۸۸٬۱۹۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می کرد' به 'میکرد') |
جز (جایگزینی متن - 'بنى عباس' به 'بنىعباس') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
سپس لاهوتیت در ادریس و ابلیس جمع شد هم چنان که آن لاهوتیت از آدم و ابلیسش جدا شد و در نوح و ابلیس او قرار گرفت و از آن دو جدا شد و در صالح و ابلیس وى که قاتل شترش بود جاى گرفت، سپس از آن دو جدا شد در ابراهیم و ابلیس او یعنی نمرود جاى گرفت و پس از آن در هارون و ابلیسش مستقر گشت و از آنان جدا شد، در داوود و ابلیس او جالوت جاى گرفت و پس از آن در سلیمان جاى گرفت و سپس در عیسى و شاگردانش مستقر شد و بعد از آن در بدن على بن أبیطالب (ع) جاى گرفت و سپس به بدن ابن العزاقر حلول کرد. | سپس لاهوتیت در ادریس و ابلیس جمع شد هم چنان که آن لاهوتیت از آدم و ابلیسش جدا شد و در نوح و ابلیس او قرار گرفت و از آن دو جدا شد و در صالح و ابلیس وى که قاتل شترش بود جاى گرفت، سپس از آن دو جدا شد در ابراهیم و ابلیس او یعنی نمرود جاى گرفت و پس از آن در هارون و ابلیسش مستقر گشت و از آنان جدا شد، در داوود و ابلیس او جالوت جاى گرفت و پس از آن در سلیمان جاى گرفت و سپس در عیسى و شاگردانش مستقر شد و بعد از آن در بدن على بن أبیطالب (ع) جاى گرفت و سپس به بدن ابن العزاقر حلول کرد. | ||
شلمغانیه موسى (ع) و محمد (ص) را خائن مى دانستند و مىگفتند: هارون، موسى (ع) را و على (ع)، محمد (ص) را به نبوت مبعوث کردند، ولى آن دو خیانت کردند و بر این گمان بودند که على (ع) به محمد (ص) سالهایى را به اندازه روزگار اصحاب کهف مهلت داد و هرگاه آن سالها که سیصد و پنجاه سال است، تمام شود، شریعت اسلام از بین مى رود. از نگاه آنان مَلِک کسى است که مالک نفس خود باشد و حق را در پشت سر خود بشناسد و بداند که حق، حق ایشان یعنى پیامبران راستینى چون هارون و على (ع) است و بهشت عبارت از معرفت و شناسایى آنان مى باشد و دوزخ عبارت از نادانى و جهل ایشان است. این فرقه اعتقادی به روزه دارى و غسل کردن ندارند و مطابق با سنت رسول الله (ص) زناشویى و نکاح نمىکنند و اباحى مذهب اند و زنا کارى را مباح دانند. معتقدند که محمد (ص) مبعوث بر بزرگان و جباران عرب شد و چون آنان قسى القلب بودند، از این جهت آنان را امر به سجود کرد تا ایشان را به اطاعت از خویش بیازماید، اکنون حکمت آن است که ما مردان را بر مباح بودن زنان شان بیازمائیم. | شلمغانیه موسى (ع) و محمد (ص) را خائن مى دانستند و مىگفتند: هارون، موسى (ع) را و على (ع)، محمد (ص) را به نبوت مبعوث کردند، ولى آن دو خیانت کردند و بر این گمان بودند که على (ع) به محمد (ص) سالهایى را به اندازه روزگار اصحاب کهف مهلت داد و هرگاه آن سالها که سیصد و پنجاه سال است، تمام شود، شریعت اسلام از بین مى رود. از نگاه آنان مَلِک کسى است که مالک نفس خود باشد و حق را در پشت سر خود بشناسد و بداند که حق، حق ایشان یعنى پیامبران راستینى چون هارون و على (ع) است و بهشت عبارت از معرفت و شناسایى آنان مى باشد و دوزخ عبارت از نادانى و جهل ایشان است. این فرقه اعتقادی به روزه دارى و غسل کردن ندارند و مطابق با سنت رسول الله (ص) زناشویى و نکاح نمىکنند و اباحى مذهب اند و زنا کارى را مباح دانند. معتقدند که محمد (ص) مبعوث بر بزرگان و جباران عرب شد و چون آنان قسى القلب بودند، از این جهت آنان را امر به سجود کرد تا ایشان را به اطاعت از خویش بیازماید، اکنون حکمت آن است که ما مردان را بر مباح بودن زنان شان بیازمائیم. | ||
شلمغانیه، از فرزندان على (ع) و | شلمغانیه، از فرزندان على (ع) و بنىعباس بیزارى می جویند و هر دو طائفه از ایشان را ستمگر میدانند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 262</ref> | ||
=آثار= | =آثار= |