدیولوژی که دستورالعملی برای رسیدن به ‌مقاصد معین است، شکل می‌دهد. [۲]گونه‌هایی از ناسیونالیسم قدری متعادل‌تر عمل می‌کنند. اما نوع دیگری از ناسیونالیسم، علاوه بر برتری قومی، مفهوم ملت را نیز با خود دارد(پیشین)، که نوعی از هم‌گرایی را با اصالت واحدهای ملّی و نژادی یا فراتر از آن مطرح می‌کند، و ایدئولوژی سیاسی و بنیاد فکری یک ملت محسوب می‌شود و به طور افراطی در برخی موارد با نظریه توتالیتری و شوونیستی همراه شده مشکلات زیادی در جوامع انسانی ایجاد کرده‌ است. نازیسم آلمان، فاشیسم ایتالیا، اشغال فلسطین، تصفیه قومی در بوسنی، رواندا، کنگو، قتل‌عام بیش از60% هزاره‌های افغانستان در حکومت عبدالرحمن‌خان، و... از جمله آنهاست. اما دین اسلام با پیام جهانی، شاخصه‌های ملی را در مقابل اصل تقوا، تعاون، انصاف، عدالت و کرامت انسانی، به شدت کم‌رنگ می‌داند، و با پذیرش اصل حاکمیت‌ سیاسی مردم، با مبانی الهی در پی ایجاد هم‌گرایی ‌انسانی‌ در سطح جهان می‌باشد. حوزه مطالعه این پژوهش جهانی بوده، بدون توجه به ‌زمان خاصی، به صورت تطبیقی، هم‌گرایی جهانی ‌ـ‌‌ اسلامی و هم‌گرایی ‌‌ناسیونالیستی، با متغیرهای وحدت ‌اسلامی، ناسیونالیسم، تقوا، نژادپرستی، احساسات عاطفی‌ـ روانی، منافع‌ ملی، کشور، سیاست، قرآن و سنت، تحلیل می‌شود؛ از این رو ارایه پاسخ به سؤالات ذیل، در خور توجه می‌باشد: الف‌ـ نگاه اسلام به ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی چگونه است؟ ب‌ـ آیا ارتباطی بین ناسیونالیسم و آموزه‌های اسلامی وجود دارد؟

2ـ ضرورت‌، اهداف و فایده پژوهش

ملی‌گرایی در مفهوم هم‌گرایی، به وحدت اسلامی و وحدت ملی شباهت دارد؛ بنابراین طرح و تبیین تعامل‌ها و تفاوت‌های ناسیونالیسم و دیدگاه اسلام و مبانی توحیدی آن به گونه علمی ‌ـ پژوهشی مهم جلوه می‌کند. فایده‌ها: ظهور وحدت‌ملی و هم‌گرایی انسانی‌ـ اسلامی در یک کشور، و در سطح روابط بین‌الملل باعث ایجاد توجه به صلح و امنیت جهانی، محیط زیست، ایدز، تسلیحات هسته‌ای و کشتار جمعی می‌شود، تا زمینه عملی اتحاد سعادت‌بخش، رفاه و آسایش عمومی بدون تنش‌های ناروا، فراهم گردد و انسان‌ها زندگی آرام و مسالمت‌آمیز را پی‌گیرند.

3ـ چارچوب نظری پژوهش

الف‌ـ ناسیونالیسم؛ تبیین نظریه‌های ناسیونالیسم و ملی‌گرایی، مبانی و کارکردهای آن، بخش مهمی از این بحث را تشکیل می‌دهد، که نظریه‌های منفی ناسیونالیسم به افراطی، شوونیستی و... منجر شده، همه‌ انسان‌های غیر ملیت خود را محکوم به خدمت خود می‌داند. اما برخی نظریه‌های مثبت ملی‌گرایی به اصلاح‌‌طلب، ضد استعمار و... نماد می‌یابد. در این مجموعه تلاش شده است که با بررسی گونه‌ها و آثار ملی‌گرایی، تحلیل تطبیقی با دیدگاه اسلام صورت گیرد.

ب‌ـ دیدگاه اسلام؛ در نگاه اول، نظریه «توحید» در نماد عملی«وحدت اسلامی»، مبانی و عوامل آن و سپس آموزه‌های اخلاقی و سیاسی اسلام به صورت تطبیقی با ناسیونالیسم، به روش منطقی و عقلانی بررسی می‌گردد.

4‌ـ تعاریف و مفاهیم

1/4‌ـ چیستی ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی

ناسیونالیسم( (Nationalism در لغت مشتق از Nation به معنای «ملت»، ترکیب‌شده از دو کلمه، یکی به معنای ناسیون از لغت فرانسوی Naissance به معنای زاده‌شدن گرفته شده است [۳] که از قرن 13 میلادی معمول بوده و به گروهی از مردم که زادگاه یکسانی داشتند اطلاق می‌‌شد، و دوم ایسم(Ism) به معنای شناختن است. این دو معنا تداعی‌گر ایدئولوژیک بودن ناسیونالیسم است. [۴] در اصطلاح، عقیده‌ای است که مرزهای ملی با مرزهای دولت انطباق داشته، و ملت سرنوشت خود را تعیین کند، و دولت ملی مهم‌ترین سازمان سیاسی آن باشد. [۵] ناسیونالیسم برگرفته از ملت، به معنای ملّی‌گرایی و نژاد‌پرستی آمده است.[۶] و به علایق وطن‌پرستی یا وطن‌دوستی نیز تعریف می‌شود. [۷].

2/4‌ـ ملت و ملیت

ملت در لغت، به معنای راه، روش، دین و آئین است و در معنای نوین، متولد شدن(Nation ناسیون)، مردم را در بر می‌گیرد. در اصطلاح، ملت: «مجموعه‌ای از افرادند که در نژاد، سرزمین، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، تاریخ، عقاید و جهان‌بینی به هم احساس مشترک دارند» [۸] عنصر پیوند دهنده ملت، آگاهی و ایمان به مقصدی باطنی، الهی و آسمانی بوده و محدود به طبیعت نیست. [۹] مجموعه فکری، علمی و روشی که مردم باید طبق آن عمل کنند، ملت نامیده می‌شود. [۱۰] ملیت: نوعی رابطه سیاسی ایجاد شده از اصل حاکمیت و قدرت سیاسی است. از عناصر ملیت: نژاد، وحدت زبان، تاریخ، زمین و خون می‌باشد، که از پیوند این عناصر گروه اجتماعی تشکیل می‌شود. علم حقوق آن را ملت می‌گوید. [۱۱]

3/4‌ـ چیستی وحدت

الف. اجتماعی؛ وحدت‌ در لغت‌ عبارت است از: یگانه‌ شدن‌، یگانه‌ بودن‌ و اشتراک‌ گروهی‌ در یک‌ مرام‌ و مقصد، اشتراک‌ همه افراد ملت‌ در آمال‌ و مقاصد که‌ مجموعه‌ای‌ واحد به‌شمار آیند. [۱۲] در «لسان‌العرب» آمده است: «الوحده فی المعنی التوحّد [۱۳] وحدت در اصطلاح به معنای انفراد است. واحد مطلقا جزئی ندارد، چون واحد وصف خدا آید؛ یعنی تجزی و تکثر در آن راه ندارد. [۱۴] منظور از «وحدت انسان‌ها»، توحید اعتقادی، دینی و کنار گذاشتن اختلافات فکری میان آنها نیست، بلکه باید با حفظ اختلافات، نسبت به ‌هم‌ همدل بوده و به حقوق یک‌دیگر احترام گذاشت.

ب. وحدت اسلامی؛ فرقه‌های مسلمین هم‌دیگر را به طور صحیح شناسایی نموده و از مواضع فکری و اعتقادی یک‌دیگر مطلع شوند و از نزاع به‌دور باشند. [۱۵] منظور از«وحدت اسلامی» التزام قلبی و عملی به مشترکات اسلام است که به طور قطع ثابت شده و در زمان رسول اکرم (ص)مورد قبول همه بوده، و معیار اخوت اسلامی است.

4/4ـ امت

اُمَّت‌، به قوم‌، قبیله‌، عشیره‌، گروه‌های‌ نژادی‌ و نیز ملت‌ یا جامعه‌ای‌ مذهبی‌ که‌ زیر پرچم هدایت‌ یک‌ پیامبر باشند اطلاق می‌شود [۱۶] و در اصطلاح‌، به جماعتی‌ از مردم‌ گفته می‌شود که‌ خداوند برای‌ آنان‌ پیامبری‌ مبعوث‌ کرده‌ و آنان‌ به ‌او ایمان‌ آورده‌، و از این‌رو، با خداوند پیمان‌ بسته‌، و با او ارتباط یافته‌اند. [۱۷] واژه امت‌ در معنایی‌ نزدیک‌ به‌ شعب‌ نیز به‌ کار می‌رود. [۱۸]

5ـ پیشینه پژوهش

الف‌ـ پیشینه نگارشی؛ در مورد وحدت اسلامی و ناسیونالیسم کتاب‌ها و مقالات زیادی به چاپ رسیده‌‌ است، از جمله:
منابع فارسی:
«مکاتب ناسیونالیسم» مونتسرات‌گیبرنا؛ «ناسیونالیزم» حمید بهزادی؛ «نظریه‌های ناسیونالیسم» اوموت اوزکریملی؛ «ناسیونالیسم و انقلاب» رضاداوری؛ «وحدت از نگاه امام خمینی(ره)» روح الله خمینی.
منابع عربی:
«الفتاوی الواضحه» شهید صدر؛ «الاسلام و القومیه» علی محمد نقوی؛ «تفسیر کبیر» محمد رازی و «المیزان» علامه طباطبایی. منابع انگلیسی: «ایده ناسیونالیسم» هانس کوهن؛ «ناسیونالیسم جدید» اسنایدر؛ «دولت، ملت و ناسیونالیسم» جیلینس ارنست و «دایره المعارف ناسیونالیزم» الکساندر ماتیل. هر کدام از کتاب‌های مزبور، یا فقط به ناسیونالیسم، و یا تنها به وحدت ‌اسلامی پرداخته است، اما این پژوهش با رویکرد تطبیقی، به ‌هر دو مقوله پرداخته است. ب‌ـ پیشینه تاریخی؛ ملّی‌گرایی پدیده‌ای غربی بوده، که به‌قاره‌های دیـگـر راه یافته است. اولین‌بار در 1789م این واژه توسط آگوستین بارائل(Augustin Barraail) کشیش ضد انقلابی فرانسوی استعمال شد. (Andrew Heywood, 1998, p. 152) و به شکل دکترین سیاسی در آمد. آغاز ناسیونالیزم به قرن 16 میلادی و جـنـگ‌های مـذهـبـی سلاطین و شاهزادگان اروپایی برمی‌گردد. ناسیونالیزم استقلال‌طلب در ابتدای قرن20 شکل گرفت. (آصف، 1384ش، ص 73ـ78). ریشه‌های ناسیونالیسم به‌عنوان یک باور و ایدئولوژی سیاسی با انقلاب فرانسه (1789) گره می‌خورد. این ایده در ایتالیا، آلمان و شوروی بـه ملّی‌گرایی افـراطـی و برتری ایـدئولوژی و حـزب خـاص انـجـامید. در ایـران نیز ملی‌گرایی، ابتدا بـا گـرایـش لیبرال در عصر مشروطه مطرح گردیده و سپس به شکل افراطی درآمد و ارزش‌هـای اسـلامـی را تحقیر کرد. [۱۹]

6ـ فرضیه پژوهش

ناسیونالیسم دارای زمینه‌های فلسفی گوناگون و متنوع است که برخی از آنها با دیدگاه اسلام تعامل دارد. و بعضی چون ناسیونالیسم افراطی، توسعه‌طلب، توتالیتر و... با دیدگاه اسلام هم‌خوانی ندارد. اسلام با تأکید بر تقوا و احترام به نوع بشر و رد نژادپرستی، با طرح هم‌گرایی انسانی، در صدد تشکیل امت واحده اسلامی در سراسر جهان می‌باشد، که مستشرقان از آن با نام پان‌اسلامیسم یاد می‌کنند. اما هم‌گرایی ناسیونالیستی در سطح ملی‌ـ نژادی و یا فراتر از آن با مبانی خاصی مطرح می‌شود، که با بسیاری آموزه‌های اسلام ارتباط وثیقی ندارد.

گفتار دوم: تبیین ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی

1ـ سیر رشد و تکامل ناسیونالیسم

ناسیونالیسم ابتدا در قرن14 تا 17 در واکنش علیه سلطه کلیسای کاتولیک و امپراطوری روم پیدا شد و در اواخر قرن هجدهم با روندی تکاملی به شکل یک ایدئولوژی‌ در آمد. در اواسط قرن 19 سراسر اروپا به ویژه آلمان و ایتالیا، امپراتوری‌های چند قومی اتریش، مجارستان، پروس، روسیه و عثمانی را فراگرفت، که در نوع افراطی خود رژیم‌های توتالیتری مانند نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا را باعث شد. دوران رشد ناسیونالیسم را دوران بیداری ملی نیز نامیده‌اند. [۲۰] با آغاز قرن بیستم سه جریان ناسیونالیسم عربی، ایرانی و ترک در منطقه خاورمیانه شکل گرفت. [۲۱] حس ناسیونالیستی ایرانی، با شکست ایرانیان از روس‌ها و انقلاب مشروطه شروع شد و به انواع مختلفی در‌آمد: «الف ـ ناسیونالیسم متجدد، رادیکال؛ ب ـ لیبرال، دموکراتیک؛ ج ـ محافظه‌کار» ه[۲۲] بعد از مشروطه، ناسیونالیسم تجزیه‌کننده (ترک و کرد) و پس از آن ناسیونالیسم وحدت‌بخش ملت ایران(موازنه منفی مصدق و موازنه‌عدمی مدرس) قابل بیان است. دوره‌های رشد گونه‌های ناسیونالیزم را در جهان، به صورت گذرا مرور می‌کنیم: الف. انقلاب کبیر فرانسه؛ ایدئولوژی ناسیونالیستی از جنین این انقلاب زاده شد و از بستر توده‌واری آن رها شده و هیچ کس نتوانسته آن را به جای خود برگرداند. ع[۲۳] ب. جنگ جهانی اول، پدیده قیمومیت‌سازی و اصل خودمختاری ملی؛ جنگ جهانی دوم و گسترش استعمارگری؛ ج. خودآگاهی ملت‌ها و استقلال‌طلبی؛ ناسیونالیزم حاصل پیدایش خود‌آگاهی و خود‌اتکایی جوامع به بلوغ رسیده می‌باشد، که در جهت حرکت به ‌سوی پدیده «ملت سازی» است؛[۲۴] شکست نظام سرمایه‌داری دولتی بلوک شرق و رشد ملی‌گرایی و استقلال اقلیت‌های ملی شوروی سابق، از دیگر دوره‌های پیدایش ملی‌گرایی قلمداد می‌شود؛

د. از دهه 1960 به بعد، اعتراضات برای خودمختاری ملی و به ‌رسمیت شناختن حقوق نژادی صورت گرفت، که از آن جمله می‌توان به اعتراضات ‌باسک‌ها(Basques)،کاتولیک‌ها، سیاهپوستان‌ آمریکا، فرانسوی‌زبانان ایالت‌کبک(Quebec)، و کورسیکا(Corsica) اشاره کرد؛ هـ رشد اومانیسم، ترویج خوداتکایی ملی، توجه دولت‌ها و جوامع به دموکراسی و ایجاد حس آزادی خواهی.

2‌ـ ناسیونالیسم و حاکمیت سیاسی

ناسیونالیسم نوعی آگاهی جمعی است؛ یعنی آگاهی تعلق به ملت، که آن‌‌را آگاهی ملی خوانند. [۲۵] آگاهی ملی اغلب پدیدآورنده حس وفاداری افراد به عناصر ملت‌ می‌شود. [۲۶] ناسیونالیسم ایدئولوژیی است که «دولت ملی» را عالی‌ترین شکل سازمان سیاسی می‌داند. اصل اساسی ناسیونالیسم حاکمیت‌ملی است، که در بیشتر قوانین اساسی اروپایی و شبه‌اروپایی آمده است. [۲۷] رشد ملت‌باوری باعث شد که اصل «حاکمیت ملی» در جهان به‌رسمیت شناخته شود. [۲۸] ایدئولوژی‌ها به طور کلی و ناسیونالیسم به خصوص، در ملت‌ها «ارزش‌ها» و «روش زندگی‌مخصوص به خود»(A National way of looking at life) ایجاد می‌کنند، که‌ بشرمحبوس آنها می‌گردد. [۲۹] این حالت در سطح داخلی و روابط بین‌الملل به‌گونه‌های مختلف ظهور می‌یابد: الف‌ـ برخی از ملت‌ها ممکن است الفاظ دیپلماتیک را با تفاسیر مختلف فهم کنند، مثلاً برخی یک حرکت را «تجاوز» بدانند، اما بعضی دیگر آن را «دفاع» بخوانند[۳۰] حمله شوروی سابق به اروپای شرقی، افغانستان و... و حمله آمریکا به ویتنام، عراق، افغانستان و...، و دیگر اشغالگری‌ها را می‌توان نمونه آورد.

ب‌ـ طبق «ارزش‌های ایجاد شده» کشوری معتقد می‌شود که ایدئولوژی آن حق است و تلاش می‌کند نظام سیاسی، اخلاقی و ارزش‌های خود را در سطح بین‌الملل حاکم نماید. [۳۱] صدور ایدئولوژی کمونیسم شوروی سابق، گسترش لیبرالیسم و دموکراسی آمریکایی، ایجاد پان عربیسم، پان ترکیسم و... در قالب این دیدگاه قابل تبیین است.

3ـ گونه‌های ناسیونالیسم بر پایه مبانی نظری و فلسفی

الف‌ـ ناسیونالیسم منفی

ناسیونالیسم اگر از یک علاقه طبیعی به وطن و... فراتر رفته و به عنوان یک ایدئولوژی و شبه مذهب در آید و بر یک نوع تعصب و بی‌منطقی استوار باشد، منفی خواهد بود. انواع ملی‌گرایی منفی را به طور خلاصه تبیین می‌کنیم:

1ـ ناسیونالیسم توسعه‌طلب و مدنی؛ درون‌مایه آن نظامی‌گری و توسعه‌طلبی جمعی نسبت به‌دیگران است، که با خودمختاری ملی مغایرت دارد. [۳۲] ناسیونالیسم مدنی، التزام به «خودمختاری» همگانی توسط توده مردم است. [۳۳]

2ـ ناسیونالیسم توتالیتر یا انحصارگرا(Exclusivist).؛ در این ایده به دلایل مذهبی، نژادی، قومی و...، کسانی را از شهروندی کامل و امتیازات محروم می‌دارند. [۳۴] توتالیتاریانیسم Totalitarianism).) صفت رژیم‌‏هایی با مشخصات زیر است: نظارت دولت بر جنبه‌‏های اقتصادی و اجتماعی، انحصار قدرت سیاسی، سیستم تک‌حزبی، دست‏یازی به زور، تشکیل جامعه بر اساس ایدئولوژی حزبی، از میان بردن آزادی‌های فردی. نازیسم آلمان و فاشیسم ایتالیا نمونه‏‌های عالی نظام‌‏های توتالی‌تر بودند. [۳۵]

3ـ ناسیونالیسم جدایی‌طلب و قومی؛ دولت موجود را یک قدرت امپریالیستی می‌داند و خواهان جدایی قلمروی ملی از آن دولت و تشکیل یک دولت ملی است. [۳۶] ناسیونالیسم قومی؛ گروه قومی را برای برقراری حاکمیت دولتی یا حفظ آن بسیج می‌کند [۳۷] زیرا در ناسیونالیسم امکان بالقوه جلب توده عظیمی از مردم نهفته است. [۳۸]

4ـ ناسیونالیسم‌ لیبرال؛ از اصـول آزادی، بـرابـری و برادری دفاع، و از خودمختاری گروه‌های خاصی هواخواهی می‌کند. [۳۹]این پدیده در ایـتـالیـا و آلمـان بـه‌گونه افـراطـی، به برتری نـژاد و ایـدئولوژی حـزب خـاص انـجـامید. [۴۰] این نظریه توسط رسو، لاک، ولتر و جفرسون پشتیبانی می‌شد. اعلامیه استقلال آمریکا، سند ناسیونالیزم‌ لیبرال به‌شمار می‌رود. [۴۱]

5ـ ناسیونالیسم افراطی؛ الف‌ـ نژادی و فاشیستی؛ نژادپرستی دکترین انکار حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی، برآن است که دیگری شخص پست است. [۴۲] فاشیسم (Fascism) در لغت از کلمه ایتالیایی «فاشیو» (Fasio) به‌معنای دسته‌گل و گیاه گرفته شده است و در اصطلاح، نام مجمع رزمندگان ایتالیایی جنگ ‌جهانی اول است که موسولینی یکی از همین افراد بود. فاشیو، تعیین‌کننده گروهی است که دارای هم‌بستگی عقیدتی هستند. [۴۳] برخی از مبانی نظری فاشیسم عبارت است از 1ـ نخبه‌مداری؛ 2ـ نژادگرایی؛ 3ـ توسعه‌طلبی و میلیتاریستی، ضد کمونیسم؛ 4ـ توسل به ارعاب و ترور؛ 5ـ سیستم تک حزبی. [۴۴] ب‌ـ شوونیستی؛میهن‌پرستی مفرط دخالت در کشورهای دیگر را موجه می‌شمارد. پدیده سیاسی مبتنی بر قدرت بوده، انگیزه میهنی ستیزه‌جویانه داشته و توده‌ها با حمایت از حاکم ماجراجویی‌های پرهزینه راه می‌اندازند. [۴۵]

6ـ ناسیونالیسم فرهنگی و سنتی؛ مدعی احیای گذشته و رؤیای تجدید عظمت دیرین است. [۴۶] ملی‌گرایی سنتی، فارغ از عقل و انقلاب، ملیت و دولت است و به نظر سنت‌طلبان، از پیش ایجاد شده و بحث از منشأ آنها ضرورتی ندارد. [۴۷]

ب‌ـ ناسیونالیسم مثبت

اگر ملّی‌گرایی به معنای محبت و علاقه‌مندی به سرزمین، ملیت و مذهب خویش، بدون احساس برتری، تبعیض و تضییع حقوق دیگران باشد، ناسیونالیسم مثبت خواهد بود. در زیر، انواع ملی‌گرایی مثبت به طور خلاصه بیان می‌شود:

1ـ ناسیونالیسم جدید یا ضد استعمار؛ استعمارگری باعث ایجاد احساس میهن‌پرستی و تمایل به آزادی‌های ملی شد. [۴۸] یکی از عوامل عمده آن اصل خود مختاری است. [۴۹] ویژگی‌های عمده ناسیونالیسم جدید عبارت است از: الف ـ تکیه بر استقلال سیاسی و حقوقی؛ ب ـ احترام به نفس؛ ج ـ تکیه بر اصل تساوی ملت‌ها و نژادها؛ د ـ ضد استعماری بودن. [۵۰]

2ـ ناسیونالیسم اصلاح‌طلب و محافظه‌کار؛ اصلاح‌طلب قلمروی دولت موجود را به عنوان محدوده قلمرو ملی قبول می‌کند، آن‌چه مورد اختلاف است، مبانی غیر ملی مشروعیت و حاکمیت دولت است. [۵۱] محافظه‌کار؛ در پی حفظ وضع موجود، با گرایش ترمیم وضعیت با توجه به خواسته‌های گروه و یا حزب خاصی می‌باشد.

3ـ ناسیونالیسم ملی؛ ملّی‌گرایی به معنای میهن‌دوستی با حفظ حرمت و حقوق دیگران است، که باعث ایجاد باورهای مشترک و استحکام یک ملت می‌گردد و مردم هنگام خطر از هویت ملی خویش دفاع می‌کنند. 4ـ ناسیونالیسم وحدت‌خواه؛ کشورهای موجود را قطعات اشغال شده قلمروی ملی تلقی می‌کند، و در صدد یک‌پارچگی گروه خود و رهایی از اشغال کشورها می‌باشد. [۵۲] مبانی فلسفی این ایدئولوژی از آثار اندیشمندانی مانند آگوست کنت، آدولپ تن، موریس باره و شارل موراس گرفته شده است. [۵۳]

5‌ـ ناسیونالیسم سیاسی؛ الف‌ـ ناسیونالیسم‌ ملی فاقد دولت؛ دارای چهار وضعیت متفاوت است: 1. ممکن است دولت‌ «اختلاف فرهنگی» اقلیت یا اقلیت‌های خود را به‌رسمیت بشناسد، ولی به آنها اجازه ترویج ندهد [۵۴]؛ 2. داشتن میزان مشخصی از خودگردانی [۵۵]؛ 3. بالاترین درجه حق تعیین سرنوشت را دارند، ولی مستقل نیستند، مانند اهالی کبک کانادا [۵۶]؛ 4. ملت‌هایی که دولتشان اصلاً آنها را به رسمیت نمی‌شناسد. [۵۷]. ب‌ـ ناسیونالیسم در دولت‌های فاقد ملت؛ که هنوز دولت‌ ـ ملت‌سازی صورت نگرفته است و دولت‌های پس‌ از استعمار می‌باشند. [۵۸]

6ـ ناسیونالیسم بشردوستانه و اقتصادی؛ ناسیونالیسم بشردوستانه نخستین نوع از ناسیونالیسم و الهام گرفته از روح روشن‌گری و استوار بر حقوق طبیعی است. [۵۹] ناسیونالیسم اقتصادی؛ تعرفه‌ها افزایش یافت و از خودکفایی اقتصادی تمجید به‌عمل آمد. با مبارزه بر سر بازار و منابع این نوع از ناسیونالیسم با امپریالیسم در آمیخت. [۶۰].

4ـ مبانی نظری ناسیونالیسم

ایدئولوژی‌ ناسیونالیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم و... با مبانی نظری و فلسفی خاص خود پشتیبانی‌ می‌شود. (داوری، پیشین، ص 14-18). مبانی فکری و اعتقادی ملی‌گرایان، با تنوع گرایش‌های ایدئولوژیکی آنان، در مجموع دارای افراط و تفریط، تعادل و تعامل و پارادوکسیکال می‌باشد، که ممکن است رنگ مکاتب، مذاهب و نحله‌های متنوع را به خود بگیرد. در ذیل، به برخی مبانی انواع ناسیونالیسم اشاره می‌شود: 1‌ـ وحدت خواهی؛ برتری نژاد، کشور، مذهب و ملیت خود؛ 2‌ـ تفکر جدایی دین از سیاست؛ 3‌ـ احترام در حد پرستش افراد ملی‌؛ 4ـ بشردوستی؛ 5ـ بیگانه‌ستیزی، باستان‌ستایی افراطی؛ 6ـ استقلال‌طلبی؛ 7ـ مبارزه با استعمار؛ 8ـ توتالیتر، انحصار طلبی؛ 9ـ پذیرش نظام پادشاهی، پاتریمونیال و پدر سالاری. [۶۱]

5‌ـ تأثیرات ناسیونالیسم در روابط اجتماعی و عرصه بین‌الملل

الف‌ـ مکتب برکت و مثبت در ناسیونالیسم

ناسیونالیسم باعث تقویت ایده ضد استعماری، استقلال‌طلبی و خودمختاری ملت‌ها گردید. [۶۲] بر اهداف خارجی کشورها تأثیر گذاشت. [۶۳] و موجب ایجاد دموکراسی، تجزیه‌طلبی[۶۴]، و نظامی بر پایه‌های ملی [۶۵] و تبدیل منافع سلاطین به منافع ملی گردید و توده مردم را به صحنه کشاند. [۶۶]

ملّی‌گرایی موجب مشروعیت حکومت‌ها و تبلور اصول دموکراتیک شده، حس ملی خلاقیت‌ها را در هنر، ادبیات، موسیقی، ورزش و... بالا برده، و باعث تقویت ارزش‌های اجتماعی می‌شود، فقط به ارزش‌های ملی توجه دارد(Ibid). ناسیونالیسم ایدئولوژیی است که علیه ایدئولوژی‌های دیگر مقاومت نموده، نیروی ترساننده و بازدارنده است. [۶۷]

ملّی‌گرایی با تأسیس حکومت مرکزی باعث ایجاد صلح می‌شود. [۶۸] و این عقیده را در بین توده مردم اروپا به وجود آورد که می‌تواند باعث استقلال ملت‌ها، صلح جهانی و جواب‌گوی مشکلات داخلی و اختلافات میان کشورها باشد. [۶۹]

ناسیونالیسم قدرت ملی در کشور را افزایش می‌دهد(Ibid)، مردم را به دستگاه دولتی معتقد می‌نماید و باعث تشویق و بسیج مردم می‌گردد. [۷۰] و یکی از وسایل نفوذ و توافق در کشورهای با ملیت یکسان خواهد بود[۷۱]. (مانند کشورهای عربی، ترک و...).

ناسیونالیسم در روابط داخلی پدیده متمایل به مرکز(Centripetal force) دارد موجب اتحاد و هم‌بستگی افراد گشته و عوامل تفرقه را از میان برده و هم‌زیستی مردم با یک‌دیگر را فراهم(Olson, W., P. 71-78).، و آزادی افراد را تضمین می‌کند. (بهزادی، پیشین، ص 128؛ Duchacek/Thompson, 1960, p.28.)

ب‌‌ـ مکتب ملامت و منفی در ناسیونالیسم

بر طبق نظریه و مکتب ملامت، ناسیونالیسم موجب مشکلات داخلی، خارجی و روابط بین‌الملل شده است، که بدین جهت مورد ملامت و نکوهش قرار گرفته است. برخی از آثار منفی ملی‌گرایی عبارت است از: 1. ناسیونالیسم باعث جنگ، انشعاب بشریت، جهل و عدم تحمل ملت‌های دیگر، در صحنه بین‌المللی شده است. [۷۲]ملّی‌گرایی در ورای جنگ‌های دو قرن نوزدهم و بیستم قرار دارد. [۷۳]

2. ملّی‌گرایی اطاعت کورکورانه گروه‌ها را در اجتماع تقویت نموده و آزادی ملت‌های دیگر را نیز محدود می‌سازد . (Hayes, C., 1955, p. 165)و باعث تغییر مبانی حکومت از سنتی، الهی(متافیزیکی)، توارث و زور، به قانون مدون بشری شده است. [۷۴]

ملی‌گرایی باعث انحصارگرایی، افتخار کاذب(Ibid) ، محدودیت در همکاری‌های بین‌المللی، مانع پیشرفت، پویایی و پایایی کشورها می‌شود. ملّی‌گرایی با تفکر مادی، نسبی و عاطفی‌ ـ‌ افراطی، به جریانی مقابل اخلاق بدل می‌شود.

ملّی‌گرایی یکی از انگیزه‌های مهم امپریالیزم و استعمارگری است[۷۵] باعث استبداد و تعمیم غیرمنطقی می‌شود، و ویژگی‌های مثبت را بر گستره تاریخ ملی تعمیم می‌دهد؛ آن مذهب جزم‌گرا، فاقد توجیه علمی و عقلی است. [۷۶]

ناسیونالیسم در روابط خارجی پدیده گریز از مرکز(Centrifugal force) بوده که موجب بی‌نظمی، تفرقه و نزاع در صحنه بین‌الملل شده است. [۷۷] مسئله اعراب در امپراتوری عثمانی سابق، معضل اسرائیل، کشمیر، فلسطین و...از این نوع می‌باشد. (Ibid).

ناسیونالیسم در مرز‌های نژاد و ملت‌ها، اما نظام‌های بین‌المللی فرانژادی عمل می‌کند. (Ibid). این پدیده «ارزش‌های اخلاقی» مخصوصی در ملت ایجاد می‌کند که مخالف نظام بین‌المللی است. این امر باعث می‌شود که «ارزش‌های اخلاقی ملی» جای «ارزش‌های بین‌المللی» را بگیرد(Ibid). ناسیونالیسم، بی‌ثباتی سیاسی را در صحنه بین‌الملل به وجود می‌آورد. ناسیونالیسم عرب باعث اتحاد مصر و سوریه شد، ولی ناسیونالیسم‌ ملی باعث انحلال آن گردید. [۷۸] اتحادیه اروپا نیز تاکنون با معضل ناسیونالیسم ملی روبه‌رو بوده است و برخی کشورهای اروپایی با برخی مصوبات اتحادیه موافقت نمی‌کنند.

در نقد ناسیونالیسم، می‌توان گفت که بعضی از گونه‌های ناسیونالیزم با اصالت نژاد، قوم و ملیت خاص‌، بیشتر ترویج کننده خشونت، ظلم و تجاوزگری می‌باشد، که برخی آن را وسیله استعمار و ظلم بر مظلومان دانسته‌اند. [۷۹]

گفتار سوم: دیدگاه اسلام و ناسیونالیسم

1‌ـ وحدت اسلامی و ناسیونالیسم

دیدگاه اسلام را به گونه مقایسه‌ای با ملی‌گرایی، با طرح بحث وحدت اسلامی از نگاه قرآن و سنت که بر هم‌بستگی تمام بشر تأکید می‌کند، و ناسیونالیسم نیز هم‌گرایی در مرزهای ملی و چه بسا فراتر از آن را ادعا دارد، پی ‌می‌گیریم.

1/1‌ـ مبانی الهی و انسان‌شناختی وحدت در قرآن

الف. ایمان و اعتقاد به خالق واحد؛ قرآن کریم توحید نظری«اعتقاد به خالق واحد» را باعث توحید عملی انسان‌ها می‌داند: « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیئاً...؛ بگو‌ ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او قرار ندهیم...» [۸۰] این آیه برای وحدت و یک‌پارچگی، به «توحید» قدر مشترک مسلمانان و اهل کتاب اشاره کرده، که یکی از عوامل مهم وحدت همه ادیان یاد شده است [۸۱] امام علی(ع) می‌فرماید: «الههم واحد و نبیهم واحد و کتابهم واحد...» و این در حالی است که خدا و پیامبر و کتابشان یکی است. [۸۲]

ب. رهبری واحد؛ یکی دیگر از مبانی وحدت، پیروی از رهبری واحد است: «وَأَطِیعُوا اللَّهَ و َرَسُولَهُ وَلاَ تَنَـازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرِینَ؛ و اطاعت خدا و پیامبرش نمایید و نزاع مکنید تا سست نشوید و قدرت شما از میان نرود...» [۸۳] بنابراین، لازم است مذاهبِ مختلف برای رفع اختلافات و درگیری‌های درونی به مشترکات تمسک کنند.

ج. دین اسلام؛ تنها دینی است که مورد تأکید پروردگار قرار دارد و به‌ دلایل ذیل می‌توان آن را مایة هم‌گرایی و سعادت انسان‌ها دانست: فراخوانی دین به هم‌گرایی و بهره‏گیری از دستورات آن؛ عصبیت دینی مسلمانان در دفاع از آن؛ دین واحد عامل وحدت است. امام علی(ع) فرمود: «واقعیت جز این نیست که همگی شما بر اساس دین خدا برادرید. [۸۴] در برخی از تفاسیر مانند «مجمع البیان»، «التبیان» و «روح البیان» آمده است که همانا مقصود از «حبل‌اللّه»، دین اسلام است.

د. خلقت از نفس واحده؛ « یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً؛ ‌ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، آن‌که شما را از یک تن یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد...» [۸۵] مراد از «نفس واحده» در آیه، حضرت آدم(ع) و مراد از «زوجها» همسرش حواست که والدین انسان‌ها هستند و خلقت حوا نیز از آدم(ع) است; بنابراین خلقت همه انسان‌ها به حضرت آدم منتهی شده و وحدت در خلقت دارند. [۸۶] این امر که همه انسان‌ها از «نفس واحده» خلق شده‌اند می‌طلبد که نوعی انس و اتحاد بین انسان‌ها برقرار باشد تا موجب زیادتر شدن محبت و ترک تفاخر و تکبر آنها بر یک‌دیگر شود. [۸۷] «وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ...؛ و اوست که شما را از تن یگانه‌ی پدید آورد...» [۸۸]

2/1‌ـ مبانی معرفت‌‏شناختی وحدت اسلامی

الف. قرآن و سنت؛ همه مذاهب اسلامی بر حجیت و حقانیت این دو منبع اتفاق نظر دارند. ب. ولایت؛ وجه مشترک اهل سنت و اهل تشیع و‏ یکی از سنت‌‏های نبوی است. در قرآن نیز بر محبت ذی‌‏القربی تأکید شده است. ج. مشروعیت اجتهاد و آزادی بحث و بررسی؛ اسلام با به رسمیت شناختن اصل اجتهاد در چارچوب منابع اسلامی، اختلافات فکری را پذیرفته است. اما ناسیونالیسم افراطی حاکمیت رأی خاص را بر مبنای زور و هژمونی قدرت مهم می‌داند.

3/1‌ـ عوامل وحدت اسلامی از نگاه قرآن

الف. تقوای الهی؛ پرهیزگاری یکی از عوامل مهم وحدت در جامعه انسانی است: « وَ مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى؛ کسی که خود را تسلیم خدا کند...محسن و نیکوکار باشد به دستگیره محکمی چنگ زده است»[۸۹] در جای دیگر آمده است: «... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِکُمْ ؛ ...پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و میان برادرانی را که با هم ستیزه دارند آشتی دهید...» [۹۰] در این آیه بعد از امر به تقوا، امر به اصلاح و حل اختلاف شده است، پس تقوا، اصلاح و حل اختلاف را موجب می‌شود.

ب. امت واحده؛ واژه امت‌ در قرآن‌ کریم‌ 65 بار به‌ صورت‌ مفرد یا جمع‌ آمده‌ است‌. معانی «امت» در قرآن: ملت دارای دین واحد [۹۱]؛ جماعت [۹۲]؛ چند سال [۹۳]؛ پیشوا [۹۴]؛ مردم (بقره‌/213). «اُمَم‌» به‌ معنای‌ اقوام‌ پیشین‌ و ملت‌هایی‌ که‌ خداوند برای‌ آنان‌ پیامبری‌ گسیل‌ داشته‌، به‌ کار رفته‌ است‌ [۹۵] امت‌ افزون‌ بر مفهوم‌ دینی‌ خود، به‌ مفهوم‌ هم‌بستگی‌ زبانی‌، فرهنگی‌، طبیعی‌، نژادی‌ و... نیز می‌باشد. [۹۶] قرآن تشکیل امت واحد را برنامه جهانی برای حکومت جهانی واحد می‌داند. برای تحقق این آرمان، در ادیان مختلف به ظهور مصلح آخرالزمان که امت جهانی را بنیان می‌نهد، نوید داده شده است [۹۷] « إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ و این امت شما، امت یگانه است...پس مرا بپرستید». آیه شامل تمام انسان‌هایی می‌شود که دارای خدا و مقصد واحدند. آیاتی را که به «امت واحده» اشاره دارد، می‌توان به سه گروه طبقه‌‌بندی نمود: گروه اول: آیاتی که خطاب به پیامبران بوده و تشکیل امت واحد را یادآور می‌شود: « إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ * وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَینَهُمْ کُلٌّ إِلَینا راجِعُونَ؛ این امت شماست که امتی یگانه است و من پروردگار شما هستم...» [۹۸] « وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَینَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ؛ و همانا این امت شماست، امتی یگانه و من پروردگار شما هستم، از من پروا کنید...» [۹۹] مراد از وحدت امت، وحدت در دین است و مراد از دین، اصولی است که مورد قبول همه شرایع می‌باشد، مثل التزام به وجود ذات خداوند و صفاتش و...؛ مختلف بودن شریعت‌های پیامبران، به ‌جهت التزام پیروان همه شرایع به اصولی واحد، خللی به وحدت امت وارد نمی‌کند. [۱۰۰] گروه دوم: آیاتی که هر نوع مشیت جبرآمیز خداوند برای رسیدن به امت واحد را نفی می‌کند: « وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یزالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ؛ و اگر پروردگارت می‌خواست، مردم را امت یگانه‌ای قرار می‌داد...» [۱۰۱] مراد از وحدت و اختلاف در این آیه، وحدت و اختلاف در دین است. [۱۰۲] این آیه ناظر به امت واحد بشری است و علت عدم اتحاد، امتحان انسان است. [۱۰۳] « وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ؛ و اگر خداوند می‌خواست، شما را امت یگانه‌ی قرار می‌داد»[۱۰۴] اما خداوند برای امتحان افراد بشر و تفکیک نیکان و بدان از یک‌دیگر، وحدت را در میان آنان ایجاد نکرد. [۱۰۵] گروه سوم: آیات دلالت‌کننده بر این‌که انسان‌ها در ابتدا امت واحدی بودند، سپس بین آنان اختلافاتی به وجود آمد: « کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ؛ (در آغاز) مردم امت یگانه‌ای بودند آن‌گاه خداوند پیامبران مژده‌آور و هشدار‌دهنده برانگیخت و بر آنان، به حق، کتاب آسمانی نازل کرد تا در هر آن‌چه اختلاف می‌ورزند در میان آنان داوری کند...» [۱۰۶]. مردم در آغاز در امور دنیوی و مادیات، امت واحدی بودند. [۱۰۷] ج. الفت و دوستی؛ « هُوَ الَّذِی أَیدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ...؛ او...در میان دل‌های آنها الفت ایجاد نمود،...»[۱۰۸] این تألیف قلوب اهل ایمان و اتحاد بین آنها، به خاطر ایمان و توجه به خدا امکان‌پذیر است. در جای دیگر آمده است: « فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً؛...پس میان دل‌های شما الفت و مهربانی انداخت تا به لطف او برادران هم شدید».[۱۰۹] د. اعتصام به حبل‌الله؛ قرآن انسان‌ها را به اتحاد فرا می‌خواند: « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...؛ (و هم‏مسلکان) به ریسمان خدا (قرآن و اسلام،) و هرگونه وسیله وحدت، چنگ زنید و پراکنده نشوید!...»[۱۱۰] حبل به معنای ریسمان، سبب و ابزاری است که با آن می‌توان به هدف و خواسته خود رسید.[۱۱۱] مراد از حبل‌الله چیزی است که موجب اتصال میان انسان و خداوند می‌شود. [۱۱۲] از مهم‌ترین مصادیق حبل‌الله، قرآن کریم [۱۱۳]، پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) می‌باشند. [۱۱۴] هـ . برادری دینی، نعمت الهی؛ «اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ ... فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً؛ و نعمت خدا را به خود یاد کنید... تا به لطف او برادران هم شدید»[۱۱۵] «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ؛ مؤمنان با هم برادرند». مراد از «وحدت انسان‌ها» این است که با حفظ اختلافات، هم‌دلی پیدا کنند. [۱۱۶] «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ...؛ و چون کسانی مباشید... با هم اختلاف کردند...» [۱۱۷]

4/1‌ـ وحدت اسلامی از نگاه سنّت

الف. پیامبر اکرم(ص)؛

سیره چهارده معصوم(علیهم السلام) محور وحدت جامعه اسلامی قلمداد شده است: «فَأَنْتُمْ أَهْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِینَ بِهِمْ تَمَّتِ النِّعْمَةُ وَ اجْتَمَعَتِ الْفُرْقَةُ وَائْتَلَفَتِ الْکَلِمَةُ؛ شما اهل بیت، اهل‌الله هستید که به برکت شما...اتحاد کلمه پدید آمده است.» [۱۱۸]. پیامبر(ص) با ورود به مدینه, به‌ اختلافات «اوس» و «خزرج» و تنازعات قبیله‌ای پایان داد، و با انجام عقد اخوت، به الفت قلبی سامان بخشید: «... و آخی رسول الله(ص) بین اصحابه من المهاجرین والانصار فقال: تأخوا فی الله اخوین اخوین ثم اخذ بید علی بن ابی‌طالب فقال هذا اخی؛ پیامبر(ص) فرمود: ...در راه خدا، دو به دو، عقد اخوت ببندید و خود، با علی(ع) موآخات نمود». [۱۱۹] «المسلمون اخوة لافضل لاحد علی‌ احدٍ الا بالتقوی؛ مسلمانان با هم برادرند و هیچ‌کس بر دیگری برتری ندارد جز به تقوا» [۱۲۰]

ب. امام علی(ع)؛

1‌ـ تأکید بر ‌نقش‌ رسول‌ اکرم(ص) در ایجاد وحدت‌ بین‌ مؤ‌منین‌؛ «قد صُرفَتْ‌ نحوهُ أفئدةُ‌ الابرار، و ثُنیت‌ الیه‌ أزِمّة‌ الا‌بصار...؛ ... خداوند به‌وسیله‌ او کینه‌های‌ دیرینه‌ را دفن‌ کرد...دل‌ها را با هم‌ الفت‌ داد...» [۱۲۱]؛ ‌‌2‌ـ وحدت‌ در پرتوی اخلاق؛ «خالطوا الناس‌ مخالطةً‌ اِن‌ مِتُّم‌ معها بَکوا علیکم، و اِن‌ عِشتم‌ حَنَّوا الیکم؛ با مردم‌ به گونه‌ای‌ آمیزش‌ کنید که‌ اگر مردید بر شما بگریند، و اگر ماندید، قلباً‌ به‌ شما بگروند.» [۱۲۲] 3-دستور به دوری از اختلاف؛ «و ألزموا السّواد الاعظم، فان‌ یدالله مع‌ الجماعة، و ایاکم‌ والفرقة؛ همواره‌ با سیاهی‌ و انبوه‌ مردم‌ ملازم‌ باشید که‌ دست‌ خدا با جماعت‌ است، و از تفرقه‌ بپرهیزید.» [۱۲۳]؛ 4‌ـ ارتباطات، عطوفت و صله رحم؛ «و علیکم‌ بالتواصل‌ و التباذل‌ و ایاکم‌ و التدابر و التقاطع؛ بر شما باد به‌ وصل‌ کردن‌ و هم‌بستگی،‌ و بذل‌ و بخشش‌ به‌ هم‌ و بپرهیزید از پشت‌ کردن‌ به‌ هم‌ و قطع‌ رابطه‌ با یک‌دیگر» [۱۲۴] 5-سیره عملی‌ امام‌ علی(ع)؛ «لقد علمتم‌ أنی‌ أحق‌ الناس‌ بها من‌ غیری، و والله لا‌سلمن‌ ما سلمت‌ امور المسلمین، و...؛ ... من‌ از دیگران‌ شایسته‌تر به‌ خلافت‌ هستم، ولی‌...مخالفتی‌ ندارم که‌ امور مسلمانان‌ روبه‌راه‌ باشد و تنها به‌ من‌ ستم‌ شود...» [۱۲۵] عبدالمتعال صعیدی: نخستین اختلاف میان مسلمانان, اختلاف بر سر خلافت بود و علی(رض) با آن‌که می‌دانست از دیگران به خلافت سزاوارتر است، ولی با ابوبکر و عمر و عثمان به مدارا رفتار کرد و به آنان کمک کرد، تا نمونه عالی مدارا و حافظ اتحاد، هنگام اختلاف رأی باشد.[۱۲۶]

ج. امام حسن(ع):

«من امیدوارم که خیرخواه‌ترین مردم باشم... باید آگاهی دهم که اجتماع مسلمانان و جماعت آنان اگر چه مکروه شما باشد بهتر است از پراکندگی و تفرقه هر چند دو دستگی و جبهه‌گیری خواست شما باشد». [۱۲۷]

د. امام صادق(ع):

«مسلمان برادر مسلمان، راهنما و خیرخواه بوده و هرگز به او حیله، خیانت و ظلم و ستم روا نمی‏دارد».[۱۲۸] «پیوسته خدا را در نظر داشته باشید و با هم برادران خوبی باشید... عطوفت و مهربانی به خرج بدهید، به دیدار و ملاقات هم بروید، و با این پیوندها و اتحادها، مکتب ما را زنده بدارید.» [۱۲۹]

2‌ـ نژاد‌پرستی از دیدگاه اسلام

الف‌ـ قرآن؛ خداوند کریم برتری انسان‌ها را در تقوا می‌داند، ‌نه در نژاد و قومیت: « یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛‌... شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یک‌دیگر شناسایی متقابل حاصل کنید، در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست...» [۱۳۰] در قرآن بیشتر خطاب‌ها به عموم مردم است و فرقی نمی‌کند از کدام قوم، قبیله و ملت باشند.[۱۳۱] ب‌‌ـ پیامبر اکرم(ص)؛ در حجة الوداع فرمود: «ای مردم! خدای شما یکی است، پدر همه شما یکی است، برترین شما نزد خدا، با تقواترین شما است (فیض کاشانی، بی‌تا، ج9، ص 18). «هیچ برتری برای عرب بر عجم نیست بلکه برتری به میزان تقوی است». در پاسخ نژادگرایی عرب فرمود: «خداوند ... تفاخر قومی و عشیره‌ای شما را از بین برد ... همانا بهترین شما نزد خدا با تقواترین شماست» (پیشین). ج‌ـ امام علی(ع): «مهربانی با «مردم» را پوشش دل خویش قرار ده...، زیرا مردم دو دسته‌اند، دسته‌‌ای برادر دینی تو و دسته‌ای دیگر همانند تو در آفرینش می‌‌باشند» (دشتی، نامه 53). ایشان وحدت با حفظ حرمت و کرامت انسان‌ها را نعمت الهی می‌داند. (معادیخواه، پیشین، ج 1، ص 87). خطاب اسلام به‌ کل بشریت بوده، نظام اسلامی برای طبقه خاصی نیست، هدف نهایی اسلام استقرار «جامعه توحیدی» است؛ جامعه‌ای که محدودیت‌های مرزهای جغرافیایی و نژادی و زبان و فرهنگ را فرو می‌ریزد.[۱۳۲]

3ـ ارزش‌ها در اسلام و ناسیونالیسم

الف‌ـ فرهنگ و سنن؛ علی(ع): «هیچ سنّت شایسته‏ای را مَشکن که معیار عمل بزرگان این امت بوده است و هم‌بستگی و کار ملت بر محور آن سامان می‏یافته است و هیچ راه و رسم جدیدی ایجاد مکن که به سنّتی از این سنّت‌ها آسیب برساند.» [۱۳۳] اما ارزش‌ها در ناسیونالیسم می‌تواند با توجه به مبانی نظری آن با ارزش‌های اسلامی متفاوت باشد، چون ارزش‌ها در گرایش‌های ناسیونالیستی، نسبی، قومی، نژادی و... بوده و بر اساس منافع آنان ارزیابی می‌شود. ب‌‌ـ حکومت و رهبری؛ حکومت نقش بنیادی در برقراری امنیت، نظم و اجرای قوانین بین مردم دارد. در جامعه اسلامی به ویژه در فرهنگ شیعی، حکومت جایگاه الهی داشته و امامت استمرار حکومت انبیاست. از این رو حفظ نظام از اهمّ واجبات بوده و رهبر محور و قطب حکومت می‏باشد. امام علی(ع) می‌فرماید: «واقعیت جز این نیست که من قطب آسیابم...» [۱۳۴] آن حضرت موقعیت زمامدار را هم‌چون ریسمانی می‌داند، که مهره‏‌ها را جمع کرده و ارتباط می‏بخشد.[۱۳۵]، از این رو در اسلام رهبری با موازین الهی و آسمانی، به نص خاص و عام، صورت می‌گیرد، که این امر در ناسیونالیسم بر محور احساسات و عواطف و گاه به صورت کاریزماتیک و یا جمعی تعریف می‌شود، که بشری و زمینی است.

ج‌ـ حقانیت؛ یکی از عوامل مهم ایجاد وحدت، حقانیت است. امام علی(ع) حقانیت را به عنوان محور هم‌بستگی یاد می‌نماید: «واللّه یمیت القلب و یجلب الهم اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم؛... این قوم بر باطل خویش متحد و همداستان‌اند و شما بر محور حقتان پراکنده‏اید»[۱۳۶] ولی حقانیت به مفهوم اسلامی آن در ناسیونالیزم وجود ندارد، زیرا در ناسیونالیسم، بیشتر موارد درک همراه با احساسات و عواطف به‌دور از بار عقلانی است. این امر رسیدن به حق و ادعای حقانیت را در ملی‌گرایی دچار مشکل جدی نموده است.

4‌ـ مسلمانان و ناسیونالیسم

الف‌ـ پان‌اسلامیسم و نگاه واقع‌بینانه به ملی‌گرایی جنبش‌ هم‌سازگری‌ اسلامی‌ در سده 13هـ.ش/ 19م با عنوان‌ «اتحاد اسلام‌» یا «پان‌اسلامیسم‌» (Pan Islamism) شناخته‌ می‌شود. ‌Pan در زبان‌ لاتین‌ به ‌معنای‌ «همه‌» یا «عموم‌» که‌ در ابتدای‌ هر عقیده‌ای‌ قرار گیرد، به ‌معنای اتحاد همه‌ وابستگان‌ به‌ آن‌ عقیده‌ یا جنبش‌ سیاسی‌ خواهد بود. [۱۳۷] پان‌اسلامیسم‌ نخستین‌بار از جانب‌ مخالفان‌ وحدت ‌اسلامی‌ جعل‌ شد [۱۳۸]، ولی به‌ کثرت‌ استعمال‌، امروزه پذیرفته‌ شده‌ است‌.[۱۳۹] جنبش‌ اتحاد اسلام‌ در پی‌ برتری‌ سیاسی‌ بر سراسر جهان‌ نبود، بلکه‌ به دنبال رهایی‌ جهان‌ اسلام‌ از سیطره‌ استعماری اروپا و گسترش روسیه در کشورهای مسلمانان بود.[۱۴۰] در اواسط سده نوزدهم حکومت عثمانی در واکنش به جنگ ترکیه با روسیه، سیاست خارجی پان‌اسلامیسم را مطرح کرد.[۱۴۱] پیش از ناسیولیسم اروپایی، پان‌اسلامیسم ایدئولوژی مسلط بر جهان اسلام بود. اندیشمندان مسلمان چون سید جمال‌الدین اسد‌آبادی، محمد اقبال، و... به تبلیغ نظر خود در پشتیبانی از اسلام می‌پرداختند، که این امر به ‌نام اتحاد اسلام موسوم شد. غربی‌ها آن را ناسیونالیسم ‌-اسلامی گویند. تجدید حیات دینی سید جمال مبدأ تحول سیاسی، اجتماعی و فکری مسلمانان گردید.[۱۴۲] بسیاری از علما و اندیشمندان اسلامی بر ناسازگاری اسلام با عقاید نژاد‌پرستانه و ملی¬گرایانه تأکید کرده‌اند. امام‌خمینی(ره): «تمام مقصد ما مکتب ماست... آنهایی که می‌خواهند ملیت را احیا کنند آنها مقابل اسلام ایستاده‌اند ...» [۱۴۳] شهید مطهری: «در صورتی که ناسیونالیسم جنبه مثبت به ‌خود گیرد از نظر اسلام مذموم نیست، ناسیونالیسم آن‌گاه محکوم است که جنبه منفی به ‌خود گیرد؛ یعنی افراد را تحت عنوان ملیت‌های مختلف از یک‌دیگر جدا کند.» [۱۴۴]

ب‌ـ تقلیدهای کور و ترویج ناسیونالیسم ناسیونالیسم تقلید کورکورانه مغرضانه‌ای بود، مانند دیگر آموزه‌‌های غربی چون دموکراسی، سکولاریسم، لیبرالیسم و... که از غرب گرفته شده بود و در نهایت، موجب پدید آمدن کشورهای کوچک و ضعیف با دولت‌های ملی وابسته به استعمار شد. پشتوانه منادیان اولی ملی‌گرایی در میان ممالک‌ اسلامی، فرانسه، انگلیس؛ سپس آمریکا و روسیه بودند. بیداری ملی عرب (پان‌عربیسم) و قیام علیه خلافت عثمانی در اواسط قرن19 پدید آمد. از این زمان، انجمن‌های سری برای ترویج قومیت عربی در بیروت، دمشق و ترکیه بر پایه افکار گاکولپ، یعنی تفکیک مذهب از شئون اجتماعی و سیاسی نهضت ملی ترک «پان ترکیسم»، به ‌منظور تبدیل خلافت ترکان عثمانی به ‌دولت ملی شکل گرفت و بعد توسط «مصطفی کمال» اقتباس شد. در سال 1924 به طور رسمی الغای خلافت عثمانی توسط مجلس ملی ترکیه اعلام شد.[۱۴۵] رشد ناسیونالیسم عرب که اسلام را بیشتر به ‌چشم عنصری از عربیت می‌نگرد، ایده‌ وحدت کلی جهان اسلام را ضعیف کرده است.

نتیجه‌گیری

مبانی و اهدافی که در دین مقدس اسلام، با تحلیل مفهوم «توحید» در قالب وحدت و هم‌گرایی انسانی‌ ـ اسلامی مطرح شد، با مبانی برخی از گونه‌های ناسیونالیسم چون ضد استعمار، اصلاح‌طلب، سیاسی، و... در جایی که بر استقلال و آزادی، احترام و سعادت انسان تأکید گردد، تا حدودی سازگار و متعامل است. جنبه‌های مثبت ناسیونالیسم از نظر اسلام مذموم نیست؛ ناسیونالیسم آن‌گاه محکوم است که جنبه منفی به خود گیرد. ولی با ناسیونالیسم امپریالیستی، لیبرال، توتالیتر، نژادی و فاشسیتی هماهنگی ندارد. برتر دانستن نژاد، مذهب و ملیت خاص، انفکاک نهاد دین و سیاست، تجزیه‌طلبی، سیستم تک حزبی، دولت‌مداری، احترام به دیگران، استقلال‌طلبی، تقدس‌بخشی افراطی به نشانه‌های ملی و... از مبانی نظری انواع ناسیونالیسم به‌شمار می‌رود، که از نگاه مفهومی‌ متفاوت و یا پارادوکسیکال می‌باشد. ملی‌گرایی با این ویژگی‌ها به یک «شبه مذهب» شبیه است. ملی‌گرایی در دو گروه عمده مثبت و منفی، به وحدت‌خواه، سیاسی، لیبرال، قومی، فرهنگی، ضداستعماری، ملی، توسعه‌طلب، توتالیتر، اصلاح‌طلب، بشردوستانه و... تقسیم می‌گردد. برخی از آثار مثبت ملی‌گرایی عبارت است از: استقلال کشورها، ایجاد آگاهی ملی، ایجاد اصل مشروعیت کشورها و حس تعلق و تبعیت از دولت ملی و اتحاد و هم‌بستگی افراد در سطح ملی‌ و تبلور خلاقیت‌ها. از آثار منفی ملی‌گرایی می‌توان از جنگ افروزی، تعصبات‌کور نژادی، افراطی‌گری، محدودیت در تصمیم‌گیری‌ها در داخل و سطح بین‌الملل، مانع پیشرفت علم و فرهنگ، تقویت انگیزه‌های امپریالیستی، به‌خطر انداختن امنیت‌ ملی، نام برد. می‌توان گفت که بین بسیاری از آموزه‌های اسلام و ناسیونالیسم پیوند وثیقی وجود ندارد و چه بسا در برخی موارد مخالف و یا متضادند و مسلمانان هم تا کنون نگاهی دوگانه به پدیده ملی‌گرایی داشته‌اند.

منابع و مآخذ

  1. آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، مروارید، تهران، 1373ش.
  2. آصف، محمد، مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1384ش.
  3. آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، تهران، 1374ش.
  4. ابن ابی الحدید، ابوحامد عزالدین عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، دار الاحیاء التراث العربی،‌ بیروت، ج1، بی‌تا.
  5. ابن منظور، محمّد، لسان العرب، بیروت، مؤسسه احیاء التراث العربی، ج3، 1412 ق.
  6. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، دارالمعرفة، بیروت، ج1، 1421ق.
  7. ابوالفدا، تقویم‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاریس‌،1840م‌.
  8. اصفهانی، راغب، المفردات فی‌ غریب ‌القرآن، ترجمه: حسین ابن احمد کیلانی، مکتبه البوذر جمهری، تهران، 1373ش.
  9. انصاری، حسن، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج10، مقاله 3931. www.cgie.org.ir
  10. بابایی زارچ، علی محمد، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383ش.
  11. برنارد، لوئیس‌، زبان‌ سیاسی‌ اسلام‌، ترجمه: غلامرضا بهروزلک‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌، قم، 1378ش.
  12. بشیریه، حسین، جامعه‌شناسی سیاسی، نشر نی، تهران، 1374ش.
  13. بهزادی، حمید، ناسیونالیزم، مؤسسه حساب، تهران، 1354ش.
  14. بی‌آزار شیرازی، عبدالکریم، هم‌بستگی مذاهب اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تهران، 1377ش.
  15. بیل، جمیز، راجر لوئیس، ویلیام، مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، کاوه بیات، گفتار، تهران، 1372ش.
  16. پارسانیا، حمید، ناسیونالیسم، مجله معرفت، شماره ۲۵.
  17. پازارگاد، بهاءالدین، مکتب‌های سیاسی، انتشارات اقبال، تهران، بی‌تا.
  18. ترکی‌، عبدالمجید، اجماع‌ امت‌ مؤمنان‌، از جوهر عقیدتی‌ تا واقعیت‌ تاریخی، تحقیقات‌ اسلامی‌، تهران‌، 1368ش‌.
  19. جهانبگلو، رامین، تاگور وجدان بشر، ترجمه‌: خجسته ‏کیا، نشر نی، تهران، چاپ اول، 1379ش.
  20. جیکوب، لاندو، پان ترکیسم، یک قرن در تکاپوی الحاق¬گری، ترجمه: حمید احمدی، نشر نی، تهران، 1382ش.
  21. حامد، عبدالله، اختلاف در امت واحد، انتشارات قلم، تهران، 1378ش.
  22. خمینی، روح الله، وحدت از نگاه امام خمینی، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام، قم، 1376ش.
  23. ـــــــــــــــ ، صحیفه امام، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ج 13، 1379ش.
  24. داوری، رضا ، ناسیونالیسم و انقلاب، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1365ش.
  25. رازی، فخرالدین محمد، تفسیر کبیر، دارالمعرفه، بیروت، ج5، 1414ق.
  26. رشید رضا، محمد، المنار، بیروت، دارالمعرفه، ج4، 1414ق.
  27. ژربه، پی‌یر، سازمان‌های بین‌المللی، ترجمه: محمد امین کاردان، شرکت سهامی‌کتابهای جیبی، تهران، 1351ش.
  28. ساعی، احمد، نظریه‌های امپریالیسم (مومسن، ولفگانگ ج.، فیلد هاوس، دیوید، زیمانسکی، آلبرت)، قومس، تهران، 1383ش.
  29. شریف قرشی، باقر، حیاه الامام الحسن(ع)، دارالکتب العلمیه، قم، ج 2، 1393ق.
  30. شناوی‌، عبدالعزیز محمد، الدوله العثمانیه، دوله اسلامیه مفتری‌ علیها، مکتبه الانجلو المصریه‌، قاهره، چاپ‌ دوم‌، ج3، 1986م‌.
  31. شیخ شعاعی، محمدعلی، ملی‌گرایی از دیدگاه اسلام، دفتر عقل، قم، 1386ش.
  32. صادقی اردستانی، احمد، وحدت مسلمین، دفتر کنگره جهانی ائمه جمعه و جماعت، قم، بی تا.
  33. صبحی‏صالح، نهج‏البلاغه، موسسه دارالهجره، قم، ۱۴۱۲ق.
  34. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، ج4، 1394ق.
  35. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 1و 2، 1414ق.
  36. طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، تهران، علم، 1385ش.
  37. علوی، پرویز، زبان انگلیسی تخصصی علوم سیاسی و روابط بین الملل، ج 1، تهران، علوم نوین، ج1، 1374ش.
  38. عمید زنجانی، عباس علی، بنیادهای ملیت در جامعه ایده‌آل اسلامی، کتابخانه بزرگ اسلامی، تهران، 1352ش.
  39. عنایت‌، حمید، دین‌ و جامعه‌، انتشارات‌ موج‌، تهران‌، 1352ش.
  40. فارابی‌، محمد ، آراء اهل‌ المدینه الفاضله، به‌ کوشش‌ البیر نصری‌ نادر، بیروت‌، 1973م.
  41. فیض کاشانی، محسن (محمد بن مرتضی)، وافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج9، بی‌تا.
  42. قهری، داریوش، تحول ناسیونالیزم در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383ش.
  43. کاتم، ریچارد ، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه: احمد تدین، کویر، تهران، 1371ش.
  44. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، ج1، 1367ش.
  45. گیبرنا، مونتسرات، مکاتب ناسیونالیسم، ترجمه: امیر مسعود اجتهادی، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1378ش.
  46. گیلبرت، آلاردیس، جایگاه فاشیسم در تاریخ اروپا، ترجمه: حشمت‌الله رضوی، سازمان انتشارات کیهان، تهران، 1371ش.
  47. ماتیل، الکساندر، دایره المعارف ناسیونالیزم، مترجم: کامران فانی، محبوبه مهاجر، وزارت خارجه، تهران، 1384ش.
  48. متقی هندی، شیخ علاءالدین علی بن حسام، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله بی‌تا ، ج1و9.
  49. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج74، 1404ق.
  50. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، قم، 1359ش.
  51. ــــــــــــــــ ، خدمات متقابل اسلام و ایران، صدرا، قم، ج1، 1359ق.
  52. ــــــــــــــــ ، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، صدرا، تهران، ج 24، 1385ش.
  53. معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، نشر ذره، تهران، ج1، 1373ش.
  54. معظم‌پور، اسماعیل، نقد و بررسی ناسیونالیسم؛ تجددها در عصر رضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.
  55. معین، محمد، فرهنگ معین، امیر کبیر، تهران، ج‌ 4، 1371ش.
  56. موثقی‌، سید احمد، استراتژی‌ وحدت‌ در اندیشه‌ سیاسی‌ اسلام‌، انتشارات‌ دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌، قم، ج1، چاپ‌ دوم‌، 1375ش.
  57. نقوی، علی محمد، اسلام و ملی‌گرایی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌جا، 1364ش.
  58. نوروزی، محمد جواد، فلسفه سیاست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380ش.
  59. همایون، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، تهران، 1384ش.
  60. . Gellner, E. Nationalism,) London: Weidenfeld & Nicolson, 1997. p. 1.
  61. www.ariaye.com/dari/qanoonasasi/eskandari2.html
  62. Augustin Barraail.
  63. Andrew Heywood, political ideologies second Edition Macmilan Press LTD, 1998, p. 152
  64. Hans Kohn, The idea of Nationalism, Ninth Printing, The McMillan Company, New York, 1967, p.76.
  65. A National way of looking at life.
  66. Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962) P.211.
  67. Duchacek/Thompson, Conflict and Cooperation Among Nations, (New York: Holt, Rinehart and Winston, 1960) PP. 66-84.
  68. Hayes, C. The Historical Evolution of Modern Nationalism,(New York: Macmillan, 5th edn, 1955), p. 165.
  69. Holsti H, International Politics, (New Jersy: Prentice-hall, 1972) pp. 65-69; Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962) p. 211.
  70. Morgenthau, H. Politics Among Nations, 4th ed. New York: Alfred, A. Knopf, 1967, p 100.
  71. Snyder, L. The word in Twentieth Century, (New Jersy: van Nostrand, 1964) P. 23-24.
  72. Puchala, D. International Politics Today, (New York: Dood, mead & Company, 1971), pp. 197,211-217.
  73. Olson, W. The theory and Practice of International relations,(New Jersy, Prentice-Hall) PP. 71-78.
  74. Duchacek/Thompson, Conflict and Cooperation Among Nations, (New York: Holt, Rinehart and Winston, 1960) p.28.
  75. Duchacek/Thompson, Conflict and Cooperation Among Nations, (New York: Holt, Rinehart and Winston, 1960) pp. 25-28.
  76. Hayes, C. The Historical Evolution of Modern Nationalism,(New York: Macmillan, 5th edn, 1955), p. 165.
  77. Holsti H, International Politics, (New Jersy: Prentice-hall, 1972) pp. 65-69; Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962) P. 211.
  78. Lerche, Che. America in World Affairs, (New York: McGraw-Hill, 1967) P. 15.
  79. Olson, W. The theory and Practice of International relations,(New Jersy, Prentice-Hall) PP. 71-78.
  80. Snyder, L. The word in Twentieth Century, (New Jersy: van Nostrand, 1964).
  81. Rabindaranat Tagore, Reminiscecec, New Delhi,p.122‎؛ University Oxford,ones of Room A, Press,Woolf Virginia, 313:1992.
  1. Weidenfeld & Nicolson, 1997. p. 1
  2. داوری، 1365ش، ص203
  3. طلوعی، 1385، ص 872
  4. بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1383ش، ص 55
  5. آشوری، 1373ش، ص319ـ320
  6. نوروزی، 1380ش، ص82
  7. كاتم، 1371ش، پنج
  8. شیخ شعاعی، 1386ش، ص 11؛ اسکندری، www.ariaye.com/dari/qanoonasasi/eskandari2.html
  9. پارسانیا، ص۷۱
  10. مطهری، 1359ش، ص ۵۶
  11. عمید زنجانی، 1352ش، ص23 ـ24
  12. معین، 1371ش، ج4، ص‌ 4989
  13. ابن منظور، 1412 ق، ج3، ص 449
  14. راغب اصفهانی، 1373ش، ص‌857
  15. صادقی اردستانی، بی‌تا، ص 502
  16. تركی‌، 1368ش‌، ص 30
  17. پیشین، ص97 ـ103
  18. فارابی‌، 1973م‌، ص 117؛ ابوالفدا، 1840م‌، ص222
  19. قهری، 1383ش، ص 69ـ79
  20. آشوری، پیشین، ص 319
  21. جیكوب، 1382ش، ص8ـ7
  22. مایون، 1384ش، ص 125ـ 129
  23. لوی، 1374ش، ج1، ص‌62
  24. Hans Kohn, 1967, p.76
  25. آقابخشی، 1374ش، ص 219
  26. آشوری، پیشین، ص 319
  27. داوری، پیشین، ص 169
  28. آشوری، پیشین
  29. Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962, P. 211
  30. بهزادی، 1354ش، ص 102
  31. پیشین، ص103
  32. آصف، پیشین
  33. معظم‌پور، 1383، ص 271
  34. پیشین
  35. آشوری، پیشین، ص 24؛ بهزادی، پیشین، ص 145
  36. معظم‌پور، پیشین
  37. ماتیل، 1384ش، ج1، ص576
  38. بیل و لوئیس، 1372ش، ص39
  39. Duchacek/Thompson, 1960, P. 66-8
  40. ماتیل، پیشین، ص 434-666
  41. بهزادی، پیشین، ص 138
  42. گیبرنا، 1378ش، ص 149
  43. پازارگاد، بی‌تا، ص 6ـ125
  44. گیلبرت، 1371ش، ص 8؛ بشیریه، 1374ش، ص24ـ319
  45. ساعی، 1383ش، ص60-63
  46. گیبرنا، پیشین، ص 212
  47. پیشین، ص55
  48. معظم‌پور، پیشین، ص 64-57؛ قهری، پیشین، ص 69-79
  49. بهزادی، پیشین، ص 147
  50. اوزكریملی، پیشین، ص 218
  51. ماتیل، پیشین، ج2، ص 493
  52. Hayes, C. 1955, p. 165
  53. اوزكریملی، پیشین، ص 56
  54. گیبرنا، پیشین، ص 168
  55. پیشین
  56. گیبرنا، پیشین، ص 169
  57. پیشین
  58. گیبرنا، پیشین، ص 193-198
  59. اوزكریملی، پیشین، ص 54
  60. پیشین، ص 57
  61. معظم‌پور، پیشین
  62. بهزادی، پیشین، ص 94
  63. پیشین
  64. Holsti H, 1972, p. 65-69; Praeger 1962, p. 211
  65. ژربه، 1351ش، ص 17-18
  66. Morgenthau, H., 1967, p 100
  67. بهزادی، پیشین، ص 113
  68. پیشین، ص129
  69. Snyder, L. 1964, P. 23-24
  70. Puchala, D., 1971, p. 197,211-217
  71. بهزادی، پیشین، ص‌106
  72. Duchacek/Thompson, 1960, p. 25-28
  73. نقوی، 1364ش، ص24
  74. Holsti H, 1972, p. 65-69; Finer, S., 1962, P. 211
  75. Lerche, Che., 1967, P. 15
  76. نقوی، پیشین، ص65
  77. Olson, W., P. 71-78
  78. Snyder, L., 1964,
  79. خمینی، 1376ش؛ جهانبگلو، 1379ش، ص 40؛ Rabindaranat Tagore, ,p.122‎ 313:1992
  80. آل عمران/64
  81. ر.ك: آل‌عمران/63
  82. معادی‌خواه، 1373ش، ج1، ص 90
  83. انفال/46
  84. معادیخواه، پیشین، ص‌90
  85. نساء/1
  86. طباطبایی، 1394ق، ج 4، ص‌135؛ رازی، 1414ق، ج5، ص 167؛ رشیدرضا، 1414ق، ج4، ص 223- 326
  87. رازی، پیشین، ص 167
  88. انعام/98
  89. لقمان/22
  90. انفال/1
  91. انبیاء/92
  92. اعراف/181
  93. هود/8
  94. نحل/120
  95. تركی‌، پیشین
  96. انصاری، ج10، مقاله 3931. www.cgie.org.ir
  97. حامد، 1378ش، ص24
  98. انبیاء/92-93
  99. مؤمنون/52- 53
  100. رازی، پیشین، ج 12، ص 105
  101. هود/118-119
  102. طباطبایی، پیشین، ج 11، ص 65
  103. رشید رضا، پیشین، ج 12، ص 193؛ رازی، پیشین، ج 9، ص78
  104. مائده/48
  105. طباطبایی، پیشین، ج 5، ص 382؛ رازی، پیشین، ج 6، ص 14؛ رشید رضا، پیشین، ج 6، ص 418
  106. بقره/213
  107. طباطبایی، پیشین، ج 2، ص 111؛ رشید رضا، پیشین، ج 2، ص 276
  108. انفال/62ـ63
  109. آل عمران/103
  110. آل عمران/103
  111. طبرسی، 1414ق، ج2، ص 803
  112. اصفهانی، پیشین، ص 217
  113. طباطبایی، پیشین، ج 3، ص 369؛ التبیان، ج 2، ص 545
  114. طباطبایی، پیشین
  115. انفال/46
  116. رشید رضا، پیشین، ج 12، ص 193
  117. آل‌عمران/105
  118. کلینی، 1367ش، ج1، ص446
  119. ابن هشام، 1421ق، ج1، ص150
  120. متقی هندی، بی‌تا، ج1، ص149؛ نهج‌الفصاحه، ح3112
  121. صبحی ‏صالح، ۱۴۱۲ق، ص141
  122. پیشین، ص470
  123. پیشین، ص184
  124. پیشین، نامه47
  125. پیشین، ص102
  126. بی‌آزار شیرازی، 1377ش، ص 245
  127. قرشی، 1393ق، ج2، ص 276
  128. مجلسی، 1404ق، ج74، ص 166
  129. كلینی، پیشین، ج 2، ص 175
  130. حجرات/13
  131. مطهری، 1359ش، ج 1، ص‌47
  132. نقوی، 1364ش، ص 100
  133. معادی خواه، پیشین، ج 1، ص 85
  134. پیشین، ص 91
  135. صبحی صالح، پیشین، ص203
  136. ابن ابی‌الحدید، بی‌تا، ج1، ص309؛ صبحی صالح، پیشین، ص 70؛ معادیخواه، پیشین، ج‌1، ص 86
  137. موثقی‌، 1375ش، ج1، ص‌273
  138. برنارد، 1378ش، ص‌ 455
  139. عنایت‌، 1352ش، ص‌ 36
  140. شناوی‌، 1986م‌، ج‌3، ص‌1197
  141. ماتیل، پیشین، ج‌3، ص 1057
  142. مطهری، 1385ش، ج 24، ص 31
  143. خمینی، 1379ش، ج 13، ص 77
  144. مطهری، 1359ش، ص‌62
  145. ماتیل، پیشین، ص 1058