نقش عقل در استنباط احکام الهی از دیدگاه اخباریین و اصولیین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می گرد' به 'می‌گرد'
جز (جایگزینی متن - '.او' به '. او')
جز (جایگزینی متن - 'می گرد' به 'می‌گرد')
خط ۴: خط ۴:
2- بنابر پیشفرض فوق الذکر، ایا این نوع استنباط از اعتبار و حجیت نیز برخوردار هست یا خیر ؟‌
2- بنابر پیشفرض فوق الذکر، ایا این نوع استنباط از اعتبار و حجیت نیز برخوردار هست یا خیر ؟‌
3- در تعارض عقل و نقل قاعده چیست ؟  
3- در تعارض عقل و نقل قاعده چیست ؟  
4- نقش اسباب غیر متعارف در احکام قطعی عقلی – حکم " علم و قطعی " که با اسباب غیر متعارف برای مکلف ایجاد می گردد-
4- نقش اسباب غیر متعارف در احکام قطعی عقلی – حکم " علم و قطعی " که با اسباب غیر متعارف برای مکلف ایجاد می‌گردد-


==مبحث اول:‌ ایا عقل در مقام ثبوت، قادر به استنباط احکام شرعی هست – امکان ذاتی –؟==  
==مبحث اول:‌ ایا عقل در مقام ثبوت، قادر به استنباط احکام شرعی هست – امکان ذاتی –؟==  
خط ۴۱: خط ۴۱:
اینان با هردونوع استنباط احکام شرعیه توسط عقل مخالفند – البته در بین اینان برخی مثل محدث جزائری قائل به تفصیل بین فقه و غیر فقه هستند به این معنا که درفقه قائل به عدم توان و اعتبارعقل بوده اما در غیر فقه با اصولیین هماهنگ هستند و برخی نیز به تفصیل بین "احکام عقل نظری منتهی به حس یا قریب به حس و غیر منتهی به ان" معتقد شده‌اند.
اینان با هردونوع استنباط احکام شرعیه توسط عقل مخالفند – البته در بین اینان برخی مثل محدث جزائری قائل به تفصیل بین فقه و غیر فقه هستند به این معنا که درفقه قائل به عدم توان و اعتبارعقل بوده اما در غیر فقه با اصولیین هماهنگ هستند و برخی نیز به تفصیل بین "احکام عقل نظری منتهی به حس یا قریب به حس و غیر منتهی به ان" معتقد شده‌اند.
===ب- علمای اهل سنت===  
===ب- علمای اهل سنت===  
باید گفت:‌ نظیر اختلاف مذکور بین اصولیین و اخباریین در بین اهل سنت نیز وجود دارد به این معنا که عالمان اهل سنت در مساله مورد نظیر – توانائی یا عدم توانائی عقل در استنباط حکم شرع- به دو گروه اهل حدیث و اهل قیاس و رای تقسیم می گردند.
باید گفت:‌ نظیر اختلاف مذکور بین اصولیین و اخباریین در بین اهل سنت نیز وجود دارد به این معنا که عالمان اهل سنت در مساله مورد نظیر – توانائی یا عدم توانائی عقل در استنباط حکم شرع- به دو گروه اهل حدیث و اهل قیاس و رای تقسیم می‌گردند.
اهل حدیث معتقدند که منابع استنباط احکام شرعی قرآن و سنت و اجماع بوده و عقل از منظر اینان منبع استنباط احکام شریعت نمی باشد در حالی که اهل قیاس و رای معتقدند منابع استنباط احکام شرعی علاوه بر قرآن و سنت و اجماع، رای و قیاس – که به عقل بر می گردد- نیز می باشد.
اهل حدیث معتقدند که منابع استنباط احکام شرعی قرآن و سنت و اجماع بوده و عقل از منظر اینان منبع استنباط احکام شریعت نمی باشد در حالی که اهل قیاس و رای معتقدند منابع استنباط احکام شرعی علاوه بر قرآن و سنت و اجماع، رای و قیاس – که به عقل بر می‌گردد- نیز می باشد.


اهل قیاس معتقدند:‌  
اهل قیاس معتقدند:‌  
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:


الف- اگر مرادتان این است که  به قطع حاصل شده از دلیل عقلی – حتی در قطع طریقی – اعتماد ممکن نیست  
الف- اگر مرادتان این است که  به قطع حاصل شده از دلیل عقلی – حتی در قطع طریقی – اعتماد ممکن نیست  
وفیه:‌اولا این سخن در قطع طریقی معقول نیست چون منجر به تناقض می گردد.
وفیه:‌اولا این سخن در قطع طریقی معقول نیست چون منجر به تناقض می‌گردد.


ثانیا اگراعتبار چنین قطعی ساقط شود همین سخن در قطع حاصل شده از مقدمات شرعیه نیز جاری می گردد چون آنها نیز در معرض ابتلا به اشتباه و غلط مثل قطع عقلی – قطع حاصل شده از دلیل عقلی –می‌باشند در حالی که هیچیک  از علماء، ‌قطع حاصل شده از مقدمات شرعیه را نفی نمی‌کنند بلکه انرا صحیح می‌دانند.
ثانیا اگراعتبار چنین قطعی ساقط شود همین سخن در قطع حاصل شده از مقدمات شرعیه نیز جاری می‌گردد چون آنها نیز در معرض ابتلا به اشتباه و غلط مثل قطع عقلی – قطع حاصل شده از دلیل عقلی –می‌باشند در حالی که هیچیک  از علماء، ‌قطع حاصل شده از مقدمات شرعیه را نفی نمی‌کنند بلکه انرا صحیح می‌دانند.


ب- اگر مرادتان این است که خوض در مسائل عقلیه برای استنباط احکام شرعی جایز نیست چون اشتباه در آنها زیاد است – برای تحصیل حکم شرعی از این راه نرو اما اگر قطع از این کانال حاصل شد حجت است –  
ب- اگر مرادتان این است که خوض در مسائل عقلیه برای استنباط احکام شرعی جایز نیست چون اشتباه در آنها زیاد است – برای تحصیل حکم شرعی از این راه نرو اما اگر قطع از این کانال حاصل شد حجت است –  
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
به عبارت دیگر بحث مرحوم استرابادی یک بحث معرفتی و مربوط به شناخت شناسی است اما سخن مرحوم شیخ یک بحث فقهی و اثباتی است.
به عبارت دیگر بحث مرحوم استرابادی یک بحث معرفتی و مربوط به شناخت شناسی است اما سخن مرحوم شیخ یک بحث فقهی و اثباتی است.


2-برفرض از اشکال نخست صرف نظر کنیم در قطع طریقی نیز سخن شیخ تمام نیست چون ممکن است بگوئیم بعداز علم به کثرت اشتباهات احکام عقلیه حتی اگر قطع هم به حکمی عقلا حاصل شد این قطع اعتباری ندارد چون کثرت خطاها مانع از اتخاذ این قطع می شود با توجه به اینکه بسیاری از قطعها بعداز مدتی معلوم می گردد که درواقع جهل مرکب بوده است و منجر به تناقض هم نمی‌شود بلکه در آنجا هم می شود حکم به توقف کرد یعنی قاطع به قطعش عمل نکند بلکه در آنجا هم دست به دامان ائمه و ادله سمعیه شود تا حکم را از ناحیه انان اتخاذ کند.
2-برفرض از اشکال نخست صرف نظر کنیم در قطع طریقی نیز سخن شیخ تمام نیست چون ممکن است بگوئیم بعداز علم به کثرت اشتباهات احکام عقلیه حتی اگر قطع هم به حکمی عقلا حاصل شد این قطع اعتباری ندارد چون کثرت خطاها مانع از اتخاذ این قطع می شود با توجه به اینکه بسیاری از قطعها بعداز مدتی معلوم می‌گردد که درواقع جهل مرکب بوده است و منجر به تناقض هم نمی‌شود بلکه در آنجا هم می شود حکم به توقف کرد یعنی قاطع به قطعش عمل نکند بلکه در آنجا هم دست به دامان ائمه و ادله سمعیه شود تا حکم را از ناحیه انان اتخاذ کند.




خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
شهید صدردرادامه به بیان برخی از پاسخ هائی که عده ای به استرابادی داده پرداخته و آنها راناکافی می داند از جمله این پاسخ که برخی گفته‌اند:‌   
شهید صدردرادامه به بیان برخی از پاسخ هائی که عده ای به استرابادی داده پرداخته و آنها راناکافی می داند از جمله این پاسخ که برخی گفته‌اند:‌   


تمامی خطاها در احکام عقل نظری به صورت قضیه بر می گردد نه مواد قضیه. به این بیان که:‌ سیر پیدایش معارف بشری در دو مرحله است:‌1- معارف اولیه ضروریه که بعنوان مواد اولیه براهین هستند و ان 6چیز است:‌اولیات فطریات تجربیات متواترات حدسیات و حسیات 2-معارف ثانویه : ‌یعنی معارفی که منتهی به معارف اولیه شده و مستنبط از آنها هستند در اینصورت اگر خطائی در قضیه عقلی مشهود باشد در واقع به خطا درصورت بر می گردد.
تمامی خطاها در احکام عقل نظری به صورت قضیه بر می‌گردد نه مواد قضیه. به این بیان که:‌ سیر پیدایش معارف بشری در دو مرحله است:‌1- معارف اولیه ضروریه که بعنوان مواد اولیه براهین هستند و ان 6چیز است:‌اولیات فطریات تجربیات متواترات حدسیات و حسیات 2-معارف ثانویه : ‌یعنی معارفی که منتهی به معارف اولیه شده و مستنبط از آنها هستند در اینصورت اگر خطائی در قضیه عقلی مشهود باشد در واقع به خطا درصورت بر می‌گردد.




خط ۲۷۲: خط ۲۷۲:
بیان مرحوم نائینی  
بیان مرحوم نائینی  


ایشان در ابتدا مبانی علما رادراصل موضوع – ابتناء‌احکام بر مصالح و مفاسد- بیان می کند و نظر صحیح این رامی داند که تمامی احکام مبتنی بر مصالح و مفاسد درمتعلقات اوامر و افعال اسیت و ادعای صرورت در این امر نموده و قول برخی رام که می گویند:‌مصلحت در نفسی تشریع است و وجود مصلحت و مفسده در افعال تنها مرجح است براینکه فعلی واجب و فعل دیگر حرم بشود نه اینکه اصل حکم بمناط مصلحت و مفسده باشد را مردود می داند به اینکه این قول هم بههمان قول اشاعره که منکر حسن و قبح هستند بر می گردد و الا چه مصلحتی در تشریع است ایا ایجاد کلفت و زحمت برای مکلفین بدون اینکه نفعی به انان بر گردد چه مصلحتی دارد  
ایشان در ابتدا مبانی علما رادراصل موضوع – ابتناء‌احکام بر مصالح و مفاسد- بیان می کند و نظر صحیح این رامی داند که تمامی احکام مبتنی بر مصالح و مفاسد درمتعلقات اوامر و افعال اسیت و ادعای صرورت در این امر نموده و قول برخی رام که می گویند:‌مصلحت در نفسی تشریع است و وجود مصلحت و مفسده در افعال تنها مرجح است براینکه فعلی واجب و فعل دیگر حرم بشود نه اینکه اصل حکم بمناط مصلحت و مفسده باشد را مردود می داند به اینکه این قول هم بههمان قول اشاعره که منکر حسن و قبح هستند بر می‌گردد و الا چه مصلحتی در تشریع است ایا ایجاد کلفت و زحمت برای مکلفین بدون اینکه نفعی به انان بر گردد چه مصلحتی دارد  
و بعد در اینکه ایا عقل توان ادراک حسن و قبح را دارد می‌فرماید : والتحقیق ان یقال إن العقل وان لم یکن له ادراک جمیع المصالح والمفاسدالا ان انکار ادراکه لهما فی الجملة وبنحو الموجبة الجزئیة مناف للضرورة أیضا ولولا ذلک لما ثبت أصل الدیانة ولزم افحام الأنبیاء إذ اثبات النبوة العامة فرع ادراک العقل لقاعدة وجوب اللطف کما أن اثبات النبوة الخاصة بظهور المعجزة على ید مدعیها فرع ادراک العقل قبح اظهار المعجزة على ید الکاذب ومع انکار ادراک العقل للحسن والقبح بنحو السالبة الکلیة کیف یمکن اثبات أصل الشریعة فضلا عن فروعها
و بعد در اینکه ایا عقل توان ادراک حسن و قبح را دارد می‌فرماید : والتحقیق ان یقال إن العقل وان لم یکن له ادراک جمیع المصالح والمفاسدالا ان انکار ادراکه لهما فی الجملة وبنحو الموجبة الجزئیة مناف للضرورة أیضا ولولا ذلک لما ثبت أصل الدیانة ولزم افحام الأنبیاء إذ اثبات النبوة العامة فرع ادراک العقل لقاعدة وجوب اللطف کما أن اثبات النبوة الخاصة بظهور المعجزة على ید مدعیها فرع ادراک العقل قبح اظهار المعجزة على ید الکاذب ومع انکار ادراک العقل للحسن والقبح بنحو السالبة الکلیة کیف یمکن اثبات أصل الشریعة فضلا عن فروعها


خط ۴۹۲: خط ۴۹۲:
4-اگر به ظاهر این روایات اخذ کنیم و عقل را مطلقا درتحصیل حک شرعی دخیل ندانی در اینصورت با سخن خود شما که حکم عقل فطری را قبول دارید تعارض می کند.     
4-اگر به ظاهر این روایات اخذ کنیم و عقل را مطلقا درتحصیل حک شرعی دخیل ندانی در اینصورت با سخن خود شما که حکم عقل فطری را قبول دارید تعارض می کند.     
   
   
5-اشکال بنائی:‌بر فرض بپذیریم شرطیت وساطت ائمه ع در فعلیت وتنجز احکام را در اینصورت ادعا می کنیم که عقل هم طریق رسیدن به حجتهای الهی است یعنی وقتی عقل به حکمی از احکام شرعی رسید کشف می کنیم که این همان حکمی بوده که توسط حجت الهی  - ائمه ع – صادر شده و ما از طریق عقلمان به ان رسیده ایم <ref>وفیه :‌این سخن به اعتبار و عدم اعتبار ملازمه بر می گردد و در دلیل دوم اخباریین گذشت كه ملازمه هم اعتباری ندارد فتامل-</ref>  مگراینکه ادعا کنید ک هنفسی طریقیت احکام شرعی توسط ائمه ع موضوعیت دارد یعنی صرف مطابقت حکم با واقع کافی نیست بلکه مطابقتی مشروعیت دارد که از کانال سماع از ائمه ع و لو بالواسطه صورت گرفته باشد اما اثبات این ممکن نیست و بر فرض چنین باشد از باب تعارض عقل قطعی با نقلی خواهد بود و این ممکن نیست.       
5-اشکال بنائی:‌بر فرض بپذیریم شرطیت وساطت ائمه ع در فعلیت وتنجز احکام را در اینصورت ادعا می کنیم که عقل هم طریق رسیدن به حجتهای الهی است یعنی وقتی عقل به حکمی از احکام شرعی رسید کشف می کنیم که این همان حکمی بوده که توسط حجت الهی  - ائمه ع – صادر شده و ما از طریق عقلمان به ان رسیده ایم <ref>وفیه :‌این سخن به اعتبار و عدم اعتبار ملازمه بر می‌گردد و در دلیل دوم اخباریین گذشت كه ملازمه هم اعتباری ندارد فتامل-</ref>  مگراینکه ادعا کنید ک هنفسی طریقیت احکام شرعی توسط ائمه ع موضوعیت دارد یعنی صرف مطابقت حکم با واقع کافی نیست بلکه مطابقتی مشروعیت دارد که از کانال سماع از ائمه ع و لو بالواسطه صورت گرفته باشد اما اثبات این ممکن نیست و بر فرض چنین باشد از باب تعارض عقل قطعی با نقلی خواهد بود و این ممکن نیست.       
   
   
پاسخ مرحوم نائینی به دلیل سوم اخباریین:‌ الثانیة ) الأخبار الدالة على وجوب اخذ الاحکام منهم ( ع ) وعدم الاعتناء على الادراکات العقلیة وظاهر هذه الطائفة انها فی مقام الردع عما یفعله أئمة النفاق والکفر علیهم لعائن الله من الاستقلال فی الفتوى بآرائهم الفاسدة المبنیة على العمل بالأقیسة والاستحسانات الظنیة من دون الرجوع إلى أئمة الهدى صلوات الله علیهم بل ربما کانوا یعارضونهم وأین ذلک ممن یعتقد بإمامتهم ویرجع فی مقام الفتوى إلى کلماتهم والاخبار الصادرة عنهم صلوات الله علیهم وربما یتفق له استقلال عقله بحسن شئ أو متجه ویستکشف من ذلک ادائهم صلوات الله علیهم بطریق الآن لما ثبت عنده من تبعیة الاحکام للمصالح والمفاسد وعدم کونها جزافیة کما یدعیها الأشاعرة من دون شعور فإذا لم یکن هناک دلیل من الشرع على تقیید الأحکام الواقعیة بکونها مبلغة تبلیغهم صلوات الله علیهم من باب نتیجة التقیید ولم یکن هو محملا فی حد ذاته فلا یبقى ما یمنع عن استقلال العقل بشئ وعن ملازمة حکم
پاسخ مرحوم نائینی به دلیل سوم اخباریین:‌ الثانیة ) الأخبار الدالة على وجوب اخذ الاحکام منهم ( ع ) وعدم الاعتناء على الادراکات العقلیة وظاهر هذه الطائفة انها فی مقام الردع عما یفعله أئمة النفاق والکفر علیهم لعائن الله من الاستقلال فی الفتوى بآرائهم الفاسدة المبنیة على العمل بالأقیسة والاستحسانات الظنیة من دون الرجوع إلى أئمة الهدى صلوات الله علیهم بل ربما کانوا یعارضونهم وأین ذلک ممن یعتقد بإمامتهم ویرجع فی مقام الفتوى إلى کلماتهم والاخبار الصادرة عنهم صلوات الله علیهم وربما یتفق له استقلال عقله بحسن شئ أو متجه ویستکشف من ذلک ادائهم صلوات الله علیهم بطریق الآن لما ثبت عنده من تبعیة الاحکام للمصالح والمفاسد وعدم کونها جزافیة کما یدعیها الأشاعرة من دون شعور فإذا لم یکن هناک دلیل من الشرع على تقیید الأحکام الواقعیة بکونها مبلغة تبلیغهم صلوات الله علیهم من باب نتیجة التقیید ولم یکن هو محملا فی حد ذاته فلا یبقى ما یمنع عن استقلال العقل بشئ وعن ملازمة حکم
خط ۵۸۶: خط ۵۸۶:
شاید بتوان گفت مهمترین اخباری که تا حدی قول اخباریین را اثبات می کندن اخبار القاء‌اصول و تفریع می باشد اما این نیز تمام نیست چون مفاد این روایات نفی اجتها مصطلح نیست بلکه مفادش این است که اصول کلی و خط کلی اجتهاد باید از ائمه اتخاذ شود و تنها وظیفه مجتهد تفریع است و تطبیق اصول بر فروع یعنی نخست باید اصول را از ائمه گرفت و درک نمود و آن‌گاه بر مصادیق خارجی تطبیق داد.اصولیین نیز غیر از این را نمی گویند. اصولی که زائیده عقل محض می باشد و از ائمه اتخاذنشده باشد قابل اعتبار نیست  به اعتباردیگر:‌این روایات می‌فرماید:‌اصول کلی توقیفی است -  فتامل که باید بین اصولیین تفکیک قائل شد برخی مبنایشان همین است که گفته شد اما بسیاری از آنها با این مبنا سازگاری ندارند  و معتقدند که عقل در مواردی که اصلی از ناحیه ائمه بیان      نگردیده است می تواند مستقلا جعل قانون و قاعده نموده و آن‌گاه انرا بر مصادیق تطبیق دهد-             
شاید بتوان گفت مهمترین اخباری که تا حدی قول اخباریین را اثبات می کندن اخبار القاء‌اصول و تفریع می باشد اما این نیز تمام نیست چون مفاد این روایات نفی اجتها مصطلح نیست بلکه مفادش این است که اصول کلی و خط کلی اجتهاد باید از ائمه اتخاذ شود و تنها وظیفه مجتهد تفریع است و تطبیق اصول بر فروع یعنی نخست باید اصول را از ائمه گرفت و درک نمود و آن‌گاه بر مصادیق خارجی تطبیق داد.اصولیین نیز غیر از این را نمی گویند. اصولی که زائیده عقل محض می باشد و از ائمه اتخاذنشده باشد قابل اعتبار نیست  به اعتباردیگر:‌این روایات می‌فرماید:‌اصول کلی توقیفی است -  فتامل که باید بین اصولیین تفکیک قائل شد برخی مبنایشان همین است که گفته شد اما بسیاری از آنها با این مبنا سازگاری ندارند  و معتقدند که عقل در مواردی که اصلی از ناحیه ائمه بیان      نگردیده است می تواند مستقلا جعل قانون و قاعده نموده و آن‌گاه انرا بر مصادیق تطبیق دهد-             


در مجموع باید گفت خط صحیح اجتهاد از طریق اینگونه روایات مشخص می گردد اینجاست ک باید در عرصه اول علوم مقدماتی برای درک کلمات ائمه تحصیل گردد تا از این کانال وارد دریای علوم اهلبیت ع شده و اصول را از آنها اتخاذ کنیم و در مرحله دوم باید مصادیق وموضوعات  خارجیه را هم بشناسیم تا هر اصلی را در جای خودش بکار بریم پس یک مجتهد در طریق تطبیق اصل بر فرع محتاج نگرش در مصادیق و موضوعات است و نیز باید نسبت بین اصول متلقاه را هم بداند تا در مواقع تزاحم و تعارض تبواند حکم را دریابد.             
در مجموع باید گفت خط صحیح اجتهاد از طریق اینگونه روایات مشخص می‌گردد اینجاست ک باید در عرصه اول علوم مقدماتی برای درک کلمات ائمه تحصیل گردد تا از این کانال وارد دریای علوم اهلبیت ع شده و اصول را از آنها اتخاذ کنیم و در مرحله دوم باید مصادیق وموضوعات  خارجیه را هم بشناسیم تا هر اصلی را در جای خودش بکار بریم پس یک مجتهد در طریق تطبیق اصل بر فرع محتاج نگرش در مصادیق و موضوعات است و نیز باید نسبت بین اصول متلقاه را هم بداند تا در مواقع تزاحم و تعارض تبواند حکم را دریابد.             


{ کلمه نلقی الیکم الاصول...بخوبی مبین ان است ک هاصول فقه توقیفی است و ذهن بشری حق ندارد اصلی و قاعده ای را اختراع کند و آن‌گاه حکم مصادیق را از تحصیل نماید. کلمه علیکم بالتفریع حدود تکلیف مجتهدین را بیان می‌دارد که مرزاجتهادی شان در حد تطبیق اصل بر فرع است و این غیر از اصول رائجی است که ناظر ان هستیم مثلا اختراع اصل اولی در اشیاء‌با قطع نظر از روایات و ادله سمعیه در راستای اجتهاد ائمه نیست بلکه در مقابل ان است یا بسیاری از ادله و براهینی که در علم اصول برای حجیت امارات و.. اورده می شود در واقع سبک استدلال در فقه و اصول یکنواخت است یعنی دراصول باید از قواعد الفقهیه بحث شود نه از اصول مخترعه اما درعین حال بسیاری از مباحث علم اصول هم در این راستا است مثل حجیت ظواهر اصول عملیه و...در واقع متلقاه اموری صعب و پیچیده نیستند. اصول فعلی متورم است.                   
{ کلمه نلقی الیکم الاصول...بخوبی مبین ان است ک هاصول فقه توقیفی است و ذهن بشری حق ندارد اصلی و قاعده ای را اختراع کند و آن‌گاه حکم مصادیق را از تحصیل نماید. کلمه علیکم بالتفریع حدود تکلیف مجتهدین را بیان می‌دارد که مرزاجتهادی شان در حد تطبیق اصل بر فرع است و این غیر از اصول رائجی است که ناظر ان هستیم مثلا اختراع اصل اولی در اشیاء‌با قطع نظر از روایات و ادله سمعیه در راستای اجتهاد ائمه نیست بلکه در مقابل ان است یا بسیاری از ادله و براهینی که در علم اصول برای حجیت امارات و.. اورده می شود در واقع سبک استدلال در فقه و اصول یکنواخت است یعنی دراصول باید از قواعد الفقهیه بحث شود نه از اصول مخترعه اما درعین حال بسیاری از مباحث علم اصول هم در این راستا است مثل حجیت ظواهر اصول عملیه و...در واقع متلقاه اموری صعب و پیچیده نیستند. اصول فعلی متورم است.                   
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش