معمر قذافی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
در اول سپتامبر سال ۱۹۶۹ میلادی، گروه اندکی از افسران سال سوم دانشکده افسری، موسوم به افسران آزاد، به پیروی از افسرانی که به رهبری [[جمال عبدالناصر]] و [[محمد نجیب]] در سال ۱۹۵۲ میلادی به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بودند، به رهبری معمر قذافی، یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه ادریس اول، هنگامی که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند. برادرزاده شاه ادریس یعنی <big>سید حسن الرضا المهدی السانوسی</big> به وسیلهٔ افسران نظامی شورشی عزل و در خانه حبس شد. آنان سلطنت را برانداخته و جمهوری عربی [[لیبی]] را پایه گذاشتند. یک نقشه عبارت بود از استفاده از سربازان مزدور برای احیای سلطنت که به وسیله <big>دیوید استرلینگ، پایهگذار سرویس هوایی ویژه بریتانیا</big> و از نزدیکان خانواده سلطنتی لیبی انجام شد نقشه دوگانه تعیین هیلتون به عنوان یک مرجع کنایهای در زندانهای لیبی بود همین امر باعث انتقال ۱۵۰ زندانی سیاسی از زندان طرابلس شد. سربازان خود را از این مناطق کاملاً کنار کشیده بودند. علیرغم اطمینان استرلینگ، نقشه در مرحله پایانی به وسیله سرویس اطلاعاتی بریتانیا انجام شد. چون دولت ایالات متحده احساس کرد که قذافی ضدمارکسیست است، مخالفتی نکرد. | در اول سپتامبر سال ۱۹۶۹ میلادی، گروه اندکی از افسران سال سوم دانشکده افسری، موسوم به افسران آزاد، به پیروی از افسرانی که به رهبری [[جمال عبدالناصر]] و [[محمد نجیب]] در سال ۱۹۵۲ میلادی به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بودند، به رهبری معمر قذافی، یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه ادریس اول، هنگامی که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند. برادرزاده شاه ادریس یعنی <big>سید حسن الرضا المهدی السانوسی</big> به وسیلهٔ افسران نظامی شورشی عزل و در خانه حبس شد. آنان سلطنت را برانداخته و جمهوری عربی [[لیبی]] را پایه گذاشتند. یک نقشه عبارت بود از استفاده از سربازان مزدور برای احیای سلطنت که به وسیله <big>دیوید استرلینگ، پایهگذار سرویس هوایی ویژه بریتانیا</big> و از نزدیکان خانواده سلطنتی لیبی انجام شد نقشه دوگانه تعیین هیلتون به عنوان یک مرجع کنایهای در زندانهای لیبی بود همین امر باعث انتقال ۱۵۰ زندانی سیاسی از زندان طرابلس شد. سربازان خود را از این مناطق کاملاً کنار کشیده بودند. علیرغم اطمینان استرلینگ، نقشه در مرحله پایانی به وسیله سرویس اطلاعاتی بریتانیا انجام شد. چون دولت ایالات متحده احساس کرد که قذافی ضدمارکسیست است، مخالفتی نکرد. | ||
=== تلاش برای اتحاد با دیگر کشورها === | === تلاش برای اتحاد با دیگر کشورها === | ||
در سال ۱۹۷۱ میلادی قذافی پیشنهاد کرد که با [[سودان]] متحد شود اما <big>جعفر نمیری</big> رئیسجمهور وقت سودان این پیشنهاد را رد کرد.[۸۵ با توجه به همسایگان [[لیبی]]، قذافی از ایدههای پان عربی <big>جمال عبدالناصر</big> پیروی میکرد و با شور و شعف خواهان اتحاد تمام ملتهای عربی در قالب یک ملت بود. او همچنین از اسلامگرایی حمایت میکرد و طرفدار اسلام بود. بعد از مرگ ناصر در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ میلادی قذافی تلاش کرد تا ردای رهبری ایدئولوژیک پان عربها را به تن کند. او مجمع جمهوریهای عربی ([[لیبی]]، [[مصر]] و [[سوریه]]) را در سال ۱۹۷۲ میلادی تشکیل داد، با این امید که یک آیات عرب ایجاد کند، لیکن این سه کشور، یکی شدن را نپذیرفتند. در سال ۱۹۷۴ میلادی او یک توافقنامه با حبیب بورقیبه<big>متن بزرگ</big> رئیس جمهور وقت [[تونس]]، بین دو کشور برای متحد شدن امضاء نمود، اما این اتحاد نیز در عمل با شکست مواجه شد و تفاوتهای فراوانی که بین دو کشور وجود داشت مانع از ایجاد یک اتحاد قدرتمند گردید. در سال ۱۹۸۴ میلادی او معاهده وجده را با <big>حسن دوم</big> پادشاه [[مراکش]] باهدف اتحاد دو کشور، امضاء کرد و بر اساس این اتحاد، در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند و [[مراکش]] به حمایت خود از جبهه ملی نجات [[لیبی]] پایان دهد، در مقابل لیبی نیز از جبهه پولیساریو حمایت نکند. در سال ۱۹۸۶ میلادی حسن دوم در شهر افران، با شیمون پرز نخستوزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها از جانب دولت لیبی خیانت و پیمانشکنی تلقی شد و موجبات نقض معاهده را فراهم آورد | در سال ۱۹۷۱ میلادی قذافی پیشنهاد کرد که با [[سودان]] متحد شود اما <big>جعفر نمیری</big> رئیسجمهور وقت سودان این پیشنهاد را رد کرد.[۸۵ با توجه به همسایگان [[لیبی]]، قذافی از ایدههای پان عربی <big>جمال عبدالناصر</big> پیروی میکرد و با شور و شعف خواهان اتحاد تمام ملتهای عربی در قالب یک ملت بود. او همچنین از اسلامگرایی حمایت میکرد و طرفدار اسلام بود. بعد از مرگ ناصر در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ میلادی قذافی تلاش کرد تا ردای رهبری ایدئولوژیک پان عربها را به تن کند. او مجمع جمهوریهای عربی ([[لیبی]]، [[مصر]] و [[سوریه]]) را در سال ۱۹۷۲ میلادی تشکیل داد، با این امید که یک آیات عرب ایجاد کند، لیکن این سه کشور، یکی شدن را نپذیرفتند. در سال ۱۹۷۴ میلادی او یک توافقنامه با حبیب بورقیبه<big>متن بزرگ</big> رئیس جمهور وقت [[تونس]]، بین دو کشور برای متحد شدن امضاء نمود، اما این اتحاد نیز در عمل با شکست مواجه شد و تفاوتهای فراوانی که بین دو کشور وجود داشت مانع از ایجاد یک اتحاد قدرتمند گردید. در سال ۱۹۸۴ میلادی او معاهده وجده را با <big>حسن دوم</big> پادشاه [[مراکش]] باهدف اتحاد دو کشور، امضاء کرد و بر اساس این اتحاد، در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند و [[مراکش]] به حمایت خود از جبهه ملی نجات [[لیبی]] پایان دهد، در مقابل لیبی نیز از جبهه پولیساریو حمایت نکند. در سال ۱۹۸۶ میلادی حسن دوم در شهر افران، با شیمون پرز نخستوزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها از جانب دولت لیبی خیانت و پیمانشکنی تلقی شد و موجبات نقض معاهده را فراهم آورد.[http://www.nytimes.com/1986/08/30/world/morocco-canceling-treaty-aimed-at-union-with-libya.html 1] |
نسخهٔ ۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۵۹
زندگی نامه مختصر
معمر محمد عبدالسلام ابومنیار معروف به سرهنگ مُعَمَّر محمد قَذّافی که در کشورش توسط مریدان امام قذافی خطاب میشد (۷ ژوئن ۱۹۴۲ – ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱)، سیاستمدارِ انقلابی و رئیس شورای فرماندهی انقلاب لیبی از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷ و همچنین برادر رهبر جماهیری عربی خلق سوسیالیستی عظمای لیبی از ۱۹۷۷ تا ۲۰۱۱ بود. وی در اول سپتامبر سال ۱۹۶۹ میلادی با کودتایی آرام حکومت محمّد ادریس سنوسی، پادشاه وقت لیبی را سرنگون ساخت. او پس از کودتا، سیستم حکومتی لیبی را بر اساس ترکیبی از سوسیالیسم و اسلام طراحی کرده و تا سال ۱۹۷۷ رئیس کشور لیبی بود.او در سال ۱۹۷۷ از منصب رسمی ریاست شورای فرماندهی انقلاب لیبی کنارهگیری کرد و مدعی شد که فقط یک نماد ملی خواهد بود.او به عنوان یکی از عمدهترین حامیان تشکیل ایالات متحده آفریقا از ۲ فوریه ۲۰۰۹ تا ۳۱ ژانویه ۲۰۱۰ رئیس اتحادیه آفریقا بود.
حکومتِ طولانی مدتِ سرهنگ قذافی از کودتای ۱۹۶۹ میلادی تا سرنگونی در نتیجهٔ انقلاب لیبی در سال ۲۰۱۱، یکی از طولانیترین دورههای زمامداری در طولِ تاریخ بود.در طی دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، لیبی تحت رهبری قذافی، از سوی غربیها، یک کشور حاشیهای به حساب میآمد، که ستم ناشی از اختلافات داخلی، تروریسم، قتل و غارت توسط رهبران را نشان میداد، که در این اثنا قذافی مبادرت به اندوختن چندین میلیارد دلار ثروت برای خودش و خانوادهاش کرد. معمر قذافی بر پایهٔ فلسفهٔ سیاسی و ملیگرایانهای که در کتاب سبز تشریح کردهبود، در سال ۱۹۷۷ میلادی نام جمهوری عربی لیبی را به «جماهیریه عربی سوسیالیستی خلق عظیم لیبی» تغییر داد. وی در سال ۱۹۷۹ میلادی لقب نخستوزیر را کنار گذاشت و از آن پس «برادرْ رهبر» یا «راهنمای انقلاب سوسیالیستی لیبی» نامیدهشد.قذافی از حامیان شرکت آُپیک بود که تور پانآفریکان برای ایالات متحده آفریقا را رهبری کرد. پس از بمباران لیبی در سال ۱۹۸۶ میلادی و تحریمهای اقتصادی بر ضدّ این کشور از سوی سازمان ملل، تغییراتی در رفتار لیبی صورت گرفت. این تغییرات عبارتند از: برقراری روابط اقتصادی و همکاریهای امنیتی نزدیک با غرب، همکاری و شرکت در بررسی پرونده حمایت لیبی از تروریسم؛ پرداخت غرامت به بازماندگان حوادث تروریستی منتسب لیبی؛ کنار نهادن برنامه دستیابی به سلاح هستهای. در ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ و تنها ۶ روز پس از دستگیری صدام حسین، قذافی اعلام کرد که برنامهٔ تولید سلاحهای کشتار جمعی خود را متوقف کرده و از بازرسیهای بینالمللی برای اطمینان از این موضوع استقبال میکند. مجموعه این تغییر رفتارها منجر به برداشته شدن تحریمهای سازمان ملل متحد علیه لیبی در سال ۲۰۰۳ میلادی شد. معمر قذافی در فوریه ۲۰۰۹ میلادی به عنوان رئیس دورهای اتحادیه آفریقا انتخاب شد. در فوریه ۲۰۱۱ میلادی گروهی از معترضان سیاسی که از مخالفان و معترضان جدید تونس و مصر و دیگر بخشهای جهان عرب الهام گرفته بودند ضد دولت قذافی در لیبی به پا خواستند و این موضوع بهسرعت به یک شورش عمومی مبدل شد و مخالفان در شهر بنغازی شورای انتقالی را تأسیس کردند. این امر لیبی را به ورطه جنگ داخلی بین نیروهای دولت و نیروهای مخالف (تحت حمایت ناتو) کشاند. سازمان ملل با تصویب قطعنامهٔ شماره ۱۹۷۳ با هدف حمایت از غیرنظامیان، خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی شد. داراییهای قذافی و خانوادهاش مصادره شده و دادگاه جنایات جنگی، حکم بازداشت او و پسرش سیفالاسلام به همراه برادرخواندهاش عبدالله السنوسی را صادر نمود و از طریق اینترپل آنان را تحت تعقیب قرار داد.[۱۸][۱۹] در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱ شورای انتقالی کرسی لیبی در سازمان ملل را تصاحب کرد.[۲۰] قذافی عهد کرد که در برابر شورشیان و نیروهای خارجی مقاومت کند تا به گفتهٔ خودش در راه وطن شهید شود. در روز ۲۸ مهر 1390، قذافی درحالی که از ناحیه دو پا زخمی شده بود تسلیم نیروهای انقلابی شد و پس از چند ساعت درگذشت. شورای انتقالی میگوید او پس از دستگیری در تبادل آتش کشته شدهاست در حالی که برخی این نظریه را مطرح میکنند که او توسط انقلابیون اعدام شدهاست. کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، خواستار انجام تحقیقات جامع در این زمینه شد.
در واپسین روزهای فرمانروایی قذافی لیبی در شاخص توسعه انسانی یکم در آفریقا و پنجاه و سوم در جهان بود.هشت سال پس از سرنگونی قذافی (گزارش سال ۲۰۱۹ میلادی) سازمان ملل متحد لیبی را در رتبهی صد و دهم جهانی و ششم آفریقا قرار داد.
تولد و دوران جوانی
معمر محمد عبد السلام آبو منیار القذافی در ۷ ژوئن سال ۱۹۴۲ میلادی، در روستایی به نام جهنم در نزدیکی شعیب الکراعیه در حوالی سرت به دنیا آمد. خانواده او به یک قبیلهٔ کوچک عربها بهنام قذاذفه تعلق داشت که از طریق چوپانی در بیابان هون امرار معاش میکردند. او هنگامی که پسربچهای بیش نبود به مدرسه ابتدایی اسلامی رفت. در آن هنگام حوادث عمدهای در جهان عرب در حال رخ دادن بود. شکست عربها از اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و بهقدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر به سال ۱۹۵۲ میلادی، عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد. او تحصیلات دورهٔ متوسطه را زیر نظر یک معلم خصوصی در مصراته به اتمام رساند. در لیبی مانند دیگر کشورهای عربی، اجازه تحصیل در رشتههای علوم نظامی و ورود به ارتش و کسب یک شغل نظامی، بعد از استقلال فراهم شد. حرفه نظامی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر را فراهم میساخت و رفاه اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت و برای بسیاری تنها راه رسیدن به فعالیتهای سیاسی بود. برای قذافی و بسیاری از افسران تحت فرمانش که توسط گروه ناصر تحت عنوان ملیگرایی عربی و همچنین انزجار و دشمنی با اسرائیل تحریک و تشجیع میشدند حرفه نظامی برای آنها حرفه انقلابی بود. قذافی در سال ۱۹۶۱ میلادی وارد دانشکده افسری بنغازی و به همراه همدورهایهایش در سال ۶۶–۱۹۶۵ میلادی به عنوان مستشار نظامی فارغالتحصیل شد. قذافی در همین زمان به نهضت افسران آزاد پیوست. ناامیدی و شرمساری از جانب آن دسته از افسران لیبی که در زمان شکست ارتش عربها در سه جبهه در سال ۱۹۶۷ میلادی حضور داشتند کاملاً احساس میشد. اولین جرقهها برای براندازی نظام سلطنتی لیبی در این زمان در ذهن قذافی جوان شکل گرفت. او مطالعات و تحصیلات بیشتر را در اروپا ادامه داد. بیشترین بخش شایعات دربارهٔ قذافی مربوط به این دورهاست او به مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست نرفت بلکه آموزشهای نظامی را در دانشکده افسری هلنیک در شهر آتن یونان و برخی از مناطق بریتانیا گذراند.
دوران قدرت
در اول سپتامبر سال ۱۹۶۹ میلادی، گروه اندکی از افسران سال سوم دانشکده افسری، موسوم به افسران آزاد، به پیروی از افسرانی که به رهبری جمال عبدالناصر و محمد نجیب در سال ۱۹۵۲ میلادی به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بودند، به رهبری معمر قذافی، یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه ادریس اول، هنگامی که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند. برادرزاده شاه ادریس یعنی سید حسن الرضا المهدی السانوسی به وسیلهٔ افسران نظامی شورشی عزل و در خانه حبس شد. آنان سلطنت را برانداخته و جمهوری عربی لیبی را پایه گذاشتند. یک نقشه عبارت بود از استفاده از سربازان مزدور برای احیای سلطنت که به وسیله دیوید استرلینگ، پایهگذار سرویس هوایی ویژه بریتانیا و از نزدیکان خانواده سلطنتی لیبی انجام شد نقشه دوگانه تعیین هیلتون به عنوان یک مرجع کنایهای در زندانهای لیبی بود همین امر باعث انتقال ۱۵۰ زندانی سیاسی از زندان طرابلس شد. سربازان خود را از این مناطق کاملاً کنار کشیده بودند. علیرغم اطمینان استرلینگ، نقشه در مرحله پایانی به وسیله سرویس اطلاعاتی بریتانیا انجام شد. چون دولت ایالات متحده احساس کرد که قذافی ضدمارکسیست است، مخالفتی نکرد.
تلاش برای اتحاد با دیگر کشورها
در سال ۱۹۷۱ میلادی قذافی پیشنهاد کرد که با سودان متحد شود اما جعفر نمیری رئیسجمهور وقت سودان این پیشنهاد را رد کرد.[۸۵ با توجه به همسایگان لیبی، قذافی از ایدههای پان عربی جمال عبدالناصر پیروی میکرد و با شور و شعف خواهان اتحاد تمام ملتهای عربی در قالب یک ملت بود. او همچنین از اسلامگرایی حمایت میکرد و طرفدار اسلام بود. بعد از مرگ ناصر در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ میلادی قذافی تلاش کرد تا ردای رهبری ایدئولوژیک پان عربها را به تن کند. او مجمع جمهوریهای عربی (لیبی، مصر و سوریه) را در سال ۱۹۷۲ میلادی تشکیل داد، با این امید که یک آیات عرب ایجاد کند، لیکن این سه کشور، یکی شدن را نپذیرفتند. در سال ۱۹۷۴ میلادی او یک توافقنامه با حبیب بورقیبهمتن بزرگ رئیس جمهور وقت تونس، بین دو کشور برای متحد شدن امضاء نمود، اما این اتحاد نیز در عمل با شکست مواجه شد و تفاوتهای فراوانی که بین دو کشور وجود داشت مانع از ایجاد یک اتحاد قدرتمند گردید. در سال ۱۹۸۴ میلادی او معاهده وجده را با حسن دوم پادشاه مراکش باهدف اتحاد دو کشور، امضاء کرد و بر اساس این اتحاد، در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند و مراکش به حمایت خود از جبهه ملی نجات لیبی پایان دهد، در مقابل لیبی نیز از جبهه پولیساریو حمایت نکند. در سال ۱۹۸۶ میلادی حسن دوم در شهر افران، با شیمون پرز نخستوزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها از جانب دولت لیبی خیانت و پیمانشکنی تلقی شد و موجبات نقض معاهده را فراهم آورد.1