شیخ محمد جواد مغنیه، فقیهى نوگرا (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۴۰: خط ۴۰:


=دوران تحصیل استادان=
=دوران تحصیل استادان=
محمدجواد با آن همه مشکلات، اراده آهنین خود را از دست نداد و مراحل ابتدایى تحصیل خود را در همان لبنان آغاز کرد و کتاب «اجرومیه»<ref>کتابى کوچک در علم نحو است که محمدبن محمدبن آجروم(متوفاى 723ق) آن را تألیف کرده و تا کنون شرح‌هاى متعددى بر آن نگاشته شده است. این کتاب بیشتر در مدارس علمیه اهل سنت تدریس مى شود.</ref> و مقدارى از کتاب «قطرالندى»<ref>کتابى معتبر درباره علم نحو است که عبدالله بن یوسف بن هشام(متوفاى 761ق) آن را تألیف کرده و جزء دروس مقدماتى حوزه هاى علمیه به شمار مى آید.</ref> را خواند و تصمیم گرفت براى ادامه تحصیل به نجف اشرف ره سپار گردد و از معدن علم علوى بهره گیرد. اما این تصمیم مشکلاتى داشت: اول آن که بودجه مسافرت را از کجا تأمین کند. دوم مالیات هاى عقب افتاده زمین هاى پدرش که از وى مطالبه مى‌کردند او را از سفر رسمى محروم مى‌ساخت. با وجود این، محمد با اراده قوى و توسل به [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل بیت(علیهم‌السلام)]] بر مشکلات چیره شد. او به راننده‌اى برخورد کرد که حاضر شد وى را بدون گذر نامه وارد عراق نماید. این راننده نیکوکار از ارمنى‌هاى اسکندریه بود که در [[لبنان]] اقامت داشت. سال ها بعد وقتى که مغنیه خاطرات زندگى خود را مى‌نگاشت، در باره او مى‌نویسد: «از آن زمان حدود 33سال مى‌گذرد و من هنوز سپاسگزار او هستم و هیچ گاه او را فراموش نخواهم کرد، چون احساس مى‌کنم او نخستین انسانى بود که برادر انسانى خود را دوست داشت» <ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
محمدجواد با آن همه مشکلات، اراده آهنین خود را از دست نداد و مراحل ابتدایى تحصیل خود را در همان لبنان آغاز کرد و کتاب «اجرومیه»<ref>کتابى کوچک در علم نحو است که محمدبن محمدبن آجروم(متوفاى 723ق) آن را تألیف کرده و تا کنون شرح‌هاى متعددى بر آن نگاشته شده است. این کتاب بیشتر در مدارس علمیه اهل سنت تدریس مى شود.</ref> و مقدارى از کتاب «قطرالندى»<ref>کتابى معتبر درباره علم نحو است که عبدالله بن یوسف بن هشام(متوفاى 761ق) آن را تألیف کرده و جزء دروس مقدماتى حوزه هاى علمیه به شمار مى آید.</ref> را خواند و تصمیم گرفت براى ادامه تحصیل به نجف اشرف ره سپار گردد و از معدن علم علوى بهره گیرد. اما این تصمیم مشکلاتى داشت: اول آن که بودجه مسافرت را از کجا تأمین کند. دوم مالیات هاى عقب افتاده زمین هاى پدرش که از وى مطالبه مى‌کردند او را از سفر رسمى محروم مى‌ساخت. با وجود این، محمد با اراده قوى و توسل به [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل بیت(علیهم‌السلام)]] بر مشکلات چیره شد. او به راننده‌اى برخورد کرد که حاضر شد وى را بدون گذر نامه وارد عراق نماید. این راننده نیکوکار از ارمنى‌هاى اسکندریه بود که در [[لبنان]] اقامت داشت. سال ها بعد وقتى که مغنیه خاطرات زندگى خود را مى‌نگاشت، درباره او مى‌نویسد: «از آن زمان حدود 33سال مى‌گذرد و من هنوز سپاسگزار او هستم و هیچ گاه او را فراموش نخواهم کرد، چون احساس مى‌کنم او نخستین انسانى بود که برادر انسانى خود را دوست داشت» <ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
محمدجواد پس از ورود به [[عراق]]، راهى نجف اشرف شد و در آن جا استقرار یافت. وى در [[حوزه علمیه نجف]] علوم مقدماتى را فرا گرفت و پس از تکمیل دروس مقدماتى از درس آیات عظام محمدحسین کربلایى، سیدحسین حمامى و آیت‌الله العظمى خوئى استفاده‌هاى فراوان برد <ref>شیعه و زمامداران خودسر: 19.</ref> محمدجواد با همه سختى‌ها توانست یازده سال در نجف اشرف به تحصیل خود ادامه دهد تا این که در یکى از روزها خبر مرگ برادر بزرگش را براى وى آوردند. به همین خاطر مجبور شد نجف را به قصد موطن خود ترک کند. پس از مراسم تشییع و تدفین برادر، اهالى آن جا از شیخ محمدجواد که اکنون بهره‌اى از علم و تقوا داشت، خواستند که به جاى برادر خود امامت آن جا را قبول کند. محمدجواد نیز پاسخ مثبت به آنان داد و در کنار اقامه جماعت، به تدریس قرآن و معارف عمومى مبادرت ورزید. <br>
محمدجواد پس از ورود به [[عراق]]، راهى نجف اشرف شد و در آن جا استقرار یافت. وى در [[حوزه علمیه نجف]] علوم مقدماتى را فرا گرفت و پس از تکمیل دروس مقدماتى از درس آیات عظام محمدحسین کربلایى، سیدحسین حمامى و آیت‌الله العظمى خوئى استفاده‌هاى فراوان برد <ref>شیعه و زمامداران خودسر: 19.</ref> محمدجواد با همه سختى‌ها توانست یازده سال در نجف اشرف به تحصیل خود ادامه دهد تا این که در یکى از روزها خبر مرگ برادر بزرگش را براى وى آوردند. به همین خاطر مجبور شد نجف را به قصد موطن خود ترک کند. پس از مراسم تشییع و تدفین برادر، اهالى آن جا از شیخ محمدجواد که اکنون بهره‌اى از علم و تقوا داشت، خواستند که به جاى برادر خود امامت آن جا را قبول کند. محمدجواد نیز پاسخ مثبت به آنان داد و در کنار اقامه جماعت، به تدریس قرآن و معارف عمومى مبادرت ورزید. <br>
محیط زندگى آن جا به دلیل پایین بودن فرهنگ مردم، براى محمدجواد دردآور بود و از این موضوع نیز که هزینه اش توسط مردم تأمین مى‌شود، رنج مى‌کشید. از این رو پس از دو سال و نیم اقامت در آن جا، از مردم خداحافظى کرد و در سال 1358 ق به روستاى «طیرحرفا» رفت و در منطقه «وادى السروه» در جنوب روستا اسکان گرفت. آن جا بیشه زارى بود که از راه سنگلاخى مى‌گذشت و تپه‌اى در آنجا به ارتفاع صد متر قرار داشت که پر از درختان سر سبز بود و صدایى جز نواى دلنشین پرندگان به گوش نمى‌رسید. محمدجواد آن جا را بهترین مکان براى مطالعه و تحقیق دانست و قلم، کاغذ، کتاب و قورى چاى تنها همراهان وى بودند. وى در آن جا توانست کتاب‌هاى دانشمندان و فیلسوفانى چون نیچه، شوپنهاور، ولز، تولستوى، محمود عقاد، طه حسین و توفیق حکیم را مطالعه کند و کم کم به نوشتن روآورد. برخى از آثارى که در این مکان نوشت عبارت‌اند از: «کمیت و دعبل»، «الوضع الحاضر فى جبل عامل» و «تضحیه». شیخ محمدجواد حدود ده سال از عمر خود را در این منطقه به سر برد و در سال 1367 ق به بیروت عزیمت نمود.<ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
محیط زندگى آن جا به دلیل پایین بودن فرهنگ مردم، براى محمدجواد دردآور بود و از این موضوع نیز که هزینه اش توسط مردم تأمین مى‌شود، رنج مى‌کشید. از این رو پس از دو سال و نیم اقامت در آن جا، از مردم خداحافظى کرد و در سال 1358 ق به روستاى «طیرحرفا» رفت و در منطقه «وادى السروه» در جنوب روستا اسکان گرفت. آن جا بیشه زارى بود که از راه سنگلاخى مى‌گذشت و تپه‌اى در آنجا به ارتفاع صد متر قرار داشت که پر از درختان سر سبز بود و صدایى جز نواى دلنشین پرندگان به گوش نمى‌رسید. محمدجواد آن جا را بهترین مکان براى مطالعه و تحقیق دانست و قلم، کاغذ، کتاب و قورى چاى تنها همراهان وى بودند. وى در آن جا توانست کتاب‌هاى دانشمندان و فیلسوفانى چون نیچه، شوپنهاور، ولز، تولستوى، محمود عقاد، طه حسین و توفیق حکیم را مطالعه کند و کم کم به نوشتن روآورد. برخى از آثارى که در این مکان نوشت عبارت‌اند از: «کمیت و دعبل»، «الوضع الحاضر فى جبل عامل» و «تضحیه». شیخ محمدجواد حدود ده سال از عمر خود را در این منطقه به سر برد و در سال 1367 ق به بیروت عزیمت نمود.<ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
خط ۵۹: خط ۵۹:
=مبارزه‌ها=
=مبارزه‌ها=
شیخ محمدجواد بیشتر از راه قلم و هجوم به مبانى اعتقادى قوم یهود مبارزه مى‌کرد. وى با مطالعه کتاب و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله)از همان ابتدا به ماهیت پلید رژیم صهیونیستى پى برد. در اکثر نوشته هاى او که به موضوع استکبار ارتباط دارد، از اسرائیل نیز نام مى‌برد و آمریکا را حامى آنان معرفى مى‌کند. وى در معرفى خداى یهودیان با اشاره به آیاتى از تورات<ref>تورات، سفر یوشع، اصحاح 6، آیه 24: «شهر را با آن چه در آن است به آتش زنید، اما نقره و طلا و ظرف هاى مسى و آهنى را به خزانه پروردگارتان بسپارید». هم چنین در سفر تثنیه، اصحاح 14 آمده است: «قهراً خدا شما را ملت برگزیده خود قرار داده تا بر دیگر ملت هاى روى زمین برترى داشته باشید». نیز در سفر عدد، اصحاح 31، آیه 12 چنین مى خوانیم: «همه را غارت کنید و غنیمت ها را اعم از این که انسانى باشد یا حیوانى به چنگ آورید».</ref>  و ماجراى کشتى گرفتن خدا با یعقوب<ref>یعقوب در طول شب با خدا کشتى گرفت و خدا براى رها شدن و گریز از دست یعقوب ناتوان آمد. سرانجام چاره‌اى نیافت جز این که براى رهایى به دامن یعقوب متوسل شود و با حالت تضرع و التماس به یعقوب گفت: مرا آزاد کن چرا که سپیده سحر در حال دمیدن است. یعقوب به خدا گفت: من تو را آزاد نمى کنم تا این که مرا مبارک گردانى. پروردگار نیز او را پر برکت گردانید و نامش را اسرائیل(یعنى نیروى ضد خدا) نهاد.</ref>  مى‌گوید: این خرافه به این مسئله اشاره دارد که حتى خدا در برابر شخص یهودى ناتوان است و یعقوب که مظهر یهود بود بر خدا چیره گشت. اما در قرآن ما آمده است: «وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا<ref>مائده: 64</ref>؛ یهود گفتند دست خدا به زنجیر بسته است، دست هایشان بسته باد و به خاطر این سخن از رحمت الهى دور شوند».<br>
شیخ محمدجواد بیشتر از راه قلم و هجوم به مبانى اعتقادى قوم یهود مبارزه مى‌کرد. وى با مطالعه کتاب و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله)از همان ابتدا به ماهیت پلید رژیم صهیونیستى پى برد. در اکثر نوشته هاى او که به موضوع استکبار ارتباط دارد، از اسرائیل نیز نام مى‌برد و آمریکا را حامى آنان معرفى مى‌کند. وى در معرفى خداى یهودیان با اشاره به آیاتى از تورات<ref>تورات، سفر یوشع، اصحاح 6، آیه 24: «شهر را با آن چه در آن است به آتش زنید، اما نقره و طلا و ظرف هاى مسى و آهنى را به خزانه پروردگارتان بسپارید». هم چنین در سفر تثنیه، اصحاح 14 آمده است: «قهراً خدا شما را ملت برگزیده خود قرار داده تا بر دیگر ملت هاى روى زمین برترى داشته باشید». نیز در سفر عدد، اصحاح 31، آیه 12 چنین مى خوانیم: «همه را غارت کنید و غنیمت ها را اعم از این که انسانى باشد یا حیوانى به چنگ آورید».</ref>  و ماجراى کشتى گرفتن خدا با یعقوب<ref>یعقوب در طول شب با خدا کشتى گرفت و خدا براى رها شدن و گریز از دست یعقوب ناتوان آمد. سرانجام چاره‌اى نیافت جز این که براى رهایى به دامن یعقوب متوسل شود و با حالت تضرع و التماس به یعقوب گفت: مرا آزاد کن چرا که سپیده سحر در حال دمیدن است. یعقوب به خدا گفت: من تو را آزاد نمى کنم تا این که مرا مبارک گردانى. پروردگار نیز او را پر برکت گردانید و نامش را اسرائیل(یعنى نیروى ضد خدا) نهاد.</ref>  مى‌گوید: این خرافه به این مسئله اشاره دارد که حتى خدا در برابر شخص یهودى ناتوان است و یعقوب که مظهر یهود بود بر خدا چیره گشت. اما در قرآن ما آمده است: «وَ قالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا<ref>مائده: 64</ref>؛ یهود گفتند دست خدا به زنجیر بسته است، دست هایشان بسته باد و به خاطر این سخن از رحمت الهى دور شوند».<br>
او که به حقیقت یهود پى برده بود، در باره ماهیت نژادپرستى یهود مى‌گوید آنها عموماً عقیده نژادپرستانه دارند و خود را ملت برگزیده خداوند مى‌دانند. هر یهودى حق دارد هر که را از شرق و غرب بخواهد، تملک کند و در اختیار گیرد و آن چه را بخواهد در مورد او انجام دهد. در کتاب تلمود از تورات آمده است: «ما ملت برگزیده خدا به دو نوع حیوان نیاز داریم: یکى جنبندگان، چهارپایان و پرندگان و نوعى دیگر از حیوانات انسانى که آن سایر امت‌ها و ملت‌هاى شرق و غرب هستند». <ref>تورات، سفر دوم، اصحاح 7 و 31؛ به نقل از: اندیشه هاى سیاسى مغنیه: 36.</ref>
او که به حقیقت یهود پى برده بود، درباره ماهیت نژادپرستى یهود مى‌گوید آنها عموماً عقیده نژادپرستانه دارند و خود را ملت برگزیده خداوند مى‌دانند. هر یهودى حق دارد هر که را از شرق و غرب بخواهد، تملک کند و در اختیار گیرد و آن چه را بخواهد در مورد او انجام دهد. در کتاب تلمود از تورات آمده است: «ما ملت برگزیده خدا به دو نوع حیوان نیاز داریم: یکى جنبندگان، چهارپایان و پرندگان و نوعى دیگر از حیوانات انسانى که آن سایر امت‌ها و ملت‌هاى شرق و غرب هستند». <ref>تورات، سفر دوم، اصحاح 7 و 31؛ به نقل از: اندیشه هاى سیاسى مغنیه: 36.</ref>
شیخ محمدجواد در مقاله دیگرى با اشاره به جمعیت زیاد مسلمانان و در اختیارداشتن منبع مهم دنیا یعنى نفت، به تسلیم شدن مسلمانان در برابر خواسته هاى اسرائیل اشاره مى‌کند و آنان را سخت مورد نکوهش قرار مى‌دهد. وى در این مقاله با انتقاد از رهبران کشورهاى عربى، سازش آنان با اسرائیل را مایه ننگ امت اسلام معرفى مى‌کند.<ref>اندیشه‌هاى سیاسى مغنیه: 32 و33.</ref>
شیخ محمدجواد در مقاله دیگرى با اشاره به جمعیت زیاد مسلمانان و در اختیارداشتن منبع مهم دنیا یعنى نفت، به تسلیم شدن مسلمانان در برابر خواسته هاى اسرائیل اشاره مى‌کند و آنان را سخت مورد نکوهش قرار مى‌دهد. وى در این مقاله با انتقاد از رهبران کشورهاى عربى، سازش آنان با اسرائیل را مایه ننگ امت اسلام معرفى مى‌کند.<ref>اندیشه‌هاى سیاسى مغنیه: 32 و33.</ref>
نوشته‌ها و مقالات شیخ محمدجواد، آن چنان وحشت در دل آمریکا به وجود آورد که سفارت آمریکا را وادار کرد تا به هر شکل ممکن او را از مبارزه بر حذر دارند. در همین راستا وقتى آمریکایى‌ها از او خواستند تا با رئیس جمهور وقت «روزولت» دیدار و مذاکره نماید. در جواب گفت: «آمریکا سخت‌ترین دشمن اسلام و امت عربى است. آمریکا اسرائیل را به وجود آورد و دستش به خون فلسطینیان آلوده است. برادران ما با اسلحه هایى که آمریکا به اسرائیل داده، کشته مى‌شوند. پس با همه این‌ها، مرا به دیدار ناوگان ششم دعوت مى‌کنید». <ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
نوشته‌ها و مقالات شیخ محمدجواد، آن چنان وحشت در دل آمریکا به وجود آورد که سفارت آمریکا را وادار کرد تا به هر شکل ممکن او را از مبارزه بر حذر دارند. در همین راستا وقتى آمریکایى‌ها از او خواستند تا با رئیس جمهور وقت «روزولت» دیدار و مذاکره نماید. در جواب گفت: «آمریکا سخت‌ترین دشمن اسلام و امت عربى است. آمریکا اسرائیل را به وجود آورد و دستش به خون فلسطینیان آلوده است. برادران ما با اسلحه هایى که آمریکا به اسرائیل داده، کشته مى‌شوند. پس با همه این‌ها، مرا به دیدار ناوگان ششم دعوت مى‌کنید». <ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
خط ۶۶: خط ۶۶:
=اندیشه‌‎‎هاى شیخ محمدجواد مغنیه=
=اندیشه‌‎‎هاى شیخ محمدجواد مغنیه=
نوگرایى در اجتهاد، ضرورت اصلاح حوزه هاى علمیه، به کارگیرى شیوه هاى نوین در تبلیغ دین و دموکراسى اسلامى جزء اندیشه‌هاى شیخ محمدجواد بود. او به این واقعیت رسیده بود که زندگى در حال دگرگونى و تغییر است و اسلام، برخى از مسائل عصر جدید را مى‌پذیرد و برخى را رد مى‌کند. شهید [[سید محمدباقر صدر]](متوفاى 1400ق) درباره اندیشه فقهى و اجتهادى او مى‌نویسد: «اکنون براى نخستین بار ملاحظه مى‌کنیم که عنصر فهم اجتماعى نصوص به صورتى مستقل مطرح مى‌شود و هنگامى که بخش هایى از کتاب «فقه الامام الصادق»(نوشته استاد محمدجواد مغنیه) را مى‌خوانم، مى‌بینم استاد بزرگ ما شیخ محمدجواد مغنیه در این تألیف خود، این موضوع را طرح کرده و با دست خویش، فقه جعفرى را به شکلى زیبا و با شیوه‌اى نو در آورده است. با آن که من اکنون درباره فهم اجتماعى نص، با احتیاط سخن مى‌گویم باز هم ایمان دارم قاعده اى که استاد ما مغنیه براى این موضوع وضع کرده است، گره بزرگى را در فقه مى‌گشاید» <ref>کسار: 150.</ref>
نوگرایى در اجتهاد، ضرورت اصلاح حوزه هاى علمیه، به کارگیرى شیوه هاى نوین در تبلیغ دین و دموکراسى اسلامى جزء اندیشه‌هاى شیخ محمدجواد بود. او به این واقعیت رسیده بود که زندگى در حال دگرگونى و تغییر است و اسلام، برخى از مسائل عصر جدید را مى‌پذیرد و برخى را رد مى‌کند. شهید [[سید محمدباقر صدر]](متوفاى 1400ق) درباره اندیشه فقهى و اجتهادى او مى‌نویسد: «اکنون براى نخستین بار ملاحظه مى‌کنیم که عنصر فهم اجتماعى نصوص به صورتى مستقل مطرح مى‌شود و هنگامى که بخش هایى از کتاب «فقه الامام الصادق»(نوشته استاد محمدجواد مغنیه) را مى‌خوانم، مى‌بینم استاد بزرگ ما شیخ محمدجواد مغنیه در این تألیف خود، این موضوع را طرح کرده و با دست خویش، فقه جعفرى را به شکلى زیبا و با شیوه‌اى نو در آورده است. با آن که من اکنون درباره فهم اجتماعى نص، با احتیاط سخن مى‌گویم باز هم ایمان دارم قاعده اى که استاد ما مغنیه براى این موضوع وضع کرده است، گره بزرگى را در فقه مى‌گشاید» <ref>کسار: 150.</ref>
وى در باره ضرورت اصلاح حوزه‌هاى علمیه، مقاله اى با عنوان «معرکة فی الازهر بین المجددین و المحافظین» نوشت که در مجله «عرفان» در سال 1954م به چاپ رسید. در این مقاله وى ضمن خشنودى از روح تجدید و اصلاح در دانشگاه الازهر، خواستار حرکت اصلاحى مشابه در حوزه هاى علمیه شیعى شد. خطاب او در این مقاله به همه حوزه‌ها و مؤسسات دینى اعم از شیعه و سنى بود. او بدون تعصب نسبت به شیعه یا سنى، دشمنان حوزه‌ها و مؤسسات دینى را دو نوع داخلى و خارجى دانست. دشمنان داخلى همان عده اى هستند که به نام دین، یأس و ناامیدى را در میان جوانان تقویت مى‌کنند و دشمن خارجى نیز با استفاده از غفلت حوزه، درس هاى غربى را به نام مباحث اجتماعى و علوم انسانى، در جامعه رواج مى‌دهند <ref>همان: 122 و 133.</ref><br>
وى درباره ضرورت اصلاح حوزه‌هاى علمیه، مقاله اى با عنوان «معرکة فی الازهر بین المجددین و المحافظین» نوشت که در مجله «عرفان» در سال 1954م به چاپ رسید. در این مقاله وى ضمن خشنودى از روح تجدید و اصلاح در دانشگاه الازهر، خواستار حرکت اصلاحى مشابه در حوزه هاى علمیه شیعى شد. خطاب او در این مقاله به همه حوزه‌ها و مؤسسات دینى اعم از شیعه و سنى بود. او بدون تعصب نسبت به شیعه یا سنى، دشمنان حوزه‌ها و مؤسسات دینى را دو نوع داخلى و خارجى دانست. دشمنان داخلى همان عده اى هستند که به نام دین، یأس و ناامیدى را در میان جوانان تقویت مى‌کنند و دشمن خارجى نیز با استفاده از غفلت حوزه، درس هاى غربى را به نام مباحث اجتماعى و علوم انسانى، در جامعه رواج مى‌دهند <ref>همان: 122 و 133.</ref><br>
به اعتقاد شیخ محمدجواد، کتاب‌هاى حوزوى متأسفانه یک بعدى است و به زوایاى دیگر علمى که در جامعه مطرح است، توجه نمى‌شود و غالباً طلاب حوزه ها از علوم روز دنیا مطلع نیستند. وى درباره حوزه علمیه نجف مى‌گوید: «از ویژگى هاى این حوزه آن است که علوم جدید را نمى‌داند، بلکه نمى‌خواهد در مواد درسى و اسلوب حوزوى بگنجاند. حوزه در برابر قضایاى مسلمین و مردم عالم از حرکت ایستاده و در برابر مثلاً نهضت الجزایر یا جنگ‌هاى استعمارى و سلاح هاى مرگ بار آنان هیچ صدایى از آن شنیده نشد. حوزه نجف نیاز به اصلاح دارد و این مسئله را شیوخ و طلاب آن حوزه فهمیده اند». <ref>همان: 126</ref><br>
به اعتقاد شیخ محمدجواد، کتاب‌هاى حوزوى متأسفانه یک بعدى است و به زوایاى دیگر علمى که در جامعه مطرح است، توجه نمى‌شود و غالباً طلاب حوزه ها از علوم روز دنیا مطلع نیستند. وى درباره حوزه علمیه نجف مى‌گوید: «از ویژگى هاى این حوزه آن است که علوم جدید را نمى‌داند، بلکه نمى‌خواهد در مواد درسى و اسلوب حوزوى بگنجاند. حوزه در برابر قضایاى مسلمین و مردم عالم از حرکت ایستاده و در برابر مثلاً نهضت الجزایر یا جنگ‌هاى استعمارى و سلاح هاى مرگ بار آنان هیچ صدایى از آن شنیده نشد. حوزه نجف نیاز به اصلاح دارد و این مسئله را شیوخ و طلاب آن حوزه فهمیده اند». <ref>همان: 126</ref><br>
استاد مغنیه پس از نقل مطالب فوق درباره علل آن سخن مى‌گوید و اذعان دارد که در نجف و قم علماى بزرگى هستند که تلاش و دستاوردهاى آنان کم تر از تلاش مخترعان و دانشمندان علوم تجربى نیست، اما چرا تا کنون نسبت به مسائل جدید موفق نبوده است؟ علت این ناکامى، مطالب نظرى محض حوزوى است، اما در تطبیق عملى و حل مشکلات آن ناموفق است. وى مى‌پرسد چرا باید طلاب حوزه در نجف نام «سنهورى»<ref>عبدالرزاق احمد سنهورى(متوفاى 1971م) از حقوق دانان مصرى است که به ادیان الهى تسلط داشته و کتاب مشهورى به نام «الوسیط» در دوازده جلد نگاشته است.</ref>  را نشنیده باشند. او مى‌گوید روزى طلبه‌اى مرا دید که مجله و روزنامه‌اى خریده‌ام. تعجب کرد و گفت خریدن اینها بر تو حرام است. گفتم حرام آن است که خداوند حرام کرده است. من با خواندن این مجلات، دشمنم را مى‌شناسم و مى‌دانم که چه کسانى چه توطئه‌هایى براى مسلمان دارند.<ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله محمدجواد مغنیه.</ref> وى عقیده داشت که حوزه‌ها باید تلاش فرهنگى گسترده‌اى داشته باشند. باید از حوزه‌ها مجلات و نشریات گوناگون و متنوع به بلاد اسلامى صادر شود. باید از امکانات جدید مثل تلویزیون و غیره بهره‌گیرند. باید دروس حوزه منظم شود و امتحانات برگزار گردد. باید حوزه خود را به بلاد اسلامى معرفى کند. حوزه‌ها باید بخش ادارى و بخش إفتا داشته باشند. <br>
استاد مغنیه پس از نقل مطالب فوق درباره علل آن سخن مى‌گوید و اذعان دارد که در نجف و قم علماى بزرگى هستند که تلاش و دستاوردهاى آنان کم تر از تلاش مخترعان و دانشمندان علوم تجربى نیست، اما چرا تا کنون نسبت به مسائل جدید موفق نبوده است؟ علت این ناکامى، مطالب نظرى محض حوزوى است، اما در تطبیق عملى و حل مشکلات آن ناموفق است. وى مى‌پرسد چرا باید طلاب حوزه در نجف نام «سنهورى»<ref>عبدالرزاق احمد سنهورى(متوفاى 1971م) از حقوق دانان مصرى است که به ادیان الهى تسلط داشته و کتاب مشهورى به نام «الوسیط» در دوازده جلد نگاشته است.</ref>  را نشنیده باشند. او مى‌گوید روزى طلبه‌اى مرا دید که مجله و روزنامه‌اى خریده‌ام. تعجب کرد و گفت خریدن اینها بر تو حرام است. گفتم حرام آن است که خداوند حرام کرده است. من با خواندن این مجلات، دشمنم را مى‌شناسم و مى‌دانم که چه کسانى چه توطئه‌هایى براى مسلمان دارند.<ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله محمدجواد مغنیه.</ref> وى عقیده داشت که حوزه‌ها باید تلاش فرهنگى گسترده‌اى داشته باشند. باید از حوزه‌ها مجلات و نشریات گوناگون و متنوع به بلاد اسلامى صادر شود. باید از امکانات جدید مثل تلویزیون و غیره بهره‌گیرند. باید دروس حوزه منظم شود و امتحانات برگزار گردد. باید حوزه خود را به بلاد اسلامى معرفى کند. حوزه‌ها باید بخش ادارى و بخش إفتا داشته باشند. <br>
وى معتقد بود که شیعه صاحب گنج‌هاى پر ارزشى است و با هر عصر و زمانى طبق مقتضیات زمان پیش مى‌رود و این، فقه پویاى شیعه است که در تمام مسائل روز صاحب نظر است. او عقیده داشت که مجتهد امروز از قواعد عامه و مبادى شرعى، حکمى جدید و متناسب با اوضاع روز صادر مى‌کند که مجتهدان سابق آن را بیان نکرده اند و آن مسئله را نمى‌دانستند، نه به خاطر این که مجتهد امروز فقیه تر از گذشتگان است بلکه به این خاطر است که در عصر دیگر زندگى مى‌کند. <ref>کسار: 145 و148.</ref> فقیهان معاصر باید مشکلات جدیدى را که همگان گرفتار آن اند در قالب قوانین جدید درآورند تا پشتوانه اجرایى هم داشته باشد. باید این فتواها بر اساس دید سالم از شریعت و نصوص اسلام باشد. اینان باید هر قضیه اى را که پیشینیان در باره آن بحث کرده اند، اما ربطى به زندگى امروز ندارد کنار بگذارند <ref>الاسلام بنظریة عصریة: 101.</ref> وى خود براى تحقق این هدف، دست به تألیف کتاب‌هایى نظیر «فقه الامام الصادق(علیه السلام)» و «تفسیر کاشف» زد. هم چنین با توجه به این که از افکار و آراى [[امام خمینی (ره)|امام خمینى(قدس سره)]] تأثیرات زیادى گرفته بود کتاب «الخمینی و الدولة الإسلامیة» را نیز تألیف نمود <ref>کسار: 134، 142 و 145.</ref><br>
وى معتقد بود که شیعه صاحب گنج‌هاى پر ارزشى است و با هر عصر و زمانى طبق مقتضیات زمان پیش مى‌رود و این، فقه پویاى شیعه است که در تمام مسائل روز صاحب نظر است. او عقیده داشت که مجتهد امروز از قواعد عامه و مبادى شرعى، حکمى جدید و متناسب با اوضاع روز صادر مى‌کند که مجتهدان سابق آن را بیان نکرده اند و آن مسئله را نمى‌دانستند، نه به خاطر این که مجتهد امروز فقیه تر از گذشتگان است بلکه به این خاطر است که در عصر دیگر زندگى مى‌کند. <ref>کسار: 145 و148.</ref> فقیهان معاصر باید مشکلات جدیدى را که همگان گرفتار آن اند در قالب قوانین جدید درآورند تا پشتوانه اجرایى هم داشته باشد. باید این فتواها بر اساس دید سالم از شریعت و نصوص اسلام باشد. اینان باید هر قضیه اى را که پیشینیان درباره آن بحث کرده اند، اما ربطى به زندگى امروز ندارد کنار بگذارند <ref>الاسلام بنظریة عصریة: 101.</ref> وى خود براى تحقق این هدف، دست به تألیف کتاب‌هایى نظیر «فقه الامام الصادق(علیه السلام)» و «تفسیر کاشف» زد. هم چنین با توجه به این که از افکار و آراى [[امام خمینی (ره)|امام خمینى(قدس سره)]] تأثیرات زیادى گرفته بود کتاب «الخمینی و الدولة الإسلامیة» را نیز تألیف نمود <ref>کسار: 134، 142 و 145.</ref><br>
استاد مغنیه در جاى دیگر ضمن این که حکومت اسلامى را برترین نوع حکومت مى‌داند از دموکراسى غربى انتقاد مى‌کند و معتقد است دموکراسى غربى شیوه‌اش به نحوى است که حیات
استاد مغنیه در جاى دیگر ضمن این که حکومت اسلامى را برترین نوع حکومت مى‌داند از دموکراسى غربى انتقاد مى‌کند و معتقد است دموکراسى غربى شیوه‌اش به نحوى است که حیات
و سرنوشت یک کشور به دست عده‌اى از سرمایه‌داران مى‌افتد و عده‌اى دیگر در فقر و بى‌خبرى به سر مى‌برند. با آن که در کشورهایى که داراى رژیم سرمایه‌دارى هستند بیش از احتیاج آنان لباس، غذا و سایر وسایل زندگى تولید مى‌شود، در میان آنان گرسنگان و برهنگان بسیارند. علت این است که این نوع دموکراسى به اقلیت کمى، مجال زیادى براى احتکار ثروت و منابع ثروت ها بخشیده و زندگى و سرنوشت مردم را در دست آنان قرار داده است.<ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
و سرنوشت یک کشور به دست عده‌اى از سرمایه‌داران مى‌افتد و عده‌اى دیگر در فقر و بى‌خبرى به سر مى‌برند. با آن که در کشورهایى که داراى رژیم سرمایه‌دارى هستند بیش از احتیاج آنان لباس، غذا و سایر وسایل زندگى تولید مى‌شود، در میان آنان گرسنگان و برهنگان بسیارند. علت این است که این نوع دموکراسى به اقلیت کمى، مجال زیادى براى احتکار ثروت و منابع ثروت ها بخشیده و زندگى و سرنوشت مردم را در دست آنان قرار داده است.<ref>گلشن ابرار، ج3، مقاله شیخ محمدجواد مغنیه.</ref><br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۹۳

ویرایش