۲۲٬۱۹۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<noinclude> | <noinclude> | ||
خط ۱۷: | خط ۹: | ||
|- | |- | ||
|زاده | |زاده | ||
|1956 | |1956 میلادی / [[مراکش]] | ||
|- | |- | ||
|درگذشت | |درگذشت | ||
خط ۳۳: | خط ۲۵: | ||
= تحصیلات = | = تحصیلات = | ||
وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهلسنت]] را به دور از بدعتها آموخت. او بین سالهای 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمتهای عالی آموزشی و اداری رسید و بین سالهای 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاههای اداری بازنشسته شد.<br> | وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهلسنت]] را به دور از بدعتها آموخت. او بین سالهای 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمتهای عالی آموزشی و اداری رسید و بین سالهای 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاههای اداری بازنشسته شد.<br> | ||
= افتخار به هویت عربی = | = افتخار به هویت عربی = | ||
او به هویت عربی خود بسیار افتخار میکرد و میگفت: من خود را عرب می دانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت میکنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عربها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس میکنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث بردهاند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونهای برخورد میکنند که گویی اسلام افزودهای فطری بر [[ناسیونالیسم]] عربی است.<br> | او به هویت عربی خود بسیار افتخار میکرد و میگفت: من خود را عرب می دانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت میکنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عربها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس میکنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث بردهاند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونهای برخورد میکنند که گویی اسلام افزودهای فطری بر [[ناسیونالیسم]] عربی است.<br> | ||
خط ۵۸: | خط ۵۱: | ||
= نامهنگاری = | = نامهنگاری = | ||
وی از طریق نامههایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامهای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال | وی از طریق نامههایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامهای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او میباشد: یا [[توبه]] و بازگشت به سوی [[خدا]]، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونت آمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامهای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد.<br> | ||
پس از آزادی، او با آموزش سربازان خدا، حکومت (ملت) را تأسیس کرد، که با تأسیس (أسرة الجماعة) شروع شد، که مشخصه مرحله آن توسعه چهارچوب نظری عمل بود که در برنامه درسی نبوی نشان داده شده بود. آموزش، سازماندهی و تجاوز و ایجاد چارچوب قانونی با ایجاد (الجمعيّة الخيريّة) و بستر رسانه ای که مواضع و نظرات خود را بیان می کند روزنامه (الصباح) در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) است. در سال 1984 که از شماره اول آنها و (مجله العدل و احسان) مصادره شد و آن و ادبیات آن از جمله نشریات مستوجب قانون مراکش تلقی شد. | پس از آزادی، او با آموزش سربازان خدا، حکومت (ملت) را تأسیس کرد، که با تأسیس (أسرة الجماعة) شروع شد، که مشخصه مرحله آن توسعه چهارچوب نظری عمل بود که در برنامه درسی نبوی نشان داده شده بود. آموزش، سازماندهی و تجاوز و ایجاد چارچوب قانونی با ایجاد (الجمعيّة الخيريّة) و بستر رسانه ای که مواضع و نظرات خود را بیان می کند روزنامه (الصباح) در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) است. در سال 1984 که از شماره اول آنها و (مجله العدل و احسان) مصادره شد و آن و ادبیات آن از جمله نشریات مستوجب قانون مراکش تلقی شد.<br> | ||
= درگذشت = | = درگذشت = | ||
شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام | شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434 قمری دار فانی را وداع گفت.<br> | ||
= منبع = | = منبع = |