ارتداد به مثابه امری اجتماعی نه مقوله فکری (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:


=چکیده=
=چکیده=
یکى از موضوعات بحث‌انگیز در تمام ادوار فقهى بهویژه در زمان حاضر، بحث ارتداد است. اصل عدم اجبار در دین و تأکید فراوان قرآن کریم به تفکر در آفاق و انفس از یک طرف و شدت مجازات مرتد از طرف دیگر، شائبه وجود یک تناقض را پدید آورده است.
یکى از موضوعات بحث‌انگیز در تمام ادوار فقهى بهویژه در زمان حاضر، بحث ارتداد است. اصل عدم اجبار در دین و تأکید فراوان قرآن کریم به تفکر در آفاق و انفس از یک طرف و شدت مجازات مرتد از طرف دیگر، شائبه وجود یک تناقض را پدید آورده است.<br>
در این نوشتار، نگارنده براى تبیین دقیق محل نزاع، بین تردید که مقدمه هر تحقیقى است و لجاجت و انکار دین از سر دشمنى یا توطئه ضد دین و ملّت، تفکیک قائل شده است و با بررسى نظریات فقیهان و سیره مسلمانان و روایات وارده در خصوص شک و شبهه در دین به صورت تطبیقى و با نگاهى به مذاهب مختلف اسلامى و سیره زمامداران گوناگون اسلامى با این مسأله، به این نتیجه مى‌رسد که شک و شبهه در دین که مقدمه یقین است، مشمول تعریف ارتداد نیست.
در این نوشتار، نگارنده براى تبیین دقیق محل نزاع، بین تردید که مقدمه هر تحقیقى است و لجاجت و انکار دین از سر دشمنى یا توطئه ضد دین و ملّت، تفکیک قائل شده است و با بررسى نظریات فقیهان و سیره مسلمانان و روایات وارده در خصوص شک و شبهه در دین به صورت تطبیقى و با نگاهى به مذاهب مختلف اسلامى و سیره زمامداران گوناگون اسلامى با این مسأله، به این نتیجه مى‌رسد که شک و شبهه در دین که مقدمه یقین است، مشمول تعریف ارتداد نیست.<br>


'''کلیدواژه‌ها:''' تردید، شک، شبهه، مرتد، ارتداد.<br>
'''کلیدواژه‌ها:''' تردید، شک، شبهه، مرتد، ارتداد.<br>
خط ۴۹: خط ۴۹:
با وجود این نظر، انسانى که در مسائل اعتقادى، شبهه و تردید دارد، حکمش از نظر کیفرى قتل است.<br>
با وجود این نظر، انسانى که در مسائل اعتقادى، شبهه و تردید دارد، حکمش از نظر کیفرى قتل است.<br>
'''نظریه دوم:''' طرفداران این نظریه معتقدند که شک و شبهه باعث ارتداد نیست؛ زیرا رابطه بین اسلام و کفر، «تضاد» است؛ یعنى همان‌گونه که اسلام امرى وجودى شمرده مى‌شود، کفر هم امرى وجودى است. در این صورت، ارتداد در صورتى محقق مى‌شود که انکار اسلام یا یکى از اصول اساسى صورت گیرد.<br>
'''نظریه دوم:''' طرفداران این نظریه معتقدند که شک و شبهه باعث ارتداد نیست؛ زیرا رابطه بین اسلام و کفر، «تضاد» است؛ یعنى همان‌گونه که اسلام امرى وجودى شمرده مى‌شود، کفر هم امرى وجودى است. در این صورت، ارتداد در صورتى محقق مى‌شود که انکار اسلام یا یکى از اصول اساسى صورت گیرد.<br>
طبق این نظریه، کافر، غیرمسلمانى است که عقاید اسلامى را انکار کند؛ بنابراین، شخصى که در اصول دین اسلام دچار شبهه و تردید شده، تا هنگامى که به انکار اسلام نپرداخته است، کافر نیست و ارتداد بر او اطلاق نمى‌شود (مجله حوزه، ش 41، ص76.  
طبق این نظریه، کافر، غیرمسلمانى است که عقاید اسلامى را انکار کند؛ بنابراین، شخصى که در اصول دین اسلام دچار شبهه و تردید شده، تا هنگامى که به انکار اسلام نپرداخته است، کافر نیست و ارتداد بر او اطلاق نمى‌شود.<ref>مجله حوزه، ش 41، ص76.</ref> <br>
این جا رأى سومى به نظر مى‌رسد و آن تفصیل بین شک در نیت بدون داشتن آثار و لوازم بینى است که مثبت اظهار و انکار هستند و حکمى بر آن مترتب نیست و بین شک اظهار و بازگفتن آن که حکم ارتداد در آن جریان مى‌یابد.
این جا رأى سومى به نظر مى‌رسد و آن تفصیل بین شک در نیت بدون داشتن آثار و لوازم بینى است که مثبت اظهار و انکار هستند و حکمى بر آن مترتب نیست و بین شک اظهار و بازگفتن آن که حکم ارتداد در آن جریان مى‌یابد.
مدعیان نظریه سوم ادلّه خود را به شرح ذیل توضیح مى‌دهند.<br>
مدعیان نظریه سوم ادلّه خود را به شرح ذیل توضیح مى‌دهند.<br>
خط ۶۴: خط ۶۴:
4. رسول‌اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) دراین‌باره مى‌فرماید: انّ اللّه عَفى لامتّى عمّا وَسْوَست او حدّثت به انفسها ما لم تعلم به او تتکلّم.<ref>عودَة، عبدالقدر، ج2، ص711.</ref>  خداوند متعالى آنچه امتم را به شک واداشته یا اوهامش در او چیزى ایجاد کرده باشد تا زمانى که بدان یقین نیابد و آن را بازگوید، بخشیده است.<br>
4. رسول‌اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) دراین‌باره مى‌فرماید: انّ اللّه عَفى لامتّى عمّا وَسْوَست او حدّثت به انفسها ما لم تعلم به او تتکلّم.<ref>عودَة، عبدالقدر، ج2، ص711.</ref>  خداوند متعالى آنچه امتم را به شک واداشته یا اوهامش در او چیزى ایجاد کرده باشد تا زمانى که بدان یقین نیابد و آن را بازگوید، بخشیده است.<br>
این حدیث نشان مى‌دهد که اگر کسى درباره خلقت خداوند و جهان فکر کند و در دلش وسوسه‌اى پدیدار شود تا هنگامى که در حال تحقیق و جستوجو است و انکار نکرده، مجازات ندارد؛ بلکه بر روى تردید او قلم عفو کشیده مى‌شود.<br>
این حدیث نشان مى‌دهد که اگر کسى درباره خلقت خداوند و جهان فکر کند و در دلش وسوسه‌اى پدیدار شود تا هنگامى که در حال تحقیق و جستوجو است و انکار نکرده، مجازات ندارد؛ بلکه بر روى تردید او قلم عفو کشیده مى‌شود.<br>
3. نظر سوم با حکم عقل مناسبت دارد؛ زیرا از آن جا که شک امر غیر ارادى و از امور قلبى است با فراهم آمدن اسباب گوناگونى حاصل مى‌شود و اختیارى نیست؛ پس حکم ارتداد بر آن بار نخواهد شد؛ زیرا به اتفاق همه عالمان، یکى از شرایط حکم ارتداد این است که شخص با اختیار مرتد شود و اگر از شخصى با اکراه، حرف ردّه اى سر زند، مرتد به شمار نمى‌رود؛ همان طور که امام خمینى در تعریف مرتد فرموده است: ...المرتد هو من خرج عن الاسلام واختار الکفر (امام خمینى(قدس سره)، تحریرالوسیله، ج2، ص366)، و افزون بر این اگر این شک و شبهه از جهت کنجکاوى فرد محقق و آغازى براى تحقیق و جستوجو باشد، نه به جهت شیطنت و توطئه و اخلال به نظام حکومت، این تردید نه تنها از نظر اسلام ناپسند نیست، بلکه اسلام خود در پذیرش مسائل اعتقادى بر تحقیق و کاوش تأکید مى‌کند؛ چنان که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در پاسخ شخصى که درباره خداوند تردید کرد و با این تردید خودش را نابود شده مى‌پنداشت فرمود: ذلک واللّه محض الایمان. به خدا سوگند! این تردید ایمان خالص است <ref>محمد بن یعقوب کلینى، ج2، ص452.</ref> <br>
3. نظر سوم با حکم عقل مناسبت دارد؛ زیرا از آن جا که شک امر غیر ارادى و از امور قلبى است با فراهم آمدن اسباب گوناگونى حاصل مى‌شود و اختیارى نیست؛ پس حکم ارتداد بر آن بار نخواهد شد؛ زیرا به اتفاق همه عالمان، یکى از شرایط حکم ارتداد این است که شخص با اختیار مرتد شود و اگر از شخصى با اکراه، حرف ردّه اى سر زند، مرتد به شمار نمى‌رود؛ همان طور که امام خمینى در تعریف مرتد فرموده است: ...المرتد هو من خرج عن الاسلام واختار الکفر<ref>امام خمینى(قدس سره)، تحریرالوسیله، ج2، ص366</ref>، و افزون بر این اگر این شک و شبهه از جهت کنجکاوى فرد محقق و آغازى براى تحقیق و جستوجو باشد، نه به جهت شیطنت و توطئه و اخلال به نظام حکومت، این تردید نه تنها از نظر اسلام ناپسند نیست، بلکه اسلام خود در پذیرش مسائل اعتقادى بر تحقیق و کاوش تأکید مى‌کند؛ چنان که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در پاسخ شخصى که درباره خداوند تردید کرد و با این تردید خودش را نابود شده مى‌پنداشت فرمود: ذلک واللّه محض الایمان. به خدا سوگند! این تردید ایمان خالص است <ref>محمد بن یعقوب کلینى، ج2، ص452.</ref> <br>
4. نظریه سوم با حدیث رفع مطابقت دارد.<br>
4. نظریه سوم با حدیث رفع مطابقت دارد.<br>
حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: وُضِعَ عن امّتی تسع خصال: الخطاء والنسیان وما لایعلمون و ما لایطیقون و ما اضطرُّوا الیه وما استکرهوا علیه والطیرة الوسوسة فی التفکر فی الخلق والحسد ما لم یظهر بلسان أو ید (همان، ص463.  
حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده است: وُضِعَ عن امّتی تسع خصال: الخطاء والنسیان وما لایعلمون و ما لایطیقون و ما اضطرُّوا الیه وما استکرهوا علیه والطیرة الوسوسة فی التفکر فی الخلق والحسد ما لم یظهر بلسان أو ید <ref>همان، ص463.</ref>
از امت من نُه چیز برداشته شده است: 1. خطا؛ 2. فراموشى؛ 3. چیزى را که نمى‌دانیم، وسوسه‌اى که در طریق تفکر است و از این قبیل روایات که تردید و وسوسه را رافع مسؤولیت کیفرى مى‌دانند.<br>
از امت من نُه چیز برداشته شده است: 1. خطا؛ 2. فراموشى؛ 3. چیزى را که نمى‌دانیم، وسوسه‌اى که در طریق تفکر است و از این قبیل روایات که تردید و وسوسه را رافع مسؤولیت کیفرى مى‌دانند.<br>
در قرآن نیز آمده است: ما را بر آنچه از یاد برده، و خطا کرده ایم، مؤاخذه نکن: رَبّنَا لا تُؤاخذنا اِنْ نَسینا اَوْ اَخْطَاْنا... .<ref>بقره (2)، 286.</ref> <br>
در قرآن نیز آمده است: ما را بر آنچه از یاد برده، و خطا کرده ایم، مؤاخذه نکن: رَبّنَا لا تُؤاخذنا اِنْ نَسینا اَوْ اَخْطَاْنا... .<ref>بقره (2)، 286.</ref> <br>
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
# شهید ثانى، پس از بیان روایتى از امام صادق(علیه السلام) که به نقل از جدّ بزرگوارش حضرت على(علیه السلام)مدت استتابه مرتد را 3 روز دانسته، مى‌فرماید: اگر چه این روایت ضعیف است، عمل به آن براى حفظ دماء ]نفس[ و از بین رفتن شبهه که بر مرتد عارض شده، نیکو است.<ref>شهید ثانى، ج2، ص358.</ref> <br>
# شهید ثانى، پس از بیان روایتى از امام صادق(علیه السلام) که به نقل از جدّ بزرگوارش حضرت على(علیه السلام)مدت استتابه مرتد را 3 روز دانسته، مى‌فرماید: اگر چه این روایت ضعیف است، عمل به آن براى حفظ دماء ]نفس[ و از بین رفتن شبهه که بر مرتد عارض شده، نیکو است.<ref>شهید ثانى، ج2، ص358.</ref> <br>
# مقدس اردبیلى، وى برخلاف عالمان دیگر که کلامشان اطلاق داشت، با قید ملّى مى‌گوید: مرتد ملّى که ارشاد و کشف و پرده برداشتن از حق و رفع شک و شبهه و اظهار حق را بطلبد، هر آینه باید شک و شبهه‌اش برطرف شود و نیز از آن عملى که باعث ارتدادش شده، برگشت داده شود. وى بعد از این بیان، احتمال دیگرى را ذکر مى‌کند که اصلا به او التفات نمى‌شود و کلامش نیز شنیده نخواهد شد و وجه این احتمال را به دلیل قول مشهور رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)«من بدّل دینه فاقتلوه» مضیق دانستن اسلام مى‌داند.
# مقدس اردبیلى، وى برخلاف عالمان دیگر که کلامشان اطلاق داشت، با قید ملّى مى‌گوید: مرتد ملّى که ارشاد و کشف و پرده برداشتن از حق و رفع شک و شبهه و اظهار حق را بطلبد، هر آینه باید شک و شبهه‌اش برطرف شود و نیز از آن عملى که باعث ارتدادش شده، برگشت داده شود. وى بعد از این بیان، احتمال دیگرى را ذکر مى‌کند که اصلا به او التفات نمى‌شود و کلامش نیز شنیده نخواهد شد و وجه این احتمال را به دلیل قول مشهور رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)«من بدّل دینه فاقتلوه» مضیق دانستن اسلام مى‌داند.
بعد مى‌فرماید: اگر ]مرتد[ به سبب شبهه‌اى که بر او وارد شده و قبل از انقضاى مدت استتابه، 3 روز یا به مقدارى که امکان رجوع در آن باشد مناظره بطلبد، بهتر است به درخواستش پاسخ مثبت داده شود؛ ولى اگر درخواست بعد از آن مدت ]ذکر شده [باشد، بهتر است به خواست وى جواب منفى داده شود؛ و گرنه مدّت کفر او استمرار مى‌یابد و او در این مدت از طلب و یارى فرو گذاشته شده؛ زیرا مدتى را که مى‌توانست متنبّه و آگاه شود، گذشته است.<br>
بعد مى‌فرماید: اگر]مرتد[ به سبب شبهه‌اى که بر او وارد شده و قبل از انقضاى مدت استتابه، 3 روز یا به مقدارى که امکان رجوع در آن باشد مناظره بطلبد، بهتر است به درخواستش پاسخ مثبت داده شود؛ ولى اگر درخواست بعد از آن مدت ]ذکر شده [باشد، بهتر است به خواست وى جواب منفى داده شود؛ و گرنه مدّت کفر او استمرار مى‌یابد و او در این مدت از طلب و یارى فرو گذاشته شده؛ زیرا مدتى را که مى‌توانست متنبّه و آگاه شود، گذشته است.<br>
نیز مى‌فرماید: ممکن است به مدتى که احتمال ارشاد وجود دارد، مهلت داده شود. اگر ]در آن مدت ممکن[ ارشاد حاصل شد هیچ؛ و گرنه کلامش ]از این‌که شبهه مرا حل یا ارشادم کنید[ شنیده نمى‌شود.<br>
نیز مى‌فرماید: ممکن است به مدتى که احتمال ارشاد وجود دارد، مهلت داده شود. اگر ]در آن مدت ممکن[ ارشاد حاصل شد هیچ؛ و گرنه کلامش ]از این‌که شبهه مرا حل یا ارشادم کنید[ شنیده نمى‌شود.<br>
مؤید این کلام که باید ارشاد شود، عقل است که حکم مى‌کند به حُسن اجابت کسى که ارشاد و هدایت را طلبیده و همچنین به دلیل عقل و روایت<ref>کلینى، اصول کافى، ج1، ص41 : «عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: قرأت فى کتاب على(علیه السلام) ان اللّه لم یأخذ على الجّهال عهداً بطلب العلم حتّى اخذ على العلماء عهداً ببذل العلم للجّهال لانّ العلم کان قبل الجهل» امام جعفر صادق مى‌فرماید: در نوشته‌اى از [[امام على(ع)|على(علیه السلام)]]خواندم ]که فرمود[ خدا از نادانان و بى‌سوادان پیمان براى کسب کردن دانش نگرفته، مگر این که از عُلما براى تعلیم دادن به نادانان و بى سوادان پیمان و تعهد گرفت; زیرا علم قبل از جهل است».</ref>، ناپسند است انسان کسى را که هدایت و ارشاد خواسته، رد کند؛ اگرچه ]آن شخص[ معاند باشد، مگر این‌که بداند این ارشاد فایده‌اى ]به حال مرتد [ندارد و این نیز ظاهر است.<ref>احمد مقدس اردبیلى، ج3، ص 344ـ346.</ref> <br>
مؤید این کلام که باید ارشاد شود، عقل است که حکم مى‌کند به حُسن اجابت کسى که ارشاد و هدایت را طلبیده و همچنین به دلیل عقل و روایت<ref>کلینى، اصول کافى، ج1، ص41 : «عن ابى عبداللّه(علیه السلام) قال: قرأت فى کتاب على(علیه السلام) ان اللّه لم یأخذ على الجّهال عهداً بطلب العلم حتّى اخذ على العلماء عهداً ببذل العلم للجّهال لانّ العلم کان قبل الجهل» امام جعفر صادق مى‌فرماید: در نوشته‌اى از [[امام على(ع)|على(علیه السلام)]]خواندم ]که فرمود[ خدا از نادانان و بى‌سوادان پیمان براى کسب کردن دانش نگرفته، مگر این که از عُلما براى تعلیم دادن به نادانان و بى سوادان پیمان و تعهد گرفت; زیرا علم قبل از جهل است».</ref>، ناپسند است انسان کسى را که هدایت و ارشاد خواسته، رد کند؛ اگرچه ]آن شخص[ معاند باشد، مگر این‌که بداند این ارشاد فایده‌اى ]به حال مرتد [ندارد و این نیز ظاهر است.<ref>احمد مقدس اردبیلى، ج3، ص 344ـ346.</ref> <br>
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
8. شیخ عبداللّه مامقانى مى‌گوید: اگر ]مرتد[ بگوید: شبهه‌ام را حل کنید، گفته مى‌شود: حالا به توبه ظاهرى ملتزم شو؛ سپس شبهه اش تبیین، و به او مهلت داده مى‌شود تا شبهه‌اش حل شود و اگر سه روز گذشت و قانع نشد ]= شبهه اش حل نشد[ بعد از آن ]سه روز[ کشته مى شود.<ref>مامقانى، شیخ عبداللّه، ص 505.</ref> <br>
8. شیخ عبداللّه مامقانى مى‌گوید: اگر ]مرتد[ بگوید: شبهه‌ام را حل کنید، گفته مى‌شود: حالا به توبه ظاهرى ملتزم شو؛ سپس شبهه اش تبیین، و به او مهلت داده مى‌شود تا شبهه‌اش حل شود و اگر سه روز گذشت و قانع نشد ]= شبهه اش حل نشد[ بعد از آن ]سه روز[ کشته مى شود.<ref>مامقانى، شیخ عبداللّه، ص 505.</ref> <br>
از بیان اقوال عالمان و فقیهان امامیه در این مسأله دو قول به دست مى‌آید:<br>
از بیان اقوال عالمان و فقیهان امامیه در این مسأله دو قول به دست مى‌آید:<br>
1. مهلت دادن به مرتد واجب است؛<br>
# مهلت دادن به مرتد واجب است؛<br>
2. مهلت دادن به مرتد واجب نیست.<br>
# مهلت دادن به مرتد واجب نیست.<br>
براى قول اوّل سه دلیل وجود دارد:
براى قول اوّل سه دلیل وجود دارد:
أ. رفع اشکال و شبهه مرتد واجب است؛<br>
أ. رفع اشکال و شبهه مرتد واجب است؛<br>
خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
یکى از عالمان معاصر مى‌گوید.<ref>آیت الله اردبیلى.</ref> به نظر ما "ارتداد در قرآن" با ارتداد در روایات متفاوت است؛ ]زیرا [ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آن است، با ارتداد در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا(علیهم السلام) که روایات ناظر بر آن است، تفاوت دارد.<br>
یکى از عالمان معاصر مى‌گوید.<ref>آیت الله اردبیلى.</ref> به نظر ما "ارتداد در قرآن" با ارتداد در روایات متفاوت است؛ ]زیرا [ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آن است، با ارتداد در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا(علیهم السلام) که روایات ناظر بر آن است، تفاوت دارد.<br>


ارتداد در صدر اسلام، ارتداد و بازگشت از دین بود و شخص مسلمان پس از گرایش به اسلام، مشرک یا مسیحى یا یهودى مى‌شد. در این دوره، ارتداد فکرى مطرح نبود؛ بلکه به طور معمول، ارتداد با انگیزه سیاسى یا اقتصادى یا قومى همراه بود. ... خلاصه سخن ]این که [در هیچ یک از آیات ارتداد ، احکام ارتداد بیان نشده و فقط سخن از وعید و عذاب آخرت است (آیت‌الله اردبیلى، مجله حکومت اسلامى، ش 13، ص 14و15.  حکایت یهودیان خیبر در نقشه‌اى که براى مبارزه با اسلام کشیده بودند و شأن نزول آیات 72 و 73 آل عمران<ref>«و قالت طائفة من اهل الکتب ءامنوا بالذى انزل على الذین امنوا وجه النهار واکفروا اخره لعلهم یرجعون * و لا تومنوا الا طبع لمن تبع دینکم قل ان الهدى هدى الله ان یؤتى احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم عند ربکم قل ان الفضل بیدالله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم».</ref> در‌این‌باره مؤید آن مدعا است که مرتد عنوان کسى است که براى مبارزه از دین دست مى‌کشد و به دین دیگرى در مى‌آید: ماجراى عبدالله بن جحش و شأن نزول آیه 100<ref>«یا ایها الذین ءامنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردکم بعد ایمانکم کافرین».</ref> آل عمران نیز از این حکایت دارد که ارتداد، ارتباطى به عقیده و تفکر ندارد. در آیه 86<ref>«کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البینت و الله لا یهدى القوم الظلمین».</ref> آل‌عمران نیز بحث از آمدن بینات و نشانه‌هاى روشن شده است و آن‌‌هایى که نشانه‌هاى روشن را کنار مى‌گذارند، ستمکار خوانده و گفته است: آن‌ها به دلیل ستمى که بر خود مى‌کنند، هدایت نخواهند شد. شأن نزول این آیه نیز درباره یکى از انصار به نام حارث بن سوید است که مى‌خواسته از مجازات اسلامى بگریزد. در آیات دیگر مثل آیه‌هاى 137 و 138<ref>«ان الذین ءامنوا ثم کفروا ثم امنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا * بشّر المنافقین بان لهم عذابا الیماً».</ref> نساء نیز اشعار به راه‌هاى هدایت و روشنى آن و کسانى که از این راه‌هاى روشن برگشته‌اند، مستوجب عذاب و عدم بخشش خداوند مى‌شود و در این دو آیه نیز شناخت راه‌هاى روشن و بینه‌هاى مشخص کاملاً روشن است.<br>
ارتداد در صدر اسلام، ارتداد و بازگشت از دین بود و شخص مسلمان پس از گرایش به اسلام، مشرک یا مسیحى یا یهودى مى‌شد. در این دوره، ارتداد فکرى مطرح نبود؛ بلکه به طور معمول، ارتداد با انگیزه سیاسى یا اقتصادى یا قومى همراه بود. ... خلاصه سخن ]این که [در هیچ یک از آیات ارتداد ، احکام ارتداد بیان نشده و فقط سخن از وعید و عذاب آخرت است.<ref>آیت‌الله اردبیلى، مجله حکومت اسلامى، ش 13، ص 14و15.</ref> حکایت یهودیان خیبر در نقشه‌اى که براى مبارزه با اسلام کشیده بودند و شأن نزول آیات 72 و 73 آل عمران<ref>«و قالت طائفة من اهل الکتب ءامنوا بالذى انزل على الذین امنوا وجه النهار واکفروا اخره لعلهم یرجعون * و لا تومنوا الا طبع لمن تبع دینکم قل ان الهدى هدى الله ان یؤتى احد مثل ما اوتیتم او یحاجوکم عند ربکم قل ان الفضل بیدالله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم».</ref> در‌این‌باره مؤید آن مدعا است که مرتد عنوان کسى است که براى مبارزه از دین دست مى‌کشد و به دین دیگرى در مى‌آید: ماجراى عبدالله بن جحش و شأن نزول آیه 100<ref>«یا ایها الذین ءامنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردکم بعد ایمانکم کافرین».</ref> آل عمران نیز از این حکایت دارد که ارتداد، ارتباطى به عقیده و تفکر ندارد. در آیه 86<ref>«کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البینت و الله لا یهدى القوم الظلمین».</ref> آل‌عمران نیز بحث از آمدن بینات و نشانه‌هاى روشن شده است و آن‌‌هایى که نشانه‌هاى روشن را کنار مى‌گذارند، ستمکار خوانده و گفته است: آن‌ها به دلیل ستمى که بر خود مى‌کنند، هدایت نخواهند شد. شأن نزول این آیه نیز درباره یکى از انصار به نام حارث بن سوید است که مى‌خواسته از مجازات اسلامى بگریزد. در آیات دیگر مثل آیه‌هاى 137 و 138<ref>«ان الذین ءامنوا ثم کفروا ثم امنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله لیغفر لهم و لا لیهدیهم سبیلا * بشّر المنافقین بان لهم عذابا الیماً».</ref> نساء نیز اشعار به راه‌هاى هدایت و روشنى آن و کسانى که از این راه‌هاى روشن برگشته‌اند، مستوجب عذاب و عدم بخشش خداوند مى‌شود و در این دو آیه نیز شناخت راه‌هاى روشن و بینه‌هاى مشخص کاملاً روشن است.<br>
همان‌طور که گفته شد، ارتدادهاى صدر اسلام با انگیزه‌هاى گوناگون از جمله سیاسى، اقتصادى و قبیله‌اى بوده و آیات پیش گفته نیز به ارتداد فکرى و عقیدتى دلالت ندارد؛ پس براى اثبات مجازات ارتداد فقط روایاتى که از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) نقل شده، ملاک است و آیات قرآن بیانگر احکام ارتداد نیست؛ چه این آیات ناظر به ارتدادهاى سیاسى، اقتصادى، قومى و قبیله‌اى و چه اعم از آن، یعنى ارتداد فکرى باشد. در هر صورت، آیات، مستند احکام ارتداد نیست. افزون بر این، در بعضى از آیات قرآن از مطلق ارتداد سخن گفته شده است که ظاهراً هر نوع ارتداد از دین با هر انگیزه‌اى را شامل مى‌شود و شأن نزول آن‌ها نیز سبب نشده که مفسّران آیات را به ارتداد خاصى حمل کنند.<br>
همان‌طور که گفته شد، ارتدادهاى صدر اسلام با انگیزه‌هاى گوناگون از جمله سیاسى، اقتصادى و قبیله‌اى بوده و آیات پیش گفته نیز به ارتداد فکرى و عقیدتى دلالت ندارد؛ پس براى اثبات مجازات ارتداد فقط روایاتى که از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) نقل شده، ملاک است و آیات قرآن بیانگر احکام ارتداد نیست؛ چه این آیات ناظر به ارتدادهاى سیاسى، اقتصادى، قومى و قبیله‌اى و چه اعم از آن، یعنى ارتداد فکرى باشد. در هر صورت، آیات، مستند احکام ارتداد نیست. افزون بر این، در بعضى از آیات قرآن از مطلق ارتداد سخن گفته شده است که ظاهراً هر نوع ارتداد از دین با هر انگیزه‌اى را شامل مى‌شود و شأن نزول آن‌ها نیز سبب نشده که مفسّران آیات را به ارتداد خاصى حمل کنند.<br>


۱٬۷۳۸

ویرایش