confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
این سئوالی است که یکی از [[صحابه]] از [[امام صادق(ع)]] نمود و حضرتش در جواب فرمود: «انَّ رَبُّ الارض هُوَ ربُّ الهَواء فَیُوحَی الله عزّوجلّ الیَ الهَواء فَیُظغطُهُ ضََغطَة القَبر»، پروردگار زمین همان پروردگار هواست پس خداوند عزّوجل به هوایی که بر او احاطه دارد وحی میکند که از هر طرف بر او فشار وارد کند<ref> بحارالانوار، ج 6، ص 266، حدیث 112.</ref>. و هم چنین است فردی که در دریا غرق شده است و آبهای اطراف بر او فشار خواهند آورد. | این سئوالی است که یکی از [[صحابه]] از [[امام صادق(ع)]] نمود و حضرتش در جواب فرمود: «انَّ رَبُّ الارض هُوَ ربُّ الهَواء فَیُوحَی الله عزّوجلّ الیَ الهَواء فَیُظغطُهُ ضََغطَة القَبر»، پروردگار زمین همان پروردگار هواست پس خداوند عزّوجل به هوایی که بر او احاطه دارد وحی میکند که از هر طرف بر او فشار وارد کند<ref> بحارالانوار، ج 6، ص 266، حدیث 112.</ref>. و هم چنین است فردی که در دریا غرق شده است و آبهای اطراف بر او فشار خواهند آورد. | ||
=آیا | =آیا عذاب و فشار قبر برای همه است= | ||
[[ابوبصیر]] می گوید: از [[امام صادق(ع)]] پرسیدم: آیا کسی از فشار قبر نجات می یابد؟ فرمود: پناه می برم به [[خداوند]] از آن چه بسیار کم است (یعنی افراد کمی از این فشار رهایی می یابند) و حضرت ادامه می دهند، وقتی رقیه دختر رسول اکرم(ص) به دست [[عثمان]] شهید شد، [[رسول اکرم(ص)]] بر قبر او ایستاده و سر به آسمان بلند کرد و از خداوند تقاضا کرد که او را مورد محبت خود قرار دهد و خداوند او را از فشار قبر معاف کرد: « قال ابو بصیر: سَمعتُ اَبا عبدالله «ع» یقول: ان رُقیه بنت رسول الله «ص» لمّا ماتَت قامَ رسول الله (ص) علی قبرها، فَرَفَعَ یَدَهُ تلقاء السَّماء و دَمَعَت عَینا، فَقالوُ لَهُ، یا رَسول الله انّا قدرَ عَیناکَ رَفَعتَ رَأسَکَ الی السَّماء و دَمَعتَ عَیناکَ، فَقالَ: انّی سَأَلتُ رَبّی ان یَََهَبَ لی رُقیَّةَ من ضَمَّة القَبر: ابو بصیر گفت: که از امام صادق شنیدم که فرمود: رقیه دختر رسول خدا از دنیا رفت، رسول خدا در کنار قبرش ایستاد و دست مبارک به سوی آسمان برافراشت و اشک از چشمانش فر ریخت، [[اصحاب]] عرض کردند یا [[رسول الله(ص)]] تو را دیدیم که سر بر آسمان برافراشتی و گریستی، فرمود: من ضعف و ناتوانی رقیه ام را می دانستم لذا از پروردگارم خواستم که رقیه ام را از فشار قبر به من ببخشد<ref>آثار | [[ابوبصیر]] می گوید: از [[امام صادق(ع)]] پرسیدم: آیا کسی از فشار قبر نجات می یابد؟ فرمود: پناه می برم به [[خداوند]] از آن چه بسیار کم است (یعنی افراد کمی از این فشار رهایی می یابند) و حضرت ادامه می دهند، وقتی رقیه دختر رسول اکرم(ص) به دست [[عثمان]] شهید شد، [[رسول اکرم(ص)]] بر قبر او ایستاده و سر به آسمان بلند کرد و از خداوند تقاضا کرد که او را مورد محبت خود قرار دهد و خداوند او را از فشار قبر معاف کرد: « قال ابو بصیر: سَمعتُ اَبا عبدالله «ع» یقول: ان رُقیه بنت رسول الله «ص» لمّا ماتَت قامَ رسول الله (ص) علی قبرها، فَرَفَعَ یَدَهُ تلقاء السَّماء و دَمَعَت عَینا، فَقالوُ لَهُ، یا رَسول الله انّا قدرَ عَیناکَ رَفَعتَ رَأسَکَ الی السَّماء و دَمَعتَ عَیناکَ، فَقالَ: انّی سَأَلتُ رَبّی ان یَََهَبَ لی رُقیَّةَ من ضَمَّة القَبر: ابو بصیر گفت: که از امام صادق شنیدم که فرمود: رقیه دختر رسول خدا از دنیا رفت، رسول خدا در کنار قبرش ایستاد و دست مبارک به سوی آسمان برافراشت و اشک از چشمانش فر ریخت، [[اصحاب]] عرض کردند یا [[رسول الله(ص)]] تو را دیدیم که سر بر آسمان برافراشتی و گریستی، فرمود: من ضعف و ناتوانی رقیه ام را می دانستم لذا از پروردگارم خواستم که رقیه ام را از فشار قبر به من ببخشد<ref>آثار الصادقین، ص 25946، حدیث 1. </ref>. | ||
نمونه ای دیگر از فشار قبر برای مؤمنین که در روایات و در تاریخ ثبت شده است، یکی از صحابه رسول الله(ص) بنام [[سعد بن معاذ]] است که پیامبر با پای برهنه جنازه اش را تشیع کردند و خود حضرت او را داخل قبر گذاشته و برایش [[دعا]] خواندند. مادر سعد در حالی که ناظر بود، عرض کرد: ای سعد این کرامت گوارایت باد. | نمونه ای دیگر از فشار قبر برای مؤمنین که در روایات و در تاریخ ثبت شده است، یکی از صحابه رسول الله(ص) بنام [[سعد بن معاذ]] است که پیامبر با پای برهنه جنازه اش را تشیع کردند و خود حضرت او را داخل قبر گذاشته و برایش [[دعا]] خواندند. مادر سعد در حالی که ناظر بود، عرض کرد: ای سعد این کرامت گوارایت باد. | ||
حضرت فرمودند: هم اکنون قبر او را فشار داد. صحابه عرض کردند: یا رسول الله(ص) ما امروز چیزهای عجیبی دیدیم و شنیدیم که دلیل هیچکدام را نمی دانیم اینکه شما با پای برهنه تشیع فرمودید و اینکه با این همه تکریم که کردید فرمودید: قبر سعد او را فشار داد این چگونه ممکن است؟ پیامبر فرمودند: اینکه با پای برهنه تشیع کردم چون هفتاد هزار [[فرشته]] برای تشییع بدن سعد آمده بود و اینکه گفتم قبر او را فشار داد چون سعد با خانواده اش خود رفتاری نداشت<ref>آثار | حضرت فرمودند: هم اکنون قبر او را فشار داد. صحابه عرض کردند: یا رسول الله(ص) ما امروز چیزهای عجیبی دیدیم و شنیدیم که دلیل هیچکدام را نمی دانیم اینکه شما با پای برهنه تشیع فرمودید و اینکه با این همه تکریم که کردید فرمودید: قبر سعد او را فشار داد این چگونه ممکن است؟ پیامبر فرمودند: اینکه با پای برهنه تشیع کردم چون هفتاد هزار [[فرشته]] برای تشییع بدن سعد آمده بود و اینکه گفتم قبر او را فشار داد چون سعد با خانواده اش خود رفتاری نداشت<ref>آثار الصادقین، ص 25947، حدیث 4. </ref>. | ||
روایت دیگری از پیامبر است که می فرماید: «ضَغطَةُ القَبر للمُؤمن کَفّارَة لما کانَ منهُ منَ تَضییع النِّعم»، فشار قبر از برای مؤمن کفاره ی ضایع ساختن نعمتهای خدا توسط خود اوست<ref>آثار | روایت دیگری از پیامبر است که می فرماید: «ضَغطَةُ القَبر للمُؤمن کَفّارَة لما کانَ منهُ منَ تَضییع النِّعم»، فشار قبر از برای مؤمن کفاره ی ضایع ساختن نعمتهای خدا توسط خود اوست<ref>آثار الصادقین، ص 25946، حدیث 3.</ref>. لذا مؤمن و کافر دچار این عذاب و فشار قبر می شوند مگر اندکی که از آن رهایی یابند. | ||
آیا قبر هم با میّت حرف میزند= | |||
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) منقول است که می فرماید: مرده را وقتی در قبرش می گذارند، قبر به او می گوید: وای بر تو ای فرزند آدم، چه چیز تو را از من غافل ساخت؟ آیا نمی دانستی که من سرای آشوب و تاریکی و تنهایی هستم، چه چیز مرا از یاد تو برد؟ در صورتی که بارها از کنار من گذشتی؟ اگر مرده، شخص صالحی باشد از جانب او به قبر پاسخ می رسد و می گوید: آیا دیدی آن کسی را که [[امر به معروف و نهی از منکر]] می کرد؟ سپس قبر می گوید: در این صورت به شکل باغ سرسبز بهشتی می شوم و این موقع جسد او نیز نورانی می شود. | |||
آری قبر با مرده اش سخن می گوید، همانطور وقتی که او زنده بود هر روز با او سخن می گفت ولی زنده ها توانایی شنیدن صدای قبر ندارند. | |||
در روایتی دیگر از [[انس بن مالک]] منقول است که می گوید: قبر هر روز ده مرتبه صدا می کند و می گوید: ای اولاد آدم سعی در امورات دنیا می کنی و عاقبت در شکم من خواهی آمد، مال حرام می خوری و آخر بدن تو را کرمها می خورند، در پشت من خوشحالی، در حالی که در شکم من محزون خواهی شد، [[حرام]] جمع می کنی در حالی که در پشت من آب خواهی شد، تکبّر می کنی در حالی که در پشت من ذلیل خواهی شد، بر روی من با خوشحالی راه می روی در حالی که با اندوه در من خواهی افتاد، در میان جمعیت در پشت من راه می روی در حالی که تنها در شکم من خواهی افتاد<ref>انيس العارفين، ص 24.</ref>. | |||
=پانویس= | =پانویس= |