نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
از جمله مسائلی که در مبانی تفسیری بررسی مستقل ان لازم است مساله لزوم یا عدم لزوم مرجعیت روایات در فهم قرآن است. برخی از عالمان فریقین معتقدند قرآن بدون روایات تفسیری قابل فهم نیست بنابر این در تفسیر ایات لازم است به سراغ روایات پیامبرص – بر اساس مبنای فریقین - و نیز روایات اهل بیت ع – بر اساس مذهب امامیه- و روایات صحابه و تابعین – بر اساس مبنای اهل سنت – رفته و از آن‌ها در فهم ایات استمداد نمود. لازم به ذکر است که لازمه مبنای مذکور - همانطور که قائلین ان معتقدند - عدم حجیت ظواهر قرآن برای دیگران خواهد بود. در این مرحله نخست دیدگاه فریقین را نسبت به این مساله بیان نموده و انگاه به نقد و بررسی آن‌ها می‌پردازیم:  
از جمله مسائلی که در مبانی تفسیری بررسی مستقل آن لازم است مساله لزوم یا عدم لزوم مرجعیت روایات در فهم قرآن است. برخی از عالمان فریقین معتقدند قرآن بدون روایات تفسیری قابل فهم نیست بنابر این در تفسیر آیات لازم است به سراغ روایات پیامبرص – بر اساس مبنای فریقین - و نیز روایات اهل بیت ع – بر اساس مذهب امامیه- و روایات صحابه و تابعین – بر اساس مبنای اهل سنت – رفته و از آن‌ها در فهم آیات استمداد نمود. لازم به ذکر است که لازمه مبنای مذکور - همانطور که قائلین آن معتقدند - عدم حجیت ظواهر قرآن برای دیگران خواهد بود. در این مرحله نخست دیدگاه فریقین را نسبت به این مساله بیان نموده و آنگاه به نقد و بررسی آن‌ها می‌پردازیم:  


==گفتار اعلام فریقین در عدم امکان فهم قرآن بدون روایات==
==گفتار اعلام فریقین در عدم امکان فهم قرآن بدون روایات==
خط ۸: خط ۸:
نکات اصلی دیدگاه ایشان به شرح ذیل می‌باشد:  
نکات اصلی دیدگاه ایشان به شرح ذیل می‌باشد:  


1- احادیث زیاد بیانگر ان است که تفسیرقرآن از جمله شئونات اهل بیت ع می‌باشد. ایشان در تییین اینکه استنباط احکام نظری از قرآن و سنت مخصوص ائمه ع بوده و دیگران حق ورود در ان را ندارند دلائلی را نقل می‌کند از جمله اینکه پیامبر ص علم تفسیر قرآن – ناسخ و منسوخ ظاهر و باطن و...- را به امیر المومنین ع و اهل بیتش ع اختصاص داد بعلاوه اینکه بر اساس برخی از روایات بسیاری از امور قرآن در نزد اهل بیت ع بوده که در اختیار مردم قرار نگرفته است.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn1|[1]]]  
1- احادیث زیاد بیانگر آن است که تفسیرقرآن از جمله شئونات اهل بیت ع می‌باشد. ایشان در تییین اینکه استنباط احکام نظری از قرآن و سنت مخصوص ائمه ع بوده و دیگران حق ورود در آن را ندارند دلائلی را نقل می‌کند از جمله اینکه پیامبر ص علم تفسیر قرآن – ناسخ و منسوخ ظاهر و باطن و...- را به امیر المومنین ع و اهل بیتش ع اختصاص داد بعلاوه اینکه بر اساس برخی از روایات بسیاری از امور قرآن در نزد اهل بیت ع بوده که در اختیار مردم قرار نگرفته است.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn1|[1]]]  


2- مخاطب ایات امرکننده به تدبر در قرآن، اهل بیت ع می‌باشند.ایشان ضمن رد استدلال برخی از مفسران به ایاتی نظیر: " لعلمه الّذین یستنبطونه منهم " – که بظاهر فهم و تفسیر قرآن بدون روایات را ممکن می‌داند - مدعی است مخاطب این ایات، اهل الذکر و ائمه ع می‌باشد.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn2|[2]]]  
2- مخاطب آیات امرکننده به تدبر در قرآن، اهل بیت ع می‌باشند.ایشان ضمن رد استدلال برخی از مفسران به آیاتی نظیر: " لعلمه الّذین یستنبطونه منهم " – که بظاهر فهم و تفسیر قرآن بدون روایات را ممکن می‌داند - مدعی است مخاطب این آیات، اهل الذکر و ائمه ع می‌باشد.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn2|[2]]]  


ایشان کلام ابن عباس را که تفسیر قرآن را به چهار قسم تقسیم نموده و فقط برخی از ان اقسام برای غیر معصومین ممکن می‌باشد [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn3|[3]]] خالی از ابهام دانسته و می‌نویسد:  
ایشان کلام ابن عباس را که تفسیر قرآن را به چهار قسم تقسیم نموده و فقط برخی از آن اقسام برای غیر معصومین ممکن می‌باشد [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn3|[3]]] خالی از ابهام دانسته و می‌نویسد:  


ظاهرگفتارابن عباس این است که برخی از معانی قرآن از ضروریات دینی بوده که درکش بر همگان بدیهی و روشن است بگونه‌ای که همه مسلمین بدان اذعان دارند. برخی از معانی قرآن هم تنها برای کسانی که عارف به لغت عربی هستند واضح و ضروری است اما برخی از معانی بگونه‌ای است که فقط علماء نسبت بدان اگاهی دارند.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn4|[4]]]
ظاهرگفتارابن عباس این است که برخی از معانی قرآن از ضروریات دینی بوده که درکش بر همگان بدیهی و روشن است بگونه‌ای که همه مسلمین بدان اذعان دارند. برخی از معانی قرآن هم تنها برای کسانی که عارف به لغت عربی هستند واضح و ضروری است اما برخی از معانی بگونه‌ای است که فقط علماء نسبت بدان اگاهی دارند.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn4|[4]]]
خط ۲۱: خط ۲۱:
ایشان در بیان اینکه تفسیر قرآن فقط با روایات ممکن خواهد بود می‌نویسد:
ایشان در بیان اینکه تفسیر قرآن فقط با روایات ممکن خواهد بود می‌نویسد:


"مردم عصر خود را می‌بینم که به تفاسیر غیر معصوم روی اورده اند در حالی که لازم است در تفسیر و تاویل قرآن تنها به اهل بیت رجوع کنند بجهت انکه علم تاویل و تنزیل تنها در اختیار انان است. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn6|[6]]]"  
"مردم عصر خود را می‌بینم که به تفاسیر غیر معصوم روی اورده اند در حالی که لازم است در تفسیر و تاویل قرآن تنها به اهل بیت رجوع کنند بجهت انکه علم تاویل و تنزیل تنها در اختیار آنان است. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn6|[6]]]"  


==ابن تیمیه:==
==ابن تیمیه:==
خط ۲۷: خط ۲۷:


===1-تبیین همه قرآن توسط پیامبر ص برای صحابه===
===1-تبیین همه قرآن توسط پیامبر ص برای صحابه===
ایشان در کتاب "مقدمة فی أصول التفسیر" تحت عنوان:" فصل فی عنایة الصحابة والتابعین بمعانی القرآن" اظهار می‌دارد تمام قرآن توسط پیامبر ص برای صحابه تفسیر شده است و در این راستا به ایات و روایاتی نیز استناد می‌کند.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn7|[7]]]
ایشان در کتاب "مقدمة فی أصول التفسیر" تحت عنوان:" فصل فی عنایة الصحابة والتابعین بمعانی القرآن" اظهار می‌دارد تمام قرآن توسط پیامبر ص برای صحابه تفسیر شده است و در این راستا به آیات و روایاتی نیز استناد می‌کند.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn7|[7]]]


===2- دریافت تفسیر جامع قرآن توسط تابعین از صحابه===
===2- دریافت تفسیر جامع قرآن توسط تابعین از صحابه===
ایشان در رابطه لزوم رجوع به تابعین در تفسیر قرآن معتقد است انان همه تفسیر قرآن را از صحابه دریافت نمودند و در این زمینه نمونه‌هائی را نقل می‌کند. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn8|[8]]]
ایشان در رابطه لزوم رجوع به تابعین در تفسیر قرآن معتقد است آنان همه تفسیر قرآن را از صحابه دریافت نمودند و در این زمینه نمونه‌هائی را نقل می‌کند. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn8|[8]]]


==3- مراتب چهارگانه تفسیر قرآن که برترین آن‌هاروش تفسیر قرآن به قرآن می‌باشد :==
==3- مراتب چهارگانه تفسیر قرآن که برترین آن‌هاروش تفسیر قرآن به قرآن می‌باشد :==
از منظر ایشان تفسیر قرآن دارای چهار مرحله می‌باشد: 1-تفسیر قرا ن به قرآن -2-تفسیر قرآن به روایات پیامبر-3- تفسیر قرآن به روایات صحابه -4- تفسیر قرآن به روایات تابعین که بصورت ترتب لازم است بر اساس ان عمل گردد. ایشان معتقد است بهترین روش تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن و بعد از ان تفسیر قرآن به روایات نبوی و بعد از ان تفسیر به قول صحابه و در مرتبه نهائی تفسیر به روایات تابعین می‌باشد..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn9|[9]]]
از منظر ایشان تفسیر قرآن دارای چهار مرحله می‌باشد: 1-تفسیر قرا ن به قرآن -2-تفسیر قرآن به روایات پیامبر-3- تفسیر قرآن به روایات صحابه -4- تفسیر قرآن به روایات تابعین که بصورت ترتب لازم است بر اساس آن عمل گردد. ایشان معتقد است بهترین روش تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن و بعد از آن تفسیر قرآن به روایات نبوی و بعد از آن تفسیر به قول صحابه و در مرتبه نهائی تفسیر به روایات تابعین می‌باشد..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn9|[9]]]


==4-لزوم رجوع به سنت در تفسیر قرآن در صورت فقدان تفسیر قرآن به قرآن==
==4-لزوم رجوع به سنت در تفسیر قرآن در صورت فقدان تفسیر قرآن به قرآن==
خط ۴۱: خط ۴۱:


===5-لزوم تفسیر قرآن به اقوال صحابه===
===5-لزوم تفسیر قرآن به اقوال صحابه===
ایشان در زمینه تفسیر قرآن به گفتار صحابة – در صورت فقدان تبیین ان از قرآن و روایات نبوی، می‌نویسد: هر گاه در قرآن و سنت، تفسیری از ایات یافت نشد لازم است به گفتار صحابه مراجعه گرددچون انان بدلیل شهود و حضورشان در عصر نزول اگاهی بیشتری به مسائل قرآن خواهند داشت [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn11|[11]]]
ایشان در زمینه تفسیر قرآن به گفتار صحابة – در صورت فقدان تبیین آن از قرآن و روایات نبوی، می‌نویسد: هر گاه در قرآن و سنت، تفسیری از آیات یافت نشد لازم است به گفتار صحابه مراجعه گرددچون آنان بدلیل شهود و حضورشان در عصر نزول اگاهی بیشتری به مسائل قرآن خواهند داشت [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn11|[11]]]


==6-لزوم تفسیرقرآن به قول تابعین فی الجمله==
==6-لزوم تفسیرقرآن به قول تابعین فی الجمله==
ایشان در زمینه رجوع به قول تابعین تحت عنوان: "فصل تفسیر القرآن بأقوال التابعین" می‌نویسد:  
ایشان در زمینه رجوع به قول تابعین تحت عنوان: "فصل تفسیر القرآن بأقوال التابعین" می‌نویسد:  


هر گاه در قرآن و سنت و کلام صحابه تفسیری از ایات یافت نشد سیره بسیاری از عالمان مراجعه به گفتار تابعین می‌باشد. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn12|[12]]]
هر گاه در قرآن و سنت و کلام صحابه تفسیری از آیات یافت نشد سیره بسیاری از عالمان مراجعه به گفتار تابعین می‌باشد. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn12|[12]]]


البته می‌گوید هر چند برخی رجوع به تابعین را درتفسیر قرآن ناصواب می‌دانند اما قول درست ان است که رجوع به تابعین در تفسیر قرآن تنها زمانی است که همه انان بر چیزی اجماع کنند و در صورت اختلاف، قول هیچیک بر دیگری ترجیح نخواهد داشت: [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn13|[13]]]        
البته می‌گوید هر چند برخی رجوع به تابعین را درتفسیر قرآن ناصواب می‌دانند اما قول درست آن است که رجوع به تابعین در تفسیر قرآن تنها زمانی است که همه آنان بر چیزی اجماع کنند و در صورت اختلاف، قول هیچیک بر دیگری ترجیح نخواهد داشت: [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn13|[13]]]


از مطالبی که بیان گردید معلوم شد در بین اعلام فریقین عده‌ای قائل به لزوم رجوع به روایات در تفسیر قرآن و عدم جواز تفسیر به غیر این روش می‌باشند  
از مطالبی که بیان گردید معلوم شد در بین اعلام فریقین عده‌ای قائل به لزوم رجوع به روایات در تفسیر قرآن و عدم جواز تفسیر به غیر این روش می‌باشند  
خط ۵۸: خط ۵۸:
ایشان در تفسیر "التبیان فی تفسیر القرآن" ضمن بیان دیدگاه قائلین به لزوم مراجعه به روایات در تفسیر قرآن، انرا مناقض با اموزه‌های قرآن دانسته و معتقد است باید از ظاهر روایاتی که دلالت بر چنین معنائی دارند چشم پوشید:
ایشان در تفسیر "التبیان فی تفسیر القرآن" ضمن بیان دیدگاه قائلین به لزوم مراجعه به روایات در تفسیر قرآن، انرا مناقض با اموزه‌های قرآن دانسته و معتقد است باید از ظاهر روایاتی که دلالت بر چنین معنائی دارند چشم پوشید:


چگونه می‌توان در کلام خداوند متعال قائل به تناقض شد بدین معنا که ایا معقول است که خداوند متعال در ایات متعدد، قرآن را کتابی قابل فهم برای مردم دانسته و از طرفی فهم انرا مبتنی بر رجوع به اهل بیت دانسته و انرا از دسترس مستقیم مردم خارج نماید.بعلاوه انکه مبنای مذکور چگونه با روایات عرض احادیث بر قرآن مطابقت خواهد داشت. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn14|[14]]]  
چگونه می‌توان در کلام خداوند متعال قائل به تناقض شد بدین معنا که آیا معقول است که خداوند متعال در آیات متعدد، قرآن را کتابی قابل فهم برای مردم دانسته و از طرفی فهم انرا مبتنی بر رجوع به اهل بیت دانسته و انرا از دسترس مستقیم مردم خارج نماید. بعلاوه انکه مبنای مذکور چگونه با روایات عرض احادیث بر قرآن مطابقت خواهد داشت. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn14|[14]]]  


ایشان بعد ازذکرتنافی ادعای قائلین به مرجعیت روایات درفهم قرآن با مضامین ایات و روایات مختلف، در تبیین اقسام و صور چهارگانه مواجهه بامعانی قرآن می‌فرماید:  
ایشان بعد ازذکرتنافی ادعای قائلین به مرجعیت روایات درفهم قرآن با مضامین آیات و روایات مختلف، در تبیین اقسام و صور چهارگانه مواجهه بامعانی قرآن می‌فرماید:  


صورت اول: ایاتی که علم به معانی ان مختص به خداوند متعال می‌باشد نظیر ایه: یسألونک عن الساعة أیان مرساها قل: إنما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها إلا هو
صورت اول: آیاتی که علم به معانی آن مختص به خداوند متعال می‌باشد نظیر آیه: یسألونک عن الساعة أیان مرساها قل: إنما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها إلا هو


صورت دوم: ایاتی که معانی ظاهری شان مراد واقعی بوده و برای کسانی که عارف به لغت عرب می‌باشند قابل درک می‌باشد نظیر ایه: ولا تقتلوا النفس التی حرم الله إلا بالحق " ومثل قوله تعالى: ( قل هو الله أحد )  
صورت دوم: آیاتی که معانی ظاهری شان مراد واقعی بوده و برای کسانی که عارف به لغت عرب می‌باشند قابل درک می‌باشد نظیر آیه: ولا تقتلوا النفس التی حرم الله إلا بالحق " ومثل قوله تعالى: ( قل هو الله أحد )  


صورت سوم: ایاتی که مجمل بوده و از ظهورشان مراد واقعی بدست نمی‌آید نظیر ایه: ( أقیموا الصلاة، وآتوا الزکاة ) که نمی‌توان تقاصیل احکام نماز و زکات را از ایه مذکور درک کرد.   
صورت سوم: آیاتی که مجمل بوده و از ظهورشان مراد واقعی بدست نمی‌آید نظیر آیه: ( أقیموا الصلاة، وآتوا الزکاة ) که نمی‌توان تقاصیل احکام نماز و زکات را از آیهمذکور درک کرد.   


صورت چهارم: ایاتی که مشتمل بر الفاظ مشترک بوده و مراد واقعی در ان مشخص نیست که در این فرض، هیچیک از معانی بر دیگری ترجیح نداشته و تنها می‌توان بصورت احتمال هر یک را مراد واقعی دانست. اری در صورت وجود روایت از معصوم می‌توان به مراد واقعی ایه پی برد. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn15|[15]]]
صورت چهارم: آیاتی که مشتمل بر الفاظ مشترک بوده و مراد واقعی در آن مشخص نیست که در این فرض، هیچیک از معانی بر دیگری ترجیح نداشته و تنها می‌توان بصورت احتمال هر یک را مراد واقعی دانست. اری در صورت وجود روایت از معصوم می‌توان به مراد واقعی آیهپی برد. [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn15|[15]]]


نتیجه انکه بر اساس دیدگاه شیخ طوسی، فهم فی الجمله قرآن - بدون مراجعه به روایت لااقل درفرض دوم و چهارم - خواهد بود.
نتیجه انکه بر اساس دیدگاه شیخ طوسی، فهم فی الجمله قرآن - بدون مراجعه به روایت لااقل درفرض دوم و چهارم - خواهد بود.
خط ۷۵: خط ۷۵:
نقد علامه طباطبائی به گفتار اخباریین در لزوم مرجعیت روایات در فهم قرآن مشتمل بر اموری است که در اینجا بیان می‌کنیم:  
نقد علامه طباطبائی به گفتار اخباریین در لزوم مرجعیت روایات در فهم قرآن مشتمل بر اموری است که در اینجا بیان می‌کنیم:  


===1 – تنافی ادعای اخباریین با ایات متعدد قرآنی ===
===1 – تنافی ادعای اخباریین با آیات متعدد قرآنی ===
متن کلام ایشان در پاسخ به ادعای اخباریین به شرح ذیل است:  
متن کلام ایشان در پاسخ به ادعای اخباریین به شرح ذیل است:  


آیات قرآن عموم افراد بشر از کافر و مؤمن از آنان که عصر رسول خدا ( ص ) را درک کردند و آنان را که درک نکردند دعوت مىکند به اینکه پیرامون قرآن تعقل و تامل کنند، در بین آن آیات، خصوصا آیه: « أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِیه اخْتِلافاً کَثِیراً » دلالت روشنى دارد بر اینکه معارف قرآن معارفى است که هر دانشمندى با تدبر و بحث پیرامون آن مىتواند آن را درک کند، و اختلافى که در ابتدا و به ظاهر در آیات آن مىبیند بر طرف سازد، و با اینکه این آیه در مقام تحدى و بیان اعجاز قرآن است، معنا ندارد در چنین مقامى فهم قرآن را مشروط به فهم صحابه و شاگردان ایشان بدانیم، حتى معنا ندارد که در چنین مقامى آن را مشروط به بیان رسول خدا ( ص ) بدانیم.
آیات قرآن عموم افراد بشر از کافر و مؤمن از آنان که عصر رسول خدا ( ص ) را درک کردند و آنان را که درک نکردند دعوت می‌کند به اینکه پیرامون قرآن تعقل و تامل کنند، در بین آن آیات، خصوصا آیه: « أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِیه اخْتِلافاً کَثِیراً » دلالت روشنى دارد بر اینکه معارف قرآن معارفى است که هر دانشمندى با تدبر و بحث پیرامون آن می‌تواند آن را درک کند، و اختلافى که در ابتدا و به ظاهر در آیات آن می‌بیند بر طرف سازد، و با اینکه این آیه در مقام تحدى و بیان اعجاز قرآن است، معنا ندارد در چنین مقامى فهم قرآن را مشروط به فهم صحابه و شاگردان ایشان بدانیم، حتى معنا ندارد که در چنین مقامى آن را مشروط به بیان رسول خدا ( ص ) بدانیم.


چون آنچه این آیه شریفه بیان نموده یا معنایى است موافق با ظاهر آیه که خود الفاظ آیه، آن معنا را مىفهماند، هر چند که احتیاج به تدبر و بحث داشته باشد، و یا معنایى است که ظاهر آیه نامبرده آن را نمىرساند خلاصه کلام، اینکه مىفرماید: « چرا در قرآن تدبر نمىکنید » منظورش معنایى است خلاف ظاهر این عبارت، چنین سخنى مناسب مقام تحدى نیست، و حجت با آن تمام نمىشود، و این بسیار روشن است..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn16|[16]]]
چون آنچه این آیه شریفه بیان نموده یا معنایى است موافق با ظاهر آیه که خود الفاظ آیه، آن معنا را می‌فهماند، هر چند که احتیاج به تدبر و بحث داشته باشد، و یا معنایى است که ظاهر آیه نامبرده آن را نمی‌رساند خلاصه کلام، اینکه می‌فرماید: « چرا در قرآن تدبر نمی‌کنید » منظورش معنایى است خلاف ظاهر این عبارت، چنین سخنى مناسب مقام تحدى نیست، و حجت با آن تمام نمی‌شود، و این بسیار روشن است..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn16|[16]]]


.ایشان ادامه می‌دهد: استغنای قرآن در تفسیر به غیر خود منافاتی با رجوع به روایات در بیان تفصیلی احکام و نظائر ان نخواهد داشت:  
.ایشان ادامه می‌دهد: استغنای قرآن در تفسیر به غیر خود منافاتی با رجوع به روایات در بیان تفصیلی احکام و نظائر آن نخواهد داشت:  


...بله، البته جزئیات احکام چیزى نیست که هر کس بتواند مستقلا و بدون مراجعه به بیانات رسول خدا ( ص ) آن را از قرآن کریم استخراج کند، هم چنان که خود قرآن هم مردم را به آن جناب ارجاع داده، و فرموده: « ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه وَما نَهاکُمْ عَنْه فَانْتَهُوا » و در این معنا آیاتى دیگر نیز هست، و همچنین جزئیات قصص و معارفى از قبیل مساله معاد..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn17|[17]]]
...بله، البته جزئیات احکام چیزى نیست که هر کس بتواند مستقلا و بدون مراجعه به بیانات رسول خدا ( ص ) آن را از قرآن کریم استخراج کند، هم چنان که خود قرآن هم مردم را به آن جناب ارجاع داده، و فرموده: « ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه وَما نَهاکُمْ عَنْه فَانْتَهُوا » و در این معنا آیاتى دیگر نیز هست، و همچنین جزئیات قصص و معارفى از قبیل مساله معاد..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn17|[17]]]
خط ۸۹: خط ۸۹:
ایشان در تمسک به روایات متواتر جهت رد ادعای اخباریین فریقین می‌نویسد:
ایشان در تمسک به روایات متواتر جهت رد ادعای اخباریین فریقین می‌نویسد:


علاوه بر اینکه اخبار متواتره اى از آن جناب رسیده که امت را توصیه مىکند به تمسک به قرآن، و اخذ به آن، و اینکه هر روایتى از آن جناب به دستشان رسید عرضه بر قرآنش کنند، اگر با قرآن مطابق بود به آن عمل کنند، و گرنه به دیوارش بزنند، و این توصیه‌ها وقتى معنا دارد که تمامى مضامین احادیث نبوى را بتوان از قرآن کریم در آورد، و گرنه اگر بنا باشد استفاده آنها منوط به بیانى از رسول خدا ( ص ) باشد دور لازم مى‌آید، ( یعنى لازم مىآید که فهم قرآن منوط به بیانات رسول خدا ( ص ) باشد، و فهم بیانات رسول خدا ( ص ) هم منوط به فهم قرآن باشد، که اصطلاحا این را دور و محال مىدانند).[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn18|[18]]]
علاوه بر اینکه اخبار متواتره اى از آن جناب رسیده که امت را توصیه می‌کند به تمسک به قرآن، و اخذ به آن، و اینکه هر روایتى از آن جناب به دستشان رسید عرضه بر قرآنش کنند، اگر با قرآن مطابق بود به آن عمل کنند، و گرنه به دیوارش بزنند، و این توصیه‌ها وقتى معنا دارد که تمامى مضامین احادیث نبوى را بتوان از قرآن کریم در آورد، و گرنه اگر بنا باشد استفاده آنها منوط به بیانى از رسول خدا ( ص ) باشد دور لازم می‌‌آید، ( یعنى لازم می‌آید که فهم قرآن منوط به بیانات رسول خدا ( ص ) باشد، و فهم بیانات رسول خدا ( ص ) هم منوط به فهم قرآن باشد، که اصطلاحا این را دور و محال می‌دانند).[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn18|[18]]]


===3- اختلاف در روایات صحابه مانع از مرجعیت انان در تفسیر قرآن خواهد بود:===
===3- اختلاف در روایات صحابه مانع از مرجعیت آنان در تفسیر قرآن خواهد بود:===
گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل می‌باشد:  
گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل می‌باشد:  


... احادیثى که از طرق صحابه از رسول خدا نقل شده در بین خود آنها اختلاف، و بلکه در بین احادیثى که از یکى از صحابه نقل شده اختلاف هست، و این بر هیچ حدیث شناس متتبع پوشیده نیست.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn19|[19]]]
... احادیثى که از طرق صحابه از رسول خدا نقل شده در بین خود آنها اختلاف، و بلکه در بین احادیثى که از یکى از صحابه نقل شده اختلاف هست، و این بر هیچ حدیث شناس متتبع پوشیده نیست.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn19|[19]]]


===4- تنافی ادعای اخباریین فریقین با روش صحابه در موارد اختلاف اقوال در تفسیر ایات ===
===4- تنافی ادعای اخباریین فریقین با روش صحابه در موارد اختلاف اقوال در تفسیر آیات===
ایشان در این زمینه می‌نویسد:  
ایشان در این زمینه می‌نویسد:  


اگر کسی بگوید در موارد اختلاف روایات صحابه در تفسیر، مسلمانان مىتوانند از بین اقوالى که صحابه در معناى یک آیه دارند قولى را اختیار کنند که مخالف اجماع نباشد، این سخن مردود است، براى اینکه خود صحابه این راه را، راه حل ندانسته و به این روش عمل نکرده‌اند، و وقتى از یکى از ایشان تفسیر آیه اى سؤال مىشده بدون پروا از مساله اجماع، تفسیرى مىکرده که مخالف تفسیر سایر صحابه بوده است، آن وقت چطور بگوئیم دیگران از مخالفت اجماع پرهیز نموده، و تنها نظریه اى بدهند که در اقوال صحابه وجود داشته باشد، با اینکه قول صحابه هیچ فرقى با سایر اقوال ندارد، و بر سایر امت حجت نیست و چنان نیست که مخالفت با قول یک صحابى بر سایر اصحاب حلال و بر دیگر مردم حرام باشد..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn20|[20]]]
اگر کسی بگوید در موارد اختلاف روایات صحابه در تفسیر، مسلمانان می‌توانند از بین اقوالى که صحابه در معناى یک آیه دارند قولى را اختیار کنند که مخالف اجماع نباشد، این سخن مردود است، براى اینکه خود صحابه این راه را، راه حل ندانسته و به این روش عمل نکرده‌اند، و وقتى از یکى از ایشان تفسیر آیه اى سؤال می‌شده بدون پروا از مساله اجماع، تفسیرى می‌کرده که مخالف تفسیر سایر صحابه بوده است، آن وقت چطور بگوئیم دیگران از مخالفت اجماع پرهیز نموده، و تنها نظریه اى بدهند که در اقوال صحابه وجود داشته باشد، با اینکه قول صحابه هیچ فرقى با سایر اقوال ندارد، و بر سایر امت حجت نیست و چنان نیست که مخالفت با قول یک صحابى بر سایر اصحاب حلال و بر دیگر مردم حرام باشد..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn20|[20]]]


===5-توالی فاسدی که بر نظریه اخباریین فریقین – مرجعیت روایات در فهم قرآن - مترتب می‌شود:===
===5-توالی فاسدی که بر نظریه اخباریین فریقین – مرجعیت روایات در فهم قرآن - مترتب می‌شود:===
ایشان در این زمینه می‌فرماید:  
ایشان در این زمینه می‌فرماید:  


علاوه بر اینکه اکتفاء کردن به اقوال مفسرین صدر اسلام، و تجاوز نکردن از آن در فهم معانى آیات، باعث مىشود که علم در سیر خود متوقف شود، و آزادى در تفکر از مسلمین سلب گردد، هم چنان که دیدیم ( در اثر سانسور شدن بحث از ناحیه بعضى خلفا ) مسلمانان صدر اول، نظریه قابل توجهى در این باب از خود بروز ندادند، و به جز کلماتى ساده و خالى از دقت و تعمق از ایشان به یادگار نمانده، در حالى که قرآن به حکم آیه: « وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ » مشتمل بر دقائقى از معارف است.
علاوه بر اینکه اکتفاء کردن به اقوال مفسرین صدر اسلام، و تجاوز نکردن از آن در فهم معانى آیات، باعث می‌شود که علم در سیر خود متوقف شود، و آزادى در تفکر از مسلمین سلب گردد، هم چنان که دیدیم ( در اثر سانسور شدن بحث از ناحیه بعضى خلفا ) مسلمانان صدر اول، نظریه قابل توجهى در این باب از خود بروز ندادند، و به جز کلماتى ساده و خالى از دقت و تعمق از ایشان به یادگار نمانده، در حالى که قرآن به حکم آیه: « وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ » مشتمل بر دقائقى از معارف است.


و اما اینکه بعید شمردند که معانى قرآن بر صحابه پوشیده مانده باشد، با اینکه مردمى فهمیده و کوشاى در فهم بوده‌اند استبعادى است نابجا، به دلیل همان اختلافى که در اقوال آنان در معانى بسیارى از آیات هست، و اختلاف و تناقض جز با پوشیده ماندن حق و مشتبه شدن راه حق و راه باطل، تصور ندارد [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn21|[21]]]
و اما اینکه بعید شمردند که معانى قرآن بر صحابه پوشیده مانده باشد، با اینکه مردمى فهمیده و کوشاى در فهم بوده‌اند استبعادى است نابجا، به دلیل همان اختلافى که در اقوال آنان در معانى بسیارى از آیات هست، و اختلاف و تناقض جز با پوشیده ماندن حق و مشتبه شدن راه حق و راه باطل، تصور ندارد [[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn21|[21]]]


===6- فهم قرآن بر متدبرین در ایات پوشیده نیست:===
===6- فهم قرآن بر متدبرین در آیات پوشیده نیست:===
ایشان در این زمینه – امکان فهم قرآن بوسیله تدبر در ایات قرآن - می‌فرماید :  
ایشان در این زمینه – امکان فهم قرآن بوسیله تدبر در آیات قرآن - می‌فرماید :  


حق مطلب این است که: راه به سوى فهم قرآن به روى کسى بسته نیست، و خود بیان الهى و ذکر حکیم بهترین راه براى فهم خودش مىباشد، به این معنا که قرآن کریم در بیانگرى مقاصدش احتیاج به هیچ راهى دیگر ندارد، پس چگونه تصور مىشود کتابى که خداى تعالى آن را هدایت و نور معرفى کرده و « تبیان کل شىء » خوانده، محتاج به‌هادى و رهنمایى دیگر باشد، و با نور غیر خودش روشن، و با غیر خودش مبین گردد.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn22|[22]]]
حق مطلب این است که: راه به سوى فهم قرآن به روى کسى بسته نیست، و خود بیان الهى و ذکر حکیم بهترین راه براى فهم خودش می‌باشد، به این معنا که قرآن کریم در بیانگرى مقاصدش احتیاج به هیچ راهى دیگر ندارد، پس چگونه تصور می‌شود کتابى که خداى تعالى آن را هدایت و نور معرفى کرده و « تبیان کل شىء » خوانده، محتاج به‌هادى و رهنمایى دیگر باشد، و با نور غیر خودش روشن، و با غیر خودش مبین گردد.[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn22|[22]]]


===7-عدم تنافی قول به استغنای قرآن در تفسیر به غیر قرآن با حدیث ثقلین===
===7-عدم تنافی قول به استغنای قرآن در تفسیر به غیر قرآن با حدیث ثقلین===
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
باز ممکن است اخباریین و قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر بگویند: از رسول خدا ( ص ) به نقل صحیح رسیده است که در آخرین خطبه اى که ایراد کرد فرمود: « انى تارک فیکم الثقلین، الثقل الاکبر و الثقل الاصغر، فاما الاکبر فکتاب ربى، و اما الاصغر فعترتى اهل بیتى، فاحفظونى فیهما، فلن تضلوا ما تمسکتم بهما ».
باز ممکن است اخباریین و قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر بگویند: از رسول خدا ( ص ) به نقل صحیح رسیده است که در آخرین خطبه اى که ایراد کرد فرمود: « انى تارک فیکم الثقلین، الثقل الاکبر و الثقل الاصغر، فاما الاکبر فکتاب ربى، و اما الاصغر فعترتى اهل بیتى، فاحفظونى فیهما، فلن تضلوا ما تمسکتم بهما ».


و این سخن را شیعه و سنى به طرق متواتره از جمعیتى بسیار از صحابه رسول خدا ( ص ) از آن جناب نقل کرده‌اند، که علماى حدیث عده آن صحابه را تا سى و پنج نفر شمرده‌اند، و در بعضى از این طرق عبارت « لن یفترقا حتى یردا على الحوض » نیز آمده، و این حدیث دلالت دارد بر اینکه قول اهل بیت ( ع ) حجت است.پس هر چه درباره قرآن گفته باشند حجت و واجب الاتباع است، و باید در معناى قرآن تنها به گفته آنان اکتفاء کرد، و گرنه لازم مىآید که اهل بیت با قرآن نباشند، و از آن جدا محسوب شوند.
و این سخن را شیعه و سنى به طرق متواتره از جمعیتى بسیار از صحابه رسول خدا ( ص ) از آن جناب نقل کرده‌اند، که علماى حدیث عده آن صحابه را تا سى و پنج نفر شمرده‌اند، و در بعضى از این طرق عبارت « لن یفترقا حتى یردا على الحوض » نیز آمده، و این حدیث دلالت دارد بر اینکه قول اهل بیت ( ع ) حجت است.پس هر چه درباره قرآن گفته باشند حجت و واجب الاتباع است، و باید در معناى قرآن تنها به گفته آنان اکتفاء کرد، و گرنه لازم می‌آید که اهل بیت با قرآن نباشند، و از آن جدا محسوب شوند.


ایشان در پاسخ گفتار فوق می‌فرماید:  
ایشان در پاسخ گفتار فوق می‌فرماید:  


... این حدیث نمىخواهد حجیت ظاهر قرآن را باطل نموده و آن را منحصر در ظاهر بیان اهل بیت ( ع ) کند، چگونه ممکن است چنین چیزى منظور باشد، با اینکه در متن همین حدیث فرموده: « قرآن و عترت هرگز از هم جدا نمىشوند ». و با این بیان مىخواهد قرآن و عترت را با هم حجت کند.
... این حدیث نمی‌خواهد حجیت ظاهر قرآن را باطل نموده و آن را منحصر در ظاهر بیان اهل بیت ( ع ) کند، چگونه ممکن است چنین چیزى منظور باشد، با اینکه در متن همین حدیث فرموده: « قرآن و عترت هرگز از هم جدا نمی‌شوند ». و با این بیان می‌خواهد قرآن و عترت را با هم حجت کند.


پس این حدیث به ما مىگوید قرآن بر معانى خود دلالت دارد و معارف الهیه را کشف مىکند و اهل بیت ( ع ) ما را به طریق این دلالت هدایت نموده، به سوى اغراض و مقاصد قرآن راهنمایى مىکنند.
پس این حدیث به ما می‌گوید قرآن بر معانى خود دلالت دارد و معارف الهیه را کشف می‌کند و اهل بیت ( ع ) ما را به طریق این دلالت هدایت نموده، به سوى اغراض و مقاصد قرآن راهنمایى می‌کنند.


علاوه بر اینکه نظیر روایاتى که از رسول خدا ( ص ) در دعوت مردم به اخذ قرآن و تدبر در آن و عرضه احادیث بر آن وارد شده، روایاتى هم از ائمه اهل بیت ( ع ) وارد شده است..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn23|[23]]]
علاوه بر اینکه نظیر روایاتى که از رسول خدا ( ص ) در دعوت مردم به اخذ قرآن و تدبر در آن و عرضه احادیث بر آن وارد شده، روایاتى هم از ائمه اهل بیت ( ع ) وارد شده است..[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftn23|[23]]]
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
2- برترین روش فهم و تفسیر قرآن، تدبر درایات قرآن می‌باشد.  
2- برترین روش فهم و تفسیر قرآن، تدبر درایات قرآن می‌باشد.  


3- احادیث و سیره اهل بیت ع، روش تدبر در قرآن و استنباط معارف و احکام الهی از ان را – تفسیر و درک معارف قرآن از طریق تدبر در ایات - به مسلمانان اموزش داده‌اند.  
3- احادیث و سیره اهل بیت ع، روش تدبر در قرآن و استنباط معارف و احکام الهی از آن را – تفسیر و درک معارف قرآن از طریق تدبر در آیات - به مسلمانان اموزش داده‌اند.  
<br />
<br />
----... وتلک الأحادیث الشریفة – نظیر: "أنّ تفسیر القرآن لا یجوز إلاّ بالأثر الصحیح والنصّ الصریح و من فسّر القرآن برأیه فأصاب..."- مع تواترها معنىً صریحة فی أنّ استنباط الأحکام النظریةمن کتاب الله ومن السنّة النبویة شغلُهم -سلام الله علیهم - لا شغل الرعیة، معلّلا بأنّه ( صلى الله علیه وآله ) بأمر الله تعالى خصّ أمیر المؤمنین وأولاده الطاهرین ( علیهم السلام ) بتعلیم ناسخ القرآن ومنسوخه وبتعلیم ما هو المراد منه وبتعلیم أنّ أیّة آیة من القرآن باقیة على ظاهرها وأیّة آیة لم تبق منه على ظاهرها، وبأنّ کثیراً من ذلک مخفی عندهم ( علیهم السلام ) وبأنّ ما اشتهر بین العامّة - من أنّ کلّ ما جاء به النبیّ ( صلى الله علیه وآله ) من حکم وتفسیر ونسخ وتقیید وغیرها أظهره بین یدی أصحابه وتوفّرت الدواعی على أخذه ونشره ولم تقع بعده[1] ( صلى الله علیه وآله ) فتنة اقتضت إخفاء بعضها -غیر صحیح- انتهی –.[1]  
----... وتلک الأحادیث الشریفة – نظیر: "أنّ تفسیر القرآن لا یجوز إلاّ بالأثر الصحیح والنصّ الصریح و من فسّر القرآن برأیه فأصاب..."- مع تواترها معنىً صریحة فی أنّ استنباط الأحکام النظریةمن کتاب الله ومن السنّة النبویة شغلُهم -سلام الله علیهم - لا شغل الرعیة، معلّلا بأنّه ( صلى الله علیه وآله ) بأمر الله تعالى خصّ أمیر المؤمنین وأولاده الطاهرین ( علیهم السلام ) بتعلیم ناسخ القرآن ومنسوخه وبتعلیم ما هو المراد منه وبتعلیم أنّ أیّة آیة من القرآن باقیة على ظاهرها وأیّة آیة لم تبق منه على ظاهرها، وبأنّ کثیراً من ذلک مخفی عندهم ( علیهم السلام ) وبأنّ ما اشتهر بین العامّة - من أنّ کلّ ما جاء به النبیّ ( صلى الله علیه وآله ) من حکم وتفسیر ونسخ وتقیید وغیرها أظهره بین یدی أصحابه وتوفّرت الدواعی على أخذه ونشره ولم تقع بعده[1] ( صلى الله علیه وآله ) فتنة اقتضت إخفاء بعضها -غیر صحیح- انتهی –.[1]  
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftnref21|[21]]]: المیزان ج 3ص 86:....على أن هذا الطریق وهو الاقتصار على ما نقل من مفسری صدرالاسلام من الصحابة والتابعین فی معانی الآیات القرآنیة یوجب توقف العلم فی سیره وبطلان البحث فی أثره کما هو مشهود فی ما بأیدینا من کلمات الاوایل والکتب المؤلفة فی التفسیر فی القرون الأولى من الاسلام ولم ینقل منهم فی التفسیر إلا معان ساذجة بسیطة خالیة عن تعمق البحث وتدقیق النظر فأین ما یشیر إلیه قوله تعالى " ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شئ " النحل - 89 -من دقائق المعارف فی القرآن ؟وأما استبعاد أن یختفی علیهم معانی القرآن مع ما هم علیه من الفهم والجد والاجتهاد فیبطله نفس الخلاف الواقع بینهم فی معانی کثیر من الآیات والتناقض الواقع فی الکلمات المنقولة عنهم إذ لا یتصور اختلاف ولا تناقض إلا مع فرض خفاء الحق واختلاط طریقه بغیره- ترجمه از ترجمه المییزان ج 3ص133-
[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftnref21|[21]]]: المیزان ج 3ص 86:....على أن هذا الطریق وهو الاقتصار على ما نقل من مفسری صدرالاسلام من الصحابة والتابعین فی معانی الآیات القرآنیة یوجب توقف العلم فی سیره وبطلان البحث فی أثره کما هو مشهود فی ما بأیدینا من کلمات الاوایل والکتب المؤلفة فی التفسیر فی القرون الأولى من الاسلام ولم ینقل منهم فی التفسیر إلا معان ساذجة بسیطة خالیة عن تعمق البحث وتدقیق النظر فأین ما یشیر إلیه قوله تعالى " ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شئ " النحل - 89 -من دقائق المعارف فی القرآن ؟وأما استبعاد أن یختفی علیهم معانی القرآن مع ما هم علیه من الفهم والجد والاجتهاد فیبطله نفس الخلاف الواقع بینهم فی معانی کثیر من الآیات والتناقض الواقع فی الکلمات المنقولة عنهم إذ لا یتصور اختلاف ولا تناقض إلا مع فرض خفاء الحق واختلاط طریقه بغیره- ترجمه از ترجمه المییزان ج 3ص133-


المیزان ج 3ص86[22] فالحق أن الطریق إلى فهم القرآن الکریم غیر مسدود وإن البیان الإلهی والذکر الحکیم بنفسه هو الطریق الهادی إلى نفسه أی انه لا یحتاج فی تبیین مقاصده إلى طریق فکیف یتصور أن یکون الکتاب الذی عرفه الله تعالى بأنه هدى وأنه نور وأنه تبیان لکل شئ مفتقرا إلى‌هاد غیره ومستنیرا بنور غیره ومبینا بأمر غیره- ترجمه از ترجمه المییزان ج 3ص133-
المیزان ج 3ص86[22] فالحق أن الطریق إلى فهم القرآن الکریم غیر مسدود وإن البیان الإلهی والذکر الحکیم بنفسه هو الطریق الهادی إلى نفسه أی انه لا یحتاج فی تبیین مقاصده إلى طریق فکیف یتصور أن یکون الکتاب الذی عرفه الله تعالى بأنه هدى وأنه نور وأنه تبیان لکل شئ مفتقرا إلى‌هاد غیره ومستنیرا بنور غیره ومبینا بأمر غیره- ترجمه از ترجمه المییزان ج 3ص133-


المیزان ج 3ص86-87:[23] فإن قلت: قد صح عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال فی آخر خطبة خطبها: إنی تارک فیکم الثقلین - الثقل الأکبر والثقل الأصغر - فأما الأکبر فکتاب ربی - وأما الأصغر فعترتی أهل بیتی - فاحفظونی فیهما فلن تضلوا ما تمسکتم بهما رواه الفریقان بطرق متواترة عن جم غفیر من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم عنه أنهى علماء الحدیث عدتهم إلى خمس وثلاثین صحابیا وفی بعض الطرق لن یفترقا حتى یردا على الحوض والحدیث دال على حجیة قول أهل البیت علیهم السلام فی القرآن ووجوب اتباع ما ورد عنهم فی تفسیره والاقتصار على ذلک وإلا لزم التفرقة بینهم وبینه.
المیزان ج 3ص86-87:[23] فإن قلت: قد صح عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال فی آخر خطبة خطبها: إنی تارک فیکم الثقلین - الثقل الأکبر والثقل الأصغر - فأما الأکبر فکتاب ربی - وأما الأصغر فعترتی أهل بیتی - فاحفظونی فیهما فلن تضلوا ما تمسکتم بهما رواه الفریقان بطرق متواترة عن جم غفیر من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم عنه أنهى علماء الحدیث عدتهم إلى خمس وثلاثین صحابیا وفی بعض الطرق لن یفترقا حتى یردا على الحوض والحدیث دال على حجیة قول أهل البیت علیهم السلام فی القرآن ووجوب اتباع ما ورد عنهم فی تفسیره والاقتصار على ذلک وإلا لزم التفرقة بینهم وبینه.


قلت : ما ذکرناه فی معنى اتباع بیان النبی صلى الله علیه وآله وسلم آنفا جار هیهنا بعینه والحدیث غیر مسوق لابطال حجیة ظاهر القرآن وقصر الحجیة على ظاهر بیان أهل البیت علیهم السلام کیف وهو صلى الله علیه وآله وسلم یقول: لن یفترقا فیجعل الحجیة لهما معا فللقرآن الدلالة على معانیه والکشف عن المعارف الإلهیة ولأهل البیت الدلالة على الطریق وهدایة الناس إلى أغراضه ومقاصده. على أن نظیر ما ورد عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم فی دعوة الناس إلى الاخذ بالقرآن والتدبر فیه وعرض ما نقل عنه علیه وارد عن أهل البیت علیهم السلام- ترجمه از ترجمه المییزان ج 3ص133-134
قلت : ما ذکرناه فی معنى اتباع بیان النبی صلى الله علیه وآله وسلم آنفا جار هیهنا بعینه والحدیث غیر مسوق لابطال حجیة ظاهر القرآن وقصر الحجیة على ظاهر بیان أهل البیت علیهم السلام کیف وهو صلى الله علیه وآله وسلم یقول: لن یفترقا فیجعل الحجیة لهما معا فللقرآن الدلالة على معانیه والکشف عن المعارف الإلهیة ولأهل البیت الدلالة على الطریق وهدایة الناس إلى أغراضه ومقاصده. على أن نظیر ما ورد عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم فی دعوة الناس إلى الاخذ بالقرآن والتدبر فیه وعرض ما نقل عنه علیه وارد عن أهل البیت علیهم السلام- ترجمه از ترجمه المییزان ج 3ص133-134
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:




[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftnref25|[25]]]<nowiki/>المیزان ج 3 ص 87ّ: على أن هیهنا روایات عنهم علیهم السلام تدل على ذلک بالمطابقة کما رواه فی المحاسن بإسناده عن أبی لبید البحرانی عن أبی جعفر علیه السلام فی حدیث قال: فمن زعم أن کتاب الله مبهم فقد هلک وأهلک. ویقرب منه ما فیه وفی الاحتجاج عنه علیه السلام قال: إذا حدثتکم بشئ فاسألونی عنه من کتاب الله
[[نقد و بررسی ادله قائلین به لزوم مرجعیت روایات در تفسیر قرآن#%20ftnref25|[25]]]<nowiki/>المیزان ج 3 ص 87ّ: على أن هیهنا روایات عنهم علیهم السلام تدل على ذلک بالمطابقة کما رواه فی المحاسن بإسناده عن أبی لبید البحرانی عن أبی جعفر علیه السلام فی حدیث قال: فمن زعم أن کتاب الله مبهم فقد هلک وأهلک. ویقرب منه ما فیه وفی الاحتجاج عنه علیه السلام قال: إذا حدثتکم بشئ فاسألونی عنه من کتاب الله


[[رده: مقالات]]
[[رده: مقالات]]
[[رده: تفسیر قرآن]]
[[رده: تفسیر قرآن]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش