سلیمان ندوی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''سید سلیمان نَدْوی''' (انگلیسی: Sulaiman Nadvi، اردو: سید سلیمان ندوی؛ ۲۲ نوامبر ۱۸۸...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:الندوی111.jpg]]<br> | |||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | |||
!نام | |||
!سید سلیمان نَدْوی | |||
|- | |||
|سال تولد | |||
|1884 | |||
|- | |||
|محل تولد | |||
|هند | |||
|- | |||
|مناصب | |||
|قائم مقام سردبیر مجله الندوه | |||
|- | |||
|} | |||
</div> | |||
'''سید سلیمان نَدْوی''' (انگلیسی: Sulaiman Nadvi، اردو: سید سلیمان ندوی؛ ۲۲ نوامبر ۱۸۸۴ – ۲۲ نوامبر ۱۹۵۳)؛ اندیشمند، محقق و تاریخنگار برجسته، زندگینامهنویس و نویسندهٔ اهل [[هند]] در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی بود. او در ۲۲ نوامبر ۱۸۸۴ (۲۳ صفر ۱۳۰۲ هجری قمری) در پتنه از توابع ایالت بیهار هند متولد شد و در همانجا پرورش یافت. پدرش، [[ابوالحسن صوفی]] بودهاست. | '''سید سلیمان نَدْوی''' (انگلیسی: Sulaiman Nadvi، اردو: سید سلیمان ندوی؛ ۲۲ نوامبر ۱۸۸۴ – ۲۲ نوامبر ۱۹۵۳)؛ اندیشمند، محقق و تاریخنگار برجسته، زندگینامهنویس و نویسندهٔ اهل [[هند]] در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی بود. او در ۲۲ نوامبر ۱۸۸۴ (۲۳ صفر ۱۳۰۲ هجری قمری) در پتنه از توابع ایالت بیهار هند متولد شد و در همانجا پرورش یافت. پدرش، [[ابوالحسن صوفی]] بودهاست. | ||
خط ۴: | خط ۲۰: | ||
از دیگر آثار وی خطبات مدارس (به زبانهای اردو، انگلیسی و عربی)؛ ارض القران در زمینهٔ جغرافیای قرآنی، سیره [[عایشه]]،سیره مالک،خیام و نقوش سلیمانی در مباحث لغوی و ادبی میباشد. کتاب سفرنامه [[افغانستان]] به قلم سلیمان ندوی که شرح مسافرت [[اقبال لاهوری]] - سر راس مسعود و سلیمان ندوی در اکتبر 1933به افغانستان میباشد با ترجمه جذاب نذیر احمد سلامی توسط مؤسسه هفت اقلیم در زاهدان به چاپ رسیده است . مدفن وی در محوطه دانشگاه اسلامی کراچی میباشد<ref>[https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%86%D8%AF%D9%88%DB%8C سلیمان ندوی]</ref> <ref>[https://abadis.ir/fatofa/%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%AF%D9%88%DB%8C/ شیخ ندوی]</ref>. | از دیگر آثار وی خطبات مدارس (به زبانهای اردو، انگلیسی و عربی)؛ ارض القران در زمینهٔ جغرافیای قرآنی، سیره [[عایشه]]،سیره مالک،خیام و نقوش سلیمانی در مباحث لغوی و ادبی میباشد. کتاب سفرنامه [[افغانستان]] به قلم سلیمان ندوی که شرح مسافرت [[اقبال لاهوری]] - سر راس مسعود و سلیمان ندوی در اکتبر 1933به افغانستان میباشد با ترجمه جذاب نذیر احمد سلامی توسط مؤسسه هفت اقلیم در زاهدان به چاپ رسیده است . مدفن وی در محوطه دانشگاه اسلامی کراچی میباشد<ref>[https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%86%D8%AF%D9%88%DB%8C سلیمان ندوی]</ref> <ref>[https://abadis.ir/fatofa/%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%AF%D9%88%DB%8C/ شیخ ندوی]</ref>. | ||
=زندگی= | |||
او فرزند ابوالحسن بود و در ۲۳ صفر ۱۳۰۲ ق در روستای دسنه از توابع ایالت بیهار متولد شد و در همانجا پرورش یافت. مقدمات علوم را نزد شیخ ابوحبیب نقشبندی آموخت. آنگاه در ۱۳۱۶ ق به «پهلواری» رفت و یک سال در آنجا ماند و برخی از متون درسی را در محضر شیخ محیی الدین مجیبی پهلواروی خواند. سپس به مدرسه امدادیه در «دربهنگه» رفت و یک سال را هم در آنجا به آموختن علوم متداول گذراند. پس از آن در ۱۳۱۸ ق عازم لکهنو شد. و به تحصیل در مدرسه دارالعلوم «ندوه العلما» پرداخت و پس از پنج سال در ۱۳۲۴ به دریافت مدرک فارغ التحصیلی از آن مدرسه نایل آمد<ref>[https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86_%D9%86%D8%AF%D9%88%DB%8C سیدسلیمان ندوی]</ref>. | |||
=اساتید= | |||
وی برنامهای درسی دارالعلوم را نزد مفتی عبداللطیف سنبهلی و سید علی زینی امروهوی ومولوی شبلی جیراجوری و شیخ حفیظ الله بندوی و علامه فاروق عباسی چریاکوتی فراگرفت و پارهای از دروس را نیز نزد عبدالحی حسنی آموخت و ادبیات را از علامه شبلی بن حبیب الله بندوی فراگرفت. | |||
=فعالیتها= | |||
سیدسلیمان ندوی در فاصله سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰ ق سه بار قائم مقام سردبیر مجله الندوه شد و توجه خوانندگان را به مقالات علمی خود، که نشان از نبوغ و آینده درخشان او داشت، جلب کرد. در ۱۳۲۵ ق به استادی مدرسه دارالعلوم منصوب گردید و در همین زمان به نوشت کتابهایی در زمینه لغت و ادب عربی پرداخت. در ۱۳۳۰ ق مولانا ابوالکلام آزاد او را به کلتکه دعوت کرد و او مدت یک سال را در آن شهر به همکاری با روزنامه الهلال گذراند، تا آنکه در ۱۳۳۱ ق به عنوان استاد زبانهای شرقی در دانشکده پونا وابستهب به دانشگاه بمبئی برگزیده شد و مدت سه سال در آجا به تدریس ادبیات فارسی مشغول شد و اعتماد و احترام دانشجویان و استادان را به خود جلب کرد. | |||
هنگامی که استادش علامه شبلی نعمانی بیمار شد و پایان عمر خود را نزدیک دید او را نزد خود خواند و نظارت بر دارالصنفین را که خود تاسیس کرده بود و نیز تکمیل مجموعه سیره النبی را به او واگذار کرد. سیدسلیمان پس از مرگ استاد به ایفای این وظیفة خطیر پرداخت و همه همت خود را به آن معطوف داشت و این در ۱۳۳۲ ق بود. او همزمان ریاست هیئت تحریریه ماهنامة المعارف را نیز به عهده گرفت و به کار تحقیقی و تالیف ادامه داد و به ویژه در تکمیل مجموعه سیره النبی میکوشید. سیدسلیمان در راستای همراهی با عواطف مسلمانان در جنبش خلافت نیز فعالتی میکرد و مجموع این عوامل، منزلت خاصی به او بخشیده بود. | |||
=سفر به لندن و حجاز= | |||
وی در ۱۳۳۸ ق به عنوان یکی از اعضای هیئت [[خلافت]]، همراه با محمعلی جوهر (رامپوری) و سیدحسین بهاری به [[لندن]] سفر کرد تا نظر [[مسلمانان]] هند را درباره [[خلافت عثمانی]] به دولتمردان [[بریتانیا]] اعلام دارد. در این سفر، او از [[پاریس]] و لندن نیز دیدن کرد و با رهبران فکری [[اروپا]] و رجال سیاسی [[دنیای اسلام]] دیدار و تبادل نظر نمود. در ۱۳۴۲ ق بار دیگر در راس هیاتی از نمایندگان جنبش خلافت به [[حجاز]] سفر کرد تا میان ملک عبدالعزیز و شریف حسین میانجیگری کند. در ۱۳۴۴ ق ملک عبدالعزیز، کنگره [[جهان اسلام]] را تشکیل داد و علما و رهبران مسلمان را به آن دعوت کرد. مسلمانان هند نیز هیاتی را به ریاست سیدسلیمان به حجاز اعزام کردند و او در این کنگره به سمت نایب رئیس جلسات برگزیده شد. | |||
=شرکت در سیاستهای آموزشی کشور= | |||
در رجب ۱۳۵۲ نادرخان [[افغانستان]] او را به کابل دعوت کرد تا از تجربیات و مطالعات او در سیاستهای آموزشی کشور استفاده کند. سید سلیمان نیز همراه با دکتر محمد اقبال و سید راس مسعود به افغانستان رفت و از شهرهای کابل و غزنین دیدن نمود. نادرخان او را بسیار گرامی داشت و مردم نیز به گستردگی از او استقبال کردند. در صفر ۱۳۶۲ ق دانشگاه «علیگره» درجه دکترای افتخاری در ادبیات را به او اعطا کرد و از مقام علمی او تجلیل به عمل آورد. | |||
=انتخاب استاد اخلاق و عرفان= | |||
سیدسلیمان با همه توجهی که به دانش و پژوهش داشت و شهرت او فراگیر شده بود خود را نیازمند مراد و مرشدی میدید که نفس او را به کمال رساند. در این مسیر، توفیق رفیق او شد و با مولان اشرف علی تهانوی آشنا گردید و در رجب ۱۳۵۷ ق با او دست بیعت داد و زمام اختیار خود را به دست او سپرد و ملازم خدمت او شد و در اندک مدتی چنان مورد توجه و اعتماد شیخ قرار گرفت که او در شوال ۱۳۶۱ ق به جانشینی خود برگزید. | |||
=ریاست امور قضایی دانشگاه احمدیه= | |||
وی در رجب ۱۳۶۵ ق به دعوت نواب حمیدالله خان، حکمران بهوپال به ریاست امور قضایی و سرپرستی دانشگاه احمدیه و نظارت بر آموزشهای دینی آن ایالت منصوب گردید و مدت سه سال به ایفای این وظایف و تدریس و ارشاد ادامه داد. | |||
=زیارت خانه خدا= | |||
و در ۱۳۶۸ ق برای آخرین بار به زیارت [[بیت الله الحرام]] توفیق یافت و در ۱۳۶۹ ق به هند بازگشت. | |||
=اقامت در پاکستان= | |||
در این هنگام حکومت ایالتی بهوپال منحل گردید و اداره آن ایالت به دولت هند منتقل شد و اوضاع و احوال به پریشانی گرایید و سیدسلیمان که وضع را چنین دید از مشاغل خود کناره گرفت. برخی از ارکان دولت [[پاکستان]] که از منزلت علمی و بصیرت دینی وی آگاه بودند او را برای مشارکت در تدوین قانون اساسی اسلامی پاکستان دعوت کردند، لذا در شعبان ۱۳۶۹ ق عازم پاکستان شد و در آن کشور اقامت گزید و به ریاست کمیسیون تعلیمات اسلامی برگزیده شد اما این کمیسیون به اتمام و انجام کار خود توفیق نیافت و پس از اندک مدتی منحل گردید. | |||
سیدسلیمان نیز آن انگیزه و شور علمی و دینی را که انتظار داشت در حکومت پاکستان نیافت و با حسدورزی برخی از علما و رفتار ناپسند بعضی زمامداران روبرو گردید و از آن پس بقیه عمر را با قناعت و عفاف به مطالعات علمی پرداخت. | |||
=ورود به مجمع علمی فؤاد اول= | |||
در ۱۳۷۱ ق «مجمع علمی فؤاد اول» او را به عنوان عضو خود برگزید. وی در این سمت ریاست برخی از کنفرانسهای بزرگ علمی را بر عهده گرفت و کتابهای متعددی نگاشت و علما و دولتمردان را به آنچه خیر و صلاح ملک و ملت میدید راهنمایی میکرد. | |||
=وفات= | |||
و همچنان به طاعت و عبادت و ذکر و تسبیح و تعلیم و تربیت ادامه میداد تا سرانجام در اول ربیع الثانی ۱۳۷۳ ق بدرود زندگی گفت. در مراسم تشییع جنازه او بزرگان علما و اعیان بلاد و سفیران [[کشورهای اسلامی]] شرکت کردند و در جوار مرقد شیخ شبیر احمد عثمانی به خاک سپرده شد. | |||
=ویژگیهای علمی= | |||
سلیمان ندوی در علوم قرآنی و کلام و فنون ادب و [[عربی]] بی همتا بود و در تاریخ و جامعه شناسی دستی توانا داشت و نگارش به زبان [[اردو]] صاحب اسلوب بود و به هر دو زبان عربی و اردو شعر میسرود. | |||
=تألیفات= | |||
او از مؤلفان بزرگ عصر است که کتابها و رسالههای بسیار از خود به یادگار نهاد. وی تکمله سیره النبی استادش را در پنج مجلد بزرگ فراهم آورد که یک دایره المعارف در سیره [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)]] و عقاید و معارف اسلامی است. | |||
از دیگر آثار اوست: خطبات مدارس، در سیره که به زبانهای انگلیسی و عربی نیز ترجمه شده است؛ ارض القران در جغرافیای قرآنی در دو جلد، سیره عایشه، سیره مالک، خیام، نقوش سلیمانی، در مباحث لغوی و ادبی، حایه شبلی درشرح زندگی استادش، عرب و هند کی تعلیقات (پیوندهای اعراب و هند) و عربون کی جهازرانی (دریانوردی نزد عرب) و مؤلفاتی دیگر در مباحث مختلف علمی و مقالات بسیار در مجله المعارف <ref>[http://lib.eshia.ir/40481/8/1235/%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%8A نزهه الخواطر وبهجه المسامع]</ref>. | |||
=پانویس= | |||
<references /> | |||
[[رده:اهل سنت]] | |||
[[رده: هند ]] | |||
[[رده:علمای اسلامی ]] |
نسخهٔ ۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۱
سید سلیمان نَدْوی (انگلیسی: Sulaiman Nadvi، اردو: سید سلیمان ندوی؛ ۲۲ نوامبر ۱۸۸۴ – ۲۲ نوامبر ۱۹۵۳)؛ اندیشمند، محقق و تاریخنگار برجسته، زندگینامهنویس و نویسندهٔ اهل هند در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی بود. او در ۲۲ نوامبر ۱۸۸۴ (۲۳ صفر ۱۳۰۲ هجری قمری) در پتنه از توابع ایالت بیهار هند متولد شد و در همانجا پرورش یافت. پدرش، ابوالحسن صوفی بودهاست.
اثر مشهور وی تکمیل کتاب ناتمام سیرۃ النبی در پنج مجلد مجموعهای در رفتار و عقاید، روش و سنت محمد پیامبر اسلام و معارف اسلامی است. شبلی نعمانی به دلیل بیماری در پایان عمر خود نظارت بر دارالصنفین را که خود تأسیس کرده بود و نیز تکمیل مجموعهٔ سیره النبی را به او واگذار کرد.
از دیگر آثار وی خطبات مدارس (به زبانهای اردو، انگلیسی و عربی)؛ ارض القران در زمینهٔ جغرافیای قرآنی، سیره عایشه،سیره مالک،خیام و نقوش سلیمانی در مباحث لغوی و ادبی میباشد. کتاب سفرنامه افغانستان به قلم سلیمان ندوی که شرح مسافرت اقبال لاهوری - سر راس مسعود و سلیمان ندوی در اکتبر 1933به افغانستان میباشد با ترجمه جذاب نذیر احمد سلامی توسط مؤسسه هفت اقلیم در زاهدان به چاپ رسیده است . مدفن وی در محوطه دانشگاه اسلامی کراچی میباشد[۱] [۲].
زندگی
او فرزند ابوالحسن بود و در ۲۳ صفر ۱۳۰۲ ق در روستای دسنه از توابع ایالت بیهار متولد شد و در همانجا پرورش یافت. مقدمات علوم را نزد شیخ ابوحبیب نقشبندی آموخت. آنگاه در ۱۳۱۶ ق به «پهلواری» رفت و یک سال در آنجا ماند و برخی از متون درسی را در محضر شیخ محیی الدین مجیبی پهلواروی خواند. سپس به مدرسه امدادیه در «دربهنگه» رفت و یک سال را هم در آنجا به آموختن علوم متداول گذراند. پس از آن در ۱۳۱۸ ق عازم لکهنو شد. و به تحصیل در مدرسه دارالعلوم «ندوه العلما» پرداخت و پس از پنج سال در ۱۳۲۴ به دریافت مدرک فارغ التحصیلی از آن مدرسه نایل آمد[۳].
اساتید
وی برنامهای درسی دارالعلوم را نزد مفتی عبداللطیف سنبهلی و سید علی زینی امروهوی ومولوی شبلی جیراجوری و شیخ حفیظ الله بندوی و علامه فاروق عباسی چریاکوتی فراگرفت و پارهای از دروس را نیز نزد عبدالحی حسنی آموخت و ادبیات را از علامه شبلی بن حبیب الله بندوی فراگرفت.
فعالیتها
سیدسلیمان ندوی در فاصله سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰ ق سه بار قائم مقام سردبیر مجله الندوه شد و توجه خوانندگان را به مقالات علمی خود، که نشان از نبوغ و آینده درخشان او داشت، جلب کرد. در ۱۳۲۵ ق به استادی مدرسه دارالعلوم منصوب گردید و در همین زمان به نوشت کتابهایی در زمینه لغت و ادب عربی پرداخت. در ۱۳۳۰ ق مولانا ابوالکلام آزاد او را به کلتکه دعوت کرد و او مدت یک سال را در آن شهر به همکاری با روزنامه الهلال گذراند، تا آنکه در ۱۳۳۱ ق به عنوان استاد زبانهای شرقی در دانشکده پونا وابستهب به دانشگاه بمبئی برگزیده شد و مدت سه سال در آجا به تدریس ادبیات فارسی مشغول شد و اعتماد و احترام دانشجویان و استادان را به خود جلب کرد. هنگامی که استادش علامه شبلی نعمانی بیمار شد و پایان عمر خود را نزدیک دید او را نزد خود خواند و نظارت بر دارالصنفین را که خود تاسیس کرده بود و نیز تکمیل مجموعه سیره النبی را به او واگذار کرد. سیدسلیمان پس از مرگ استاد به ایفای این وظیفة خطیر پرداخت و همه همت خود را به آن معطوف داشت و این در ۱۳۳۲ ق بود. او همزمان ریاست هیئت تحریریه ماهنامة المعارف را نیز به عهده گرفت و به کار تحقیقی و تالیف ادامه داد و به ویژه در تکمیل مجموعه سیره النبی میکوشید. سیدسلیمان در راستای همراهی با عواطف مسلمانان در جنبش خلافت نیز فعالتی میکرد و مجموع این عوامل، منزلت خاصی به او بخشیده بود.
سفر به لندن و حجاز
وی در ۱۳۳۸ ق به عنوان یکی از اعضای هیئت خلافت، همراه با محمعلی جوهر (رامپوری) و سیدحسین بهاری به لندن سفر کرد تا نظر مسلمانان هند را درباره خلافت عثمانی به دولتمردان بریتانیا اعلام دارد. در این سفر، او از پاریس و لندن نیز دیدن کرد و با رهبران فکری اروپا و رجال سیاسی دنیای اسلام دیدار و تبادل نظر نمود. در ۱۳۴۲ ق بار دیگر در راس هیاتی از نمایندگان جنبش خلافت به حجاز سفر کرد تا میان ملک عبدالعزیز و شریف حسین میانجیگری کند. در ۱۳۴۴ ق ملک عبدالعزیز، کنگره جهان اسلام را تشکیل داد و علما و رهبران مسلمان را به آن دعوت کرد. مسلمانان هند نیز هیاتی را به ریاست سیدسلیمان به حجاز اعزام کردند و او در این کنگره به سمت نایب رئیس جلسات برگزیده شد.
شرکت در سیاستهای آموزشی کشور
در رجب ۱۳۵۲ نادرخان افغانستان او را به کابل دعوت کرد تا از تجربیات و مطالعات او در سیاستهای آموزشی کشور استفاده کند. سید سلیمان نیز همراه با دکتر محمد اقبال و سید راس مسعود به افغانستان رفت و از شهرهای کابل و غزنین دیدن نمود. نادرخان او را بسیار گرامی داشت و مردم نیز به گستردگی از او استقبال کردند. در صفر ۱۳۶۲ ق دانشگاه «علیگره» درجه دکترای افتخاری در ادبیات را به او اعطا کرد و از مقام علمی او تجلیل به عمل آورد.
انتخاب استاد اخلاق و عرفان
سیدسلیمان با همه توجهی که به دانش و پژوهش داشت و شهرت او فراگیر شده بود خود را نیازمند مراد و مرشدی میدید که نفس او را به کمال رساند. در این مسیر، توفیق رفیق او شد و با مولان اشرف علی تهانوی آشنا گردید و در رجب ۱۳۵۷ ق با او دست بیعت داد و زمام اختیار خود را به دست او سپرد و ملازم خدمت او شد و در اندک مدتی چنان مورد توجه و اعتماد شیخ قرار گرفت که او در شوال ۱۳۶۱ ق به جانشینی خود برگزید.
ریاست امور قضایی دانشگاه احمدیه
وی در رجب ۱۳۶۵ ق به دعوت نواب حمیدالله خان، حکمران بهوپال به ریاست امور قضایی و سرپرستی دانشگاه احمدیه و نظارت بر آموزشهای دینی آن ایالت منصوب گردید و مدت سه سال به ایفای این وظایف و تدریس و ارشاد ادامه داد.
زیارت خانه خدا
و در ۱۳۶۸ ق برای آخرین بار به زیارت بیت الله الحرام توفیق یافت و در ۱۳۶۹ ق به هند بازگشت.
اقامت در پاکستان
در این هنگام حکومت ایالتی بهوپال منحل گردید و اداره آن ایالت به دولت هند منتقل شد و اوضاع و احوال به پریشانی گرایید و سیدسلیمان که وضع را چنین دید از مشاغل خود کناره گرفت. برخی از ارکان دولت پاکستان که از منزلت علمی و بصیرت دینی وی آگاه بودند او را برای مشارکت در تدوین قانون اساسی اسلامی پاکستان دعوت کردند، لذا در شعبان ۱۳۶۹ ق عازم پاکستان شد و در آن کشور اقامت گزید و به ریاست کمیسیون تعلیمات اسلامی برگزیده شد اما این کمیسیون به اتمام و انجام کار خود توفیق نیافت و پس از اندک مدتی منحل گردید. سیدسلیمان نیز آن انگیزه و شور علمی و دینی را که انتظار داشت در حکومت پاکستان نیافت و با حسدورزی برخی از علما و رفتار ناپسند بعضی زمامداران روبرو گردید و از آن پس بقیه عمر را با قناعت و عفاف به مطالعات علمی پرداخت.
ورود به مجمع علمی فؤاد اول
در ۱۳۷۱ ق «مجمع علمی فؤاد اول» او را به عنوان عضو خود برگزید. وی در این سمت ریاست برخی از کنفرانسهای بزرگ علمی را بر عهده گرفت و کتابهای متعددی نگاشت و علما و دولتمردان را به آنچه خیر و صلاح ملک و ملت میدید راهنمایی میکرد.
وفات
و همچنان به طاعت و عبادت و ذکر و تسبیح و تعلیم و تربیت ادامه میداد تا سرانجام در اول ربیع الثانی ۱۳۷۳ ق بدرود زندگی گفت. در مراسم تشییع جنازه او بزرگان علما و اعیان بلاد و سفیران کشورهای اسلامی شرکت کردند و در جوار مرقد شیخ شبیر احمد عثمانی به خاک سپرده شد.
ویژگیهای علمی
سلیمان ندوی در علوم قرآنی و کلام و فنون ادب و عربی بی همتا بود و در تاریخ و جامعه شناسی دستی توانا داشت و نگارش به زبان اردو صاحب اسلوب بود و به هر دو زبان عربی و اردو شعر میسرود.
تألیفات
او از مؤلفان بزرگ عصر است که کتابها و رسالههای بسیار از خود به یادگار نهاد. وی تکمله سیره النبی استادش را در پنج مجلد بزرگ فراهم آورد که یک دایره المعارف در سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و عقاید و معارف اسلامی است. از دیگر آثار اوست: خطبات مدارس، در سیره که به زبانهای انگلیسی و عربی نیز ترجمه شده است؛ ارض القران در جغرافیای قرآنی در دو جلد، سیره عایشه، سیره مالک، خیام، نقوش سلیمانی، در مباحث لغوی و ادبی، حایه شبلی درشرح زندگی استادش، عرب و هند کی تعلیقات (پیوندهای اعراب و هند) و عربون کی جهازرانی (دریانوردی نزد عرب) و مؤلفاتی دیگر در مباحث مختلف علمی و مقالات بسیار در مجله المعارف [۴].