ابن منظور: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'کرده اند' به 'کردهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'ستوده اند' به 'ستودهاند') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
ابن منظور بخاطر تصنیف کتاب بزرگ خود یعنى «لسان العرب» مشهور شد این کتاب جامع و شامل 5 معجم مختلف در لغت عرب است. | ابن منظور بخاطر تصنیف کتاب بزرگ خود یعنى «لسان العرب» مشهور شد این کتاب جامع و شامل 5 معجم مختلف در لغت عرب است. | ||
علماى بسیارى او را در این فن | علماى بسیارى او را در این فن ستودهاند و او را تمجید کردهاند در شعر نیز با وجود کمى آثار، نیکو بوده است. | ||
او در سال 630 هـ متولد شد و در سال 711 هـ از دنیا رفت. <ref>نقل از موسوعة العربیة العالمیة </ref> | او در سال 630 هـ متولد شد و در سال 711 هـ از دنیا رفت. <ref>نقل از موسوعة العربیة العالمیة </ref> | ||
نسخهٔ ۱۷ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۴۷
نام | ابن منظور |
---|---|
نام کامل | ابوالفضل جمالالدین محمد بن مکرّم بن منظور انصاری رُوَیْفِعی افریقی؛ یا: ابن مکرّم |
زادروز | ۶۳۰ق |
تخصص اصلی | فرهنگنویس |
شغل | قاضی |
تخصص | کاتب |
آثار | فرهنگ لغت ۲۰جلدی لسانالعرب |
مشهورترین تألیفش | فرهنگ لغت ۲۰جلدی لسانالعرب |
درگذشت | ۷۱۱ق |
ابوالفضل جمالالدین محمدبن مکرم معروف به ابن منظور نویسنده لسان العرب است. بیشتر مآخذ کهن او را ابن مکرم خواندهاند و او نسب خود را با هجده واسطه به «رویفع ابن ثابت انصاری» صحابی پیامبراکرم(ص) رسانده است. برخی ابن منظور را شافعی مذهب و برخی شیعه دانستهاند.
ذهبى زادگاه وی را مصر نوشته است، اما از منابع قدیم درباره مولد و سالهای نخستین زندگى او آگاهى دقیقى به دست نمىآید. وی در قاهره کاتب دیوان انشا بود و پس از آن منصب قضا را در طرابلس غرب به عهده گرفت. به گفته ابن حجر و سیوطى از آنجا که وی عمر خود را به خدمت در دیوان انشا گذرانده و به گفته ابن شاکر مدفن او در «قرافه»، نزدیکى قاهره، بوده است، مىتوان گفت که وی در اثنای اقامت طولانیش در مصر به قضای طرابلس منصوب شده است.
ابن منظور کیست
ابوالفضل محمد بن مکرم بن منظور آفریقایى، لغوى و أدیب مشهور جهان عرب صاحب معجم بزرگ و مشهور «لسان العرب» و صاحب کتابهاى أدبى مختصر بسیارى همانند مختصر «أغانى» است. برخى گفتهاند او در مصر متولد شده و برخى نیز او را منسوب به طرابلس مى دانند.
در «دیوان الانشاء» خدمت مى کرد و شاگرد ابن مقیر بود. او منصب قضاوت را در طرابلس بدست آورد و سپس به مصر دیار خود بازگشت و بقیه عمر خود را در آنجا سپرى کرد. او در همانجا وفات یافت و بعد از مرگش نزدیک به پانصد جلد کتاب با دست خط خود بر جاى گذاشت. گفتهاند در آخر عمر بینایى اش را از دست داده بود.
ابن منظور بخاطر تصنیف کتاب بزرگ خود یعنى «لسان العرب» مشهور شد این کتاب جامع و شامل 5 معجم مختلف در لغت عرب است. علماى بسیارى او را در این فن ستودهاند و او را تمجید کردهاند در شعر نیز با وجود کمى آثار، نیکو بوده است. او در سال 630 هـ متولد شد و در سال 711 هـ از دنیا رفت. [۱]
نسب ابن منظور
ابن منظور نسب خود را با ۱۸ واسطه به رویفع بن ثابت انصاری (درگذشت ۵۶ هجری)، صحابی پیامبر اکرم (ص)، که در سال ۴۶ هجری امارت طرابلس غرب را عهده دار شد رسانیده است. [۲]
«شدیاق» نسبت آفریقایی را که منابع کهن به وی دادهاند، دلیل بر تونسی بودن او میداند. برخی نیز به استناد اینکه «رویفع» جد اعلای او، تا پایان عمر امیر طرابلس بوده و خاندان ابن منظور، معروف به آل مکرم، تا سدههای اخیر در آن ناحیه شهرت داشتهاند، زادگاه وی را طرابلس پنداشتهاند و بعید دانستهاند که او پیش از تصدی قضای طرابلس در مصر و یا قاهره به سر برده باشد.
اما نظر به گزارش «صفدی» و «ابن شاکر» و با توجه به آنچه در پژوهش «ابوالقاسم محمد کرو» درباره مهاجرت جد او، نجیب الدین علی، از تونس به مصر آمده، دلیلی قاطع بر ترجیع قول ذهبی که مصر را زادگاه او دانسته است، وجود دارد.
آثار ابن منظور
مشهورترین کتاب او لسان العرب است در بیست مجلد که کتب لغت مادر را در آن گرد آورده و مى توان گفت: از همه آنها بسنده است. دیگر کتاب او «مختارالاغانى» است در 12 جز و «نثار الازهار فى اللیل والنهار» در ادب و «اخبار ابى نواس» و چند کتاب دیگر که به طبع نرسیده. ابن منظور مذهب تشیع داشته خالى از تعصب و رفض. [۳]
آثار چاپ شده
لسان العرب که مشهورترین کتاب اوست.
این کتاب نخست در بولاق (1299 - 1308 قمرى) در 20 جلد با مقدمۀ احمد فارس شدیاق چاپ شد. بعد از آن بارها تجدید چاپ شد و چاپهاى متعددى از آن به عمل آمد. از جمله در بیروت (1374 - 1375 قمرى) در 15 جلد و نیز، در همانجا سال 1389 قمرى در 3 جلد بزرگ تحت عنوان «لسان العرب المحیط» با پیوستى از اصطلاحات علمى جدید.
در چاپ اخیر و برخى از چاپهاى تازهتر این کتاب، ریشهها را مطابق شیوۀ رایج به ترتیب حروف نخستین آنها نظم دادهاند.
سرور النفس بمدارک الحواس الخمس
این کتاب گزیدهاى از «فصل الخطاب» احمد بن یوسف تیفاشى است که در بیروت (سال 1980 میلادى) به کوشش احسان عباس به چاپ رسیده است. جزء نخست این کتاب نیز با عنوان «نثار الأذهار فی اللیل و النهار و أطائب أوقات الأصائل و الأسحار» جداگانه در استانبول (سال 1298 قمرى) و بعد از آن در سال 1988 میلادى با حواشى احمد عبدالفتاح تمام، در بیروت چاپ شده است.
مختار الأغانی فی الأخبار و التهانی، گزیدهاى از «الأغانی» ابوالفرج اصفهانى است.
این اثر به کوشش جمعى از محققان در قاهره (سال 1384 - 1385 قمرى) در 8 جلد و پس از آن در بیروت (سال 1386 - 1387 قمرى) و در دمشق (سال 1971 میلادى) در 12 جلد به چاپ رسیده است.
ابن منظور در این کتاب فصلى طولانى در استدراک اخبار ابونواس افزوده است که به گفته خود او، ابوالفرج آن را از قلم انداخته یا بعدها از نسخههاى کتاب افتاده است.
چاپهاى جداگانهاى از این بخش در قاهره (سال 1924 میلادى) با حواشى محمد عبدالرسول و در بغداد (سال 1952 میلادى) به کوشش شکرى محمد احمد صورت گرفته است.
مختصر تاریخ دمشق ابن عساکر
ابن منظور در این کتاب علاوه بر حذف بیشتر اسانید، به تلفیق اخبار پرداخته است. بخشهاى افتاده از نسخههاى کتاب ابن عساکر را در این اثر مىتوان یافت.
چاپ این کتاب از سال 1404 قمرى، به کوشش عدهاى از محققان در دمشق آغاز شده و تا کنون مجلداتى از آن انتشار یافته است.
آثار خطى
1. اختصار کتاب الحیوان جاحظ.
2. لطائف الذخیرة، که تلخیصى است از «الذخیرة فی محاسن أهل الجزیرة» ابن بسام که نسخهاى از آن در کتابخانه بایزید استانبول موجود است.
3. مختار الطبقات الکبیر ابن سعد ازهرى. نسخهاى از آخرین جزء آن به خط ابن منظور در دار الکتب موجود است.
4. مختصر الجامع لمفردات الأدویة و الأغذیة ابن بیطار. نسخهاى از این کتاب در دار الکتب موجود است.
5. مختصر ذیل تاریخ بغداد، که خلاصهاى است از ذیل سمعانى بر تاریخ خطیب بغدادى. صفدى اختصار تاریخ بغداد و ذیل ابن نجار بر آن را به ابن منظور نسبت داده است.
6. مختصر نشوار المحاضرة و أخبار المذاکرة قاضى تنوخى. نسخهاى از این کتاب در آمبروزیانا موجود است.
7. المنتخب و المختار فی النوادر و الأشعار.
8. الرجال.
9. أخبار أبینواس.
10. حیاة أبینواس.
11. دیوان
در میان آثار دیگر او، از اختصار زهر الآداب حصرى، صفة الصفوة ابن جوزى، یتیمة الدهر ثعالبى و اختصار العقد الفرید ابن عبدربه نیز یاد شده است که در فهرستهاى موجود از آنها نشانى نیست. [۴]