مصعب بن عمیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:


سپس پرچم را به دست چپ گرفت و آن را میان بازوانش محکم کرد. ابن قمیه دست چپش را نیز جدا کرد، ولی مصعب همچنان آن آیه را می خواند. او پرچم را به سینه چسبانید و آن آیه را تکرار کرد. این بار ابن قمیه با نیزه به او حمله کرد و سینه اش را شکافت. مصعب از اسب بر زمین افتاد و پرچم اسلام سرنگون شد. دو تن از جوانان بنی عبدالدار با شتاب خود را به وی رسانیدند و بدن بی جانش را از میدان بیرون بردند. رسول خدا (ص) پس از پایان جنگ، کنار جنازه ی مصعب آمد و این آیه را تلاوت فرمود: مِنَ المؤمنینَ رجالٌ صَدَقوا مَا عاهَدُوا اللهَ علیهِ فَمِنهُم مَّن قَضَی نَحبَهُ و مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ<ref>احزاب (33)، 23.</ref>؛ «از مؤمنان مردانی هستند که در پیمانی که با خداوند بسته اند، وفادار ماندند. گروهی از آنان به پیمان خود وفا کردند و گروهی دیگر در انتظار آن اند و آنان پیمان با خدا را نقض نکرده اند». وقتی اصحاب، پیکر بی جان مصعب را می بردند، پیامبر خاطرات گذشته او را به یاد آورد، و در حالی که قطره های اشک از چشمانش جاری بود، فرمود: «در مکه دیده بودم که او لطیف ترین پیراهن را می پوشید و شاداب ترین چهره را داشت، ولی اینک، ای مصعب! در حالت آشفته و بی جان میان [[کفن]] پیچیده شده ای<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص 375.</ref>». به این ترتیب، مصعب در سال سوم هجرت در چهل سالگی به فیض [[شهادت]] رسید. به فرمان پیامبر خدا او را همراه با «ابوالروم»، «عامربن ربیعه» و «سیوبط بن اسعد» در یک قبر به خاک سپردند.
سپس پرچم را به دست چپ گرفت و آن را میان بازوانش محکم کرد. ابن قمیه دست چپش را نیز جدا کرد، ولی مصعب همچنان آن آیه را می خواند. او پرچم را به سینه چسبانید و آن آیه را تکرار کرد. این بار ابن قمیه با نیزه به او حمله کرد و سینه اش را شکافت. مصعب از اسب بر زمین افتاد و پرچم اسلام سرنگون شد. دو تن از جوانان بنی عبدالدار با شتاب خود را به وی رسانیدند و بدن بی جانش را از میدان بیرون بردند. رسول خدا (ص) پس از پایان جنگ، کنار جنازه ی مصعب آمد و این آیه را تلاوت فرمود: مِنَ المؤمنینَ رجالٌ صَدَقوا مَا عاهَدُوا اللهَ علیهِ فَمِنهُم مَّن قَضَی نَحبَهُ و مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ<ref>احزاب (33)، 23.</ref>؛ «از مؤمنان مردانی هستند که در پیمانی که با خداوند بسته اند، وفادار ماندند. گروهی از آنان به پیمان خود وفا کردند و گروهی دیگر در انتظار آن اند و آنان پیمان با خدا را نقض نکرده اند». وقتی اصحاب، پیکر بی جان مصعب را می بردند، پیامبر خاطرات گذشته او را به یاد آورد، و در حالی که قطره های اشک از چشمانش جاری بود، فرمود: «در مکه دیده بودم که او لطیف ترین پیراهن را می پوشید و شاداب ترین چهره را داشت، ولی اینک، ای مصعب! در حالت آشفته و بی جان میان [[کفن]] پیچیده شده ای<ref>عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج2، ص 375.</ref>». به این ترتیب، مصعب در سال سوم هجرت در چهل سالگی به فیض [[شهادت]] رسید. به فرمان پیامبر خدا او را همراه با «ابوالروم»، «عامربن ربیعه» و «سیوبط بن اسعد» در یک قبر به خاک سپردند.
=منبع=
[https://rasekhoon.net/article/show/703372/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B5%D8%B9%D8%A8-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D9%85%DB%8C%D8%B1 برگرفته از سایت آشنایی با مُصعَب بن عُمَیر - راسخونhttps://rasekhoon.net]


=پانویس=
=پانویس=
confirmed
۳۸٬۰۸۰

ویرایش