حسین نوری همدانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می‏کرد' به 'می‌‏کرد'
جز (جایگزینی متن - 'بین المللی ' به 'بین‌المللی ')
جز (جایگزینی متن - 'می‏کرد' به 'می‌‏کرد')
خط ۷۰: خط ۷۰:
ایشان به لحاظ اینکه شاگرد حضرت امام خمینی (ره) بوده و در حد عشق به ایشان دلبسته بودند‌، از هر حیث به ویژه از جهت سیاسی به شدت تحت تأثیر آموزه‌های بنیانگزار جمهوری اسلامی قرار داشتند‌، لذا در کنار فعالیت‌های علمی عمیق، از ورود در عرصه سیاسی و اجتماعی غفلت نورزیده‌، پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستم شاهی حرکت می‌کردند و در این راه از زندان و تبعید و... نهراسیده و همه خطرها را به جان خریده و با توکل بر خدا در مسیر انجام رسالت انقلابی با تمام وجود تلاش فرمودند که بخشی از این فعالیت‌ها را از زبان معظم‌له می‌شنویم:
ایشان به لحاظ اینکه شاگرد حضرت امام خمینی (ره) بوده و در حد عشق به ایشان دلبسته بودند‌، از هر حیث به ویژه از جهت سیاسی به شدت تحت تأثیر آموزه‌های بنیانگزار جمهوری اسلامی قرار داشتند‌، لذا در کنار فعالیت‌های علمی عمیق، از ورود در عرصه سیاسی و اجتماعی غفلت نورزیده‌، پیوسته در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم ستم شاهی حرکت می‌کردند و در این راه از زندان و تبعید و... نهراسیده و همه خطرها را به جان خریده و با توکل بر خدا در مسیر انجام رسالت انقلابی با تمام وجود تلاش فرمودند که بخشی از این فعالیت‌ها را از زبان معظم‌له می‌شنویم:
« من از جمله کسانی هستم که توفیق داشتم چند سالی در مکتب پرفیض حضرت آیت آللَّه العظمی امام خمینی، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی‌، از سجایای اخلاقی ایشان نیز، بهره ببرم. در طول این سالیان با توجه به متون و موازین اسلامی در یافته بودم که مسؤلیت روحانیت‌، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمی‏شود‌. به این جهت از آن روز که حضرت ایشان انقلاب و تحول را آغاز کردند‌. من سعی کردم که پشت سر ایشان بقدر توانم گام بردارم.
« من از جمله کسانی هستم که توفیق داشتم چند سالی در مکتب پرفیض حضرت آیت آللَّه العظمی امام خمینی، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمی‌، از سجایای اخلاقی ایشان نیز، بهره ببرم. در طول این سالیان با توجه به متون و موازین اسلامی در یافته بودم که مسؤلیت روحانیت‌، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمی‏شود‌. به این جهت از آن روز که حضرت ایشان انقلاب و تحول را آغاز کردند‌. من سعی کردم که پشت سر ایشان بقدر توانم گام بردارم.
در آن زمان‌، جلسات مرتبی با رفقای همفکر خود داشتیم که در آن نسبت به مسائل جاری گفتگو می‌شد و برای پیشبرد امور تصمیماتی اتخاذ می‌گردید. گاهی اعلامیه‏هایی علیه رژیم و شاه امضا می‏کردیم‌. البته متن بعضی از آن اعلامیه‏ها را نیز گاهی من تنظیم می‏کردم. در نشر و توزیع آنها نیز‌، همکاری نزدیک داشتم‌. افرادی را به این منظور به نقاط مختلف کشور می‏فرستادیم.<br> 
در آن زمان‌، جلسات مرتبی با رفقای همفکر خود داشتیم که در آن نسبت به مسائل جاری گفتگو می‌شد و برای پیشبرد امور تصمیماتی اتخاذ می‌گردید. گاهی اعلامیه‏هایی علیه رژیم و شاه امضا می‌‏کردیم‌. البته متن بعضی از آن اعلامیه‏ها را نیز گاهی من تنظیم می‌‏کردم. در نشر و توزیع آنها نیز‌، همکاری نزدیک داشتم‌. افرادی را به این منظور به نقاط مختلف کشور می‏فرستادیم.<br> 
=زندان قزل قلعه=
=زندان قزل قلعه=


بعد از این که حضرت امام را به ترکیه تبعید کردند‌؛ اعلامیه‏هایی که علیه رژیم از قم صادر می‏شد امضای من را نیز داشت‌. به همین جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواک به منزل ما ریختند بطور دقیق همه جا را گشتند‌. حتی یادم هست که کتاب‌ها را نیز، ورق می‏زدند. مقداری از کتاب‌ها را برداشتند بردند و مرا نیز‌، دستگیر کردند و به ساواک قم‌، که در خیابان راه آهن بود‌، بردند‌. شبی را آنجا بسر بردیم‌؛ بعد منتقل شدم به تهران‌، زندان قزل قلعه. قزل قلعه یکی از زندان‌های رژیم شاه بود که افراد را در آن زمان به آنجا می‏بردند، در زندان، متوجه شدم که آقایان دیگری نیز آنجا هستند؛ البته همگی ما در سلول‌های انفرادی بودیم و فقط روزی سه مرتبه صبح، ظهر و شام درب سلول را باز می‏کردند و ما حق داشتیم برای تجدید وضو از آن خارج بشویم. هنگامی که مرا برای دستشویی می‏بردند از دور این آقایان را دیدم و فهمیدم که این آقایان هم آنجا هستند.
بعد از این که حضرت امام را به ترکیه تبعید کردند‌؛ اعلامیه‏هایی که علیه رژیم از قم صادر می‏شد امضای من را نیز داشت‌. به همین جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواک به منزل ما ریختند بطور دقیق همه جا را گشتند‌. حتی یادم هست که کتاب‌ها را نیز، ورق می‏زدند. مقداری از کتاب‌ها را برداشتند بردند و مرا نیز‌، دستگیر کردند و به ساواک قم‌، که در خیابان راه آهن بود‌، بردند‌. شبی را آنجا بسر بردیم‌؛ بعد منتقل شدم به تهران‌، زندان قزل قلعه. قزل قلعه یکی از زندان‌های رژیم شاه بود که افراد را در آن زمان به آنجا می‏بردند، در زندان، متوجه شدم که آقایان دیگری نیز آنجا هستند؛ البته همگی ما در سلول‌های انفرادی بودیم و فقط روزی سه مرتبه صبح، ظهر و شام درب سلول را باز می‌‏کردند و ما حق داشتیم برای تجدید وضو از آن خارج بشویم. هنگامی که مرا برای دستشویی می‏بردند از دور این آقایان را دیدم و فهمیدم که این آقایان هم آنجا هستند.


داخل سلول لامپ نبود‌؛ تنها از روزنه کوچکی که بالای درها وجود داشت شعاع کم و سوئی از روشنائی داخل سالن به درون سلول می‏تابید‌. این سلول‌ها به اندازه‏ای کوچک بود که اگر دست‏هایمان را باز می‏کردیم به دیوارهای دو طرف می‏رسید‌. کف سلول‌ها را با آجرهای ناهموار فرش کرده بودند به گونه‏ای که موقع خوابیدن پشت و کمر انسان را به سختی می‏آزرد.<br>حدود سه ماه بدون محاکمه و ممنوع الملاقات با این وضع، در این سلول‌ها بودم و بجز هنگام تجدید وضو از آن نمی‏توانستم خارج شوم. بعد از محاکمه، روزی فقط ده دقیقه ما را به عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می‏بردند که قدم بزنیم. هنگامی که مرا برای بازجویی بردند، مهم‏ترین حرف آنان این بود که شما طرفدار حضرت امام هستید و به پشتیبانی از ایشان اعلامیه می‏نویسید و امضاء می‏کنید. نزدیک دو ماه که از تاریخ محاکمه گذشت من آزاد شدم.<br>چند ماه از آزادی من نگذشته بود که مسافرتی به همدان داشتم. در همدان علما و غیرعلما به دیدن بنده آمدند. تابستان بود، من در مدرسه همدان، درسی شروع کردم که مورد استقبال واقع شد. ساواک همدان از این موضع که جوان‌های شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث می‏آمدند نگران بود؛ به این جهت مرا به بهانه‏ای گرفتند وبه تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه دیگر در آنجا زندانی گشتم.
داخل سلول لامپ نبود‌؛ تنها از روزنه کوچکی که بالای درها وجود داشت شعاع کم و سوئی از روشنائی داخل سالن به درون سلول می‏تابید‌. این سلول‌ها به اندازه‏ای کوچک بود که اگر دست‏هایمان را باز می‌‏کردیم به دیوارهای دو طرف می‏رسید‌. کف سلول‌ها را با آجرهای ناهموار فرش کرده بودند به گونه‏ای که موقع خوابیدن پشت و کمر انسان را به سختی می‏آزرد.<br>حدود سه ماه بدون محاکمه و ممنوع الملاقات با این وضع، در این سلول‌ها بودم و بجز هنگام تجدید وضو از آن نمی‏توانستم خارج شوم. بعد از محاکمه، روزی فقط ده دقیقه ما را به عنوان هواخوری داخل حیاط زندان می‏بردند که قدم بزنیم. هنگامی که مرا برای بازجویی بردند، مهم‏ترین حرف آنان این بود که شما طرفدار حضرت امام هستید و به پشتیبانی از ایشان اعلامیه می‏نویسید و امضاء می‏کنید. نزدیک دو ماه که از تاریخ محاکمه گذشت من آزاد شدم.<br>چند ماه از آزادی من نگذشته بود که مسافرتی به همدان داشتم. در همدان علما و غیرعلما به دیدن بنده آمدند. تابستان بود، من در مدرسه همدان، درسی شروع کردم که مورد استقبال واقع شد. ساواک همدان از این موضع که جوان‌های شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث می‏آمدند نگران بود؛ به این جهت مرا به بهانه‏ای گرفتند وبه تهران فرستادند. دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندین ماه دیگر در آنجا زندانی گشتم.
بعد از آزادی از زندان، مدت زیادی به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم به رفسنجان رفتم. بعد از دو سه منبر، ساواک کرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخرانی‌، جلوگیری کرد.<br> 
بعد از آزادی از زندان، مدت زیادی به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم به رفسنجان رفتم. بعد از دو سه منبر، ساواک کرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخرانی‌، جلوگیری کرد.<br> 
=روز تاریخی 19 دی سال  56=
=روز تاریخی 19 دی سال  56=
خط ۸۱: خط ۸۱:
==توهین روزنامه اطلاعات به امام==
==توهین روزنامه اطلاعات به امام==


از آن تاریخ به قم برگشتم و مشغول درس بحث شدم و در فرصت‏های مناسب و موقعیت‏های گوناگون هدف خود را تعقیب می‏کردم تا این که جریان 19 دی 56 بوجود آمد، و آن به این شرح است:
از آن تاریخ به قم برگشتم و مشغول درس بحث شدم و در فرصت‏های مناسب و موقعیت‏های گوناگون هدف خود را تعقیب می‌‏کردم تا این که جریان 19 دی 56 بوجود آمد، و آن به این شرح است:
در روزنامه اطلاعات 17 دی 56 مقاله توهین‏آمیز و تندی علیه حضرت امام، که آن زمان در نجف تشریف داشتند، چاپ شد. انتشار این مقاله، خشم آقایان اساتید و فضلای حوزه قم را برانگیخت. به همین مناسبت جلسه‏ای در منزل این جانب برگزار شد که در آن آقایان: مشکینی، وحید خراسانی نیز حضور یافتند.<br>
در روزنامه اطلاعات 17 دی 56 مقاله توهین‏آمیز و تندی علیه حضرت امام، که آن زمان در نجف تشریف داشتند، چاپ شد. انتشار این مقاله، خشم آقایان اساتید و فضلای حوزه قم را برانگیخت. به همین مناسبت جلسه‏ای در منزل این جانب برگزار شد که در آن آقایان: مشکینی، وحید خراسانی نیز حضور یافتند.<br>


خط ۹۶: خط ۹۶:


بعد از جریان این سخنرانی در روز 19 دی، در انتظار این بودم که ساواک دنبالم بیاید و دستگیرم کند‌؛ به این جهت در تهران کاری داشتم رفتم که آن را انجام دهم‌. وقتی به تهران رفته بودم‌. شبانه به منزل ما ریخته و همه جا را گشته بودند‌. وقتی از تهران برگشتم و جریان را به من گفتند‌. خودم را بیشتر آماده کردم و بعد از خداحافظی و آماده شدن‌، به ساواک تلفن زدم و گفتم‌: اگر با من کاری دارید از تهران برگشته‏ام‌. حدود نیم ساعت بعد آمدند و مرا به شهربانی قم بردند‌، و از آنجا مرا به خلخال تبعید کردند.
بعد از جریان این سخنرانی در روز 19 دی، در انتظار این بودم که ساواک دنبالم بیاید و دستگیرم کند‌؛ به این جهت در تهران کاری داشتم رفتم که آن را انجام دهم‌. وقتی به تهران رفته بودم‌. شبانه به منزل ما ریخته و همه جا را گشته بودند‌. وقتی از تهران برگشتم و جریان را به من گفتند‌. خودم را بیشتر آماده کردم و بعد از خداحافظی و آماده شدن‌، به ساواک تلفن زدم و گفتم‌: اگر با من کاری دارید از تهران برگشته‏ام‌. حدود نیم ساعت بعد آمدند و مرا به شهربانی قم بردند‌، و از آنجا مرا به خلخال تبعید کردند.
تبعید من در خلخال چندین ماه به طول انجامید. در این مدت نسبت به من سخت‏گیری فراوان می‌شد‌. هر روز لازم بود به شهربانی رفته و دفتری را امضا کنم‌. منزل ما را شدیدا کنترل می‏کردند‌؛ حتی رفت و آمدهای عادی را زیر نظر داشتند.
تبعید من در خلخال چندین ماه به طول انجامید. در این مدت نسبت به من سخت‏گیری فراوان می‌شد‌. هر روز لازم بود به شهربانی رفته و دفتری را امضا کنم‌. منزل ما را شدیدا کنترل می‌‏کردند‌؛ حتی رفت و آمدهای عادی را زیر نظر داشتند.


تهیه ارزاق عمومی را برای ما مشکل کرده بودند و به کسبه سفارش می‏کردند که از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداری کنند.
تهیه ارزاق عمومی را برای ما مشکل کرده بودند و به کسبه سفارش می‌‏کردند که از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداری کنند.
یک روز صبح که برای امضا دفتر رفته بودم‌؛ به من گفته شد که دیگر به منزل برنگردم‌؛ چون می‏خواستند مرا به سقز ببرند‌. هر چه اصرار کردم که بروم و حداقل خبر بدهم پذیرفته نشد‌. مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل کردند. در سقز چند نفر دیگر از آقایان نیز تبعید بودند.
یک روز صبح که برای امضا دفتر رفته بودم‌؛ به من گفته شد که دیگر به منزل برنگردم‌؛ چون می‏خواستند مرا به سقز ببرند‌. هر چه اصرار کردم که بروم و حداقل خبر بدهم پذیرفته نشد‌. مرا به همراه چند مأمور به سقز منتقل کردند. در سقز چند نفر دیگر از آقایان نیز تبعید بودند.
دوران تبعید را با مشکلات فراوان سپری می‏کردیم‌. دولت شریف امامی که روی کار آمد برای کسب و‌جاهت - به اصطلاح - زندانی‏های سیاسی را آزاد می‏کرد و تبعیدی‌ها را برمی‏گرداند‌. در این زمان نیز من از تبعید گاه آزاد شدم.
دوران تبعید را با مشکلات فراوان سپری می‌‏کردیم‌. دولت شریف امامی که روی کار آمد برای کسب و‌جاهت - به اصطلاح - زندانی‏های سیاسی را آزاد می‌‏کرد و تبعیدی‌ها را برمی‏گرداند‌. در این زمان نیز من از تبعید گاه آزاد شدم.


از آخرین تبعیدگاه خود یعنی سقز کردستان که آزاد شدم امام خمینی (رضوان اللَّه علیه) در پاریس (نوفل لوشاتو) بودند، پس از چند روز در قم به پاریس رفته، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام (رضوان اللَّه علیه) شرفیاب و چند روز در جلساتی که در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامی و استاد بزرگ تشکیل می‏شد شرکت می‏نمودم و چند دفعه با معظم له ملاقات خصوصی داشتم.
از آخرین تبعیدگاه خود یعنی سقز کردستان که آزاد شدم امام خمینی (رضوان اللَّه علیه) در پاریس (نوفل لوشاتو) بودند، پس از چند روز در قم به پاریس رفته، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام (رضوان اللَّه علیه) شرفیاب و چند روز در جلساتی که در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامی و استاد بزرگ تشکیل می‏شد شرکت می‏نمودم و چند دفعه با معظم له ملاقات خصوصی داشتم.
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
==نمایندگی سید روح خمینی در اروپا==
==نمایندگی سید روح خمینی در اروپا==


در سال 58 و 59 که نماینده حضرت امام در اروپا بودم و به آن دیار رفت و آمد داشتم در ظرف این دو سال در موقع تحصیل در قم اشتغال به تدریس داشتم ولی در موقع تعطیلی حوزه به کشورهای اروپا از قبیل: انگلستان، فرانسه، آلمان، اتریش، ایتالیا، سوئد، بلژیک، هلند، دانمارک، سوئیس، نروژ، فنلاند، اسپانیا، یونان، و ترکیه مسافرت می‏کردم، و در طی ملاقات‌ها و مصاحبه و تشکیل مجالس حقایق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی را بیان می‏کردم، و به سؤالات علمی و مذهبی با توفیق خداوند پاسخ می‌دادم، و سفرهایی به پاکستان و یک سفر هم به تایلند، بنگلادش و هندوستان رفته‏ام و در این سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه‌های گوناگون و بیان معارف و مبانی اسلام، توجه بیشتر به بیان مزایای انقلاب اسلامی ایران و نشان دادن چهره استکبار جهانی بود.<br>
در سال 58 و 59 که نماینده حضرت امام در اروپا بودم و به آن دیار رفت و آمد داشتم در ظرف این دو سال در موقع تحصیل در قم اشتغال به تدریس داشتم ولی در موقع تعطیلی حوزه به کشورهای اروپا از قبیل: انگلستان، فرانسه، آلمان، اتریش، ایتالیا، سوئد، بلژیک، هلند، دانمارک، سوئیس، نروژ، فنلاند، اسپانیا، یونان، و ترکیه مسافرت می‌‏کردم، و در طی ملاقات‌ها و مصاحبه و تشکیل مجالس حقایق اسلام و عظمت انقلاب اسلامی را بیان می‌‏کردم، و به سؤالات علمی و مذهبی با توفیق خداوند پاسخ می‌دادم، و سفرهایی به پاکستان و یک سفر هم به تایلند، بنگلادش و هندوستان رفته‏ام و در این سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه‌های گوناگون و بیان معارف و مبانی اسلام، توجه بیشتر به بیان مزایای انقلاب اسلامی ایران و نشان دادن چهره استکبار جهانی بود.<br>
<gallery>
<gallery>
پرونده:حسین نوری همدانی (4).jpg|سفر تبلیغی به سوئد
پرونده:حسین نوری همدانی (4).jpg|سفر تبلیغی به سوئد
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۱۸۸

ویرایش