۲۲٬۱۹۷
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA50...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
(پنجشنبه 1948م، شیخ عبدالحلیم موسی که عبادت را از او آموختم، به ما گفت: | (پنجشنبه 1948م، شیخ عبدالحلیم موسی که عبادت را از او آموختم، به ما گفت: | ||
بچه ها فردا نماز جمعه را در مسجد حسن پاشا نشاط در جزیره زمالک می خوانیم زیرا حسن البناء در آنجا خطبه می خوانند و اولین دیدار من با امام شهید حسن آل بود. -موز. | |||
او را در خرقه معروف و نگاه نافذش دیدم و خطبه اش (صنعت مرگ) بود و این خطبه در احیای این امت نقش بسزایی داشت، پس از آن در حدیث سه شنبه او را شنیدم و دعا کردم. چندین بار پشت سرش | او را در خرقه معروف و نگاه نافذش دیدم و خطبه اش (صنعت مرگ) بود و این خطبه در احیای این امت نقش بسزایی داشت، پس از آن در حدیث سه شنبه او را شنیدم و دعا کردم. چندین بار پشت سرش | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
مصطفی الوردانی که (امبابا)، (المنیره) و (شهر کارگران) را تکان داد، همزمان با حرکت تمام مصر برای بازگرداندن فعالیت های وکالت در همه مردم، مناطق و استان ها حرکت کرد. | مصطفی الوردانی که (امبابا)، (المنیره) و (شهر کارگران) را تکان داد، همزمان با حرکت تمام مصر برای بازگرداندن فعالیت های وکالت در همه مردم، مناطق و استان ها حرکت کرد. | ||
داستان پنج دقیقه ای... در مقیاس ریشتر | |||
در سال 1954 میلادی، در حالی که استاد ارجمند ما علی نویتو برای سفر به آلمان آماده میشد، ناصر به جمع مردم رفت و اتهام خود را به اخوان المسلمین مبنی بر طراحی حادثه معروف منشیا و صدور دستور دستگیری اخوان در همه جا اعلام کرد. به طوری که معلم ما یک روز غروب از اینکه کسی در خانه اش را می زند غافلگیر می شود که یک خبرچین به او گفت: فقط پنج دقیقه به تو نیاز داریم. | |||
حاجی علی نویتو درباره این پنج دقیقه می گوید: | |||
اما آنها 20 ساله بودند، یعنی یک دقیقه برای آنها 4 سال در مقیاس ریشتر است، بنابراین حالا وقتی یکی به من می گوید پنج دقیقه تو را می خواهم، با تعجب به او می گویم: "بله خویا". | |||
او در ادامه داستان می گوید: | |||
در زندان مرا به دادگاهی به ریاست جمال سالم معرفی کردند که سادات در سمت راست و شافعی در سمت چپ او بودند. بعداً فهمیدیم که دادگاه انقلاب بود و دولت برای دفاع از من وکیلی تعیین کرد. حسین شافعی با گفتن: «این روباه حیله گر که در برابر تو ظاهر می شود..!!. حسین الشافعی | |||
او به اعدام محکوم شد، اما به 20 سال کاهش یافت. خدا رحمتش کند می گوید: | |||
منظورم این است که می توان گفت از 1928-1954 Imbabi و از 1954-1974 Lumanji. | |||
در سال 1353 از زندان آزاد شد تا خداوند متعال به او خیر دهد و از همتایان خود در آن زمان پیشی بگیرد. | |||
وی درباره آن دوران می گوید: | |||
«پس از سرزنش، معاون اول وزارت ساختمان شدم و پس از آن رئیس مرکز علمی گروه شرکتهای الشریف شدم. پاسپورت دیپلماتیک گرفتم و یک سالن VIP برای من باز شد. فرودگاه، و من به خرج حکومتی که مرا شکنجه و دستگیر کرد، همه دنیا را گشتم، پس قول خداوند متعال برآورده شد {و ما می خواهیم بر مستضعفان زمین بخوابیم و آنان را امام گردانیم. و ما آنها را وارث قرار می دهیم (5) و ما می توانیم در زمین در آنها باشیم و در زمین خواهیم بود. | |||
و 5 بار به عنوان رئیس هیئت به آلمان و همچنین سوئد، انگلیس، فرانسه و فنلاند رفتم، سپس در سال 1367 بازنشسته شدم، بنابراین مرکز علمی شریف من را برای سرپرستی انتخاب کرد و سپس به اندونزی، مالزی رفتم. تایلند، سنگاپور و سریلانکا، و من به منطقه ای در سریلانکا رسیدم، آنها به من گفتند که آخر جهان است و چه کسی می رود؟ پاکستان، افغانستان و آخرین جزایر اندونزی در مرزهای استرالیا. | |||
شایان ذکر است که این بیست سال آثار مثبت شگفت انگیزی در زندگی این مرد غیور داشت، او معنای واقعی صبر را آموخت، به طوری که هر اتفاقی که برایش می افتاد، آنها را علاوه بر بزرگواری، نزد خداوند متعال می شمرد. قاطعیت در دعوت و عبادت، زیرا او فقط سه ساعت در شبانه روز می خوابد، خداوند بر او سلامتی و آرامش دنیا و آخرت بیفزاید. | |||