علی نویتو: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
=زندگینامه= | =زندگینامه= | ||
او یک فرد بسیار ساده بود و شاهد تاریخ [[اخوان المسلمین|اخوان]] در دورهای بود که ممکن است همه معاصران آن مرده باشند. | |||
من عاشق | من عاشق حرفهام هستم، بنابراین بار دفاع و دفاع از آن را به دوش کشیدم و برای آن با عشق و صبر با مصیبت بیست سال زندان روبرو شدم... چیزی جز لطف و لطف خداوند احساس نکردم. | ||
او علی نوتو یکی از مهمترین نمادهای نسل اولی است که در البناء زندگی کردند و توسط او پرورش یافتند و همه ارزشهای حسنه اسلامی و اخلاق شریف را در آنها نهادینه کرد. | او علی نوتو یکی از مهمترین نمادهای نسل اولی است که در البناء زندگی کردند و توسط او پرورش یافتند و همه ارزشهای حسنه اسلامی و اخلاق شریف را در آنها نهادینه کرد. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
روز خاطره انگیزی در زندان قنا بود. زندانیان یک تئاتر بزرگ در طبقه همکف برپا کردند و همه زندانیانی که با اخوان خاطرات داشتند از 13 اردیبهشت 1343 تا 31 آذر 1350 دور هم جمع شدند. برای اکثر زندانیان، برادران دستهای سخاوتمندانه، مهربانی، درمان بیماران خود و توانبخشی صنعتی در کارگاه نجاری برای بسیاری از آنها دارند، و کسانی که توبه کردند صدها نفر از دست اخوان بودند. | روز خاطره انگیزی در زندان قنا بود. زندانیان یک تئاتر بزرگ در طبقه همکف برپا کردند و همه زندانیانی که با اخوان خاطرات داشتند از 13 اردیبهشت 1343 تا 31 آذر 1350 دور هم جمع شدند. برای اکثر زندانیان، برادران دستهای سخاوتمندانه، مهربانی، درمان بیماران خود و توانبخشی صنعتی در کارگاه نجاری برای بسیاری از آنها دارند، و کسانی که توبه کردند صدها نفر از دست اخوان بودند. | ||
به خصوص که اکثر زندانیان زندان قنا نه اهل جنایتکاری هستند و نه اهل رفتارهای ناپسند، بلکه شور و حسادت و انتقام جویی آنها را به اعماق زندان ها کشاند و تاریکی به اعماق زندان رسید و | به خصوص که اکثر زندانیان زندان قنا نه اهل جنایتکاری هستند و نه اهل رفتارهای ناپسند، بلکه شور و حسادت و انتقام جویی آنها را به اعماق زندان ها کشاند و تاریکی به اعماق زندان رسید و [[اخوانالمسلمین]] را گرفت. و دست یاری به سوی آنان دراز کرد تا توبه کردند و [[نماز]] را برپا داشتند. | ||
و شهادت به خدا در رأس اخوان بود که هزار زندانی در زندان قنا دوستش داشتند. راهنماي هفتم، محمد مهدي عاكف.. او با همه اسيران، اسب سخاوتمندي بود، هر چه هزينه اش را داشت، به سؤال آنها پاسخ نمي داد.. كمك كرد چون خانواده مرفه اش او را مي فرستادند. هر ماه مقدار زیادی پول.. همه را خرج برادران و زندانیان کرد و فقط چند نفر را نگرفت. | و شهادت به خدا در رأس اخوان بود که هزار زندانی در زندان قنا دوستش داشتند. راهنماي هفتم، محمد مهدي عاكف.. او با همه اسيران، اسب سخاوتمندي بود، هر چه هزينه اش را داشت، به سؤال آنها پاسخ نمي داد.. كمك كرد چون خانواده مرفه اش او را مي فرستادند. هر ماه مقدار زیادی پول.. همه را خرج برادران و زندانیان کرد و فقط چند نفر را نگرفت. |
نسخهٔ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۰
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۲:۰۰، ۹ ژوئیه ۲۰۲۲؛
نام | علی نويتو |
---|---|
زاده | 1905 م / مصر |
درگذشت | 1974 م/ مصر |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
مبارز زندان در سال 54 و در سال 1353 از زندان آزاد شد و نردبان شغلی را طی کرد تا اینکه به معاونت وزیر رسید و پروژه بازپروری زندانیان را انجام داد.افسری که در سال 54 دستگیر شد و این افسر احمد رشدی بود. وزیر کشور در مراسم افتتاحیه این پروژه حضور یافت.
زندگینامه
او یک فرد بسیار ساده بود و شاهد تاریخ اخوان در دورهای بود که ممکن است همه معاصران آن مرده باشند.
من عاشق حرفهام هستم، بنابراین بار دفاع و دفاع از آن را به دوش کشیدم و برای آن با عشق و صبر با مصیبت بیست سال زندان روبرو شدم... چیزی جز لطف و لطف خداوند احساس نکردم.
او علی نوتو یکی از مهمترین نمادهای نسل اولی است که در البناء زندگی کردند و توسط او پرورش یافتند و همه ارزشهای حسنه اسلامی و اخلاق شریف را در آنها نهادینه کرد.
در سال 1928 شمسی در منطقه ایمبابا استاد ارجمندمان حاج علی نویتو به دنیا آمد و سپس سیر تربیتی و تحصیلی ایشان تا اخذ گواهینامه مدرسه عالی هنرهای کاربردی (دانشکده فعلی) با معدل و در سال 1949 اولین نفر در این کلاس بود. با وجود این به دلیل صدور حکمی مبنی بر توقف انتصاب به مشاغل دولتی، وی منصوب نشد، لذا سازمان سنجش وی را برای اشتغال برگزید.
پیوستن به اخوان
(پنجشنبه 1948م، شیخ عبدالحلیم موسی که عبادت را از او آموختم، به ما گفت:
بچه ها فردا نماز جمعه را در مسجد حسن پاشا نشاط در جزیره زمالک می خوانیم زیرا حسن البناء در آنجا خطبه می خوانند و اولین دیدار من با امام شهید حسن آل بود. -موز.
او را در خرقه معروف و نگاه نافذش دیدم و خطبه اش (صنعت مرگ) بود و این خطبه در احیای این امت نقش بسزایی داشت، پس از آن در حدیث سه شنبه او را شنیدم و دعا کردم. چندین بار پشت سرش
از آن زمان علی نوتو به سوار پربرکت پیوست و به اخوانالمسلمین، سربازی وفادار و وفادار پیوست و تا زمان رحلت البناء و اعلام خبر شهادتش، همچنان باقی بود.
سپس شروع به احیای کار وکالت و تکمیل راهپیمایی با برادرانش کرد. او از جمله برادرانی بود که نویتو می شناخت و با آنها کار می کرد، برادر مصطفی الوردانی
در مورد آن نوئتو می گوید:
مصطفی الوردانی که (امبابا)، (المنیره) و (شهر کارگران) را تکان داد، همزمان با حرکت تمام مصر برای بازگرداندن فعالیت های وکالت در همه مردم، مناطق و استان ها حرکت کرد.
داستان پنج دقیقهای
در سال 1954 میلادی، در حالی که استاد ارجمند ما علی نویتو برای سفر به آلمان آماده میشد، ناصر به جمع مردم رفت و اتهام خود را به اخوانالمسلمین مبنی بر طراحی حادثه معروف منشیا و صدور دستور دستگیری اخوان در همه جا اعلام کرد. به طوری که معلم ما یک روز غروب از اینکه کسی در خانه اش را می زند غافلگیر می شود که یک خبرچین به او گفت: فقط پنج دقیقه به تو نیاز داریم.
حاجی علی نویتو درباره این پنج دقیقه میگوید:
اما آنها 20 ساله بودند، یعنی یک دقیقه برای آنها 4 سال در مقیاس ریشتر است، بنابراین حالا وقتی یکی به من می گوید پنج دقیقه تو را می خواهم، با تعجب به او می گویم: "بله خویا".
او در ادامه داستان می گوید:
در زندان مرا به دادگاهی به ریاست جمال سالم معرفی کردند که سادات در سمت راست و شافعی در سمت چپ او بودند. بعداً فهمیدیم که دادگاه انقلاب بود و دولت برای دفاع از من وکیلی تعیین کرد. حسین شافعی با گفتن: «این روباه حیله گر که در برابر تو ظاهر می شود..!!. حسین الشافعی
او به اعدام محکوم شد، اما به 20 سال کاهش یافت. خدا رحمتش کند می گوید:
منظورم این است که می توان گفت از 1928-1954 Imbabi و از 1954-1974 Lumanji.
در سال 1353 از زندان آزاد شد تا خداوند متعال به او خیر دهد و از همتایان خود در آن زمان پیشی بگیرد.
وی درباره آن دوران می گوید:
«پس از سرزنش، معاون اول وزارت ساختمان شدم و پس از آن رئیس مرکز علمی گروه شرکتهای الشریف شدم. پاسپورت دیپلماتیک گرفتم و یک سالن VIP برای من باز شد. فرودگاه، و من به خرج حکومتی که مرا شکنجه و دستگیر کرد، همه دنیا را گشتم، پس قول خداوند متعال برآورده شد {و ما می خواهیم بر مستضعفان زمین بخوابیم و آنان را امام گردانیم. و ما آنها را وارث قرار می دهیم (5) و ما می توانیم در زمین در آنها باشیم و در زمین خواهیم بود.
و 5 بار به عنوان رئیس هیئت به آلمان و همچنین سوئد، انگلیس، فرانسه و فنلاند رفتم، سپس در سال 1367 بازنشسته شدم، بنابراین مرکز علمی شریف من را برای سرپرستی انتخاب کرد و سپس به اندونزی، مالزی رفتم. تایلند، سنگاپور و سریلانکا، و من به منطقه ای در سریلانکا رسیدم، آنها به من گفتند که آخر جهان است و چه کسی می رود؟ پاکستان، افغانستان و آخرین جزایر اندونزی در مرزهای استرالیا.
شایان ذکر است که این بیست سال آثار مثبت شگفت انگیزی در زندگی این مرد غیور داشت، او معنای واقعی صبر را آموخت، به طوری که هر اتفاقی که برایش می افتاد، آنها را علاوه بر بزرگواری، نزد خداوند متعال می شمرد. قاطعیت در دعوت و عبادت، زیرا او فقط سه ساعت در شبانه روز می خوابد، خداوند بر او سلامتی و آرامش دنیا و آخرت بیفزاید.
بازداشتگاه
جمال عبدالناصر در واحه ها اردوگاهی با ظرفیت 100 هزار زندانی ایجاد کرده بود و این بازداشتگاه به چهار اردوگاه با مفاصل سیم خاردار تقسیم شده بود.
اخوان و کمونیست ها با هدف کشتار اخوان و کمونیست ها در یک اردوگاه قرار گرفتند. اما اخوان به لطف خداوند متعال امور را به دست گرفت، لذا به کمونیست ها گفتند: مقصود این است که یکدیگر را سلاخی می کنند و شما ما را خوب می شناسید.
گفتند: ما با هم زندگی مسالمت آمیز داریم.
به آنها گفتیم: همین.. باقی می ماند که از شما نماینده انتخاب کنید و ما از خود نماینده ای انتخاب می کنیم که فقط تماس بگیرد و شرایط زندگی را بیاورد.
چهار سال مساعد در واحهها با همه نهها از کنار ما گذشت، نه رفت و آمد، نه سفره خانه، نه کاغذ، نه قلم، نه قرآن، و هدف این بود که مغز را از هرچه در آن «بدون تجدید» اسکن کنیم.
اما هر کدام از ما حلقه ای از آشنایان بودیم، بنابراین سیستمی شبیه به نظام قدیم الازهر «شیخ العمود» ساختیم. زیرا اردوگاه بازداشت الوحات شامل باهوش ترین بخش مصر با تخصص های مختلف، از آرایشگر و تمجی گرفته تا دنیای ذرت بود.»
دکتر حسین کمال الدین را داشتیم که استاد دانشکده فنی بود و ایشان نظریه ای را مطرح کردند که الان در همه جای دنیا به نام ایشان تدریس می شود، ایشان در مورد این نظریه می گوید:
«گرینویچ مرکز دنیا نیست، بلکه مرکز کعبه «بیت الله الحرام» است و در واحه ها آن را علمی ثابت کرد و در اداره ارشاد هم حضور داشت.
دکتر محمد کمال خلیفه یکی از اعضای اداره ارشاد را هم داشتیم که از هواپیما مستقیماً از آمریکا به واحه ها برگشتند، ایشان استاد دانشکده فنی و قبل از ایشان مدیرکل اداره راه و پل ها بودند. به آمریکا سفر کرد.او تنها کسی در خاورمیانه بود که بتن آرمه را مطالعه کرد.
در حالی که در واحهها بودیم که او را جشن میگرفتیم، تعجب کردیم که او را صدا میکنند، به او گفتیم: مبارکت باشد دکتر، بدون خجالت آزاد شوید. سپس مدتی ناپدید شد و برگشت، به او گفتیم: : چی شد؟ گفت: روس ها مشکلی داشتند که من رفتم حلش کردم و برگشتم.» و معلوم شد که روس ها به دولت مصر گفته اند که ما در ساختن سد مشکل داریم و فقط یک مرد در خاورمیانه می تواند آن را حل کند. ، که اخیراً از آمریکا آمده و اکنون با شما در واحه ها است.
و قبل از اینکه مرغ بکاریم یا پرورش دهیم، منتظر بودیم که یک تخم یا جوجه از قاهره نزد ما بیاید، اما بعد به ما رسید که وقتی بازدیدکنندگان کارتن تخم مرغ، خروس ذبح شده و گوشت را برمیگرداندند، میدادیم.
مرغ و بوقلمون پرورش دادیم و بامیه و سیب زمینی و خطمی کاشتیم و برکت را در محصولات می دیدیم و هر روز محصولات را جمع می کردیم و بشکه های گازوئیل می آوردیم و از خروجی انسان «ادرار و مدفوع» پر می کردیم و سپس مهر می زنیم. آنها را برای دو چیز استفاده کنید. اولی مانند تیک تاک ساعت است که در آن بشکه هنگام جمع شدن در سرما در شب و همچنین هنگام انبساط در گرما در روز صدای بلندی تولید می کند و مورد دوم ما از آنچه در داخل بشکه است پس از تجزیه آن توسط گرما استفاده می کنیم. به عنوان یک کود کشاورزی و یکی از قوی ترین کودها بود و ما به آن "wpa" می گفتیم.
نکته عجیب این است که کمونیست ها نیز دور چادرهای خود کاشتند، اما محصول برایشان فایده ای نداشت، پس آمدند و با تعجب از ما پرسیدند: چرا؟ به آنها گفتیم: زیرا ما با قرآن زراعت را آبیاری می کنیم و زراعت به تسبیح رشد و نمو می کند.
ما نیز افرادی را با صدای ملایم و شبنمآمیز برای نگهبانی و بیدارکردن خفتگان قبل از نماز صبح برای نماز شب انتخاب کردیم. که بلند نمی شوند، یک ربع قبل از سحر، برادر سودانی می آید و از کنار کسانی که بیدار نشده اند می گذرد و با کارباج به آنها می زند و با صدای بلند می گوید: «فردا برخیزید تا نماز بخوانید، تا زمانی که بخوابید. تو بلند نمی شوی.»
برادر بزرگوارم را در نظر بگیرید... چگونه اولیای شیطان میخواستند که واحهها گور دسته جمعی باشد، پس اولیای رحمان آن را تبدیل به مرغزاری کردند که نبض ایمان و جان دارد.
برادران دینی شکوه و توانمندی
در 30 دسامبر 1971، پیامی برای تبعید اولین گروه از برادران از زندان قنا به مزرعه توره به تعداد شش نفر رسید و آنها عبارتند از: علی نوتو (در سال 1954 اعدام شد، در ایمبابا اعدام شد) محمد شاکر خلیل (اعدام در سال 1954 پس از میلاد در قاهره). محمود توفیق (زندگی در 1954، مصر قدیم). علی محمد گریشا (12 ساله، 65 ساله). محمد عبدالعزیز السروی (12 سال کار سخت در سال 1965). جلال باکری (15 سال کار سخت در سال 1965م).
بعد از آن پرداخت ها انجام شد.. چون زندانیان بند توره لیمان (1) پیش از ما به زندان مزرعه توره رفتند و همچنین زندانیان اخوان در زندان قناطر به مزرعه توره منتقل شدند.
همه در زندان مزرعه توره جمع شدیم (کلیه برادران پرونده 65 و برادرانی که در سال 1954 به اعدام محکوم شدند).
اخوان و عبدالناصر، داستان سازمان 1965
برادر علی نویتو (از پرونده 1954) و با کمک برادر عبدالعزیز عبدالقادر (از پرونده 1965) مسئولیت نظارت بر ملاقات اخوان با خانواده هایشان، رفتن به مقر ملاقات و تماس با اداره را بر عهده داشتند.
رفتن گروه اول
روز خاطره انگیزی در زندان قنا بود. زندانیان یک تئاتر بزرگ در طبقه همکف برپا کردند و همه زندانیانی که با اخوان خاطرات داشتند از 13 اردیبهشت 1343 تا 31 آذر 1350 دور هم جمع شدند. برای اکثر زندانیان، برادران دستهای سخاوتمندانه، مهربانی، درمان بیماران خود و توانبخشی صنعتی در کارگاه نجاری برای بسیاری از آنها دارند، و کسانی که توبه کردند صدها نفر از دست اخوان بودند.
به خصوص که اکثر زندانیان زندان قنا نه اهل جنایتکاری هستند و نه اهل رفتارهای ناپسند، بلکه شور و حسادت و انتقام جویی آنها را به اعماق زندان ها کشاند و تاریکی به اعماق زندان رسید و اخوانالمسلمین را گرفت. و دست یاری به سوی آنان دراز کرد تا توبه کردند و نماز را برپا داشتند.
و شهادت به خدا در رأس اخوان بود که هزار زندانی در زندان قنا دوستش داشتند. راهنماي هفتم، محمد مهدي عاكف.. او با همه اسيران، اسب سخاوتمندي بود، هر چه هزينه اش را داشت، به سؤال آنها پاسخ نمي داد.. كمك كرد چون خانواده مرفه اش او را مي فرستادند. هر ماه مقدار زیادی پول.. همه را خرج برادران و زندانیان کرد و فقط چند نفر را نگرفت.
زندانیان روی صحنه رفتند و خداحافظی گرم کردند و بسیاری از آنها به خاطر فراق ما گریه کردند. من هنوز آن صحنه را با اشکهایم به یاد دارم. در مورد غافلگیری بزرگ... از طرف افسر زندان مسئول اخوان (سرگرد محمد...) بود که به روی صحنه رفت و برای خداحافظی با همه ما با صدای بلند گریه کرد و دکتر را به طور جداگانه انتخاب کرد. علی گریشا و الاخعلی نویتو.
منبع
- ر.ک: مدخل علی نويتو در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..